روز دوشنبه مورخ ۳۰ مهر ماه ۱۴۰۳، درس اخلاق حضرت «آیت الله صدیقی» بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مُقدّمه
- کُفر مانعِ پذیرش تمام اَعمال انسان خواهد بود
- میل به کُفّار هم انسان را به سوی جَهنّم خواهد کِشاند
- لازمهی تَرگ گناهان جَوارحی برای انسان
- گروهی که مِغناطیس جاذبهی الهی آنها را جَذب خواهد کرد
- تَرک جهاد عذاب الهی را به دنبال خواهد داشت
- قدرت ایمان بالاتر از قدرت اَسلحه در جنگهاست
- روحیهی شهادتطَلبیِ جبههی مُقاومت موجب تَحقیر و تَرس دشمن میشود
- روضه و تَوسُّل به حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مُقدّمه
شهادت شهدای سرافراز و عظیمالشأن جبههی مُقاومت، رهبر «حزب الله»، رهبر «حماس»، فرماندهان عزیز ایران که در آن جبهه در کنار آن عزیزان پَرواز کردند و در مقام عِندَ رَبّی آرمیدهاند به مَحضر امام زمانمان (ارواحنا فداه) و به شما عزیزانمان و به همهی آزادگان عالَم و مؤمنینِ به خدا و عالَم آخرت تسلیت عرض میکنم و این روحیهی مُقاومت و این خستگیناپذیری را تبریک عرض میکنم.
کُفر مانعِ پذیرش تمام اَعمال انسان خواهد بود
در جلسهی گذشته به مَحضر مبارکتان عرض شد که خداوند حَکیمِ وَدود انسان را برای رسیدن به قُرب خودش، برای نِیل به اَسماء حُسنای خودش آفریده است. آغازِ حرکت انسان اَسفل السّافلین است. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ[۲]»؛ انسان از هیچ شروع میکند. در آغاز سِیرش انسان هیچ صورتی ندارد. نه صورت انسانی دارد، نه صورت حیوانی دارد، نه صورت مَلکی دارد، نه صورت وُحوش دارد؛ انسان خودش برای خودش صورتسازی میکند. اگر در مسیر ایمان و عمل صالح حرکت کرد، اگر از آنچه مانع سِیر است پَرهیز کرد، اعتقادِ انسان باید اعتقادِ عَقلانی، وَحیانی و خداپَرست باشد. عَقیدهی فاسد مَنشأ فسادِ همهی اَعمال انسان است. قرآن کریم فرمود: «مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ[۳]»؛ کسانی که کافر هستند و اعتقاد توحیدی ندارند، اَعمال اینها، خیراتِ اینها، گِرهگُشاییهای اینها و گناهانشان همگی «کَرَمَادٍ»، مانند خاکستری است که طوفان بر آن بوَزد و این خاکستر را پَراکنده کند و چیزی از آن باقی نماند. اینها سوختهاند. اینها اگر نماز هم بخوانند، اگر جهاد هم بکنند، اگر هر کار خیری هم بکنند، مانع دارند. کُفر مانع است، کُفر حجاب است. کافر همهچیزش سوخته است. اعتقاد باید اعتقادِ خداپَسند باشد تا مانع برطرف بشود.
میل به کُفّار هم انسان را به سوی جَهنّم خواهد کِشاند
بعد از اعتقاد مسألهی گرایش و تَمایُل است. محبّت اولیای الهی، محبّت خداوند متعال جُزء واجبات سِیر انسانی است که مَقصد دارد. انسانی که خداوند متعال را دوست دارد، اولیای الهی را دوست دارد، محبّت یک مِغناطیس است که پَراکندهها را مُتّحد میکند، قَطرهها را دریا میکند. محبّت به آدم ظرفیّت میدهد. محبّت آدم را «مَرنج و مَرنجان» میکند. آدم به کسی که علاقهی زیادی دارد، به این سادگی او را رَها نمیکند. این چیزهایی که در مجالس تَوسُّل گفته میشود، واقعیّات است؛ «اگر مَرا رَها کُنی تو را رَها نمیکنم». از آن طرف هم همینجور است؛ «اگر تو را رَها کنم مرا رَها نمیکنی». لذا رابطهی بین پدر و فرزند یا مادر و فرزند به این سادگی گُسست پیدا نمیکند. پدر به این سادگی فرزند خودش را از خودش طَرد نمیکند. بَچّه با بَداخلاقیهایی که از پدر خودش میبیند و رَنجشهایی که دارد، به این سادگی دست از پدر خودش برنمیدارد؛ از محبوبهای خودش دستبَردار نیست. علاقهی به کُفّار هم برای انسان کُفر میآورد و خداوند متعال هم کمک به کُفّار را حَرام کرده است، هم اعتماد به کُفّار را حَرام کرده است و هم تَمایُل به آنها را حَرام کرده است. فرمود: «وَ لَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ[۴]»؛ رُکون میل بسیار ضیعف است؛ مثلاً آدم در دلش بگوید خوب شد. کمک جَوارحی نکرده است، کمک زبانی و تَبلیغاتی هم نکرده است؛ ولی مثلاً اگر جبههی صهیونیستی در یک مرحلهای پیروزی به دست آورد، در دلش این باشد که خوب شد، روی اینها کم میشود. این «فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ»، قرآن کریم میفرماید که جَهنّمی است. هیچ کمک ظاهری نکرده است، ولی در قلبش اینگونه بوده است. امروز در این جنگ رسانهای در داخل کشور ما هم میبینید که بعضی از نُفُوس خَبیثه ذوق میکنند و از اسرائیل حمایت میکنند. این اسرائیلی که باطنِ جَهنّمی خودش را نشان داده است، صرفنظر از اینکه اَدیان الهی اینجور ظُلمها را به هیچوَجه قابل تَحمُّل برای اُمّتهایشان ندیدند، ولی اصلاً آدم دین هم نداشته باشد، آدم باشد، انسان باشد، آیا وِجدانش اجازه میدهد که اینجور آوار بر سر کودکان و زنان خَراب کنند؟ اینها را زیر آوار بگذارند؟ اینجور مَریضها را در مَریضخانه بسوزانند؟ اینجور کودکان را زیر بُمبها خاکستر کنند؟ اینها دیگر هیچچیزی ندارند؛ نه دین دارند، نه عاطفه دارند، نه وجدان دارند، نه شَرَف دارند، نه انسانیّت دارند. حتی بَهیمیّت و وُحوشت هم ندارند. وَحشی این کار را نمیکند که اینها میکنند. آنوقت یک کسانی در مَملکت ما، بر سر سُفرهی شهدای ما، زیر بیرَق اقتدارِ ولایت ما نَفَس بکِشند، آرامش و امنیّت داشته باشند و بیایند از این کودککُشها، از این خونخوارها، از این آتشهای جَهنّمی حمایت کنند؟! این مرحلهی دوّم است. در مرحلهی اوّل کُفر حجاب است. در مرحلهی دوّم میل به کُفّار حجاب است. اگر انسان میل به گناه هم داشته باشد، در روایت دارد که گناه آتش است؛ اما میلِ به گناه دودِ آن آتش است. یک خانهای که خیلی تمیز است، سفیدکاری شده است، اگر شما اینجا را پُر از دود بکنید دیوارهایش سیاه میشود. خانهی دل هم با نیّت گناه سیاه میشود، آن رونَقش را از دست میدهد. آیینهای است که غُبار روی آن را میپوشاند و دیگر نور در آن مُنعکس نمیشود. خودِ گناه آتش است؛ اما میلِ به گناه و نیّت گناه به مَنزلهی دودی است که یک خانهی پُررونَق و زیبا را سیاه میکند و رونَقش را از بین میبَرد. لذا فرمود: «إِنْ تُبْدُوا مَا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ[۵]»؛ ظاهر کنید یا در باطنتان هم نگاه دارید، اینجور نیست که خداوند متعال باطنتان را مُحاکمه نکند؛ بلکه مِیل قلبی شما در روز قیامت مورد مُؤاخذه قرار میگیرد.
لازمهی تَرگ گناهان جَوارحی برای انسان
مرحلهی سوّم که پایینتر از همهی اینهاست، مرحلهی تَرک گناهان جَوارحی است. وقتی چشم گناه میکند، دل را هم خراب میکند. زبان وقتی غیبت میکند، وقتی تُهمت میزند، وقتی ظُلم میکند، وقتی دل میشکند، وقتی مردمآزاری میکند، دلِ خودش را خراب میکند. بیش از صَدمهای که به افراد بیرونی وارد میشود، بر ایمانِ خودش صَدمه وارد میکند. اگر انسان این ۳ مرحله را رعایت کرد، حجابها و مَوانع را بین خودش و خدایش برطرف کرده است. یک: توحید، دو: محبّت و سه: عمل صالح. این سه مرحله جاده را صاف میکند که انسان بتواند روحش را از مرحلهی کَثرت به مرحلهی وَحدت تبدیل کند. انسانِ حَواسپَرت، انسانِ مُتشتّت، انسانی که تَمرکُز ندارد، نمیتواند با خداوند متعال خلوت نماید. نمیتواند یک نمازِ درست بخواند.؛ اما حُضور قلب در نماز، خَلوت با خداوند متعال و اُنس با پروردگار متعال بعد از این مَراحل است. مرحلهی تَطهیر جان از عَقیدهی فاسد، تَطهیرِ دل از تمایُلاتِ فاسد و تَطهیرِ بدن از گناهان عَملی. وقتی آدم در این ۳ مرحله پیروز شد، حالا وقت تَثبیت است. در هرجنگی وقتی آدم به یک قُشونی پیروز میشود، تا جای پایش را تَثبیت نکند، این پیروزی به حساب نمیآید. خیلی از تَکها با پاتَکها پیروزی را از دست جبهه میگیرد و گاهی پاتَکها به تَک دشمن تبدیل میشود. انسان دائماً با نَفس اَمّارهی خودش و با تَمایُلات حیوانی خودش دَرگیر است. زندگی سراسر میدان نَبرد است، مَصاف با دشمن است. ابتدائاً دشمن درونی است، در جبههی فکر و اعتقاد، در جبههی محبّت و تَمایُلات و در جبههی عمل و جَوارح.
