سخن گفتن از شخصیت فاطمه زهرا فراتر از برهه ولادت و شهادت اوست. وى دخت پیامبرى بود که ژرفاى اندیشه آدمى را به لرزه انداخت و آن را برتر از نسل ها به حرکت وا داشت و همسر بزرگ مردى بود که رکنى از ارکان حق و امتداد راه و رسم برترین پیامبر، در تاریخ انسانى تلقّى مى شد.

زهراى مرضیّه، به کمال عقل و زیبایى روح و صفاى نفس و کرم که ریشه در تبار او داشت، آراسته بود در فضایى زیست که خود بر آن پرتوافکن شد و درخشید، و امتدادش بخشید و از گرایش هاى فکرى و اوضاع آن دوران پرده برداشت. راه و رسم رسالتى را که پر خروش به پیش مى رفت، رقم مى زد و از ارکانش به شمار مى آمد، به گونه اى که تاریخ رسالت را بدون درک تاریخ زندگى زهرا، نمى توان دریافت.

فاطمه زهرا(علیها السلام) افزون بر هوشمندى و درایت فوق العاده و علم و دانش گسترده، برترین نمونه انسانیّت و خویشتن دارى و بزرگوارى و قداست و مراقبت و توجه به دستورات الهى را که یک زن مى توانست انجام دهد، ارائه داد. این افتخار برایش بس که در مکتب نبوّت و رسالت تربیت یافت و به کمال رسید. فاطمه آن چه را پدر بزرگوارش رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) از ناحیه خداى جهانیان تلقى مى کرد، از آن حضرت دریافت مى کرد. تردیدى نیست زهرا آن گونه در دامان پدر و مادر گرانقدرش معارف آموخت که هیچ دخترى در مکه به چنین موهبتى دست نیافت.[۱]

او، قرآن را از پیامبر و على مرتضى مى شنید و طبق دستورش نماز گزارد و خداى خویش را پرستش کرد، به گونه اى به احکام و واجبات و مستحبّات آن آگاهى یافت که هیچ یک از زنان شرافتمند و بزرگ، بدان نرسیدند.

زهرا(علیها السلام) بر اساس ایمان و یقین و وفا و اخلاص و زهد، رشد کرد، و با گذشت سال ها پى برد، که از سلاله با عظمت و بلند پایه اى است که هیچ یک از دخترانِ حوّاء را شایستگى رقابت با او نیست. و اطمینان یافت که چنین مجد و عظمتى بى نظیر او را بسنده است و در پناه چنین ارج و عظمتى در مهد رسالت و اسلام، بالندگى یافت.

فاطمه زهرا(علیها السلام) در روند پرورش و بالندگى در هر کمالى رهرو راه پدر بود، تا آن جا که عایشه در حقش گفت: هیچ فردى از آفریدگان خدا را در گفتگو و سخن گفتن شبیه تر از فاطمه به رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) ندیدم. هر گاه زهرا خدمت پیامبر اکرم مى رسید، دست زهرا را گرفته و بوسه مى زد و به او خوش آمد مى گفت و او را در جاى خود مى نشاند و هر زمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)به دیدار فاطمه مى رفت، زهرا به استقبال پدر مى رفت و به او خوش آمد مى گفت و دست مبارک رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) را گرفته و غرق بوسه مى ساخت.[۲]

از همین رهگذر، راز سخن صریح عایشه را درباره فاطمه(علیها السلام) مى‌توان دریافت که گفت: هیچ زنى را نزد رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)محبوب تر از فاطمه سراغ ندارد و در مقام بیان علّت و سبب آن مى گوید: من غیر از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)هیچ کس را راستگوتر از فاطمه ندیدم.[۳]

بدین گونه، زهراى بتول(علیها السلام) تصویر کاملى از زن را به ترسیم آورد که مؤمنان در برابر قداستش سر تعظیم و کرنش فرود آوردند.

١ . دانش و معارف

زهراى مرضیّه(علیها السلام) به معارف و علومى که خانه وحى برایش فراهم آورده بود و به کسب نور علم و دانشى که توسط خورشیدهاى فروزان علم و معارف از هر سو وى را در میان گرفته بود، اکتفا نکرد.

آن مخدّره، در دیدارهایش با پدر بزرگوار خود رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و همسرش على(علیه السلام) دروازه دانش رسول خدا مى کوشید تا سر حد توان به کسب علم و دانش بپردازد[۴]، به همین دلیل فرزندان دلبندش حسن و حسین را همواره به مجلس رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرستاد و پس از بازگشتشان، جهت بازگو کردن سخنان پیامبر، آن ها را به سخن گفتن وامى داشت. فاطمه(علیها السلام)به آموختن علم و دانش به این پایه علاقه نشان مى داد و در تربیت فرزندانش نیز در سطحى بسیار بالا به همین نحو اهتمام مىورزید و با وجود کارهاى فراوانِ خانه، علوم و معارفى را که کسب کرده بود به زنان مسلمان مى آموخت.

