روز دوشنبه مورخ ۳ دی ماه ۱۴۰۳، درس اخلاق حضرت «آیت الله صدیقی» بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- جاذبهی دنیا انسان را زمینگیر میکند
- آخرت زندگی اَبدی انسان است
- عَذابهایی که انسان در صورت عَدم مُجاهدهی در راه خدا گرفتار آنها خواهد شد
- جهاد یک فُرصت استثنائی برای دَستیابی به بهشت است
- مَعیّتِ حفاظت حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)
- مَعیّتی که خدا با مُتّقین دارد، مُتفاوت از مَعیّت با دیگر خَلایق است
- آرامشی که بر قلب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد
- نیروهای غیبی خداوند که در مَصاف با کُفّار به امداد پیامبران الهی میآیند
- هیچگاه شُعار کُفّار دارای عُلُوّ نخواهد شد
- خدا قدرت مُطلق است و هیچگاه شکست نخواهد خورد
- احساس پیروزی شهدای کربلا در شب عاشورا
- روضه و توسّل به حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
جاذبهی دنیا انسان را زمینگیر میکند
آیات سورهی مبارکهی توبه، سورهی بَرائت که دستور خداوند، گِلهی خداوند مُتوجّه مسلمانهاست که زمینهی جهاد برایشان هست، دشمن دارند، توطئه علیهشان هست و تَحت رَصد مُعاندین هستند. خداوند متعال به این مردمی که گَنج دیانت نَصیبشان شده است و کُفّار و مُعاندین برنمیتابند که ملّتی سرمایهی دین داشته باشد و میدانند و نگران هستند این سِلاح ایمان و اسلحهی دینداری قدرتها را سر جایش مینشاند و جلوی ظُلم را میگیرد. و مسلمانها باید برای حفظ این سرمایه همیشه خودشان را در جبهه ببینند و آمادگی داشته باشند. لذا ابتدائاً خداوند متعال به پیامبرش دستور میدهد: به اینها بگو: «مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ[۲]»؛ چه مشکلی برایتان پیش آمده است، چه گیری پیدا کردید که در برابر فَرمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در اعزام به جبهه تَثاقُل دارید؟ جاذبهی زمین شما را زمینگیر کرده است. «أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَهِ[۳]»؛ اینها روانکاوی است. هم بُعد تربیتی دارد و هم بُعد شناختی دارد. علّت اینکه آدم به همسر و زندگی و مقام و جاه و زَرق و بَرق دنیا میچَسبد و جبههرفتن برایش مشکل میشود، برای این است که از حَیات دنیا خوشش میآید، از دنیا خوشش میآید و آخرت را از یاد بُرده است. «أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا»؛ این جاذبهی زندگی دنیا شما را زمینگیر کرده است. بارِ سنگین دوشتان شده است و نمیتوانید از جای خود تکان بخورید و به استقبال دشمن بروید؛ «اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَهِ».
آخرت زندگی اَبدی انسان است
خداوند متعال از روی محبّتی که به بندگانش دارد، اعلان میکند که این دنیایی که بخاطر او دارید از عزّتتان میگذرید؛ جهاد عزّت شماست، جهاد حِصن حَصینی است که هم دینتان حفظ میشود، هم دنیایتان حفظ میشود. جهاد مایهی بَقای شماست؛ جهاد نشانهی حَیات و زندگی شماست. شما دارید چنین فُرصتی را از دست میدهید. نمیاَرزد که آدم با دنیا مُعامله کند. عُمر و همّتش را بدهد که دو روزی از لَذائذ دنیا بیشتر بَهرهمَند بشود، مانند حیوانات بچَرد؛ در حالیکه اگر اهل جهاد بود، آخرت و اَبدیّت نَصیبش میشد. بنابراین همیشه حَواستان باشد. بین دنیا و آخرت شیطان فَریبتان ندهد. وَلو تمام زندگیتان لذّت باشد، چیزی که گُذراست، پایان دارد، ماندگار نیست. عُمر سفر کوتاه است. شما در دنیا مُسافر هستید، اینجا وطن شما نیست؛ باید بروید. چون رفتنی هستید، به آنجایی که باید بمانید فکر کنید. اگر آدم این را باوَر کند که با مرگ زندگی اَبدی شروع میشود و زندگی دنیا پایان دارد، هیچکسی در دنیا نمانده است و ما هم نمیمانیم، اینقَدر مُحکم و چهار دست و پا به دنیا نمیچَسبد؛ بلکه بخاطر آباد کردنِ آخرت دنیا را فدا میکند، دینِ خودش را فدا نمیکند. در تمام گناهان آدم که مُرتکب گناه میشود، برای این است که آخرت را فراموش میکند. لذا «بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ[۴]» فراموشیِ آخرت سَبب طُغیان هواها و هَوسها میشود؛ ولی یادِ مرگ نَفْس آدم را رام میکند، اژدهای نَفْس را اَفسُرده میکند. مَتاع حَیات دنیا در آخرت خیلی کم است، به حساب نمیآید.
