«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

هرآنچه در عالَم هست، همه جلوه‌های حق‌تعالی هستند

مسأله‌ی جهاد یکی از بیمه‌های اَدیان الهی است. جهادِ فی سَبیل الله و جهادِ فی‌الله هرکدام از این‌ها یک کلاسی است و مُشتری‌های خاصّ خودش را دارد. جهادِ فی سَبیل الله هرکاری که رضای خداوند باشد، آن سَبیل الله است. در مَصرف زکات ۹ مورد ذکر کرده‌اند که یکی سَبیل الله است. ساختن مسجد سَبیل الله است؛ ساختن یَتیم‌خانه سَبیل الله است؛ ساختن پُل، راه، خیابان‌کِشی، خدمت به مَحرومین همه‌ی این‌ها سَبیل الله است و پروردگار متعال هر قَدمی را که بنده‌اش برای تَقرُّب به مَحضر او برمی‌دارد، این را راهِ خودش حساب کرده است و در جهاد هم جهادِ فی سَبیل الله همه‌ی این‌ها را شامل می‌شود. ولی کلاس جهادِ فی‌الله بالاتر است. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ[۲]»؛ کسی که خداوند را باور کرده است، او همواره خودش را در قَبضه‌ی قدرت خداوند، علم خداوند، حَیات خداوند و نعمت‌های خداوند متعال می‌بیند. انسانی که توحیدش توحیدِ خالص است، خداوند بر جانِ او و بر دلِ او آنچنان اِشراق دارد که او مَحو پروردگار متعال است. لذا هرکاری را که می‌کند، این‌جور نیست که بخواهد یک راهی را برود و به خدا برسد. «مِنَ الله»؛ این تَعبیر مرحوم «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) است: «مِنَ الله، إلی الله، بِالله و فی‌الله» است. از خداوند، به سوی خداوند، با خدا و در خداست. این سِیر اَسمائی است. خداوند متعال اَسماء حُسنا دارد و این اَسماء حُسنا تمام عوالِم را در بَر گرفته است. «وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِى مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَىْءٍ[۳]»؛ در دعای کمیل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) این‌جور به ما یاد دادند: تو را به اَسمائی قَسم می‌دهیم که اَرکان همه‌چیز را پُر کرده است. شما که این‌جا نشسته‌اید، بر سر سُفره‌ی اَسماء الهی هستید. تمام عوالِم امکان میهمان خداوند هستند، میهمان اَسماء حُسنای الهی هستند. و سالک اِلی‌الله دائماً سِیر و هجرتش مِن الله است، اِلی الله است. و باز این تَعبیر، تَعبیر آن عزیز است که می‌فرمودند: «مِنْ حَرَمٍ إلی حَرَمْ»؛ سِیر اَسمائی این است که انسان دائماً در طیّ تَکامُل مَعنوی خودش اتّصاف به صفات الهی پیدا می‌کند. وجود مُقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه الصلاه و السلام) این تَعبیرشان که فرمودند: «ما رَأیتُ شیئاً إلاّ و رَأیتُ اللهَ قَبلَهُ»؛ یکی از آن شیء‌هایی که مَنطق کلام حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هست، خودشان هستند. یعنی قبل از آن‌که خودم را ببینم، خدا را می‌بینم. با خودم خدا را می‌بینم. در همه‌ی عوالِم آن چیزی که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌بیند، خداست و هرآنچه هست آیینه‌ی خداست. وقتی آدم آیینه را نگاه می‌کند، عکس برایش جلوه می‌کند، کسی به خودِ آیینه که توجّه ندارد. شما هروقت از خانه بیرون می‌آیید، به آیینه نگاه می‌کنید؛ ولی آیینه چه چیزی به شما نشان می‌دهد؟! مهمّ این است که عارف حجاب ندارد. به هرچیزی که نظر می‌کند، عکس یار را می‌بیند. جُز یار در این دیار هیچ وجودی وجود ندارد. همه‌ی این‌ها جلوه‌ها هستند، نَقش‌ها هستند، اَفعال خدا هست و صفات حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است.

Sadighi-14030821-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (1)

انواع مراحل جهاد

اما در این جهادها که جهادِ اَصغر همین جهادی است که اَشخاص برای دفاع از حقّ، برای دفاع از ناموس، برای دفاع از استقلال، برای دفاع از عزّت، برای دفاع از مایَملک خودش «مَنْ قُتِلَ دُونَ عِیَالِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ[۴]»، برای حفظ سرزمین خودش می‌رود تا دشمن نُفوذ نکند، غارت نکند، کُشته می‌شود. این شهید است. این جهادِ اَصغر است. جهادِ اُوسط جهادِ تَکامُلی است. انسان عُیوب خودش را یکی بعد از دیگری شناسایی بکند و برای رَفع عُیوب نَفسانی خودش وقت بگذارد، به دنبال طَبیب بگردد، به صاحب‌نظری و به صاحب‌نَفَسی مُرتبط بشود تا در وجودش تَصرُّف تَکوینی بشود. جَذبه‌های آسمانی عُیوب او را بسوزاند و دائماً در مسیر تَبدیل بدی‌ها به خوبی‌ها و عُیوب به امتیازات باشد. این صفات رَذیله را از کشور جان بیرون کردن و صفات ارزشی را در کشور جان جایگزین کردن و مُستقر کردن، جهادِ اُوسط است و سخت‌تر از جهاد اَصغر است. جهادِ اکبر گذشتن از ماسوی الله است. جهادِ اکبر رسیدن به مرحله‌ی شُهود است. در جهاد اُوسط انسان دارد کامل می‌شود. دارد خودش را تَکمیل می‌کند. دارد نَفْس خودش را از بدی‌ها و عُیوب نجات می‌دهد. لکن در جهاد اکبر «مَن» وجود ندارد. آن‌جا همه‌کاره خودِ خداست. بنده در این آیه‌ی کریمه‌ای که فرمود: «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا[۵]»؛ این «جَاهَدُوا فِینَا» و ذیل آن «لَنَهْدِیَنَّهُمْ» یعنی خودِ سالک دیگر از جاذبه‌ی زمین و غَرایز زمینی بالا رفته است، دیگر خطری او را تَهدید نمی‌کند. این در مَحدوده‌ی جاذبه‌ی ذات الهی برای اهل آن و صفات الهی برای قوم دیگری است که او دارد می‌بَرد. سالک خودش نیست؛ جَذبه است. یک گرایش‌های نامَرئی در وجود او مُستقر شده است که بخواهد یا نخواهد در یک مسیری که او را به خدا می‌رساند، او را پیش می‌بَرد. این ۳ مرحله جهاد وجود دارد.

