روز دوشنبه مورخ ۱۷ دی ماه ۱۴۰۳، درس اخلاق حضرت «آیت الله صدیقی» بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- کسی که در وادیِ محبّت باشد، همیشه سعی در کسب رضایت حقتعالی دارد
- دعاهای بینَظیر ماه رَجب که با سایر ایّام مُتفاوت است
- کسی که عشقِ به حقتعالی پیدا کند، تمام سختیها برایش آسان میشود
- ماه رَجب ماه دلدادن به حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است
- کلاس عشقِ حضرت ابراهیم (علیه السلام) برای همگان
- پیمانی که عُشّاق با پروردگار حَکیم دارند
- ماه رجَب ماهِ اتّصال بنده به مَعبود خویش است
- روضه و تَوسُّل به حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
کسی که در وادیِ محبّت باشد، همیشه سعی در کسب رضایت حقتعالی دارد
با تبریک ایّام الله رَجب اَصب که ریزش گناهان الهی در این ماه قطرهای نیست، بارانی نیست؛ بلکه آبشاری است. خیلی زیبا میشوید. هرکسی خودش را در مَعرض قرار بدهد، رَحمت او را میپوشاند. اُمیدوارم انشاءالله کَرَم کند. به تازگی یادِ این حدیث قُدسی میاُفتم، یک حال خوشی به من دست میدهد. خداوند فرموده است: «لَو یَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّی کَیفَ انتِظاری لَهُم و رِفقی بِهِم و شَوقی إلى تَرکِ مَعاصیهِم لَماتوا شَوقاً[۲]»؛ اگر گُنهکاران میدانستند چهقَدر چشم به راهشان هستم، چهقَدر مُحتاج هستم که اینها بیایند و با من آشتی کنند، «لَماتوا شَوقاً»، از ذوقشان میمُردند. خدا در خداییاش که غِنای مَحض است، قدرت مُطلق است. به بندهی ناچیزِ فقیر خودش محبّت دارد. خدا دوست ندارد ما بسوزیم. خدا مُشتاق است که گُنهکار بروید و بگوید: یا الله! من آمدم. بعد به مسجد میآییم، نماز میخوانیم؛ آدم یادش بیاید که خدا مُشتاق من بوده است، خدا من را دوست داشته است. خدایا! خودت گفتی که اگر میدانستی چهقَدر مُشتاقم، جان میدادی. حالا من هم به یک اُمیدی آمدهام که تو دوست داری، تو خواستهای، تو من را آوردهای. مُشتاقم بودی که آمدم. آدم خیلی خراباتی باشد، خیلی سرعتش بیشترش از مُناجاتیهاست. مُناجاتیها کَفّهی تَرسشان از خدا اینها را از گناه دور میکند، همیشه قلب اینها را با رِقّت حفظ میکند. اهل گریه هستند، اهل بُکاء هستند؛ ولی برحَسب روایت حالات حضرت عیسی (علیه السلام) از حضرت یحیی (علیه السلام) امتیازش بیشتر است. حضرت یحیی (علیه السلام) مُناجاتی بود، از شنیدن اسم سَقر بیقرار میشد، دیگر کسی نمیتوانست او را کُنترل کند. اما حضرت عیسی (علیه السلام) خراباتی بود، عشقی بود. چون عاشق خدا بود، همیشه در حَریم یار طَواف میکرد. اُمیدش بیشتر از تَرسش بود. این خیلی کمک میکند. محبّتیها جلو هستند، خَراباتیها جلو هستند. در این ماه هم دامان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بگیرید، انشاءالله یک قَطره از آن دریای بیکران عشقی که به خدا داشت، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: اگر خدا علی را به جَهنّم ببَرد، آنجا جَهنّم من نیست؛ آنجا بهشت من است. چرا؟ برای اینکه رضای خدا در این بوده که من به جَهنّم بروم. رضای خدا بهشت من است؛ نه آن قَصرها و آن لَذائذ. ما چشم به آن ندوختهایم. رضایت خدا را میخواهیم. چون عاشق خدا هستیم، هرچه خدا میخواهد وَلو بَلا بخواهد.
«اگر با دیگرانش بود میلی ***** چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟»
لذا در فَضای عشق حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) جَهنّم رنگ میبازد، تبدیل به رضای خدا میشود. «ببین تفاوتِ رَه کَز کُجاست تا به کُجا[۳]».
دعاهای بینَظیر ماه رَجب که با سایر ایّام مُتفاوت است
سُفرهی رَجب گُسترده است و فَصل ضیافت الهی برای میهمانهای ویژه پیش آمده است. بهار است؛ بهار سه ماه دارد. این هم یک فصلی است که بهار بَندگان، بهار عاشقان، بهار صاحبدلان، بَهار مَجذوبان است. مُنتظر بودند رَجب بیاید. خداوند چه سُفرههایی برای رَجبیها پَهن کرده است که در غیر رَجب این سُفرهها پَهن نبود. دعاهای ماه رَجب خیلی مُتفاوت است؛ مَخصوصاً این دعاهایی که از حضرت ولیعَصر (ارواحنا فداه) چند مورد را در مَفاتیح آورده است و همهی دعاها را هم نیاورده است. این دعای «یَا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَهِ[۴]» را «جعفر دَهّان» میگوید که ما به مسجد سَهله رفتیم و بعد میخواستیم به مسجد صَعصه برویم. آنجا هم مُشرّف شدیم و نماز خواندیم. دیدیم شُترسواری آمد و شُتر او در مُقابل مسجد زانو زد و یک عُنصر باجلالتِ نورانیِ مُحیّرالعُقولی برای ما بود. وارد مسجد شد و این دعای «یَا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَهِ» را خواند. ما دیدیم عَجب دعایی است! بیچارهمان کرد هم آن هیکل رَبّانی، آن سیمای نورانی و عَرشی و هم آن حال و هم این دعا. او را نمیشناختیم، ولی جلو رفتیم. گفتیم: تو را به آن خدایی که این جَلالت را به تو داده است، بگویید شما چه کسی هستید؟ حضرت فرمودند: من هم شما را به همان حقیقت قَسمتان میدهیم تَشخیص خودتان را بگویید که من چه کسی هستم؟ جعفر عَرض کرد: من فکر میکنم شما جناب خضر (علیه السلام) هستید. آدمِ عادی اینجور نمیشود؛ شما جناب خضر (علیه السلام) هستید. حضرت یک نگاهی به رفیقم کردند. آقا جان! میشود قَسمتان بدهیم یک نگاهی هم به ما بکنید؟! وضع ما خوب نیست، با این لباس چرکین نگاهکردنی نیستیم. ولی هرکسی هستیم مالِ شما هستیم. بد هستیم، خوب هستیم، بالاخره تکیهگاهمان عنایت شماست. فرمودند: به نظر شما من چه کسی هستم؟ او هم عینِ همین جواب را داد. گفت: من فکر میکنم شما جناب خضر (علیه السلام) هستید. فرمودند: «وَ الله مَا أنَاْ بِخِضْر»؛ من خضر نیستم. «وَ إِنِّی لَمَنِ الْخَضِرُ مُفْتَقِرٌ إِلَى رُؤْیتِهِ»؛ من کسی هستم که خِضر دَربهدرِ من است، او هم گدای دیدار من است؛ «لَمَنِ الْخَضِرُ مُفْتَقِرٌ إِلَى رُؤْیتِهِ». «أنَاْ إمام زَمانِکُم»؛ من امام زمانِ شما هستم. این «یَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ[۵]» این است. یکوقتی آدم آثاری میبیند، شفایی میبیند، گِرهی داشته و مُتوسّل میشود، مُعجزهوار گِرهش باز میشود و دلش به امام زمان (ارواحنا فداه) وَصل میشود. یکوقتی اینگونه نیست و خودش را میبیند. مانند برادران حضرت یوسف (علیه السلام) که وقتی حضرت یوسف (علیه السلام) عزیز مِصر شد و این برادرها مُبتلا به قَحطی شدند و به مصر آمدند، در ضیافتی که جناب یوسف (علیه السلام) از این برادران جَفاکار خودش پذیرایی کرد و سُفرهی میهمانی کَریمانهای برایشان پَهن کرد و کرامت و اَلطافشان شامل حالِ این برادران بَدسابقه شد، اینها مُدام به این قیافه، به این چشم، به این اَبرو، به این تُن صدا، به این جاذبه، به این مَعرفت، به این اَدب نگاه میکردند، همهچیز تَکمیل بود. تَردید میکردند و مُدام به هم نگاه میکردند که نکند یوسف ما باشد؟ بعد بیاختیار گفتند: «لَأَنْتَ یُوسُفُ[۶]»؛ تو یوسف هستی؟ فرمود: «أَنَا یُوسُفُ[۷]». آدم خودش را ببیند، از خودش خودش را بشناسد. این بالاترین مَعرفتی است که آدم از اَثر پِی به مُؤثر نبَرد؛ بلکه از خودش خودش را بشناسد. «یَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ»؛ اینها اینقَدر توفیقشان بالا بود، رفتند که حضرت به آنجا بیاید و خودش را مُعرّفی کند. نه اینکه دیگری مُعرّفی کرد؛ بلکه خودش را دیدند و از زبان خودش شنیدند که فرمود: «أنَاْ إمام زَمانِکُم»؛ من امام زمان شما هستم. این را عَرض کردم که شماهایی که جوان هستید، سربازان حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) هستید، همّت بلند دارید. دَرب باز است؛ عمل ما دَرب را میبَندد. والّا دَرب وِصال باز بود. حالا ماه رَجب آمده است، سُفرهی خاصّ پَهن شده است، دعاهایی که از حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) همین «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ[۸]» یا این دعای «یَا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَهِ» که این دو نفر از دو لَب مُبارک حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) شنیدند یا دعای «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِمَعانِى جَمِیعِ مَا یَدْعُوکَ بِهِ وُلاهُ أَمْرِکَ[۹]» که خیلی بلند است. مَعارفی که در آن دعا آمده است، برای عُلمای عارف هست، برای سالِکین است، برای عُشّاق است، برای کلاسپایینیها نیست.
کسی که عشقِ به حقتعالی پیدا کند، تمام سختیها برایش آسان میشود
اگر کسی اهل مُراقبه باشد، این سُفرهها سُفرههای مَعرفت است که اگر مَعرفت بالا رفت محبّت میآید و اگر محبّت اِشتداد پیدا کرد، عشق میشود. اگر عشق آمد، آدم خودش را کنار میزند. عاشق همهجا خودش را فدای مَعشوق میکند و در برابر مَعشوق هیچ ایرادی وارد نمیکند. هرچه ببیند، خوب است. میگوید: «هرچه از دوست میرسد، نیکوست». و حضرات مَعصومین (سلام الله علیهم اجمعین) اینجور بودند، امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) اینجور بود، بزرگانی که ما مانند «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف)، «آیت الله بهاءالدینی» (رحمت الله علیه) که آقای بهاءالدینی (رحمت الله علیه) ۳۰ سال سر درد داشته است، ولی شکایتی نمیکرد. ۶ سال زمینگیر بود، رَگهای پای ایشان خُشک شده بود و نمیتوانست راه برود؛ ولی صبر را عاجز کرد. اِنگار در بهشت نشسته است و هیچ کَسری ندارد. «أَلْبَلآءُ لِلْوِلاءِ[۱۰]»؛ خداوند اینها را برای ما حُجّت قرار داده است که با هر سختی، با هر بَهانهای نبُریم، قَهر نکنیم، سُست نشویم. آن ظرفیّت را از خداوند بخواهیم که ما هم در کلاس حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) بگوییم: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا[۱۱]»؛ آن هم در کُجا؟ دستها بَسته است، در لباسِ «وَ علیها اَرْذَلُ ثِیابِها[۱۲]»؛ لباس بیبیِ عالَم بسیار لباس دونِ شأن بود. «وَ علیها اَرْذَلُ ثِیابِها». لباسهای خوبِ اینها را غارت کردند. لباسی که بر تَن دختر حضرت علی (علیه السلام) بود، «اَرْذَلُ ثِیابِها». در آن حال، با آن اسارت، آن شَرابخوار در مجلس شَراب در آن بالا نشسته است، این زَنجیریها به عُنوان اَسیر در مُقابل خودش میبیند، باد به دَماغش انداخته است و خیال میکند خیلی قدرت دارد. با یک وَضعی این کَرامت حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها)، مِتانت حضرت بیبی (سلام الله علیها)، وقار ایشان، بیاعتنایی ایشان، نترسیدن ایشان، سلام نکردنِ ایشان، خیلی آن نامَرد اذیّت شد. خواست که نمک به زَخمهای دلش بریزد. گفت: «کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ[۱۳]»؛ زینب! دیدی خدا چه بَلایی بر سر برادرت آورد؟ بیبی اِقتباس از آیهی قرآن کردند. فرمودند: اینها کسانی بودند که «کَتَبَ اللهُ عَلَیهِمَ ألْقَتلِ[۱۴]»؛ خدا شهادت را بر قامت اینها رَسا دیده بود، خَلعت قَتل در راهِ او برایشان نوشته شده بود. «فَبَرَزو وَ إلِى مَضاجِعِهِم[۱۵]»؛ اینها استقبال کردند، اینها برای وِصال آمدند، اینها برای رسیدن به لِقاء الهی آمدند. «فَبَرَزو؛ خودشان آمدند، با اشتیاق آمدند. برایشان مَکروه نبود، قَتل را خودشان میخواستند. بعد هم فرمود: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا». قَسم جَلاله خورد. ما که اصلاً هرچه میبینیم در آیینهی خدا میبینیم. همهجا خدا هست، ما هم جُز خدا چیزی ندیدیم و چیزی که در آیینهی ذات الهی ببینیم جُز خوبی نمیبینیم. همهاش خوب بود. آدم که عاشق بشود، تمام خارها برایش گُل میشود، تمام صَعبها برایشان آسان میشود، تمام سختها برایش نَرم میشود.
