«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

Sadighi-14030321-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (1)

محبّت الهی مِحور وَحدت بین مُحبّان پروردگار است

«وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ[۲]»؛ پروردگار عزیز عالَم را بر اَساس محبّت خَلق فرموده است. «کُنْتُ کَنْزاً مَخْفِیّاً فَاحْبَبْتُ أنْ أُعْرَفُ وَ خَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکَیْ أُعْرَفَ[۳]»؛ گَنج مَخفی بودم، دوست داشتم که شناخته بشوم؛ خَلق را آفریدم. خَلق‌ آیینه‌ی جَلال و جَمال خداست و خداوند متعال خودش را در خَلق خود مُعرّفی کرده است. چون بر اَساس محبّت خَلق کرده است، این محبّت را از بندگانش مُطالبه می‌کند که محبّت دوطرفه نباشد. وقتی خدا شما را دوست می‌دارد، شما هم خدا را دوست بدارید. لذا محبّت خداوند متعال محور توحید است. «الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ[۴]»؛ کسانی که ایمان دارند، خدا را باور دارند، محبّت این‌ها نسبت به خدا شدیدترینِ محبّت‌هاست. برای خدا از همه‌چیز می‌گذرند. وجود نازنین نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) عُبور می‌کردند، جوانی شیدای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، مَبهوت ایشان بود، بیقرار او بود؛ نگاه می‌کرد و دلش آب می‌شد. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پُرسیدند: جوان! تو من را دوست داری؟ عرض کرد: والله قَسم بله، شما را دوست دارم. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: من را خیلی دوست داری یا پدرت را؟ عرض کرد: شما را از پدرم بیشتر دوست دارم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: من را خیلی دوست داری یا مادرت را؟ گفت: شما را از مادرم بیشتر دوست دارم. فرمودند: من را خیلی دوست داری یا خودت را؟ عرض کرد: شما را از خودم بیشتر دوست دارم. فرمودند: من را خیلی دوست داری یا خدا را؟ عرضه داشت: الله الله! من شما را بخاطر خدا دوست می‌دارم. این محبّت خدا یک مَلاتی است که تمام اَحباءالله همدیگر را جَذب می‌کنند. در یک دعایی است که در «مفاتیح الجنان» هم آمده است. دعای «سیفی صَغیر» که هر روز باید خواند و از خداوند خواست: «وَ أَلِّفْ بَیْنِى وَ بَیْنَ أَحِبَّائِکَ[۵]»؛ خدایا! بین من و آن‌هایی که تو را دوست دارند، اُلفتی ایجاد کُن. این اُلفت بین دوستداران و مُحبّان خدا مِحور وحدت است.

Sadighi-14030321-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (7)

میزبان انسان در نماز خودِ حق‌تعالی است

چون خدا واحد است و وَحدانیّت از آنِ خداست، بندگان خدا هرچه مَظهر وَحدت خدا باشند، برای خدا مَحبوب‌تر است و پروردگار متعال برای تَشدید محبّت، برای جوشش محبّت خدا در دل‌ها عبادت‌ها را سُفره‌ی پَذیرایی خودش قرار داده است. امام سجّاد (علیه السلام) در مورد نماز فرمودند: «وَ حَقُّ الصَّلاهِ أن تَعلَمَ أنّها وِفادَهٌ إلى اللّه[۶]»؛ هر عبادتی یک حقّی دارد؛ کما این‌که هر جارحه و هر عُضوی در بدن ما نسبت به ما حقّ دارد؛ کما این‌که افراد خانواده‌مان نسبت به ما حقّ دارند؛ اما حقّ نماز این است که وقتی نمازگزار به نماز می‌ایستد، باید بداند، قَبول کند که دارد میهمان خدا می‌شود. میهمانی برای اِطعام نیست، میهمانی برای محبّت است. صدقه، اِنفاقات و اِحسان گاهی عاطفی است؛ آدم فقیری را می‌بیند و کمک می‌کند، یا در مساجد برای گرفتارها وُجوهی را جمع می‌کنید؛ خیلی خوب است، مَخصوصاً اگر برای ذَخیره‌ی آخرت‌تان باشد. «وَ مَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ[۷]»؛ هرچه را که شما پیش فرستاده‌اید، وقتی از دنیا می‌روید می‌بینید که هیچ‌چیزی از آن ضایع نشده است؛ به خودتان می‌رسد. هرکاری می‌کنید برای خودتان انجام می‌دهید. «لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى * وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى[۸]»؛ هرکسی در عالَم بَرزخ، در بهشت بَرزخ، در قیامت، در بهشت خُلد هرچه دارد، بَذرهایی است که خودش کاشته است، نَهال‌هایی است که خودش غَرس کرده است، خداوند در آن‌جا میوه‌هایش را به او می‌دهد. «وَ مَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ»، هرچه که از خیر پیش می‌فرستید، «تَجِدُوهُ» به خودتان می‌رسید، می‌یابید، برای خودتان است، خداوند برای شما نگاه داشته است. و خداوند منّان این نماز را آدم با این توجّه انجام بدهد که وقتی نماز می‌خوانم، یک انتقالی است، یک تَحوُّلی است. تا به حال دور خودم می‌چرخیدم، دل به این و آن داده بودم؛ ولی حالا دلم را یک‌دله کردم، دلم را به خدا دادم، میهمان خدا شدم. اگر انسان توجّه داشته باشد، میزبانش خداست.

Sadighi-14030321-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (6)

نماز اِکسیری است که گُناهان انسان توسط آن پاک می‌شود

نماز سُفره و مائده‌ی حق‌تعالی است و این پذیرایی، پذیرایی روح است، پذیرایی قلب است. از این جهت است که فرمود: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ[۹]»؛ هرگاه گُناهی پیش آمد، پَلیدی پیش آمد، آلودگی پیش آمد، نماز بخوانید. نماز مانند چشمه‌ی آب است. گُناه مانند لَکّه‌های کَثیف است. شما با آب این لَکّه‌ها را بشویید و از بین ببَرید. دل با گُناه لَکّه‌‌دار می‌شود. وقتی میهمان خدا می‌شویم، خداوند با چشمه‌ی نماز آن را می‌شوید و از بین می‌بَرد؛ ولی نمازِ مَقبول شرایطی دارد که یکی هم محبّت مؤمنین است. کسی که کینه‌ی مؤمن را در دل دارد، خداوند متعال تا چند روز نماز او را قبول نمی‌کند.

