روز دوشنبه مورخ ۱۹ آذر ماه ۱۴۰۳، درس اخلاق حضرت «آیت الله صدیقی» بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مُقدّمه
- نُصرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) توسط حقتعالی
- مَراتب مُختلف مَعیّت الهی
- کسی که خدا را داشته باشد، از هیچ قدرتی ترس ندارد
- مَعیّت پروردگار متعال با رَزمندگان اسلام در طول ۸ سال دفاع مُقدّس
- آرامشی که پروردگار متعال بر قلب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل کرد
- حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) یکی از جُنود الهی برای یاریِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند
- خداوند متعال کُفّار را در رسیدن به هدفشان ناکام قرار داد
- اگر اطاعتِ حقتعالی را داشته باشید، خداوند عزیزتان قرار میدهد
- کسانی که مُجاهدِ فی سَبیل الله باشند، خیرِ الهی شامل حالشان خواهد شد
- روضه و تَوسُّل به حضرت صدیقهی کُبری (سلام الله علیها)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مُقدّمه
برای تَعجیل در ظُهور آقایمان و نابودی دشمنان دین، صهیونیستها، مُزدوران صهیونیستها، دشمنان مُقاومت، عزّت اسلام و استقلال مُسلمانها خاصّه این اَشرار و کسانی که این اَشرار را تَجهیز میکنند، حمایت میکنند که نتیجهاش نابودی یک کشور اسلامی میشود و جهت عبرت همهی مسلمانها و مردم عزیز کشور ما صلوات هدیه بفرمایید.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
تقدیم به اَرواح طیّبهی پیامبران (سلام الله علیهم اجمعین)، خاتم آنان، امامان (علیهم السلام)، مادر آنان، شهیدان و سیّد شهیدان و همهی مُجاهدان و امام مُجاهدان صلوت هدیه بفرمایید.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
نُصرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) توسط حقتعالی
در این آیات کریمهی سورهی مُبارکهی توبه نکاتی به عَرض مُبارکتان رسید. خداوند متعال هم توبیخ کرد کسانی را که رِفاهطَلب هستند، به دنبال راحتی و آسایش خودشان هستند، به سرنوشت اسلام و مُسلمین کاری ندارند، لذا جهاد برایشان مهمّ نیست. میگویند: جنگ نباشد. حالا دشمن بدونِ جنگ بیاید آرام آرام از بین ببَرد، اصلاً تَوجُّه ندارند، نمیفَهمند. حالا سوریه عدّهای فکر میکردند فقط با «اَسد» دشمن هستند؛ اما دیدید در همان روزهای اوّل آشوب تمام زیرساختها، تمام پادگانهای نظامی و اَنبارهای مُهمّاتشان را به آتش کشیدند و خاکشان را هم گرفتند. و خدا میداند که چهقَدر آواره، چهقَدر بَدبخت، چهقَدر خائف، نگران زَهلهشان دارد آب میشود؛ آخرش هم دست چه کسی میاُفتد و به کُجا میرسد، مَعلوم نیست. ولی کسانی که دین ندارند، عقل هم ندارند. فکر میکنند در دنیایشان به خیر است، در حالی که در دنیایشان هم استفاده نخواهند کرد. خداوند علیّ مُتعال فرمود: اگر شما به جبهه نروید و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را کمک نکنید، «فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ[۲]»؛ خداوند او را یاری کرد. چه زمانی؟ «نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَ جَعَلَ کَلِمَهَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَى وَ کَلِمَهُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ[۳]»؛ خداوند پیامبرش را یاری کرد، وقتی که کُفّار قَصد قَتل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را داشتند، قَصد شبیخون در دلِ شب به منزل پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و کُشتن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در بِسترش را داشتند، خداوند مَنّان او را به غار کِشاند و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن کسی که همراهش بود، در حالی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خیلی آرام بود و دید او دَغدغه دارد و مُضطرب است، فرمود: «لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»؛ اگر کسی این جُملهی «إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا» را باورش بیاید، همیشه آرامش دارد. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن همراهش فرمود: مُسلّماً خدا با ماست.
مَراتب مُختلف مَعیّت الهی
نوع مَعیّت و همراهیِ خداوند متعال در مَراتب مُختلف است. خداوند در مَعیّت ایجاد با خاک، با آب، با درخت، با حیوانات، با وَحشیها، با کافرها، با مُنافقها و با همه هست؛ هیچکسی امکان فرار از حُکومت و مَملکت خداوند را ندارد که در دعای کُمیل که سراسر توحید است، عَجب سُفرهای را امیرالمؤمنین (علیه السلام) پَهن کرده است. در آنجا میخوانیم: «وَ لَا یُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ[۴]»؛ خدایا! هیچکسی نمیتواند از حُکومت تو فرار کند. خداوند با همهی مَخلوقات، با همهی آدمیان، خوب و بد، مؤمن و کافر، مُنافق و با صداقت، خداوند با همه همراه است. «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ[۵]»؛ هرجا که هستید، خدا با شماست. این با بودن یعنی خدا دارد شما را میآفریند، شما وابستهی به خدا هستید، رِزق خدا را میخورید، تَحت حفاظت حقتعالی هستید، وجودتان از اوست، توانتان از اوست، سلامتیتان از اوست. شما بدون عنایت خدا هیچچیزی ندارید. بنابراین «شِمر» (لَعنت الله علیه) هم که امام حسین (علیه السلام) را به شهادت رساند، خدا نَفَسش را قَطع نکرد، خداوند وجودش را نگرفت، خداوند با او بود. این یک نوع هست. یک نوع مَعیّت، مَعیّتِ اِرشادی هست. خداوند با شما هست، یعنی به شما تَعلیم میدهد. شما را روشن میکند. خداوند متعال مَصالح و مَفاسد را بر وجود شما اِلقاء میکند. «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا[۶]»؛ همهی انسانها فِطرت دارند و خداوند به فِطرت آدمیان فُجور و تقوا را اِلهام میکند. همه میدانند ظُلم بد است. حتی ظالمها، آدمهای یاغی و طاغی هیچوقت از ظُلم تَعریف نمیکنند؛ ظُلم بد است. ظُلم در وجودِ آدم دافعه دارد. احسان خوب است، ایثار خوب است، محبّت خوب است، یکرنگبودن خوب است. شما اینها را جایی سُراغ دارید که کسی مَحکوم بکند؟ عدالت را مَحکوم بکند؟ اَمینبودن را بد بداند؟ صداقت را در قاموس فکرش یا در مُحیط اجتماعات بگوید چیز بدی است؟ اینجور نیست؛ این مَعیّت خداست. خداوند خودش خوب است و به بندگانش هم از این خوبی میتاباند. خداوند نورِ صداقت است، نورِ اَمانت است، نورِ فَضائل اخلاقی هست. این نورِ الهی بر وجود آدمیان میتابد و با تابش این نور «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا». باز در آیهی دیگری فرمود: «وَ هَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ[۷]»؛ این خوب و بد ندارد؛ همه با این دو نَجد آشنا هستند. خوبی و بدی، زشتی و زیبایی، مَصلحت و مَفسده، ظُلم و عَدل، اَمانت و خیانت، و اَمثال اینها که این هم یک نوع مَعیّت است که خداوند متعال ابتدا در فِطرتها، در جِبلّت، در خَمیرهی آدمها این تَشخیص را قرار داده است که ظُلم را، اجحاف را، بیانصافی را نمیپَسندند، گرچه مُبتلا بشوند. به مَرض بیانصافی مُبتلا باشند، ولی از آدم مُنصف خوشش میآید. از آدم بیانصاف خوشش نمیآید. این تَکوینش هست. این آموزشی نیست، این کلاسی نیست. خداوند متعال با او هست و اینها را هم در اختیارش قرار داده است. و نوعِ دیگر از مَعیّت خداوند این است که فرمود: «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ[۸]»؛ این خورشید وَحی، خورشید رسالت، خورشید نُبوّت و خورشید هدایت مُنحصراً بر خانهی مؤمن نمیتابد. وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای «اَبوجَهل[۹]» هم پیامبر بود، برای «اَبوسُفیان» هم پیامبر بود، برای مُنافقی مانند «مُعاویه» هم اِبلاغ رسالت کرد. این دینِ خدا دینی است که باید به همه برسد و این رُبوبیّت خداست، جَمال خداست. مُنحصر به کسی نیست. خداوند در بُعد هدایت تَشریعی مَرز را برداشته است. همه زیر چَتر هدایت خداوند هستند. «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا[۱۰]»؛ ما راه را نشان میدهیم. اگر کسی آدرس را از ما قبول کند، راهِ درست را برود و یا قبول نکند و اشتباه برود؛ ولی ما بُخل نداشتیم از اینکه آدرس بهشت را به همه بدهیم، آدرس جَهنّم را هم بدهیم. هرکسی خواست خطّ بهشت را در پیش میگیرد و هرکسی نخواست خطّ جَهنّم را میرود.
کسی که خدا را داشته باشد، از هیچ قدرتی ترس ندارد
یک مَعیّت که حضرت موسی کلیم (علیه السلام) وقتی که با بَنیاسرائیل مأمور شدند، خداوند متعال فرمود: شبانه بَنیاسرائیل را با خودت به طرف دریا ببَر. اینها که داشتند میرفتند، «فرعون» مُطلّع شد و لشکر جَرّارِ بیرَحم خودش را در تَعقیب اینها گُسیل داشت، خودش هم فرماندهی را به عُهده گرفت. یکوقت همراهان حضرت موسی (علیه السلام) و بَنیاسرائیل مُتوجّه شدند که اینها دارند ما را تَعقیب میکنند. نگاه کردند و دیدند در جلو دریاست و پُشت سر هم آتش است. آتش ظُلم فرعون و لشکریان فرعون در تَعقیب اینهاست و به سرعت دارند میآیند که برسند و جلو هم که میروند دریاست. اگر بخواهند پا بگذارند، غَرق میشوند. و این نگرانی و اضطراب و دلهُرهشان را مانند خیلی از افراد ضعیفالایمانی که در جنگ با «صَدّام»، در جنگ با شَرق و غَرب این دلهُره را داشتند. میگفتند: ما که یار و یاوری نداریم، ما که نمیتوانیم در برابر شوروی، در برابر آمریکا و قدرتهای بزرگ بجنگیم؛ لذا تا صدای کوچکی درمیآمد، از خانهها به کوهها میرفتند و در آنجا میخوابیدند. میرفتند و در روستاها زندگی میکردند. اتّفاقاً بعضیها هم فرار کردند و با این فرارشان گرفتار شدند. افرادی بودند که از شهر کرمانشاه به شهر قُم آمده بودند تا در آنجا زیر بُمبها از بین نروند. اتّفاقاً در شهر قُم در همان منزلی که بودند، همانجا بُمب اُفتاد و همگی از بین رفتند و خیلیها در مسیر فرار تصادُف کردند، خیلیها در بیابانها گرفتار آسیب شدند. این تَرس خطر دُنیوی و اُخروی هست. لذا فرمود: «الْبُخْلُ عَارٌ، وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَهٌ[۱۱]»؛ مَسألهی بُخل برای انسان نَنگ است. آدمِ بَخیل آدمِ سراَفرازی نیست، آدمِ پَستی است؛ به همین دلیل است که نمیتواند به جبهه کمک کند، به آوارگان غَزّه کمک کند، به زلزلهزده کمک کند، به بیچاره کمک کند. این آدم آدمی است که گرفتار نَنگ است. هم نَنگ دنیا دارد و هم نَنگ اَبد دارد. «وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَهٌ»؛ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کنار بُخل، جُبن را قرار داد است. هرکسی ترسو است، ناقص است، او نَقص دارد. لذا همیشه زندگیاش میلَنگد. این قدرت زندهبودن ندارد، عُرضهی زندهبودن ندارد. از هر هَیاهویی واهمه دارد، میتَرسد. آنوقت این تَرس او را به خطر نزدیکتر میکند. خیال میکند که میشود از مرگ فرار کرد. فرار از مرگ، مرگ را نزدیکتر میکند. این بَنیاسرائیل با این همه شرارت، با این همه ظُلم و سِتَم و قَساوت خیلی هم ترسو هستند و از مرگ میترسند. به حضرت موسی (علیه السلام) انواع گِلهها را میکردند، انواع اذیّتها را میکردند. ایراد میگرفتند، اعتراض میکردند، سؤالات بَنیاسرائیلی میکردند و عَرصه را بر حضرت موسی (علیه السلام) تَنگ میکردند؛ ولی آنجا جناب کَلیم خدا این عبارت را گفت: «کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ[۱۲]»؛ شما لشکر فرعون و خطر دریا را میبینید؛ ولی من میبینم که خدا با ماست. خدا با هرکسی باشد، قدرت خداوند قدرت مَحدود نیست؛ هم میتواند دریا را بخُشکاند، هم میتواند لشکر فرعون را مانند لشکر اَبرهه بکند. نگرانی نداریم؛ اگر ما خدا را داشته باشیم، در برابر خطر بینالمللی هیچ نگرانی نداریم. اما اگر خدا را نداشته باشیم، مانند لشکر سوریه میشود. قُشون سوریه همراهی نکردند. چند روز مانده به حملهی اینها حُقوقهایشان را بالا بُردند، ولی رَسماً تَمرُّد کردند و گفتند: ما نمیتوانیم در برابر اینها مُقاومت کنیم. حالا خیر دیدند؟ حالا اسرائیل به اینها رَحم میکند؟ حالا این بُمبهایی که بر سرشان میریزد، راهِ نجاتی برایشان هست؟ اما اگر کسی مانند حضرت کَلیم (علیه السلام) باشد، با اینکه خطر پُشت سر هست و خطرناکتر از پُشت سر دریایی است که اگر بروند غَرق میشوند، گفت: من نه از این میترسم و نه از آن میترسم. چرا؟ زیرا خدا با من است. «کَلَّا»؛ نه، «إِنَّ مَعِیَ رَبِّی»؛ مُسلّماً بدانید که پروردگار من با من همراه است.
