روز دوشنبه مورخ ۱۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، درس اخلاق حضرت «آیت الله صدیقی» بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- دَرب جهاد توسط خداوند به روی اولیای خاصّ خودش گُشوده میشود
- نماز پَناهگاه انسان به هنگام گرفتاریهاست
- «آتش جهنّم» باطن تمام گناهان است
- بالاترین عذاب که انسان تَصوّری هم از آن ندارد، «نارُ الله» است
- توصیفات بینظیر حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) از نعمتهای بهشتی
- دو اَمر باطنی که پروردگار متعال مَطرح میکند
- محبّت اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) یک اَمر باطنی است
- بهشت ویژهای که خداوند متعال نَصیب یک مُجاهد میکند
- نکاتی به مناسبت سالگرد شهادت شهید مُطهّری (رحمت الله علیه)
- روضه و توسّل به حضرت امام حسین (علیه السلام)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
دَرب جهاد توسط خداوند به روی اولیای خاصّ خودش گُشوده میشود
«وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِه[۲]»؛ طِی این چند جلسه به مُناسبت نُزول نُصرت حقّ (سبحانه و تعالی) بر جبههی مُقاومت و ضَرب شَصت افتخارآمیز سپاه اسلام در عُمق خاک صهیونیستها که این ضَرب شَصت متوجّه اسرائیل و غاصبین سرزمین فلسطین نبود؛ بلکه کشورهای غَربی همگی در جبهه حاضر بودند و برای خُنثیشدن تَهاجُم بیاَمان مُوحّدان، مُجاهدان و مُوالیان همه آماده بودند؛ ولی «وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لَکِنَّ اللَّهَ رَمَى[۳]»؛ هرکسی برای خدا باشد، خدا برای اوست و این افتخار در تاریخ جنگهای حقّ و باطل، جنگهای مُستضعفین و مُستکبرین جُزء به یاد ماندنیها و جُزء استثنائیهاست. لذا آدم لَمس میکند که «فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ[۴]»؛ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) جهاد را دَربی از دَربهای بهشت مُعرّفی فرموده است. اگر آدم بخواهد به بهشت برود، باید از دَربی وارد بشود و بهشت ۸ دَرب دارد. دَربهای بهشت هم «بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ[۵]» است؛ دَرجات است. کما اینکه دَربهای جهنّم دَرکات است. طبقات در مسیر اَسفل سافلین نَصیب جهنّمیهاست؛ ولی دَرجات در مسیر اَعلی علییّن نَصیب مؤمنان و مُوحّدان و دل به خدا دادگان است. این ۸ دَرب در یک سطح نیستند؛ دَربی که برای اولیای خاصّ خداست، دَرب جهاد است. «فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ»؛ بهشت دَربهایی که دارد که یکی از این دَربها جهاد است. «فَتَحَهُ اللَّهُ[۶]»؛ این دَرب را خودِ خداوند باز کرده است. برای چه کسانی خداوند خودش عُهدهدار فَتح بوده است؟ «لِخَاصَّهِ أَوْلِیَائِهِ[۷]»؛ خداوند متعال این دَرب را برای خَواصّ اولیای خودش میگُشاید. اولیاء هم در یک دَرجه نیستند. پیامبران (سلام الله علیهم اجمعین) اولیاءالله هستند؛ ولی خداوند متعال فرمود: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ[۸]»؛ ما بعضی از پیامبران را بر بعضی دیگر فَضیلت دادیم. همهی انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) در یک رُتبه نیستند. دَرجات و رُتبههای اولیای الهی هم در مَحضر خداوند متعال مُتفاوت است. خاصّهی اولیای خدا، یعنی کسانی که خداوند برای خودش انتخاب کرده است، خداوند متعال این دَرب جهاد را برای خاصّهی اولیای خودش، خودش فَتح کرده است، خودش باز کرده است. این دَرب را به روی خاصّهی اولیای خودش گُشوده است.
نماز پَناهگاه انسان به هنگام گرفتاریهاست
یک آیه در سورهی مبارکهی محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) مَرموز است، اَسرارآمیز است. ثَمره و حاصل جهاد هم عزّت دُنیوی است و هم سعادت اُخروی است. « فَوْقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ[۹]»؛ آدم هر کار خوبی بکند، یک کار بهتر از او هم پیدا میشود. لذا هیچوقت در مورد کارهای خودمان فکر نکنیم که برترین هستیم؛ خیر، «دست بالای دست بسیار است». گاهی ما بعضی از کارها را کوچک میبینیم، ولی خداوند متعال آنها را بزرگ میشُمارد. کما اینکه در روایت دارد: خداوند متعال ۴ چیز را در ۴ جایگاه پنهان کرده است. یکی رضای خودش است که خداوند در طاعت مَخفی کرده است. کُدامیک از عبادتها و اطاعتها حاوی این گَنج عَظیم است که اگر آدم آن را انجام بدهد، سرمایهدار دنیا و آخرت میشود؟ خداوند متعال او را از همهی مشکلات میرَهاند. وقتی خدا راضی بود، راضی میکند. خداوند رضای خودش را در طاعت مَخفی کرده است. لذا گاهی انسان «نماز جعفر طیّار[۱۰]» را میخواند، نماز شب میخواند، دعاهای مأثور از ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) را یکی بعد از دیگری غذای جانش میکند، اشکها میریزد و بعد هم فکر میکند با این حال خوشم، با این همه اشک و سوزم لابُد خداوند متعال خیلی دَرجات به من میدهد. غافل از اینکه همین اشکها چون عُجب برایش پیش آورد، حاصلی برایش نخواهد داشت. ولی گاهی یک فردی میخواهد از خیابان عُبور کند که نابیناست، پیرمرد است، میروید دست او را میگیرید و هیچ توجّه هم ندارید که دارید کار خیر میکنید؛ ولی رضای خدا را در این میبینید که به او کمک کنید. چند قَدمی با او راه میروید. یکوقت خداوند همین عمل را میپَسندد و بخاطر این عمل، این عمل یک اِکسیری میشود، یک تَحوُّل عظیمی در زندگی انسان پیش میآید و مسیر زندگیاش از مُلکی به مَلکوتی و از فرشی به عَرشی تبدیل میشود و خداوند متعال دست او را میگیرد و خودش میبَرد. «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا[۱۱]»؛ کسانی که اهل جهاد هستند و جهادشان «السَفَرُ مِنَ الحَرَمِ إلی حَرَم» است، اینها از منطقهی اَسماء الهی، از منطقهی عُبودیّت، از منطقهی طاعت خارج نمیشوند؛ «مِنَ الحَرَمِ إلی حَرَم». تمام کارهایشان حرکت به سوی خداست. هر کار خیری برای خداست. نماز یک خیمه است. از خیمههای حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است. لذا صَریح قرآن کریم این است که میفرماید: «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاهِ[۱۲]»؛ نماز پَناهگاه است. هر وقت مشکل داشتید، گِره داشتید، به نماز پَناه ببَرید. از نماز کمک بخواهید. به خیمهی نماز اِقبال داشته باشید. یا در روایت دارد: وقت نماز که میرسد، مَلائکه نِدا میکنند: «قُومُوا إِلَى نِیرَانِکُمُ اَلَّتِی أَوْقَدْتُمُوهَا عَلَى ظُهُورِکُمْ[۱۳]»؛ برخیزید! بلند شوید! دارید در آتش میسوزید. نماز آتشنشان است. برای نجات خودتان از این آتش، گناهی که الآن احساس نمیکنید، سرگرم دنیا هستید؛ ولی وقتی حضرت عزرائیل (علیه السلام) میآید و این تَعلُّقات دنیایی را قَطع میکند، خودتان را در جهنّم و آتش میبینید. گناه را کم نگیرید، گناه آتش است.