تلاش پیگیر و خستگى ناپذیر زهراى اطهر(علیها السلام) در راستاى کسب دانش و معارف و گسترش آن، وى را در شمار یکى از بزرگترین راویان حدیث و حاملان سنّت پاک رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) قرار داد[۵]، تا آن جا که کتاب ارزشمند و با عظمت زهرا که فوق العاده بدان فخر و مباهات مى کرد به نام «مصحف فاطمه» شکل گرفت. و به فرزندانِ معصومش منتقل گردید و یکى پس از دیگرى آن را به ارث بردند که در بیان میراث گرانبهاى آن مخدّره در این زمینه به تفصیل سخن خواهیم گفت.

دو خطبه ای[۶] که حضرت پس از وفات نبىّ اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) یکى در جمع صحابه در مسجد پیامبر و دیگرى را در خانه خویش ایراد فرمود بهترین دلیل بر عظمتِ کتاب یاد شده و بلنداى اندیشه و کمال علمى آن حضرت است. این خطبه ها تصویرى تحسین برانگیز از ژرفاى اندیشه آن بانوى دو جهان و اصالت اندیشه و گسترش فرهنگ و معارف و قدرتِ بیانِ وى ارائه داده و پیش گویى هاى آن حضرت را در مورد گرفتارى هایى که امّت اسلام در پى انحرافِ خلافت و رهبرى از مسیر اصلى خود، با آن دست به گریبان مى شد، مُحقَّق ساخت. آن چه یاد آورى شد افزون بر مقام رفیع ادبى آن حضرت و جهاد و مبارزه اش در راه خداست.

فاطمه زهرا(علیها السلام) در شمار اهل بیتى بود که از خدا پروا پیشه کردند و خداوند به آنان علم و دانش آموخت  چنان که قرآن بدین معنا تصریح فرموده است  و این گونه است که خداوند فاطمه را با بهره مندى از علوم و معارف، از دیگران متمایز ساخت و فاطمه نام گرفت و چون نظیرى برایش وجود نداشت، بتول نامیده شد.

٢ . فضایل اخلاقى

زهراى اطهر داراى اخلاقى نکو و پسندیده، ملکاتى شریف و طبیعتى نجیب بود، از احساسى والا و فهمى سریع و ذهنى سرشار برخوردار، مروّتى خارج الوصف، فضایلى تحسین برانگیز، و دستى سخاوتمند و بسیار بخشنده داشت. دلى بى پروا و شجاع در سینه اش مى تپید، زیر بار زور نمى رفت، از هر گونه عُجب و خود پسندى فاصله داشت، خود بینى و غرور او را فرانمى گرفت، در برابر قلدران متکبّر سر تعظیم فرود نمى آورد.[۷]

فاطمه در آنار جمال ظاهر و اندام موزون، به کمالات معنوى نیز آراسته بود و از نهایت بزرگوارى و نرم خویى و وسعت صدر، برخوردار و بانویى شکیبا و با وقار و سنگین و مهربان و نستوه بود و متانت و عفّت و خویشتن دارى را در خود جمع داشت.

زهرا جبینى نورانى و چهره اى گشاده و لبى خندان داشت و تا آن هنگام که پدر بزرگوارش رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در قید حیات بود، هیچ گاه تبسّمى شیرین از لبانش برداشته نشد.

بر زبانش جز حق و راستى جارى نمى شد و هیچ کسى را به زشتى یاد نمى کرد، دهان به غیبت و سخن چینى آلوده نمى کرد، دلش گنجینه اسرار و پاى بندِ وفاى به عهد و پیمان بود. در مشورت صداقت داشت و از گناه و لغزش بدخواهان مى گذشت و عذر آن ها را مى پذیرفت، بسیار اتّفاق مى افتاد که از لغزش و رفتار زشتکاران صرف نظر مى فرمود و بدى هایشان را با بردبارى و گذشت، پاسخ مى داد، از اعمال ناشایسته گریزان و به کارهاى نیک فوق العاده رغبت و تمایل داشت، در گفتارش بسیار راستگو و در نیّت و وفادارى صادقانه بود، در بلنداى قلّه عفّت و پاکدامنى جاى داشت، برخوردار از دامنى پیراسته و چشمى پاک بود و هواى نفس بر او فرمان نمى راند زیرا از تبار پیامبرى بود که خداوند در شأنشان آیه تطهیر نازل کرد و آنان را از پلیدى ها دور، و پیراسته گرداند. به جهت پاکدامنى و خویشتن دارى هرگاه قصد داشت با فردى سخن بگوید و یا در جمع مردان خطابه ایراد کند، پرده اى میان او و آنان حائل بود، عفّت و خویشتن دارى اش به اندازه اى شگفت آور بود که حتى در اندیشه پوشیدگى اندام خود پس از مرگ نیز بود، و مى گفت: چه کار زشتى است بر جنازه زنان پوششى مى افکنند که اندام او را به درستى نمى پوشاند.[۸]

