«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

رُکوع باعث نَرم‌شدن دل انسان در برابر حق‌تعالی می‌شود

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ[۲]»؛ چند هفته‌ای است که از پیام‌های سازنده‌ی این آیه‌ی کریمه بَهره بُردیم و آیات قرآن کریم هریک از آیات دریایی است که کسی نمی‌تواند به عُمق آن برسد. از نظر بلندا هم کسی به قُلّه‌اش نمی‌رسد. چون جلوه‌ی خداوند متعال است و جلوه‌ی پروردگار متعال لایتناهی است. گَنج‌هایی هم که خداوند متعال در قرآن کریم برای تأمین سعادت دنیا و آخرت ما گُنجانده است، لایتناهی است. لذا هیچ‌ زمانی کُهنه نمی‌شود و برای همه‌ی زمان‌ها نُسخه دارد. این‌گونه نیست که بگویند وقت آن گذشته است، مُدّت آن تمام شده است. قرآن کریم جلوه‌ی دائمِ خداوند متعال است و در تَجلّی خداوند متعال تکرار وجود ندارد. همیشه نو است. به تناسب نیاز قرآن کریم کَلام خداوند متعال است و پیام خداوند را می‌شود از این قرآن متناسب با نیاز زمان استخراج کرد. این پنج دستوری که خداوند مَنّان در این آیه‌ی کریمه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی حجّ مَطرح فرموده است، یک لطافت خاصّی دارد. خداوند متعال از مؤمنین می‌خواهد که «ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا»؛ خداوند می‌توانست بفرماید نماز بخوانید؛ کسی که نماز می‌خواند هم نماز انجام می‌دهد و هم سَجده جُزء واجبات رُکنی نماز است. کما این‌که رُکوع هم رُکن نماز است. ولی پروردگار متعال می‌خواهد به فلسفه‌ی نماز، سازندگی نماز، ثَمرات و بَرکات نماز واقعی ما را مُتوجّه کند. رُکوع سَمبُل نَرمش، تَواضع و حقّ‌پذیری است. حالت اِنحنا نشان می‌دهد که انسان در برابر عظمتی کَمر خَم کرده است و این کَمر ظاهری تَبلوُر نَرمش دل هست. دل در برابر خداوند متعال نَرم شده است.‌

Sadighi-14021130-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (1)

سَجده نزدیک‌ترین حالت عَبد به مولاست

بعد از این زُدودن حجابِ قَساوت و مُعالجه‌ی غَدّه‌ی سرطانیِ تکبُّر، لِجاجت و اَنانیّت که انسان را در برابر حقّ قرار می‌دهد، حالا خودتان را به نزدیک‌ترین مرتبه‌ی قُرب الهی برای بنده برسانید. نزدیک‌ترین حالت عَبد به مولا سَجده است.

یک صلواتی مَرحمت بفرمایید.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

حالت سَجده بهترین حالتِ بندگی بین خدا و خَلق خداست. لذا هم برای آمُرزش گناهان جوانی بود که خدمت امام جعفر صادق (علیه السلام) آمد و عرضه داشت: یابن رسول الله! به دادم برسید. حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: مشکل تو چیست؟ عرض کرد: گناه؛ بارِ گناه بیچاره‌ام می‌کند. حضرت فرمودند: سَجده‌های طولانی انجام بدهید. گاهی هم خدمت شما برادران عزیز عرض شده است که اگر خدایی ناخواسته یک‌ وقتی شیطان نُفوذ کرد، وَسوسه کرد، زبان آلوده شد، چشم آلوده شد، گُناهی برایمان پیش آمد، دستور امام جعفر صادق (علیه السلام) این است که وضو بگیرید، دو رکعت نماز توبه بخوانید. بعد از سلام نماز ۷۰ مرتبه استغفار کنید و سپس سر به سَجده بگذارید و تا می‌توانید «الهی العَفو» بگویید. همچنین سعی کنید دلتان بشکند. ولو به اندازه‌ی پَر مَگسی اشک‌تان دربیاید. خداوند متعال این حالت سَجده را خیلی دوست دارد و چیزی مانند سَجده شیطان را ناراحت نمی‌کند. چون تکبُّر این بَدبخت مانع سَجده شد و بخاطر سَجده‌نکردن در برابر فَرمان خداوند متعال که سَجده‌ی به حضرت آدم (علیه السلام) نبود؛ بلکه سَجده‌ی به فَرمان خداوند بود. چون سرباز زد و سَجده‌ نکرد و زحمت شش‌ هزار ساله‌اش سوخت، باخت. بَدبخت شش هزار سال زحمت کشیده بود، همه را از دست داد و این دشمنِ ماست. خدا نکند که کسی دشمن‌شاد بشود و چیزی که دشمن را ناراحت بکند، دشمن ایمان و اسلام را ناراحت بکند، خودِ آن حَسنه است. در قرآن کریم دارد که هیچ قَدمی برنمی‌دارید، هم قَدم برداشتن و هم حرکت کردن است که «یَغِیظُ الْکُفَّارَ[۳]»؛ کُفّار را ناراحت می‌کند، به بُغض درمی‌آورد.‌ «إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ[۴]»؛ هر حرفی بزنید که دشمن دین ناراحت بشود، خَشم کند. هر حرکتی، هر اجتماعی، هر شُعاری، هر اقدامی که دشمن را به بُغض دربیاورد، به خَشم دربیاورد،  در متن قرآن کریم این به عنوان حَسَنه به ما مُعرّفی شده است. و از این آیه‌ی کریمه می‌شود نتیجه گرفت دشمنان غَدّار ما و در رأس آن‌ اِبلیس که شیطان نامَرئی است و این شیطان مَرئی که امام (رضوان الله تعالی علیه) او را شیطان بزرگ نامگذاری کردند، آمریکا و جبهه‌ی جریان اِلحاد و استکبارِ غَرب، این‌ها از هر پیشرفتی که برای کشور ما پیش می‌آید، ناراحت می‌شوند و هر حرکت فرهنگی که نشان بدهد مردم پای دین‌شان هستند، مردم زیر عَلم ولایت هستند، مردم در برابر دستاورد‌های خون شهیدان‌شان احساس مسئولیت می‌کنند، مردم در حفاظت از اَمانت امام (رضوان الله تعالی علیه) و شهدا که نظام اسلامی است، حَسّاس هستند؛ این‌ها انسان را ناراحت می‌کند. لذا با تمام بوق‌ها در مقام این هستند که صُفوف فشرده‌ی مردم را در حمایت و حفاظت انقلاب مُتلاشی کنند و این تَبلیغاتی هم که علیه انتخابات می‌شود، حضور شما دشمن را به بُغض درمی‌آورد، به غیظ درمی‌آورد. این صَریح آیه‌ی قرآن کریم جُزء حَسنات شما قرار می‌گیرد. لذا این سَجده چون مُقابله‌ی عینی با استکبار یک مُستکبری است که بَنای تکبُّر را در عالَم او گذاشت، بَنای سکولار را او گذاشت، بَنای زیر بارِ خلیفه‌ی خدا نرفتن را او گذاشت. این روشنفکری‌های غربی مَآبانه که در کشور ما هم کسانی که مَسخ شدند و در عوض عُبودیّت هُویّت خداوند متعال و عشق به حاکمیّت قَوانین خداوند متعال در مَملکت، این‌ها دوست دارند که زیر پَرچم کَدخدا باشند و در خانواده‌ی جهانی هَضم بشوند. این‌ها دَقیقاً مُقلّد شیطان هستند و پیرو این عُنصرِ شکست‌خورده‌ی وامانده‌ی بَدبخت هستند.‌

Sadighi-14021130-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (2)