گروهی که مِغناطیس جاذبهی الهی آنها را جَذب خواهد کرد
انسان در این ۳ مرحله به صورت مُرتّب با مَوانع و مشکلات مُواجه است و باید در برابر دشمن مُقاومت کند تا پیروز بشود. و اگر کسی مُسامحه بکند، کسی که از هوای خودش تَبعیّت بکند، «فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى[۶]»؛ این مَآل کارش جَهنّمیشدن است؛ چون جنگ با دشمن، سختی تَرک گناه را تَحمُّل نکرد که ابتدایش برای یک جوان نگاه نکردن، ارتباط با نامَحرم برقرار نکردن، برای یک فقیر و یک کارمند کمدرآمد رِشوه نگرفتن، برای یک پولدار با پولش اسراف نکردن، زمینهی فساد را فراهم نکردن، جلسات عیش و عِشرت درست نکردن اینها خلاف لَذائذ آدم است، خلاف هواهای آدم است و قَهراً مُقابله میخواهد، مُجادله میخواهد تا انسان از این مَراحل عُبور کند. اگر مُقاومت کرد، «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا[۷]»؛ خداوند متعال قول داده است: اگر شما با مَوانع حرکتتان به سوی پروردگار متعال جهاد کنید، خداوند کمکتان میکند. چگونه کمک میکند؟ «لَنَهْدِیَنَّهُمْ»؛ یعنی دیگر تو نیستی که میجَنگی. «وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لَکِنَّ اللَّهَ رَمَى[۸]»؛ خداوند متعال یک عشقی، یک جَذبهای در درون انسان نسبت به کارهای خیر، نسبت به حرکت در راه خدا ایجاد میکند که جاذبه آدم را میبَرد. مانند مِغناطیسی که به یک آهنرُبا مُتّصل شده است و این را از زیر خاکها بیرون میکِشد، مِغناطیسِ ذات مُقدّس رُبوبی و صفات حقتعالی این جانِ ما را از این مَنجلابهای دنیا بیرون میکِشد و او را عَرشی میکند. میگوید: دیگر تو نیستی که میروی. «لَنَهْدِیَنَّهُمْ» یعنی ما میبَریم. تو سختیها را تَحمُّل کردی، خوب امتحان دادی، دیدیم که تو سِمِج هستی، تو در برابر نَفْس خود میایستی؛ حال که تَلخی ایستادگی را تَحمُّل کردی، ما خودمان تو را میبَریم، دیگر هیچ مشکلی نخواهی داشت. برای حضرت یوسف (علیه السلام) به اندازهی سر سوزنی سختی در آلوده نشدن به خواستهی «زُلیخا» نبود. حضرت یوسف (علیه السلام) امتحانش را داده بود، خداوند دلش را بُرده بود، دلدارش دلش را مُحکم نگاه داشته بود. او مُطلقا دل به این زن نداد. وقتی دل اینجا نباشد، مَگر آدم بیکار است با یک لَجَنی اُنس پیدا بکند، مُعاشقه بکند؟ آن چیزی که آدم را وادار میکند، این دل است. دلش را به خدا داده بود، دلبَرش خدا بود. این بود که اینقَدر از این امتحان سرافراز بیرون آمد که برای تاریخِ بعد از خودش تا دامنهی قیامت تَک ستارهی آسمانِ پاکدامنی و جوانمَردی باقی ماند. در آسمان قرآن کریم درخشید، در آسمان دلها درخشید.