عَذابهایی که انسان در صورت عَدم مُجاهدهی در راه خدا گرفتار آنها خواهد شد
«إِلَّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا[۵]»؛ اگر شما نَفْر نکنید، علیرَغم وجودِ سختیهای جهاد استقبال نکنید، برایتان خطرناک است. دو خطر وجود دارد؛ یکی عَذاب الهی است. اگر کسی از فَرمان خداوند سرباز زند، خداوند هم او را اَدب میکند، با جَهنّمش اَدب میکند. جهاد جُزء اَرکان دین هست؛ بدون جهاد دین باقی نمیماند. «وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ[۶]»؛ حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: جهاد عِزّ اسلام است. شما دینتان را عزیز کنید، شما که مسلمان هستید در سایهی عزّت دینتان شما هم عزیز میشوید. «إِلَّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا»؛ حالا این عذاب اَلیم این است که یا گرفتار فقر میشوید که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه فرمودند: «فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّهِ أَوْلِیَائِهِ[۷]»؛ جهاد دَربی از دَربهای بهشت است. دَرب عُمومی نیست؛ بلکه دَربی است که اولیای الهی از این دَرب وارد بهشت میشوند. «وَ مَن أعرَضَ»؛ اگر کسی از این دَرب که جهاد است اِعراض بکند، نیاید از این دَرب وارد بشود، «أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ[۸]»؛ خداوند لباس ذلّت بر تَن او میکند، خوار و ذلیل میشود، تسلیم دشمنان غَدّار میشود، غارت میشود، هُویّت مُستقل خودش را از دست میدهد. و به دنبال آن دارد که گرفتار فقر میشود. ملّتی که به پا نمیخیزد، برای حفظ حقوق مَعنوی خودش، فرهنگی خودش، ناموس خودش، وطن خودش، مالِ خودش جهاد نمیکند، گُرگها از دست او میگیرند، نمیماند. لذا عذاب هم عذاب دُنیوی است که آدم وقتی عُرضهی نگهداری هُویّت مُقتدرانهی خودش را نداشته باشد، عزّت برایش مُهمّ نباشد، استقلال و دین برایش کَمرنگ بشود، خداوند متعال دشمن را بر چنین جَمعیّتی مُسلّط میکند. چه عذابی بالاتر از این که آدم حقّ نَفَسکِشیدن نداشته باشد؟ حالا الآن در سوریه چه میکِشند؟ این بیچارههایی که دفاع نکردند، دشمن آمد و همهچیزشان را گرفت، باید چهقَدر زمان طول بکِشد تا اینهایی که به خانههایشان آمدهاند را بیرون کنند؟ وجود مُقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه دارند که میفرمایند: «مَا غُزِیَ قَوْمٌ[۹]»؛ قبل از آن گِله میکنند، فرمودند: من هرچه گفتم «تُغْزَوْنَ وَ لَا تَغْزُونَ[۱۰]»، آنها به سر شما میزنند و شما به سر آنها نمیزنید. آنها به شما هُجوم میآورند و شما به آنها هُجوم نمیآورید. اوّل این را تَرسیم میکند که دشمن همیشه در مقام حملهی به شماست، به دنبال فُرصت است. اینجور نیست که او شما را از یاد بُرد باشد. وقتی دشمن طَمع به آب و خاک شما داشته باشد، طَمع به فرهنگ و دین شما دارد، این همیشه شما را زیرِ نظر گرفته است. اگر یک لحظه ببیند غافل هستید، از این غفلتتان استفاد میکند، یورش میآورد و دار و ندارتان را غارت میکند. بعد فرمود: اگر ملّتی آماده نبود، مَرزهایش کُنترل نشد، دشمن رَصد نشد، آنها شما را دیدند، ولی شما آنها را ندیدند، آنها اوضاع شما را زیرِ نظر داشتند، اما شما غافل بودید، فرمود: «مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ»؛ کسانی که از خانهشان بیرون نیامدند و وضعیّت دشمن را زیرِ نظر نگرفتند، در عُقر دارشان، در انتهای خانهشان نشستند تا دشمن آمد و خانهشان را مُحاصره کرد. یک چنین جَمعیّتی نه تنها پیروز نمیشود، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرمایند: «مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا»؛ هیچکسی مورد جنگ در خانهاش قرار نگرفت، «إِلَّا ذَلُّوا»؛ مَگر گرفتار ذلّت شدند. خودِ این ذلّت عَذاب اَلیم است. خودِ این نداشتن اختیار، در دوران شاه حکومت ایران و مَعالواسطه مردم ایران در سرنوشت خودشان هیچ اختیاری نداشتند. همهچیزشان را مُستشاران آمریکایی در اختیار داشتند. دولت با نظرِ آنها بود، نمایندهها با نظرِ آنها بود، آموزش و پرورش ما در این اَواخر در دست بَهائیها بود. ملّتی که هیچ اختیاری برای اُمور خودش ندارد. این عَذاب نیست؟ این نَنگ نیست؟ این پایمالشدن نیست؟ خداوند متعال کسانی را که روحیهی جبههای ندارند، به یک بَهانهای مقابله به مثل نمیکنند، جواب نمیدهند، میخورند و نمیزنند، غارت میشوند و از دست آنها نمیگیرند؛ خداوند متعال در مَتن قرآنش میگوید: من اینها را میزنم، چوب غَضب به اینها میزنم. «یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا»؛ من شما را عذاب میکنم. عذاب اَلیم است، دردتان میآید. وقتی دشمن بر گُردهی شما سوار شد، عَنان اختیار زندگیتان را از شما گرفت، فرهنگ به خانهتان آورد، فساد آورد، شَراب آورد، فَحشا آورد، ناموسهایتان بر باد رفت، این عَذاب الهی است. در کنار این وقتی دشمن به جایی مُسلّط بشود، رُل در اختیار اوست و ایجادِ اختلاف میکند. این اختلاف هم یکی از عَذابهایی است که انسان دُچار آن خواهد شد. جبههرفتن اتّحاد میآورد، در جبهه هیچ گروهی با گروه دیگر جنگ ندارند؛ همهی نیروها در کنار هم هستند که دشمن را نابود کنند. اما اینهایی که به دنبال رفاه و آسایش هستند، اینها مانند سگ دنبال جیفه هستند و بخاطر دنیا به جانِ هم میاُفتند. این اختلاف هم یکی از عَوارض سرباز زدن از حضور در جبهههای دفاعی و جبهههای جنگ هست. خداوند متعال این عَذابها را وعده داده است. و دیگر اینکه اصلاً خودتان عَوض میشوید. دیگر خوبیها به کامِ شما تَلخ میشود و بدیها به کامتان شیرین میشود. گناه را، فَحشا را، فساد را، بیغیرتی را فرهنگ میکنید. دیگر شما آن آدمهای قبلی نیستید، شما پنجاه و هفتی نیستید. شما در دوران دفاع مُقدّس چه روحیهای داشتید، ولی الآن دیگر آنگونه نیستید. این اِستبدال نَهایت وَعید الهی، اِنذار الهی و هُشدار پروردگار متعال هست.
جهاد یک فُرصت استثنائی برای دَستیابی به بهشت است
و اگر هم اینجور شدید، خدا ضَرر نمیکند. نَهایتاً خودتان فُرصتها را از دست دادهاید، عزّت و استقلال و شَرف و داشتن خانوادهی پاک و برخورداری از دامنهای شیرپَرور مَحروم میشوید. «وَ لَا تَضُرُّوهُ شَیْئًا وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ[۱۱]»؛ اینکه میگوید «وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»، میخواهد بفرماید خدا در نابودی دشمن به شما احتیاج ندارد. او قدرت مُطلقه است. همهاش بخاطر خودتان است. جبهه یک فُرصت است، جنگ یک فُرصت استثنائی است؛ قَرنها بود که دَرب بهشت از طَریق جهاد بر روی مردم ما بَسته بود، اما امام (رضوان الله تعالی علیه) آمد و این فُرصت را اِحیاء کرد. اگر این انقلاب نبود، اینهایی که استعداد رسیدن به مقام عِند رَبّی را داشتند، مقام عِندیّت که بالاتر از بهشت است و میشد به آنجا رسید، اینها کُجا میخواستند بروند که به این مقام برسند؟ لذا امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) میفرمودند: «فَتح الفُتوح ما پیروزی در جنگ نظامی نیست؛ بلکه روحیهای است که جوانهای ما در یک دست قرآن دارند و در یک دست اَسلحه دارند». این روحیه فَتح الفُتوح است، این نجات از وابستهبودن به زَرق و بَرق دنیا برای شما یک فُرصتی است که در جاهای دیگر پیدا نمیشود. این فقط در میدان مُبارزه و دَرگیری با دشمن برای شما پیش میآید.
