مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایرى با قیام علیه دولت در زمان رضا شاه پهلوى مخالف بود، ولى مرحوم آقا سیّدمحمّد تقى خوانسارى تمایل داشت که حرکتى صورت گیرد و به نقل آقاى خمینى ـ رحمه اللّه ـ از ایشان تقاضا مى کرد که کارى بکند. یکى از حرف هاى مرحوم خوانسارى به حاج شیخ ـ رحمه اللّه ـ این بود که اگر کارى نکنید مردم بر مى گردند ـ البتّه همین طور هم شد و عدّه ى زیادى در اصفهان حتّى از تقلید ایشان برگشتند ـ به این که این همه بلا و فشار بر سر مسلمان ها وارد مى شود، چرا شما ساکت نشسته اید؟
مرحوم حاج شیخ خیال کرد که مقصود آقاى خوانسارى ـ رحمه اللّه ـ از این جمله که «اگر کارى نکنید، مردم برمى گردند» این است که از تقلید شما برمى گردند، هر چند مقصود آقاى خوانسارى ـ رحمه اللّه ـ این نبود بلکه منظورش این بود که مردم از دین برمى گردند.
آقاى حایرى در جواب فرمود: حاضرم عملى بر خلاف یقین انجام ندهم و به روستا بروم و لُنگ بپوشم و کار عَمَلگى انجام دهم. البتّه آخرالامر تلگرافى اعتراض آمیز به شاه کرد که مردم ناراحتند، ولى شاه اعتنایى نکرد.
آرى، چه قدر انسان مؤمن باید مقیّد باشد که خلاف یقین مرتکب نشود، حفظ دین، روى آتش راه رفتن، یا آتش در دست گرفتن است! ر.ک: بحار الانوار، ج ۲۸، ص ۴۷؛ امالى طوسى، ص ۴۸۴: « یَأْتى عَلَى النّاسِ زمانٌ، أَلصّابِرُ مِنْهُمْ عَلى دینِهِ کَالْقابِضِ عَلَى الْجَمَرِ. »؛ (زمانى خواهد آمد که هر کس بخواهد بر دین خود صبر [و آن را حفظ] کند، مانند کسى خواهد بود که آتش افروخته را با دست بگیرد.)
منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد۱ / محمد حسین رخشاد
پاسخ دهید