«آتش جهنّم» باطن تمام گناهان است
باطن تمام گناهان آتش است. یک مورد را خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا[۱۴]»؛ خیلی عَجیب است. خداوند در اینجا به صورت شَفاف پَس پَرده را نشان داده است. آنهایی که اَموال یتیمان را حیف و میل میکنند، به یتیم ظُلم میکنند، این حیف و میل اَموال یتیم «إِنَّمَا»، اینها فقط آتش میخورند. «إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا»؛ این اَکل مالِ یتیم اَکل مال نیست، اَکل آتش است. آتش میخورند. و گناهان دیگر هم آتش است. مُنتها با آن شدّت و با آن سوزی که مالِ یتیم دارد، نیست. خداوند متعال در آنجا تَصریح کرده است تا ما حَواسمان جمع باشد. گناه آتش است. «حُفَّتِ اَلنَّارُ بِالشَّهَوَاتِ[۱۵]»؛ این گناهانی که انسانِ بُوالهَوس انجام میدهد، جهنّم پیچیدهی به این گناهان است. نمیفَهمد که روپوش جهنّم است. جهنّمی را برافروخته است و الآن خیال میکند که لذّت میبَرد؛ اما فردا میبیند که باطن آن یک آتش سوزانی بوده است و بَدبختش کرده است. شُعله کشیده و همهی وجودش را از بین بُرده است. «کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ[۱۶]»؛ پوست بدنش را میسوزاند و میریزد؛ دوباره پوست میآید و دوباره هم میسوزد. «نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَهُ * الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهِ[۱۷]»؛ خداوند متعال دو بهشت و دو جهنّم به ما مُعرّفی کرده است. یک بهشت و جهنّم ساختهی اَعمال ماست و یک بهشت و جهنّم ساختهی اَفکار ماست، اعتقادات ماست. ساختهی فکر و دل ماست.
بالاترین عذاب که انسان تَصوّری هم از آن ندارد، «نارُ الله» است
گناهانی مانند غیبت، مانند تُهمت، مانند ایذاء با زبان که انسان گاهی با زبان دل کسی را میشِکند. آزار میدهد، همسایهآزاری و اَمثال اینهاست. گناهان جَوارحی جهنّم ظاهری دارد، پوست را میسوزاند. مُنتها مُدام پوست سوخته تبدیل به پوست جدید میشود و باز هم میسوزد. عَلیالدّوام این آتش هم پوست و هم بَدلهای آن را میسوزاند. اما آنهایی که مُرتد میشوند، فساد اعتقادی پیدا میکنند. حالا یک زنی کَشف حجاب کرده است، مُنکر هم نیست. میگوید: میدانم حَرام است، ولی فرهنگ اینگونه است. این حَرام خدا را حَلال نمیداند، ولی گناه عملی میکند. اعتقاداً مُعتقد است، نَذر هم میکند، نیاز هم میکند، برای امام حسین (علیه السلام) هم گریه میکند؛ اما کَشفحجاب میکند. این گناه جَوارحی است؛ ولی یکی میگوید: ای بابا! اینها را آخوندها درست کردهاند. حجاب چیست؟ اصلاً قبول ندارد. آن کسی که در عَقیده قبول ندارد، نارُ الله مُبتلایش میکند و آتشی که از درون شُعله میکِشد. در روایت دارد که تَب را با بَنفشه مُعالجه کنید؛ زیرا تَب نمونهای از آتش جهنّم است. تَب در بیرون نمود ندارد؛ ولی آدم تَبدار خودش را در آتش میبیند. او از درون شُعله میکِشد. آن نوعی از آتش جهنّم که مربوط به اعتقادات است، فساد عَقیده است، کسی نماز نمیخواند، ولی خوشحال نیست که نماز نمیخواند؛ خجالت هم میکِشد که یکجایی بگویند فُلانی نماز نمیخواند و کاهِلنماز است، خجالت هم میکِشد. ولی یک کسی میگوید که نماز چیست؟ او دیگر خیلی بَدبخت است. آن کسی که نماز نمیخواند، پوششی برای نسوختن در جهنّم ندارد؛ ولی آن کسی که مُنکر میشود آتش اعتقادی است و از درون شُعله میکِشد و نارُ الله است. یعنی دیگر ما تَصوّری از شدّت این عذاب نداریم؛ نارُ الله است.
توصیفات بینظیر حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) از نعمتهای بهشتی
بهشت هم به همین صورت است. آدم نماز میخواند، احسان میکند، یتیم را نَوازش میکند، قرآن را تلاوت میکند، سَحَر بلند میشود و یک دستی به سوی آسمان بلند میکند، به خانهی اَقوام قَدم میگذارد و برای صِلهی رَحِم میرود، دست پدر و پای مادر را میبوسد. اینها ثَوابهای جَوارحی است. خداوند متعال هم در برابر این کارهایی که با اعضاء و جَوارحمان انجام میدهیم، در آنجا «أَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ[۱۸]» را در اختیارمان قرار میدهد. خداوند متعال در بهشت ۶ گونه نَهر در اختیار ما قرار میدهد و حُور قرار میدهد، قَصر قرار میدهد، رَیاحین هستند، دو نوع باغ هست، «مُدْهَامَّتَانِ[۱۹]» هست، چشمههای جوشان هست، «فِیهِمَا عَیْنَانِ نَضَّاخَتَانِ[۲۰]» ، «فِیهِنَّ خَیْرَاتٌ حِسَانٌ[۲۱]» ، «لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لَا جَانٌّ[۲۲]» ، «حُورٌ مَقْصُورَاتٌ فِی الْخِیَامِ[۲۳]»؛ خداوند متعال برای همین کارهای جَوارحی ما گاهی تابلوهایی زده است که اگر کسی بفَهمد، برای همینها حاضر نیست خودش را به لَذائذ دنیا آلوده کند. مُلاحظه میکنید: «فِیهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لَا جَانٌّ … کَأَنَّهُنَّ الْیَاقُوتُ وَ الْمَرْجَانُ[۲۴]»؛ خداوند دارد حوریها را توصیف میکند. اینها هم دست نَخورده هستند، این دست نَخوردگی خیلی مهمّ است، اینها هم دست نَخورده هستند، مَخصوص این مَردی است که اطاعت کرده است، خودش را از گناهان حفظ کرده است. ولی میگوید: «کَأَنَّهُنَّ الْیَاقُوتُ وَ الْمَرْجَانُ»؛ سُرخی اینها مانند سُرخی یاقوت است، مانند مَرجان هستند. خیلی دلرُبا هستند، «کَوَاعِبَ أَتْرَابًا[۲۵]» هستند. خیلی توصیفهایی که خداوند متعال از حوریهای بهشت دارد، واقعاً اگر کسی درست تأمُّل بکند، مَبهوت میشود. آن وقت خودش را به این لَذائذ زودگُذر اینجا خراب نمیکند. خودش را از آنها مَحروم نمیکند. ولی اینها اوساط مردم هستند. همین مردم کوچه و بازاری که حَرام نمیخورند، به نامَحرم نگاه نمیکنند، غیبت نمیکنند و به شایعات دامن نمیزنند، خداوند متعال این سُفره را برای آنها باز کرده است و همهجور لَذّت هست. «لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ[۲۶]»؛ هرچه دلت میخواهد، هرقَدری دلت میخواهد، با هر شدّتی دلت میخواهد، خداوند به تو میدهد. اما یک چیزهایی هست که ما نمیدانیم.