ماه رَجب ماه دلدادن به حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است
محبّت، اِکسیر اَعظم است و فُرصت عاشقی این سه ماه است که آدم پاک بشود تا خدا دلِ او را ببَرد. خداوند همیشه «للّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِأَجْمَلِهِ[۱۶]»؛ ولی چون دلِ ما را غُبار گرفته است، حجاب دنیا، حجاب تَعلُّقات ما را از خداوند غافل کرده است و به غیرِ خدا توجّه داریم، همیشه به ما سخت میگذرد. اگر همیشه به خدا تَوجّه داشته باشیم، فرموده است: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ[۱۷]»؛ عَجب دعوتی کرده است! «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»؛ اگر شما من را یاد کنید، من هم شما را یاد میکنم. یادِ ما برای خدا چه تأثیری برای خدا دارد؟ خداوند که نَفعی از یادِ ما نمیبَرد؛ ولی میخواهد بگوید: اگر میخواهی من نگاهت کنم بیا، دل به من بده، خریدار هستم. خداوند یاد بکند، میآید و در دل ما مینشیند. «الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۱۸]»؛ یادِ خدا دَوای اضطراب و نگرانی و ترس و همهی گرفتاریها تنها دارویش اتّصال به اوست، ارتباط با اوست. به او دل بدهیم. در ماه رَجب بَهانه بریا دلدادن اِلی ماشاءالله وجود دارد. مُراقبههایش را دیدهاید که یکی از آنها ده هزار مَرتبه «قُلْ هُوَ اللَّهُ» را خواندن است. سورهی توحید عشق حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود؛ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[۱۹]». «یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إلَّا هُوَ»؛ اسم اَعظم است. «یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إلَّا هُوَ»؛ که در جنگها حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دَرب سنگر مینشستند و پیروزیها را رَقم میزدند. سورهی توحید مثل ندارد؛ در سازندگی، در اتّصال به حضرت حقّ (سبحانه و تعالی). شناسنامهی خداست، تابلوی اَسماء حُسنای پروردگار متعال است. برای دلدادگان جایگاه بسیار ویژه دارد. ولی در هیچ ماهی اینقَدر گفته نشده است که «قُلْ هُوَ اللَّهُ» را بخوانید.
کلاس عشقِ حضرت ابراهیم (علیه السلام) برای همگان
کلمهی طیّبهی «لا اله الّا الله» در این ماه که فرمود: «مَا قُلْتُ وَ لاَ قَالَ اَلْقَائِلُونَ قَبْلِی مِثْلَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ[۲۰]»؛ «لا اله الّا الله» کابین بهشت است، بَحر الجَنّه است. در بعضی از روایات ثَمن الجَنّه است، قیمتِ بهشت ندارد. «لا اله الّا الله» بُریدن دل از همهچیز است، راهِ حضرت ابراهیم (علیه السلام) را رفتن است. برای اتّصال به خدا دلش را از محبّتی که به فرزندش داشت کَند. حاضر شد با دست خودش او را ذبح کند. اینها کلاسهای عشق است که خداوند به ما نشان میدهد. اگر صادق هستید، باید از عزیزترین عزیزانتان در راهِ دینتان و راضیکردن خدا بگذرید. تا به این درجه نرسیده باشید، ادّعاست. محبّت واقعی نیست. «الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ[۲۱]»؛ در امتحانات هم از مال گذشت؛ «وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ[۲۲]»؛ هم از مال گذشت، دار و ندارش را با این طَنینی که در آسمان به گوشش برخورد کرد: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ[۲۳]»؛ بیچاره شد. این چه کسی است که اسم یارم را میبَرد؟ ضَربان قلبش شدید شد. صدا زد: ای کسی که نام یارِ من را بُردی، یک بار دیگر هم بگو نیمی از دارایی و خَدم و حَشم خود را به تو میدهم. بار دوّم گفت. بار سوّم گفت: خودم هم برای تو؛ من بَردهی تو میشوم، یک بار دیگر هم بگو. از همهچیز گذشت تا آوازهی یارش باقی بماند. با امتحان فرزند هم «إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ[۲۴]»، نگفت به جبهه بُرو؛ الآن هم بحمدالله اشخاصی را داریم که راهِ شهید «مُحسن حُججی» را در پیش میگیرند. به پای مادرشان میاُفتند که به جبهه بروند و شهید بشوند. ولی آن کُجا، اینکه پدر به پسرش بگوید خودم دارم سرت را میبُرم در کُجا؟! تا کسی عاشق نباشد، آدمِ عاقل چو چرا میکند. میگوید در فلسفهی عقل «کُلَّمَا حَکَمَ بِهِ الْعَقلْ حَکَمَ بِهِ الْشَرْع»؛ این برای ماست. عاشق اصلاً سؤال ندارد، چون و چرا ندارد. نگفت: خدایا! بَچّهی من چه گُناهی کرده است؟ چرا باید بَچّهام را بکُشم؟ حالا او پیامبر بود، پیامبر اُولوالعَزم بود، خَلیل خدا بود. چرا این پسر جوان «چرا» نگفت؟ یک مورد «چرا» ندارد. «یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ[۲۵]»؛ بابا! مأمور هستی؛ زود کارت را بکُن. نکند اَمر خدا بر روی زمین بماند. «سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ[۲۶]»؛ در جانش هم که وقتی میخواهند با آتش و با مَنجنیق تمام عوالِم ضَجّه کردند، حضرت ابراهیم (علیه السلام) خیلی مهمّ بود. عزیزترین بندهی خدا را میخواهند بسوزانند. موجودات همه که در روایت داریم وقتی رَزمنده از خانهاش خداحافظی میکند، ماهیانِ دریا و پَرندگان هوا بر او گریه میکنند. مَلَکوت عالَم مُجاهد را میشناسد، قُربانیانِ مَسلخ عشق را خیلی خوب میشناسند. همهی موجودات میشناسند. لذا حضرت ابراهیم (علیه السلام) وقتی در فَضایی به سوی آتش به سرعت پَرتاب شد، مَلائکه و موجودات همگی ضَجّه زدند. همه اعلان آمادگی کردند، ولی به اَحدی رو نزد. وقتی به جناب جبرئیل (علیه السلام) هم این پاسخ را داد: «أمّا إلَیک فَلا![۲۷]»؛ به تو هم احتیاجی ندارم. گفت: از خودش بخواه؛ گفت: «حَسبی مِن سُؤالی عِلمُهُ بِحالِی[۲۸]»؛ من چرا بگویم؟ اگر او میخواهد من بسوزم، چرا من جلوی ارادهی خداوند ارادهای داشته باشم؟ نشان بدهم من هستم؛ او که میداند. هرچه او بخواهد همان خوب است. چرا خواستِ من باشد؟ بگذار خواستِ او انجام بشود.