Sadighi-14030821-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (2)

حَیات طیّبه‌ای که نَصیب شهدای عظیم‌الشأن شد

آیات کریمه‌ی قرآن کریم کلام الله است. جامع‌ترین سخن‌ها سخن خودِ خداست و خداوند هم بندگانش را می‌شناسد. بنده‌ها همگی استعدادشان یکسان نیست، گرایش‌هایشان مانند هم نیست. ضعیف دارند، قَوی دارند. افرادی هستند که باید آن‌ها را هُل داد، افرادی هستند که این‌گونه نیستند؛ «از دوست یک اِشارت از ما به سر دَویدن[۶]». آیات جهاد در سوره‌ی مبارکه‌ی توبه، مُقابله‌ی با دشمن، بیزاری از دشمنان و کُفّار و مُشرکین سازنده است. انسان را هم در ولایت و هم در برائت با این دو بال پَرواز می‌دهد. حالا آیاتی که مربوط به جهاد نظامی هست که هرکسی به جهاد نظامی می‌رود، مُنحصراً مَحکوم به جهاد اَصغر نیست. بسیاری از این‌هایی که در جهاد نظامی و در جهاد دفاعی حُضور پیدا می‌کنند، این‌ها رَه صدساله را در مُدّت خیلی کم به لُطف خداوند متعال طی کردند. لذا حضرت امام (سلام الله علیه) بنیانگُذار نظام جُمهوری اسلامی ایران، کسی که دَرب شهادت را به روی شهدای عظیم‌الشأن ما باز کرد، کسی که جهاد اسلام را اِحیاء کرد و سایر اَحکام اسلام را به عَرصه‌ی زندگی آورد، ایشان وقتی این کسانی که ۷۰ سال عبادت کرده‌اند با این‌هایی که مَشغول جَذبه‌ها در جوانی هستند و در سِنین نوجوانی عاشقانه به جبهه می‌روند را مُقایسه می‌کند، این‌هایی که دیر آمدند و زود رسیدند، این‌هایی که آمدند ولی خودشان نیامدند، خداوند دلشان را بُرد، دلبَرشان آن‌ها را به جبهه‌ها کِشاند، وقتی این‌ها را مُقایسه می‌کنند، به این ۷۰ سال عبادت‌کرده‌ها می‌فرماید: وصیّت‌نامه‌های آن‌ها را بخوانید. این جوان‌ها، این نوجوان‌ها، این شهید «حسین فَهمیده» یا شهید «بهنام محمّدی» که این‌ها بچّه بودند؛ ولی چه چیزی این‌ها را بُرد؟ نشستند و فکر کردند؟ استاد داشتند؟ برنامه‌های سِیر و سُلوکی داشتند؟ خیر، این‌جور نبود. این‌ها یک وجودِ پاکیزه‌ای بودند که در اَثر طَهارت باطنی نَسیم الهی این‌ها را بُرد. «إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا[۷]»؛ این نَسیم رحمت وَزیدن گرفت و یک حَیات طیّبه‌ای برای این‌ها پیش آمد و به حَیّ قَیّوم پیوستند.

Sadighi-14030821-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (3)

کسی که می‌خواهد از تَعلُّقات دُنیوی خَلاص یابد، باید خودش را از گناهان تَطهیر نماید

در این آیات کریمه‌ای که ۳ـ۲ هفته است به مُناسبت این مُجاهدت‌های بی‌سابقه‌ای که در غَزّه و در لُبنان اتّفاق می‌اُفتد، ان‌شاءالله این آیات برای ما بَصیرت می‌آورد، آمادگی می‌آورد، ما را مُنتظر ظُهور می‌کند، جانفشانی را برای ما هم به اَرمغان خواهد آورد. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَهِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا فِی الْآخِرَهِ إِلَّا قَلِیلٌ[۸]»؛ یکی از لَطایفی که در این آیه‌ی کریمه هست، این «اثَّاقَلْتُمْ» است. از وجود مُبارک حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) سؤال شد: یا امیرالمؤمنین! جوان بودیم و نماز شب می‌خواندیم، شب‌ بیدار می‌شدیم. سنّ‌مان بالا رفته است و دیگر نمی‌توانیم بلند بشویم. ـ به تَعبیر ما ـ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: به گَردن پیری نگذارید؛ «قَدْ قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُکَ[۹]»؛ گناه آدم را سنگین می‌کند. «تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا[۱۰]»؛ این‌هایی که مانند «شهید حُججی» فرزند تازه به دنیا آمده‌اش را، همسر جوان و دوست‌داشتنی خودش را رَها می‌کند، به هر دَربی می‌زند که امام حسین (علیه السلام) او را در آغوش بگیرد، این برای این است که تَعلُّق ندارد؛ گناه او را زمین‌گیر نکرده است. هم در عبارت دعای کمیل می‌خوانیم: «وَ قَعَدَتْ بِى أَغْلالِى[۱۱]»؛ پروردگارا! این غُل‌ها من را زمین‌گیر کرده است. این چه غُلی است که آدم را زمین‌گیر می‌کند؟ حِرص به دنیا، تَکبُّر، حَسد، کینه‌ی مؤمن، این غیبت‌ها، این آبروبُردن‌ها. خَروارها سنگ این‌قَدر روح را خسته نمی‌کند که گناه آدم را خسته می‌کند. هم صفات رَذیله موجب زمین‌گیرشدن است و جلوی پَرواز آدم را می‌گیرد، حَسد که نمی‌گذارد بالِ ایمان بماند تا آدم با این بپَرد. «اَلْحَسَدَ یَأْکُلُ اَلْإِیمَانَ[۱۲]»؛ حَسد آتشی است، همان‌گونه که آتش هیمه را می‌خورد، حَسد هم ایمان را می‌خورد. وقتی ایمان نبود، پَری نداریم تا پَرواز کنیم. این شَه‌پَر ما سوخته است و دیگر از کار می‌اُفتد و هیچ‌وقت شوقِ رفتن به جبهه برایش پیش نمی‌آید. «اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ» بُعد عرفانی دارد، بُعد اخلاقی دارد، بُعد باطنی دارد. هرکسی دلش می‌خواهد خداوند به او توفیق بدهد که در کربلاها بتواند از همه‌ی تَعلُّقات این عالَم بگذرد، باید خودش را از رَذائل اخلاقی و از گناهان جوارحی تَطهیر کند؛ «اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ».