دو اَمر باطنی که پروردگار متعال مَطرح میکند
در مورد نماز شب این بیدار دِلانی که شبها «إِلهِى حَلِیفُ الْحُبِّ فِى اللَّیْلِ سَاهِرٌ[۲۷]»؛ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عاشقان را میگویند که خواب ندارند. این ثَواب نماز نیست؛ ثَواب آن عشق است، آن اَمر باطنی است. در مورد اینها خداوند میفرماید: «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا[۲۸]»؛ اینها شبها در دل شب در هنگام سَحر بِستر را خالی میکنند. خودش را از بِستر کنار میکِشد. «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ»؛ این جاذبهی خداوند متعال خواب را بر او حَرام میکند. محبّت خداوند او را به مِحراب میکِشاند. «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا»؛ دو اَمر باطنی را مَطرح میکند. منشأ نماز شب مهم است. «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا»؛ در وجودش هم بال خوف وجود دارد، در درونش میترسد که خداوند بگوید: برو، من تو را دوست ندارم. نگران است. این نگرانی باطن است. «وَ طَمَعًا»؛ بعد هم میگوید: مَگر میشود خداوند متعال من را دعوت کند و بعد بگوید: برو. من که خودم نیامدم، او من را دعوت کرده است. گاهی بنده خداوند متعال در حال نماز در دل بنده میاندازد: خدایا! من که نیامدم، تو من را دعوت کردی. تو گفتی: «أَقِیمُوا الصَّلَاهَ[۲۹]». تو این دَرب خانهات را بر روی من باز کردی، میهمان تو هستم. حُضور در مسجد میهمانی خداست. آنوقت در مسجد برمیخیزی و نماز میخوانی. سُفرهی خاصّی است، ضیافت خاصّی است که دارد در خانهی خودش از تو پَذیرایی میکند. آن «خَوْفًا وَ طَمَعًا» غیر از نمازخواندن است، نماز شب خواندن است. منشأ آن که اَمر باطنی است، خداوند متعال در مورد اینها میفرماید: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ[۳۰]»؛ اَحدی را باخبر نکردم که من چه چیزی را برای اینها ذخیره کردم. آنجا وقتی خداوند متعال آن ذخیره را که حالا محبّت خودش است، اَسماء خودش است، مُجاورت با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، ما نمیدانیم. خداوند در آنجا از دل ما پذیرایی میکند. ولی آنقَدر هیجانی میشویم که اَشک بارد میریزیم. اشک دو نوع است: یکی اشک مُصیبت است؛ آدم که در عَزای امام حسین (علیه السلام) گریه میکند، اشک مقداری گرم است. در صورت آدم که میریزد، آدم احساس میکند که این اشک یک حرارتی دارد. «إنَّ لِقَتلِ الحُسَینِ حَرارَهً فی قُلوبِ المُؤمِنینَ[۳۱]»؛ این حَرارت محبّت امام حسین (علیه السلام) در دل ما هست. بعد هم که برای امام حسین (علیه السلام) گریه میکنیم، حرارت دارد. اما انشاءالله آقایمان امام زمان (ارواحنا فداه) را ببینید. آنقَدر ذوقزَده میشوید که گریه میکنید، داد میکِشید. حضرت یوسف (علیه السلام) را که زنهای مِصر دیدند، فریادشان بلند شد. «حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا[۳۲]»؛ دیگر آدم بیاختیار داد میزند، اشک او جاری میشود. این اشکی که آدم با دیدن عزیزش با یک نعمتی که خداوند به او داده است که توقُّع نداشته است، هَیجانی میشود و اشک میریزد. این اشک خُنکی است. خداوند متعال برای کسانی که «خَوْفًا وَ طَمَعًا» در دل شب با خداوند متعال راز و نیاز میکنند، به اینها یک چیزی میدهد که اشک اینها میریزد و اشک «قُرَّهِ أَعْیُنٍ» است. یعنی چشم آدم بارد میشود، وجود آدم خنک میشود. مانند نَسیم بهاری به آدم لذّت میدهد. آدم حال خوب پیدا میکند.
محبّت اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) یک اَمر باطنی است
آن وقت این محبّتی که شما به خداوند دارید، «الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ[۳۳]»، یا مَودّتی که خداوند متعال نسبت به اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از ما مُطالبه کرده است. خداوند متعال عشق حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) را بر ما واجب کرده است. «قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى[۳۴]»؛ بعضیها وقتی «یا علی» میگویند، یکطوری میشوند؛ «یا حسین» میگویند، یکطوری میشوند؛ «یا صاحب الزمان» میگویند، یکطوری میشوند. این زبان نیست که میگوید؛ این دل است. زبان تَبَلوُر قلب است که «یا صاحب الزمان» میگوید. گاهی آدم عادت کرده است؛ اما گاهی اینگونه نیست. دل شُعله میکِشد، آدم را وادار میکند و بیاختیار صدا میزند: «یا علی»، «یا رسول الله»، «یا فاطمه». این محبّتی که خداوند متعال در دل ما قرار داده است و ما هم مُلتزم هستیم به این وُجوب دست پیدا کنیم، این محبّت اَمر باطنی است. لذا در آنجا هم فرمود: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً[۳۵]»؛ نمیگوید به شما بهشتها، باغها، قَصرها و حوریها را میدهد. میگوید: «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَ ادْخُلِی جَنَّتِی[۳۶]»؛ خداوند متعال یک بهشت مخصوص دارد و آن بهشت باطن است. آن بهشت قُرب پروردگار متعال است. آن بهشت جَمال است، آن بهشت جَلال است، آن بهشت اَسماء حُسنای پروردگار متعال است و خداوند متعال در آنجا برای بندهاش پَذیراییهای فوقِ تَصوُّر ما، فوقِ فَهم ما در آنجا برای ما اِعمال میکند.
بهشت ویژهای که خداوند متعال نَصیب یک مُجاهد میکند
حالا این بهشتی که در مورد یک مُجاهد خداوند متعال در این سورهی مبارکه فرموده است: «وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ[۳۷]» ؛ «فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ»؛ این دَرب خُصوصی بود. ما همه را از این دَرب که راه نمیدهیم. دَرب بهشت هم مُدّتی طول میکِشد تا افراد از عَقبات عُبور کنند، از صراط مُستقیم با مَواقفی که دارد، خدا میداند که چهقَدر در در عَقبات و مواقف صراط مُعطّل میشویم تا به بهشت برسیم. اما بعضیها «کَالْبَرْقِ اَلْخَاطِفِ[۳۸]»، مافوقِ صوت هستند. مافوقِ سرعت نور به بهشت جَذب میشوند. اینها قَدم به قَدم نمیروند. اینها «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ»؛ اینکه نمیرود. من محبّت خودم را در وجود او قرار میدهم. اِکسیر محبّت من او را آب میکند و به این طرف میکِشاند. سرعت محبّت بالاتر از سرعت نور است. خیلی زود وَصل میشود، خیلی زود آب میشود، خیلی زود وَحدت پیدا میکند. عشق و عاشق و مَعشوق، ذکر و ذاکر و مَذکور یکی میشوند. اصلاً دیگر صورتی برای عاشق نمیماند. همهاش مَعشوق است. این است که جهاد کلاسی است که فوق ندارد. کسی که بخواهد از شَرّ دنیا خَلاص بشود، باید جبههای باشد. تا کسی دل نکَند، نمیتواند به جبهه برود. این دلکَندن و دل را به خدا دادن، آدم را به مَقصد اَعلی و به آن قُلّهی کَمال نائل میکند. چون جهاد عامل سِپُردن خود به خداست، سرسِپُردگی است، دلدادگی است، سرم مال خودم نیست، دلم مال خودم نیست؛ چه کنم؟ او دل من را بُرده است. بیاختیار میروم. وقتی بیاختیار جبههای و بیقرار میشوی، مانند شهید «محسن حُججی» که بنده خیلی او را یاد میکنم و غِبطه میخورم و به خدا قَسم از او خجالت میکِشم؛ این بیقراری از این طرف نیست.