پیمانی که عُشّاق با پروردگار حَکیم دارند
اینها در پَرتوی این مُناجاتها و دعاهایی که در این سه ماه از حَضرات مَعصومین (علیهم السلام) به عُنوان سُفرههای دل گُسترده شده است، انشاءالله کسی بخواهد با تَوجّه در این کلاسها عاشق بشود، خداوند به او عشق میدهد. وقتی عشق داد، جبههرفتن نه تنها … این «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ[۲۹]» برای عُموم است؛ برای عُشّاق نیست. عُشّاق «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ[۳۰]». «إِلهِى حَلِیفُ الْحُبِّ[۳۱]»؛ این «مَا عَاهَدُوا اللَّهَ» پیمان دل است. «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ»؛ اینها یک پیمان دلی با خدا داشتند، لَهلَه میزدند که این عَهدشان وَفا بشود. موعد که رسید، رسیدند. «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ[۳۲]»؛ اگر مَکروه بود، اگر برایشان سخت بود، «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ[۳۳]» چه میگفت؟ عدّهای رسیدند، کسانی هم که نرسیدند دارند لحظهشُماری میکنند که برسند؛ «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ». که شأن نُزول آن حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عُنوان مِصداق اَتمّ است، ولی دیگران هم در طول تاریخ بودهاند. از شهادت هیچ باکشان نبوده است. میگویند مرحوم «شیخ فضل الله نوری» (رضوان الله تعالی علیه) را وقتی بالای دار میبُردند، این شعر را تَرنُّم میکرد:
«با مسجد و مِنبر نشود دَعوی توحید ***** مَنزلگه مردان مُوحّد سَر دار است».
اصلاً برایش مهمّ نبود. اینها به حِجله میروند، خیلی شوق داشتند. «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا».
ماه رجَب ماهِ اتّصال بنده به مَعبود خویش است
آنهایی که دلشان پاک باشد، این سه ماه جَرقه میزند. دل را مُشتعل میکند. حالا دیگر این آیات سورهی توبه انشاءالله برای ماههای بعد باشد. ولی مَلَک داعی همهشب به این تَعبیر از آسمان هفتم عنایت است. مَلائکهای هستند که با ما هستند، یعنی در مَرتبهی نازل هستند. ماه رَجب جَوَلان دل تا آسمان هفتم است. اگر کسی همّت کند، او را به قُلّه میبَرند؛ لذا او از آنجا پایین نمیآید. از آسمان هفتم این مأمور الهی کلام خدا را به رَهروان راهِ دل اعلان میکند. «أَنَا جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی[۳۴]»؛ من را دوست داری، ولی میروی و با دیگران مینشینی؟! با من هیچ خلوتی نداری؟ نمیخواهی با من بنشینی؟ من مُنتظرت هستم. «أَنَا جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی»؛ به من دل بده. اینقَدر عُمرت را با این و آن گذراندی، هیچ وقتی برای من قرار ندادی؛ اما حالا وقتِ آن است که بیایی. «أَنَا جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی وَ مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی»؛ خدا به بَندهاش میگوید: تو هرجوری با من باشی، من هم با تو آنجور هستم. اگر خودت را در اختیار من قرار دادی، من هم اَسماء خودم را در اختیار تو قرار میدهم. «مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی[۳۵]»؛ تَعبیر خیلی تَعبیر است، آدم را آب میکند. واقعاً اگر آدم آدم باشد، خداوند با چه تَعبیری با ما صحبت میکند؟ «مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی»؛ در خدمتت هستیم. اگر در خدمت من باشی، من هم در خدمت تو هستم؛ «مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی». «فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ[۳۶]»؛ مَگر نمیخواهی صدای من را بشنوی؟ صدایم بزنی من جوابت میدهم. «فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ»؛ اگر من را بخوانی، جوابت را میدهم. «وَ مَنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ»؛ اگر سائل باشی، با دستِ خالی تو را رَد نمیکنم. تو را با دست پُر برمیگردانم. «وَ مَنِ اسْتَهْدَانِی هَدَیْتُهُ»؛ اگر سرگردان هستی، میخواهی راهِ سعادت و راه محبّت را پیدا کُنی، الآن وقتِ آن است. از «چه کُنم» نجاتت میدهم. آدرس دُرست را در اختیارت قرار میدهم؛ خیر، خودم تو را میبَرم؛ «وَ مَنِ اسْتَهْدَانِی هَدَیْتُهُ». بعد فرمود که این ماه «حَبْلًا بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی»، این رشتهای است که اگر کسی این رشته را بگیرد، به من وَصل میشود. ماه رَجب ماه وِصال است، ماِه مُرتبط شدن است، حَبل الله است، حَبل الله المَتین است.
روضه و تَوسُّل به حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها)
با توجّه به گرفتاریهایی که امروز برای عالَم اسلام پیش آمده است، امشب میخواهیم دلهایمان را به شام ببَریم. دو شب پیش برای عیادت مَجروح سوریه رفته بودم. از بَچّههای قُدس بود. پَهپاد آمده بود و پاهایش را زده بود. میگفت: ما حاضر بودیم تا آخر بایستیم و نگران مَراز حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) بود. آقا جان ما، امام دلشکستهی ما در زیارت ناحیه خطاب به جَدّ مَظلومش حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) عَرضه میدارد: «فَلاَنْدُبَنَّکَ صَباحاً وَ مَسآءً[۳۷]»؛ صُبح و شام برایت مینالم. اینقَدر گریه میکنم که اگر اَشک چشمم تمام بشود، «لاَبْکِیَنَّ لَکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً»؛ برایت خون گریه میکنم. نَقل شده از حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) سؤال کردند: آقا! شما که اینقَدر نسبت به مَصائب حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) سوز دارید، اینجور دلتان سوخته است، آیا مُصیبت حضرت علی اصغر (علیه السلام) است که اینجور شما را آزُرده است؟ فرموده باشند: مُصیبت حضرت علی اصغر (علیه السلام) خیلی سنگین است؛ اما از آن بالاتر هم هست. آقا جان! مُصیبت حضرت علی اکبر (علیه السلام) است که سیدالشهدا (علیه السلام) آمد، بدن عزیز دلش را، اَشبَهُ النّاسش را دید قطعهقطعه شده است، آرزوی مرگ کرد. فرمودند: مُصیبت حضرت علی اکبر (علیه السلام) سخت است، اما این مُصیبت به گونهای است که اگر حضرت علی اکبر (علیه السلام) هم بود به این مُصیبت گریه میکرد. آقا! آمدن حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) به کنار نَهر عَلقمه است که دستهای قَلَمشدهی برادرش را یکی بعد از دیگری دید؟ بالای سر حضرت اباالفضل (علیه السلام) آمد، خواست او را از روی زمین بلند کند، دید بدن بهم ریخت. «بَکاء بُکاءً شدیداً»؛ یکی از جاهایی که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) سخت گریه کرد، کنار نَهر عَلقمه بود. هم گریه کرد، هم آن تَعبیر ایشان کُشنده است که فرمودند: «الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِی[۳۸]»؛ کَمَرم شکست. «وَ قَلَّتْ حِیلَتِی[۳۹]»؛ یعنی عبّاسم! دیگر حسین بیچاره شد. حضرت جواب فرموده باشند: مُصیبت عَمویم خیلی سخت است؛ ولی اگر عَمویم بود هم به این مُصیبت گریه میکرد. گفتند: کُدام مُصیبت است؟ فرموده باشند: اسارت عَمّهام، اَسیری عَمّهام. زیرا اَمر ناموس است. دختر امیرالمؤمنین (علیه السلام) کُجا، دستِ گُل دامان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) کُجا، مجلس شَراب کُجا؟ گرداندن در مَحلّهی یَهودیها کُجا؟ بُردن مَعجر از سرشان کُجا؟…
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
«اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاکْرَمِ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[۴۰]».