Sadighi-14030321-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (4)

یکی از ثَمرات حَجّ اتّحاد و یکدلی مُسلمان‌هاست

یکی دیگر از این میهمانی‌ها که ثَمره و میوه‌اش اتّحاد بین المللی مسلمان‌هاست، حجّ است که در این ایّام حاجیان ما ـ که خوشا به حالشان ـ سفر اِلی‌الله کردند، هجرت اِلی‌الله کردند. نه این‌که از خانه و وطن سفر کردند؛ بلکه از خود سفر کردند، از تَعلُّقات خود عُبور کردند و حجّ جُزء عبادت‌هایی است که در خودسازی، در قَطع علایق نَقش بی‌بَدیلی دارد. لذا مَناسک حجّ هرکدام در این جهت یک سَمبُل است. وقتی حاجی به میقات می‌رود، در آن‌جا لباس‌هایش را از تَن خودش درمی‌آورد. دو تکّه لباس سفید مانند کَفَن به تَن خودش می‌پوشاند. همه‌ی رنگ‌ها را که این رنگ‌ها ما را جُدا می‌کند، مُمتاز می‌کند؛

«چون که بی رنگی اسیر رنگ شد     *****     موسئی با موسئی در جنگ شد[۱۰]».

اگر شما این مَرزها را کنار بگذارید، هیچ کشوری با هیچ کشور دیگری جَنگ ندارد. این مَرزها جُدا کرده است. این رنگ‌ها ما را جُدا می‌کند. آن‌جا همه بی‌رنگ می‌شوند، کبوتران سفیدپوش حَرم اَمن خدا می‌شوند. یعنی چه؟ یعنی رنگ خدا می‌گیرند؛ «صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً[۱۱]».

Sadighi-14030321-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (5)

«لبیک» گفتن حاجیان، لبیک به مُنادی حق‌تعالی است

وجود «اَنس بن مالک[۱۲]» که یکی از ائمه‌ی مَذاهب اسلامی است، «مالکی‌ها» زیر پَرچم مالک هستند. از شاگردان مُستقیم وجود نازنین حضرت امام جعفر صادق (علیه الصلاه و السلام) است. مَذاهب اسلامی به یک ریشه می‌رسند؛ دو تَن از ائمه‌ی مَذاهب عامّه و برادران اهل سُنّت یکی مالک است و یکی هم «نُعمان» مشهور به «ابوحَنیفه[۱۳]» است. هر دو مُستقیماً در درس حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) شرکت می‌کردند و از امام جعفر صادق (علیه السلام) فقه آموختند. اما حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) نسبت به مالک خیلی محبّت می‌کردند، نَوازش می‌کردند. او می‌گوید: وقتی من وارد مَحضر آقا حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) می‌شدم، پُشت من وِساده می‌گذاشت، پیش من قیام می‌کرد. می‌گوید: با جمعی همراه با حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) به سوی مکّه حرکت کردیم. وقتی به میقات در «مسجد شَجَره» که رسیدیم، می‌خواستیم اِحرام ببَندیم و لبیک بگوییم. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) می‌خواستند «لبیک» بگویند، اما گریه‌شان می‌گرفت و صدا در گلو شکسته می‌شد. این جمعی هم که با امام بودند، همه می‌خواستند با ایشان لبیک بگویند. مالک می‌گوید: در آخر چون من نزدیک‌ترین شاگرد بودم و رویم باز بود، جُلو رفتم و گفتم: آقا! همه‌ی این جمعیّت مُنتظر هستند تا شما لبیک بگویید؛ همه مُعطّل هستند. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: جرأت نمی‌کنم؛ می‌ترسم لبیک بگویم و او «لا لبیک» بگوید. آخر مَعنای لبیک این است که یک کسی آدم را صدا می‌زند؛ آی فُلانی! بعد من جواب می‌دهم: لبیک. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: شاید من را صدا نمی‌زند و من همین‌جور لبیک بگویم. خداوند صدا زده است: «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَ عَلَى کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ[۱۴]»؛ حضرت ابراهیم (علیه السلام) خَلیل خدا اذان حَجّ گفت که برحَسب حَدیث با آن اذان کسانی که هنوز در اَصلاب رِجال و اَرحام مادران قرار نگرفتند، در عالَم اَشباح لبیک گفتند. حضرت ابراهیم (علیه السلام) جارچی خدا بود. خداوند متعال تا قیامت برای خودش میهمانانش را مُشخّص کرده است. خداوند لیست دعوت حاجی‌ها را از ابتدا مَرقوم فرموده است. مَعلوم است که چه کسانی چندبار به مَکّه‌ی مُکرّمه در موسم حَجّ برای انجام مَناسک حَجّ موفّق خواهند بود. و این اذانِ حَجّ و دعوت خداوند برای حاجیان از حُلقوم خَلیل‌الله حضرت ابراهیم (علیه السلام) طَنین انداخت و همه‌ی کسانی که حاجی می‌شوند، لبیک به جارچی و مُنادیِ خدا گفته‌اند و این لبیک در میقات یادآور آن لبیکی است که در عالَم مَعنا و در عالَم اَشباح گفته شده است.

Sadighi-14030321-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (3)

اجتماع عظیم حَجّ در همه‌ی اَبعاد برای جهان اسلام مَنافع به همراه دارد

لذا وضع حَجّ یک وحدت فَرا مَرزی هست، فَرا نژادی هست، فَرا زبانی هست، فَرا فرقه‌ای هست. همه‌ی کسانی که «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا ٱللَّهُ» و «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّهِ» (صلی الله علیه و آله و سلم) را به زبان جاری می‌کنند، همه مسلمان حساب می‌شوند و در آن‌جا می‌روند و دست اُخوّت به همدیگر می‌دهند. هم‌صدا هستند، هم‌نَوا هستند، هم‌سَفر هستند، هم‌مَسلک هستند، هم‌قبله هستند، هم‌هَدف هستند و در آن‌جا می‌روند و اَهداف مُشترک که اِقتدار جهان اسلام است، قَطره‌ها جَمع شده و دریای خروشان شده است. حالا که دریا شده است، کشتی‌های غول‌پیما از روی آن عُبور می‌کنند و بارها و مال‌التّجاره‌ها را به مَقاصدشان می‌رسانند و از این دریا نَهنگ‌ها به عَمل می‌آید، از این دریا برق‌ها درست می‌شود، توربین‌های بَرقی و اَنواع مَنافع برای بَشر پیش می‌آید. لذا خداوند متعال در مورد حَجّ فرمود: «وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ[۱۵]»؛ حَجّ علاوه بر این‌که یک نُسُک الهی است، یک عبادت است، یک سفر از خود به خداست، یک پیوند توحیدی میان همه‌ی مسلمان‌هاست، مَنافع سیاسی دارد، مَنافع اجتماعی دارد و مَنافع اقتصادی دارد. جهان اسلام به هم مربوط می‌شود، ایجادِ شبکه می‌کند، کُنگره‌ی بین‌ المللی هست.