مَعیّت پروردگار متعال با رَزمندگان اسلام در طول ۸ سال دفاع مُقدّس
هرکسی خدا را دارد، چه چیزی ندارد؟ هرکسی خدا را ندارد، چه چیزی دارد؟ الآن با این قضیهای که برای سوریه پیش آمده است، فکر میکنند که ما یک سوریه و یک لُبنان را داشتیم که لُبنان هم همیشه دولتش یکجور دیگری بود، «حزب الله» را داشتیم. ولی آن روزی که همهی دنیا حتی شوروی با میگ بُمب بر سر ما میریخت، ما چه کسی را داشتیم؟ جُز این است که «کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی»؟ خدا با ما بود و خداوند ما را نگاه داشت، ولی صَدّام و حزب بَعث را که همهی دنیا با آن بودند را رَها کرد. آنها نابود شدند. الآن هم این آیه جای دارد؛ زیرا از همین حالا این خَنّاسها، این بوقهای تَبلیغاتی، این شبکههای مَجازی در جنگ رَوانی شروع به سَمریختن کردند، شروع به خالیکردن دلها کردند. ۴۶ سال قبل ما نه موشک داشتیم، نه هیچ کشوری با ما بود؛ بلکه همه با ما در جنگ بودند. آن روز خدا به ما صبر داد، استقامت داد، بَصیرت داد، توفیق اجرای فَرمان نایب امام زمان (ارواحنا فداه) را به ما داد. چه عزّتی! چه برگ زَرّینی در تاریخ گذشتگان و آیندگان به نام شهدای ما و ملّت مُقاوم ما ثَبت شد!
آرامشی که پروردگار متعال بر قلب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل کرد
خداوند متعال در این آیه تنهایی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که تمام مَکّه علیه ایشان بودند، هیچجا هم به اسلام گرایش پیدا نکرده بودند، مرد مدینه یکی دو طایفه آمده بودند، عدّهای مسلمان شده بودند و همه هم مسلمان نبودند. و مردم مکّه، طوایف قُریش همدست شدند، امضاء کردند که شبانه بریزند. اگر یک طایفه میرفت، جناب ابوطالب (علیه السلام) و بنیهاشم میخواستند تَقاص کنند؛ ولی وقتی چهل طایفه بر سر یک فرد میریزند و دارند بیگناه را قطعهقطعه میکنند، به نام چهل طایفه ثَبت میشود، بنیهاشم هم نمیتواند با چهل طایفه بجنگد. با این طرح و نقشه به خانهی نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ریختند و خداوند پیامبرش را آگاه کرد و مأمور کرد که مُحیط خطر را تَرک کند. حالا این آیهی کریمه در اینجا مَطالبی را برای بالابُردن مَعرفت ما، انشاءالله اشتداد ایمان ما، برای آرامش ما که خدا دارم، چه غَم دارم! وقتی خدا را دارم، هیچ خطری من را تَهدید نمیکند. مرحوم شهید بزرگوار ما، سردار دلها، حاج قاسمِ دل به خدا داده، عاشق ولایت، مُطیع نایب امام زمان (ارواحنا فداه)، ایشان میگفتند: از دلِ هر تَهدیدی میشود یک فُرصتی را بیرون آورد. هیچوقت از هیچ تَهدیدی نمیهَراسید؛ میگفت: همهی اینها یک فُرصت جدیدی است که ما باید از همین تَهدیدها فُرصت بسازیم و خودمان را پیش ببَریم و همین کار را هم میکرد. وجود نازنینِ پیامبر ما از این خطر نجات یافتند. ولی خداوند متعال میفرماید: وقتی کُفّار او را از مَکّه اخراج کردند، بَنای قَتل او را داشتند، ناچار شد جَلای وطن بشود، وطن خودش را تخلیه کند و جای دیگری برود. خداوند متعال میفرماید: گفت: «إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»؛ خدا با ماست. همان عبارتی را که حضرت موسی (علیه السلام) گفت: «کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی»، در اینجا هم حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: خدا با ماست؛ اینها نمیتوانند حریف خدا بشوند. «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ»؛ خدا آرامش را که یکی از قُشونهای خدا آرامش است و یکی از جُنود الهی که دشمن را نابود میکند، رُعب است. آدمی که خدا دارد، خداوند به او آرامش میدهد؛ اما آن کسی که خدا را ندارد، در برابر هر خطری خودش را میبازد. دَستپاچه میشود و شروع به کُفر گفتن میکند، به دشمن پَناه میبَرد و دشمن هم هیچوقت پَناه هیچکسی نبوده است؛ هرکسی به دشمن پَناه ببَرد خیلی اَحمق است و اینهایی که خیال میکنند اگر ما با آمریکا بسازیم او برای ما پَناه میشود، واقعاً حماقت دارند. او امتحان خودش را داده است. دشمن که خیرخواهِ ما نیست؛ او مُنتظر است ما پَناه ببَریم تا فَناء ما را تَسریع بکند. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خدا با ماست، با تأکید هم گفت: «إِنَّ اللَّهَ»؛ هیچ تَردید نکنید، ما تنها نیستیم، ما ضعیف نیستیم، ما بیپَناه نیستیم. قدرتِ خداوند ما را همراهی میکند. «إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»؛ مُسلّماً، قطعاً الله با ماست. وقتی این اعتقاد خودش را اِبراز کرد، نتیجه این شد: «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ»؛ این یک قُشون است. خداوند دلش را آرامِ آرام کرد. گویا هیچکسی او را تَعقیب نمیکند. گویا این شمشیرهای تیز برای او تیز نشده است. «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ»؛ خداوند متعال سکینهی خودش را، آرامش خودش را بر او نازل کرد.