خدایا! فَرج امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! سایهی پُر بَرکت نایب امام زمانمان (ارواحنا فداه)، رهبر و مَرجع خوبمان را با اقتدار و عزّت به امام زمانمان (ارواحنا فداه) مُتّصل بگردان.
خدایا! پَرچم انقلاب را با دست مُبارک ایشان به دست صاحبش مُنتقل بگردان.
خدایا! آتشی که در مَنطقه روشن شده است و ما را نگران مَزار حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) و حضرت رقیّه (سلام الله علیها) کرده است، با نابودیِ خودشان در این آتش این آتش را خاموش بگردان.
خدایا! شیطان بزرگ را، کاخ نَنگینشان را بر سر خودشان ویران بفرما.
خدایا! اسلام و مُسلمین را از شَرّ اینها، از فتنهی اینها در اَمان بدار.
خدایا! مُزدوران استکبار در داخل کشورهای اسلامی، حکومتهای خودفُروختهی مَنطقه، این همسایهی همسنگر با یَهودیها، به همین زودی نابودی همهشان را به ما ارائه بفرما.
بارالها! پروردگارا! این کشور اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) را از هر بَلا و گَزند و فتنهای مَصون و مَحفوظ بفرما.
الها! پروردگارا! توفیق دَرک حقیقت این سه ماه را به ما روزی بفرما.
خدایا! آنچه به صالحین، به سالکین در این ماه از مَعرفت و شُهود و محبّت و دعا و نیایش و خلوت و اَشک و آه عنایت کردی، به ما هم عنایت بفرما.
بارالها! پروردگارا! خیر بَرکت، باران رَحمت بدون آسیب و آفت در مَرز رَفع نیازهای ما به ما نازل بفرما.
خدایا! السّاعه ما را ببخش و بیامُرز.
خدایا! پدران و مادران و حقداران ما را ببخش و بیامُرز.
خدایا! امام (رضوان الله تعالی علیه) و شهدا و گذشتگانمان را بر سر سُفرهی حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) مُتنعّم و روحشان را از ما شاد بفرما.
خدایا! مریضها عُموماً، مَنظورین خُصوصاً شفای عاجل، شفای ماندگار و پُر بَرکت روزی بفرما.
خدایا! توفیق قَدردانی نعمتها، نعمتِ نظام اسلامی و ولایت را به ما روزی بفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] المحجّه البیضاء: ۸ / ۶۲٫
«المحجّه البیضاء: أوحَى اللّه ُ إلى داودَ علیه السلام: یا داودُ، لَو یَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّی کَیفَ انتِظاری لَهُم و رِفقی بِهِم و شَوقی إلى تَرکِ مَعاصیهِم لَماتوا شَوقاً إلَیَّ، و تَقَطَّعَت أوصالُهُم مِن مَحَبَّتی، یا داودُ، هذِهِ إرادَتی فِی المُدبِرینَ عَنّی، فَکَیفَ إرادَتی فِی المُقبِلینَ عَلَیَّ؟! یا داودُ، أحوَجُ ما یَکونُ العَبدُ إلَیَّ إذَا استَغنى عَنّی، و أرحَمُ ما أکونُ بِعَبدی إذا أدبَرَ عَنّی، و أجَلُّ مایَکونُ عَبدی إذا رَجَعَ إلَیَّ».
[۳] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۲
[۴] مفاتیج الجنان، از ادعیه ماه رجب.
[۵] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای صباح حضرت امیرالمومنین (علیه السلام).
«اللّٰهُمَّ یَا مَنْ دَلَعَ لِسانَ الصَّباحِ بِنُطْقِ تَبَلُّجِهِ، وَ سَرَّحَ قِطَعَ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ بِغَیَاهِبِ تَلَجْلُجِهِ، وَ أَتْقَنَ صُنْعَ الْفَلَکِ الدَّوَّارِ فِى مَقَادِیرِ تَبَرُّجِهِ، وَ شَعْشَعَ ضِیَاءَ الشَّمْسِ بِنُورِ تَأَجُّجِهِ، یَا مَنْ دَلَّ عَلَىٰ ذَاتِهِ بِذَاتِهِ، وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَهِ مَخْلُوقَاتِهِ، وَ جَلَّ عَنْ مُلائَمَهِ کَیْفِیَّاتِهِ، یَا مَنْ قَرُبَ مِنْ خَطَراتِ الظُّنُونِ، وَ بَعُدَ عَنْ لَحَظَاتِ الْعُیُونِ، وَ عَلِمَ بِمَا کَانَ قَبْلَ أَنْ یَکُونَ، یَا مَنْ أَرْقَدَنِى فِى مِهَادِ أَمْنِهِ وَ أَمَانِهِ، وَ أَیْقَظَنِى إِلىٰ مَا مَنَحَنِى بِهِ مِنْ مِنَنِهِ وَ إِحْسَانِهِ، وَ کَفَّ أَکُفَّ السُّوءِ عَنِّى بِیَدِهِ وَ سُلْطَانِهِ؛ صَلِّ اللّٰهُمَّ عَلَى الدَّلِیلِ إِلَیْکَ فِى اللَّیْلِ الْأَلْیَلِ، وَ الْمَاسِکِ مِنْ أَسْبَابِکَ بِحَبْلِ الشَّرَفِ الْأَطْوَلِ، وَ النَّاصِعِ الْحَسَبِ فِى ذِرْوَهِ الْکَاهِلِ الْأَعْبَلِ، وَ الثَّابِتِ الْقَدَمِ عَلَىٰ زَحالِیفِها فِى الزَّمَنِ الْأَوَّلِ، وَ عَلَىٰ آلِهِ الْأَخْیَارِ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَبْرارِ، وَ افْتَحِ اللّٰهُمَّ لَنَا مَصَارِیعَ الصَّباحِ بِمَفَاتِیحِ الرَّحْمَهِ وَ الْفَلَاحِ، وَ أَلْبِسْنِى اللّٰهُمَّ مِنْ أَفْضَلِ خِلَعِ الْهِدَایَهِ وَ الصَّلَاحِ، وَ أَغْرِسِ اللّٰهُمَّ بِعَظَمَتِکَ فِى شِرْبِ جَنانِى یَنَابِیعَ الْخُشُوعِ، وَ أَجْرِ اللّٰهُمَّ لِهَیْبَتِکَ مِنْ آمَاقِى زَفَرَاتِ الدُّمُوعِ، وَ أَدِّبِ اللّٰهُمَّ نَزَقَ الْخُرْقِ مِنِّى بِأَزِمَّهِ الْقُنُوعِ…».