Sadighi-14030321-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (2)

دهه‌ی اوّل ماه ذی‌الحجّه فُرصتی برای توبه و بازگشت به سوی خداست

از این جهت ماه ذی‌الحجّه ماه خداست، ماه ولایت‌الله است، ماه مُناسبت‌های بی‌بَدیل است. گرچه ماه مبارک رمضان اَفضل شُهور است، او ذاتاً شرافت دارد؛ اما ماه ذی‌الحجّه به اعتبار مُناسبت‌هایش در بعضی از مُناسبت‌ها می‌تواند اَفضل باشد. این روز «اضحی» و این روز «عرفه» جُزء ایّامی است که اصلاً بَدل ندارد. آن مقدار که شب‌قَدر در پیشگاه خداوند متعال فَضیلت دارد، «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ[۱۶]»؛ شب‌قَدر از هزار ماه برتر است. ولی اگر کسانی در شب‌قَدر مَحجوب بودند، غافل بودند، ناسی بودند، توفیق توبه پیدا نکردند، بخشیده نشدند، جامانده‌های شب‌قَدر در عَرفه بخشیده می‌شوند. روز عرفه از نظر اعتبار و ارزش اگر کمتر از شب‌قَدر نباشد، بیشتر از شب‌قَدر است. و در مورد این دهه‌ی اوّل ماه ذی‌الحجّه دو حدیث است که می‌فرماید: «مَا مِنْ أَیَّامٍ أَزْکَی عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی وَ لَا أَعْظَمَ أَجْراً مِنْ خَیْرٍ فِی عَشْرِ الْأَضْحَی؛ … إلا رَجُلٌ[۱۷]»؛ که با اَموال و همه‌چیزش برای خدا برود و همه‌چیزش و جانش را از دست بدهد، جُز مُهاجر اِلی‌الله، مُجاهد فی سبیل‌الله که به مالِهِ و جانِه می‌رود و برنمی‌گردد، دیگر خداند متعال فُرصتی مانند فُرصت دهه‌ی اوّل ما ذی‌الحجّه قرار نداده است. لذا به هوش باشیم. «اِغتَنِمُوا الفُرَص فَاِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب[۱۸]»؛ از فُرصت‌ها حدّاکثر استفاده را داشته باشیم.

ماه ذی‌الحجّه ماه بیداریِ انسان و عبادت ذاتِ باری‌تعالی است

در این ایّام توبه‌ی نَصوح داشته باشیم. توبه‌ی نَصوح توبه‌ی از گُناهی است که گُنهکار وقتی توبه می‌کند، دیگر به گُناه برنمی‌گردد. برای همیشه به عَهدی که با خدا بسته است که خلاف نکند، خداوند را ناراضی نکند، وقتی توبه کرد توبه‌ی خودش را نشکند. یک‌ مَعنای توبه‌ی نَصوح این است که دلِ انسان به خودش بسوزد. «نُصح» به مَعنی خیرخواهی و دلسوزی هست. گناه ظُلم به خود است، گُناه دشمنی با خود است؛ توبه دوستی با خود است، توبه خاموش کردن آتش جهنّم است، توبه برقرار کردن سیمِ دل با خداست، توبه بازگشت به دامان رحمت پروردگار عظیم‌الشأن است، توبه زنده‌شدن بعد از مرگِ دل است. که حضرت امام زین‌العابدین (علیه السلام) در مُناجات «تائبین» این‌گونه با خداوند مُناجات می‌کنند: «إِلَهِی أَلْبَسَتْنِی الْخَطَایَا ثَوْبَ مَذَلَّتِی وَ جَلَّلَنِی التَّبَاعُدُ مِنْکَ لِبَاسَ مَسْکَنَتِی وَ أَمَاتَ قَلْبِی عَظِیمُ جِنَایَتِی فَأَحْیِهِ بِتَوْبَهٍ مِنْکَ یَا أَمَلِی وَ بُغْیَتِی[۱۹]»؛ مَعبود من! گَناه لباس زشتی برای من شده است. سرم پایین است که مردم من را با این لباس ببینند. لَکّه‌دار است. «أَلْبَسَتْنِی الْخَطَایَا ثَوْبَ مَذَلَّتِی»؛ خطیئه‌ها، گَناهان برای من پوشش ذلّت شده است. «أَلْبَسَتْنِی الْخَطَایَا ثَوْبَ مَذَلَّتِی» ؛ «وَ جَلَّلَنِی التَّبَاعُدُ مِنْکَ لِبَاسَ مَسْکَنَتِی»؛ هرچه از تو دورتر شدم، زمین‌گیرتر شدم. دیگر نمی‌توانم بلند شوم. دیگر نمی‌توانم پَرواز کنم. تَباعُد از تو لباس مَسکَنت است. «مَسکَنَهُ الذَّنب»؛ گُناه او را زمین‌گیر کرده است. زمین‌گیر شدم، دیگر نمی‌توانم به سوی تو بیایم. «وَ أَمَاتَ قَلْبِی عَظِیمُ جِنَایَتِی»؛ هر جنایتی و هر گُناهی می‌کنم، دلم می‌میرد. دل‌مُرده شده‌ام. «فَأَحْیِهِ بِتَوْبَهٍ مِنْکَ»؛ حالا که دلم مُرده است، تو بیا و دلم را زنده کُن. به من توفیق توبه بده تا این دلِ مُرده‌ی من یک بار دیگر پَر بکِشد و به سوی عَرش تو پَرواز کند. این ماه ذی‌الحجّه مَخصوصاً دهه‌ی اوّل ماه ذی‌الحجّه، ماه بیداری است، ماه یَقظه است، ماه توبه است، ماه عبادت با اَشکال مُختلفش هست که در رأس عبادت‌ها خدمت به خَلق است، در رأس عبادت‌ها اِحیای نُفوس است.

دهه‌ی اوّل ماه ذی‌الحجّه به هر کیفیتی هست خدا را از خودمان راضی نگاه داریم

«وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا[۲۰]»؛ که صادق آل پیامبر (علیه السلام) فرمودند: منظور از این آیه‌ی کریمه فقط این نیست که مثلاً یک کسی را ماشین زده است و شما او را به بیمارستان می‌رسانید و جلوی مرگ او را می‌گیرید؛ البته خداوند متعال برای این هم در نامه‌ی عَمل‌تان اِحیای یک نَسل را می‌نویسد. ولی مهم‌تر از آن این است که شما یک گُمراهی را به راه بیاورید، یک بی‌نمازی را نمازخوان کنید، دو برادری که با هم جنگ دارند را آشتی بدهید، یک خانواده‌ای که دارد کارشان به طلاق می‌کِشد را اِحیا بکنید. این حَیات، حَیات هدایت است، برقراری ارتباط فرد و جامعه با خداست. اِحیای واقعی اِحیای اَبدی هست که جانِ انسان و دلِ انسان با ایمان زنده بشود و حَیات جاودانه‌ی توأم با سعادت نَصیبش بشود. لذا دهه‌ی اوّل ماه ذی‌الحجّه را به هر کیفیتی، در هر آنی، در هر لحظه‌ای و به هر بَهانه‌ای خدا را از خودمان راضی کنیم. یک ذخیره‌ای برای آخرت‌مان تَدارک ببینیم. این زمینِ حاصلخیز است. هیچ زمینی مانند این زمین بار نمی‌دهد. زمان‌های دیگر مانند زمین‌های دیگر است. این زمانِ دهه‌ی اوّل ماه ذی‌الحجّه مانند زمین پُر حاصلی است. غَنیمت بشمارید، بَذرهایتان را بپاشید.