در زندگى، فوق العاده اهل قناعت و بر این باور بود که حرص و طمع، دل ها را جدا و کارها را نابسامان مى سازد او، سخن پدر ارجمندش رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) را همواره به خاطر داشت که فرمود:

فاطمه جان! در مشکلات دنیا شکیبایى کن تا به نعمت هاى جاودان الهى دست یابى.

به زندگى ساده راضى بود و در برابر سختى هاى زندگى پایدارى مى کرد و به روزى اندکِ حلال، قناعت مىورزید و راضى به نظر مى رسید. هرگز آزمندِ مالِ دیگران نبود و به آن چه که حق او نبود، چشم نمى دوخت. هیچ گاه با خواهش از دیگران، خویش را کوچک و خوار نمى ساخت و سَمبُل بى نیازى نفس بود زیرا پدر بزرگوارش فرمود:

بى نیازى واقعى، بى نیازى طبع آدمى است.

آن مخدّره، بتول لقب یافت، یعنى بانویى که از دنیا گُسسته و به خداى خود پیوسته و از زرق و برق و تمایلات به دور است، او دل از خوشى ها برکنده و به نیرنگ و فریب و آفات این جهان آگاه بود و در راستاى انجام مسئولیت هایش شکیبا بود و با این که از زندگى محنت بارى رنج مى برد، ولى همواره زبان در ذکر و سپاس خداى خود داشت.

زهرا(علیها السلام) در اندیشه جهانى دیگر بسر مى برد و فریفته زخارف دنیا نمى شد چرا که او خود، مى دید پدر بزرگوارش از دنیا و لذائذ و خوشى هاى آن رو گردان است. آن بانوى بزرگ بر بردبارى و صبر بر گرفتارى و شکر و سپاس خدا در رفاه و آسایش و راضى بودن به مقدّرات الهى، معروف بود زیرا از پدربزرگوارش روایت کرده بود که فرمود:

خداوند، هر بنده اى را که دوست بدارد به بلا مبتلایش مى سازد، اگر شکیبایى کند او را از دیگران متمایز و اگر به رضاى حق راضى و خشنود باشد، او را بنده برگزیده خویش قرار خواهد داد.[۹]

٣ . بخشش و ایثار

فاطمه زهرا(علیها السلام) در سخاوت و بخشندگى نیز رهرو راه پدر بزرگوار خویش بود، او به یاد داشت که پدر گرامى اش فرموده بود:

سخاوتمند به خداوند و مردم و بهشت، نزدیک و از دوزخ دور است، خداوند خود، صاحب جود و بخشندگى است و اهل جود و بخشش را دوست دارد.

گذشت و ایثار، شعار پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) بود تا آن جا که یکى از همسرانش در این باره گفت: رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در طول زندگى، سه روز پیا پى با شکم سیر بسر نبرد و همواره مى فرمود:

 اگر مى خواستیم مى توانستیم سیر بخوریم، ولى دیگران را بر خود ترجیح دادیم.[۱۰]

آرى; زهراى مرضیّه از هر کسِ دیگر سزاوارتر بود تا با پیروى از پدر بزرگوار خویش، دیگران را بر خود ترجیح دهد، معروف است که آن حضرت پیراهن عروسى خویش را در شب عروسى اش به زن بینوایى بخشید. آیاتى را که از سوره دهر یاد آور شدیم گواه بر از خود گذشتگى و سخاوتِ تحسین برانگیزِ آن بانوى بزرگ است.

از جابر بن عبد الله انصارى روایت شده گفت: روزى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) نماز عصر را با ما به جا آورد، از نماز که فراغت یافت جلوس فرمود و مردم گِرد او حلقه زدند، در همین اثنا پیرمردى سالخورده و از پاافتاده از مهاجران عرب با لباسى مندرس وارد مسجد شد، رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)حال وى را جویا شد. عرض کرد: فردى گرسنه و تهیدستم و تن پوشى براى خود ندارم، حاجتم را روا فرما. پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «خود چیزى ندارم که تو را بى نیاز کنم ولى هر کس فردى را به راه خیر راهنمایى کند، در اجر و پاداش نظیر کننده آن کار است، اکنون به خانه کسى که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نیز دوستدار اویند، رهسپار شو، وى در راه خدا دیگران را بر خود ترجیح مى دهد، به خانه فاطمه برو.»