تَرک جهاد عذاب الهی را به دنبال خواهد داشت
کسی که از این مَراحل بگذرد، در مُقابلهی با استکبار و ظالم و غاصب و مُتجاوز و مُتعدّی این هم مانند جهاد باطنی به میدان بیاید و عَقبنشینی نکند. قرآن کریم تَهدید دارد برای کسانی که در برابر دشمن مُتجاوز مردانگی به خَرج نمیدهند و برای جنگ حُضور پیدا نمیکنند. این آیات سورهی مبارکهی توبه خیلی گویاست. گویا این آیات همین الآن نازل شده است و حالا انشاءالله به تَناسُب در این ایّامی که بوی جنگ میآید و میبینیم که دنیا در شرایط بُحرانی قرار گرفته است و عزیزانِ ما در جبههی مُقاومت در جنگ حُضور دارند، با اینکه همسر و فرزندانشان زیر آوارها جان میدهند، برنمیگردند همسر و فرزندانشان را از زیر آوار بیرون بکِشند؛ سرِ آن را دارند که تا آخرین نَفَس ایستادگی کنند تا این آتش را برای بَشریّت خاموش کنند. اینها امروز حُجّت بر ما هستند. شهید «یحیی سِنوار» از حُجّتهای زمان است. بیست سال زندان کِشیده است؛ اما زندان و شکنجه او را نتَرسانده است؛ شُجاعتر کرده است. یک فرمانده، یک رهبر اینجور در میدان حُضور فیزیکی داشته باشد و تا آخرین لحظهای هم که اَسلحه در دست ندارد، چوبدستی خودش را به علامت مُقاومت به عالَم نشان بدهد که خسته نشده است و عَقبنشینی نمیکند. این آیهی کریمه که آیهی ۳۹ سورهی مبارکهی توبه است، میفرماید: «إِلَّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا[۹]»؛ همانگونه که در جبههی مَصاف با شیطان درون اگر انسان با کُفر مُبارزه نکرد، خداوند عذابش میکند؛ اگر دل به فساد داد، صَریح قرآن کریم است که میفرماید: «فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ»، «وَ لَا تَرْکَنُوا» رُکون به ظالم، رُکون به مُستکبر، اَندک تَمایُل قلبی موجب این میشود که دل با او وصل بشود و مانند او در جَهنّم خواهد سوخت، در جبههی بیرونی هم خداوند متعال میفرماید: اگر شما نَفْر نکردید، «نَفْر» کوچکردن برای مَصاف در جبهه است. «إِلَّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ»؛ اگر تَرک جهاد کردید، خداوند شما را عذاب میکند. خودِ خداوند عذاب میکند. خیلی قدرت قاهره است. اگر بخواهد کسی را بزند، با زدن مَلائکه تفاوت دارد. «یُعَذِّبْکُمْ»؛ خداوند عذابتان میکند. «عَذَابًا أَلِیمًا»؛ شما را به یک عذاب دردناکی گرفتار میکند. «وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ[۱۰]»؛ سُستی شما، تَنبلی شما، ترس شما، عَقبنشینی شما، عَدم حُضور شما چیزی از قدرت خداوند متعال کم نمیکند. خداوند وقتی گروهی سُستی کردند، اینها را کنار میزند. برای جبههی نور، برای جبههی توحید، برای تأمین اَبدیّت گروه دیگری را میآورد. که در روایات ما هم در ذیل این آیهی کریمه و هم آیهی کریمهی سورهی مبارکهی مائده خداوند متعال به شیعیان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: اگر شما از علی (علیه السلام) دفاع نکردید، اگر علی (علیه السلام) را تنها گذاشتید، اگر فاطمهاش را حمایت نکردید، اینجور نیست که این گوهر بیمُشتری بماند. ما شما را کنار میزنیم و مردم ایران و مردم فارس را به دریای محبّت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) وَصل میکنیم. «یَسْتَبْدِلْ»؛ ما تبدیل داریم و اِستبدال داریم. اِستبدال خیلی خطرناک است؛ تبدیل خوب است. «فَأُولَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ[۱۱]»؛ اگر شما اهل توبه باشید، نه تنها خداوند متعال گناهتان را مورد عَفو قرار میدهد و روز قیامت هم به رُختان نمیکِشد، شرمندهتان نمیکند، بلکه سَیّئات شما را تبدیل میکند. عینِ تبدیلی که در فلزات صورت میگیرد، با یک آلیاژی، با زیاد کردن موادی اینها را جابجا میکنند، تبدیل به کیمیا میکنند، تبدیل به طلا میکنند، اگر شما اهل توبه باشید، خداوند متعال بدیهای شما را به خوبیها تبدیل میکند. این تبدیل خوب است؛ «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ». اما اِستبدال خطرناک است. در دعایی که انشاءالله آن را بخوانید، حضرت امام رضا (علیه السلام) در آخرهای مَفاتیح در همانجاهایی که «زیارت آل یاسین» هست، یک دعایی از حضرت امام رضا (علیه السلام) برای حضرت مَهدی (عَجَّل الله تعالی فرجه الشریف) نُسخهای است که حضرت رضا (علیه السلام) انشاء فرمودند تا ما برای آقایمان دعا کنیم. ما در آنجا از خداوند متعال درخواست میکنیم: خدایا! من را اِستبدال نکُن. نکند محبّت آقایم را از من بگیری و به کسی دیگر بدهی. اِستبدال این است که یکی را برمیدارند، یکی دیگر به جای او میگذارند. کسانی که داوطلب جهاد نیستند، شهادتطَلب نیستند، نسبت به مَرگ خونین عَطش ندارند، فرار میکنند، فرار از ضَعف میکنند و یا روحاً فراری هستند…