Sadighi-14030821-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (4)

اگر به استقبال دشمن نروید، او به خانه‌ی شما وارد خواهد شد

آیه‌ی بعد می‌فرماید: «إِلَّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا[۱۳]»؛ یک بُعد از عَذاب، عَذاب اُخروی است. یا این‌گونه نیست؛ دشمن را بر شما مُسلّط می‌کنیم. فرمود: «مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا[۱۴]»؛ هیچ قومی در خانه‌ی خودش مورد هُجوم دشمن قرار نگرفت، یعنی به استقبال دشمن نرفت، یعنی مَرزها را درست مُستحکم نکرد، یعنی خودش را آماده نکرد، در غفلت و رفاه و خوشگُذرانی بود، دشمن قَدم به قَدم آمد، شَبیخون زد و این شبکه‌های مَجازی حاکمیّت ملّی را از ما گرفت. ما بحمدالله نیروهای مُسلّح مُقتدر داریم، بازدانده هستند؛ ما بسیج داریم؛ ما نیروهای بسیار مُقتدر برای مُقابله‌ی نظامی داریم؛ اما می‌بینید که این کَشف حجاب در حال توسعه پیدا کردن است. این‌ها به داخل خانه‌ی ما هُجوم آوردند که این نگران‌کننده است. ممکن است عزّت ما را از بین ببَرد. دین عزّت بَشر است؛ هرجا بی‌دینی آمد، ذلّت آمده است و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هُشدار می‌دهند. می‌فرمایند: به استقبال دشمنان‌تان بروید، نگذارید آن‌ها در به خانه‌ی شما بیایند و در خانه بخواهید دفاع شخصی بکنید. این با ذلّت قَرین خواهد بود. لذا در این آیه‌ی کریمه خداوند متعال تَهدید می‌کند: «یُعَذِّبْکُمْ».

Sadighi-14030821-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (5)

قساوت قلب از سخت‌ترین عذاب‌های الهی است

اما در یک حدیثی دارد که می‌فرماید: «إِنَّ لِلَّهِ عُقُوبَاتٍ[۱۵]»؛ خداوند عُقوبت‌های و عَذاب‌های مُتنوّعی دارد. یکی از آن‌ها بیماری بدنی است. دوّمین مورد «ضَنْکٌ فِی اَلْمَعِیشَهِ[۱۶]» است؛ تَنگنای در مَعیشت و زندگی که آدم تَحت فشار گرانی قرار می‌گیرد، نمی‌تواند مایَحتاج خودش را تأمین کند، مُحتاج لِئام خَلق می‌شود. این هم از عذاب‌هایی است که در این حدیث عَذاب به حساب آمده است. اما «وَ مَا ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَهٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَهِ[۱۷]»؛ هیچ چوبی از چوب‌های خداوند متعال مانند قَساوت قلب نیست. اگر خداوند بخواهد کسی را بزند، رَحم را از او می‌گیرد، رِقّت قلب را از او می‌گیرد، دلسوزی را از او می‌گیرد، عشق به دیگران را از او می‌گیرد. برایش مهمّ نیست که حالا به مردم آواره‌ی غَزّه چه می‌گذرد؟! به مردم داغدار و آواره‌ی لُبنان چه می‌گذرد؟! بحمدالله مردم ایران در این چند روز برحَسب اطّلاع مُطّلعین و آماری که دارند، الآن روحیه‌ی کمک به آوارگان لُبنان و گرفتاران غَزّه از دوران ۸ ساله‌ی دفاع مُقدّس ما بیشتر است. می‌بینید فوج‌فوج انگشتر می‌بَرند، گوشواره‌هایشان را می‌بَرند، پول می‌دهند. این‌ها دلیل بر این است که خداوند ما را نزده است. اگر خدازَده بودیم، اگر خداگیر بودیم، این‌جور گرایش‌های عاطفی نداشتیم. نمی‌توانیم کسی را بیچاره ببینیم؛ قیام می‌کنیم، کمک می‌کنیم. خداوند متعال کسانی را که از نَفْر در راهِ خدا که عرض کردیم نَفْر حرکت به چیزی است که مَکروه است؛ «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ[۱۸]»؛ جاذبه‌ای ندارد. زخمی‌شدن، اَسیرشدن، زیر آوار ماندن که جاذبه ندارد؛ ولی ضَرورت زندگی است. زندگی بدون این‌ها نمی‌ماند. انسان باید برای حفظ حَیات دینی خودش، حَیات اجتماعی خودش و حَیات خانوادگی خودش مردانه به میدان بیاید و با مَوانع دست و پَنجه نَرم بکند. لذا علی‌رَغم تَلخی‌هایش باید تَحمُّل کرد و باید در مُقاومت نام نوشت و جُزء نَستوه‌ها در تاریخ باقی ماند. این عذاب قَساوت از همه‌ی عذاب‌ها سخت‌تر است و اگر خداوند بخواهد نظرش را از کسی بردارد، گناه می‌کند، ولی برایش مهمّ نیست. گریه‌اش نمی‌آید که توبه کند. یک قَطره اَشک ندامت نَصیبش نمی‌شود. یکی از آثار این عَدم مُجاهدت و عَدم لبیک‌گفتن دعوت به جهاد، عَذاب الهی است.