خانه فاطمه در جوار خانه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)که ویژه خود و همسرانش بود، قرار داشت. پیامبر فرمود: «بلال! بپا خیز و این مرد را به خانه فاطمه راهنمایى کن.»

مرد عرب به اتفاق بلال راهى شد وقتى به دَرِ خانه زهرا رسید با صداى بلند فریاد زد: درود بر شما اى اهل بیت نبوّت، که جایگاه آمد و شد فرشتگان و محل فرود آمدنِ قرآنید که از پیشگاه پروردگار جهانیان توسط جبرئیل امین نازل گردید .

فاطمه(علیها السلام) در پاسخ فرمود: «بر تو نیز درود، شما کیستى؟»

عرض کرد: پیر مردى عربم از راهى دور خدمت پدر بزرگوارتان سرور کائنات رسیدم هم او که به بهشت مژده مى دهد.اى دخت پیامبر! من اینک، تن پوشى با خود نداشته و گرسنه ام، مرا از این گرفتارى رهایى بخش، خدا تو را مشمول رحمت خویش گردانَد.

در آن ایّام زهراى اطهر و على و رسول اکرم(علیها السلام) سه روز غذایى تناول نکرده بودند و پیامبر از وضعیت على و زهرا آگاه بود. فاطمه(علیها السلام) پوست گوسفندى را که با برگ درخت «سلم» دباغى شده بود و شب ها امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) بر آن مى خوابیدند نزد فقیر آورد و بدو فرمود: «اى مرد! این پوست را بگیر شاید خداوند چیزى بهتر از آن نصیب تو گرداند». مرد عرب عرضه داشت: اى دخت رسول خدا! من از گرسنگى نزدت شِکوه کردم و شما پوست گوسفندى به من مى دهى، با شکم گرسنه ام چه کنم؟

بلال مى گوید: وقتى زهراى مرضیّه این سخن را از فقیر شنید، دست بُرد و گردنبندى را که فاطمه دختر حمزه بن عبد المطلب عموى پدرش به وى هدیه کرده بود از گردن خود جدا کرد و به سمت مرد عرب انداخت و فرمود: «این گردنبند را بستان و آن را بفروش، شاید خداوند بهتر از آن را به تو عوض دهد.»

مرد عرب گردنبند را گرفت و به سمت مسجد رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) آمد پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)در جمع یارانِ خویش نشسته بود پیر مرد وارد شد و عرضه داشت: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)! فاطمه این گردنبند را به من بخشید و فرمود: «آن را بفروش»

بلال مى گوید: رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) از مشاهده این منظره به گریه افتاد و فرمود:«چگونه خداوند بهتر از آن را نصیب تو نگرداند در صورتى که این گردنبند را فاطمه دخت محمد مهتر دختران حضرت آدم(علیه السلام) به تو بخشیده است.»

عمار یاسر از میان جمع به پا خاست و عرضه داشت: «اى رسول خدا! اجازه مى فرمایید این گردنبند را خریدارى کنم؟» پیامبر فرمود: «عمّار! به خرید آن اقدام آن، اگر جنّ و إنس در خریدارى این گردنبند شرکت جویند، خداوند آنان را به آتش دوزخ عذاب نخواهد کرد.»

عمّار به مرد عرب گفت: گردنبند را چقدر مى فروشى؟ گفت: شکمى سیر از نان و گوشت، بُردى یمانى که خود را بدان بپوشانم و در آن براى پروردگارم نماز بگزارم و یک دینار هزینه اى که مرا به خانواده ام برساند…

عمّار سهمیه اشیائى را که رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) از خیبر به او اختصاص داده بود، فروخته و جز اندکى از آن باقى نمانده بود، به مرد عرب گفت: من در قبال این گردنبند بیست دینار و دویست درهم هجَرَى و بُردى یمانى به تو هدیه مى کنم و مرکبم را به تو مى سپارم تا تو را به منزلت برساند و با خوراکى از نان و گوشت تو را سیر خواهم گرداند.

مرد عرب در پاسخ گفت: اى مرد! تو چه اندازه سخاوتمندى؟! و بدین سان عمّار او را به خانه خود بُرد و آن چه را به او وعده داده بود، عملى ساخت. پیر مرد عرب نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بازگشت و حضرت بدو فرمود: «آیا سیر شدى و لباسى به دست آوردى؟» عرضه داشت: آرى; پدر و مادرم فدایت، بلکه بى نیاز گشتم. پیامبر به او فرمود: «بنا بر این در حق فاطمه باکارى که انجام داده دعا کن.»