[۶] سوره مبارکه یوسف، آیه ۹۰٫
«قَالُوا أَإِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ ۖ قَالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هَٰذَا أَخِی ۖ قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا ۖ إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ».
[۷] همان.
[۸] مفاتیح الجنان، از ناحیه مقدّسه به دست شیخ ابو القاسم رحمه الله این دعا در ایّام رجب صادر شده است: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمَا إِلَیْکَ خَیْرَ الْقُرَبِ یَا مَنْ إِلَیْهِ الْمَعْرُوفُ طُلِبَ وَ فِیمَا لَدَیْهِ رُغِبَ أَسْأَلُکَ سُؤَالَ مُقْتَرِفٍ مُذْنِبٍ قَدْ أَوْبَقَتْهُ ذُنُوبُهُ وَ أَوْثَقَتْهُ عُیُوبُهُ فَطَالَ عَلَى الْخَطَایَا دُءُوبُهُ وَ مِنَ الرَّزَایَا خُطُوبُهُ یَسْأَلُکَ التَّوْبَهَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَهِ وَ النُّزُوعَ عَنِ الْحَوْبَهِ وَ مِنَ النَّارِ فَکَاکَ رَقَبَتِهِ وَ الْعَفْوَ عَمَّا فِی رِبْقَتِهِ فَأَنْتَ مَوْلایَ أَعْظَمُ أَمَلِهِ وَ ثِقَتِهِ [ثِقَتُهُ ] اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ بِمَسَائِلِکَ الشَّرِیفَهِ وَ وَسَائِلِکَ الْمُنِیفَهِ أَنْ تَتَغَمَّدَنِی فِی هَذَا الشَّهْرِ بِرَحْمَهٍ مِنْکَ وَاسِعَهٍ وَ نِعْمَهٍ وَازِعَهٍ وَ نَفْسٍ بِمَا رَزَقْتَهَا قَانِعَهٍ إِلَى نُزُولِ الْحَافِرَهِ وَ مَحَلِّ الْآخِرَهِ وَ مَا هِیَ إِلَیْهِ صَائِرَهٌ».
[۹] مفاتیح الجنان، دعای هر روز ماه رجب.
شیخ روایت کرده: که از ناحیه مقدّسه به دست شیخ کبیر ابی جعفر محمّد بن عثمان بن سعید این توقیع شریف [یعنی دستنویس شریف] بیرون آمد که هر روز از روزهای رجب بخوان: «بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِمَعانِى جَمِیعِ مَا یَدْعُوکَ بِهِ وُلاهُ أَمْرِکَ الْمَأْمُونُونَ عَلَىٰ سِرِّکَ، الْمُسْتَبْشِرُونَ بأَمْرِکَ، الْواصِفُونَ لِقُدْرَتِکَ، الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِکَ، أَسْأَلُکَ بِما نَطَقَ فِیهِمْ مِنْ مَشِیئَتِکَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعادِنَ لِکَلِماتِکَ، وَ أَرْکاناً لِتَوْحِیدِکَ، وَ آیاتِکَ وَ مَقاماتِکَ الَّتِى لَاتَعْطِیلَ لَهَا فِى کُلِّ مَکَانٍ یَعْرِفُکَ بِهَا مَنْ عَرَفَکَ، لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَها إِلّا أَنَّهُمْ عِبادُکَ وَ خَلْقُکَ، فَتْقُها وَرَتْقُها بِیَدِکَ، بَدْؤُها مِنْکَ وَ عَوْدُها إِلَیْکَ، أَعْضادٌ وَ أَشْهادٌ وَ مُناهٌ وَ أَذْوَادٌ وَ حَفَظَهٌ وَ رُوَّادٌ، فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَکَ حَتَّىٰ ظَهَرَ أَنْ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ، فَبِذٰلِکَ أَسْأَلُکَ، وَ بِمَواقِعِ الْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ بِمَقاماتِکَ وَ عَلامَاتِکَ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَزِیدَنِى إِیماناً وَ تَثْبِیتاً. یَا بَاطِناً فِى ظُهُورِهِ، وَ ظَاهِراً فِى بُطُونِهِ وَ مَکْنُونِهِ، یَا مُفَرِّقاً بَیْنَ النُّورِ وَ الدَّیجُورِ، یَا مَوْصُوفاً بِغَیْرِ کُنْهٍ، وَ مَعْرُوفاً بِغَیْرِ شِبْهٍ، حَادَّ کُلِّ مَحْدُودٍ، وَ شَاهِدَ کُلِّ مَشْهُودٍ، وَ مُوجِدَ کُلِّ مَوْجُودٍ، وَ مُحْصِىَ کُلِّ مَعْدُودٍ، وَ فاقِدَ کُلِّ مَفْقُودٍ؛ لَیْسَ دُونَکَ مِنْ مَعْبُودٍ، أَهْلَ الْکِبْرِیاءِ وَ الْجُودِ، یَا مَنْ لَا یُکَیَّفُ بِکَیْفٍ، وَ لَا یُؤَیَّنُ بِأَیْنٍ، یَا مُحْتَجِباً عَنْ کُلِّ عَیْنٍ، یَا دَیْمُومُ یَا قَیُّومُ وَ عالِمَ کُلِّ مَعْلُومٍ، صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ عَلَىٰ عِبادِکَ الْمُنْتَجَبِینَ، وَ بَشَرِکَ الْمُحْتَجِبِینَ، وَ مَلائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ، وَ الْبُهْمِ الصَّافِّینَ الْحَافِّینَ، وَ بارِکْ لَنا فِى شَهْرِنا هٰذَا الْمُرَجَّبِ الْمُکَرَّمِ، وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْأَشْهُرِ الْحُرُمِ، وَ أَسْبِغْ عَلَیْنا فِیهِ النِّعَمَ، وَ أَجْزِلْ لَنا فِیهِ الْقِسَمَ، وَ أَبْرِرْ لَنا فِیهِ الْقَسَمَ، بِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَجَلِّ الْأَکْرَمِ، الَّذِى وَضَعْتَهُ عَلَى النَّهَارِ فَأَضاءَ، وَ عَلَى اللَّیْلِ فَأَظْلَمَ، وَ اغْفِرْ لَنا مَا تَعْلَمُ مِنَّا وَ مَا لَانَعْلَمُ، وَ اعْصِمْنا مِنَ الذُّنُوبِ خَیْرَ الْعِصَمِ، وَ اکْفِنا کَوافِىَ قَدَرِکَ، وَ امْنُنْ عَلَیْنا بِحُسْنِ نَظَرِکَ، وَ لَا تَکِلْنا إِلَىٰ غَیْرِکَ، وَ لَا تَمْنَعْنا مِنْ خَیْرِکَ، وَ بَارِکْ لَنَا فِیما کَتَبْتَهُ لَنَا مِنْ أَعْمارِنا، وَ أَصْلِحْ لَنا خَبِیئَهَ أَسْرَارِنا، وَ أَعْطِنَا مِنْکَ الْأَمانَ، وَ اسْتَعْمِلْنا بِحُسْنِ الْإِیمَانِ، وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ الصِّیامِ، وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْأَیَّامِ وَ الْأَعْوامِ، یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرامِ».