توصیه‌ی به اَمر ازدواج در کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

بَذر عبادت، بَذر خدمت، بَذر تَعلیم و تَعلُّم و بَذر ارتباط دل‌ها به یکدیگر خُصوصاً «ما بُنِیَ فی الإسلامِ بِناءٌ أحَبَّ إلى اللّهِ عزّ و جلّ، و أعَزَّ مِنَ التَّزویجِ[۲۱]»، این ازدواج را که ازدواج بی‌بی حضرت زهرا (سلام الله علیها) و حضرت امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) است، بر حَسب نَقل در روز اوّل ماه ذی‌الحجّه واقع شده است. باز وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «تَنَاکَحُوا تَنَاسَلُوا تَکْثُرُوا فَإِنِّی أُبَاهِی بِکُمُ اَلْأُمَمَ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ وَ لَوْ بِالسِّقْطِ[۲۲]»؛ وَصلت اُمّت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) موجب مُباهات رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز قیامت خواهد بود.

حَجّ امسال حَجّ برائت است

و مناسبت‌های ماه ذی‌الحجّه مُناسبت‌های عَرشی است. هم ازدواج، هم نُزول آیات برائت در سوره‌ی مبارکه‌ی توبه که شفاف‌شدن موضع مسلمان‌ها در برابر کُفّار خط‌کِشی بین جامعه‌ی توحیدی و جامعه‌ی مُشرکین این «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ[۲۳]» که امروز برادران مَظلوم ما در غَزّه گرفتار دست مُشرکین هستند، این ماه باید کمک مسلمان‌ها، اتّحاد مسلمان‌ها علیه شیطان بزرگ و علیه اشغالگران صهیونیست به صورت ویژه باشد. مقام معظم رهبری آیت الله العُظمی امام خامنه‌ای (اطال الله عُمره الشریف) حَجّ امسال را حَجّ برائت نامیدند. حاجی‌ها به نیابت از ملّت‌هایشان جمع‌شان جمع است؛ ولی همه‌ی کسانی که حُجّاج را بَدرقه کردند، در جهت برائت از مُشرکین و هر نوع کمک به مَظلومین غَزّه و جبهه‌‌ی مُقاومت که از غَزّه و فلسطین و لُبنان و عراق و یَمن و مرکز این خیزش و قیام، اُمّ‌القرای آن کشور اهل‌بیت ایران با رهبری نایب امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) است که مِحور وحدت ماست، سُتون عزّت کشور ماست، باید همه‌ی ما هم برای نابودی آدم‌کُش‌ها و کودک‌کُش‌ها و مسلمان‌کُش‌ها و غاصبین سرزمین‌های مسلمان‌ها دعا کنیم و هم باید نفرین کنیم و هم برائت خودمان را غَلیظ‌تر بکنیم، بَصیرت خودمان را بالاتر ببَریم که «وَ لَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ[۲۴]»؛ این‌ها هرکاری شما بکنید و بخواهید سازش کنید، با شما نمی‌سازند. این‌ها می‌خواهند دینِ شما را از شما بگیرند. این‌ها می‌خواهند اسلام را از بین ببَرند. این‌ها به شخصِ شما کاری ندارند، به دینِ شما کار دارند. لذا نژاد‌پَرست هستند، دین‌سِتیز هستند، توحیدسِتیز هستند و ما هم باید حَواسمان جمع باشد.

نکاتی در ارتباط با «روز عرفه»

ولی روز عرفه در پیش است. یادمان نرود که عرفه به مناسبت‌های عرفه است. یکی روز مَعرفت‌الله است. این دعای عرفه‌ی امام حسین (علیه السلام) واقعاً گَنجینه‌ی معرفت پروردگار متعال است. هم از نظر فکری به آدم اِلقاء اندیشه‌ی توحیدی می‌کند و هم از نظر دلی دیگر عاشقانه‌تر از آن نمی‌شود با خدا صحبت کرد. چشمه‌ی عشق است. از وجود سیّد عارفان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) جوشیده است و در رَگ‌های اهل مَعرفت جریان دارد. باید خدا را شناخت. یک مسیرِ شناخت خداوند متعال درس‌خواندن است، با علم کَلام آشناشدن است، با قرآن کریم و اَحادیث مأنوس‌شدن است، فَهم قرآن کریم است، فَهم حَدیث است؛ ولی این کافی نیست. «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا[۲۵]»؛ راهش این است که می‌فرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ * لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[۲۶]»؛ هرچه پاک‌تر بشویم، خداوند متعال مَعرفت زُلال بر قَلب ما جاری می‌کند. «مَنْ عَمِلَ بِمَا یَعْلَمُ وَرَّثَهُ اَللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَمْ[۲۷]»؛ مَعرفت واقعی در حرکت به سوی خدا نَصیب انسان می‌شود. در خداوند در پاکیزگی‌ها به آدم مَعرفت می‌دهد. لذا فرمود: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ[۲۸]»؛ فرمود: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا[۲۹]»؛ فرمود: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ[۳۰]»؛ تقوا علم مُوهبتی می‌دهد، علم نوری می‌دهد، علم جَذبه‌ای می‌دهد، علم حرکت می‌دهد و انسان را با مِغناطیس محبّت خداوند متعال ذوب بارگاه حق‌تعالی خواهد کرد. لذا آن‌ها در آن‌جا مُحرم می‌شوند و رنگِ نَنگ گُناه را از خودشان می‌شویند. ما هم «گرچه دوریم به یاد تو سخن می‌گوییم     *****     بُعد منزل نبود در سفر روحانی». دلمان را حاجی کنیم، طَواف محبّت حقّ (سبحانه و تعالی) داشته باشیم. هم در جای میقات هم در هرجایی هستیم این لباس چِرکینِ گُناه را بشوییم و کنار بگذاریم و بعد هم در روز عرفه خاک‌نشین بشویم. از قَصرنشینی و در سایه‌ی این و آن قرار گرفتن بیرون بیاییم، بیابانی محبّت خدا بشویم و روزی که حاجیان قُربانی می‌کنند، ما هم محبّت دنیا را ذَبح کنیم. زنجیر علایق دنیا را از خودمان قَطع کنیم.