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) یکی از جُنود الهی برای یاریِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند
«وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ»؛ حالا در آنجا یکی از جُنود خودِ امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود. «کَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ[۱۳]»؛ حضرت علی (علیه السلام) که در جای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خوابید، مَظهر قدرت بود. قدرت الله بود که در آنجا خوابید؛ جُنود الله بود که در آنجا خوابید؛ علم الله بود که در آنجا خوابید؛ هیبت الله بود که در استراحت کرد. یکی حضرت علی (علیه السلام) بود که به اذنالله و طاعتِالله در جای رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) آرَمید. «أَیَّدَهُ»؛ خدا پیامبرش را تأیید کرد «بِجُنُودٍ» که یکی از جُنود شخصِ علی (علیه السلام) بود. «لَمْ تَرَوْهَا»؛ این دیدنی بود؛ ولی جُنود نادیدنی یکی سَکینه بود که بر قلب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و دیگر مَلائکهای بودند که موجودات را بسیج کردند، عَنکبوت آمد و بر در غار تار خودش را تَنید، کبوترها آمدند و در آنجا تُخم گذاشتند. کبوتر در آنوقت کُجا بود؟ آن زمانی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به داخل غار رفت، اینها آمدند و در آنجا تُخم گذاشتند و این افرادی که کارشناس رَدپا بودند، وقتی آمدند و با خَلأ وجودی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مُواجه شدند و تا صُبح صبر کردند که شَبیخون را در هنگام صُبح انجام بدهند، این چند ساعت را هم باز از جُنودی که دیده نمیشود خداوند متعال بر دلها تَصرُّف میکند، آدم کاری را که نباید میکرد خودش تَصمیم میگیرد، اراده میکند. این تأخیرِ رفتن به خانه مُهلتدادن به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که از خطر فاصله بگیرد. این هم یکی از آن جُنود بود. و دیگر فرشتگانی بودند که هم وقتی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بدون هیچ تَوقُّع و طَمعی حاضر شد خطر را به جان بخَرد و سِپَر جانِ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بشود، خداوند متعال به فرشتگانش یعنی جناب جبرئیل و میکائیل (علیهما السلام) که رئیس فرشتگان حضرت جبرئیل (علیه السلام) است و نَفر دوّم جناب میکائیل (علیه السلام) است. فرمود: اگر بَنا باشد یکی از شما دو بزرگوار خودتان را فَنا کنید، یعنی یکی حاضر شود نیست بشود تا دیگری هستیاش همیشگی بشود، کدامیک حاضر هستید گذشت و ایثار کنید که شما نباشید و رَفیقتان باشد؟ گفتند: بارالها! پروردگارا! چنین چیزی در وجود ما قرار داده نشده است. مَلائکه دَرجات هستند؛ مانند علم میمانند، مانند قَواعد ریاضی میمانند. اینها کم و زیاد ندارند؛ همان چیزی را که دارند، دارا هستند. مُطیع خداوند هستند؛ اما آنها دوراهی ندارند که این را انتخاب کنند و راهِ دیگر را انتخاب نکنند، راهشان مُشخّص است. گفتند: هیچکدام حاضر به این کار نیستیم. خداوند به ایثار حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مُباهات کرد. فرمودند: به بندهی من علی (علیه السلام) نگاه کنید؛ ببینید چگونه حاضر شده است جانِ خودش را در خطر قرار بدهد، ولی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطر نباشد. بعد از مُباهات فرمود: حالا به شما مأموریت میدهم که بروید. جناب جبرئیل (علیه السلام) بالای سر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ایستاد و جناب میکائیل (علیه السلام) پایین پای ایشان قرار گرفت و میگفتند: «بخّ بخّ من مثلک یا ابن أبی طالب، و اللّه یباهی بک الملائکه[۱۴]»؛ خداوند به وجود تو به مَلائکه مُباهات کرد. و اینها برای مُحافظت از جانِ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمدند. لذا با اینکه آنها ۴۰ شمشیرزَن بودند و خودشان را آمادهی شرارت کرده بودند، جرأت یک ضربه به حضرت علی (علیه السلام) را پیدا نکردند. آن رُعبی بود که خداوند در دل اینها قرار داد. ولی جناب میکائیل (علیه السلام) بود، جناب جبرئیل (علیه السلام) بود. این حفاظت حضرت علی (علیه السلام) هم حفاظت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. چرا؟ زیرا خداوند متعال در آیهی مُباهله فرموده است: «وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ[۱۵]»؛ او جانِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. اگر حضرت علی (علیه السلام) را از بین بُرده بودند، جبههی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم از بین رفته بود. «وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا»؛ خداوند پیامبرش را با قُشونی که نمیدیدید تأیید کرد؛ «لَمْ تَرَوْهَا».
خداوند متعال کُفّار را در رسیدن به هدفشان ناکام قرار داد
«وَ جَعَلَ کَلِمَهَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَى»؛ خداوند کلمهی کُفر و کُفّار را که کلمه آن چیزی است که آدم با آن نمود پیدا میکند. «الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه[۱۶]»؛ کُفّار یک جَلالی برای خودشان داشتند، جَبروتی برای خودشان داشتند؛ لذا گویا شُعارشان قدرت خودشان بود. ولی خداوند در عمل این کلمه را پایین آورد. اینها دیگر نتوانستند بُروز و ظُهوری داشته باشند. «وَ کَلِمَهُ اللَّهِ»؛ که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) «کَلِمَهُ اللَّهِ» بود، حضرت علی (علیه السلام) «کَلِمَهُ اللَّهِ» بود، اسلام «کَلِمَهُ اللَّهِ» بود. این را خداوند متعال عالی قرار داد که با وجود اَشرارِ خونآشامِ پیامبر کُش، آنها در هدفشان ناکام شدند، به مَقصد نرسیدند؛ ولی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در هدف خودش از خطر شرارت اینها اَمان پیدا کرد. آنها ناکام شدند و اینها به مَقصد رسیدند.