مَعیّتِ حفاظت حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)
«إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا[۱۲]»؛ در این آیهی کریمه مَسألهی غار مَطرح است که خداوند متعال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را از مُحیط آتش، از مُحیط خطر، از مُحیط تَهدید در دل شب نجات داد و هیچ گروهی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع نکردند، مُحافظ مُسلّح نداشت. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمادگی خودش را احراز کرد، نه برای جنگ، بلکه برای سِپَر شدن. حضرت علی (علیه السلام) سنگر شد، حضرت علی (علیه السلام) سِپَر شد تا جانِ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مَحفوظ بماند، دشمن به حُضور حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در بستر پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) سرگرم بشود، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زمان و فُرصت پیدا بکند که بتواند از مَعرکه جانِ سالم به دَر ببَرد. این خودش اِعجاز بود. وجود نازنین حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) در این جریان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را با اِعجاز یاری کرده است. هم حضرت علی (علیه السلام) جُزء مُعجزات خداست، هم کارهای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اِعجازآمیز است و هم کارهایی که در آن شب شد همگی اِعجاز است. اما اینجا این نکته است که فرمود: «إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ»؛ انسانی که وَلیِّ خداست، «أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ[۱۳]»؛ این خودش تَعریض دارد. این کسی که با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه بوده است و یارِ غارِ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شده است، این مَحزون بوده است، این نگران بوده است، این تَشویش داشته است، این مُضطرب بوده است که وجود نازنینِ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او دلداری داد. فرمود: «لَا تَحْزَنْ»، غَم مَخور؛ «إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»؛ این مَعیّت خداوند متعال مَعیّت نُصرت است، مَعیّت هدایت است، مَعیّت حفاظت است، مَعیّت کرامت است.
مَعیّتی که خدا با مُتّقین دارد، مُتفاوت از مَعیّت با دیگر خَلایق است
خداوند هرکسی را دوست داشته باشد که فرمود: «فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ[۱۴]»، خداوند مُتّقین را دوست دارد. نتیجهی این دوستی این است که میفرماید: «أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ[۱۵]». «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ[۱۶]»؛ این مَعیّتی که خداوند با مُتّقین دارد، غیر از مَعیّتی است که خداوند با همهی خَلایق خود دارد. هیچ علّتی از مَعلول خودش جُدا نیست؛ تمام عالَم وجودِ فقری دارند. خداوند متعال بَشر را هم که میخواهد به خودش مُعرّفی کند، میفرماید: «أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ[۱۷]»؛ همهی شما فقیر هستید. این فقیر کانهی تامّه است. نه اینکه شما کسی هستید که فقر بر شما عارض است؛ اصلاً خودتان فقر هستید. این فقیر به مَعنی کانهی تامّهای یعنی خودِ فقر شما هستید، نه اینکه فقر بر شما عارض است. وجودِ مُمکن ذاتش فقر است. از درون تُهی هست. آن کسی که از دورن تُهی نیست، «اللَّهُ الصَّمَدُ[۱۸]» است. غیر از یک صَمد همه توخالی هستند؛ همه هرچه دارند از شخص دیگری دارند. و چون انسان فقیرِ به مَعنای واقعی کلمه است، خداوند متعال همهی موجوداتی که به او آویز هستند، «اگر نازی کند از هم فُرو ریزند قالبها[۱۹]». خداوند با آدم و عالَم همراه است. چون علّت تامّه خودِ خداوند است، ایجاد از خداست، حَیات از خداست، او حَیّ قَیّوم است. لذا تمامی ذرّات خاک و کُرّات اَفلاک و همهی آدمیان همیشه و همواره دست گِداییشان به سوی خداوند باز است و مُحتاج پروردگار متعال هستند. خداوند هم همیشه همراه آنها هست و به آنها روزی میدهد، به آنها حَیات میدهد، به آنها عزّت میدهد، قدرت میدهد. تمام انسانهای کافر و مؤمن همواره در چنگ خداوند هستند. هیچ مَعلولی لحظهای از علّت خودش جُدا نمیشود. اما مَعیّتی که خداوند میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ[۲۰]» ، «أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»؛ خداوند متعال با مُتّقین همراه است، با صابرین همراه است. این همراهی همراهیِ کرامت است. خداوند به شما احترام میگذارد، اِکرامتان میکند. این مَعیّت، مَعیّتِ اِعزاز است، خداوند به شما عزّت میدهد. این مَعیّت مَعیّتِ نُصرت است؛ «وَ أُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ[۲۱]». خداوند متعال علاوه بر وَعدهی بهشت و مَساکن طیّبه یک چیز دیگری که از بهشت مهمتر است، در سورهی صف میفرماید: «وَ أُخْرَى تُحِبُّونَهَا»، این را برجسته میکند. اولّ فرمود: «یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ[۲۲]»؛ دوّم فرمود: «یُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی[۲۳]»؛ سوّم فرمود: «وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَهً[۲۴]»؛ بعد یکچیزی که مهمتر از همهی اینهاست: «وَ أُخْرَى تُحِبُّونَهَا». یکچیزی دیگری که شما به دنبال آن هستید، گُمشدهی شماست. آن یکچیز دیگر چه چیزی است؟ «نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ»؛ آن نُصرت خداست. نُصرت خدا خیلی شیرین است. مُتفاوت است با اینکه به کسی خانه بدهند، سُفرهی او را رَنگین کنند. خدا یارِ شماست؛ «نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ». هرجا نُصرت خدا آمد، بدانید که دیگر شکست نیست. اگر آدم کُشته بشود، خونش پیروزی است. خونش دشمن را غَرق میکند و حَیات او را حَیات الهی میکند، حَیات اَبد میکند و اگر هم کُشته نشد، خداوند به دستِ او دشمن را عَذاب میدهد و نابود میکند؛ «إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ[۲۵]».