روضه و توسّل به حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)

حاجیان در روز عرفه یا «روز تَرویه» به طرف عرفات می‌روند؛ اما امام حسین (علیه السلام) مسیرش را به طرف کربلا قرار داد. اگر خون امام حسین (علیه السلام) نبود، امروز حجّی باقی نمانده بود، امروز حاجی پیدا نمی‌شد. امام حسین (علیه السلام) آمد و با فداکردن ۷۲ قُربانی و ذَبح خودش دین ما را بیمه کرد. عزّت و شرافت برای مسلمان‌ها به بار آورد. این مُقاومت مردم غَزّه عاشورایی است، حُسینی است. این مُقاومت جانانه‌ای که پوزه‌ی شیطان بزرگ را این رَزمندگان و مُجاهدان یَمن، غَزّه، لُبنان، عراق دارند به خاک می‌مالند و در برابر قدرت‌های اتُمی ایستاده‌اند و دارند فُتوحات می‌آفرینند، نتیجه‌ی «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه[۳۱]» حضرت امام حسین (علیه السلام) در روز عاشوراست. هر حاجی یک قُربانی می‌بَرد، اما حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) ۷۲ قُربانی بُرده بود. همه‌ی قُربانیانش در روز عاشورا در خون خودشان غَلطان شدند. دیگر جُز خودش کسی در خیمه نبود. جلوی خیمه‌ی حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) آمد. صدا زد: «قال: ثمّ نادى علیه السّلام: یا أمّ کلثوم و یا زینب و یا سکینه و یا رقیّه و یا عاتکه و یا صفیّه علیکنّ منّی السّلام[۳۲]»؛ این بانوان داغدیده، این دختران پَرشکسته سراسیمه از خیمه بیرون ریختند. نمی‌دانم چگونه خداحافظی کردند؛ اما همین‌قَدر که نَقل می‌کنند: یک وقت حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) دید اباعبدالله الحسین (علیه السلام) سوار بر ذوالجناح شد و رِکاب کشید، گویا که هیچ زینبی پُشت سر ندارد. بیچاره شد. دَوان دَوان به دنبال امام حسین (علیه السلام) می‌دوید. «مَهلاً مَهلا یَابنَ الزَّهرا!»؛ رفت و جنگ نمایانی کرد. جراحات فراوان بدن امام حسین (علیه السلام) را آزُرده کرد و خسته شد. یک نگاهی به اطراف کرد و دید که هیچ یار و یاوری ندارد. فریادش بلند شد زیرا خامس آل عَبا (سلام الله علیهم اجمعین) است، پسر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی[۳۳]»؛ هیچ مَردی پیدا نشد. بعد فرمودند: حالا من کمک نمی‌خواهم؛ «هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم[۳۴]»؛ اسم‌تان را مُسلمان گذاشته‌اید؟ این‌ها ناموس پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. اما در این‌جا نَقل شده است که شیون بانوان بلند شد. حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) برگشتند. حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) قُنداقه‌ی حضرت علی اصغر (علیه السلام) را به دست امام حسین (علیه السلام) داد. گویا او هم با زبان بی‌زبانی گفت: پدر! اگر دستی ندارم تا با شمشیر کمکت کنم، اما می‌توانم به خون گَلویم تو را یاری دهم.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

«اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاکْرَمِ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[۳۵]».

خدایا! امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! مشکلات کشورمان را برطرف بفرما.

خدایا! مردم مَظلوم غَزّه را بر خَصم دون‌شان پیروز بگردان.

خدایا! به دست مُقاومت ریشه‌ی یَهود را از بیخ و بُن بَرکَن.

خدایا! شیطان بزرگ را از صفحه‌ی روزگار براَنداز.

خدایا! حاجیان ما را در این ایّام موفّق بفرما.

خدایا! با وَحدت و اِنسجام و پیام‌های برائت آن‌ها را به مَقاصد اَعلی برسان.

خدایا! گذشتگان‌مان را ببخش و بیامُرز.

خدایا! امام (رضوان الله تعالی علیه) و شهدا و شهدای اَخیرمان را بر سر سُفره‌ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل ایشان مُتنعّم بگردان.

بارالها! پروردگارا! آبرویمان را در دنیا و آخرت نَبر.

خدایا! کسانی را که آبرو می‌بَرند، بی‌آبرو بگردان.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم این دست‌های گدایی‌مان را که خالی به بارگاهت آورده‌ایم، خَزائن تو همه‌چیز دارد؛ خدایا هرچه می‌خواهیم و نمی‌خواهیم، اما مُتقضای کَرَم تو هست به ما مَرحمت بفرما.

خدایا! عاقبت اَمرمان را خَتم به خیر بگردان.

خدایا! رهبر عزیزمان را تا ظُهور مولایمان حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) با کفایت و کرامت مُستدام بدار.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه حج، آیه ۲۸٫

«لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَهِ الْأَنْعَامِ ۖ فَکُلُوا مِنْهَا وَ أَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ».

[۳] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ۱۴۰۳ ق، ج ۸۴، ص ۱۹۹ و ۳۴۴.

[۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۶۵٫

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ».

[۵] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای سیفی صغیر معروف به دعای قاموس.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ أَدْخِلْنِى فِى لُجَّهِ بَحْرِ أَحَدِیَّتِکَ، وَ طَمْطَامِ یَمِّ وَحْدانِیَّتِکَ، وَ قَوِّنِى بِقُوَّهِ سَطْوَهِ سُلْطانِ فَرْدانِیَّتِکَ، حَتَّىٰ أَخْرُجَ إِلىٰ فَضَاءِ سَعَهِ رَحْمَتِکَ، وَ فِى وَجْهِى لَمَعاتُ بَرْقِ الْقُرْبِ مِنْ آثارِ حِمایَتِکَ، مَهِیباً بِهَیْبَتِکَ، عَزِیزاً بِعِنایَتِکَ، مُتَجَلِّلاً مُکَرَّماً بِتَعْلِیمِکَ وَ تَزْکِیَتِکَ، وَ أَلْبِسْنِى خِلَعَ الْعِزَّهِ وَ الْقَبُولِ، وَ سَهِّلْ لِى مَناهِجَ الْوُصْلَهِ وَ الْوُصُولِ، وَ تَوِّجْنِى بِتاجِ الْکَرامَهِ وَ الْوَقارِ، وَ أَلِّفْ بَیْنِى وَ بَیْنَ أَحِبَّائِکَ فِى دارِ الدُّنْیا وَ دارِ الْقَرارِ، وَ ارْزُقْنِى مِنْ نُورِ اسْمِکَ هَیْبَهً وَ سَطْوَهً تَنْقادُ لِىَ الْقُلُوبُ وَ الْأَرْواحُ، وَ تَخْضَعُ لَدَىَّ النُّفُوسُ وَ الْأَشْباحُ، یَا مَنْ ذَلَّتْ لَهُ رِقابُ الْجَبابِرَهِ، وَ خَضَعَتْ لَدَیْهِ أَعْناقُ الْأَکاسِرَهِ، لَامَلْجَأَ وَ لَا مَنْجٰا مِنْکَ إِلّا إِلَیْکَ، وَ لَا إِعانَهَ إِلّا بِکَ، وَ لَا اتِّکاءَ إِلّا عَلَیْکَ؛ ادْفَعْ عَنِّى کَیْدَ الْحاسِدِینَ، وَ ظُلُماتِ شَرِّ الْمُعانِدِینَ، وَ ارْحَمْنِى تَحْتَ سُرادِقَاتِ عَرْشِکَ یَا أَکْرَمَ الْأَکْرَمِینَ، أَیِّدْ ظاهِرِى فِى تَحْصِیلِ مَراضِیکَ، وَ نَوِّرْ قَلْبِى وَ سِرِّى بِالاطِّلاعِ عَلىٰ مَناهِجِ مَساعِیکَ، إِلٰهِى کَیْفَ أَصْدُرُ عَنْ بابِکَ بِخَیْبَهٍ مِنْکَ، وَ قَدْ وَرَدْتُهُ عَلىٰ ثِقَهٍ بِکَ؟! وَ کَیْفَ تُؤْیِسُنِى مِنْ عَطائِکَ وَ قَدْ أَمَرْتَنِى بِدُعائِکَ؟! وَ هَا أَنَا مُقْبِلٌ عَلَیْکَ، مُلْتَجِئٌ إِلَیْکَ، باعِدْ بَیْنِى وَ بَیْنَ أَعْدائِى کَما باعَدْتَ بَیْنَ أَعْدائِى، اخْتَطِفْ أَبْصارَهُمْ عَنِّى بِنُورِ قُدْسِکَ وَ جَلالِ مَجْدِکَ، إِنَّکَ أَنْتَ اللّٰهُ الْمُعْطِى جَلائِلَ النِّعَمِ الْمُکَرَّمَهِ لِمَنْ نَاجَاکَ بِلَطائِفِ رَحْمَتِکَ، یَا حَىُّ یَا قَیُّومُ، یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ وَ صَلَّى اللّٰهُ عَلىٰ سَیِّدِنا وَ نَبِیِّنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ».

