بسم الله الرّحمن الرّحیم
منشاء بدی ها و ناهنجاری ها در جامعه
در مسئلهی اخلاق بر حسب مطالبی که علامه ملا مهدی نراقی رضوان الله تعالی علیه میفرماید، انسان در بُعد علمی، در بعد معرفتی، در بعد جهانشناسی و در بعد عملی دو نیرو در باطنش هست. یکی نیروی درک حقیقت است؛ دوم مسئلهی انگیزهای که فرع بر تشخیص حسن و قبح است. یعنی ما یک هست و نیست داریم و یک باید و نباید و شاید داریم. در حکمت و کلام بحث میشود چه هست و چه نیست. اما در اخلاق بحث میشود که چه باید و چه نباید و چه شاید و چه نشاید. گرچه علم اخلاق به بایدها و نبایدها، به شایدها و نشایدها توجه دارد؛ اما باید دانست که علم به حقیقت اشیاء، خود زمینهساز بایدها و نشایدهاست. یعنی جهانبینی، علم اعتقاد در علم اخلاق تأثیر کلی دارد.
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله حاج آقا مرتضی حائری یزدی را[۱]، استاد ما بودند. مرحوم آیت الله حائری در مسجد امام قم نماز میخواندند. از ایشان درخواست شد درس اخلاق بگوید. ایشان عوض درس اخلاق اصول عقاید را یک دوره مطرح کردند و نظرشان این بود که اگر کسی اعتقادش به خدا، اعتقادش به معاد و مرگ، اعتقادش به حساب، حشر، میزان و محاکمهی الهی، دادگاه عدل الهی، به بهشت و جهنم باور پیدا بکند، این منشأ اخلاق است. چرا آدم ظلم میکند؟ چرا آدم غیبت میکند؟ چرا آدم دروغ میگوید؟ چرا کاسب بیانصافی میکند؟ چرا کلاه سر هم میگذارند؟ چرا اعضای خانواده با هم صداقت ندارند؟ اعتماد به هم ندارند؟ همهی اینها برمیگردد به اینکه یا خدا را قبول ندارند، یا قیامت را قبول ندارند، یا توجه ندارند. [گاهی نیز] قبول دارد، اما یادش میرود خدا هست. یادش میرود قیامتی، حسابی، کتابی، مرگی در پیش دارد. این فراموشی و غفلت یا آن ناباوری منشأ این همه بدیها و ناهنجاریهای جامعه میشود. اما اگر کسی عقیدهاش نسبت به خدا، نسبت به شعور عالم، نسبت به حضور ملائکه «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ»[۲] این علم اخلاق نیست. این جملهای که خدا در قرآن فرموده که هیچ لفظی از دهن کسی بیرون نمیآید، مگر اینکه پیش او رقیبی هست. «عتید» یعنی مراقب، «رقیب» که میگویند کنایه است. رقبه به معنی گردن است. آدم میخواهد چیزی را درست ببیند زیر نظر داشته باشد، گردن میکشد تا درست اشراف پیدا بکند. وقتی توجه نداشته باشد، گردنش را بالا نمیآورد. این «رقیب» یعنی کسی که گردنش را آورده پیش و شما را زیر نظر دارد. منتها هر رقیبی ممکن است که یک وقتی هم خسته شود و غفلت پیدا کند. رقیبی که خدا برای ما قرار داده، مَلکی است که مثل کسی [می ماند] که گردن جلو آورده که ما را درست ببیند، عملکرد ما را زیر نظر بگیرد. [این در حالی است که] عتید هم هست، خستگی ندارد، همیشه آماده است، همیشه انرژی دارد و هیچ وقت کم نمیآورد. تمام زوایای نیت ما را میبیند؛ عمل ما را میبیند.
” خدا به ما اطلاع میدهد، میگوید: ای کسانی که لب باز میکنید و سخن میگویید! بدانید این سخن های شما را کسی زیر نظر گرفته است. نوار گذاشتهاند ضبط میکنند “
[شاید ما بتوانیم با] دروغ، مردم را گول بزنیم، اما آن کسی که ما را زیر نظر گرفته است که گول نمیخورد. او میداند [چه] کسی دروغ میگوید. اجمالاً خدای متعال این را به عنوان یک خبر میگوید، نه به عنوان یک باید یا نباید. خدا به ما اطلاع میدهد، میگوید: ای کسانی که لب باز میکنید و سخن میگویید! بدانید این سخن های شما را کسی زیر نظر گرفته است. نوار گذاشتهاند ضبط میکنند. تلفنهای شما تحت کنترل است. اگر کسی بداند تلفنش تحت کنترل است، چیزی که بعداً برایش پرونده میشود، حرف میزند؟ قطعاً نمیزند. خدا میگوید گفتار شما مثل تلفنهای شما تحت کنترل است. این را خدا دارد به ما اطلاع میدهد. یک واقعیت را به ما خبر میدهد. اما کسی که این واقعیت را که به عنوان یک خبر، خبر صادق و مصدق، در اختیار ما قرار میگیرد، وقتی ما به این واقعیت علم پیدا میکنیم، از این یک استنتاج میکنیم. میگوییم پس نباید زبان ما نیش داشته باشد، این باید از کجا آمد؟ از آن واقعیت. چون خدا میگوید ملکی در کنار شما هست. این ملک هر چه شما بگویید زیر نظر دارد. حالا وقتی ما به چنین واقعیتی علم پیدا میکنیم این علم ما سبب یک باید و نباید میشود. باید راست بگویی. باید زبان محبت داشته باشی. باید زبان پیوند داشته باشی. باید غیبت نکنی. این باید و نباید یک امر اعتباری است. یک امر انشایی است. اما این اعتبار اعتبار صرف ذهنی نیست. این به واقعیت بستگی دارد.
نسبی نبودن اخلاق
در دنیای غرب اخلاق را نسبی میدانند. چرا نسبی میدانند؟ میگویند خوب و بد واقعیتی در خارج وجود ندارد. ما منافع خودمان را در نظر میگیریم. لذا کاری را که در یک جایی خوب است و در یک جای دیگر خیلی بد میشود. در زبان دیپلماتها، سیاسیها دروغ گفتن قبحی ندارد؛ آن جایی که دروغی منافع یک حکومتی را حفظ میکند، این دروغ را آنجا لازم میدانند [و برایش] قبحی نمیدانند. امروز وعده میدهند؛ قراردادی را امضا میکنند؛ فردا هم زیر این قرارداد میزنند. میگویند قرارداد بی قرارداد، من که آن روز قرارداد بستم، زوری نداشتم؛ ولی حالا که گردنکلفت و زورمند شدهام، این قرارداد را زیر پا میگذارم و قبول ندارم. چرا این جور است؟ برای اینکه اینها [از] واقعیت اطلاع ندارند، [نمی دانند] که در قیامت اعمال ما چه بازتابی برای ما دارد.
اگر دروغ حرام است، صرف یک قرارداد امری نسبی نیست. دروغ مثل بیماریها میماند. همان گونه که طبیب یک علمی دارد و یک نسخهای برای ما مینویسد. علم طبیب [بدین گونه است که او] بعد از ویزیت متوجه میشود که مثلاً ریهمان مشکل دارد یا قلب ما عروقش مسدود شده است. این یک علمی پیدا میکند. بعد به ما میگوید که از پلهها بالا نرو. نباید از پله بالا بروی. این “نباید“ نسبی است یا همه جا؟ کسی که قلبش مسدود شد، رگهای قلبش گرفته شد این فرق ندارد که دهاتی باشد، شهری باشد، به خاطر تجارتش میخواهد از این پله برود یا به خاطر امر خیر، برایش فرق نمیکند. این واقعیت که عروق ما مسدود شده است، یک باید و نبایدی را لازم دارد و آن اینکه هر کسی که قلبش گرفته باشد اگر که رعایت نکند و از پله بالا برود سکته میکند. ایست قلبی میآورد. چون این واقعیت هست پس میگوید بر شما حرام است که از پله بالا بروید. مواظب باشید فلان غذا را نخورید. غذای چرب نخورید. از پله بالا نروید. استرس پیدا نکنید. اینکه فتوا میدهد میگوید باید استرس پیدا نکنید، باید از پله بالا نروید، باید غذای چرب نخورید، این بایدها بایدهای اعتباری و انشایی است. اما پس قضیه یک واقعیت و عینیتی است که آن عینیت این باید و نباید را پیش میآورد.
بر اساس بینش الهی، انبیا علیهم السلام، ائمه علیهم السلام اینها آمدند گفتند هر عملی واقعیتی پس پرده دارد. بر خلاف اشعریون که حسن و قبح را انکار کردند و میگویند هر چه خدا گفت خوب است، خوب است و هر چه خدا گفت بد است، بد است. ممکن است خدا شمر را به بهشت ببرد و یک شهیدی را به جهنم ببرد. ما حق چون و چرا نداریم!!؟ اما بر اساس بینشی که ما از قرآن پیدا کردیم و عقل ما حکم میکند، این عمل و عکسالعمل است. هر عملی عکسالعمل خود را دارد. امکان ندارد ظلم برای آدم بهشت تولید بکند و عدالت برای انسان جهنم تولید بکند. جهنم یک واقعیتی است که بازتاب اعمال خود انسان است. این جزا و پاداش اعمالی است که عمل من آتش را افروخته است. خدا که برای من آتش روشن نکرده است. خود عمل من برای من جهنم درست کرده، آتش درست کرده است. بنابراین چون آتش بازتاب عمل بد است، این یک واقعیت است. خدا به ما خبر میدهد. حالا که واقعیت این است یک باید و نباید، واجب و حرامی بازتاب آن عمل خواهد بود. صلواتی ختم کنید.
***
دلسوزی برای دیگران شرط استجابت دعا
چهاردهمین شرط استجابت دعا: چهاردهمین مقدمه و شرط برای استجابت دعا این است که انسان در دعا دیگران را سهیم بکند. فقط خیر را برای خودش نخواهد. دفع بلا و شر را برای خودش نخواهد. شفا را برای خودش نخواهد. در نماز خدای متعال روح ما را روح جمعی قرار داده است. تنها که نماز میخوانیم میگوییم «ایاک نعبد» نمیگوییم ایاک اعبد. آدم سعادتش به سعادت دیگران گره خورده است. شقاوتها هم به شقاوتهای دیگران گره خورده است. نمیشود من سعادتمند باشم؛ کنار من همه بدبخت باشند. بدبختی دیگران مرا هم بدبخت میکند. یک حقیقت و روح جمعی وجود دارد که قرآن کریم میگوید: همان گونه که افراد، مرگ و حیات دارند، امتها و جوامع بشری هم مرگ و حیات دارند. انسان حیات فردیاش با حیات اجتماعی گره خورده است. حالا اگر سعادت خود را خواستی، باید توأم با سعادت دیگران بخواهی.
این روح قضیه است که خدای متعال سعادت فرد را منهای سعادت جمع قبول ندارد. «وَ الْعَصْرِ(۱) إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ(۲) إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»[۳] انسانها در حال ورشکستگیاند. چون عمر سرمایهی انسان است و آدم عمرش را نمیتواند نگه دارد. عمر که سرمایهی ماست، ما عمر را داریم از دست میدهیم؛ پس رو به ورشکستگی هستیم. چه کار کنیم عمر ما که از دست میرود، ما سرمایهی خود را نباخته و مفت از دست داده باشیم؟ باید چهار مسئله را در برنامههایمان منظور کنیم: یکی ایمان است. آن کسی که زمان و عمر برایش زیان نمیآورد این است که انسان در قبال از دست دادن عمر، ایمانی را کسب بکند. ایمان اگر در مقابل سرمایهی عمر به دست آمد، انسان زیان نکرده است. عمر رفته است، اما یک سرمایهی پایدار، سعادتساز، عزتساز به نام “ایمان“ برای انسان حاصل شده است. “ایمان“ تنها کافی است؟ نه. کنار ایمان چیز دیگری هم هست و آن ثمرهی ایمان “عمل صالح“ است. ایمان بدون عمل مثل درخت بدون ثمر است. درختی که میوه ندارد به درد چوببری و هیزم میخورد. این نمیتواند میوهی دائم داشته باشد. اما درخت میوه برای همیشه انسان از آن مواظبت میکند که سالبهسال میوه از آن به دست آورد. ایمانی که عمل صالح ندارد، درخت بی میوه است و باید ایمان، عمل صالح را همراه خود ارائه کند. حال اگر ایمان داشتیم، نمازمان را هم خواندیم، غیبت هم نکردیم، همسایهآزار و خانوادهآزار هم نبودیم، زبان نیش هم نداشتیم. آیا این کافی است؟ من که به واجبات شخصی خود عمل میکنم؛ هیچ وقت هم ظلم نمیکنم؛ کار خیر هم اگر از من ساخته باشد مضایقه نمیکنم. آیا این کفایت میکند؟ میفرماید نه. باید دیگران را هم سعادتمند کنی «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[۴] یعنی اگر ایمان و عمل صالح هم داشتی ولی در مقام نجات دیگران و خیر رساندن به دیگران نبودی، ایمانت و عمل صالح هم، تو را از ورشکستگی نجات نمیدهد. پس باید چه کار کنیم؟ باید دست افتادگان را هم بگیریم. نگذاریم دیگران به جهنم بیفتند. جوانی که به دنبال هرزگی است؛ آبروی دنیا و آخرت او میرود، باید برای او زن بگیریم. باید برویم دستش را بگیریم در مسیر حلال قرار دهیم. اگر ما بیتفاوت بودیم و او افتاد جهنم، او تنها خودش به جهنم نمیافتد؛ ما را هم به دنبال خود به جهنم میبرد. این است که سکوت در برابر ظالم شرکت در عمل ظالمانهی ظالم است. اگر بینی که نابینا و چاه است/ اگر خاموش بنشینی گناه است. «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ.»
دیگر چه؟ «وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ.»[۵] تواصی به حق یعنی امر به معروف؛ یعنی خیرخواهی. یعنی برخورد با ناهنجاریهای افرادی که بد عمل میکنند عکسالعمل دارد. گاه آدم را از اداره بیرون میکنند. گاهی با آدم معامله نمیکنند. قطع رابطه میکنند. باید این آمادگی را داشته باشی که برای اصلاح جامعه، محرومیت شخصی را تحمل بکنی. این روش و روح کلی دین ماست که فورمول آن را پیغمبر ما با این عنوان فرموده که: «مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأَمْرِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنَ الْإِسْلَامِ»[۶] کسی که صبح میکند فقط به فکر خودش است و به فکر مسلمانان نیست، این مسلمان نیست. جامعهی اسلامی یک خانواده است. ارحاماند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ»[۷] خدا میگوید برادرید. میشود برادری نسبت به سقوط، بیماری و زندانیشدن برادر خود بیتفاوت باشد؟ همه برادریم. اگر برادریم باید به همدیگر دلسوزی داشته باشیم. دلسوزی مادی به اندازهی دلسوزی معنوی اهمیت ندارد.
” کسی شکمش گرسنه باشد و شما اطلاع داشته باشید و سیر بخوابید و او گرسنه باشد پیغمبر فرموده از ما نیست. ما او را در قیامت از دایرهی خودیها بیرون میکنیم. او را از خود حساب نمیکنیم. حال شما که راه بهشت را بلدید، دیگران که بلد نیستند یا بی تفاوتاند به بهشت نمیبری این مثل همان است که همسایهاش گرسنه است و او سیر است “
کسی شکمش گرسنه باشد و شما اطلاع داشته باشید و سیر بخوابید و او گرسنه باشد پیغمبر فرموده از ما نیست. ما او را در قیامت از دایرهی خودیها بیرون میکنیم. او را از خود حساب نمیکنیم. حال شما که راه بهشت را بلدید، دیگران که بلد نیستند یا بی تفاوتاند به بهشت نمیبری این مثل همان است که همسایهاش گرسنه است و او سیر است. لذا میگوید اگر میخواهی دعایت مستجاب شود، دلسوز دیگران باش. برای گرفتاران دعا کن. برای زندانیها دعا کن.
برکات عجیب دعا برای دیگران
ما در این سفر کربلایی که شب میلاد مولا و سیدمان امام زمان، ارواحنا فداه، مهمان جدشان حضرت ابی عبدالله الحسین بودیم، جمعی از بانوان عرب گویا ما را از طریق رسانهها، میشناختند، تا ما را دیدند مسیرشان را عوض کردند و آمدند. نمیدانید با چه لحنی التماس میکردند و میگفتند: برای اسیران ما دعا کنید. گفتیم: شما از کجا آمدهاید، گفتند: از عربستان. زندانی دارند. اسیر دارند. آل سعود شیعیان را دارد زیر پا له میکند. عالِم شیعی «شیخ باقر نمر» را در زندان کردند، دادستان هم حکم کیفرخواست اعدام را برای او صادر کرده است. ما اگر برای آنها درد نداشته باشیم؛ [به چه درد می خوریم.] تو کز محنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی.
این تعلیم دین ماست. آن زندانی در بحرین یا در عربستان، اگر بچه یا برادر خودت زندانی بود، چه میکردی؟ عیال خودت در زندان بود چه کار میکردی؟ عدهای از زنان را در عربستان سعودی زندانی کردهاند. نوامیس مردم را زندانی کردهاند. بنابراین به فکر دیگران بودن، برای دیگران دعا کردن، دلیل بر رحم ماست و رحم چشمهی رحم خدا را میجوشاند. باید سنخیتی باشد که جذب رحمت بکند. اگر به دیگران مهربانی و دلسوزی داشتی خدا به شما ترحم میکند. اما اگر بیتفاوت بودی خدا هم به شما ترحم نخواهد کرد.
” به فکر دیگران بودن، برای دیگران دعا کردن، دلیل بر رحم ماست و رحم چشمهی رحم خدا را میجوشاند. باید سنخیتی باشد که جذب رحمت بکند. اگر به دیگران مهربانی و دلسوزی داشتی خدا به شما ترحم میکند. اما اگر بیتفاوت بودی خدا هم به شما ترحم نخواهد کرد “
در این رابطه روایات خیلی زیاد است. ما بعضی روایات را خواندیم. یکی دو تا روایت هم خدمت شما عرضه بداریم. قال رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم : «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ دَعَا لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ إِلَّا رَدَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ مِثْلَ الَّذِی دَعَا لَهُمْ بِهِ مِنْ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ مَضَى مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ أَوْ هُوَ آتٍ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ .»[۸] خیلی روایت بشارتدهندهای است. شما وقتی میگویید: “اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات“. وقتی میگویید: “اللهم اقض حوائج المؤمنین“. وقتی شما میگویید:
اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ اللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ اللَّهُمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدْیُونٍ [مَدِینٍ] اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ اللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِینَ اللَّهُمَّ اشْفِ کُلَ مَرِیضٍ اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاکَ اللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِکَ اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.»[۹]
وقتی دعای عمومی میکنید، خدای متعال به مؤمنینی که از اول خلقت تا پایان خلقت بودهاند و الآن هستند و خواهند بود به عدد آنها به شما جزای خیر میدهد. یعنی چیزی که شما از حساب آن برنمیآیید. با همهی آدمیان در عالمیان شما وزن میشوید و خیر همهی آنها در نامهی عمل شما ثبت میشود.
ذیل این روایت باز جالبتر است. «إِنَّ الْعَبْدَ لَیُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ- یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَیُسْحَبُ فَیَقُولُ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ یَا رَبُ هَذَا الَّذِی کَانَ یَدْعُو لَنَا فَشَفِّعْنَا فِیهِ فَیُشَفِّعُهُمُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِیهِ فَیَنْجُو.» [۱۰] گاهی بندهای نامهی عملش سنگین است، پروندهاش ننگین است. روز قیامت محکوم به زندان ابد در آتش جهنم میشود. وقتی او را میکشند به طرف جهنم، صدای مؤمنین و مؤمنات بلند میشود. میگویند: ای پروردگار! این[شخص] در حق ما دعا میکرد، به خاطر ما از جرم او بگذر. مؤمنین و مؤمناتی که شما در حق آنها دعا کردید و اینها اهل نجاتاند، در آنجا واسطه میشوند و خدا هم شفاعت آنها را در حق شما قبول میکند. با اینکه استحقاق رفتن به جهنم را داشتید خدا برمیگرداند.
[۱] پسر مرحوم آقا شیخ عبدالکریم مؤسس حوزه علمیه قم
[۲] ق؛ ۱۸ – انسان هیچ سخنى را بر زبان نمىآورد مگر اینکه همان دم، فرشتهاى مراقب و آماده براى انجام مأموریت (و ضبط آن) است!
[۳] عصر؛ ۱و۲و۳ – به عصر سوگند!(۱) که انسانها همه در زیانند.(۲) مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند. (۳)
[۴] عصر؛ ۳- و یکدیگر را به حق سفارش کرده اند.
[۵] عصر؛ ۳- و یکدیگر را به شکیبایى و استقامت توصیه نمودهاند.
[۶] النوادر (للراوندی)، ص ۲۱، الاهتمام بأمور المسلمین
[۷] حجرات؛ ۱۰ – مؤمنان برادر یکدیگرند.
[۸] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۲، ص ۵۰۸، باب الدعاء للإخوان بظهر الغیب
[۹] المصباح للکفعمی (جنه الأمان الواقیه)، ص ۶۱۸
[۱۰] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۲، ص ۵۰۸، باب الدعاء للإخوان بظهر الغیب
پاسخ دهید