فقه اکبر و فقه اُوسط به خودشناسی انسان کمک می‌کند

در مُقابل این‌هایی که دائماً دعایشان این است: «اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَهْ عَیْنٍ أَبَداً[۵]»؛ خدایا! ما را رها نکنُ ما را به خودمان رها نکن. اگر عنایت تو نباشد، تَصرّف هدایتی تو نباشد، اگر این نَفس آزاد بشود، ما را به جهنّم می‌کشاند. این‌هایی که خداوند رهایشان کرده است، امام عصر (ارواحنا فداه) در آن‌ها تَصرّف ولایی نمی‌کند، تَصرّف تَکوینی نمی‌کند، یعنی هدایت ایصالی ندارد. هدایت دو نوع است؛ یک وقت هادی راه را نشان می‌دهد و بعضی‌ها می‌روند و بعضی هم نمی‌روند. «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا[۶]»؛ وقتی آدرس می‌دهند، هرکسی آدرس داشت مَعلوم نیست که به مَقصد برسد.‌ رسیدن به مَقصد جُز از طَریق طیّ طَریق و سُلوک به سوی مَقصد حاصل نمی‌شود و همه اهل سُلوک نیستند، اهل پیمودنِ این راه نیستند. لذا راهنمایی لازم هست، آدرس داشتن ضَروری هست، باید آدرس داشت، باید اعتقادات را به صورت علمی یاد گرفت، باید اَخلاق دینی را یاد گرفت. هم در اندیشه، هم در انگیزه، هم در رفتار باید راه را بَلد بود. فقه هم فقه اکبر، هم فقه اُوسط و هم فقه اصغر، فقه اکبر مربوط به مسائل دورنی و حرکت انسان از طَریق خودشناسی است، راهِ دل است. کسی حجاب‌های دل را یاد بگیرد که چگونه می‌شود از این حجاب‌های ضَخیم عُبور کرد و به نور خداوند رسید، استضائه کرد، نور خدا شد؛ اگر کسی توانست حجاب چشم دل را از جلوی دیده خود برطرف کند، او به فقه اکبر دست پیدا کرده است. و فقه اُوسط خودسازی است، کَسب فَضائل هست و نَفی رَذایل هست. اکتسابِ مَلکه‌ی عدالت، عفّت، شجاعت و حکمت که این اُصول چهارگانه‌ی فَضائل اخلاقی است. اگر کسی در وادیِ علم اخلاق این اُصول و اَرکان را یاد بگیرد، ریزه‌کاری‌ها را هم عالِمانه بَلد بشود و بعد هم با خودش مُبارزه کند؛ با حِرصش، با تکبُّرش، با حَسَدش، با کینه‌توزی‌اش، با اَنواع مَنابع گناه و مَبادی گناه بتواند دَرگیر بشود تا این تعلُّقات دل را نسبت به گناهان رَفع نماید. تا علاقه‌ی به گناه هست، مبارزه‌ی شما با گناه، مبارزه‌ی با مَعلول است.‌ علّت سر جایش هست. دلت می‌خواهد نامَحرم را ببینی؛ یک‌ بار، دو بار، سه بار خودت را کُنترل می‌کنی، ولی یک‌جا تا غافل هستی، شیطان غافلگیرت می‌کند، می‌بینی که چشم رفت و بعد هم به دنبال آن دل رفت و بعد هم کارهای دیگر انجام شد و انسان آلوده شد و زمین خورد. تا این مَبدأ میل درست نشده است، مُقابله‌ی با گناه مُقابله‌ی با مَعلول است. البته خودِ این جهاد است و جهادِ بسیار کارسازی است. آدم با مَعلول هم اگر مُراقبه بر تَرک گناه داشته باشد، خداوند متعال عَقربه‌ی تَقوا را بالا می‌بَرد و دل انسان‌ شوق و محبّت خداوند متعال را در خودش می‌بیند و آن محبّت ریشه‌ی گناه را می‌سوزاند. اما آن‌هایی که اهل هستند، ابتدا از طَریق محبّت وارد می‌شوند. با علّت سُراغ حلّ مسائل می‌روند به صورت ریشه‌ای حَل می‌کنند.‌ این فقه اُوسط است.

Sadighi-14021130-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (3)

ائمه‌ی هدی (سلام الله علیهم اجمعین) قرآن ناطق است

فقه اصغر همین فقهی است که مَراجع تَقلید ما و فُقهای شیعه در طول تاریخ آمده‌اند و نظام‌نامه‌ی زندگی را در اجرائیات، زندگی را با فقه ریل‌گذاری کرده‌اند. فقه نظام زندگی است و قبل از امام محمّد باقر (علیه السلام) و امام جعفر صادق (علیه السلام) بیش از یک قَرن جامعه‌ی اسلامی بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فقه نداشت، نظام‌نامه‌ی زندگی نداشت، دستورالعَمل برای زندگی نداشت. چون نَقل حدیث را خُلفای اوّل و دوّم قَدغن کردند و بعضی از رُوات را زندانی کردند و در زندان اَبد مُردند، کسانی را که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیث نَقل می‌کردند را تَنبیه می‌کردند؛ لذا وقتی احادیث از گردانه‌ی اجرایی کردن قرآن کریم رَخت بربَست، دیگر قرآن کریم اجرایی نمی‌شود. قرآن کریم قانون اساسی است، قرآن کریم فرموده است: «أَقِیمُوا الصَّلَاهَ[۷]»، اما نفرموده است که چند رکعت است، در چه وقت‌هایی است و چگونه انجام بشود. نه کیفیت نماز، نه کَمیّت نماز و نه شرایط نماز در قرآن کریم نیامده است؛ اصلِ نماز آمده است. این حدیث که کیفیت را، کَمیّت را، شرایط را، مُبطلات را، مُقارنات را، مُقدّمات را برای جامعه بیان می‌کند. زَکات هم همین‌گونه است، جهاد هم همین‌گونه است، «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ[۸]» هم همین‌گونه است. این اجرایی‌شدن کُلیّات به کمک روایات است. آن چیزی که جامعه را نظام‌مَند و قانون‌مَند می‌کند، روایات پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل‌بیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) است و خُلفا بزرگ‌ترین خسارتی که برای جامعه در آن روز وارد کردند و جامعه‌ی اسلامی را از اسلام تُهی کردند، این بود که احادیث را حَذف کردند، زیرا اَحادیث سراسر فَضائل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) بود؛ خواستند که این‌ها گفته نشود. نمی‌شد که تَبعیض وارد کنند و بگویند که این‌ها را نگویید؛ پس گفتند که حدیث نباید گفته شود. اَحادیث را جَعل هم کردند و گفتند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «لا تَکتُبُ عَنِّی غِیرَ القُرآنی»؛ کسی از من غیر از قرآن کریم چیزی ننویسد! این حدیث جَعلی هست. آن چیزی که قَطعی‌الصّدور است و همه‌ی مسلمان‌ها در تمام عالَم قبول دارند، این است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده‌اند: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ اَلثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی کِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِی[۹]»؛ این حدیث قَطعی‌الصّدور است که اصلاً قرآن کریم مِنهای عترت امکان ندارد خاصیّت قرآنی داشته باشد. کما این‌که عترت تمام گفتارشان مُبتنی بر آیات قرآن کریم است. او قرآن صامت است و عترت قرآن ناطق است. لِسان قرآن کریم ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) هستند. تَبیین قرآن کریم بیانات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) است. «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ[۱۰]»؛ قرآن کریم خودش به مردم و همه‌ی مسلمان‌ها اعلان کرده است که قرآن کریم مُعلّم می‌خواهد، قرآن کریم مُبیِّن می‌خواند و نُفوس شما با قرآن کریم تَزکیه نمی‌شود. مُرّبی لازم دارید. لذا هم «یُزَکِّیهِمْ[۱۱]»، هم «یُعَلِّمُهُمُ[۱۲]» و هم «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ» سه واژه است. یکی این‌که قرآن کریم تَبیین لازم دارد، کارشناس باید آیات قرآن کریم را برای مردم تَبیین کند؛ دوّم این‌که تَزکیه‌ی نَفس و تَطهیر نَفس از رَذائل و تربیت نُفوس بَشری از جانب کسانی است که خداوند متعال آن‌ها را تربیت کرده است. لذا حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «أَنَا أَدِیبُ اَللَّهِ وَ عَلِیٌّ أَدِیبِی[۱۳]»؛ خداوند متعال خودش من را اَدب کرده است، تربیت کرده است و من هم علی (علیه السلام) را ساختم. در حدیث دیگری دارد که فرموده‌اند: «فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا[۱۴]»؛ ما تربیت‌شده‌‌های ذاتِ رُبوبی هستیم و مردم تربیت‌شده‌‌های ما هستند. این تربیت مُقدّم بر تَعلیم است. تربیت خیلی مهمّ است. آن چیزی که امروز به جامعه‌ی ما ضربه‌هایی زده است، آن نبودِ علم است، نبودِ تربیت است. در آموزش و پرورش این مُربّیان تربیتی که خداوند متعال «شهید رجایی» را رحمت نماید؛ این کارِ حساب‌شده‌ای بود، ولی سکولارها آمدند و این را نَفی کردند. فقط بچّه‌ها را در اندازه‌ی ذهنیّت نگاه داشتند که آن هم ذهنیّت چیزهایی بود که در آن هزار حرف وجود دارد. اما اگر پیروان قرآن کریم بخواهند عالِم بشوند و به زندگی علم پیدا کنند، علم زندگی در قرآن کریم است. قرآن کریم هم این سه اصل را که یکی تَزکیه، یکی تَعلیم و سوّم تَبیین است که این سه مرحله در بَلاغ مُبین خُلاصه می‌شود.