قدرت ایمان بالاتر از قدرت اَسلحه در جنگهاست
امروز بحمدالله این نماز جُمعهی مقام مُعظم رهبری (اطال الله عُمره الشریف) یک عملیات بود. مانند شبهای عملیات جبهه بود. فرماندهی کُلّ قُوا در شرایط تَهدید شُجاعانه آمد، در یک جایی که هر لحظه امکان داشت دشمن حمله کند، با همهی تَجهیزاتی که آمریکا و قدرتهای بزرگ در اختیار این جُرثومهی خونآشام گذاشتهاند، خطرِ جِدّی بود؛ اما مقام مُعظم رهبری (حفظه الله) هم خودشان آمدند و هم سَران قُوا فداکارانه در خدمت ایشان از ابتدای مجلس تا پایان نماز جُمعه حُضور داشتند و این مردم با خانواده آمدند و بنده شنیدم بعضیها وصیّتنامهشان را نوشتند و آمدند؛ زیرا احتمال میدادند که بُمبارانی یا موشکبارانی صورت بگیرد و شهادت نَصیبشان بشود. این نشانهی این است که مردم ما در روزهای سختی که برای کشور یا برای دین پیش میآید، گذشتن از جان، از اَهل و عَیال، از مال و مَنال که بحمدالله خداوند متعال توفیق داده است و مردم ما در دوران دفاع مُقدّس امتحانشان را دادهاند، در دفاع از حَرم ما شهید «حُججی» را داریم؛ خداوند متعال آن یک نمونهاش را به ما نشان داد؛ وَگرنه حُججیهای ما کم نیستند. حالا اگر این روحیهی خداجویی و شهادتطَلبی را که تمام پیروزیها از اینجا نَشأت میگیرد. خداوند متعال یکی از بزرگوارانی که هم فَرهیخته بود، هم خیلی امام زمانی بود. ایشان نَقل میکردند: ما در دوران دفاع مُقدّس در کُمیسیون دفاعی مجلس بودیم و با فرماندهان به مَحضر حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) رفتیم که در آنجا مسائل جبهه مورد اَرزیابی قرار میگرفت. یک کارشناسی در مَحضر حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) و در حُضور فرماندهان آمد و از تَجهیزاتی که شرق و غَرب در اختیار «صَدّام» قرار دادند اطّلاع داشت، تَحقیق کرده بود، سِلاحهای کُشتارجَمعی پیچیده را که هم شوروی و هم کشورهای غَربی همگی کمک کرده بودند، لیستی از اینها تهیّه کرده بود، تَدارک دیده بود. وقتی اینها را بیان کرد، ما گفتیم که اصلاً عُقلایی نیست ما با اینها بجنگیم. ما هیچچیزی نداریم، ولی اینها همهچیز دارند. و من بعضی از فرماندهان را هم که نگاه میکردم، میدیدم خیلی برافروخته و ناراحت هستند؛ اما هیچ تغییری در چهرهی حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) دیده نمیشد. گفت: بعد از اینکه این گزارش را ارائه کرد، امام (رضوان الله تعالی علیه) با یک ژِست بسیار قُدرتمندانه خودش را جَمع و جور کرد و فرمود: سرنوشت جنگ را اَسلحه تَعیین نمیکند؛ سرنوشت جنگ را ایمان و اراده تَعیین میکند. بعد با همان ژِست در نهایت قاطعیّت و یَقین فرمودند: اگر بخواهیم آمریکا را وارونه میکنیم. دست مبارکشان را نشان دادند و فرمودند: اگر بخواهیم آمریکا را وارونه میکنیم. آن اتّصال به قدرت لایَزال این کار را میکند. تا این روحیه در رأس هِرم هست که اینقَدر اتّکایش به خدا بالاست و میداند اگر او برای خدا باشد، خدا برای اوست، هیچ قدرتی در مَصاف با قدرت خداوند متعال قدرت به حساب نمیآید و یک بندهای میتواند به اِذنالله قدرت جَهنّمی آمریکا را وارونه کند. امام (رضوان الله تعالی علیه) میتوانست؛ این گَزاف نبود. امام (رضوان الله تعالی علیه) فقیه بود. امام (رضوان الله تعالی علیه) نه تنها عادل بود، بلکه بوی مَعصوم (علیه السلام) را میداد. امام (رضوان الله تعالی علیه) دلش وَصل بود. امام (رضوان الله تعالی علیه) با قاطعیّت گفت: اگر بخواهیم آمریکا را وارونه میکنیم و میکرد و میکند؛ مُنتها بَناست امتحانات داده بشود، این باطنها ظاهر بشود، ریزشها مَعلوم بشود، تَمحیص انجام بشود و بعد آنوقت خواهید دید که این ملّت لیاقت پیدا میکند تا به استقبال امام زمان (ارواحنا فداه) برود. با آقایش جنگ جهانی را به یک جایی برساند که دیگر اَمنیّت کامل در جهان حاکم بشود و توحید سراسر عالَم را بگیرد.
