تعدادی از روایات گویای آنند که حمزه در بسته شدن درب منزلش به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اعتراض کرده است. یعنی او با عدم امتثال امر پیامبر صلیاللهعلیهوآله و کارهایی نظیر شکایتهای شدید اللحن مخالفت خود را با این دستور الهی ابراز کرده است. اما چنین چیزی با شخصیت والای حمزه سید الشهدا سازگری ندارد.
تهیه و تنظیم: مرتضی میرکو
در بعضی از روایات آمده است، حمزه خطاب به پیامبر اعتراضهایی را عرضه داشته است. که البته ما به عدم صدور آنان اطمینان داریم. مثل:
- …حمزه به پیامبر صلیاللهعلیهوآله گفت:« عمویت را از خانهاش اخراج کردی و ابابکر و عمر و عباس را نیز چنین کردی، اما در مقابل پسرعمویت را در خانهاش سکنی گزیدی؟»
بی شک ذکر عباس به عنوان یکی از اخراج شدهها صحیح نیست. چراکه او در مکه بود. کما اینکه ذکر ابی بکر و عمر نیز توجیهی ندارد. و ادعای اینکه آن دو نفر جایگاه و مکانت خاصی را داشتند که موجب میشد حمزه به طور آشکارا آن دو را در اعتراضش داخل کند نیز صحت ندارد. بلکه کوچکترین تخمین و گمانی را هم نمیتوان در ذکر آنها به کاربرد.
- درباره این اعتراضات روایت دیگری را نیز ذکر کردهاند: زمانی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به مردم امر کرد که درب منازلشان را مسدود کنند، همه خانههایشان را بستند الا حمزه. سپس رسول خدا صلیاللهعلیهوآله این خبر را به حمزه رساند. پس او خطاب به حمزه گفت:« درب منزلت را تغییر بده…»
پیامبر صلیاللهعلیهوآله آن دستور را به حمزه رساند و او نیز درب منزلش را تغییر داد.
در این روایت نیز واضح است که حمزه فکر میکرد خطاب این امر غیر از خودش، همه اصحاب را در بر میگیرد. پس زمانی که از مراد پیامبر صلیاللهعلیهوآله آگاهی یافت، شک و تردیدش در امتثال این امر از بین رفت. …
۳٫بعضی از روایات نیز اینگونه گمان کردهاند که حمزه هنگامی که دستور پیامبر صلیاللهعلیهوآله را شنید، به علی علیهالسلام گفت:« پاک و پاکیزه بمان.» و رو کرد به پیامبر صلیاللهعلیهوآله و به او نیز گفت:« ای محمد ما را اخراج میکنی و به دو تن از بچههای فرزندان عبدالمطلب میچسبی؟»
ما به کذب این روایت نیز اطمینان داریم. چراکه قطعاً حمزه، پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به «یا محمد» خطاب قرار نمیدهد. و اینگونه عبارات از ادب حمزه به دور است چراکه در این الفاظ تخطئه کردن پیامبر صلیاللهعلیهوآله خوابیده است.
کما اینکه این لحن خطاب متوجه علی علیهالسلام نیز نمیشود. چراکه گفتن لفظ «بچه» به امیرالمؤمنین که در آن روزها مردی کامله سن (حدود بیست و شش ساله) بود، امری دور از واقع است. همچنین نه حمزه و نه باقی اصحاب، حماسههای علی بن ابیطالب در روز بدر را فراموش نکردهاند. و نیز حمزه، فداکاریهای امیرالمؤمنین علیهالسلام در شعب ابیطالب، از خاطرش بیرون نرفته است. همانطور که حمزه در روز انذار عشیره اقربین قول پیامبر صلیاللهعلیهوآله را از یاد نبرده است. ایشان فرمود:« همانا علی برادر، وصی و جانشین من است. …»
و اگر بگوییم لفظ «غلام» بر بزرگ و کوچک اطلاق میشود. جواب ما آن است که مقصود آن لفظ اهانت و تحقیر و کوچک شماردن در برابر بزرگان و شیوخ قریش بود… .