مرد عرب عرضه داشت: خدایا! ما تو را به وجود نیاورده ایم بلکه تو آفریدگار ما هستى و جز تو معبودى براى پرستش نداریم، تویى که همه گونه روزى به ما ارزانى مى دارى. خدایا! به فاطمه موهبتى عنایت کن که نه چشمى مانند آن را دیده باشد و نه گوشى نظیرش را شنیده باشد. و رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)بعد از دعاى آن مرد عرب، آمین گفت و رو به یارانش کرد و فرمود:

یاران! خداوند در حقیقت چنین موهبتى را در دنیا به فاطمه عنایت کرده است، زیرا پدرى چون من دارد و در دنیا شخصى نظیر من وجود ندارد و على همسر اوست و اگر على نبود هرگز همتایى براى فاطمه وجود نداشت، دیگر این که خدا حسن و حسین را به زهرا عنایت کرده که جهانیان نظیر آنان را سراغ ندارند، آن دو، سالار جوانان نوادگان پیامبران و سرور جوانان اهل بهشت اند.

در آن مجلس مقداد و عمّار مقابل پیامبر قرار داشتند رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به آنها فرمود: «دوست دارید در فضیلت زهرا بیشتر برایتان بگویم؟»

عرض آردند: آرى; پیامبر فرمود:

جبرئیل بر من نازل شد و گفت: آن گاه که فاطمه دنیا را وداع گوید و به خاک سپرده شود، فرشتگان نکیر و منکر در قبر، از او مى پرسند: پروردگارت کیست؟ پاسخ مى دهد: پروردگارم خداست.

مى پرسند پیامبرت کیست؟ مى گوید: پدرم. سئوال مى کنند ولىِّ تو کیست؟ در پاسخ مى گوید: [على] همین فردى که لب قبرم ایستاده;

یاران! آیا علاقه دارید از فضیلت زهرا بیشتر برایتان بگویم؟ خداوند گروهى از فرشتگان را مأموریت داده که زهرا را از هر سو حفاظت کنند، این فرشتگان در دنیا و کنار قبر و هنگام مرگ، از او جدا نمى شوند و بر او و پدر و همسر و پسرانش درود فراوان نثار مى کنند، هر کس مرا پس از رحلتم زیارت کند، گویى در زندگى به زیارتم آمده و آن کس که فاطمه را زیارت کند، چنان است که مرا زیارت کرده و آن که على بن ابى طالب را زیارت کند، گویى به زیارت فاطمه نائل شده است و هر کس به زیارت حسن و حسین رود، گویى على را زیارت کرده و هر کس فرزندان حسن و حسین را زیارت نماید، چنان است که خود آن دو بزرگوار را زیارت کرده است.

بدین ترتیب، عمّار گردنبند را با مُشک مُعطّر ساخت و در بُردى یمانى پیچید و آن را به «سهم» غلام خود که او را از سهمیه اموال خیبر خریدارى کرده بود، سپرد و بدو  گفت: این گردنبند را بستان و تقدیم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)نما و خود نیز از آنِ

پیامبر هستى، غلام گردنبند را گرفت و آن را خدمت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) آورد و حضرت را در جریان سخنان عمّار قرار داد. پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «نزد فاطمه بشتاب و این گردنبند را به او بده و خود نیز در خدمت فاطمه باش.»

غلام، گردنبند را نزد فاطمه آورد و فرموده رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) را به عرض وى رساند، فاطمه زهرا(علیها السلام) گردنبند را گرفت و غلام را نیز آزاد کرد و غلام لبخندى زد، فاطمه(علیها السلام) فرمود: غلام چرا خندیدى؟عرضه داشت: برکات زیاد این گردنبند مرا به خنده وا داشت، چرا که این گردنبند گرسنه اى را سیر کرد و برهنه اى را لباس پوشاند و مستمندى را بى نیاز ساخت و غلامى را آزاد کرد و سرانجام به صاحبش برگشت.[۱۱]

۴ . درجه ایمان و خداپرستى

ارزش و اعتبار هر انسان کاملى به ایمان وى نسبت به خدا بستگى دارد و پرستش الهى نردبان رسیدن به اوج و بلنداى کمال انسانى به شمار مى آید و پیامبران و اولیاى الهى به تناسب درجات ایمان و پرستش و عبادات خالصانه خود در دنیا براى خداى سبحان، در بهشت جاودان الهى، در جایگاه هاى صدق قرار دارند.

همان گونه که در سوره مبارک دهر  ملاحظه کردیم  قرآن کریم گواه بر کمال اخلاص و ترس و بیمِ زهراى مرضیّه از خداى متعال و ایمان بسیار قوىّ او به خدا و روز جزاست و رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) نیز گواه دیگرى بر ایمان آن بانوى دو جهان است آن جا که فرمود:

«إنّ ابنتی فاطمه ملأ الله قلبها وجوارحها إیماناً إلى مشاشها ففرغت لطاعه الله »;[۱۲]

خداوند دل و جوارح بدنِ دخترم را عمیقاً سرشار از ایمان ساخته است، و بدین سان او همواره در اطاعت و فرمانبردارى خدا به سر مى بَرَد.