«بی کشش کوشش عاشق به مقامی نرسد ***** فارغ از سعی بود سالک اگر مجذوب است[۳۹]»
چون اینجا جهاد در اَبعاد مُختلفش که در حوزه بودن، در سنگربودن است. طلبگی جبهه است، والله قَسم طلبگی جبهه است. هر دو را هم خداوند متعال با نَفر یاد کرده است. «انْفِرُوا خِفَافًا وَ ثِقَالًا[۴۰]»؛ به جبهه بروید. میگوید: نَفر کنید و به جبهه بروید. بعد در مورد حوزهها میفرماید: «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ[۴۱]»؛ هر دو را با کلمهی نَفر مَطرح میکند. جبهه است؛ یکی جبههی جنگ با جهالت است و یکی جنگ با عَدوات است. این جهالت منشأ آن عَداوت است. اسم «ابوجَهل[۴۲]» که ابوجَهل نبود؛ اما جُرثومهی جهالت است. این استکبار جهانی کانون جهالت و ظُلمت است، دنیا را تاریک کرده است و نمیگذارد کسی راه خوب و بد را تَشخیص بدهد. این است که حوزهها جهالت را از بین میبَرند و وقتی جهالت از بین رفت و شُهود پیدا شد، شهید حُججی از آن درمیآید. این بر اثر ایمانی است که از مسجد و حوزه گرفته است. از این نمازی که تَعلیمات حوزهی علمیه است، از این مُعرّفی اهلبیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) که در این جبهه یعنی جبههی معرفت، جبههی شناخت، جبههی جهاد تَبیین منشأ تربیت حاج قاسم سلیمانی است، شهید «همّت» است، شهید «باکری» است، شهید «بروجردی» است، شهید «چمران» است، شهید «مُطهّری» (اعلی الله مقامه الشریف) است. در آنجا «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا» وَعده داد کسی که جهادگر باشد که مَشمول مدال خاصّهی اولیای الهی است، این خودش نمیرود، خداوند او را میبَرد. وقتی اینجا میگوید: خدا میبَرد، ثَمرهی «وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ» شهادت میشود و وقتی شهادت شد، خداوند متعال میفرماید: هیچچیزی از یک شهید ضایع نشده است؛ «فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ». تمام عُمرش حتی در آن زمانی که مُجاهد نبود و گناه کرده بود، وقتی به جبهه آمد تمام آنها را به خوبیها تبدیل میکند. تمام گناهانش را پاک میکند و به جای هر زشتی یک زیبایی در آنجا مُنقَّش میکند. «سَیَهْدِیهِمْ[۴۳]»؛ بعد میگوید که شهید خودش نیست؛ «سَیَهْدِیهِمْ». همه خودشان با پای خودشان به بهشت میروند؛ نمازخوانها، زَکاتدَهندگان با پای خودشان به بهشت میروند. ولی شهید خودش نمیرود؛ خداوند میآید و او را میبَرد. «سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ بَالَهُمْ[۴۴]».
نکاتی به مناسبت سالگرد شهادت شهید مُطهّری (رحمت الله علیه)
در آستانهی شهادت استاد بزرگوار که بنده هم افتخار دارم در درس منظومهی علّامه شهید «مُطهّری» (اعلی الله مقامه الشریف) در مسجد اَرک قُم شرکت میکردم. چه صفایی داشت! شهید مُطهّری (اعلی الله مقامه الشریف) هم مُجهّز به سِلاح بَیان بود، هم مُجهّز به سِلاح نَفَس پاک و نظر پاک بود. یک چشمهای از معرفت، از حکمت و از نُسخ برای اسلام بود و شهید تَبیین شد. با اِلتقاط جنگید و خودش هم میدانست. فرمود: اینها من را میکُشند؛ «گروه فُرقان» من را خواهند کُشت. آماده هم بود. شب آخر عُمرشان که فردای آن شب شهید شدند، در عالَم رؤیا دیده بودند که با امام (رضوان الله تعالی علیه) به حجّ مُشرّف شدهاند. وارد مسجدالحَرام شدند و وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از کَعبه بیرون آمدند و با اینکه امام (رضوان الله تعالی علیه) هم در کنار آقای مُطهّری (اعلی الله مقامه الشریف) بوده است، اما رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آقای مُطهّری (اعلی الله مقامه الشریف) را در آغوش گرفته بودند و یک بوسهای بر لَبهای آقای مُطهّری (اعلی الله مقامه الشریف) زده بودند. خداوند عَیال ایشان را رحمت کند. عَیال ایشان هم مؤمنه بود. ایشان میگویند: من دیدم که آقای مُطهّری (اعلی الله مقامه الشریف) بلند شده بودند و قَدم میزدند. ساعت را نگاه کردم و دیدم که برخلاف شبهای قَبل که سَحر بیدار میشد، مقداری زودتر بیدار شده است و قَدم میزند. به ایشان گفتم: چه شده است؟ هنوز وقت نماز شب شما نشده است. چرا زودتر بیدار شدید و قَدم میزنید؟ خوابشان را گفتند. گفتند: خوب دیدم که با امام (رضوان الله تعالی علیه) به مَکّه رفتیم و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) من را در آغوش گرفت و هنوز گَرمی بوسهای که بر لبهای من زد را در درون لَبهای خودم احساس میکنم و تعجُّب من از این است با وجود اینکه با امام (رضوان الله تعالی علیه) بودیم، چطور حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) من را در آغوش گرفتند و این بوسه را به لَبهای من زدند که فردا شب وقتی آقای مُطهّری (اعلی الله مقامه الشریف) به همراه شورای انقلاب بیرون آمدند، این شَقی اَزل و اَبد ایشان را صدا زد و تا نگاه کردند، آن تیر به مَغز ایشان اصابت کرد و او را به جانان رساند. خوشا به حال ایشان که هم عُمرشان را از سنگر جهاد تَبیین، جهاد تَعلیم و جهاد مَعرفت بیرون نیامد و آقای مُطهّری (اعلی الله مقامه الشریف) جُزء شهدای برتر جهان اسلام است. امام (رضوان الله تعالی علیه) هم آن عباراتی که در مورد آقای مُطهّری (اعلی الله مقامه الشریف) به کار بُردند، در مورد اَحدی به کار نبُردند: «پارهی تَن من بود، حاصل عُمرم بود». امام (رضوان الله تعالی علیه) اینها را در مورد آقای مُطهّری (اعلی الله مقامه الشریف) فرمودند. ولی دیدید که هم امام (رضوان الله تعالی علیه) مَرثیهسُرایی کرد و هم چه مجالس و تَشییع جنازهای برگزار شد و چه اشکهایی برای آقای مُطهّری (اعلی الله مقامه الشریف) ریخته شد.
روضه و توسّل به حضرت امام حسین (علیه السلام)
یکی از امتیازات و توفیقات آقای مُطهّری (اعلی الله مقامه الشریف) روضهخوانی ایشان بود. حَکیم بود، فیلسوف بود، فقیه بود، اندیشمند بود، تئوریسین بود؛ ولی روضهخوان بود. نه روضهخوانی که دیگران را بگریاند؛ بلکه خودش دل شکسته برای امام حسین (علیه السلام) داشت. اَشک میریخت و از مردم هم اشک میگرفت. «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۴۵]» ؛ «أنَا قَتیلُ العَبَرَه[۴۶]»؛ فرمود: من کُشتهی گریهخیز هستم. امام حسین (علیه السلام) خودشان ما را به کلاس گریه که کلاس تَقرُّب به خداست، دعوت کرده است. پیام داده است: «شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ رَی عَذْبٍ فَاذْکُرُونِی[۴۷]»؛ هم خودش تشنه بود، «اِسْقُونِی شَرْبَهً مِنَ الْمَاءِ[۴۸]»، میگوید: چون امام حسین (علیه السلام) با وجود اینکه گُرسنه هم بود، اما در شأنشان نبود که بگوید: مردم! از گُرسنگی توانی ندارم؛ اما برای اتمام حُجّت گفتند: «اِسْقُونِی شَرْبَهً مِنَ الْمَاءِ»؛ یکی برای خودشان آب خواستند؛ یک بار برای ضحرت علی اصغر (علیه السلام) آب خواستند.
«لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاٌ تَنْظُرونی ***** کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوْا أَن یرْحَمُونی[۴۹]»
یک بار هم تشنگی حضرت علی اکبر (علیه السلام) ایشان را گرفتار کرد. حضرت علی اکبر (علیه السلام) به خیمه آمد، صدا زد: «یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی[۵۰]»؛ بابا! تشنگی دیگر انرژی را از من گرفته است. آیا راهی به آب هست که تَجدید قُوا کنم و دوباره بروم از تو دفاع کنم؟ حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) دهانشان را باز کردند. فرمودند: پسرم! زبان خود را درون دهانم بگذار. اما گویا وَضع پدر وَخیمتر بود، دهان خُشکیده بود.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! به حقّ حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به خَمسهی طیّبه (سلام الله علیهم اجمعین)، به عَطش امام حسین (علیه السلام) و همهی تشنگان کربلا قَسمت میدهیم امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! چشم ما را به جَمال ایشان روشن بفرما.
خدایا! دلهای ما را مالامال مَعرفت و عشق ایشان قرار بده.
خدایا! سایهی پُر برکت رهبر نورانیمان را تا ظُهور حضرت مَهدی (عَجَّل الله تعالی فرجه الشریف) بر سر ما مُستدام بدار.
بارالها! پروردگارا! مشکلات این کشور را به دست این رهبری و نظامی که زیر پَرچم ولایت هستند، برطرف بفرما.
خدایا! به اولیاء و انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم نظام، مردم، رهبری ما و جمع حاضر را دشمنشاد مَگردان.
الها! دست نِفاق و دست نُفوذ را برای همیشه از دامان نظام ما قَطع بفرما.
خدایا! فقر و فَحشا و فساد و نُفوذ و خیانت را از این مملکت ریشهکَن بفرما.
خدایا! پدر، مادر،حقداران، همگی را السّاعه بر سر سُفرهی اربابمان امام حسین (علیه السلام) ببخش و بیامُرز.
خدایا! امام (رضوان الله تعالی علیه) و شهدا را از این مجلس بَهرهمند بگردان.
خدایا! همهی مریضها، مریضهای سفارششده و مورد نظر را شِفای عاجل و کامل روزی بفرما.
خدایا! نعمتهایی که به ما دادهای، از ما زَوال نیاور.
خدایا! دست گِدایی ما را که به دامان امام حسین (علیه السلام) وصل شده است و حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را واسطه قرار دادیم، خالی بر مَگردان.
خدایا! فوق رَغبتمان به ما عنایت بفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] سوره مبارکه حج، آیه ۷۸٫
«وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ۚ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ ۚ مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ ۚ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَ فِی هَٰذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ ۚ فَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَ آتُوا الزَّکَاهَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ ۖ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَ نِعْمَ النَّصِیرُ».
[۳] سوره مبارکه انفال، آیه ۱۷٫
«فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ».
[۴] نهج البلاغه، خطبه ۲۷٫
«و من خطبه له (علیه السلام) و قد قالها یستنهض بها الناس حین ورد خبر غزو الأنبار بجیش معاویه فلم ینهضوا. و فیها یذکر فضل الجهاد، و یستنهض الناس، و یذکر علمه بالحرب، و یلقی علیهم التبعه لعدم طاعته: فضل الجهاد: أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّهِ أَوْلِیَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِینَهُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِیقَهُ. فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَهً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُیِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَهِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ وَ أُدِیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْیِیعِ الْجِهَادِ وَ سِیمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَفَ. إستنهاض الناس: أَلَا وَ إِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَیْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ قُلْتُ لَکُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ یَغْزُوکُمْ. فَوَاللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا فَتَوَاکَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَیْکُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِکَتْ عَلَیْکُمُ الْأَوْطَانُ. وَ هَذَا أَخُو غَامِدٍ قَدْ وَرَدَتْ خَیْلُهُ الْأَنْبَارَ وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَکْرِیَّ وَ أَزَالَ خَیْلَکُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا وَ لَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَهِ الْمُسْلِمَهِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَهِ، فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لَا أُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ. فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیراً. فَیَا عَجَباً عَجَباً، وَ اللَّهِ یُمِیتُ الْقَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ، فَقُبْحاً لَکُمْ وَ تَرَحاً حِینَ صِرْتُمْ غَرَضاً یُرْمَى یُغَارُ عَلَیْکُمْ وَ لَا تُغِیرُونَ وَ تُغْزَوْنَ وَ لَا تَغْزُونَ وَ یُعْصَى اللَّهُ وَ تَرْضَوْنَ. فَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ إِلَیْهِمْ فِی أَیَّامِ الْحَرِّ قُلْتُمْ هَذِهِ حَمَارَّهُ الْقَیْظِ أَمْهِلْنَا یُسَبَّخْ عَنَّا الْحَرُّ وَ إِذَا أَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ إِلَیْهِمْ فِی الشِّتَاءِ قُلْتُمْ هَذِهِ صَبَارَّهُ الْقُرِّ أَمْهِلْنَا یَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ. کُلُّ هَذَا فِرَاراً مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ فَإِذَا کُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ، فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنَ السَّیْفِ أَفَرُّ. البرم بالناس: یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ، حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ. لَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَرَکُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْکُمْ مَعْرِفَهً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً. قَاتَلَکُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِی قَیْحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِی غَیْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِی نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاساً وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَیَّ رَأْیِی بِالْعِصْیَانِ وَ الْخِذْلَانِ حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَیْشٌ إِنَّ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَکِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ. لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً وَ أَقْدَمُ فِیهَا مَقَاماً مِنِّی؟ لَقَدْ نَهَضْتُ فِیهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ وَ هَا أَنَا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّینَ وَ لَکِنْ لَا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطَاعُ».
[۵] سوره مبارکه نور، آیه ۴۰٫
«أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ۚ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا ۗ وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ».
[۶] نهج البلاغه، خطبه ۲۷٫
[۷] همان.
[۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۳٫
«تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۘ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ ۖ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ ۚ وَ آتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَ أَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ۗ وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَ لَٰکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ ۚ وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لَٰکِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ».
[۹] کافی، ثقه الاسلام کلینی، ج ۲، ص ۳۴۸، ح ۴؛ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج ۶، ص ۱۲۲، ح ۴؛ خصال، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۹، ح ۳۱ ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۷۱، ص ۶۱ و ۶۲، ح ۲۵.
«فَوْقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ وَ إِنَّ فَوْقَ کُلِّ عُقُوقٍ عُقُوقاً حَتَّى یَقْتُلَ الرَّجُلُ أَحَدَ وَالِدَیْهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فَلَیْسَ فَوْقَهُ عُقُوقٌ».