و نیز حمزه با این جملهاش نمیخواست بگوید که علی علیهالسلام به خاطر جوانیش هنوز به درجه حلم نرسیده است.. چراکه همانا علی علیهالسلام در حالی اسلام آورد که ده ساله بود و نیز او تا سن سیزده سالگی با پیامبر اکرم زندگی میکرد. مضافاً بر اینکه این دستور سه سال پس از هجرت از سوی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله صادر شده بود.
روایت قابل قبول:
در یکی از روایات آمده است: همانا منادی پیامبر صلیاللهعلیهوآله خارج شد و مردم را به بستن دربهای منازلشان دستور داد. اما هیچ یک از آنان دستور پیامبر را اتیان نکرد. … زمانی که سومین بار منادی پیامبر فرمان پیامبر را به مردم ابلاغ کرد، پیامبر صلیاللهعلیهوآله خارج شد و به مردم خطاب کرد:« قبل از اینکه از سوی خداوند بر شما عذاب الهی نازل شود، درب منازلتان را ببندید.» پس کسانی که صدای پیامبر صلیاللهعلیهوآله را شنیدند خارج شدند و حمزه نیز در حالی که عبایش بر رویش کشیده بود خارج شد.
تا اینکه مردم گفتند:« آیا محمد درب منازل ما را بست و درب خانه علی را رها کرد در حالی که او جدیدتر از ما بود؟»
عدهای گفتند:« درب منزل او را به خاطر خویشاوندیش رها کرده است.»
آنها گفتند:« حمزه که نزدیکتر بود به علاوه که برادر رضاعیش نیز بود. و عمویش … .»
از این روایت درمییابیم که حمزه از معترضین نبوده است. و همچنین میفهمیم اعتراض به ساحت پیامبر صلیاللهعلیهوآله در این ماجرا طغیانی خطرناک محسوب میشود که پیامبر را مجبور به تهدید نزول عذاب میکند.
به علاوه این روایت گویای آن است که معترضین از بزرگان و شیوخ مهاجر بودند. همان کسانی که اسم حمزه را ذکر کردند و خویشاوندیش را برای محکومیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله بهانه کردند.
روشن است استدلال معترضین از تراوشات جاهلیت بود. چراکه اسلام کمی سن را نقص و نزدیکتر بودن رابطه نسبی را فضل نمیداند. بنابرین آنها با معیارهای نادرستی به مقابله با پیامبر پرداختند. چراکه خداوند متعال در میفرماید:« اِنَََّ أکرَمَکُم عِندَ اللّهِ أتقَاکُم »
نمیدانم که آنها چه طور میخواستند امتیازی را ورای امتیازات علی علیهالسلام برای خود اختیار کنند! در حالی که هیچ یک از آنها کوچکترین فداکاری را نیز در راه دین خدا انجام ندادهاند اما در مقابل امیرالمؤمنین بارها جان خود را در راه دین خدا به خطر انداخته است. او بود که در بستر پیامبر صلیاللهعلیهوآله خوابید، او بود که سالیان درازی را در شعب ابیطالب سپری کرد. او راضی بود که جانش در راه اسلام در خطر باشد. همانطور که در جنگ بدر، نیمی از مشرکین را کشت و در کشتن نیم دیگر نیز سهیم بود. …
اما هیچ اثری از آنها در جهاد با دشمنان خدا دیده نشده است. هیچ ایثاری در راه خدا انجام ندادهاند. بلکه خلافش را از آنان شنیدهایم. ما نیز نمیخواهیم چیزی را بیش از آن بگوییم.
اگر همه این بحثها را نیز کنار بگذاریم باز هم شاهدی بر کذب این روایت وجود دارد. و آن شاهد این است که در روایت آمده است حمزه برادر رضاعی پیامبر است. ما در این موضوع تشکیک میکنیم. چراکه روایات حاکی از آن است که عبدالمطلب ده فرزند داشت که قبل از ازدواج عبدالله –پدر پیامبر- با آمنه، همه آنها بزرگ شده بودند. و عبدالله نیز کوچکترین فرزند عبدالمطلب بود.
منبع: صفحات ۱۱۳ تا ۱۱۶ جلد ۳ کتاب الصحیح من سیره الامام علی علیهالسلام / علامه سید جعفر مرتضی عاملی
پاسخ دهید