Sadighi-14021130-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (4)

حکومت اسلامی هم تَضمین‌کننده‌ی زندگی دُنیوی و هم زندگی اُخروی بَشر است

این را آمدند و به حدیث نه گفتند؛ وقتی نه گفتن به حدیث باشد، یعنی نه گفتن به فقه است، یعنی نه گفتن به قانون اسلام است. وقتی قانون نباشد، سَلیقه‌ای می‌شود. حکومت هرچه دلش خواست، دلخواه خودش را به گُرده‌ی مردم تَحمیل می‌کند؛ در حالی که خداوند متعال برای تربیت نُفوس بَشر فرمود: «فَلَا وَ رَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا[۱۵]»؛ این آیه‌، آیه‌ی ولایت مُطلقه است که جامعه‌ی اسلامی باید آنچه را که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حُکم می‌کند، به آن تَسلیم باشند. هم در مرحله‌ی اجرا تَسلیم باشند و مُمانعت نکنند از این‌که حُکم الهی با زبان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان می‌شود و در عینیّت خارجی مُحقّق می‌شود و هم «لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ»؛ به دادگاه که می‌روند، یک طرف ناراضی است. آن کسی که در دادگاه مَحکوم شده است، احساس رضایت نمی‌کند. هم از قاضی ناراضی است، هم از قانون ناراضی است و هم از طرف خودش ناراضی است؛ اما در حکومت اسلامی این‌گونه نیست. آن مَحکوم هم چون حُکم الهی در مورش اجرا شده است، باید از عُمق جانش راضی باشد که بعضی از کسانی که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در موردشان حَدّ الهی را جاری می‌کرد، عشق‌شان نسبت به حضرت علی (علیه السلام) بیشتر می‌شد و اعتقاد داشتند که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) این‌ها را پاک کرده است.‌ با اجرای قانون در عالَم دنیا برای عالَم آخرت دیگر مُجازاتی نمی‌شوند. «لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ»؛ این‌ها نسبت به قَوانین اسلام احساس تَنگنا نخواهند داشت. لذا حکومت اسلامی هم تَضمین اجرا هست و هم تأمین تربیت است و هم گُسترش دانش و بینش زندگی پاک است. تأمین‌کننده‌ی سعادت دُنیوی و اُخروی است. «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً[۱۶]».

Sadighi-14021130-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (5)

سَجده بالاترین کلاس بنده برای عُبودیّت حق‌تعالی است

این است که خداوند مَنّان نماز را کلاس تربیت به ما مُعرّفی می‌کند، از رُکوع شروع می‌کند، بعد دستور سَجده می‌دهد که توجّه داشته باشید، سَجده فلسفه دارد، سَجده اُفتادگی است، سَجده دلدادگی است، سَجده عاشقی است، سَجده حقیقت پَرستش است. دیگر شما دَقیق‌تر از این نمی‌توانید پَرستش را در خارج ببینید. سَجده نَفس را از خَر شیطان پایین‌ کشیدن است. او را پایین بیاورید، این نَفس را خاک‌مال کنید. سَجده خیلی شیرین است، خیلی لَطائف دارد، سَجده خیلی رَمزآموز است. این است کسانی که حقیقت سَجده را یافته‌اند، این‌ها می‌گفتند: ای کاش همه‌ی دنیا یک روز بود و ما آن یک روز را هم به سَجده می‌گذراندیم. همه‌ی عُمرمان یک سَجده در این عالَم بود. بزرگانی هم مانند مرحوم آقای «شیخ حسنعلی نخودکی[۱۷]» (رضوان الله تعالی علیه)، مانند مرحوم «مُحقّق اصفهانی[۱۸]» (اعلی الله مقامه الشریف) استاد «آیت الله بهجت» (روحی فداه) که این‌ها مَسبوق به جناب «اُویس قَرنی[۱۹]» هستند. اُویس قَرنی لیله السُّجود داشته است. بعضی از شب‌ها از ابتدای شب تا پایان شب در حال سَجده بوده است. اُویس هم از مولایش حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آموخته بود. حالات حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) را در شهادت حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) در همین‌جا به مَحضرتان عرض کردیم که صبح سر به سَجده می‌گذاشتند و ظُهر سر از سَجده برمی‌داشتند. سَجده برای اهل‌الله، برای سالکین اِلی‌الله در واقع این‌گونه است که این ساقی جام محبّت به بنده‌اش می‌دهد. تا انسان این حجاب خودیت را برندارد، جام محبّت در کامِ او نمی‌ریزند؛ ولی وقتی خودش را انداخت، چشم‌اندازِ خود را نَفی کرد، خودش را ندید، ماسِوی را هم ندید، آن‌گاه دل یک چیزهایی می‌بیند. «غُضُّوا أبصارَکُم تَرَونَ العَجائبَ[۲۰]»؛ این حدیث از غُرَر اَحادیث است و خیلی لَطیف است. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نَقل می‌کنند که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «غُضُّوا أبصارَکُم تَرَونَ العَجائبَ»؛ چشم بَربَندید، چشم فرونشانید، به زَرق و بَرق دنیا نه به حرام، کُلّاً آنچه ماسِوی الله است، به آن چشم ندوزید، آن را تماشا نکنید. به خداوند و جلوه‌های خداوند متعال نگاه کنید. تمام موجوداتی که ما می‌بینیم، تَحت‌الشُعاع وَجه‌الله هستند. «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ[۲۱]»؛ «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ» یعنی همین الآن هرچه هست، با وَجه‌الله وجود دارد.‌ و آن‌هایی که اهل دل هستند، به هرچه نگاه می‌کنند، وَجه خدا را می‌بینند، روی خدا را می‌بینند، نورِ خدا را می‌بینند، آیه‌ی خدا را می‌بینند، جلوه‌ی خدا را می‌بینند. برای این‌ها نگاه کردن به شیء، نگاه کردن به شیء نیست؛ نگاه‌ کردن به آیینه است و در آیینه هم خداوند متعال دیده می‌شود. همه‌ی موجودات مَراعی هستند. آیه به چه معنایی است؟ به معنای آیینه است. اشخاص آیینه را که برانداز نمی‌کنند که هر روز بیایند و بنشینند و این شیشه را بررسی کنند و پُشت آن را نگاه کنند؛ بلکه آیینه را گذاشته‌اند تا افراد تصویرشان را ببینند. خداوند متعال تمام موجودات را آیینه قرار داده است که مردم نگاه کنند و عکس یار را در این آیینه ببینند. خداوند متعال در تمام موجودات دیده می‌شود.‌ مُنتها ما آن دید را نداریم.