[۱۰] نماز جعفر طَیّار یا نماز تسبیح یا نماز حَبْوه از نمازهای مستحب است که به صورت دو نماز دو رکعتی خوانده میشود. در این نماز ۳۰۰ بار ذکر تسبیحات اربعه (سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکبَرُ) تکرار میشود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این نماز را پس از بازگشت جعفر بن ابیطالب از حبشه و بهجهت قدردانی از زحماتش بهعنوان هدیه به او تعلیم داد. آمرزش گناهان و برآورده شدن حاجات از آثار ذکر شده برای نماز جعفر طیار است. برخی از عالمان دینی برای کارهای مهم و نیز تسریع در امر ازدواج، خواندن نماز جعفر طیار را توصیه کردهاند. نماز تسبیح، نمازی است که پیامبر اکرم هنگام بازگشتِ جعفر بن ابیطالب از حبشه برای قدردانی از زحماتش، به عنوان هدیه به او آموزش داد؛ از این رو به نماز جعفر طیار مشهور شد. جعفر طیار، پسر عموی پیامبر، برادر امام علی (علیه السلام) و از نخستین افرادی بود که به پیامبر ایمان آورده بود. او سرپرستی گروهی از مسلمانان را برعهده داشت که به دستور پیامبر از مکه به حبشه مهاجرت کرده بودند. این نماز بدین جهت که هدیهای از جانب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به جعفر بود، نماز حَبوَه نیز گفته میشود.
نماز جعفر طیار به صورتِ دو نماز دو رکعتی با دو تشهد و سلام مستقل به ترتیب ذیل خوانده میشود. در ابتدای نماز، نیت نماز جعفر طیار کرده و در رکعت اول بعد از حمد سوره «اذا زلزلت»، در رکعت دوم پس از حمد سوره عادیات، در رکعت سوم پس از حمد سوره نصر و در رکعت چهارم پس از حمد «قل هو الله احد» خوانده میشود. در هر یک از رکعتها بعد از حمد و سوره، ۱۵ مرتبه ذکر تسبیحات اربعه «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکبَرُ» و در رکوع هر رکعت همین ذکر ده مرتبه و پس از سر برداشتن از رکوع ده مرتبه و در سجده هر رکعت ده مرتبه و هنگام برداشتن سر از سجدهها نیز ده مرتبه این ذکر گفته میشود که در هر رکعت ۷۵ بار و در مجموع ۳۰۰ بار تکرار میشود
مستحب است در سجده دوم رکعت دوم، بعد از تسبیحات بگوید: سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَالْوَقارَ ، سُبْحانَ مَنْ تَعَطَّفَ بِالْمَجْدِ وَتَکَرَّمَ بِهِ ، سُبْحانَ مَنْ لَایَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلّا لَهُ ، سُبْحانَ مَنْ أَحْصىٰ کُلَّ شَىْءٍ عِلْمُهُ ، سُبْحانَ ذِى الْمَنِّ وَالنِّعَمِ ، سُبْحانَ ذِى الْقُدْرَهِ وَالْکَرَمِ ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِکَ ، وَمُنْتَهَى الرَّحْمَهِ مِنْ کِتابِکَ ، وَاسْمِکَ الْأَعْظَمِ وَکَلِماتِکَ التَّامَّهِ الَّتِى تَمَّتْ صِدْقاً وَعَدْلاً ، صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیْتِهِ ، وَافْعَلْ بِى کَذا وَکَذا. سپس به جای این عبارت (وَافْعَلْ بِى کَذا وَکَذا.) حاجتهایش را بگوید.
علامه مجلسی در کتاب زاد المعاد از مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) دعایی را روایت کرده است که بعد از نماز جعفر در حال سجده برای برآورده شدن حاجات خوانده میشود. ای مفضل هرگاه تو را حاجتی ضروری بوده باشد نماز جعفر را بجای آور، بعد این دعا را بخوان و حوائج خود را از خدا طلب کن که برآورده میشود انشاء الله تعالی.
پس از نماز دستها را بلند کرده و خدا را اینگونه بخواند: «یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ…» تا نفس قطع شود، سپس «یا رَبّاهُ یا رَبّاهُ یا رَبّاهُ…» تا نفس قطع شود، سپس «رَبِّ رَبِّ رَبِّ…» تا نفس قطع شود، سپس «یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا اَللّهُ…» تا نفس قطع شود، سپس «یا حَیُّ یا حَیُّ یا حَیُّ…» تا نفس قطع شود، سپس «یا رَحیمُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ…» تا نفس قطع شود، سپس «یا رَحمانُ یا رَحمانُ یا رَحمانُ…» هفت مرتبه، «یا اَرحَمَ الرّاحِمینَ» هفت مرتبه. سپس بگوید: اَللَّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الْقَوْلَ بِحَمْدِک، وَ أَنْطِقُ بِالثَّنَاءِ عَلَیک، وَ أُمَجِّدُک وَ لَا غَایهَ لِمَدْحِک، وَ أُثْنِی عَلَیک وَ مَنْ یبْلُغُ غَایهَ ثَنَائِک وَ أَمَدَ مَجْدِک، وَ أَنَّی لِخَلِیقَتِک کنْهُ مَعْرِفَهِ مَجْدِک، وَای زَمَنٍ لَمْ تَکنْ مَمْدُوحاً بِفَضْلِک، مَوْصُوفاً بِمَجْدِک عَوَّاداً عَلَی الْمُذْنِبِینَ بِحِلْمِک، تَخَلَّفَ سُکانُ أَرْضِک عَنْ طَاعَتِک فَکنْتَ عَلَیهِمْ عَطُوفاً بِجُودِک، جَوَاداً بِفَضْلِک عَوَّاداً بِکرَمِک، یا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَنَّانُ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکرَامِ».
شیخ عباس قمی دستورالعمل ادای نماز جعفر طیار را در قسمت فضیلت و اعمال شب و روز جمعه و پس از نماز امام زمان (علیه السلام) در مفاتیح الجنان ذکر کرده است. در فضیلت نماز جعفر طیار گفته شده است برای برآورده شدن حاجات و آمرزش گناهان این نماز خوانده شود و تا گرفتن حاجت بر آن مداومت داشته باشند. برخی از عالمان دینی برای کارهای مهم و نیز تسریع در ازدواج، خواندن نماز جعفر طیار را توصیه کردهاند. خواندن این نماز در شب نیمه شعبان نیز در روایتی از امام رضا (علیه السلام) توصیه شده است. روز جمعه نیز از اوقات فضیلت این نماز است.
[۱۱] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹٫
«وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ».
[۱۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۴۵٫
«وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاهِ ۚ وَ إِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ».
[۱۳] من لا یحضره الفقیه، جلد ۱، صفحه ۲۰۸٫
«وَ قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَا مِنْ صَلاَهٍ یَحْضُرُ وَقْتُهَا إِلاَّ نَادَى مَلَکٌ بَیْنَ یَدَیِ اَلنَّاسِ أَیُّهَا اَلنَّاسُ قُومُوا إِلَى نِیرَانِکُمُ اَلَّتِی أَوْقَدْتُمُوهَا عَلَى ظُهُورِکُمْ فَأَطْفِئُوهَا بِصَلاَتِکُمْ».
[۱۴] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۰٫
«إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا ۖ وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا».
[۱۵] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۸، صفحه ۷۲٫
«فَقَدْ رَوَى مُسْلِمٌ عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : حُفَّتِ اَلْجَنَّهُ بِالْمَکَارِهِ وَ حُفَّتِ اَلنَّارُ بِالشَّهَوَاتِ».
[۱۶] سوره مبارکه نساء، آیه ۵۶٫
«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ ۗ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا».
[۱۷] سوره مبارکه همزه، آیات ۶ و ۷٫
[۱۸] سوره مبارکه محمد، آیه ۱۵٫
«مَثَلُ الْجَنَّهِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ۖ فِیهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّهٍ لِلشَّارِبِینَ وَ أَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى ۖ وَ لَهُمْ فِیهَا مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَ مَغْفِرَهٌ مِنْ رَبِّهِمْ ۖ کَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِی النَّارِ وَ سُقُوا مَاءً حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ».
[۱۹] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۶۴٫
[۲۰] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۶۶٫
[۲۱] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۷۰٫
[۲۲] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۵۶٫
«فِیهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لَا جَانٌّ».