روحیهی شهادتطَلبیِ جبههی مُقاومت موجب تَحقیر و تَرس دشمن میشود
یک بار دیگر هم به این آیهی کریمه توجّه بفرمایید. «إِلَّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا»؛ اگر شما روحیهی جهادی را از دست بدهید، علاقهی به حُضور در جبههها را از دست بدهید، خداوند عَذابتان میکند. آدمهای تَرسو هم در دنیا توسَری میخورند و هم در آخرت گرفتار آتش جَهنّم میشوند. از شیطان ترسید و اطاعت کرد، از ظالم ترسید و اطاعت کرد، از فاسق و گَردنکُلُفت ترسید و اطاعت کرد، به سَرش کوبیدند و همهچیزش را از او گرفتند؛ بَدبخت دنیا و آخرت شد. «یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا»؛ خداوند متعال به عَذاب دَردناک عَذابتان میکند، ولی تنها این نیست؛ اصلاً شما را به عُنوان موجودات بیعُرضهای که لایق نبودید دین را نگاه دارید، لایق نبودید برای دین خون بدهید، برای دین هزینه کنید، حالا که شما قَدر دینتان را نمیدانید و نمیدانید که ارزشش بالاتر از این است که شما جان بدهید؛ امام حسین (علیه السلام) جانش را برای دین داده است. انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) جانشان را برای دین دادهاند. شما قَدر دینتان را نمیدانید، برای دین جانفشانی نمیکنید، حالا ما هم شما را از این جبهه کنار میزنیم، «یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا[۱۲]»، لُبنانیها میآیند، غَزّهایها میآیند، یحیی سِنوار پیدا میشود و زیر پَرچم «سیّد حسن نَصرالله» میبینید که چه عاشقانه از همهچیز گذشتند. از رفاه، از همسر، از فرزند، از همهی شُئون زندگی عُبور کردند، به دنیا پُشت کردند و روی به خداوند متعال آوردند و لحظهشُماری میکنند که شهید بشوند. از کلمات یحیی سِنوار که رضوان خداوند بر او باد، نَقل میشود که گفته بود: «اگر شکست هم بخوریم، ما داریم کربلای دوّمی را رَقم میزنیم». چطور امام حسین (علیه السلام) خونش را داد و همسر و فرزندانش هم اَسیر شدند؟ ما هم داریم یک کربلای دیگری را رَقم میزنیم. این روحیه پیروزی است، این روحیه تَرقّی است، این روحیه مایهی اِستخفاف و اِستحقار دشمن میشود و آدم را سرافرازِ دنیا و آخرت میکند. «وَ لَا تَضُرُّوهُ شَیْئًا[۱۳]»؛ و این کوتاهی شما هیچ ضَربهای به خداوند نمیزند. خودتان ضَرر میکنید؛ خداوند که ضَرر نمیکند. «وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ[۱۴]». انشاءالله آیهی بعدی را هم هفتهی آینده عَرض میکنیم. این آیات خیلی ما را شارژ کرده است. این ۳ـ۲ روزه که مأنوس هستیم، ضَربههای سنگینی که الحمدلله در عینِ شکست و از دستدادن رهبرانشان، هیچ کوتاه نمیآیند و همچنان از شهادت استقبال میکنند و دارند ضربههای کاری به جُرثومهی فساد وارد میآورند.