اگر اطاعتِ حقتعالی را داشته باشید، خداوند عزیزتان قرار میدهد
«وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»؛ این دو صفت پروردگار متعال در هر مَسألهای که مَطرح میکند، آن اسم با آن مَسأله تَناسُب دارد. از این جهت که خدا عزیز است، عزیزِ خدا هم عزیز است. خدا نکند خداوند کسی را ذَلیل کند. عزیز یعنی کسی که غالب هست و مَغلوب نمیشود. خداوند عزیز است؛ هیچوقت مَغلوب نمیشود. لذا پیامبری که زیر چَتر حمایت خداست، مَغلوبیّت ندارد، شکست ندارد، عزیز است. ولی عزّت حقّ (سبحانه و تعالی) که به بندگانش میدهد، حکیمانه است، گُترهای نیست. اگر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بدون هیچ تَوقُّعی جانفشانی نمیکرد، جانش را در طَبق اِخلاص نمیگذاشت، آمادگی خودش را برای فداشدن آن هم نباید از خودش دفاع میکرد؛ رفته که آنجا او را بکُشند. اگر این آمادگی را نداشت، خداوند این عزّت را به او میداد؟! اگر رَزمندگان ما ۸ سال با اینکه میدانستند از شَرق و غَرب بر سرشان آتش میبارد، حالا امروز ما به ابتدای کار برگشتهایم؛ یک سوریه در کنار ما نیست، فَرض کنید که راههای کمک به حزب الله هم بسته شده است. در این صورت مانند روز اوّل میشود. ما نه موشک داشتیم، نه حزب الله داشتیم، نه کمک دیگری داشتیم؛ ولی چه کسی را داشتیم؟ او را داشتیم، خدا را داشتیم. ما دیدهایم، تاریخ نیست. همهی دنیا با همهی قدرت تَسلیحاتیشان علیه ما بودند و ما هم هیچکسی را نداشتیم. ولی خدا با ما بود. این را جِدّی بگیرید. حالا اگر بخواهیم ناشُکری بکنیم، بخواهیم مانند ارتش سوریه، مانند دفاع مَدنی سوریه حکومت مرکزی را حمایت نکنیم، از خودمان دفاع نکنیم؛ چه کسی میآید؟ اسرائیل میآید. کدام اسرائیل؟ آن اسرائیلی که تا به امروز بیش از ۴۶ هزار آدمِ بیدفاع را کُشته است که اَغلب آنها کودک و زن بودهاند. اینها بیایند و آنوقت روزگار ما را هم سیاه میکنند. اما اگر ما همان آدمهای دورهی انقلاب بودیم، پنجاه و هفتی بودیم، آدمهای سال ۵۹ و ۶۰ و ۶۱ بودیم؛ اگر ما در برابر دشمن با اتّکاء به قدرت خداوند ایستادیم، همانگونه که خداوند در آن ۸ سال ما را سرافراز کرد، بازهم ما را در برابر همهی قدرتها سرافراز میکند. ما که هیچوقت اتّکاء به روسیه نداشتیم؛ او به ما اتّکاء داشت، از او پَهپادهای ما استفاده کرد. ما هیچوقت به غیرِ خدا تکیه نداشتیم. ما همیشه شُعارمان «نه شرقی، نه غربی، جُمهوری اسلامی» بوده است. خداوند این «کَلِمَهُ اللَّهِ» را عُلیا کرد و الله عزیزِ حَکیم است. یعنی اگر شما کارِ درست کردید، خداوند متعال هم مُتناسب با کارِ شما، ایثارِ شما، ایمانِ شما، یَقینِ شما، تَوکُّل شما، اطاعت شما از دینتان و ولیِ دینیتان شما را عزیز میکند.
کسانی که مُجاهدِ فی سَبیل الله باشند، خیرِ الهی شامل حالشان خواهد شد
«انْفِرُوا خِفَافًا وَ ثِقَالًا وَ جَاهِدُوا بِأَمْوَالِکُمْ و َأَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۱۷]»؛ باز خداوند تأکید میکند که به جبهه بروید. جبههای باشید، خانههایتان سنگر باشد. شما خِفافاً و ثِقالاً چه فقیر هستید و چه مُتمکّن هستید، چه سوارهاید و امکانات دارید و چه ندارید، چه جوان هستید و چه پیر هستید. این «خِفَافًا وَ ثِقَالًا» تفسیرهای مُختلفی دارد. در تمام شرایط شما اهل جهاد باشید، اهل جبهه باشید و با مال و جانتان جهاد کنید. برای چه کسی؟ «فِی سَبِیلِ اللَّهِ»؛ در راهِ خدا. اگر مُجاهد بودید آیا ضَرر میکنید؟ خداوند میگوید ضَرر نمیکنید. «ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ»؛ نه تنها ضَرر نمیکنید، خیر نَصیب شما میشود؛ «ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ». بنده مُتناسب با این ایّام این آیات را لُطف خداوند میدانم که در این مجلس این آیات را بخوانیم. و بدانید دشمن بعد از سوریه هم به عراق سخت خواهد گرفت و هم به ایران. یعنی اینها بَنا دارند هِلال شیعی را درهَم بشکَنند؛ ولی کور خواندهاند. ما تَجربه داریم، نه اینکه تاریخ میخوانیم؛ خودمان رفتهایم و نُصرت خدا را دیدهایم؛ لذا هیچ نمیترسیم. آن روز شوروی بر سر ما آتش میریخت، امروز اینطور نیست، شوروی این کار را با ما نمیکند، چین با ما مُخالف نیست. ولی اروپا و این کشورهای عَربی که همگیشان ذَلیل وابستهی مُزدور هستند، قارون هستند، عزّتی ندارند، فقط پول دارند؛ ولی عزّتی ندارند، قدرتی ندارند. همگیشان به یک طوفان بَند هستند؛ فوراً جا خالی میکنند. کُویت را دیدید که صدّام یک حَملهای به آنجا بُرد و همه بیابانی و گرفتار شدند. اینها اصلاً چیزی نیستند. ولی امروز همه با هم هستند و علیه سوریه هم همه کنار آمدند. خداوند متعال فرمود: «ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»؛ اگر واقعاً شیطان بگذارد و تَوهُّم نکنید، واقعیّتها را بدانید، جُز مُقاومت راهی برای عزّت وجود ندارد. حضرت صدیقهی طاهره فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: «وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ[۱۸]»؛ جهاد عِزّ اسلام است. اگر اسلام عزیز است، هرکه مسلمان است عزیز میشود. این نِرخی است که خداوند متعال در این آیات سورهی مبارکهی توبه برای ما مُشخّص کرده است. انشاءالله آیات بعدی خیلی دلنشینتر است، نیروبَخشتر است، به آدم انرژی میدهد. اگر عُمری داشتیم در هفتهی آینده عرض خواهیم کرد.
روضه و تَوسُّل به حضرت صدیقهی کُبری (سلام الله علیها)
این ایّام ایّامِ داغِ حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر دلِ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و بَچّههای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. مَظلومیّت حضرت علی (علیه السلام) این است که این روزها نمیتواند گریه هم بکند. از این عبارتی که وقتی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را به خاک سِپُرد، خاکِ قَبر را بر روی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ریخت، دستش را تکان داد؛ یعنی تمام شد. دار و نَدارم را در قَبر گذاشتم. «هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ[۱۹]»؛ طوفان غَم قلب مُبارکش را مورد هُجوم قرار داد. ابتدائاً به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شکایت کرد. یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) زود بود. «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ … لَهَا سُرْعَهَ اللِّحَاقِ بِکَ[۲۰]»؛ یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)! خیلی زود بود. فاطمه (سلام الله علیها) با عَجله نزد شما آمد و ما را تنها گذاشت. بعد گفتند: «قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی[۲۱]»؛ یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)! دیگر صبر علی کم شد. «وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی[۲۲]»؛ دیگر دلم طاقت نمیآورد، قبلم رَقیق شده است، میخواهم داد بزنم، گریه کنم. آنوقت به حضرت زهرا (سلام الله علیها) رو کرد. فاطمه جان! نَفَسم بالا نمیآید، سینهام تَنگی میکند. گریه میکنم از خوفِ اینکه نکند عُمرم بعد از تو طولانی بشود. بعد گفت: فاطمه! اگر غَلَبهی مُستُولین نبود، نمیتوانم بنشینم و برایت گریه کنم. اینقَدر مَظلوم و بیکَس هستم که حتی نمیتوانم سر قَبرت بنشینم و برایت گریه کنم. اگر غَلَبهی مُستُولین نبود، اینها شِماتت نمیکردند، اگر مُهلت میدادند، سر قَبرت مُعتکف میشدم، چادر میزدم و همینجا میماندم. در کربلا هم وقتی نازدانه خودش را روی سینهی بابا انداخت، به عَمّهجانش عَرض کرد: عَمّهجان! ما را میبَرند یا میگذارند در اینجا بمانیم؟ فرمود: ما را میبَرند. گفت: عَمّهجان! ببین میتوانی با اینها صحبت کُنی که شما بروی، ولی بگذارید من نزد پدرم بمانم؛ نمیتوانم از پدرم جُدا بشوم. اما نامَردها در نهایت قَساوت اینجا ریختند و از تَن جُدا کردند. «اجْتَمَعَتْ عِدَّهٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ[۲۳]»؛ گویا با تازیانه جُدا کردند. اینجا به زور جُدا کردند؛ اما در خَرابهی شام بدن نبود، ولی سر بُریده را در آغوش گرفته بود. آنجا هم مرگ حائل بین سر و دختر شد.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! قلب مُبارک امام زمانمان (ارواحنا فداه) را از ما راضی بدار.