و درباره عبادتِ آن حضرت فرمود:

هرگاه فاطمه درمحراب عبادت در برابر پروردگار خود جل جلاله مى ایستاد، نورش بر فرشته هاى آسمان پرتو افکن مى شد همان گونه که نور ستارگان سبب روشنایى زمینیان مى شود، خداى عز وجلّ به فرشتگانش مى فرماید: اى فرشتگان به فاطمه مهتر کنیزانم بنگرید که چگونه در پیشگاه من به عبادت ایستاده و اعضا و جوارح بدنش از ترس من به خود مى لرزد، او از صمیم دل به پرستش و عبادت من رو آورده است، شما را گواه مى گیرم که پیروانش را از آتش دوزخ مصون داشته ام.[۱۳]

امام حسن مجتبى (علیه السلام) مى فرماید:

شب جمعه اى مادرم فاطمه را دیدم در محراب عبادت خویش ایستاده و تا سپیده دم همواره در رکوع و سجود بود، مى شنیدم در حق زنان و مردان مؤمن، بسیار دعا مى کند و آنان را نام مى برد، ولى در حق خود دعایى نمى کند، عرض کردم: مادر! چرا همان گونه که براى دیگران دعا مى کنى در حق خود دعا نمى کنى؟ فرمود: پسرم! نخست: همسایگان، سپس اعضاى خانه.[۱۴]

فاطمه زهرا(علیها السلام) ساعاتِ پایانى روز جمعه را به دعا اختصاص مى داد و شب هاى دهه آخر ماه مبارک رمضان را بیدار مى ماند و همه اعضاى خانواده خویش را با عبادت و دعا، به شب زنده دارى تشویق مى فرمود.

حسن بصرى مى گوید: میان این امّت، فردى نیایشگرتر از فاطمه سراغ ندارد، وى به قدرى به عبادت مى ایستاد که پاهاى مبارکش متورّم مى شد[۱۵] و از ترس خدا در نماز، نَفَسَش به شماره مى افتاد.[۱۶]

آیا فاطمه(علیها السلام) در تمام مدت زندگى هیچ گاه از محراب عبادت خارج شد؟ آیا زهراى مرضیّه(علیها السلام) در سراسر زندگى همواره در سجده نبود؟ او با نیک شوهر دارى و تربیت فرزندانِ خویش، خدا را در خانه عبادت مى کرد و در انجام خدمات عمومى نیز در اطاعت خدا مى کوشید و او را پرستش مى نمود، همان گونه که با دلجویى از فقراء و محرومان و ترجیح دادنِ آن ها بر خویشتن، خود و اعضاى خانواده اش به عبادت خدا مى پرداختند.

۵ . مهر و محبّت زهرا(علیها السلام)

فاطمه زهرا (علیها السلام) احساس مهر و محبت و علاقه و دلسوزى را از پدر بزرگوار خویش دریافت، وى بیش از همه به پدر عزیز خویش محبّت مىورزید «نسبت به وى دوستى و محبّت و مهر و وفایى خالصانه داشت و وجود مقدس او را بر خویشتن ترجیح مى داد، اداره امور خانه پدر را بر عهده داشت. آن چه را موجب آسایش وى مى شد، انجام مى داد و در او آرامش و سکون به وجود مى آورد، در انجام هر کارى که سبب خشنودى پدر مى شد، شتاب مى کرد، آب بر بدن مطهّر پدر مى ریخت تا حضرت بدنش را شستشو دهد، براى پدر بزرگوار خویش غذا آماده مى کرد و لباس هایش را مى شُست. افزون بر آن، براى حمل مواد غذایى، آب آشامیدنى، سیراب کردن زخمى ها در میدان نبرد، با زنان مسلمان تشریک مساعى داشت، در جنگ اُحد وقتى دید خونریزى بدن نازنین پدر قطع نمى شود، زخم هاى او را مداوا نمود و براى جلوگیرى از خونریزى، قطعه حصیرى را برگرفت و سوزاند و به خاکستر که تبدیل شد آن را بر زخم بدن پدر نهاد و خون بند آمد… در ماجراى حفر خندق قرص نانى خدمت پدر بزرگوار آورد و تقدیم او نمود رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «فاطمه جان! چه برایم آورده اى؟» عرضه داشت: «قرص نانى است که براى غذاى فرزندانم تهیه کرده بودم ولى آرامش نیافتم و آن را خدمت شما آوردم تناول کنى.» رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: «دخترم! این قرص نان نخستین خوراکى است که پس از سه روز وارد دهان پدرت مى شود.»[۱۷]

زهراى اطهر(علیها السلام) توانسته بود خَلاِ عاطفى رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) را که در پى از دست دادن پدر و مادرش در اوان زندگى و همسر با وفایش خدیجه کبرى در دشوارترین شرایط دوران رسالت الهى و جهاد و مبارزه در راه خدا به وجود آمده بود، جبران نماید.