روضه و تَوسُّل به حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
«السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ، وَ مَوْضِعَ الرِّسالَهِ، وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَهِ[۱۵]»
در تلویزیون صحنهی شهادت شهیدِ عظیمالشأن، رهبر قَهرمان حماس را دیدید. دستش مَجروح شده است؛ اما در عینِ حال ایستاده است، هیچ کوتاه نمیآید و تا آخرین نَفَس در آخر آن چوبی که در دستش است را تکان میدهد. «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۱۶]»؛ حسین جان! در گودال قَتلگاه مَدهوش بود. کسی جُرأت نمیکرد که برود و سر را از بدن جُدا کند. همه مَرعوب بودند. جَلال امام حسین (علیه السلام) مانع بود. این وَلد زِنا یعنی «شِمر» گفت من او را امتحان میکنم. ببینم اگر جان دارد، برویم و کار را تمام کنیم. دستور داد: ای لشکر! به خیمهها حمله ببَرید. همینکه حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) دستور حمله را شنیدند، دیدن تکان خورد. با اینکه در حال مَدهوشی بود، اما تکان خورد. دست به قَبضهی شمشیر بُرد، خواست تا بلند بشود و برود از ناموس اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) دفاع کند؛ اما کَثرت جراحات و شدّت خونریزی اَمان را از ایشان گرفته بود. نتوانست بلند بشود و برای دفاع به طرف خیمهها بیاید. روی زانو تکیه کرد و فرمود: «یا شیعَهَ آلِ أَبی سُفْیانَ! … أَنَا الَّذی أُقاتِلُکُمْ، وَ تُقاتِلُونی[۱۷]»؛ من با شما میجَنگم، شما هم با من میجَنگید؛ اگر دین ندارید، اگر حساب قیامت را نمیکنید، آزادمَرد باشید. در عَرب رَسم نیست مردی زنده باشد، به همسر و فرزندش حمله بشود. شِمر تا این صدا را شنید، گفت: حسین کُفو کَریم است؛ تَحمُّل نمیکند زنده باشد و کسی زینبش را تازیانه بزند؛ کسی رُبابش را زیر کُتک بگیرد. برگردید کار حسین را تمام کنید. برگشتند، اما چه برگشتنی! یک حسینِ مَجروح در خون خود غَلتیده و یک بیابان گُرگ! یکی با نیزه میزد، یکی با شمشیر زَخم بر روی زَخم میزد، یکی با خَنجر میزد، یکی با عَصا و چوب میزد. آنهایی هم که چیزی در دست نداشتند، دامان عَربی خودشان را پُر از سنگ کرده بودند، به بدن نازنین حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) سنگ میزدند. اما گویا آنهایی که در مدینه به خانهی وَحی حمله بُردند بیحَیاتر از شِمر هم بودند. جلوی چشم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را میزدند…
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! به عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به مقام حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) و همهی شهدا قَسمت میدهیم امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! نظام ما، مردم مُجاهد و شهادتطَلب ما، رهبر عزیز ما را از گَزند دشمنان مُحافظت بفرما.
خدایا! تا ظُهور حضرت مَهدی (عَجَّل الله تعالی فرجه الشریف) در جبهه و در سنگرنشینی به ما ثَباتقَدم عنایت بفرما.
خدایا! خیر و برکتت را بر فرهنگ جهاد و شهادت، بر ایمانِ ما، بر یَقین ما، بر تَدیُّن ما و بر ولایتمَداری ما نازل بفرما.
خدایا! نَسل جوان ما را گرفتار زَنجیرهای شَهوات و وَسوسهها مَگردان.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم سامانی به دختران و پسران این کشور عنایت بفرما.
خدایا! به مَعیشت مردم ما بَرکت کرامت بفرما.
الها! پروردگارا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم، به همهی انبیاء (علیهم السلام) و مُقرّبان قَسمت میدهیم اِستکبار عالَمی، شیطان بزرگ و کشورهای بیهمهکَس و بیهمهچیز و بیشَرم اروپایی و این حکومتهای مُزدور مَنطقه که در کمک اسرائیل هستند و مُقابل جبههی حقّ هستند، همهشان را همراه این گُرگ خونآشام نابود بگردان.
خدایا! در زَوال و نابودیشان تَعجیل بفرما.
خدایا! حَوائج این جمع، مُلتمسین، آنهایی که با ما عَهد دعا دارند، آنهایی که تَوقُّع دعا از ما دارند، همه را حاجترَوا بفرما.
خدایا! مریضها و مَنظورین را شِفای عاجل و شِفای کامل مَرحمت بفرما.
خدایا! امام عظیمالشأن ما (رضوان الله تعالی علیه)، شهدای عزیز ما را از ابتدا تا به امروز، شهدای مُدافع حَرم، شهدای جبههی مُقاومت، همهشان را سر سُفرهی امام حسین (علیه السلام) مُتنعّم و دعای خیرشان را شامل رَزمندگان و مُجاهدان و ملّت ما و نظام ما و رهبر ما قرار بده.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] سوره مبارکه تین، آیات ۴ و ۵٫
[۳] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۱۸٫
«مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ ۖ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ ۖ لَا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلَىٰ شَیْءٍ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِیدُ».
[۴] سوره مبارکه هود، آیه ۱۱۳٫
«وَ لَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ».
[۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۸۴٫
«لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ ۗ وَ إِنْ تُبْدُوا مَا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ ۖ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ ۗ وَ اللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».
[۶] سوره مبارکه نازعات، آیه ۳۹٫
[۷] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹٫
«وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ».