[۱۰] به این مضمون: اصول کافی، ج ۲، ص ۱۰۹، ۲۵۲ و ۲۵۳؛ وسائلالشیعه، ج ۳، ص ۲۵۲ و ۲۶۳؛ ج ۱۲، ص ۱۷۵.
[۱۱] اللهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، ص ۱۶۰. / بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۱۵. / مثیرالأحزان، ابن نما حلی، ص ۹۰.
«فقال ابْنُ زِیَادٍ کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ فَقَالَتْ مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا أولئِکَ قَومُ کَتَبَ اللهُ عَلَیهِمَ ألْقَتلِ فَبَرَزو وَ إلِى مَضاجِعِهِم وَ سَیَجمَعُ اللهُ بَینَکَ وَ بَینَهُم فَتَختَصِمُونَ عِندَهُ فَانْظُر لِمَن ألفَلَج یَابْنَ مَرجانَه».
[۱۲] ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۱۴۱ و بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۶٫
«دَخَلَتْ زَیْنَبُ عَلَی ابنِ زِیادٍ وَ علیها اَرْذَلُ ثِیابِها وَ هِیَ مُتَنَکِّرَهٌ وَ کانَتْ تَتَخَفَّی بَیْنَ النِّساءِ وَ هِیَ تَسْتُرُ وَجْهَها بِکُمِّها لِاَنَّ قِناعَها اُخِذَ مِنْه».
[۱۳] اللهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، ص ۱۶۰. / بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۱۵. / مثیرالأحزان، ابن نما حلی، ص ۹۰.
[۱۴] همان.
[۱۵] همان.
[۱۶] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای سَحر.
«اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِأَبْهاهُ وَ کُلُّ بَهائِکَ بَهِیٌّ، اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِبَهائِکَ کُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِأَجْمَلِهِ وَ کُلُّ جَمالِکَ جَمِیلٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِجَمالِکَ کُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ جَلالِکَ بِأَجَلِّهِ وَ کُلُّ جَلالِکَ جَلِیلٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِجَلالِکَ کُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِأَعْظَمِها وَ کُلُّ عَظَمَتِکَ عَظِیمَهٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّها . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ نُورِکَ بِأَنْوَرِهِ وَ کُلُّ نُورِکَ نَیِّرٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِنُورِکَ کُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ رَحْمَتِکَ بِأَوْسَعِها وَ کُلُّ رَحْمَتِکَ واسِعَهٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ کُلِّها. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ کَلِماتِکَ بِأَتَمِّها وَ کُلُّ کَلِماتِکَ تامَّهٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِکَلِماتِکَ کُلِّها…».
[۱۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۲٫
«فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لَا تَکْفُرُونِ».
[۱۸] سوره مبارکه رعد، آیه ۲۸٫
[۱۹] سوره مبارکه اخلاص، آیه ۱٫
[۲۰] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۹۰، صفحه ۱۹۵٫
«ثو، [ثواب الأعمال] ، ید، [التوحید] ، أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ اَلْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِی عِمْرَانَ اَلْعِجْلِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی اَلْعَلاَءِ اَلْخَفَّافِ عَنْ عَطِیَّهَ اَلْعَوْفِیِّ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ اَلْخُدْرِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : مَا قُلْتُ وَ لاَ قَالَ اَلْقَائِلُونَ قَبْلِی مِثْلَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ».
[۲۱] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۶۵٫
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ».
[۲۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۴٫
«وَ إِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی ۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ».
[۲۳] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۴۸۲، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۳ق.
«سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ سَبَقَتْ رَحْمَتُکَ غَضَبَکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ وَ بِحَمْدِکَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی إِنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْت».
[۲۴] سوره مبارکه صافات، آیه ۱۰۲٫
«فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَىٰ فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَىٰ ۚ قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ».
[۲۵] همان.
[۲۶] همان.
[۲۷] بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۱۵۵، ح ۷۰؛ میزان الحکمه، ج ۱۳، ص ۴۵۴، ح ۲۲۵۱۱.
«أمرَ نَمرودُ بجَمعِ الحَطَبِ فی سَوادِ الکوفَهِ عِند نَهرِ کوثا مِن قَریهِ قطنانا و أوقَدَ النّارَ، فعَجَزوا عَن رَمی إبراهیمَ، فعَمِلَ لَهُم إبلیسُ المَنجَنیقَ فرُمِی بهِ، فتَلقّاهُ جَبرئیلُ فی الهَواءِ فقالَ: هَل لَک مِن حاجَهٍ؟ فقالَ: أمّا إلَیک فَلا! حَسبی اللّهُ و نِعمَ الوَکیلُ… فقالَ جَبرئیلُ: فاسألِ اللّهَ، فقالَ: حَسبی مِن سُؤالی عِلمُهُ بِحالِی».
[۲۸] همان.
[۲۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۱۶٫
«کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ ۖ وَ عَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَ عَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ».
[۳۰] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۳٫
«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا».
[۳۱] مفاتیح الجنان، فرازی از مناجات منظوم منسوب به حضرت امیرالمومنین (علیه السلام).
«…إِلٰهِى أَنِلْنِى مِنْکَ رَوْحاً وَ رَاحَهً *** فَلَسْتُ سِوىٰ أَبْوَابِ فَضْلِکَ أَقْرَعُ
إِلٰهِى لَئِنْ أَقْصَیْتَنِى أَوْ أَهَنْتَنِى *** فَمَا حِیلَتِى یَا رَبِّ أَمْ کَیْفَ أَصْنَعُ
إِلٰهِى حَلِیفُ الْحُبِّ فِى اللَّیْلِ سَاهِرٌ *** یُناجِى وَ یَدْعُو وَ الْمُغَفَّلُ یَهْجَعُ
إِلٰهِى وَ هَذَا الْخَلْقُ مَا بَیْنَ نَائِمٍ *** وَ مُنْتَبِهٍ فِى لَیْلِهِ یَتَضَرَّعُ
وَ کُلُّهُمُ یَرْجُو نَوَالَکَ رَاجِیاً *** لِرَحْمَتِکَ الْعُظْمىٰ وَ فِى الْخُلْدِ یَطْمَعُ…».
[۳۲] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۳٫
[۳۳] همان.
[۳۴] إقبال الأعمال، ج ۲، ص ۶۲۸.