خدایا! ما را در برابر این طوفانها ثابتقَدم بفرما.
خدایا! به حقّ حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به عصمت فاطمهی طاهره (سلام الله علیها) قَسمت میدهیم پَرچمدارِ جبههی مُقاومت، رهبر نورانیِ مَعنوی و سیاسی و نظامی ما را تا ظُهور حضرت مَهدی (عَجَّل الله تعالی فرجه الشریف) از ما نَگیر.
خدایا! جمع ما را پَریشان نکُن.
خدایا! ما را دشمنشاد نکُن.
خدایا! دشمنان ما را به همین زودی در آتشی که برای ما روشن کردهاند، خودشان را خاکستر کُن.
خدایا! اینها را به جانِ هم بیَنداز.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم نَسل جوان ما را برای یاری امام زمان (ارواحنا فداه) مُهیّا بفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم بَرکت، نُصرت، نورانیّت، یَقین و ایمان بر ما نازل بفرما.
خدایا! دشمنان ما را ناکام بگذار.
خدایا! عاقبتمان را به شهادت خَتم بفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم نَوامیس ما را، کشور ما را در دَسترس دشمن قرار مَده.
خدایا! بیحجابی، کمحجابی و بیعفّتی را به خونِ حضرت زهرا (سلام الله علیها) شهدایمان از این مَملکت دور بفرما.
خدایا! ما را گرفتار گُناه نکُن.
خدایا! ما را به بیبَرکتی گُناه مُبتلا نکُن.
خدایا! با گُناه ما را بیپَناه نکُن.
خدایا! تقوایی که سنگر است و مایهی نجات و عزّت است، به مردم ما و جَمع ما روزی بفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] سوره مبارکه توبه، آیه ۴۰٫
[۳] همان.
[۴] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف کمیل.
«…اللّٰهُمَّ إِنِّى أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِذِکْرِکَ، وَ أَسْتَشْفِعُ بِکَ إِلَىٰ نَفْسِکَ، وَ أَسْأَلُکَ بِجُودِکَ أَنْ تُدْنِیَنِى مِنْ قُرْبِکَ، وَ أَنْ تُوزِعَنِى شُکْرَکَ، وَ أَنْ تُلْهِمَنِى ذِکْرَکَ. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ سُؤَالَ خَاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خَاشِعٍ، أَنْ تُسامِحَنِى وَ تَرْحَمَنِى، وَ تَجْعَلَنِى بِقَسْمِکَ رَاضِیاً قانِعاً، وَ فِى جَمِیعِ الْأَحْوَالِ مُتَواضِعاً؛ اللّٰهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ، وَ أَنْزَلَ بِکَ عِنْدَ الشَّدائِدِ حَاجَتَهُ، وَ عَظُمَ فِیَما عِنْدَکَ رَغْبَتُهُ. اللّٰهُمَّ عَظُمَ سُلْطَانُکَ، وَ عَلَا مَکَانُکَ، وَ خَفِىَ مَکْرُکَ، وَ ظَهَرَ أَمْرُکَ، وَ غَلَبَ قَهْرُکَ، وَ جَرَتْ قُدْرَتُکَ، وَ لَا یُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ؛ اللّٰهُمَّ لَاأَجِدُ لِذُنُوبِى غَافِراً، وَ لَا لِقَبائِحِى سَاتِراً، وَ لَا لِشَىْءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبِیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَکَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ وَ بِحَمْدِکَ، ظَلَمْتُ نَفْسِى، وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِى، وَ سَکَنْتُ إِلَىٰ قَدِیمِ ذِکْرِکَ لِى وَ مَنِّکَ عَلَىَّ. اللّٰهُمَّ مَوْلَاىَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ، وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلَاءِ أَقَلْتَهُ، وَ کَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَیْتَهُ، وَ کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ، وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ…».
[۵] سوره مبارکه حدید، آیه ۴٫
«هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ مَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَ مَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا یَعْرُجُ فِیهَا ۖ وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ ۚ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ».