آرامشی که بر قلب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد
لذا فرمود: «إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»؛ به آن کسی که میتَرسید، خداوند میخواهد اعلان کند که او از اولیای الهی نبوده است؛ حُزن داشته است، نگران بوده است. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او دلداری داد و فرمود: نتَر(سلام الله علیها) بعد یک قانون کُلّی را مَطرح کرد: «إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا». کسی که با خدا باشد، «مَن کانَ لِلَّه کانَ اللَّه لَه[۲۶]»؛ هرکسی با خداست، خدا با اوست. خدا او را تنها نمیگذارد، خدا او را در اختیار دشمن قرار نمیدهد. خداوند هوای او را دارد؛ «إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا». وقتی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دستور خدا این قانون کُلّی را برای همهی مُوحّدان عالَم اعلان کرد، «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ[۲۷]»؛ نتیجه این شد که خداوند متعال آرامش و سُکون و اطمینان را بر قلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل کرد. دیگر در اینجا صاحب آن را هم مَطرح نکرده است؛ «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ»؛ بر رسول نازل کرد.
نیروهای غیبی خداوند که در مَصاف با کُفّار به امداد پیامبران الهی میآیند
«وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا[۲۸]»؛ هم در ظاهر هیچکسی نبود، ولی مَلائکه نیروهای غیبی خدا هستند. «وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا»؛ الآن و زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و زمان همهی انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین)، انبیائی که در مَصاف با کُفّار قرار میگرفتند، دشمنانشان همهچیز داشتند و اینها در آغاز حرکت در برابر امکانات و تَجهیزات دشمن به حساب نمیآمدند؛ اما همیشه مَلائکه در کنار پیامبران (سلام الله علیهم اجمعین) بودند. در جنگهای حقّ علیه باطل چون حقّ مورد رضایت خداست، خداوند جُنود میفرستد، اما جُنودی که «لَمْ تَرَوْهَا» است، جُنودی است که شما نمیبینید. چرا در دوران ۸ سال دفاع مُقدّس یک بُمب اَتُم در تهران نریختند که آن را نابود کنند و مانند هیروشیما بکنند؟ چرا بُمبهایی چند تُنی که الآن در غَزّه و اینها میریزند، چرا در اینجا نریختند؟ اینها همان «بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا» است. مَلائکه در ارادهی دشمن تَصرُّف میکنند و او را مُنصرف میکنند. یا دشمن مَرعوب میشود، تَوهُّم میکند و یا به خیالِ خودش، آنها در جنگ ۳۳ روزه باوَر کردند که حزب الله به یک سِلاح جدیدی دست پیدا کرده است که میتواند هلیکوپترهای اینها را بزند. این باوَر برایشان پیش آمد، تَرسیدند و آتشبَس را قبول کردند. یا رُعب را از طَریق مَلائکه بر دل آنها میاندازد، یا به دلایلی مُنصرف میکند و آنها در این مقام برنمیآیند. یکی از چیزهایی که در حفاظت قرآن کریم «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۲۹]» است، یک جهت آن همین است. اگر گروهی بخواهند همّتشان، قدرت اَدبیشان در حَدّی باشد که بتوانند یک سوره بیاورند، خداوند مُنصرفشان میکند. «بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا»؛ این جُنود مُمکن است اعضای خودشان باشد، مُمکن است وَهم باشد، مُمکن است خیال باشد، مُمکن است مَلَک باشد؛ هرچیزی باشد بنحوی است که به چشم نمیآید. لذا جبههی حقّ اتّکائش به خداست، خدا هم «لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ[۳۰]»، لشکر خدا بیپایان است، بینهایت است و دشمن این لشکر را نمیبیند. این مَلائکه را یا آن نیروهای غیبی را نمیبیند؛ «لَمْ تَرَوْهَا».
هیچگاه شُعار کُفّار دارای عُلُوّ نخواهد شد
«وَ جَعَلَ کَلِمَهَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَى[۳۱]»؛ قانون خداوند این است که فرمود: «الإسلام یَعلُو وَ لا یُعلَی عَلَیه[۳۲]»؛ اسلام همیشه عُلُوّ دارد و چیزی بالاتر از او نیست. چون نور است، نور هیچوقت زیر لَگد نمیماند. هرکسی بخواهد نور را لَگدمال بکند، دارد تَوهُّم خودش را لَگدمال میکند. همیشه نور بالاتر از همهی موجودات است. نور تَفوُّق دارد. اسلام نور است، حقّ نور است، عَدل نور است؛ لذا قابل این نیست که کسی آن را لَگدمال بکند؛ «جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا[۳۳]». «وَ جَعَلَ کَلِمَهَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَى»؛ کلمهی کُفر، شعارهای کُفّار همیشه لَگدشده است، پایین است، عُلُوّ پیدا نمیکند، برتری پیدا نمیکند. «وَ کَلِمَهُ اللَّهِ[۳۴]» که قرآن کلمه الله است، که نبوّت کلمه الله است، که لایت و امامت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمهی مَعصومین (سلام الله علیهم اجمعین) کلمه الله است، ولایت فقیه و نیابت امام زمان (ارواحنا فداه) کلمه الله است، نماز مَقبول کلمه الله است، عدالت کلمه الله است. چون کلمه الله است، خداوند متعال این کلمهی خودش را عُلیا قرار میدهد. این همیشه تَفوّق دارد؛ هیچوقت کوچک نمیشود، هیچوقت نابود نمیشود.
خدا قدرت مُطلق است و هیچگاه شکست نخواهد خورد
«وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»؛ این پایانِ خوشی است. همهی اینها مُقدّمهی این بود که شما رفیق عزیزِ حکیمِ خودتان را بشناسید. یک کسی را دارید که او هیچوقت شکست نمیخورد؛ زیرا قدرت مُطلق است. قدرت خداوند قدرت لایتناهی است. چون قدرت لایتناهی است، همهی قدرتها از آن ناشی شده است و مَحدود است، مُحاط قدرت اوست. عزیز موجودی است که مَغلوب نمیشود. حَکیم هم هست. چون حکمت دارد، حکمت اقتضاء میکند که حقّ را حفظ کند. اگر شما در خطّ حقّ باشید، حکمت حَکیمانهی او شما را با اسم عزیزش عزّتمَند میکند.