رفتار مادرانه اى که از فاطمه زهرا (علیها السلام) در مورد پدر بزرگوارش سر مى زد و تاریخ به نقل فرازى از آن پرداخته، تأکید دارد که فاطمه (علیها السلام) توانست در این راستا به موفقیّت بزرگى دست یابد و منبع عاطفى رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) را که بى تردید در جهت تحمّل دشوارى هاى رسالت بزرگش، مددکار آن حضرت بود، یک بار دیگر بدو باز گرداند. از همین رهگذر به راز تکرار این جمله بر زبان مبارک رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) پى مى بریم که مى فرمود:

«فاطمهُ اُمّ أبیها»;[۱۸]

فاطمه، مادرِ پدر خویش است.

چرا که رفتار فاطمه را با پدر بزرگوارش رفتارى مادرانه مى بینیم. پدر دست دختر را مى بوسد و در بازگشت به مدینه، ابتدا به دیدار زهرا مى رود، همان گونه که در تمام سفرها و جنگ هایش، آخرین لحظه با زهرا خدا حافظى و از نزد او بیرون مى رفت.رسول خدا(علیها السلام)براى سفر خود از این منبع زلال، توشه عاطفى برمى گرفت، چنان که در رفتار پیامبر اکرم ملاحظه مى کنیم آن حضرت در حالات گوناگون رنج و گرفتارى و گرسنگى و ورود میهمان، مکرّر بر زهراى خود وارد مى شد. فاطمه نیز در مقابل چونان مادرى نسبت به فرزندش، از وجود مقدس پیامبر مراقبت مى کرد و او را در آغوش مى گرفت و از رنج و ناراحتى اش مى کاست و به خدمتگزارى او مى پرداخت و از وى اطاعت مى کرد.

۶ . مبارزات پیگیر

فاطمه زهرا(علیها السلام) در اوج کشمکش میان اسلام و جاهلیت دیده به جهان گشود و زمانى پا به عرصه وجود نهاد که مسلمانان با آیین شرک و بت پرستى ستم پیشه، سخت در نبرد بودند. قریش، رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)و همه بنى هاشم را در محاصره اقتصادى قرار داد و بدین سان، پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) همراه با همسر فدا کار و دخت پاکدامن خویش وارد شِعْب گردید و مدت سه سال در محاصره قریش قرار داشتند و انواع محرومیت ها را در مورد آنان به اجرا گذاشتند. بدین ترتیب، فاطمه زهرا (علیها السلام) با تحمّل این محاصره دشوار، روزگار گذراند و در جهت دفاع از حق و جانفشانى در راه مکتب و آرمان خویش، در کودکى، تلخى محرومیّت و دشوارى هاى زندگى را چشید.

سال هاى محاصره اقتصادى، سخت و دشوار سپرى شد و رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)پیروزمندانه از آن خارج گردید و اراده خداوند تعلق گرفت در آن سال حضرت خدیجه را در جوار خویش قرار داده و ابو طالب عموى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و حامى و پشتیبان رسالت و یار و یاور اسلام دنیا را وداع گوید. بدین گونه، حزن و اندوه قلب رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) را فرا گرفت زیرا محبوب ترین و عزیزترین افراد خاندانش را از دست داده بود.

فاطمه زهرا(علیها السلام) که هنوز از مهر و محبّت مادر بهره کافى نبرده بود، این چنین دچار بلا و مصیبت گردید و با این که خود، کانون مهر و محبّت گرانبهاى خویش را از دست داده بود، پدر را در رنج و ناراحتى، تسلّى خاطر مى داد و قریش پس از وفات ابو طالب عمو و حامى و پشتیبان رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) جام خشم و کینه و آزار و اذیّت خود را بر وجود نازنین نبى اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرو ریخت و زهراى اطهر(علیها السلام) با چشم خود مى دید که اراذل و اوباش و سرکشان قریش چگونه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) را ناسزا گفته و در صدد آزار و اذیّت او بر مى آیند، در  صورتى که هدف پیامبر خدا رهایى آنان از تاریکى هاى جهل و نادانى و رهنمون گشتن به نور هدایت بود، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)مى کوشید از سنگینى بار ناراحتى زهرا بکاهد و او را به صبر و شکیبایى بر دشوارى ها تشویق کند، از این رو بدو مى فرمود: «دخترم! گریه مکن، خداوند پدرت را از شر مخالفان محافظت مى کند و در مبارزه بر ضد دشمنان دین و رسالتش وى را یارى مى رساند.»[۱۹]

بدین سان، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در جان و روان دخت گرامى اش روح والاى جهاد و مبارزه را غرس و قلبش را به صبر و شکیبایى و اطمینان به پیروزى شاد مى گرداند.