[۸] سوره مبارکه انفال، آیه ۱۷٫
«فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ».
[۹] سوره مبارکه توبه، آیه ۳۹٫
«إِلَّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ وَ لَا تَضُرُّوهُ شَیْئًا ۗ وَ اللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».
[۱۰] همان.
[۱۱] سوره مبارکه فرقان، آیه ۷۰٫
«إِلَّا مَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا».
[۱۲] سوره مبارکه توبه، آیه ۳۹٫
[۱۳] همان.
[۱۴] همان.
[۱۵] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.
«…السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ، وَ مَوْضِعَ الرِّسالَهِ، وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَهِ، وَ مَهْبِطَ الْوَحْیِ، وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَهِ، وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ، وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ، وَ أُصُولَ الْکَرَمِ، وَ قادَهَ الْأُمَمِ، وَ أَوْلِیاءَ النِّعَمِ، وَ عَناصِرَ الْأَبْرارِ، وَ دَعائِمَ الْأَخْیارِ، وَ ساسَهَ الْعِبادِ، وَ أَرْکانَ الْبِلادِ، وَ أَبْوابَ الْإِیمانِ، وَ أُمَناءَ الرَّحْمٰنِ، وَ سُلالَهَ النَّبِیِّینَ، وَ صَفْوَهَ الْمُرْسَلِینَ، وَ عِتْرَهَ خِیَرَهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ؛ السَّلامُ عَلَىٰ أَئِمَّهِ الْهُدَىٰ، وَ مَصابِیحِ الدُّجَىٰ، وَ أَعْلامِ التُّقَىٰ، وَ ذَوِی النُّهَىٰ وَ أُولِی الْحِجَىٰ، وَ کَهْفِ الْوَرَىٰ، وَ وَرَثَهِ الْأَنْبِیاءِ، وَ الْمَثَلِ الْأَعْلَىٰ، وَ الدَّعْوَهِ الْحُسْنَىٰ، وَ حُجَجِ اللّٰهِ عَلَىٰ أَهْلِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ الْأُولَىٰ، وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ. السَّلامُ عَلَىٰ مَحالِّ مَعْرِفَهِ اللّٰهِ، وَ مَساکِنِ بَرَکَهِ اللّٰهِ، وَ مَعَادِنِ حِکْمَهِ اللّٰهِ، وَ حَفَظَهِ سِرِّ اللّٰهِ، وَ حَمَلَهِ کِتابِ اللّٰهِ، وَ أَوْصِیاءِ نَبِیِّ اللّٰهِ وَ ذُرِّیَّهِ رَسُولِ اللّٰهِ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ و آلِهِ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ؛ السَّلامُ عَلَى الدُّعاهِ إِلَى اللّٰهِ، وَ الْأَدِلَّاءِ عَلَىٰ مَرْضاهِ اللّٰهِ، وَ الْمُسْتَقِرِّینَ فِی أَمْرِ اللّٰهِ، وَ التَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللّٰهِ، وَ الْمُخْلِصِینَ فِی تَوْحِیدِ اللّٰهِ، وَ الْمُظْهِرِینَ لِأَمْرِ اللّٰهِ وَ نَهْیِهِ، وَ عِبادِهِ الْمُکْرَمِینَ الَّذِینَ ﴿لَایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّهِ الدُّعاهِ، وَ الْقادَهِ الْهُداهِ، وَ السَّادَهِ الْوُلاهِ، وَ الذَّادَهِ الْحُماهِ، وَ أَهْلِ الذِّکْرِ وَ أُولِی الْأَمْرِ، وَ بَقِیَّهِ اللّٰهِ وَ خِیَرَتِهِ وَ حِزْبِهِ وَ عَیْبَهِ عِلْمِهِ وَ حُجَّتِهِ وَ صِراطِهِ وَ نُورِهِ وَ بُرْهانِهِ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ…».
[۱۶] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص ۱۱۵.
لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.
متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (عَلَیهِ السَّلام) دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (عَلَیهِ السَّلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (عَلَیهِ السَّلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».
[۱۷] مقتل الحسین خوارزمى، ج ۲، ص ۳۳ و بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۵۰ – ۵۱٫
«وَیْحَکُمْ یا شیعَهَ آلِ أَبی سُفْیانَ! إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ، وَ کُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَکُونُوا أَحْراراً فی دُنْیاکُمْ هذِهِ، وَ ارْجِعُوا إِلى أَحْسابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَبَاً کَما تَزْعُمُونَ؛ أَنَا الَّذی أُقاتِلُکُمْ، وَ تُقاتِلُونی، وَ النِّساءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ، فَامْنَعُوا عُتاتَکُمْ وَ طُغاتَکُمْ وَ جُهّالَکُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمی ما دُمْتُ حَیّاً».
پاسخ دهید