احساس پیروزی شهدای کربلا در شب عاشورا
«صَلَّیَ اللهُ عَلَیکُمْ یا أَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّهِ»
شهدای کربلا همگی احساس پیروزی کردند و رفتند؛ لذا شب عاشورا هم خوش بودند. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) فرمودند که رفتند آب آوردند، خودشان را شُستشو دادند، بدنهایشان را تمیز کردند، در صف ایستاده بودند تا نوبت برسد و یک خیمهای را به عُنوان محلّ شُستشو قرار داده بودند. «بُریر[۳۵]» جُزء قُرّاء مَشهور بود و جُزء مُتعبّدین و مُتمسّکین مَقبول بود. خیلی مُوقّر بود، خیلی مُتشخّص بود و در دوران کِبَر سنّ هم بود که با امام حسین (علیه السلام) همراه شد. در صف ایستاده بود تا نوبت برسد و غُسل بکند، با اطرافیانش شوخی میکرد و میخندید. اینها گفتند: جناب بُریر! امشب شبِ شوخی است؟! فردا بَناست که شهید بشویم، داریم آماده میشویم. بُریر گفت: اتّفاقاً امشب شبِ شوخی و خوشی هست. ما به پایان سیاهی رسیدیم. «پایان شب سیه سپید است[۳۶]». خودش را در آستانهی پَرواز میدید. میخواهد کُشته بشود، ولی کُشته شدنش ذلّت نیست، عزّت نیست؛ ضعف نیست، قُوّت است. دارد دشمن را از بین میبَرد. این مَقطع را نبینید که او دارد کُشته میشود، بدنش از میان ما میرود. ولی هم روحش اِحاطه پیدا میکند، چون عِندالله است و خدا هم همهجا هست، کسی که شهید میشود بِساطت وجود و بَسط وجود پیدا میکند. «ألم تَرَ أنَّ الشَّمسَ[۳۷]»؛ این شَمس چطور بَسط دارد، همهجا نور میدهد؟ انسانی که شهید میشود از قَفس تَنگ عالَم فیزیک به عالَم ماوراء فیزیک عُروج کرده است و رنگ آنجا را گرفته است و آن لایَزال و لَمیَزل و لایتناهی شده است. لذا در مَکتب حقّ اصلاً شکست مَعنی و مفهوم ندارد. اگر کُشته بشوند، پیروز هستند؛ اگر بکُشند هم پیروز هستند.
روضه و توسّل به حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)
لذا وقتی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در گودال قَتلگاه اُفتاد… ای ارباب مظلوم و بیکَفن! مرحوم «آقای بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) گاهی بعد از روضه یک تکّههایی میآمدند و اِعجاب میکرد از اینکه روای میگوید: من میخواستم ببینم چگونه امام حسین (علیه السلام) را میکُشند. میخواستم کیفیّت قَتل او را بفَهمم. جلو رفتم، همهی حَواسم این بود که ببینم چگونه سر جُدا میشود. اما میگوید: «وَ لَقَدْ شَغَلَنِی نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَیْئَتِهِ عَنِ الْفِکْرَهِ فِی قَتْلِهِ[۳۸]»؛ بهقَدری صورت میدرخشید، بهقَدری نور در سیمای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) تلألؤ داشت، شدّت نور جَمال شریفش مانع شد و من نَحوهی قَتل را ندانستم. آن دیگری میگوید: من دیدم لَبهای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در گودال قَتلگاه تکان میخورد. فکر کردم دارد نِفرین میکند. داغِ حضرت علی اکبر (علیه السلام) را دیده است، ششماههاش را در آغوشش تیر زدهاند، گلوی نازُکش ذبح شده است. داغهای سنگینی بر دلش نشسته است، گمان کردم دارد نِفرین میکند. خواستم گوش کنم، ولی دیدم صدا جوهر ندارد. از بَس خونریزی شده است، نایی ندارد که صدایش بلند بشود. داخل گودال رفتم، گوش خود را جلوی لَبهای مُبارک ایشان بُردم. دیدم میگوید: «إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ[۳۹]»؛ دیدم سُرود رضایت بر لَبش جاری هست. اما هر دعا و اسمی که از اَسماء الهی به زبان میآید، تَناسُب با آن دعا دارد. در پایان گفت: «یا غِیاثَ المُستَغیثینَ»؛ گویا صدای زینبش را از بالای تَلّ زینبیّه میشنید. بیبی از آن بلندی نگاه میکرد. دید: «الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِه[۴۰]»؛ مُضطرّ واقعی حضرت زینب (سلام الله علیها) بود. به هر دَربی زد تا جلوی قَتل امام حسین (علیه السلام) را بگیرد. آمد و جلوی «عُمر بن سعد» را گرفت. عُمر بن سعد! تو داری نگاه میکُنی و حسین را دارند میکُشند؟! نامَرد با همهی قَساوتی که داشت گریهاش گرفت، صورتش را از حضرت زینب (سلام الله علیها) برگرداند…
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! فَرج امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! قلب مُقدّسش را همیشه از ما راضی بدار.
خدایا! به ما آمادگی لازم برای نُصرت حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) عنایت بفرما.
خدایا! ما را از جَمع رَزمندگان در رِکاب حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) مَحذوف نَفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم این جریانهای حادث سوریه را مُقدّمهی نزدیک ظُهور قرار بده.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم مَظلومین غَزّه را از چَنگال این گُرگهای خونخوار بِرَهان.
خدایا! حزب الله قَهرمان را در نابودی صهیونیستها قوّت و نُصرت عنایت بفرما.
خدایا! یَمن سرافراز را تا ظُهور حضرت مَهدی (عَجَّل الله تعالی فرجه الشریف) روزاَفزون به قدرت و ایمان قَرین بفرما.
خدایا! مُجاهدین عراق، مردم ایران، رَزمندگان آماده به شهادت ما را زیر پَرچم نایب امام زمان (ارواحنا فداه) همراه نایب آن بزرگوار به خودِ حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) برسان.
الها! پروردگارا! شهدای ما، گذشتگان ما و مَشایخ ما را سر سُفرهی اَربابمان امام حسین (علیه السلام) مُتنعّم و روحشان را از ما راضی بگردان.
خدایا! عاقب اَمرمان را خَتم به شهادت بگردان.
خدایا! مَریضهایمان را شفا بده.
خدایا! همهی حَوائجمان را برآورده بفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] سوره مبارکه توبه، آیه ۳۸٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ ۚ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَهِ ۚ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا فِی الْآخِرَهِ إِلَّا قَلِیلٌ».
[۳] همان.
[۴] سوره مبارکه ص، آیه ۲۶٫
«یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ».
[۵] سوره مبارکه توبه، آیه ۳۹٫
«إِلَّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ وَ لَا تَضُرُّوهُ شَیْئًا ۗ وَ اللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».
[۶] مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ ق، ج ۲۹، ص ۲۱۵؛ صدوق، من لا یحضر، ۱۴۰۴ ق، ج ۳، ص ۵۶۷-۵۶۸؛ منتظری، خطبه حضرت زهرا علیها السلام، ۱۳۸۵ ش، ص ۳۷؛ ابن طیفور، بلاغات النساء، ۱۳۲۶ ق، ص ۱۷-۲۵؛ شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا، ۱۳۶۲ ش، ص ۱۲۲؛ نگاه کنید به آذربادگان، «نگاهی گذرا به اسناد و منابع مکتوب خطبه فدک» ص ۴۹-۵۶؛ بخشی از خطبه فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها).