Sadighi-14030821-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (6)

یکی دیگر از آثار عَدم مُجاهدت، تغییر هُویّت است

مشکل دیگری که پیش می‌آید، تغییر هُویّت است؛ «یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ[۱۹]». این «یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ» یعنی ملّتی که سابقه‌ی جانفشانی در رِکاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را داشتند، این‌ها در رِکاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خیلی مُعجزه‌آسا تَحوُّل الهی نَصیب‌شان شده بود و در مقام ایثار … سوره‌ی مبارکه‌ی حَشر را حتماً تَرک نکنیم. عُرفای ما، سالِکین ما، این سلسله‌ی «مُلّا حسینقُلی همدانی[۲۰]» (رضوان الله تعالی علیه) همگی‌شان یکی از دستورات سُلوکی‌شان این بوده است که شب‌ها این سوره‌ای که ابتدای آن‌ها «سَبَّحَ» یا «یُسَبِّحُ» است که این‌ها را مُسبّحات خَمس می‌گویند؛ حتماً مُقیّد بودند و هرشب قرائت می‌کردند. ولی فرموده‌اند: اگر نتوانستید هر ۵ سوره را بخوانید، سوره‌ی حَشر را تَرک نکنید. «وَ الَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَ الْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِمَّا أُوتُوا[۲۱]»؛ این‌ها کسانی بودند «تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَ الْإِیمَانَ»، هم ایمان‌شان ایمان بود، هم پَناهگاه داشتند. «یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ»؛ مردم مدینه را می‌گوید؛ خداوند متعال دارد تابلویشان می‌کند. برجستگی‌ها و امتیازات‌شان را به عُنوان درس به ما ارائه می‌کند. مردم مدینه آغوش‌شان را برای مردمی که از مکّه مُهاجرت کرده بودند، باز کردند. این‌ها را شریک در زندگی خودشان کردند. «وَ لَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِمَّا أُوتُوا»؛ و از آنچه که خداوند به این‌ها داده بود، احساس نیاز نمی‌کردند. وقتی به مُهاجرین می‌دادند و ایثار می‌کردند، گویا اصلاً نیازی ندارند. این‌قَدر این‌ها وارَسته شده بودند، بی‌تَعلُّق شده بودند. اما همین مردمی که این‌جور ایثارگَر بودند، در جبهه‌ی جنگ ۹ تشنه از رَزمندگان مُختصر آبی که نَصیب‌شان می‌شود، همه به همدیگر ایثار می‌کنند، همه با تشنگی شهید می‌شوند و هیچ‌کدام‌شان آب میل نمی‌کنند. این اعتلا، این تَحوُّل بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) چه شد؟ تَغییر هَویّت صورت گرفت. «یَسْتَبْدِلْ»؛ ما این روحیه را از شما گرفتیم. وقتی قَدر حضرت علی (علیه السلام) را ندانستید، آن‌وقت چه می‌شود؟ دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، تنها یادگار رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، صَفیّه‌الله، بَقیّه النُبوّه، حضرت زهرا (سلام الله علیها) آن‌جور یک‌تَنه در برابر این هُجوم اَشرار و بدتر از یَهودها که دَرب خانه‌ی وَحی را سوزاندند، وقتی فریاد حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) بلند شد، هیچ‌کسی به دادش نرسید. گویا این‌ها اصلاً یک وَحشی‌هایی هستند که دلشان برای هیچ‌کسی نمی‌سوزد. دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، خودش حُجّت بالغه‌ی خدا بود، بین دَرب و دیوار آن‌جور ناله کرد و هیچ‌کسی به دادش نرسید. «یَسْتَبْدِلْ» این اِستبدال خیلی خطرناک است. تَغییر هویّت است، تغییر می‌کنید؛ شما خوب نمی‌مانید. شما فَضائل را از دست می‌دهید، شما خوبی‌ها را از دست می‌دهید. «یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ»؛ خداوند شما را تغییر می‌دهد و گروه دیگری را می‌آورد که این‌ها آن صفات لازمه را کَسب بکنند. حالا برحَسب روایات بحمدالله هم ایرانی‌ها «یَسْتَبْدِلْ» گفته شده‌اند و هم یَمنی‌ها که امروز هر دو در میدان ایستاده‌اند و آن عَواطف، آن دلسوزی، آن هم‌گرایی و همیاری وجود دارد. برادر بسیار عزیزمان آقای «بی‌آزار تهرانی» که چند وقتی در لُبنان بودند، نَقل می‌کردند که این‌ها یک میلیون و نیم آواره در لُبنان شیعیان خالص لُبنانی هستند و این‌ها با همه‌ی کمک‌هایی که ایران به آن‌جا کرده است و غیر از ایران هم خداوند این‌ها را از این کشورهای عَربی زَده است. این‌ها توسَری خور کُفّار هستند، این‌ها اَخُ الیَهود هستند. بُخار و غیرتی از این‌ها ساخته نیست. ولی می‌گفتند که با همه‌ی این کمک‌ها در ۲۴ ساعت یک وَعد غذا نَصیب این‌ها می‌شود. مُلاحظه بکنید کسانی که عزیزکرده بودند؛ بنده زندگی لُبنانی‌ها را از نزدیک دیده‌ام، میهمان این حزب الله سرافراز بوده‌ام. خیلی زندگی خوبی داشتند؛ اما حالا نه خانه دارند، نه کاشانه دارند. بعضی‌هایشان همه‌ی اَقوام‌شان هم رفته‌اند. یکّه و تنها آواره هستند. هم داغدار هستند، هم آواره هستند، هم از هرجهت تَحت فشار هستند. الآن وقت آن است که عواطف اسلامی و توحیدی‌ و عواطف بَشری انسان بجوشد. الآن وقت کمک است و نیاز بیش از این چیزهایی است که ملّت کریم ما کَریمانه در طَبق اخلاص می‌گذارند.