[۲۳] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۷۲٫
[۲۴] سوره مبارکه الرحمن، آیات ۵۶ و ۵۸٫
[۲۵] سوره مبارکه نبأ، آیه ۳۳٫
[۲۶] سوره مبارکه ق، آیه ۳۵٫
«لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ فِیهَا وَ لَدَیْنَا مَزِیدٌ».
[۲۷] مفاتیح الجنان، فرازی از مناجات منظوم منسوب به حضرت امیرالمومنین (علیه السلام).
«لَک الحَمْدُ یا ذا الجُودِ وَالمَجْد ِوَالعُلى *** تَبارَکْتَ تُعْطِی مَنْ تَشاءُ وَتَمْنَعُ
إِلهِی وَ خَلاّقِی وَ حِرْزِی وَ مَوْئِلی *** إِلَیْکَ لَدى الاِعْسارِ وَ الیُسْرِ أَفْزَعُ
إِلهِی لَئِنْ جَلَّتْ وَ جَمَّتْ خَطِیَئِتی *** فَعَفْوُکَ عَنْ ذَنْبِی أَجَلُّ وَ أَوْسَعُ
إِلهِی لَئِنْ أَعْطِیْتُ نَفْسِی سُؤْلَها *** فَها أَنا فِی رَوْضِ النَّدامَهِ أَرْتَعُ
إِلهِی تَرى حالِی وَ فَقْرِی وَ فاقَتِی *** و أَنْتَ مُناجاتِی الخَفِیَّهَ تَسْمَعُ
إِلهِی فَلا تَقْطَعْ رَجائِی وَ لاتُزِغ *** فُؤادِی فَلِی فِی سَیْبِ جُودِکَ مَطْمَعُ
إلهِی لَئِنْ خَیَّبْتَنِی أَوْ طَرَدْتَنِی *** فَمَنْ ذا الَّذِی أَرْجُو وَ مَنْ ذا أَشَفِّعُ
إلهِی أَجِرْنِی مِنْ عَذابِکَ إِنَّنِی *** أَسِیرٌ ذَلِیلٌ خائِفٌ لَکَ أَخْضَعُ
إلهِی فَآنِسْنِی بِتَلْقِینِ حُجَّتِی *** إذا کانَ لِی فِی القَبْرِ مَثوىً وَ مَضْجَعُ
إلهِی لَئِنْ عَذَّبْتَنِی أَلْفَ حِجَّهٍ *** فَحَبْلُ رَجائِی مِنْکَ لا یَتَقَطَّعُ
إلهِی أَذِقْنِی طَعْمَ عَفْوِکَ یَوْمَ لا *** بَنُونَ وَ لا مالٌ هُنالِکَ یَنْفَعُ
إلهِی لَئِنْ لَمْ تَرْعَنِی کُنْتُ ضائِعاً *** وَ إِنْ کُنْتَ تَرْعانِی فَلَسْتُ أُضَیَّعُ
إلهِی إِذا لَمْ تَعْفُ عَنْ غَیْرِ مُحْسِنٍ *** فَمَنْ لِمُسِیٍ بِالهَوى یَتَمَتَّعُ
إلهِی لَئِنْ فَرَّطْتُ فِی طَلَبِ التُّقى *** فَها أَنا إِثْرَ العَفْوِ أَقْفُو وَ أَتْبَعُ
إلهِی لَئِنْ أَخْطأْتُ جَهْلاً فَطالَما *** رَجَوْتُکَ حَتّى قِیْلَ ماهُوَ یَجْزَعُ
إلهِی ذُنُوبِی بَذَّتِ الطَّوْدَ وَ اعْتَلَتْ *** وَ صَفْحُکَ عَنْ ذَنْبِی أَجَلُّ وَ أَرْفَعُ
إلهِی یُنْجِّی ذِکْرُ طَوْلِکَ لَوْعَتِی *** وَ ذِکْرُ الخَطایا العَیْنَ مِنِّی یُدَمِّعُ
إلهِی أَقِلْنِی عَثْرَتِی وَامْحُ حَوْبَتِی *** فَإِنِّی مُقِرُّ خائِفٌ مُتَضَرِّعُ
إلهِی أَنِلْنِی مِنْکَ رَوْحاً وَ راحَهً *** فَلَسْتُ سِوى أَبْوابِ فَضْلِکَ أَقْرَعُ
إلهِی لَئِنْ أَقْصَیْتَنِی أَوْ أَهَنْتَنِی *** فَما حِیلَتِی یا رَبِّ أَمْ کَیْفَ أَصْنَعُ
إلهِی حَلِیفُ الحُبِّ فِی اللَّیْلِ ساهِرٌ *** یُناجِی وَ یَدْعُو وَ المُغَفَّلُ یَهْجَعُ
إِلهِی وَ هذا الخَلْقُ ما بَیْنَ نائِمٍ *** و مُنْتَبِهٍ فِی لَیْلِهِ یَتَضَرَّعُ
وَ کُلُّهُمْ یَرْجُو نَوالَکَ راجِیاً *** لِرَحْمَتِکَ العُظْمى وَ فِیالخُلْدِ یَطْمَعُ
إلهِی یُمَنِّینِی رَجائِی سَلامَهً *** وَ قُبْحُ خَطِیئاتِی عَلَیَّ یُشَنِّعُ
إلهِی فَإِنْ تَعْفُو فَعَفْوُکَ مُنْقِذِی *** وَ إِلاّ فَبِالْذَنْبِ المُدَمِّرِ أُصْرَعُ
الهِی بِحَقِّ الهاشِمِیِّ مُحَمَّدٍ *** وَ حُرْمَهِ أَطْهارٍ هُمُ لَکَ خُضَّعُ
إلهِی بِحَقِّ المُصْطَفى وَ ابْنِ عَمِّهِ *** وَ حُرْمَهِ أَبْرارٍ هُمُ لَکَ خُشَّعُ
إلهِی فَأَنْشِرْنِی عَلى دِینِ أَحْمَدٍ *** مُنِیباً تَقِیّاً قانِتاً لَکَ أَخْضَعُ
وَ لاتَحْرِمْنِی یا إِلهِی وَ سَیِّدِی *** شَفاعَتَهُ الکُبْرى فَذاکَ المُشَفَّعُ
وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ ما دَعاکَ مُوَحِّدٌ *** وَ ناجاکَ أَخیارٌ بِبابِکَ رُکَّعُ».
[۲۸] سوره مبارکه سجده، آیه ۱۶٫
«تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ».
[۲۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۴۵٫
«وَ أَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَ آتُوا الزَّکَاهَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ».
[۳۰] سوره مبارکه سجده، آیه ۱۷٫
«فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ».
[۳۱] مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۳۱۸٫
«إنَّ لِقَتلِ الحُسَینِ حَرارَهً فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لاتَبرُدُ أبَدا».
[۳۲] سوره مبارکه یوسف، آیه ۳۱٫
«فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَ آتَتْ کُلَّ وَاحِدَهٍ مِنْهُنَّ سِکِّینًا وَ قَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ ۖ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَٰذَا بَشَرًا إِنْ هَٰذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ».
[۳۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۶۵٫
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ».
[۳۴] سوره مبارکه شوری، آیه ۲۳٫
«ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ».
[۳۵] سوره مبارکه فجر، آیات ۲۷ و ۲۸٫
[۳۶] سوره مبارکه فجر، آیات ۲۹ و ۳۰٫
[۳۷] سوره مبارکه محمد، آیه ۴٫
«فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِکَ وَ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لَٰکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ ۗ وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ».
[۳۸] البرهان فی تفسیر القرآن، جلد ۵، صفحه ۴۳۴٫
«وَ قَالَ اَلصَّادِقُ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ): مَنْ قَرَأَهَا عَلَى مَیِّتٍ خَفَّفَ اَللَّهُ عَنْهُ مَا هُوَ فِیهِ، وَ إِذَا قُرِئَتْ وَ أُهْدِیَتْ إِلَى اَلْمَوْتَى أَسْرَعَتْ إِلَیْهِمْ کَالْبَرْقِ اَلْخَاطِفِ بِإِذْنِ اَللَّهِ تَعَالَى».