«…اَنْتُمْ عِبادَ اللَّـهِ نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیهِ، وَ حَمَلَهُ دینِهِ وَ وَحْیهِ، وَ اُمَناءُ اللَّـهِ عَلی اَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغاؤُهُ اِلَی الْاُمَمِ، زَعیمُ حَقٍّ لَهُ فیکُمْ، وَ عَهْدٍ قَدَّمَهُ اِلَیکُمْ، وَ بَقِیهٍ اِسْتَخْلَفَها عَلَیکُمْ: کِتابُ اللَّـهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصَّادِقُ، و النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللاَّمِعُ، بَینَهً بَصائِرُهُ، مُنْکَشِفَهً سَرائِرُهُ، مُنْجَلِیهً ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطَهً بِهِ اَشْیاعُهُ، قائِداً اِلَی الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَی النَّجاهِ اسْتِماعُهُ، بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّـهِ الْمُنَوَّرَهُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَهُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَهُ، وَ بَیّناتُهُ الْجالِیهُ، وَ بَراهینُهُ الْکافِیهُ، وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَهُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَهُ، وَ شَرائِعُهُ الْمَکْتُوبَهُ. فَجَعَلَ اللَّـهُ الْایمانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاهَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ، وَ الزَّکاهَ تَزْکِیهً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ، وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلْاِخْلاصِ، وَ الْحَجَّ تَشْییداً لِلدّینِ، وَ الْعَدْلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ، وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَهِ، وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ، وَ الصَّبْرَ مَعُونَهً عَلَی اسْتیجابِ الْاَجْرِ. وَ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلِحَهً لِلْعامَّهِ، وَ بِرَّ الْوالِدَینِ وِقایهً مِنَ السَّخَطِ، وَ صِلَهَ الْاَرْحامِ مَنْساءً فِی الْعُمْرِ وَ مَنْماهً لِلْعَدَدِ، وَ الْقِصاصَ حِقْناً لِلدِّماءِ، وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضاً لِلْمَغْفِرَهِ، وَ تَوْفِیهَ الْمَکائیلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییراً لِلْبَخْسِ…».
[۷] نهج البلاغه، بخشی از خطبه ۲۷٫
«و من خطبه له (علیه السلام) و قد قالها یستنهض بها الناس حین ورد خبر غزو الأنبار بجیش معاویه فلم ینهضوا. و فیها یذکر فضل الجهاد، و یستنهض الناس، و یذکر علمه بالحرب، و یلقی علیهم التبعه لعدم طاعته: فضل الجهاد: أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّهِ أَوْلِیَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِینَهُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِیقَهُ. فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَهً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُیِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَهِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ وَ أُدِیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْیِیعِ الْجِهَادِ وَ سِیمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَفَ. إستنهاض الناس: أَلَا وَ إِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَیْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ قُلْتُ لَکُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ یَغْزُوکُمْ. فَوَاللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا فَتَوَاکَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَیْکُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِکَتْ عَلَیْکُمُ الْأَوْطَانُ. وَ هَذَا أَخُو غَامِدٍ قَدْ وَرَدَتْ خَیْلُهُ الْأَنْبَارَ وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَکْرِیَّ وَ أَزَالَ خَیْلَکُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا وَ لَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَهِ الْمُسْلِمَهِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَهِ، فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لَا أُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ. فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیراً. فَیَا عَجَباً عَجَباً، وَ اللَّهِ یُمِیتُ الْقَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ، فَقُبْحاً لَکُمْ وَ تَرَحاً حِینَ صِرْتُمْ غَرَضاً یُرْمَى یُغَارُ عَلَیْکُمْ وَ لَا تُغِیرُونَ وَ تُغْزَوْنَ وَ لَا تَغْزُونَ وَ یُعْصَى اللَّهُ وَ تَرْضَوْنَ. فَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ إِلَیْهِمْ فِی أَیَّامِ الْحَرِّ قُلْتُمْ هَذِهِ حَمَارَّهُ الْقَیْظِ أَمْهِلْنَا یُسَبَّخْ عَنَّا الْحَرُّ وَ إِذَا أَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ إِلَیْهِمْ فِی الشِّتَاءِ قُلْتُمْ هَذِهِ صَبَارَّهُ الْقُرِّ أَمْهِلْنَا یَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ. کُلُّ هَذَا فِرَاراً مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ فَإِذَا کُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ، فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنَ السَّیْفِ أَفَرُّ. البرم بالناس: یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ، حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ. لَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَرَکُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْکُمْ مَعْرِفَهً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً. قَاتَلَکُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِی قَیْحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِی غَیْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِی نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاساً وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَیَّ رَأْیِی بِالْعِصْیَانِ وَ الْخِذْلَانِ حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَیْشٌ إِنَّ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَکِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ. لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً وَ أَقْدَمُ فِیهَا مَقَاماً مِنِّی؟ لَقَدْ نَهَضْتُ فِیهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ وَ هَا أَنَا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّینَ وَ لَکِنْ لَا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطَاعُ».
[۸] همان.
[۹] همان.
[۱۰] همان.
[۱۱] سوره مبارکه توبه، آیه ۳۹٫
[۱۲] سوره مبارکه توبه، آیه ۴۰٫
«إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ۖ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَ جَعَلَ کَلِمَهَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَىٰ ۗ وَ کَلِمَهُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا ۗ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ».
[۱۳] سوره مبارکه یونس، آیه ۶۲٫
[۱۴] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۷۶٫
«بَلَىٰ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ وَ اتَّقَىٰ فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ».
[۱۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۹۴٫
«الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَ الْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ ۚ فَمَنِ اعْتَدَىٰ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَیْکُمْ ۚ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ».
[۱۶] سوره مبارکه نحل، آیه ۱۲۸٫
[۱۷] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۵٫
[۱۸] سوره مبارکه اخلاص، آیه ۲٫
[۱۹] نظیری نیشابوری، دیوان اشعار، غزلیات، شماره ۸٫
[۲۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۳٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ».
[۲۱] سوره مبارکه صف، آیه ۱۳٫
[۲۲] سوره مبارکه صف، آیه ۱۲٫
«یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَهً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ».
[۲۳] همان.
[۲۴] همان.
[۲۵] سوره مبارکه توبه، آیه ۵۲٫
«قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ ۖ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصِیبَکُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا ۖ فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ».