[۶] بحار الأنوار : ۷۴/۴/۱٫

«الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام : و حَقُّ الصَّلاهِ أن تَعلَمَ أنّها وِفادَهٌ إلى اللّه ِ عَزَّ و جلَّ، و أنّکَ فیها قائمٌ بینَ یَدَیِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ فإذا عَلِمتَ ذلکَ قُمتَ مَقامَ الذَّلیلِ الحَقیرِ، الرّاغِبِ الرّاهِبِ، الرّاجِی الخائفِ، المُستَکِینِ المُتَضَرِّعِ، و المُعُظِّمِ لِمَن کانَ بَینَ یَدَیهِ بالسُّکونِ و الوَقارِ، و تُقبِلُ علَیها بِقَلبِکَ و تُقِیمُها بِحُدُودِها و حُقُوقِها».

[۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۱۰٫

«وَ أَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَ آتُوا الزَّکَاهَ ۚ وَ مَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ».

[۸] سوره مبارکه نجم، آیات ۳۹ و ۴۰٫

[۹] سوره مبارکه هود، آیه ۱۱۴٫

«وَ أَقِمِ الصَّلَاهَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَ زُلَفًا مِنَ اللَّیْلِ ۚ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ۚ ذَٰلِکَ ذِکْرَىٰ لِلذَّاکِرِینَ».

[۱۰] مولانا، مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش ۱۲۱.

[۱۱] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۳۸٫

«صِبْغَهَ اللَّهِ ۖ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً ۖ وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ».

[۱۲] مالک بن اَنس (۹۳-۱۷۹ق) معروف به امام مالک از فقهای چهارگانه اهل‌سنت که فقه مالکی به او منسوب است. مالک اساتید مختلفی از جمله امام صادق (علیه السلام) داشت. او روایاتی درباره فضایل امام علی (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) نقل کرده و امام صادق (علیه السلام) را در علم، تقوا و ورع بی‌نظیر دانسته است. مالک برجسته‌ترین نماینده فقه حدیث‌گرای مدینه بود و تأکید بسیار بر سنت داشت. او در اعتقادات نیز پیرو حدیث و ظواهر آن بود و ظاهرِ مفاهیمی مانند اِستوای بر عرش و رؤیت خدا در قیامت را می‌پذیرفت. با این حال به برخی روایات، اشکال می‌گرفت و علاوه بر بحث سند به محتوا نیز دقت داشت. او سگ و خوک را پاک می‌دانست و رِضاع کبیر را که از عایشه نقل شده بود، رد می‌کرد. این نوع رویکردها سبب شد برخی او را از اصحاب رأی به حساب بیاورند. مالک در قیام نفس زکیه شرکت نکرد اما با اجباری اعلام کردن بیعت با منصور خلیفه عباسی، در پیوستن مردم به نفس زکیه نقش داشت و به همین خاطر پس از شکست قیام، ۷۰ ضربه شلاق خورد.

مالک بن انس روایاتی را در فضایل امام علی (علیه السلام) نقل کرده است. یکی از آنها حدیث رایت است که بر اساس آن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از عدم موفقیت در روزهای ابتدایی جنگ خیبر به مسلمانان وعده داد که فردا پرچم را به دست کسی خواهد داد که خداوند و رسولش را دوست دارد، آن‌ها نیز او را دوست دارند. او کرار غیر فرار است. خداوند به وسیله او فتح را به سرانجام می‌رساند، در حالی که جبرئیل در سمت راست و میکائیل در سمت چپ او هستند. سپس صبح فردا پرچم را به دست امام علی (علیه السلام) داد. به گفته احمد پاکتچی، مالک در خلال نقل برخی روایات نقد ضمنی به عملکرد عثمان داشته است. با این حال برخی معتقدند مالک، عثمان را بر علی (علیه السلام) افضل می‌دانسته‏ و با اهل‌بیت دشمنی داشته است. مالک همچنین برای صحابه پیامبر، منزلت بالایی قائل بود و اعتقاد داشت اگر شخصی نسبت به صحابه حتی در دل خود کینه‌ای داشته باشد، از فیء مسلمانان هیچ سهمی نباید به او داده شود. مالک برای مدتی شاگرد امام صادق (علیه السلام) بود و از او روایاتی را نیز نقل کرده است. محمدتقی مجلسی در کتاب لوامع صاحبقرانی آورده که مالک کتابی نوشته و در آن تنها روایاتی را که از امام صادق (علیه السلام) شنیده بود، نقل کرده است. از مالک نقل شده که برتر از جعفر بن محمد (امام صادق (علیه السلام)) در علم، تقوا و ورع، نه چشمی دیده، نه گوشی شنیده و نه به قلب فردی خطور کرده است. همچنین مالک نقل کرده که با امام صادق (علیه السلام) به سفر حج رفته بود. زمانی که می‌خواست تلبیه بگوید صدا در گلوی او قطع می‌شد و (از خوف خداوند) نزدیک بود که از مَرکب به زمین بیفتد. از مالک گفتارهای دیگری در مورد امام صادق (علیه السلام) نقل شده که بر فضیلت و مقام او دلالت دارد.