«إِنَّ اللهَ تَعَالَی نَصَبَ فِی السَّمَاءِ السَّابِعَهِ مَلَکاً یُقَالُ لَهُ الدَّاعِی فَإِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَجَبٍ یُنَادِی [نادی] ذَلِکَ الْمَلَکُ کُلَّ لَیْلَهٍ مِنْهُ إِلَی الصَّبَاحِ: طُوبَی لِلذَّاکِرِینَ طُوبَی لِلطَّائِعِینَ وَ یَقُولُ اللهُ تَعَالَی: «أَنَا جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی وَ مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی وَ غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِی الشَّهْرُ شَهْرِی وَ الْعَبْدُ عَبْدِی وَ الرَّحْمَهُ رَحْمَتِی فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ وَ مَنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَنِ اسْتَهْدَانِی هَدَیْتُهُ وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَیَّ».
[۳۵] همان.
[۳۶] همان.
[۳۷] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف ناحیه مقدسه.
«… أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین، أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاْجْسامِ الْعارِیَهِ فِى الْفَلَواتِ، تَنْـهِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ، وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّـارِیاتُ، أَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِکَهِ الْمُرَفْرِفینَ حَوْلَ قُبَّتِکَ، الْحافّینَ بِتُرْبَتِک الطّـآئِفینَ بِعَرْصَتِکَ، الْوارِدینَ لِزِیارَتِکَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ فَإِنّی قَصَدْتُ إِلَیْکَ، وَ رَجَوْتُ الْفَوْزَ لَدَیْکَ، أَلسَّلامُ عَلَیْکَ سَلامَ الْعارِفِ بِحُرْمَتِکَ، الْمُخْلِصِ فی وِلایَـتِکَ، الْمُتَقَرِّبِ إِلَى اللهِ بِمَحَبَّـتِکَ، الْبَرىءِ مِنْ أَعْدآئِـکَ، سَلامَ مَنْ قَلْبُهُ بِمُصابِکَ مَقْرُوحٌ، وَ دَمْعُهُ عِنْدَ ذِکْرِک َ مَسْفُوحٌ، سَلامَ الْمَفْجُوعِ الْحَزینِ، الْوالِهِ الْمُسْتَکینِ، سَلامَ مَنْ لَوْ کانَ مَعَکَ بِالطُّفُوفِ، لَوَقاک َ بِنَفْسِهِ حَدَّ السُّیُوفِ، وَ بَذَلَ حُشاشَتَهُ دُونَکَ لِلْحُتُوفِ، وَ جاهَدَ بَیْنَ یَدَیْکَ، وَ نَصَرَکَ عَلى مَنْ بَغى عَلَیْکَ ، وَ فَداکَ بِرُوحِهِ وَ جَسَدِهِ وَ مالِهِ وَ وَلَدِهِ، وَ رُوحُهُ لِرُوحِکَ فِدآءٌ، وَ أَهْلُهُ لاِهْلِکَ وِقآءٌ، فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ، وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِکَ الْمَقْدُورُ، وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَکَ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَک َ الْعَداوَهَ مُناصِباً ، فَلاَنْدُبَنَّکَ صَباحاً وَ مَسآءً، وَ لاَبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَهً عَلَیْکَ، وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاکَ وَ تَلَهُّفاً، حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَهِ الْمُصابِ، وَ غُصَّهِ الاِکْتِیابِ، أَشْهَدُ أَنَّک َ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلوهَ، وَ اتَیْتَ الزَّکوهَ، وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْعُدْوانِ، وَ أَطَعْتَ اللهَ وَ ما عَصَیْتَهُ، وَ تَمَسَّکْتَ بِهِ وَ بِحَبْلِهِ فَأَرْضَیْتَهُ، وَ خَشیتَهُ وَ راقَبْتَهُ وَ اسْتَجَبْتَهُ، وَ سَنَنْتَ السُّنَنَ، وَ أَطْفَأْتَ الْفِتَنَ، وَ دَعَوْتَ إِلَى الرَّشادِ، وَ أَوْضَحْتَ سُبُلَ السَّدادِ، وَ جاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ الْجِهادِ، وَ کُنْتَ للهِ طآئِعاً، وَ لِجَدِّکَ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ تابِعاً، وَ لِقَوْلِ أَبـیکَ سامِعاً، وَ إِلى وَصِیَّهِ أَخیکَ مُسارِعاً، وَ لِعِمادِ الدّینِ رافِعاً، وَ لِلطُّغْیانِ قامِعاً، وَ لِلطُّغاهِ مُقـارِعاً، وَ لِلاْمَّهِ ناصِحاً، وَ فی غَمَراتِ الْمَوْتِ سابِحاً، وَ لِلْفُسّاقِ مُکافِحاً، وَ بِحُجَجِ اللهِ قآئِماً، وَ لِـلاْسْلامِ وَ الْمُسْلِمینَ راحِماً…».
[۳۸] بحارالانوا، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۴۲؛ بقیه الباب۳۷- سائر ما جری علیه بعد بیعه الناس لیزید بن معاویه الی شهادته صلوات الله علیه… ص ۱؛ پژوهشى پیرامون شهداى کربلا، جمعی ازنویسندگان، ص ۷۵؛ ابوالفضل العباس علیه السلام….ص ۷۵.
«أقول و فی بعض تألیفات أصحابنا أن العباس لما رأى وحدته علیه السلام أتى أخاه و قال یا أخی هل من رخصه؟ فبکى الحسین علیه السلام بکاء شدیدا ثم قال یا أَخِی أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی وَ إِذَا مَضَیْتَ تَفَرَّقَ عَسْکَرِی فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِی وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَیَاهِ وَ أُرِیدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِی مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِینَ. فَقَالَ الْحُسَیْنُ علیه السلام فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِیلًا مِنَ الْمَاءِ فذهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ینفعهم فرجع إلى أخیه فأخبره فسمع الأطفال ینادون العطش العطش فرکب فرسه و أخذ رمحه و القربه و قصد نحو الفرات فأحاط به أربعه آلاف ممن کانوا موکلین بالفرات و رموه بالنبال فکشفهم و قتل منهم على ما روی ثمانین رجلا حتى دخل الماء. فلما أراد أن یشرب غرفه من الماء ذکر عطش الحسین و أهل بیته فرمى الماء و ملأ القربه و حملها على کتفه الأیمن و توجه نحو الخیمه فقطعوا علیه الطریق و أحاطوا به من کل جانب فحاربهم حتى ضربه نوفل الأزرق على یده الیمنى فقطعها فحمل القربه على کتفه الأیسر فضربه نوفل فقطع یده الیسرى من الزند فحمل القربه بأسنانه فجاءه سهم فأصاب القربه و أریق ماؤها ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره فانقلب عن فرسه و صاح إلى أخیه الحسین أدرکنی فلما أتاه رآه صریعا فبکى و قال الحسین علیه السلام الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِیلَتِی».
[۳۹] همان.
[۴۰] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
پاسخ دهید