[۲۶] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۷۹، ص ۱۹۷؛ روضه المتقین، محمد تقی مجلسی، ج ۱۳، ص ۱۹۵؛ الوافی، فیض کاشانی، ج ۸، ص ۷۸۴.
«کما ورد من کان لله کان الله له و من أصلح أمر دینه أصلح الله أمر دنیاه و من أصلح ما بینه و بین الله أصلح الله ما بینه و بین الناس».
[۲۷] سوره مبارکه توبه، آیه ۴۰٫
[۲۸] همان.
[۲۹] سوره مبارکه حجر، آیه ۹٫
[۳۰] سوره مبارکه فتح، آیه ۷٫
«وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ۚ وَ کَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا».
[۳۱] سوره مبارکه توبه، آیه ۴۰٫
[۳۲] من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج ۴، ص ۳۳۴، ح ۵۷۱۹؛ المناقب، ابن شهر آشوب ج۳، ص ۲۴۱ ؛ المحاسن، احمد بن ابى عبد اللّه برقى، ج ۱، ص ۱۱۳ نحوه؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۷۶، ص ۷۰ نحوه.
«الاسلام یعلو و لا یعلى علیه و الکفار بمنزله الموتى ، لا یحجبون و لا یرثون».
[۳۳] سوره مبارکه اسراء، آیه ۸۱٫
[۳۴] سوره مبارکه توبه، آیه ۴۰٫
[۳۵] بُرَیر بن خُضَیر هَمْدانی مِشْرَقی (شهادت سال ۶۱ هجری)، از شهیدان واقعه کربلا و قاری سرشناس کوفه بود که در مسجد کوفه به تدریس قرآن اشتغال داشت. وی از شیعیان و ارادتمندان خاص اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و از تابعین و یاران امیرالمؤمنین و از یاران امام حسین (علیه السلام) بود. مجادلۀ او قبل از جنگ، با عمر سعد، ابوحرب، یزید بن معقل و کوفیان، نشان از شجاعت او در کلام و در دفاع از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد. طبری و ابن اثیر از او با لقب سَیّدالقُرّاء و ابن بابویه و فتال نیشابوری با عنوان (أقْرأ أهلِ زمانِه) سرآمد قاریان مردم روزگار خویش یاد کردهاند.
[۳۶] نظامی، خمسه، لیلی و مجنون، بخش ۱۷.
[۳۷] الدیوان، العصر الأندلسی، ابن زیدون.
[۳۸] اللهوف فی قتلى الطفوف، السید بن طاووس، جلد ۱، صفحه ۷۵٫
قسمتی از مقتل شریف: «قَدْ جَاءَهُمْ فَلَبِثُوا کَذَلِکَ سَاعَهً ثُمَّ انْجَلَتْ عَنْهُمْ. وَ رَوَى هِلَالُ بْنُ نَافِعٍ قَالَ إِنِّی کُنْتُ وَاقِفاً مَعَ أَصْحَابِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ إِذْ صَرَخَ صَارِخٌ أَبْشِرْ أَیُّهَا الْأَمِیرُ فَهَذَا شِمْرٌ قَتَلَ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلام قَالَ فَخَرَجْتُ بَیْنَ الصَّفَّیْنِ فَوَقَفْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ عَلَیهِ السَّلام لَیَجُودُ بِنَفْسِهِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ قَطُّ قَتِیلًا مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ لَا أَنْوَرَ وَجْهاً وَ لَقَدْ شَغَلَنِی نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَیْئَتِهِ عَنِ الْفِکْرَهِ فِی قَتْلِهِ فَاسْتَسْقَى فِی تِلْکَ الْحَالِ مَاءً فَسَمِعْتُ رَجُلًا یَقُولُ وَ اللَّهِ لَا تَذُوقُ الْمَاءَ حَتَّى تَرِدَ الْحَامِیَهَ فَتَشْرَبَ مِنْ حَمِیمِهَا فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ یَا وَیْلَکَ أَنَا لَا أَرِدُ الْحَامِیَهَ وَ لَا أَشْرَبُ مِنْ حَمِیمِهَا بَلْ أَرِدُ عَلَى جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ أَسْکُنُ مَعَهُ فِی دَارِهِ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ وَ أَشْرَبُ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَشْکُو إِلَیْهِ مَا ارْتَکَبْتُمْ مِنِّی وَ فَعَلْتُمْ بِی قَالَ فَغَضِبُوا بِأَجْمَعِهِمْ حَتَّى کَأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَجْعَلْ فِی قَلْبِ أَحَدٍ مِنْهُمْ مِنَ الرَّحْمَهِ شَیْئاً فَاجْتَزُّوا رَأْسَهُ وَ إِنَّهُ لَیُکَلِّمُهُمْ فَتَعَجَّبْتُ مِنْ قِلَّهِ رَحْمَتِهِمْ وَ قُلْتُ وَ اللَّهِ لَا أُجَامِعُکُمْ عَلَى أَمْرٍ أَبَداً. قَالَ ثُمَّ أَقْبَلُوا عَلَى سَلْبِ الْحُسَیْنِ فَأَخَذَ قَمِیصَهُ إِسْحَاقُ بْنُ حُوَیَّهَ الْحَضْرَمِیُّ فَلَبِسَهُ فَصَارَ أَبْرَصَ وَ امْتَعَطَ شَعْرُهُ. وَ رُوِیَ أَنَّهُ وُجِدَ فِی قَمِیصِهِ مِائَهٌ وَ بِضْعَ عَشْرَهَ مَا بَیْنَ رَمْیَهٍ وَ طَعْنَهِ سَهْمٍ وَ ضَرْبَهٍ. وَ قَالَ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلام وُجِدَ بِالْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ طَعْنَهً- وَ أَرْبَعٌ وَ ثَلَاثُونَ ضَرْبَهً وَ أَخَذَ سَرَاوِیلَهُ بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ التَّیْمِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى فَرُوِیَ أَنَّهُ صَارَ زَمِناً مُقْعَداً مِنْ رِجْلَیْهِ وَ أَخَذَ عِمَامَتَهُ أَخْنَسُ بْنُ مَرْثَدِ بْنِ عَلْقَمَهَ الْحَضْرَمِیُّ وَ قِیلَ جَابِرُ بْنُ یَزِیدَ الْأَوْدِیُّ لَعَنَهُمَا اللَّهُ فَاعْتَمَّ بِهَا فَصَارَ مَعْتُوهاً وَ أَخَذَ نَعْلَیْهِ الْأَسْوَدُ بْنُ خَالِدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ أَخَذَ خَاتَمَهُ بَجْدَلُ بْنُ سُلَیْمٍ الْکَلْبِیُّ وَ قَطَعَ إِصْبَعَهُ عَلَیهِ السَّلام مَعَ الْخَاتَمِ وَ هَذَا أَخَذَهُ الْمُخْتَارُ فَقَطَعَ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ وَ تَرَکَهُ یَتَشَحَّطُ فِی دَمِهِ حَتَّى هَلَکَ وَ أَخَذَ قَطِیفَهً لَهُ عَلَیهِ السَّلام کَانَتْ مِنْ خَزٍّ قَیْسُ بْنُ الْأَشْعَثِ وَ أَخَذَ دِرْعَهُ الْبَتْرَاءَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فَلَمَّا قُتِلَ عُمَرُ وَهَبَهَا الْمُخْتَارُ لِأَبِی عَمْرَهَ قَاتِلِهِ وَ أَخَذَ سَیْفَهُ جُمَیْعُ بْنُ الخلق الْأَوْدِیُّ وَ قِیلَ رَجُلٌ مِنْ بَنِی تَمِیمٍ یُقَالُ لَهُ أَسْوَدُ بْنُ حَنْظَلَهَ وَ فِی رِوَایَهِ ابْنِ أَبِی سَعْدٍ أَنَّهُ أَخَذَ سَیْفَهُ الفلافس النَّهْشَلِیُّ وَ زَادَ مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا أَنَّهُ وَقَعَ بَعْدَ ذَلِکَ إِلَى بِنْتِ حَبِیبِ بْنِ بُدَیْلٍ وَ هَذَا السَّیْفُ الْمَنْهُوبُ الْمَشْهُورُ لَیْسَ بِذِی الْفَقَارِ فَإِنَّ ذَلِکَ کَانَ مَذْخُوراً وَ مَصُوناً مَعَ أَمْثَالِهِ مِنْ ذَخَائِرِ النُّبُوَّهِ وَ الْإِمَامَهِ وَ قَدْ نَقَلَ الرُّوَاهُ تَصْدِیقَ مَا قُلْنَاهُ وَ صُورَهَ مَا حَکَیْنَاهُ.قَالَ الرَّاوِی وَ جَاءَتْ جَارِیَهٌ مِنْ نَاحِیَهِ خِیَمِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام فَقَالَ لَهَا رَجُلٌ یَا أَمَهَ اللَّهِ إِنَّ سَیِّدَکِ قُتِلَ قَالَتِ الْجَارِیَهُ فَأَسْرَعْتُ إِلَى سَیِّدَتِی وَ أَنَا أَصِیحُ فَقُمْنَ فِی وَجْهِی وَ صِحْنَ. قَالَ وَ تَسَابَقَ الْقَوْمُ عَلَى نَهْبِ بُیُوتِ آلِ الرَّسُولِ وَ قُرَّهِ عَیْنِ الْبَتُولِ حَتَّى جَعَلُوا یَنْتَزِعُونَ مِلْحَفَهَ الْمَرْأَهِ عَلَى ظَهْرِهَا وَ خَرَجَ بَنَاتُ آلِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ حَرِیمُهُ یَتَسَاعَدْنَ عَلَى الْبُکَاءِ وَ یَنْدُبْنَ لِفِرَاقِ الْحُمَاهِ وَ الْأَحِبَّاءِ. وَ رَوَى حُمَیْدُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ رَأَیْتُ امْرَأَهً مِنْ بَنِی بَکْرِ بْنِ وَائِلٍ کَانَتْ مَعَ زَوْجِهَا فِی أَصْحَابِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ فَلَمَّا رَأَتِ الْقَوْمَ قَدِ اقْتَحَمُوا عَلَى نِسَاءِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام وَ فُسْطَاطِهِنَّ وَ هُمْ یَسْلُبُونَهُنَّ أَخَذَتْ سَیْفاً وَ أَقْبَلَتْ نَحْوَ الْفُسْطَاطِ وَ قَالَتْ یَا آلَ بَکْرِ بْنِ وَائِلٍ أَ تُسْلَبُ بَنَاتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ یَا لَثَارَاتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم فَأَخَذَهَا زَوْجُهَا وَ رَدَّهَا إِلَى رَحْلِهِ. قَالَ الرَّاوِی ثُمَّ أُخْرِجَ النِّسَاءُ مِنَ الْخَیْمَهِ وَ أَشْعَلُوا فِیهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ حَافِیَاتٍ بَاکِیَاتٍ یَمْشِینَ سَبَایَا فِی أَسْرِ الذِّلَّهِ وَ قُلْنَ بِحَقِّ اللَّهِ إِلَّا مَا مَرَرْتُمْ بِنَا عَلَى مَصْرَعِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام فَلَمَّا نَظَرَ النِّسْوَهُ إِلَى الْقَتْلَى صِحْنَ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُنَّ قَالَ فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَیْنَبَ بِنْتَ عَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلام تَنْدُبُ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلام وَ تُنَادِی بِصَوْتٍ حَزِینٍ وَ قَلْبٍ کَئِیبٍ یَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَیْکَ مَلَائِکَهُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَیْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا إِلَى اللَّهِ الْمُشْتَکَى وَ إِلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ إِلَى عَلِیٍّ الْمُرْتَضَى وَ إِلَى فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ وَ إِلَى حَمْزَهَ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ یَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَیْنٌ بِالْعَرَاءِ تَسْفِی عَلَیْهِ الصَّبَا قَتِیلُ أَوْلَادِ الْبَغَایَا وَا حُزْنَاهْ وَا کَرْبَاهْ الْیَوْمَ مَاتَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم یَا أَصْحَابَ مُحَمَّدَاهْ هَؤُلَاءِ ذُرِّیَّهُ الْمُصْطَفَى یُسَاقُونَ سَوْقَ السَّبَایَا وَ فِی رِوَایَهٍ یَا مُحَمَّدَاهْ بَنَاتُکَ سَبَایَا وَ ذُرِّیَّتُکَ مَقْتَلَهً تَسْفِی عَلَیْهِمْ رِیحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَیْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَهِ وَ الرِّدَاءِ…».
[۳۹] حماسه حسینى، ج ۱، ص ۱۵۷، به نقل از مقتل الحسین، مقرم، ص ۳۵۷.
[۴۰] بحارالأنوار، مجلسی، ج ۹۸، ص ۳۲۲، باب ۲۴؛ کیفیت زیارت عاشوراء، ص ۲۹۰٫
«وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِکَ وَ مُولِغٌ سَیْفَهُ عَلَى نَحْرِکَ قَابِضٌ عَلَى شَیْبَتِکَ بِیَدِهِ ذَابِحٌ لَکَ بِمُهَنَّدِهِ».
پاسخ دهید