[۶] سوره مبارکه شمس، آیه ۸٫
[۷] سوره مبارکه بلد، آیه ۱۰٫
[۸] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۷٫
[۹] عمرو بن هشام بن مغیره از مخالفان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و همواره با او دشمنی میکرد. پدرش هشام بن مغیره از تیره بنیمخزوم بود و قریش مرگ او را مبدا تاریخ خود قرار داده بودند. مادرش اسماء دختر مخربه بن جندل حنظلی از بنیتمیم بود. از این رو او ابنحنظلیه نیز نامیده شده است. کنیه ابوجهل ابوالحَکم بود اما پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را ابوجهل نامید. دلیل این نامگذاری جهالت او و دشمنیاش با اسلام ذکر شده است. همچنین برپایه روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرعون امت اسلام، ابوجهل است. عِکرمه بن ابیجهل فرزند او بود که با پیامبر دشمنی میکرد اما پس از فتح مکه مسلمان شد. ابوجهل با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دشمنی میکرد و به شیوههای مختلف به او ناسزا میگف و توهین میکرد. همچنین شان نزول برخی از آیات قرآن ابوجهل و رفتارهای او در مخالفت با اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته شده است. در دایره المعارف قرآن ۳۲ آیه از قرآن ذکر شده که مفسران آنها را مرتبط با وی دانستهاند. او برای جلوگیری از گسترش اسلام اقداماتی انجام داد برخی از آنها عبارتند از: محمد بن احمد قرطبی در تفسیر آیه «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَسْمَعُواْ لهَذَا الْقُرْءَانِ وَ الْغَوْاْ فِیهِ لَعَلَّکمُْ تَغْلِبُون؛ کافران گفتند: به این قرآن گوش فرا ندهید و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید، شاید پیروز شوید!» از ابنعباس نقل کرده که هر زمان پیامبر قرآن میخواند، ابوجهل میگفت دادوفریاد کنید تا متوجه نشوند او چه میگوید. به گزارش عبدالملک بن هشام، مشرکان مکه در دارالندوه برای تصمیمگیری درباره نحوه برخورد با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گرد هم آمدند هر یک پیشنهادی مطرح کردند ابوجهل پیشنهاد داد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بکشیم اما در قتل او همه قبایل مشارکت کنند تا بنیهاشم نتواند با همه قبایل درگیر جنگ شود و به خونبهای او رضایت دهند. پیشنهاد او پذیرفته شد از این رو در لیلهالمبیت برای عملی کردن نقشه قتل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از هر قبیله یک نفر حاضر شد. ابوجهل نیز در میان حاضران بود و آنان را تشویق میکرد اما با خروج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خوابیدن امام علی (علیه السلام) در جای او این نقشه عملی نشد. ابوجهل در سی سالگی به عضویت دارالندوه درآمده بود، در حالی که در آن زمان اعضای دارالندوه به جز بنیقصی میبایست بیش از چهل سال داشته باشند. در سال دوم هجری کاروانی از قریش که ابوسفیان ریاست آن را برعهده داشت مورد تهدید مسلمانان قرار گرفت. او از قریش تقاضای کمک کرد ابوجهل با لشکری برای حمایت از آن کاروان از مکه خارج شد. با آنکه کاروان به سلامت گذشت، اما به اصرار ابوجهل لشکر مکه به سوی چاههای بدر حرکت کرد و در آنجا جنگ بدر میان آنان و سپاه مسلمانان رخ داد. لشکر مکه از مسلمانان شکست خورد و ابوجهل به همراه شماری دیگر از سران قریش کشته شدند. ابوجهل بهدست معاذ بن عمرو و فرزندان عفراء کشته شد و عبدالله بن مسعود، سر او را از تن جدا کرد.
[۱۰] سوره مبارکه انسان، آیه ۳٫
[۱۱] نهج البلاغه، حکمت ۳؛ نکوهش بخل و ترس و فقر.
«وَ قَالَ (علیه السلام): الْبُخْلُ عَارٌ، وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَهٌ، وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ [حَاجَتِهِ] حُجَّتِهِ، وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ».
[۱۲] سوره مبارکه شعراء، آیه ۶۲٫
[۱۳] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۵٫
«وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْرًا ۚ وَ کَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ ۚ وَ کَانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزًا».
[۱۴] فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام، جلد ۱، صفحه ۱۸۱٫
«ابن عقده ، بإسناده، عن ابن عبّاس و أبی رافع و هند بن أبی هاله أنّه قال: قال رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله : «أوحى اللّه إلى جبرئیل و میکائیل : إنّی آخیت بینکما و جعلت عمر أحدکما أطول من الآخر فأیّکما یؤثر أخاه. فکلاهما کرها الموت. فأوحى اللّه إلیهما: أ لا کنتما مثل ولیّی علیّ بن أبی طالب ، آخیت بینه و بین نبیّی محمّد فآثره بالحیاه على نفسه، ثمّ ظلّ بائتا على فراشه یقیه بمهجته، اهبطا إلى الأرض جمیعا فاحفظاه من عدوّه، فهبط جبرئیل فجلس عند رأسه و میکائیل عند رجلیه، و جعل جبرئیل یقول: بخّ بخّ من مثلک یا ابن أبی طالب ، و اللّه یباهی بک الملائکه، فأنزل اللّه: وَ مِنَ اَلنّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ اَللّهِ» .
[۱۵] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۱٫
«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ».
[۱۶] نهج البلاغه، بخشی از حکمت ۳۹۲؛ زبان، نشان شخصیت انسان.
«وَ قَالَ (علیه السلام): تَکَلَّمُوا تُعْرَفُوا، فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه».
[۱۷] سوره مبارکه توبه، آیه ۴۱٫
[۱۸] مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ ق، ج ۲۹، ص ۲۱۵؛ صدوق، من لا یحضر، ۱۴۰۴ ق، ج ۳، ص ۵۶۷-۵۶۸؛ منتظری، خطبه حضرت زهرا علیها السلام، ۱۳۸۵ ش، ص ۳۷؛ ابن طیفور، بلاغات النساء، ۱۳۲۶ ق، ص ۱۷-۲۵؛ شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا، ۱۳۶۲ ش، ص ۱۲۲؛ نگاه کنید به آذربادگان، «نگاهی گذرا به اسناد و منابع مکتوب خطبه فدک» ص ۴۹-۵۶؛ بخشی از خطبه فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها).
«…اَنْتُمْ عِبادَ اللَّـهِ نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیهِ، وَ حَمَلَهُ دینِهِ وَ وَحْیهِ، وَ اُمَناءُ اللَّـهِ عَلی اَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغاؤُهُ اِلَی الْاُمَمِ، زَعیمُ حَقٍّ لَهُ فیکُمْ، وَ عَهْدٍ قَدَّمَهُ اِلَیکُمْ، وَ بَقِیهٍ اِسْتَخْلَفَها عَلَیکُمْ: کِتابُ اللَّـهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصَّادِقُ، و النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللاَّمِعُ، بَینَهً بَصائِرُهُ، مُنْکَشِفَهً سَرائِرُهُ، مُنْجَلِیهً ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطَهً بِهِ اَشْیاعُهُ، قائِداً اِلَی الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَی النَّجاهِ اسْتِماعُهُ، بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّـهِ الْمُنَوَّرَهُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَهُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَهُ، وَ بَیّناتُهُ الْجالِیهُ، وَ بَراهینُهُ الْکافِیهُ، وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَهُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَهُ، وَ شَرائِعُهُ الْمَکْتُوبَهُ. فَجَعَلَ اللَّـهُ الْایمانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاهَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ، وَ الزَّکاهَ تَزْکِیهً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ، وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلْاِخْلاصِ، وَ الْحَجَّ تَشْییداً لِلدّینِ، وَ الْعَدْلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ، وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَهِ، وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ، وَ الصَّبْرَ مَعُونَهً عَلَی اسْتیجابِ الْاَجْرِ. وَ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلِحَهً لِلْعامَّهِ، وَ بِرَّ الْوالِدَینِ وِقایهً مِنَ السَّخَطِ، وَ صِلَهَ الْاَرْحامِ مَنْساءً فِی الْعُمْرِ وَ مَنْماهً لِلْعَدَدِ، وَ الْقِصاصَ حِقْناً لِلدِّماءِ، وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضاً لِلْمَغْفِرَهِ، وَ تَوْفِیهَ الْمَکائیلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییراً لِلْبَخْسِ…».