Sadighi-14030821-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (7)

روضه و توسّل به حضرت صدیقه‌ی کُبری (سلام الله علیها)

«السَّلامُ عَلَی الصِّدِّیقَهُ الشَّهِیدَهُ الفاطِمَه الزَّهرا»

عَرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! حرف‌هایی دارم که به کسی نگفته‌ام. خبر دارم شما مَحذور دارید، مشکل دارید؛ اگر فکر می‌کنید که باید به کسی دیگر بگویم وصیّتم را عمل بکنند، چون شما مشکل دارید به شما نگویم. فرمودند: نه فاطمه جان، به خودم بگو. مُنتظر می‌شوم و هرچه بگویی عمل می‌کنم. عَرضه داشت: یا علی! مُدّتی در خانه‌ات بودم، شریک زندگی‌ات بودم؛ «مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَهً وَ لَا خَائِنَهً[۲۲]»؛ در این دوران زندگی مُشترک من دروغی نگفتم، خیانتی از من ندیدی. با این‌حال علی جان! حَلالم کُن. ساعَدَ الله قَلبکَ یَا أمیرالمُؤمِنین! یا علی خدا به داد دلت برسد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) طوفانی شد، اشک ایشان جاری شد. فاطمه جان! مقام تو اَجلّ از این حرف‌هاست؛ اگر قرار باشد کسی از کسی حَلالیّت بطلبد، من باید بگویم: فاطمه علی را حَلال کُن. خیلی برای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ناگُوار بود. وقتی دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به خانه‌ی حضرت علی (علیه السلام) آمد، آسیبی نداشت، پَهلو شکسته نبود، بازو وَرم‌کرده نبود، صورتش کَبود نبود، سینه‌اش آزُرده نبود. یا زهرا (سلام الله علیها)! وصیّت دوّم من هم این است: علی جان! بچّه‌هایم کوچک هستند، مادر از دست می‌دهند. هوای حُسینم را داشته باش.‌ وصیّت سوّم هم این است: یا علی! دل من از این مردم پُر است، نمی‌خواهم این‌ها دنبال جنازه‌ام باشند؛ «غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَی وَ ادْفِنِّی بِاللَّیلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً[۲۳]». «لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۲۴]»؛ بالاخره حضرت زهرا (سلام الله علیها) را غُسل داد، کَفَن کرد؛ اما این حُسینش بود که «مُلقیً ثًلاثاً بِلا غُسلٍ ‏وَ لا کَفَن[۲۵]»…

‌لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

دعا سِلاح نافذی است، «اَلدُّعَاءُ سِلاَحُ اَلْمُؤْمِنِ[۲۶]»؛ ان‌شاءالله با این اَسلحه این خونخوارها، خون‌آشام‌ها، بی‌رَحم‌ها خداوند این‌ها را با این دل‌های شکسته و پاک شما از روی زمین بردارد.

خدایا! امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! توفیق دَرک ظُهور را به ما بده.

خدایا! توفیق زمینه‌سازی ظُهور را به ما عنایت بفرما.

خدایا! ما را از آقایمان جُدا نَکُن.

خدایا! سایه‌ی این پَرچم‌دار باکفایت، پَرچم‌دار در تَراز، نایب امام زمان‌مان (ارواحنا فداه)، سُکاندار کشتی انقلاب‌مان، فرمانده کُلّ جبهه‌ی مُقاومت‌مان، رهبر نازنین‌مان را تا ظُهور مُستدام بدار.

خدایا! توفیق شُکر نعمت وجودِ این عزیز را به همه‌ی ملّت ما عنایت بفرما.

خدایا! نگرانی‌ها را از مردم ما برطرف بفرما.

خدایا! به کیسه‌ی زندگی مردم بَرکت کرامت بفرما.

خدایا! به سُفره‌ی مَعیشت‌شان نعمت کرامت بفرما.

خدایا! نَسل جوان ما را از گرفتاری در این شبکه‌های کُفرآمیز، قَتلگاه، از این شبکه‌ها سالم عُبور عنایت بفرما.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم مرگ ما را شهادت قرار بده.

خدایا! شب اوّل قَبر ما را ضیافت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه‌ (سلام الله علیهم اجمعین) قرار بده.

الها! پروردگارا! ما را دشمن‌شاد نکُن.

خدایا! جمع ما را تَفریق نکُن.

خدایا! جمع دشمنان ما را پَریشان کُن.

خدایا! آن‌ها را به جان هم بینداز.

خدایا! آنچه خواستیم و نخواستیم، خیر دین و دنیای ما هست از ما دَریغ مَدار.