«چشم دل باز کن که جان بینی     *****     آنچه نادیدنی است آن بینی[۲۲]».

Sadighi-14021130-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (6)

مؤمن باید برای همه موجب خیر و برکت باشد

بعد از دستور سَجده، دستورِ «وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ» است. اگر سَجده برایت مَزه کرد، دیگر بندگیِ غیرِ خدا را نمی‌کنی. «أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ[۲۳]»؛ جناب یوسف (علیه السلام) زندان را برای خودش تَهدید قرار نداد، بلکه فُرصت قرار داد. از زندان هم برای تَبلیغ استفاده کرد. دید مُحیط مناسبی است و در این‌جا مَریض زیاد است. در آن‌جا شروع به مُعالجه‌ی بیمارانی کرد که گرفتارِ حَبس شده‌اند. گفت: «أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»؛ شما رَبّ‌تان پول باشد، شَهوت باشد، قدرت‌طلب‌ها باشند، تشنگان ثروت باشد، زیرِ بار این‌ها بروید خوب است یا نه، فقط یکی دل شما را ببَرد؟ دل هرجا باشد، آدم همان‌جاست. «وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ»؛ بیش از یک رَبّ انتخاب نکنید. آن یک رَبّ را عبادت کنید.‌ دل از غیرِ رَبّ‌تان بَرکَنید. «وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ»؛ «بت پرستی مکن، این مُلک خدائی دارد[۲۴]». حالا که این مُلک خدا دارد، مُلک‌پَرست نباش. با مالک‌ِ مُلک ارتباط برقرار کُن.‌ «وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ»؛ اگر عَبد شدی، خداوند تمام مَضرّات و مَفاسد را از وجود تو پاک می‌کند. برای همه بَرکت می‌شوی. «المُؤمِن کِلْتَا یَدَیْهِ یَمِینٌ[۲۵]»؛ آن حدیث شریفی که از حضرت امام رضا (علیه السلام) هست که فرمودند: «لاَ یَکُونُ اَلْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى یَکُونَ فِیهِ ثَلاَثُ خِصَالٍ[۲۶]»؛ مؤمن به مرتبه‌ی عقل نمی‌رسد، مگر این‌که ده خصلت در او باشد. یک «اَلْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ[۲۷]» است. دوّم «اَلشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ[۲۸]» است. مؤمن کسی است که همه به او اُمید دارند. «اَلْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ»؛ همه از او اُمید خیر دارند.‌ ولی «وَ اَلشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ» که ما در زیارت «آل ‌یاسین» هم به آقا جانِ خودمان می‌گوییم: «السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْإِمامُ الْمَأْمُونُ[۲۹]»؛ وجود نازنین ایشان امنیّت همه است. هرکسی به امام زمان (ارواحنا فداه) وصل بشود، در اَمان است. شما هم بیایید و جلوه‌ی امام زمان (ارواحنا فداه) بشوید. هیچ‌کسی نگران نباشد که با شما حرف بزند، به شما راز بگوید، به شما اعتماد کند، به شما مُراجعه کند. برای هیچ‌کسی یأس نباشید، برای هیچ‌کسی شَرّ نباشید. این آیه این را می‌گوید.

مهمّ‌ترین جهاد، جهادِ سیاسی است

سپس می‌فرماید: «جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ»؛ امروز حقّ جهاد هم در بُعد اقتصادی مردم ما باید به سنگر بیایند و مشکلات اقتصادی کشور را که مایه‌ی شِماتت شده است؛ دشمنان دین، وابستگان به اَجانب این را چُماق کرده‌اند و بر سر ما می‌زنند. برای این‌که کوتاهی کردیم، در صحنه‌ی جهاد نبودیم، ابتکاری به خَرج ندادیم و هم در صحنه‌ی فرهنگ که امروز منبر جهانی این شبکه‌های مَجازی است. باید همه بیایند و اسلام و اخلاق و مَعنویّت و هُجوم به کُفر و شِرک و اِلحاد و نِفاق و دَفع شُبهات را از این منبر فرا بگیرند. این جهاد، جهادِ مُهمّی است. «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ[۳۰]»؛ و جهادِ سیاسی از همه‌ی این‌ها مهمّ‌تر است. «ما نودیَ اَحَدٌ بِشَیءٍ مِثلُ ما نودیَ بِوِلایه[۳۱]»؛ امروز ولیّ ما، حاکم ما، زَمامدار ما، حافظ خون شهدای ما از آحاد ما به زبان‌های مختلف با همه‌ی وجودش به میدان آمده است تا در صحنه‌ی انتخابات ایران سرافکنده نشود. ما عزّت ملّی پیدا کنیم، عزّت سیاسی پیدا کنیم و عزّت بین المللی پیدا کنیم که مردم دنیا بدانند رشته‌ی مردم ایران گُسسته نشده است. دانه‌های بهم پیوسته هستند، همه به یک رشته‌ای وصل هستند. این‌ها قَطرات جُداشده نیستند که با یک تابش مُختصری از بین بروند. قَطره‌هایی بهم پیوسته هستند، دریا هستند.‌ کسی نمی‌تواند با دریا مبارزه کند. این خُروشِ عارفانه‌ی آگاهانه‌ی مردم بر سر صندوق‌های رأی هم اعلان قدرت ملّی است، هم اعلان عزّت دینی است و هم اعلان حیاتِ ولایتی و امامتی این ملّت است. لذا «جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ». دیگر ایّام، ایّام ولادت حضرت علی اکبر (روحی فداه) و حضرت مهدی (ارواحنا و ارواح العالَمین لتُراب مَقدمه الفداه) است و برای شما روضه نمی‌خوانیم.

دعا

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم، خدایی که ۴۵ سال این ملّت را در برابر اَشرار عالَم سنگرنشین و مقاوم کردی، در این مرحله و تا ظُهور این مردم ما را در عَرصه‌ی مُجاهده، مقاومت، مُقابله‌ی با دشمنان دین ثابت‌قَدم بفرما.

خدایا! فَرج امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را در زمان ما مُحقّق بگردان.

خدایا! سایه‌ی پُر برکت رهبر نورانی ما، حکیم ما، دلبَر ما، پاکیزه‌ی ما، زاهد ما را تا ظُهور و در کنار حضرت مهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) مُستدام بدار.

بارالها! پروردگارا! همه‌ی میکروب‌های یأس و نَشردهندگان این میکروب را با چوب غَضب خود اَدب بفرما.

خدایا! کسانی که در مُقابل انتخابات هستند و خوششان نمی‌آید که کسی خوشحال باشد، حالشان را بد می‌کنند، مُدام می‌آیند و مشکلات را بزرگ می‌کنند تا هیچ‌کسی حالِ خوشی نداشته باشد؛ خدایا! این‌ها بدحال هستند، بدحالی‌شان را به خودشان و اربابان‌شان برگردان و حال ملّت ما را با رَفع مشکلات‌شان و با حُضور همیشگی‌شان بهتر از سابق قرار بده.

خدایا! چشم‌مان را به جَمال آقایمان روشن بفرما.

خدایا! مریض‌هایمان را شِفا بده.

خدایا! عاقبت‌مان را به شهادت مَختوم بگردان.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه حج، آیات ۷۷ و ۷۸٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ  اسْجُدُوا وَ  اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ  افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * وَ  جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ۚ هُوَ  اجْتَبَاکُمْ وَ  مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ ۚ مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ ۚ هُوَ  سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَ  فِی هَٰذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَ  تَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ ۚ فَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَ  آتُوا الزَّکَاهَ وَ  اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ  مَوْلَاکُمْ ۖ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَ  نِعْمَ النَّصِیرُ».

[۳] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۰٫

«مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لَا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ لَا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لَا نَصَبٌ وَ لَا مَخْمَصَهٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لَا یَطَئُونَ مَوْطِئًا یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَ لَا یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلًا إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ».

[۴] همان.

[۵] تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج ۲، ص ۷۴؛ تفسیر نورالثقلین، شیخ حویزی، ج ۳، ص ۴۵۱؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص ۲۱۷، ح ۶؛ میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج ۴، ص ۳۲۳۲٫

«الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَال: کَانَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَهْ فِی لَیْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ الْفِرَاشِ فَدَخَلَهَا فِی ذَلِکَ مَا یَدْخُلُ النِّسَاءَ فَقَامَتْ تَطْلُبُهُ فِی جَوَانِبِ الْبَیْتِ حَتَّی انْتَهَتْ إِلَیْهِ وَ هُوَ فِی جَانِبٍ مِنَ الْبَیْتِ قَائِمٌ رَافِعٌ یَدَیْهِ یَبْکِی وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَیْتَنِی أَبَداً اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَهْ عَیْنٍ أَبَداً قَالَ فَانْصَرَفَتْ أُمُّ سَلَمَهْ تَبْکِی حَتَّی انْصَرَفَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) لِبُکَائِهَا فَقَالَ لَهَا مَا یُبْکِیکِ یَا أُمَّ سَلَمَهْ فَقَالَتْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) وَ لِمَ لَا أَبْکِی وَ أَنْتَ بِالْمَکَانِ الَّذِی أَنْتَ بِهِ مِنَ اللَّهِ قَدْ غَفَرَ اللهُ لَکَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ تَسْأَلُهُ أَنْ لَا یَشْمَتَ بِکَ عَدُوّاً أَبَداً وَ أَنْ لَا یَرُدَّکَ فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذَکَ مِنْهُ أَبَداً وَ أَنْ لَا یَنْزِعَ مِنْکَ صَالِحاً أَعْطَاکَ أَبَداً وَ أَنْ لَا یَکِلَکَ إِلَی نَفْسِکَ طَرْفَهْ عَیْنٍ أَبَداً فَقَالَ یَا أُمَّ سَلَمَهْ وَ مَا یُؤْمِنُنِی وَ إِنَّمَا وَکَلَ اللَّهُ یُونُسَ‌بْنَ‌مَتَّی (علیه السلام) إِلَی نَفْسِهِ طَرْفَهْ عَیْنٍ وَ کَانَ مِنْهُ مَا کَانَ».

[۶] سوره مبارکه انسان، آیه ۳٫

[۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۴۳٫

«وَ أَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَ آتُوا الزَّکَاهَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ».

[۸] سوره مبارکه نساء، آیه ۵۹٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا».

[۹] إرشاد القلوب، جلد ۱، صفحه ۱۳۱.

«وَ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ اَلثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی کِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ».

[۱۰] سوره مبارکه نحل، آیه ۴۴٫

«بِالْبَیِّنَاتِ وَ الزُّبُرِ ۗ وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ».

[۱۱] سوره مبارکه جمعه، آیه ۲٫

«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ».

[۱۲] همان.

[۱۳] مکارم الأخلاق، جلد ۱، صفحه ۱۷.

«مِنْ کِتَابِ اَلنُّبُوَّهِ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: أَنَا أَدِیبُ اَللَّهِ وَ عَلِیٌّ أَدِیبِی أَمَرَنِی رَبِّی بِالسَّخَاءِ وَ اَلْبِرِّ وَ نَهَانِی عَنِ اَلْبُخْلِ وَ اَلْجَفَاءِ وَ مَا شَیْءٌ أَبْغَضَ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ اَلْبُخْلِ وَ سُوءِ اَلْخُلُقِ وَ إِنَّهُ لَیُفْسِدُ اَلْعَمَلَ کَمَا یُفْسِدُ اَلْخَلُّ اَلْعَسَلَ».