[۱۹] أمالی، شیخ طوسی، صفحه: ۱۱۰-۱۰۹؛ امالی شیخ مفید، صفحه: ۲۸۱-۲۸۳؛ خاکسپاری فاطمه زهرا (سلام الله علیها) توسط حضرت علی (علیه السلام).
«فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّیْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ وَ حَبِیبَتِکَ، وَ قُرَّهِ عَیْنِکَ وَ زَائِرَتِکَ، وَ الثَّابِتَهِ فِی الثَّرَى بِبُقْعَتِکَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَهَ اللِّحَاقِ بِکَ، قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی، وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی، إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِسُنَّتِکَ وَ الْحُزْنِ الَّذِی حَلَّ بِی لِفِرَاقِکَ لَمَوْضِعَ التَّعَزِّی، وَ لَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودِ قَبْرِکَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُکَ عَلَى صَدْرِی، وَ غَمَضْتُکَ بِیَدِی، وَ تَوَلَّیْتُ أَمْرَکَ بِنَفْسِی، نَعَمْ وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ نِعْمَ الْقَبُولُ، وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَهُ، وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ، فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ، لَا یَبْرَحْ الْحُزْنُ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی فِیهَا أَنْتَ مُقِیمٌ، کَمَدٌ مُقَیِّحٌ، وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ، سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَیْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْکُو، وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِکَ عَلَیَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِیلًا، وَ سَتَقُولُ وَ یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ. سَلَامٌ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَهٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ، الصَّبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ، وَ لَوْ لَا غَلَبَهُ الْمُسْتَوْلِینَ عَلَیْنَا لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِکَ لِزَاماً، وَ التَّلَبُّثَ عِنْدَهُ مَعْکُوفاً، وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَى عَلَى جَلِیلِ الرَّزِیَّهِ، فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ بِنْتُکَ سِرّاً، وَ یُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً، وَ یُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً، وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ یَخْلَقْ مِنْکَ الذِّکْرُ، فَإِلَى اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَکَى، وَ فِیکَ أَجْمَلُ الْعَزَاءِ، فَصَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ».
[۲۰] همان.
[۲۱] همان.
[۲۲] همان.
[۲۳] اللهوف فی قتلى الطفوف، السید بن طاووس، جلد ۱، صفحه ۷۸ و ۷۹٫
«… فَلَمَّا نَظَرَ النِّسْوَهُ إِلَى الْقَتْلَى صِحْنَ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُنَّ قَالَ فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَیْنَبَ بِنْتَ عَلِیٍّ ع تَنْدُبُ الْحُسَیْنَ ع وَ تُنَادِی بِصَوْتٍ حَزِینٍ وَ قَلْبٍ کَئِیبٍ یَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَیْکَ مَلَائِکَهُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَیْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا إِلَى اللَّهِ الْمُشْتَکَى وَ إِلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ إِلَى عَلِیٍّ الْمُرْتَضَى وَ إِلَى فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ وَ إِلَى حَمْزَهَ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ یَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَیْنٌ بِالْعَرَاءِ تَسْفِی عَلَیْهِ الصَّبَا قَتِیلُ أَوْلَادِ الْبَغَایَا وَا حُزْنَاهْ وَا کَرْبَاهْ الْیَوْمَ مَاتَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ ص یَا أَصْحَابَ مُحَمَّدَاهْ هَؤُلَاءِ ذُرِّیَّهُ الْمُصْطَفَى یُسَاقُونَ سَوْقَ السَّبَایَا وَ فِی رِوَایَهٍ یَا مُحَمَّدَاهْ بَنَاتُکَ سَبَایَا وَ ذُرِّیَّتُکَ مَقْتَلَهً تَسْفِی عَلَیْهِمْ رِیحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَیْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَهِ وَ الرِّدَاءِ بِأَبِی مَنْ أَضْحَى عَسْکَرُهُ فِی یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ نَهْباً بِأَبِی مَنْ فُسْطَاطُهُ مُقَطَّعُ الْعُرَى بِأَبِی مَنْ لَا غَائِبٌ فَیُرْتَجَى وَ لَا جَرِیحٌ فَیُدَاوَى بِأَبِی مَنْ نَفْسِی لَهُ الْفِدَاءُ بِأَبِی الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِی الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى بِأَبِی مَنْ شَیْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَاءِ بِأَبِی مَنْ جَدُّهُ مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى بِأَبِی مَنْ جَدُّهُ رَسُولُ إِلَهِ السَّمَاءِ بِأَبِی مَنْ هُوَ سِبْطُ نَبِیِّ الْهُدَى بِأَبِی مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى بِأَبِی خَدِیجَهُ الْکُبْرَى بِأَبِی عَلِیٌّ الْمُرْتَضَى ع بِأَبِی فَاطِمَهُ الزَّهْرَاءُ سَیِّدَهُ النِّسَاءِ بِأَبِی مَنْ رُدَّتْ لَهُ الشَّمْسُ صَلَّى.قَالَ الرَّاوِی:فَأَبْکَتْ وَ اللَّهِ کُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِیقٍ ثُمَّ إِنَّ سُکَیْنَهَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِیهَا الْحُسَیْنِ ع فَاجْتَمَعَتْ عِدَّهٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ.قَالَ الرَّاوِی:ثُمَّ نَادَى عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فِی أَصْحَابِهِ مَنْ یَنْتَدِبُ لِلْحُسَیْنِ ع فَیُوَاطِئُ الْخَیْلَ ظَهْرَهُ وَ صَدْرَهُ فَانْتَدَبَ مِنْهُمْ عَشَرَهٌ وَ هُمْ إِسْحَاقُ بْنُ حریه [حُوَیَّهَ] الَّذِی سَلَبَ الْحُسَیْنَ ع قَمِیصَهُ وَ أَخْنَسُ بْنُ مَرْثَدٍ وَ حَکِیمُ بْنُ طُفَیْلٍ السِّنْبِسِیُّ وَ عُمَرُ بْنُ صَبِیحٍ الصَّیْدَاوِیُّ وَ رَجَاءُ بْنُ مُنْقِذٍ الْعَبْدِیُّ وَ سَالِمُ بْنُ خُثَیْمَهَ الْجُعْفِیُّ وَ وَاحظُ بْنُ نَاعِمٍ وَ صَالِحُ بْنُ وَهْبٍ الْجُعْفِیُّ وَ هَانِی بْنُ شَبَثٍ الْحَضْرَمِیُّ وَ أُسَیْدُ بْنُ مَالِکٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى فَدَاسُوا الْحُسَیْنَ ع بِحَوَافِرِ خَیْلِهِمْ حَتَّى رَضُّوا صَدْرَهُ وَ ظَهْرَهُ».
پاسخ دهید