خدایا! امام عظیم‌الشأن ما (رضوان الله تعالی علیه)، همه‌ی شهدای عظیم‌الشأن ما، سیّد ما، سیّد مُقاومت ما، این سُتون، این پَرچم، این عَلم و همه‌ی شهدایی که در این مَقطع به دست ناپاک‌ترینِ اَقوام به شهادت رسیدند، با امام حسین (علیه السلام) مَحشور و روحشان را از ما راضی بدار.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه حدید، آیه ۳٫

[۳] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف کمیل.

«اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِى وَسِعَتْ کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِقُوَّتِکَ الَّتِى قَهَرْتَ بِها کُلَّ شَىْءٍ، وَ خَضَعَ لَها کُلُّ شَىْءٍ، وَ ذَلَّ لَها کُلُّ شَىْءٍ، وَ بِجَبَرُوتِکَ الَّتِى غَلَبْتَ بِها کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِعِزَّتِکَ الَّتِى لَایَقُومُ لَها شَىْءٌ، وَ بِعَظَمَتِکَ الَّتِى مَلَأَتْ کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِسُلْطانِکَ الَّذِى عَلَا کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِوَجْهِکَ الْباقِى بَعْدَ فَنَاءِ کُلِّ شَىْءٍ، وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِى مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَىْءٍ، وَ بِعِلْمِکَ الَّذِى أَحَاطَ بِکُلِّ شَىْءٍ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِى أَضَاءَ لَهُ کُلُّ شَىْءٍ؛ یَا نُورُ یَا قُدُّوسُ، یَا أَوَّلَ الْأَوَّلِینَ، وَ یَا آخِرَ الْآخِرِینَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَهْتِکُ الْعِصَمَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ النِّقَمَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُغَیِّرُ النِّعَمَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَحْبِسُ الدُّعَاءَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ الْبَلَاءَ؛ اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِى کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ، وَ کُلَّ خَطِیئَهٍ أَخْطَأْتُها. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِذِکْرِکَ، وَ أَسْتَشْفِعُ بِکَ إِلَىٰ نَفْسِکَ، وَ أَسْأَلُکَ بِجُودِکَ أَنْ تُدْنِیَنِى مِنْ قُرْبِکَ، وَ أَنْ تُوزِعَنِى شُکْرَکَ، وَ أَنْ تُلْهِمَنِى ذِکْرَکَ. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ سُؤَالَ خَاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خَاشِعٍ، أَنْ تُسامِحَنِى وَ تَرْحَمَنِى، وَ تَجْعَلَنِى بِقَِسْمِکَ رَاضِیاً قانِعاً، وَ فِى جَمِیعِ الْأَحْوَالِ مُتَواضِعاً…».

[۴] تهذیب الأحکام، جلد ۶، صفحه ۱۵۷٫

«أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلثَّقَفِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْمُعَلَّى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ اَلصَّبَّاحِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ صَاحِبِ اَلسَّابِرِیِّ اَلْبَجَلِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : مَنْ قُتِلَ دُونَ عِیَالِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ».

[۵] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹٫

«وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ».

[۶] همام تبریزی، غزلیات، شماره ۱۶۲.

[۷] الوافی، جلد ۹، صفحه ۱۳۱۰.

[۸] سوره مبارکه توبه، آیه ۳۸٫

[۹] علل الشرایع، جلد ۲، صفحه ۳۶۲٫

«أَبِی رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى اَلْعَطَّارُ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَلنُّعْمَانِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ إِنِّی قَدْ حُرِمْتُ اَلصَّلاَهَ بِاللَّیْلِ قَالَ فَقَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُکَ».

[۱۰] نهج البلاغه، فرازی از خطبه ۲۱؛ آمادگی برای آخرت.

«و من خطبه له (علیه السلام) و هی کلمه جامعه للعِظه و الحکمه: فَإِنَّ الْغَایَهَ أَمَامَکُمْ وَ إِنَّ وَرَاءَکُمُ السَّاعَهَُ تَحْدُوکُمْ، تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا، فَإِنَّمَا یُنْتَظَرُ بِأَوَّلِکُمْ آخِرُکُمْ.

[قال السید الشریف أقول إن هذا الکلام لو وُزِن بعد کلام الله سبحانه و بعد کلام رسول الله (صلی الله علیه وآله) بکل کلام لمال به راجحا و برز علیه سابقا. فأما قوله (علیه السلام) تخففوا تلحقوا، فما سمع کلام أقل منه مسموعا و لا أکثر منه محصولا و ما أبعد غورها من کلمه و أنقع نطفتها من حکمه و قد نبهنا فی کتاب الخصائص على عظم قدرها و شرف جوهرها]».

[۱۱] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف کمیل.