[۱۴] نهج البلاغه، نامه ۲۸٫

«و من کتاب له (علیه السلام) إلى معاویه جواباً. [قال الشریف: و هو من محاسن الکتب]: أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَانِی کِتَابُکَ تَذْکُرُ فِیهِ اصْطِفَاءَ اللَّهِ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) لِدِینِهِ وَ تَأْیِیدَهُ إِیَّاهُ لِمَنْ أَیَّدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ؛ فَلَقَدْ خَبَّأَ لَنَا الدَّهْرُ مِنْکَ عَجَباً إِذْ طَفِقْتَ تُخْبِرُنَا بِبَلَاءِ اللهِ تَعَالَى عِنْدَنَا وَ نِعْمَتِهِ عَلَیْنَا فِی نَبِیِّنَا، فَکُنْتَ فِی ذَلِکَ کَنَاقِلِ التَّمْرِ إِلَى هَجَرَ أَوْ دَاعِی مُسَدِّدِهِ إِلَى النِّضَالِ؛ وَ زَعَمْتَ أَنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ فِی الْإِسْلَامِ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ، فَذَکَرْتَ أَمْراً إِنْ تَمَّ اعْتَزَلَکَ کُلُّهُ وَ إِنْ نَقَصَ لَمْ یَلْحَقْکَ ثَلْمُهُ؛ وَ مَا أَنْتَ وَ الْفَاضِلَ وَ الْمَفْضُولَ وَ السَّائِسَ وَ الْمَسُوسَ، وَ مَا لِلطُّلَقَاءِ وَ أَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ وَ التَّمْیِیزَ بَیْنَ الْمُهَاجِرِینَ الْأَوَّلِینَ وَ تَرْتِیبَ دَرَجَاتِهِمْ وَ تَعْرِیفَ طَبَقَاتِهِمْ؟! هَیْهَاتَ، لَقَدْ حَنَّ قِدْحٌ لَیْسَ مِنْهَا وَ طَفِقَ یَحْکُمُ فِیهَا مَنْ عَلَیْهِ الْحُکْمُ لَهَا. أَ لَا تَرْبَعُ أَیُّهَا الْإِنْسَانُ عَلَى ظَلْعِکَ وَ تَعْرِفُ قُصُورَ ذَرْعِکَ وَ تَتَأَخَّرُ حَیْثُ أَخَّرَکَ الْقَدَرُ؟ فَمَا عَلَیْکَ غَلَبَهُ الْمَغْلُوبِ وَ لَا ظَفَرُ الظَّافِرِ؟ [فَإِنَّکَ] وَ إِنَّکَ لَذَهَّابٌ فِی التِّیهِ، رَوَّاغٌ عَنِ الْقَصْدِ. أَ لَا تَرَى -غَیْرَ مُخْبِرٍ لَکَ وَ لَکِنْ بِنِعْمَهِ اللَّهِ أُحَدِّثُ- أَنَّ قَوْماً اسْتُشْهِدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ تَعَالَى مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ لِکُلٍّ فَضْلٌ، حَتَّى إِذَا اسْتُشْهِدَ شَهِیدُنَا قِیلَ سَیِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ خَصَّهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِسَبْعِینَ تَکْبِیرَهً عِنْدَ صَلَاتِهِ عَلَیْهِ. أَ وَ لَا تَرَى أَنَّ قَوْماً قُطِّعَتْ أَیْدِیهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لِکُلٍّ فَضْلٌ، حَتَّى إِذَا فُعِلَ بِوَاحِدِنَا مَا فُعِلَ بِوَاحِدِهِمْ قِیلَ الطَّیَّارُ فِی الْجَنَّهِ وَ ذُو الْجَنَاحَیْنِ؛ وَ لَوْ لَا مَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنْ تَزْکِیَهِ الْمَرْءِ نَفْسَهُ لَذَکَرَ ذَاکِرٌ فَضَائِلَ جَمَّهً تَعْرِفُهَا قُلُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا تَمُجُّهَا آذَانُ السَّامِعِینَ؛ فَدَعْ عَنْکَ مَنْ مَالَتْ بِهِ الرَّمِیَّهُ؛ فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا. لَمْ یَمْنَعْنَا قَدِیمُ عِزِّنَا وَ لَا عَادِیُّ طَوْلِنَا عَلَى قَوْمِکَ أَنْ خَلَطْنَاکُمْ بِأَنْفُسِنَا فَنَکَحْنَا وَ أَنْکَحْنَا فِعْلَ الْأَکْفَاءِ وَ لَسْتُمْ هُنَاکَ، وَ أَنَّى یَکُونُ ذَلِکَ [کَذَلِکَ]، وَ مِنَّا النَّبِیُّ وَ مِنْکُمُ الْمُکَذِّبُ، وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ مِنْکُمْ أَسَدُ الْأَحْلَافِ، وَ مِنَّا سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَ مِنْکُمْ صِبْیَهُ النَّارِ، وَ مِنَّا خَیْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ مِنْکُمْ حَمَّالَهُ الْحَطَبِ، فِی کَثِیرٍ مِمَّا لَنَا وَ عَلَیْکُمْ؛ فَإِسْلَامُنَا [مَا] قَدْ سُمِعَ وَ جَاهِلِیَّتُنَا لَا تُدْفَعُ وَ کِتَابُ اللَّهِ یَجْمَعُ لَنَا مَا شَذَّ عَنَّا، وَ هُوَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى “وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ”، وَ قَوْلُهُ تَعَالَى “إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ”؛ فَنَحْنُ مَرَّهً أَوْلَى بِالْقَرَابَهِ وَ تَارَهً أَوْلَى بِالطَّاعَهِ. وَ لَمَّا احْتَجَّ الْمُهَاجِرُونَ عَلَى الْأَنْصَارِ یَوْمَ السَّقِیفَهِ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فَلَجُوا عَلَیْهِمْ، فَإِنْ یَکُنِ الْفَلَجُ بِهِ فَالْحَقُّ لَنَا دُونَکُمْ، وَ إِنْ یَکُنْ بِغَیْرِهِ فَالْأَنْصَارُ عَلَى دَعْوَاهُمْ. وَ زَعَمْتَ أَنِّی لِکُلِّ الْخُلَفَاءِ حَسَدْتُ وَ عَلَى کُلِّهِمْ بَغَیْتُ، فَإِنْ یَکُنْ ذَلِکَ کَذَلِکَ فَلَیْسَتِ الْجِنَایَهُ عَلَیْکَ فَیَکُونَ الْعُذْرُ إِلَیْکَ: “وَ تِلْکَ شَکَاهٌ ظَاهِرٌ عَنْکَ عَارُهَا”. وَ قُلْتَ إِنِّی کُنْتُ أُقَادُ کَمَا یُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَایِعَ؛ وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ، وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ، وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَهٍ فِی أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ یَکُنْ شَاکّاً فِی دِینِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِیَقِینِهِ، وَ هَذِهِ حُجَّتِی إِلَى غَیْرِکَ قَصْدُهَا، وَ لَکِنِّی أَطْلَقْتُ لَکَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِکْرِهَا. ثُمَّ ذَکَرْتَ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِی وَ أَمْرِ عُثْمَانَ، فَلَکَ أَنْ تُجَابَ عَنْ هَذِهِ لِرَحِمِکَ مِنْهُ؛ فَأَیُّنَا کَانَ أَعْدَى لَهُ وَ أَهْدَى إِلَى مَقَاتِلِهِ؟ أَمَنْ بَذَلَ لَهُ نُصْرَتَهُ فَاسْتَقْعَدَهُ وَ اسْتَکَفَّهُ، [أَمَّنِ] أَمْ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ فَتَرَاخَى عَنْهُ وَ بَثَّ الْمَنُونَ إِلَیْهِ حَتَّى أَتَى قَدَرُهُ عَلَیْهِ؟ کَلَّا وَ اللَّهِ لَ “قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنْکُمْ وَ الْقائِلِینَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنا وَ لا یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلًا”. وَ مَا کُنْتُ لِأَعْتَذِرَ مِنْ أَنِّی کُنْتُ أَنْقِمُ عَلَیْهِ أَحْدَاثاً؛ فَإِنْ کَانَ الذَّنْبُ إِلَیْهِ إِرْشَادِی وَ هِدَایَتِی لَهُ، فَرُبَّ مَلُومٍ لَا ذَنْبَ لَهُ: “وَ قَدْ یَسْتَفِیدُ الظِّنَّهَ الْمُتَنَصِّحُ”. وَ مَا أَرَدْتُ “إِلَّا الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ. وَ ذَکَرْتَ أَنَّهُ لَیْسَ لِی وَ لِأَصْحَابِی عِنْدَکَ إِلَّا السَّیْفُ، فَلَقَدْ أَضْحَکْتَ بَعْدَ اسْتِعْبَارٍ؛ مَتَى أَلْفَیْتَ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عَنِ الْأَعْدَاءِ نَاکِلِینَ وَ بِالسَّیْفِ مُخَوَّفِینَ؟ “فَلَبِّثْ قَلِیلًا یَلْحَقِ الْهَیْجَا حَمَلْ”؛  فَسَیَطْلُبُکَ مَنْ تَطْلُبُ وَ یَقْرُبُ مِنْکَ مَا تَسْتَبْعِدُ؛ وَ أَنَا مُرْقِلٌ نَحْوَکَ فِی جَحْفَلٍ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ التَّابِعِینَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ، شَدِیدٍ زِحَامُهُمْ سَاطِعٍ قَتَامُهُمْ مُتَسَرْبِلِینَ سَرَابِیلَ الْمَوْتِ، أَحَبُّ اللِّقَاءِ إِلَیْهِمْ لِقَاءُ رَبِّهِمْ؛ وَ قَدْ صَحِبَتْهُمْ ذُرِّیَّهٌ بَدْرِیَّهٌ وَ سُیُوفٌ هَاشِمِیَّهٌ، قَدْ عَرَفْتَ مَوَاقِعَ نِصَالِهَا فِی أَخِیکَ وَ خَالِکَ وَ جَدِّکَ وَ أَهْلِکَ، “وَ ما هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِیدٍ».

[۱۵] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۵٫

[۱۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۰۱٫

«وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ».

[۱۷] حسنعلی نخودکی اصفهانی (۱۲۷۹-۱۳۶۱ق)، عالم و عارف امامی قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری، مشهور به داشتن کرامت و استجابت دعا. وی از محضر جهانگیرخان قشقایی، آخوند ملا محمد کاشی و سید محمد کاظم طباطبائی یزدی بهره برد و پس از آن، تهذیب نفس و ریاضت‌های شرعی را با نظر شخصیت‌هایی چون سید جعفر حسینی قزوینی و سید مرتضی کشمیری در پیش گرفت. او در کنار فلسفه، فقه، اصول، تفسیر و ریاضی، بر علوم غریبه هم تسلط داشت. وی صوفی مسلک بود و اعتقاد داشت صورت کامل تصوف در اسلام به ظهور رسیده است. حسنعلی مقدادی در ۱۵ ذی‌القعده ۱۲۷۹قمری/۱۲۴۲ شمسی در اصفهان به دنیا آمد. شهرت وی به نخودکی در اواخر عمر، به سبب اقامتش در نخودک، یکی از روستاهای اطراف مشهد بود. پدر او، علی اکبر مقدادی، فردی عامی و از کاسبان اصفهان و متصف به زهد و پارسایی بود. وی همچنین مرید محمدصادق تخت پولادی، از مشایخ سلسله چشتیه، و مشهور به استجابت دعا و کرامت بود. نخودکی در ۱۷ شعبان ۱۳۶۱ق (۸ شهریور، ۱۳۲۱ش) در ۸۲ سالگی در گذشت. پیکر وی با حضور بسیاری از اهالی مشهد تشییع و در صحن عتیق حرم امام رضا (علیه السلام) به خاک سپرده شد.