[۳۹] صائب تبریزی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره ۱۴۴۱٫
[۴۰] سوره مبارکه توبه، آیه ۴۱٫
«انْفِرُوا خِفَافًا وَ ثِقَالًا وَ جَاهِدُوا بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ».
[۴۱] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۲٫
«وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ».
[۴۲] عمرو بن هشام بن مغیره از مخالفان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و همواره با او دشمنی میکرد. پدرش هشام بن مغیره از تیره بنیمخزوم بود و قریش مرگ او را مبدا تاریخ خود قرار داده بودند. مادرش اسماء دختر مخربه بن جندل حنظلی از بنیتمیم بود. از این رو او ابنحنظلیه نیز نامیده شده است. کنیه ابوجهل ابوالحَکم بود اما پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را ابوجهل نامید. دلیل این نامگذاری جهالت او و دشمنیاش با اسلام ذکر شده است. همچنین برپایه روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرعون امت اسلام، ابوجهل است. عِکرمه بن ابیجهل فرزند او بود که با پیامبر دشمنی میکرد اما پس از فتح مکه مسلمان شد. ابوجهل با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دشمنی میکرد و به شیوههای مختلف به او ناسزا میگف و توهین میکرد. همچنین شان نزول برخی از آیات قرآن ابوجهل و رفتارهای او در مخالفت با اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته شده است. در دایره المعارف قرآن ۳۲ آیه از قرآن ذکر شده که مفسران آنها را مرتبط با وی دانستهاند. او برای جلوگیری از گسترش اسلام اقداماتی انجام داد برخی از آنها عبارتند از: محمد بن احمد قرطبی در تفسیر آیه «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَسْمَعُواْ لهَذَا الْقُرْءَانِ وَ الْغَوْاْ فِیهِ لَعَلَّکمُْ تَغْلِبُون؛ کافران گفتند: به این قرآن گوش فرا ندهید و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید، شاید پیروز شوید!» از ابنعباس نقل کرده که هر زمان پیامبر قرآن میخواند، ابوجهل میگفت دادوفریاد کنید تا متوجه نشوند او چه میگوید. به گزارش عبدالملک بن هشام، مشرکان مکه در دارالندوه برای تصمیمگیری درباره نحوه برخورد با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گرد هم آمدند هر یک پیشنهادی مطرح کردند ابوجهل پیشنهاد داد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بکشیم اما در قتل او همه قبایل مشارکت کنند تا بنیهاشم نتواند با همه قبایل درگیر جنگ شود و به خونبهای او رضایت دهند. پیشنهاد او پذیرفته شد از این رو در لیلهالمبیت برای عملی کردن نقشه قتل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از هر قبیله یک نفر حاضر شد. ابوجهل نیز در میان حاضران بود و آنان را تشویق میکرد اما با خروج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خوابیدن امام علی (علیه السلام) در جای او این نقشه عملی نشد. ابوجهل در سی سالگی به عضویت دارالندوه درآمده بود، در حالی که در آن زمان اعضای دارالندوه به جز بنیقصی میبایست بیش از چهل سال داشته باشند. در سال دوم هجری کاروانی از قریش که ابوسفیان ریاست آن را برعهده داشت مورد تهدید مسلمانان قرار گرفت. او از قریش تقاضای کمک کرد ابوجهل با لشکری برای حمایت از آن کاروان از مکه خارج شد. با آنکه کاروان به سلامت گذشت، اما به اصرار ابوجهل لشکر مکه به سوی چاههای بدر حرکت کرد و در آنجا جنگ بدر میان آنان و سپاه مسلمانان رخ داد. لشکر مکه از مسلمانان شکست خورد و ابوجهل به همراه شماری دیگر از سران قریش کشته شدند. ابوجهل بهدست معاذ بن عمرو و فرزندان عفراء کشته شد و عبدالله بن مسعود، سر او را از تن جدا کرد.
[۴۳] سوره مبارکه محمد، آیه ۵٫
«سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ بَالَهُمْ».
[۴۴] همان.
[۴۵] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص ۱۱۵.
لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.
متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (عَلَیهِ السَّلام) دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (عَلَیهِ السَّلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (عَلَیهِ السَّلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».
[۴۶] شیخ صدوق، الامالی، ۱۴۰۰ ق، ص ۱۱۸.
«أنَا قَتیلُ العَبَرَهِ لایذکُرُنی مُؤمنٌ الا استَعبَرَ».
[۴۷] موسوى وادقانى، سید احمد، یاران کوچک امام حسین علیه السلام، ص ۱۳۲؛ به نقل از اسرار الشهاده، فاضل دربندى، ص ۴۶۲؛ دمعه الساکبه، ملا باقر بهبهانى، ص ۳۵۰؛ معالى السبطین، محمد مهدى، مازندرانى، ج ۲ ص ۳۱.
«شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ رَی عَذْبٍ فَاذْکُرُونِی *** أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِیبٍ أَوْ شَهِیدٍ فَانْدُبُونِی
وَ أَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیرِ جُرْمٍ قَتَلُونی *** وَ بِجَرد الخَیلِ بَعْدَ القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی
لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاٌ تَنْظُرونی *** کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوْا أَن یرْحَمُونی
و سَقَوهُ سَهْمَ بَغْىٍ عِوَضَ الماءِ المَعینِ *** یا لَرُزْءٍ وَ مُصابٍ هَدَّ أرْکانَ الحَجِونِ
وَیلَهُم قَدْ جَرَحُوا قَلْبَ رَسُولِ الثَّقَلَینِ *** فَالْعَنُوهُم مَا اسْتَطَعْتُم شِیعَتِى فِى کُلِّ حِینٍ».
[۴۸] مثیراالاحزان، ص ۵۵.
«…ثم قصدوه بالحرب و جعلوه شلوا فی کثره الطعن والضرب و هو یستقی شربه من ماء و لا یجد…».
[۴۹] موسوى وادقانى، سید احمد، یاران کوچک امام حسین علیه السلام، ص ۱۳۲؛ به نقل از اسرار الشهاده، فاضل دربندى، ص ۴۶۲؛ دمعه الساکبه، ملا باقر بهبهانى، ص ۳۵۰؛ معالى السبطین، محمد مهدى، مازندرانى، ج ۲ ص ۳۱.
[۵۰] لهوف، سید بن طاوس، ص ۱۱۳٫
«فَلَمَّا لَمْ یَبْقَ مَعَهُ سِوَى أَهْلِ بَیْتِهِ خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ کَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِی الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَ نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَیْنَهُ وَ بَکَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ یَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَکَ کَمَا قَطَعْتَ رَحِمِی فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِیداً وَ قَتَلَ جَمْعاً کَثِیراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِیهِ وَ قَالَ یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَى شَرْبَهٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِیلٌ فَبَکَى الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ یَا بُنَیَّ قَاتِلْ قَلِیلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّکَ مُحَمَّداً ص فَیَسْقِیَکَ بِکَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَهً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّهَ الْعَبْدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ فَنَادَى یَا أَبَتَاهْ عَلَیْکَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّی یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَیْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَهً فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ حَتَّى وَقَفَ عَلَیْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوکَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاکِ حُرْمَهِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاءُ. قَالَ الرَّاوِی: وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ تُنَادِی یَا حَبِیبَاهْ یَا ابْنَ أَخَاهْ وَ جَاءَتْ فَأَکَبَّتْ عَلَیْهِ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ».
پاسخ دهید