«…اللّٰهُمَّ لَاأَجِدُ لِذُنُوبِى غَافِراً، وَ لَا لِقَبائِحِى سَاتِراً، وَ لَا لِشَىْءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبِیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَکَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ وَ بِحَمْدِکَ، ظَلَمْتُ نَفْسِى، وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِى، وَ سَکَنْتُ إِلَىٰ قَدِیمِ ذِکْرِکَ لِى وَ مَنِّکَ عَلَىَّ. اللّٰهُمَّ مَوْلَاىَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ، وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلَاءِ أَقَلْتَهُ، وَ کَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَیْتَهُ، وَ کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ، وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ؛ اللّٰهُمَّ عَظُمَ بَلَائِى، وَ أَفْرَطَ بِى سُوءُ حالِى، وَ قَصُرَتْ بِى أَعْمالِى، وَ قَعَدَتْ بِى أَغْلالِى، وَ حَبَسَنِى عَنْ نَفْعِى بُعْدُ أَمَلِى، وَ خَدَعَتْنِى الدُّنْیا بِغُرُورِها، وَ نَفْسِى بِجِنایَتِها وَ مِطالِى ، یَا سَیِّدِى فَأَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ أَنْ لَایَحْجُبَ عَنْکَ دُعائِى سُوءُ عَمَلِى وَ فِعالِى، وَ لَا تَفْضَحْنِى بِخَفِیِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ سِرِّى، وَ لَا تُعاجِلْنِى بِالْعُقُوبَهِ عَلىٰ مَا عَمِلْتُهُ فِى خَلَواتِى مِنْ سُوءِ فِعْلِى وَ إِساءَتِى، وَ دَوامِ تَفْرِیطِى وَ جَهالَتِى، وَ کَثْرَهِ شَهَواتِى وَ غَفْلَتِى؛ وَ کُنِ اللّٰهُمَّ بِعِزَّتِکَ لِى فِى کُلِّ الْأَحْوالِ رَؤُوفاً، وَ عَلَىَّ فِى جَمِیعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً، إِلٰهِى وَ رَبِّى مَنْ لِى غَیْرُکَ، أَسْأَلُهُ کَشْفَ ضُرِّى، وَ النَّظَرَ فِى أَمْرِى…».

[۱۲] الکافی، جلد ۲، صفحه ۳۰۶٫

«عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ اَلْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ اَلنَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ جَرَّاحٍ اَلْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ اَلْحَسَدَ یَأْکُلُ اَلْإِیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ اَلنَّارُ اَلْحَطَبَ».

[۱۳] سوره مبارکه توبه، آیه ۳۹٫

«إِلَّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ وَ لَا تَضُرُّوهُ شَیْئًا ۗ وَ اللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».

[۱۴] نهج البلاغه، بخشی از خطبه ۲۷؛ نتیجۀ ترک جهاد.

«…إستنهاض الناس: أَلَا وَ إِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَیْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ قُلْتُ لَکُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ یَغْزُوکُمْ، فَوَاللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا؛ فَتَوَاکَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَیْکُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِکَتْ عَلَیْکُمُ الْأَوْطَانُ. [فَهَذَا] وَ هَذَا أَخُو غَامِدٍ [وَ] قَدْ وَرَدَتْ خَیْلُهُ الْأَنْبَارَ وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَکْرِیَّ وَ أَزَالَ خَیْلَکُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا وَ لَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَهِ الْمُسْلِمَهِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَهِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لَا أُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ. فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیراً…».

[۱۵] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، جلد ۱، صفحه ۲۹۶٫

«وَ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : إِنَّ لِلَّهِ عُقُوبَاتٍ فِی اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْدَانِ ضَنْکٌ فِی اَلْمَعِیشَهِ وَ وَهْنٌ فِی اَلْعِبَادَهِ وَ مَا ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَهٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَهِ اَلْقَلْبِ».

[۱۶] همان.

[۱۷] همان.

[۱۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۱۶٫

«کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ ۖ وَ عَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَ عَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ».

[۱۹] سوره مبارکه توبه، آیه ۳۹٫

[۲۰] ملاحسینقلی همدانی (۱۲۳۹-۱۳۱۱ق) عارف و فقیه قرن ۱۳و۱۴ق بود. او در تهران، سبزوار و نجف در فقه، اصول، فلسفه و اخلاق از درس شیخ انصاری و سید علی شوشتری استفاده نمود. میرزا باقر قاضی طباطبایی، میرزا جواد ملکی تبریزی، سید محسن امین، محمد بهاری همدانی، میرزا محمدحسین نائینی و آخوند خراسانی از شاگردان وی هستند. برخی معتقدند شیوه سلوک، تعلیم و تربیت ملا حسینقلی همدانی همانند شیوه سلوک استادش، سیدعلی شوشتری، مبتنی بر معرفت نفس، التزام به مراقبه و اهتمام ورزیدن در مراتب چهارگانه آن است. بیشتر آثار همدانی تقریرات درس او به قلم شاگردانش است. البته تقریرات دروس فقه و اصول شیخ انصاری و سیدعلی شوشتری نوشته خود اوست. ملاحسینقلی درگزینی نجفی، معروف به ملاحسینقلی شوندی همدانی، در سال ۱۲۳۹ق/ ۱۲۰۳ش در روستای شوند (شهررزن، استان همدان) به دنیا آمد. نسب وی به جابر بن عبدالله انصاری، از صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، می‌رسد. حسینقلی در سفر زیارتی به کربلا در ۲۸ شعبان ۱۳۱۱ق، (۱۶ اسفند ۱۲۷۲ش) درگذشت و وی را در حرم امام حسین (علیه السلام) در ایوان حجرۀ چهارم از صحن شریف دفن کردند. رمضان، پدر همدانی که چوپان بود، او را برای تحصیل علوم دینی به تهران فرستاد. حسینقلی در تهران درس‌های مقدماتی، سطوح فقه و اصول را فراگرفت و سپس در درس‌های خارج فقه و اصول عالمان تهران، به خصوص حلقه درس شیخ عبدالحسین طهرانی شرکت کرد. او برای شرکت در درس فلسفه ملاهادی سبزواری به سبزوار رفت. حسینقلی پس از مدتی اقامت در آنجا، عازم نجف شد. در نجف از درس فقه و اصول شیخ مرتضی انصاری بهره‌مند شد و از طریق وی بود که به درس اخلاق سیدعلی شوشتری راه یافت و شاگرد او شد. حسینقلی پس از فوت شیخ انصاری، با وجود تمایل به تدریس دروس فقه و اصول، به توصیه سید شوشتری به تربیت و تعلیم اخلاقی شاگردان پرداخت و پس از فوت وی، در کنار جلسه اخلاق در منزل خود، فقه و اصول را تدریس نمود. برخی معتقدند شیوه سلوک و تعلیم و تربیت همدانی مطابق با شیوه سلوک سیدعلی شوشتری بود و مشایخ سلوکی او از طریق سیدعلی شوشتری به محمدرضا دزفولی و از طریق او به سید صدرالدین دزفولی و از او به آقا محمد بیدآبادی و از او به سید قطب الدین نیریزی، می‌رسد. شیوه سلوک ملاحسینقلی مبتنی بر معرفت نفس، ( که ملازم با معرفت ربّ بوده) و التزام به مراقبه و اهتمام ورزیدن در مراتب چهارگانه آن است. برخی گفته‌اند حسینقلی گاه در خلال درس از بیم آنکه مبادا غفلتی پیش آمده باشد و سخنی برای رضای خداوند نگفته باشد، سکوت می‌کرده است.