نخودکی گفته بود در زمان حیات خود، هنگامی که در یکی از حجره های صحن عتیق رضوی مشغول عبادت بود، کرامت و لطف ویژه امام رضا (علیه السلام) به زائران خود را شهود کرده و وصیت کرد در همان مکانی که امام را شهود کرده بود زیر پای زائران دفن شود. پدر حسن‌علی، وی را نیز نزد مرشدش برد و از او خواست تا تربیت و مراقبت از وی را برعهده بگیرد. حسنعلی از هفت سالگی تا یازده سالگی زیر نظر محمدصادق تخت پولادی به ریاضت شرعی مشغول شد. در ۱۲۹۰ق محمد صادق تختپولادی درگذشت و حسنعلی ۳ سال دیگر نیز به ریاضت پرداخت، چنانکه شب‌ها تا صبح بیدار می‌ماند و هر روز، روزه می‌گرفت. پس از آن برای بهره بردن از محضر سید جعفر حسینی قزوینی به شهرضا رفت. نخودکی تا سال ۱۳۱۱ق در کنار تهذیب نفس، به آموختن علوم دینی و ادبی، منطق، فلسفه، فقه، اصول و ریاضی، در حوزه علمیه اصفهان، حوزه علمیه مشهد و حوزه علمیه نجف پرداخت. او در نجف به دیدار عالم و زاهد مشهور، سید مرتضی کشمیری، رفت و مدتها با او ارتباط داشت و در تهذیب نفس، از راهنمایی‌های وی بهره برد.

نخودکی از ۱۳۱۱ تا ۱۳۱۴ق در مشهد اقامت گزید و به ریاضت‌های شرعی پرداخت و از درس استادانی همچون محمدعلی خراسانی (مشهور به حاجی فاضل)، سیدعلی حائری یزدی، حاج‌ آقا حسین قمی و عبدالرحمن مدرس استفاده کرد. وی در ۱۳۱۹ به شیراز سفر کرد و در آنجا به فراگرفتن طب و آموختن کتاب قانون نزد میرزا جعفر طبیب پرداخت. نخودکی در رمضان همان سال به بوشهر و از آنجا، از طریق دریا، به مکه رفت. وی چند بار دیگر نیز به نجف و اصفهان سفر کرد و سرانجام در ۱۳۲۹ق به مشهد رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند. نخودکی در مشهد بیشتر اوقات خویش را به عبادت، ریاضت، اعتکاف و زیارت قبور عرفا، مانند ابوعلی فارمدی، شیخ محمد کارَندِهی (مشهور به پیر پالان‌دوز) و شیخ محمد مؤمن گذراند. وی با وجود عبادت بسیار، گاه در فقه و اصول و ریاضیات، کتاب‌هایی چون شرح لمعه، معالم‌ الدین و خلاصه الحساب را تدریس می‌کرد. گفته شده است نخودکی به علوم غریبه نیز مسلط بود و در این رشته شاگردانی داشت. پاره‌ای از اوقاتِ او نیز صرف پاسخگویی به سؤالات طالبان سیر و سلوک و دادن دعا و دوا به گرفتاران و بیمارانی می‌شد که از شهرهای دور و نزدیک به او مراجعه می‌کردند. برخی از شاگردان و مریدان نخودکی عبارتند از: فرزندش علی مقدادی اصفهانی، عبدالنبی خراسانی، ذبیح‌الله امیر شهیدی، محمدحسین خراسانی، محمود حلبی، محمد احمدآبادی (مشهور به طبیب‌زاده)، سید علی رضوی، و ابوالحسن حافظیان.

[۱۸] محمدحسین غروی اصفهانی، مشهور به کمپانی (۱۲۹۶-۱۳۶۱ق) فقیه، اصولی و فیلسوف قرن چهاردهم. او در کنار آقاضیاء عراقی و میرزای نایینی، یکی از سه مکتب اصولی در شرح و بسط مکتب اصولی آخوند خراسانی را ایجاد کرده است. کتاب نهایه الدرایه از مهمترین آثار او در اصول فقه و در شرح کفایه الاصول آخوند خراسانی است. تلاش او برای تغییر در باب‌های علم اصول با مرگ او ناتمام ماند. دیوان کمپانی در مدح و رثای اهل بیت از آثار اوست. تخلص او در شعر «مفتقر» است. محمدحسین اصفهانی، فرزند محمدحسن اصفهانی نخجوانی، در ۲ محرم سال ۱۲۹۶ق در نجف متولد شد. پدرش اصالتاً نخجوانی بود و پس از امضای قرارداد ترکمانچای نخست به تبریز و سپس به اصفهان مهاجرت کرد و سپس به کاظمین رفت. پدرش از تجار مشهور کاظمین بود. او دوست داشت محمدحسین راه او را در تجارت ادامه دهد؛ اما محمدحسین با توسل به امام کاظم (علیه السلام) رضایت پدر را به دست آورد و در حدود بیست سالگی برای تحصیل علم راهی حوزه علمیه نجف شد. وی به سبب شغل پدرش به «کمپانی» مشهور بود. گفته شده است وی از این نام ناخشنود بود. با این حال، دیوان اشعار او در یکی از چاپ‌ها به نام دیوان کمپانی منتشر شده است. محمدحسین غروی اصفهانی در ۵ ذی‌الحجه سال ۱۳۶۱ق درگذشت. پیکر او در حجره‌ای متصل به گلدسته شمالی ایوان طلای حرم امیرالمؤمنین، نزدیک مقبره علامه حلی به خاک سپرده شد. درگذشت او یک هفته پس از وفات آقاضیاء عراقی بود.

[۱۹] ابوعمرو اُوَیس بن عامر قَرَنی (شهادت ۳۷ق)، از تابعین و شهدای صفین. او در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای دیدار حضرت به مدینه آمد، اما موفق به دیدار او نشد. اویس با حضرت علی (علیه السلام) بیعت کرد و در جنگ صفّین در رکاب آن‌حضرت به شهادت رسید. اویس به زهد و پارسایی شناخته شده و او را یکی از زاهدان هشتگانه در میان تابعین خوانده‌اند. ابوعمرو اویس بن عامر بن جزء قرنی مرادی یمنی از تیره قَرَن، شاخه‌ای از قبیله یمانی بنی مراد بود. نام پدر او عامر و در برخی منابع انیس، خلیص یا عمرو هم آمده است.  اویس یکبار به مدینه آمد تا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ببیند ولی نتوانست و همان‌روز به یمن بازگشت. او در خلافت عمر بن خطاب و برپایی کوفه (۱۷ق) به این شهر آمد. و در ۳۷ق/۶۵۷م، سن ۶۷ سالگی، در جنگ صفین به‌همراه امام علی (علیه السلام) شرکت کرد و بدست نیروهای معاویه کشته شد. قبری در ناحیه رقه در سوریه و نیز در جاهای دیگری همچون قبرستان باب‌الصغیر دمشق، اسکندریه و دیار بکر به قبر وی منسوب است. مزار منسوب به اویس در رقه، سمت چپ قبر عمار یاسر قرار دارد. و گنبد، بارگاه و صحن دارد. روی سنگی که نصف روی قبر را گرفته به خط کوفی نام اویس نوشته شده است. اویس در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، در یمن می‌زیست و هرگز موفق به دیدار آن حضرت نشد. او از راه شتربانی روزگار را با مادر پیر، نابینا و ناتوان خود سپری می‏‌کرد. زمانی که آوازه دعوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را شنید، از مادرش درخواست کرد برای دیدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه برود. مادرش به او اجازه داد ولی شرط کرد که بیش از نصف روز در آنجا نماند. اویس به مدینه سفر کرد ولی زمانی که به خانۀ پیامبر رسید، وی در خانه نبود. به خاطر قولی که مادر از او گرفته بود مدینه را به قصد یمن ترک کرد. زمانی که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به خانه بازگشت، فرمود: این نور کیست که در این خانه می‏‌نگرم؟ گفتند: شتربانی که اویس نام داشت به اینجا آمد و زود رفت. فرمود: این نور را در خانه ما هدیه گذاشت و رفت.