فاطمه(علیها السلام) پس از هجرتِ پدر بزرگوارش به مدینه و در فضاى وحشت زاى مکه به همراه پسر عمویش على بن ابى طالب(علیه السلام) که براى فخر و غرور قریش اهمیّتى قائل نمى شد، هجرت خود را آغاز کرد. على(علیه السلام) در حالى که پاهاى مبارکش در اثر پیاده روى در سفر، متورّم شده بود در منطقه «قباء» به رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) پیوست.

پس از آن که رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) پایه و ارکان دولت مبارک خویش را در مدینه تحکیم بخشید، زهراى مرضیّه(علیها السلام) به خانه بى تکلّف و ساده همسر منتقل گردید و در جنگ و مبارزه اش همراه با او شرکت جست و بر شداید زندگى و رنج و دشوارى هاى جهاد و مبارزه در راه خدا، صبر و بردبارى پیشه ساخت. وى مى کوشید الگویى بى نظیر از زندگى خانوادگى را به جهانیان ارائه دهد. فاطمه زهرا(علیها السلام) درمسیر یارى حق و دفاع از وصیّت و سفارش رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) آن گاه که در دشوارترین روزهاى زندگى على بن ابى طالب در آنار وى موضعى بى نظیر اتخاذ کرد، نقش برجسته و توانفرسایى را ایفا نموده و تأکید داشت که جبهه داخلى در زمان امیرمؤمنان(علیه السلام)هم چنان مقاوم و پایدار بوده و احساس ضعف و سستى در آن راه ندارد. ولى ارزیابى شرایط و اتخاذ موضع را، به رهبر و همسر خویش امام على(علیه السلام) وانهاد، تا هر گونه بخواهد تصمیم بگیرد و دستور دهد و فرمانش اطاعت شود.

حضرت زهرا(علیها السلام) بامداد هر شنبه بر مزار شهدا حضور مى یافت و براى آنان طلب رحمت و آمرزش مى نمود آغازى این چنین براى کارهاى هفته به خوبى روشن مى سازد که ارزیابى فاطمه زهرا(علیها السلام) از جهاد و شهادت تا چه پایه بوده و به وضوح حاکى از زندگى عملى آن مخدّره است که با جهاد، آغاز مى شد و تا مرز شهادت، بر جهاد و مبارزه و جانفشانى متّکى بود.[۲۰]

منبع: کتاب پیشوایان هدایت ۳ – صدیقه کبری حضرت فاطمه زهرا علیها سلام / مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام


[۱]. اهل البیت/ ۱۱۶٫

[۲]. اهل البیت/ ۱۱۶٫

[۳]. اهل البیت/ ۱۱۶٫

[۴]. علم و دانش حضرت زهرا (علیها السلام) از طریق آموزش‌های متعارف زمانه نبوده است که به مدرسه یا مکتب احتیاج داشته باشد. آن حضرت محدّثه بوده است. (مصحح)

[۵]. راوی بودن حضرت زهرا (علیها السلام) در راستای کسب دانش عادی نبوده است. (مصحح)

[۶]. خطبه‌های حضرت را در بیان رخدادهای زندگی آن مخدّره یادآور خواهیم شد.

[۷]. اهل البیت/ ۱۳۲- ۱۳۴٫

[۸]. اهل البیت/ ۱۳۲- ۱۳۴٫

[۹]. اهل البیت/ ۱۳۷٫

[۱۰]. اهل البیت/ ۱۳۸٫

[۱۱]. بحار الأنوار ۴۳/ ۵۶- ۵۸٫

[۱۲]. بحار الأنوار ۴۳/ ۵۶- ۵۸٫

[۱۳]. امالی صدوق مجلس ۲۴/ ۱۰۰٫

[۱۴]. بحار الانوار ۴۳/ ۸۱- ۸۲٫

[۱۵]. بحار الأنوار ۴۳/ ۸۴٫

[۱۶]. اعلام الدین/ ۲۴۷، عده الداعی/ ۱۵۱٫

[۱۷]. اهل البیت/ ۱۴۱ ۱۴۲٫

[۱۸]. اسد الغابه ۵/ ۵۲۰، استیعاب ۴/ ۳۸۰٫

[۱۹]. سیره المصطفی/ ۲۰۵، تاریخ طبری ۱/ ۴۲۶ چاپ دار الفکر بیروت.

[۲۰]. به نقل از مقدمه «فاطمه الزهرا وتر فی غمد» سید موسی صدر.