[۱۳] ابوحنیفه (۸۰-۱۵۰ق/۶۹۹-۷۶۷م)، فقیه و متکلم کوفه و پایه‌گذار مذهب حنفی از مذاهب چهارگانه اهل سنت. نام او نعمان بن ثابت و کنیه‌اش ابوحنیفه است. حنفیان او را امام اعظم و سراج الائمه لقب داده‌اند. نعمان بن ثابت بن زُوطیٰ بن ماه مشهور به ابوحنیفه از فقهای چهارگانه اهل سنت است. گفته شده پدربزرگ او زوطیٰ به عنوان برده از کابل به کوفه آورده شد و یکی از افراد طایفه بنی تیم الله بن ثعلبه از قبیله ربیعه او را آزاد کرد. از این رو خاندان ابوحنیفه با این طایفه نسبت ولاء‌ داشت. در برخی آمده است که ثابت پدر ابوحنیفه، غلام آزادشده مردی از خاندان بنی قَفَل از طایفه مزبور بوده است. به روایت عثمان بن سعید دارمی از ابن اسباط، پدر ابوحنیفه تا مدتی پس از ولادت وی نصرانی بوده است. ابوحنیفه نزد بسیاری از فقها و علما دانش آموخت. استاد ویژه او حماد بن ابی‌سلیمان بود. وی مدت ۱۸سال در درسش شرکت می‌کرد و تا پیش از مرگ حماد، شاگرد وی بود. عامر شعبی، ابواسحاق سبیعی، عاصم بن ابی‌النجود، قیس بن مسلم، سماک بن حرب، علقمه بن مرثد، عطیه بن سعد عوفی و حکم بن عتیه از دیگر استادان وی بوده‌اند. همچنین نام برخی از رجال بصره همچون قتاده بن دعامه و مالک بن دینار در فهرست استادان وی نیز دیده می‌شود.

ابوحنیفه در زمان تحصیل (پیش از ۱۱۴ق) سفر یا سفرهایی به حجاز کرده و از شیوخ حرمین دانش آموخته است. او در مدینه مدتی در مجلس درس ربیعه بن ابی عبدالرحمن از فقیهان اهل رأی حاضر می‌شد و در مکه مدتی در مجلس عطاء بن ابی رباح (متوفی۱۱۴ یا ۱۱۵ق) فقیه بزرگ آن سرزمین حاضر می‌شد. او در مدینه از امام محمد باقر (علیه السلام)، عبدالرحمن بن هرمز اعرج، نافع مولای ابن عمر، محمد بن منکدر و ابن شهاب زهری و در مکه از کسانی چون عمرو بن دینار و ابوالزبیر مکی نیز بهره برد. در برخی منابع اهل سنت به ارتباط روایی ابوحنیفه با امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) اشاره شده است؛ ذهبی و قرمانی به روایت او از امام باقر (علیه السلام) و امام صادق اشاره کرده‌اند. ابوالحجاج مزی امام باقر (علیه السلام) را در شمار مشایخ او آورده است. برخی دیگر از عالمان اهل‌سنت مانند ابن حجر هیتمی، ابن صَبّاغ مالکی و سلیمان قندوزی به روایت او از امام صادق (علیه السلام) تصریح کرده‌اند. شیخ طوسی نیز نام وی را در شمار اصحاب امام صادق (علیه السلام) ذکر کرده است. ابن ابی‌الحدید به شاگردی ابوحنیفه نزد امام صادق (علیه السلام) تصریح کرده است. ابوحنیفه، پس از درگذشت حماد بن ابی‌سلیمان (۱۲۰ق) به عنوان برجسته‌ترین شاگردش مرجع صدور فتوا و تدریس فقه در کوفه گردید و از جایگاه اجتماعی ویژه‌ای برخوردار شد.

[۱۴] سوره مبارکه حج، آیه ۲۷٫

[۱۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۱۹٫

«یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ ۖ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا ۗ وَ یَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ ۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ».

[۱۶] سوره مبارکه قدر، آیه ۳٫

[۱۷] «در روایتی دارد: «قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: مَا مِنْ أَیَّامٍ أَزْکَی عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی وَ لَا أَعْظَمَ أَجْراً مِنْ خَیْرٍ فِی عَشْرِ الْأَضْحَی»؛ رسول خدا فرمود: هیچ ایامی پاکیزه تر و بزرگتر از نظر اجر و پاداش در مورد اعمال، از دهه اضحی نیست؛ دهه اضحی هم همین دهه اول ذی حجه است. «قیل و لا الجهاد فی سبیل الله؟» به حضرت عرض شد که حتی نسبت به جهاد در راه خدا هم این ایّام با فضیلت‏تر است؟ «قال: و لا الجهاد فی سبیل الله الا رجل خرج بنفسه و ماله ثمّ لم یرجع من ذلک بشیء»؛ حضرت فرمودند: ارزش اعمالی که انسان در این دهه انجام می دهد از جهاد فی سبیل الله هم بیشتر است؛ مگر این‏که کسی مال، جان و همه چیزش را در جهاد فی سبیل الله ببرد و هیچ چیز را هم برنگرداند؛ یعنی نه مالش بماند و نه جانش تنها چنین چیزی است که بافضیلت‏تر از این ایّام است». این روایت گویای ارزش این ایام است.

در روایت دیگری از پیغمبر اکرم نقل شده که حضرت فرمودند: «مَا مِنْ أَیَّامٍ الْعَمَلُ الصَّالِحُ فِیهَا أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَیَّامِ الْعَشْر»؛ هیچ روزی نیست که خداوند انجام کار خیر در آن را بیشتر از این ده روز، دوست بدارد.

[۱۸] قصار ۲۱.

«وَ قَالَ (علیه السلام): قُرِنَتِ الْهَیْبَهُ بِالْخَیْبَهِ وَ الْحَیَاءُ بِالْحِرْمَانِ وَ الْفُرْصَهُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ».

[۱۹] مفاتیح الجنان، مناجات اول، مناجات توبه کنندگان.

«إِلَهِی أَلْبَسَتْنِی الْخَطَایَا ثَوْبَ مَذَلَّتِی وَ جَلَّلَنِی التَّبَاعُدُ مِنْکَ لِبَاسَ مَسْکَنَتِی وَ أَمَاتَ قَلْبِی عَظِیمُ جِنَایَتِی فَأَحْیِهِ بِتَوْبَهٍ مِنْکَ یَا أَمَلِی وَ بُغْیَتِی وَ یَا سُؤْلِی وَ مُنْیَتِی فَوَعِزَّتِکَ مَا أَجِدُ لِذُنُوبِی سِوَاکَ غَافِرا وَ لا أَرَى لِکَسْرِی غَیْرَکَ جَابِرا وَ قَدْ خَضَعْتُ بِالْإِنَابَهِ إِلَیْکَ وَ عَنَوْتُ بِالاسْتِکَانَهِ لَدَیْکَ فَإِنْ طَرَدْتَنِی مِنْ بَابِکَ فَبِمَنْ أَلُوذُ وَ إِنْ رَدَدْتَنِی عَنْ جَنَابِکَ فَبِمَنْ أَعُوذُ فَوَا أَسَفَاهْ مِنْ خَجْلَتِی وَ افْتِضَاحِی وَ وَا لَهْفَاهْ مِنْ سُوءِ عَمَلِی وَ اجْتِرَاحِی أَسْأَلُکَ یَا غَافِرَ الذَّنْبِ الْکَبِیرِ وَ یَا جَابِرَ الْعَظْمِ الْکَسِیرِ أَنْ تَهَبَ لِی مُوبِقَاتِ الْجَرَائِرِ وَ تَسْتُرَ عَلَیَّ فَاضِحَاتِ السَّرَائِرِ وَ لا تُخْلِنِی فِی مَشْهَدِ الْقِیَامَهِ مِنْ بَرْدِ عَفْوِکَ وَ غَفْرِکَ وَ لا تُعْرِنِی مِنْ جَمِیلِ صَفْحِکَ وَ سَتْرِکَ إِلَهِی ظَلِّلْ عَلَى ذُنُوبِی غَمَامَ رَحْمَتِکَ ،وَ أَرْسِلْ عَلَى عُیُوبِی سَحَابَ رَأْفَتِکَ إِلَهِی هَلْ یَرْجِعُ الْعَبْدُ الْآبِقُ إِلا إِلَى مَوْلاهُ أَمْ هَلْ یُجِیرُهُ مِنْ سَخَطِهِ أَحَدٌ سِوَاهُ إِلَهِی إِنْ کَانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَهً فَإِنِّی وَ عِزَّتِکَ مِنَ النَّادِمِینَ وَ إِنْ کَانَ الاسْتِغْفَارُ مِنَ الْخَطِیئَهِ حِطَّهً فَإِنِّی لَکَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ لَکَ الْعُتْبَى حَتَّى تَرْضَى إِلَهِی بِقُدْرَتِکَ عَلَیَّ تُبْ عَلَیَّ وَ بِحِلْمِکَ عَنِّی اعْفُ عَنِّی وَ بِعِلْمِکَ بِی ارْفَقْ بِی إِلَهِی أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِکَ بَابا إِلَى عَفْوِکَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَهَ فَقُلْتَ: تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحا فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِهِ إِلَهِی إِنْ کَانَ قَبُحَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ إِلَهِی مَا أَنَا بِأَوَّلِ مَنْ عَصَاکَ فَتُبْتَ عَلَیْهِ وَ تَعَرَّضَ لِمَعْرُوفِکَ فَجُدْتَ عَلَیْهِ یَا مُجِیبَ الْمُضْطَرِّ یَا کَاشِفَ الضُّرِّ یَا عَظِیمَ الْبِرِّ یَا عَلِیما بِمَا فِی السِّرِّ یَا جَمِیلَ السِّتْرِ [السَّتْرِ] اسْتَشْفَعْتُ بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ إِلَیْکَ وَ تَوَسَّلْتُ بِجَنَابِکَ [بِجِنَانِکَ‏] وَ تَرَحُّمِکَ لَدَیْکَ فَاسْتَجِبْ دُعَائِی وَ لا تُخَیِّبْ فِیکَ رَجَائِی وَ تَقَبَّلْ تَوْبَتِی وَ کَفِّرْ خَطِیئَتِی بِمَنِّکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ».

[۲۰] سوره مبارکه مائده، آیه ۳۲٫

«مِنْ أَجْلِ ذَٰلِکَ کَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا ۚ وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ».

[۲۱] بحار الأنوار : ۱۰۳/۲۲۲/۴۰٫

[۲۲] جامع الأخبار، جلد ۱، صفحه ۱۰۱٫

[۲۳] سوره مبارکه فتح، آیه ۲۹٫

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا ۖ سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ ۚ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْرًا عَظِیمًا».

[۲۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۰٫

«وَ لَنْ تَرْضَىٰ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ۗ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىٰ ۗ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ۙ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لَا نَصِیرٍ».

[۲۵] سوره مبارکه جمعه، آیه ۵٫

«مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا ۚ بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ ۚ وَ اللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ».

[۲۶] سوره مبارکه واقعه، آیات ۷۷ الی ۷۹٫

[۲۷] الفصول المختاره من العیون و المحاسن، جلد ۱، صفحه ۱۰۷٫

[۲۸] سوره مبارکه حجر، آیه ۹۹٫

[۲۹] سوره مبارکه انفال، آیه ۲۹٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ۗ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ».

[۳۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۸۲٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ ۚ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ ۚ وَ لَا یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ ۚ فَلْیَکْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لَا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا ۚ فَإِنْ کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ ۚ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجَالِکُمْ ۖ فَإِنْ لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ ۚ وَ لَا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا ۚ وَ لَا تَسْأَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ کَبِیرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ۚ ذَٰلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهَادَهِ وَ أَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا ۖ إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجَارَهً حَاضِرَهً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَکْتُبُوهَا ۗ وَ أَشْهِدُوا إِذَا تَبَایَعْتُمْ ۚ وَ لَا یُضَارَّ کَاتِبٌ وَ لَا شَهِیدٌ ۚ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ ۗ وَ اتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ ۗ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».

[۳۱] مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۳۸۴ ش، ص ۱۶۶.

«هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه به معنای «محال است تَن به ذلّت دهیم» جمله‌ای معروف از امام حسین (علیه السلام) که در روز عاشورا گفته شده است. براساس منابع تاریخی، در واقعه کربلا، عبیدالله بن زیاد به سپاهیانش دستور داد؛ امام حسین (علیه السلام) یا تسلیم گردد و یا به جنگ تَن دهد. امام حسین (علیه السلام) روز عاشورا در خطبه‌ای در مقابل لشکریان عمر سعد چنین گفت: «این خوانده شده (عبیدالله) فرزند خوانده شده (زیاد بن ابیه) مرا بین دو امر نگاه داشته: شمشیر کشیدن، و یا ذلّت و خواری «هیهات منّا الذلّه؛ محال است تَن به ذلّت دهیم».

[۳۲] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج ۴۵، ص۴۷؛ مقتل ابن مخنف، ص ۱۳۱٫

[۳۳] سید ابن‌طاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ ش، ص ۱۱۶؛ ابن‌نما حلی، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ ق، ص ۷۰.

[۳۴] سید ابن طاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ ش، ص ۱۱۶. / ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ ق، ص ۷۰. / محدثی، فرهنگ عاشورا، ۱۳۷۶ ش، ص ۴۷۱.

«هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَ».

[۳۵] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.