در ادبیات صوفیانه اشارۀ زیادی به احوال اویس شده است و در این میان حدیثی مشهور شده که به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) منسوب است بدین مضمون: «بوی بهشت از جانب یمن به مشام من می‌رسد». طبق روایتی، اویس در حالی که از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار دور بوده، از احوال آن حضرت آگاهی می‌یافته است. امام علی(علیه السلام) در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند که ایشان در مورد اویس فرموده: او از حزب خدا و رسول اوست. مرگش به شهادت در راه دین خواهد بود، و گروه بسیاری به واسطه شفاعت او از آتش جهنم رهایی می‌یابند. بر اساس نقلی که عطار نیشابوری در تذکره الاولیاء آورده، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) به اصحاب خود سفارش کرد سلام حضرت را به او برسانند، لباسش را به او داده و از او بخواهند تا در حق امت پیامبر دعا کند. بعد از وفات پیامبر، خلیفه دوم وی را در سرزمین عرفات دید و سفارش پیامبر را انجام داد. در قندهار، شهری در جنوب افغانستان، مکانی به‌نام زیارت خرقه شریف وجود دارد که گفته شده محل نگهداری همین لباس اهدایی پیامبر به اویس قرنی است. نزد شیعه امامیه، اویس قرنی به عنوان یکی از یاران امام علی (علیه السلام) مقامی ویژه دارد. شیخ مفید نام اویس را از جمله کسانی آورده است که با علی (علیه السلام) بیعت کرد. در ۲۱ رمضان سال ۱۴۳۴ق / ۶ مرداد ۱۳۹۲ش، همزمان با شب‌های قدر، گروه‌های تکفیری در سوریه که کنترل استان رقه را به دست گرفته بودند، با حمله خمپاره‌ای به حرم عمار یاسر و اویس قرنی، صحن آن را تخریب و با شلیک پیاپی موشک به دیوارهای حرم، بخش‌هایی از آن را منهدم کردند. در ۶ فروردین ۱۳۹۳ش/ ۲۴ جمادی‌الاول ۱۴۳۵ق گروه تروریستی تکفیری داعش با کارگذاشتن مواد منفجره، دو مناره مقبره عمار یاسر و اویس قرنی را تخریب کردند. داعش در مرحله بعد در ۲۵ اردیبهشت همان سال/ ۱۵ رجب ۱۴۳۵ق این زیارتگاه را به طور کامل تخریب کرد.

[۲۰] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۱۰۱، صفحه ۴۱.

«قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ تَرَوْنَ اَلْعَجَائِبَ وَ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصٰارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ».

[۲۱] سوره مبارکه قصص، آیه ۸۸٫

«وَ لَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ».

[۲۲] هاتف اصفهانی، دیوان اشعار، ترجیع بند، بند سوم.

[۲۳] سوره مبارکه یوسف، آیه ۳۹٫

«یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ».

[۲۴] پروین اعتصامی، دیوان اشعار، مثنویات، تمثیلات و مقطعات، شماره ۱۵۴.

[۲۵] الکافی، ج ۲، ص ۱۲۶٫

[۲۶] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۲، صفحه ۴۱۷.

«ل، [الخصال] ، ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام ] ، أَبِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنِ اَلْأَشْعَرِیِّ عَنْ سَهْلٍ عَنِ اَلْحَارِثِ بْنِ اَلدِّلْهَاثِ مَوْلَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ: لاَ یَکُونُ اَلْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى یَکُونَ فِیهِ ثَلاَثُ خِصَالٍ سُنَّهٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّهٌ مِنْ نَبِیِّهِ وَ سُنَّهٌ مِنْ وَلِیِّهِ فَالسُّنَّهُ مِنْ رَبِّهِ کِتْمَانُ سِرِّهِ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: عٰالِمُ اَلْغَیْبِ فَلاٰ یُظْهِرُ عَلىٰ غَیْبِهِ أَحَداً `إِلاّٰ مَنِ اِرْتَضىٰ مِنْ رَسُولٍ  وَ أَمَّا اَلسُّنَّهُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُدَارَاهُ اَلنَّاسِ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ نَبِیَّهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِمُدَارَاهِ اَلنَّاسِ قَالَ خُذِ اَلْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ اَلْجٰاهِلِینَ  وَ أَمَّا اَلسُّنَّهُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ عَلَى اَلْبَأْسَاءِ وَ اَلضَّرَّاءِ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ وَ اَلصّٰابِرِینَ فِی اَلْبَأْسٰاءِ وَ اَلضَّرّٰاءِ. مع، [معانی الأخبار] ، عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْکُوفِیِّ عَنْ سَهْلٍ عَنْ مُبَارَکٍ مَوْلَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنْهُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : مِثْلَهُ وَ زَادَ فِی آخِرِهِ وَ حِینَ اَلْبَأْسِ أُولٰئِکَ اَلَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولٰئِکَ هُمُ اَلْمُتَّقُونَ».

[۲۷] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، جلد ۱، صفحه ۴۴۳.

«وَ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : لاَ یَتِمُّ عَقْلُ اِمْرِئٍ مُسْلِمٍ حَتَّى تَکُونَ فِیهِ عَشْرُ خِصَالٍ اَلْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ اَلشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ یَسْتَکْثِرُ قَلِیلَ اَلْخَیْرِ مِنْ غَیْرِهِ وَ یَسْتَقِلُّ کَثِیرَ اَلْخَیْرِ مِنْ نَفْسِهِ لاَ یَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ اَلْحَوَائِجِ إِلَیْهِ وَ لاَ یَمَلُّ مِنْ طَلَبِ اَلْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ اَلْفَقْرُ فِی اَللَّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ اَلْغِنَى وَ اَلذُّلُّ فِی اَللَّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ اَلْعِزِّ فِی عَدُوِّهِ وَ اَلْخُمُولُ أَشْهَى إِلَیْهِ مِنَ اَلشُّهْرَهِ ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْعَاشِرَهُ وَ مَا اَلْعَاشِرَهُ قِیلَ لَهُ مَا هِیَ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ یَرَى أَحَداً إِلاَّ قَالَ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی وَ أَتْقَى إِنَّمَا اَلنَّاسُ رَجُلاَنِ رَجُلٌ خَیْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى وَ رَجُلٌ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى فَإِذَا لَقِیَ اَلَّذِی شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى قَالَ لَعَلَّ خَیْرَ هَذَا بَاطِنٌ وَ هُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ خَیْرِی ظَاهِرٌ وَ هُوَ شَرٌّ لِی وَ إِذَا رَأَى اَلَّذِی هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى تَوَاضَعَ لَهُ لِیَلْحَقَ بِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فَقَدْ عَلاَ مَجْدُهُ وَ طَابَ خَیْرُهُ وَ حَسُنَ ذِکْرُهُ وَ سَادَ أَهْلَ زَمَانِهِ».

[۲۸] همان.

[۲۹] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف آل یاسین.

«…السَّلامُ عَلَیکَ حِینَ تَقُومُ، السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْعُدُ، السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَیِّنُ، السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تُصَلِّی وَ تَقْنُتُ، السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تَرْکَعُ وَ تَسْجُدُ، السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تُهَلِّلُ وَ تُکَبِّرُ، السَّلامُ عَلَیْکَ حِین تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُ؛ السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تُصْبِحُ وَ تُمْسِی، السَّلامُ عَلَیْکَ فِی اللَّیْلِ إِذا یَغْشىٰ وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّىٰ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْإِمامُ الْمَأْمُونُ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُولُ، السَّلامُ عَلَیْکَ بِجَوامِعِ السَّلامِ…».

[۳۰] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۲٫

«وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ».

[۳۱] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص: ۲۱٫ / المحاسن، ج‏۱، ص: ۲۸۶٫

«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَهِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ مَا نُودِیَ بِالْوَلَایَهِ یَوْمَ الْغَدِیرِ».