[۲۱] سوره مبارکه حشر، آیه ۹٫

«وَ الَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَ الْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِمَّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ ۚ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».

[۲۲] روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ابن فتّال نیشابوری، ج‏۱، ص۱۵۰-۱۵۱٫

«ثُمَّ مَرِضَتْ مَرَضاً شَدِیداً فَلَمَّا نُعِیَتْ إِلَیْهَا نَفْسُهَا دَعَتْ أُمَّ أَیْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ وَ وَجَّهَتْ خَلْفَ عَلِیٍّ وَ أَحْضَرَتْهُ فَقَالَتْ یَا ابْنَ عَمِّ إِنَّهُ قَدْ نُعِیَتْ إِلَیَّ نَفْسِی وَ إِنَّنِی لَأَرَى مَا بِی لَا أَشُکُّ إِلَّا أَنَّنِی لَاحِقَهٌ بِأَبِی سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ أَنَا أُوصِیکَ بِأَشْیَاءَ فِی قَلْبِی قَالَ لَهَا عَلِیٌّ أَوْصِینِی بِمَا أَحْبَبْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْتِ ثُمَّ قَالَتْ یَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَهً وَ لَا خَائِنَهً وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی فَقَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَنْ أُوَبِّخَکِ غَداً بِمُخَالَفَتِی فَقَدْ عَزَّ عَلَیَّ بِمُفَارَقَتِکِ وَ بِفَقْدِکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهُ جَدَّدَ عَلَیَّ مُصِیبَهَ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکَ وَ فَقْدُکَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ مِنْ مُصِیبَهٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِیبَهٌ لَا عَزَاءَ عَنْهَا وَ رَزِیَّهٌ لَا خَلَفَ لَهَا ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَهً وَ أَخَذَ عَلِیٌّ رَأْسَهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ أَوْصِینِی بِمَا شِئْتِ فَإِنَّکِ تَجِدِینِی وَفِیّاً أُمْضِی کُلَّ مَا أَمَرْتِنِی بِهِ وَ أَخْتَارُ أَمْرَکِ عَلَى أَمْرِی ثُمَّ قَالَتْ جَزَاکَ اللَّهُ عَنِّی خَیْرَ الْجَزَاءِ یَا ابْنَ عَمِّ . أُوصِیکَ یَا ابْنَ عَمِّ أَنْ تَتَّخِذَ لِی نَعْشاً فَقَدْ رَأَیْتُ الْمَلَائِکَهَ صَوَّرُوا صُورَتَهُ فَقَالَ لَهَا صِفِیهِ إِلَیَّ فَوَصَفَتْهُ فَاتَّخَذَهُ لَهَا فَأَوَّلُ نَعْشٍ عُمِلَ فِی وَجْهِ الْأَرْضِ ذَلِکَ وَ مَا رَأَى أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا عَمِلَ أَحَدٌ ثُمَّ قَالَتْ أُوصِیکَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِی مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ظَلَمُونِی وَ أَخَذُوا حَقِّی فَإِنَّهُمْ أَعْدَائِی وَ أَعْدَاءُ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَنْ لَا یُصَلِّیَ عَلَیَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی اللَّیْلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَارُ ثُمَّ تُوُفِّیَتْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا».

[۲۳] کتاب عوالم، ج ۱۱، ص ۵۱۴؛ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۱۴؛ ج ۱۰۰، ص ۱۸۵؛ ج ۷۸، ص ۳۹۰٫

«بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. هذا ما اَوْصَتْ بِهِ فاطِمَهُ بِنْتُ رَسولِ اللهِ، اَوْصَتْ وَ هِی تَشْهَدُ اَنْ لا الهَ اِلاّ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ وَ اَنَّ الْجَنَّهَ حَقُّ وَ النّارَ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَهَ آتِیهٌ لارَیبَ فیها وَ اَنَّ اللهَ یبْعَثُ مَنْ فُی الْقبورِ، یا عَلِی اَنَا فاطِمَهُ بَنتُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم) زَوَّجْنَی اللهُ مَنْکَ لأکونَ لَکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرهِ، اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیرِی، حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَی وَ ادْفِنِّی بِاللَّیلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً وَ اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ و اقْرَءُ عَلی وُلْدِی السَّلامَ اِلی یومِ الْقِیامَهِ».

[۲۴] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص ۱۱۵.

لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.

متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (عَلَیهِ السَّلام) دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (عَلَیهِ السَّلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (عَلَیهِ السَّلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».

[۲۵] بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۹۱.

[۲۶] الکافی، جلد ۲، صفحه ۴۶۸.

عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ فَضَالَهَ بْنِ أَیُّوبَ عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : اَلدُّعَاءُ سِلاَحُ اَلْمُؤْمِنِ وَ عَمُودُ اَلدِّینِ وَ نُورُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ».