- نعمت عقل
- احکام عقل
- امتحان عقل
- کسب معرفت با عقل
- شناخت آینده و آمادگی برای آن
- حقیقت معاد و عالم باطن
- شهادت شهود
- باری که باید بر زمین گذاشته شود
- ثقل زمین به مانند زن حامله
- عظمت مادر
- حمل زمین
- تغییر حالت زمین
- رسیدگی به اعمال
- صفت لطیف بودن خداوند متعال
- وجوه عالم دنیا
- وجه الرّب
- تربیت اخلاقی فرزندان
- هدف از به وجود آمدن جهنّم
- بروز و ظهور وجه الرّب
- جهنّم مظهر شدید العقاب بودن
- شهادت دادن اعمال
- نامهای دیگر ماه مبارک رجب
- معنی اصم
- نمازها و دعاهای ماه رجب
- شب لیله الرغائب
- نماز لیله الرغائب
- فرمایش پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی فضیلت این نماز
«اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ، اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ الله، اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَهَ النَّجَاهِ».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی* یَفْقَهُوا قَوْلِی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلاهُ عَلَى سَیِّدِ الأَنبیَّاء أبِی القَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْکَهْفِ الْحَصِینِ مُوْلانَا الْحُجَّهِ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أرْواحُنَا وَ أرْوَاحُ مَن سِوَاهُ فِداهُ وَ الْلَّعْنُ عَلَی أعْدَائِهِمْ أجْمَعِینَ».
نعمت عقل
از نعمتهای بیبدیل خدای منّان به بشر نعمت عقل است که از میوههای شیرین عقل فکر است. انسان با عقل خدا را میشناسد، با عقل بین معجزه و سحر تمیز میدهد. عقل است که انسان را از خطرات حفظ میکند. بچّه چون عقل پیدا نکرده است به راحتی دست به آتش و سیم و برق و هر چیزی باشد برای خود خطر درست میکند. امّا وقتی تجربه پیدا کرد، عقل به کار افتاد هر کجا خطر باشد کنار میکشد.
احکام عقل
عقل بقا و فنا را تشخیص میدهد، اینکه آخرت بهتر از دنیا است، اینکه امر دایمی بهتر از موقّت است، همهی اینها احکام عقل است و همواره انسان عاقل با چراغ عقل فکر میکند و از مطالب بدیهی به مطالب نظری پی میبرد و مجهولات خود را به معلومات تبدیل میکند. از این جهت در روایات به عقل اهتمام خاصّی قائل شدند و عقل را در زندگی بشر برجسته کردند.
امتحان عقل
نبی از انبیاء از جزیرهای عبور کرد که آنجا عابدی بود، در عبادت خیلی استوار بود، این پیغمبر با خدا مناجات کرد که یک چنین بندهای در اینجا است و توقّع داشت که عنایات الهی بیشتر شامل حال این عابد شود. از جانب خداوند متعال به او مأموریّت داده شد عقل او را امتحان کند. این پیغمبر آمد و به آن عابد گفت: چه آرزویی داری؟ گفت اینجا جای خوش آب و هوایی است، همه چیز وجود دارد، همهی نعمتها است، بیابان سر سبز، این همه علوفه، ای کاش خدا یک الاغی داشت ما آن را اینجا میچراندیم. خدای متعال به پیغمبر خود فرمودند: او که عنایات الهی را جذب نمیکند برای این است که عقل او کم است.
کسب معرفت با عقل
عبادت با معرفت خوب است، معرفت به عقل است، به کار زیاد و تلاش زیاد نیست، خدای متعال به کار خوب و تلاش خوب پاداش میدهد، درجه میدهد، امتیاز میدهد. از این جهت در روایات آمده است «أَوَّلُ مَا خَلَق العَقل»[۲] اوّل مخلوق خدا عقل است. یعنی هر چیزی که در عالم آفریده شده است همه سر سفرهی عقل است و پیغمبر ما که اشرف خلایق است عقل کلّ است.
با این مقدّمه عرض میکنیم عقل است که مسائل مهم را و اولویتهای اوّل را برای ما احراز میکند. به حکم عقل انسان بداند به چه کسی وابسته است، چه کسی او را آفریده است، چه کسی او را اداره میکند، چه کسی به او روزی میدهد، چه کسی به چشم ما نور میدهد، چه کسی به قلب ما ضربان میدهد، چه کسی به گوش ما شنیدن میدهد، چه کسی به زبان ما گویایی میدهد، این از مهمترین مسائلی است که انسان ربّ خود را، اداره کنندهی خود را، روزی دهندهی خود را، نگهدارندهی خود را بشناسد و به او دل بدهد.
شناخت آینده و آمادگی برای آن
مسئلهای که باز از مهمترین مسائل انسانی است شناخت آینده است.
زکجا آمدهام بهر چه کار آمدهام به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
این همه نسلها آمدند و رفتند، پدران خود را تشییع کردیم، آنها را دفن کردیم، آنها کجا رفتند، ما قرار است کجا برویم، ما که اینجا ماندنی نیستیم. اگر عقل انسان گرفتار زنجیرهای هوا و هوس نباشد یک لحظه از عمر خود را ضایع نمیکند؛ چون ابدیّت را در پیش دارد. آنجا کم میآورد، آن مقدار که ما برای اینجا کار کردیم، از آنجا کم گذاشتیم، باید تمام عمر خود را مصروف آباد کردن آخرت بنماییم تا در عالم برزخ در مدّت طولانی مواقف قیامت گرفتار وحشت و هول و فقر و بیچارگی نباشیم.
حقیقت معاد و عالم باطن
بر این اساس در قرآن کریم حدود هزار آیه مربوط به معاد است یعنی یک ششم قرآن کریم مربوط به عالم آخرت است، عالم بعد از مرگ است، عالم ابد است، زندگی همیشگی ما است. مسائلی که کارشناسان آخرتی، عیون الهی، لسانهای غیبی پروردگار متعال باطن عالم را دیدند، در معراج بودند، بهشت را دیدند، جهنّم را دیدند، حساب و کتاب قیامت را دیدند، دیدند تا به ما بگویند.
هم در خود آیات، هم در بیانات نبیّ مکرّم اسلام که هم آن عالم را مشاهده کرد و هم ارتباط او با این عالم برقرار بود، برای اینکه به ما لطف کرده باشد، ما را از خواب غفلت بیدار کرده باشد، ما را برای ساختن زندگی سعادتمندانهی ابدی آماده کرده باشد، توجّه دادند که به آیات معاد مراجعه کنیم، مطالعه کنیم و آنچه را که برای عالم آخرت لازم داریم، علاج واقعه را باید قبل از وقوع کرد.
شهادت شهود
مطالبی از آمدن حضرت عزرائیل و فشار قبر گذراندیم و بحث فعلی ما بحث شهادت بود که ما در روز قیامت با شهادت شهود مواجه هستیم. گواهان متعدّدی در عالم آخرت آنچه از ما یافتهاند، آنچه از ما ضبط کردهاند، آنچه از ما دیدهاند آنها شهادت میدهند. یکی از این گواهان زمین بود. به حکم سورهی مبارکهی «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها * وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها * وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها ×یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها * بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحى لَها * یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ * فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ»[۳] در این آیات کریمه یک مسئله وضعیّت زمین است. خدای متعال میگوید: زمین اخبار میکند «تُحَدِّثُ أَخْبارَها»[۴] او اخبار خود را حدیث میکند، حکایت میکند، بازگو میکند.
باری که باید بر زمین گذاشته شود
این تعبیر که زمین «أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها»[۵] اثقال به زمین نسبت داده شده است، اثقال جمع ثقل است، معلوم میشود این محتوایی که زمین از بدن انسانها داشته است، اینطور نبود که بگوییم خاک است، خاک به خاک رسیده است؛ نه خود او پیش زمین یک حسابی داشته است، زمین او را بار خود میدانست، سنگینی میکرد، این همه ابدان، میلیونها میلیارد از زمان حضرت آدم همینطور بشر آمده است، مدّتی اینجا زندگی کرده است، عمر او به پایان رسیده است، قبر کَندند و زمین همه را تحویل گرفته است.
ثقل زمین به مانند زن حامله
این ثقل نشان میدهد که آدم فکر نکند بدن او خاک میشود، خاک گُل میشود، خاک گندم میشود، خاک میوه میشود؛ نه یک حقیقتی از ما در زمین محفوظ است که آن بار این زمین است و آن روز خدای متعال میگوید: بار خود را زمین بگذار، آن روز آنچه که در درون خودش مثل زن حاملهای که این حمل را دارد، بچّهی خود او است، از وجود خود به وجود آمده است، او از گوشت مادر، از خون مادر تغذیه میکند، وجود او از خارج نیست، از درون خودش است؛ امّا در عین حال وجود مادر سنگین است. حمل کردن این بچّه، با اینکه این بچّه گوشت است، خون است، رگ است، پوست است، استخوان است، همه را از وجود مادر میگیرد. این نطفه که در آنجا قرار گرفت عین دانهای است که در زمین قرار گرفته است. اینکه یک دانه، صد دانه می شود همهی اینها را از زمین گرفت، شیره زمین را به خود گرفت و توسعهی وجود پیدا کرد.
عظمت مادر
این نطفه در رحم از وجود مادر تغذیه کرده است، شیرهی وجود مادر را کشیده است. این است که هیچ کس نمیتواند حقّ مادر را ادا کند. آدم هر چقدر به مادر خود خدمت کند، احسان کند، محبّت کند قابل جبران نیست؛ چون اصل وجود ما از وجود مادر است. پدر این نقش را ندارد «أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ * أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ»[۶] پدر یک لحظه یک کاری کرده است، امّا این وجود مادر است که این بذر را در زمین وجود او کاشته شده است و از او تغذیه میشود. غذای او را، شیرهی جان او را به خود میگیرد، نفس او را میگیرد، انرژی او را میگیرد. همانگونه که وجود بچّه در جنین از خود مادر است، ولی مادر احساس سنگینی میکند، نُه ماه این بار را نتوانسته از خود جدا کند.
حمل زمین
زمین حمل دارد و تمام این انسانهایی که به زمین برگشتند همهی آنها حمل زمین هستند. حمل آنها روی زمین سنگینی میکند. از تعبیر قرآن استفاده میکنم «وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها»[۷] این ثقل خود، سنگینیهای خود را بیرون میریزد، مثل اینکه وضع حمل میکند. وقتی که این حالت برای زمین پیش میآید «وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها»[۸] انسان با تعجّب میگوید چرا به این حال افتادی؟ چرا اضطراب داری؟ چرا میلرزی؟ مثل زایمان مادر که خیلی سخت است و مادر در حال زایمان بمیرد حکم شهید را دارد. سختیهایی که مادر تحمّل کرده است، هیچ کس نمیداند. لذا خدا تمام گناهان مادر را در موقع وضع حمل میبخشد، پاک و پاکیزه میشود افسوس که بعد قدر خود را نمیدانند و به گناه آلوده میشوند. آن روز هم روز زایمان زمین است، ولی حمل او یکی، دو حمل نیست، اثقال خود را وضع میکند، از خود خارج میکند آن روز گفته میشود «مَا لَهَا» او چه مشکلی دارد که اینگونه است.
زمین آن روز حرف میزند، به چه زبانی؟ نمیدانیم، با چه صدایی؟ نمیدانیم. ولی آنچه مسلّم است تعبیر قرآن کریم این است که «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»[۹] آن روز زمین اخبار خود را حدیث میکند، حکایت میکند، بازگو میکند. چه چیزی را بازگو میکند؟ «بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحى لَها» این وحی خدا بود، این وحی الهی وحی تکوینی است، مثل وحی پیغمبر نیست، مثل وحی زنبور عسل است «وَ أَوْحى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً»[۱۰] خدای متعال او را تنظیم کرده است آن روز که باید نگه میداشت، این حمل را حفظ کرده است، حالا باید حمل خود را وضع کند، بیرون بریزد «بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحى لَها»[۱۱] او میگوید: خدا وحی کرده است و بعد خدای متعال میفرماید: «یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ»[۱۲] همهی مردم گروه گروه از هم جدا میشوند، جمع هم نیست، در عین اینکه جمع هستند «ذَلِکَ یُومُ الجَمع»[۱۳]؛ «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ»[۱۴] با اینکه آن روز خدای متعال همهی نسلها را یک جا جمع کرده است، اگر زمین این زمین بود جا نمیگرفت، اگر نسلهای قبلی مانده بودند جایی برای ما نبود، آنهای جای خود را خالی کردند، ما جای آنها را پر کردیم.
تغییر حالت زمین
اگر قرار بود انسانهای تمام نسلها امروز در روی کرهی زمین باقی بمانند برای هیچ کسی جای نفس کشیدن نبود، هرگز گنجایشی نبود که این همه بشر روی این زمین جا بگیرد. امّا قرآن کریم میفرماید: «یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ»[۱۵] زمین به یک زمین دیگری تبدیل میشود. این زمین حالت خود را از دست داد، آنچه در درون خود او بود، امانتدار بود، این امانت را هم به سر منزل رساند و از خود دور کرد. آن روز همه قرار است عمل خود را ببینند. این عمل را در زمین میبینند امّا زمین غیر این زمین است، این زمین تا به حال ذلول بود، رام بود، مدارا میکرد مثل مادر بچّهی خود را حفاظت میکرد، ولی الآن همه را بیرون ریخته است و چموشی میکند، آن روز زمین شکایت دارد، ناله دارد، برای خیلی از افراد زمین حرف میزند.
رسیدگی به اعمال
آن روز، روز مشخّص شدن رفتار، اعمال، کردار، ملکات همهی انسانهایی است که روی زمین زندگی کردند و بعد به درون زمین برگشتند حالا زمین همه را بیرون ریخته است. در سورهی مبارکهی لقمان یک آیهای است. جناب لقمان به فرزند خود بر حسب نقل پروردگار منّان در سورهی لقمان فرمود: «یا بُنَیَّ»[۱۶] فرزندم «إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ … فی صَخْرَهٍ أَوْ فِی السَّماواتِ … یَأْتِ بِهَا اللَّهُ» پسر من اگر به مقدار حبّهی خردلی –حبهی خردل خیلی ریزتر از گندم و جو است- اگر به اندازهی حبّهی خردلی عملی انجام داده باشی و این عمل در آسمان واقع شده باشد یا در جوف صخرهای، سنگی پنهان شده باشد «یَأْتِ بِهَا اللَّهُ» خدا همهی اینها را جمع میکند.
این عملهای ریز و درشتی که ما در هواپیما انجام دادیم، در دریا انجام دادیم، در صحرا انجام دادیم، روی سنگها انجام دادیم، تمام کارهایی که کردیم ولو این کارها را در یک دژهای محکمی انجام دادیم که موج آن را نتوانند بگیرند، تلفن را شنود میکنند ولی بعضیها یک وسایلی ممکن است داشته باشند که جلوی این امواج را بگیرند. قرآن کریم میگوید تمامی اعمال شما ولو به اندازهی حبّهی خردل در آسمان باشد یا در دل سنگهای سخت باشد خدا همه را میآورد. چرا؟ برای اینکه «إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطیفاً خَبیراً»[۱۷] خدای متعال دو صفت دارد.
صفت لطیف بودن خداوند متعال
یکی از صفات خدا لطیف است. لطیف موجودی است که هیچ حجابی را برنمیتابد، در اعماق موجودات حضور دارد، یک چیزی که سخت باشد از روزنهها عبور نمیکند، لطافت در برابر غلظت و کثافت است. کثیف که میگویند به معنی غیر نظیف نیست، کثافت یعنی فشرده، متراکم. ولی لطیف، لطافت آنچنان نرم است، آنچنان بیحجمی است، هیچ نوع مادیّتی، غلظتی ندارد که همه جا حضور دارد، خدا لطیف است. یکی از صفات خدا لطیف بودن خدا است.
وجوه عالم دنیا
این آیهی کریمه برای اهل عرفان پیامهای خاصّ خود را دارد. عرفا میگویند این عالم دو وجه دارد. یکی وجه الخلقی است، یکی وجه اللّهی است، وجه الرّبی است. اینکه قرآن کریم میفرماید: «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ * وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ»[۱۸] هر کسی روی زمین است همه از بین میرود، وجه رب میماند، نمیگوید خود رب میماند، وجه رب میماند. بدن انسان از بین میرود، ولی خود او از بین نمیرود. برای اینکه خود او وجه رب است.
وجه الرّب
آن باطنی که خدای متعال از آن به وجه رب یاد میکند در یک آیهای هم تنها انسان را مطرح نکرده است، تمام موجوات را مطرح فرموده است. فرمود: «کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ»[۱۹] تمام موجودات هالک هستند، هیچ هستند مگر وجه خدا. معلوم میشود ما ظاهر تمام اشیاء را مستقل میبینیم، ولی اگر کسی به باطن راه داشته باشد میبینید نه آن موج است. موج جز دریا چیزی نیست، ولی آدم موج را چیز دیگری میبیند. کف روی آب جز آب خود دریا چیزی نیست، امّا آدم آن را مستقل میبیند.
تمامی موجودات عالم موج هستی مطلق هستند، اینها سراب هستند، کف روی آب هستند. باطن چیز دیگری است حالا این باطن یا باطن بهشتی است یا باطن جهنّمی است. یعنی اینها همه مظاهر اسماء الهی هستند. رحمت رحمانیّهی خدا «وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَیْءٍ»[۲۰] که در دعای شریف کمیل خواندیم، در کنار آن، این جمله را هم داریم «وَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ» این «کُلَّ شَیْءٍ» شامل جهنّم هم میشود، جهنّم هم رحمت خدا است. اگر جهنّم در نظام کل نبود ما به بهشت راه پیدا نمیکردیم. جهنّم چوب تأدیب خدا است.
تربیت اخلاقی فرزندان
معلّم، پدر اگر یک وسیلهای که بچّه از آن حساب نداشته باشد، بچّه بیتربیت میشود، همهی بچّهها که با ادب نیستند که منطقی باشند. از یک چیزی باید حساب ببرد یا از قانون حساب ببرد، یا از قهر پدر حساب ببرد، یا از اخم مادر حساب ببرد، یا از نمره نیاوردن حساب ببرد، از رفوزه شدن حساب ببرد، از بیآبرویی حساب ببرد. بالاخره این بیآبرویی، نمره نیاوردن، رفوزه شدن، در جا زدن، پیش مردم بد نام شدن تمام اینها کلاس است، اینها برای تربیت ما است، اینها برای رشد ما است.
هدف از به وجود آمدن جهنّم
خدای متعال جهنّم را بر اساس لطف خود خلق کرده است، برای اینکه ما بدانیم اگر راه درست را نرویم به آنجا میافتیم، طاقت سوختن را نداریم. از این جهت «وَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ» به آن رحمتی قسم میدهم که شامل همه چیز است، یکی از آنها جهنّم است. تمام عذابهای جهنّم شیء هستند «بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ».
بروز و ظهور وجه الرّب
باطن عالم جلوهی رحمت رحمانیّهی پروردگار متعال است. لذا تمامی موجودات روز قیامت با آن وجه ربی خود هم به گذشتهها عالم هستند و هم بروز میدهند. آنجا عالم شکل دیگری دارد، نشعه نشعهی ظهور قهاریّت پروردگار متعال است. «لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»[۲۱]، «وَ بَرَزُوا لِلَّهِ»[۲۲] آن روز همه بروز پیدا میکنند، امّا «لِلَّهِ» بروز پیدا میکند. آنجا هر کس نگاه کند غیر از خدا هیچ کس را نمیبیند، همه نیست شدیم. با یک شیپوری که جناب اسرافیل میزند همه را نابود میکند جز خدا و وجه رب هیچ چیز باقی نمیماند.
جهنّم مظهر شدید العقاب بودن
حالا که باطن وجه الرّب است، خود جهنّم مظهر صفت شدید العقاب بودن پروردگار متعال است، آن هم اسم خدا است، جهنّم هم اسم خدا است، بهشت اسم خدا است، امّا مظهر اسم رئوف است، مظهر اسم کریم است، مظهر اسم غفّار است، مظهر اسم ستّار است؛ جهنّم هم اسم خدا است. این است که چه گناه، چه ثواب در آنجایی که زمین تبدیل شده است، آن وجه رب باقی مانده است. این زمینی که شما اینجا گِل درست میکردید، پا روی آن میگذاشتید، هرکاری میکردید هیچ چیزی نمیگفت، ذلول بود، دیگر زمین آن حالت را ندارد، از پوستهی خود بیرون آمده است، یک چیز دیگری شده است. زمینه زمینهی بروز و ظهور اسماء الهی است.
شهادت دادن اعمال
لذا تمام اعمال شما از آن جهت که وجه رب بر آن سایه دارد، خدا همه را یک جا جمع میکند و همهی ما از آنچه در باطن و ظاهر انجام دادیم خود اعمال ما شهادت میدهند. در کنار این شهادتهایی که در جلسات مختلف گفتیم یک گروه از شهدا خود اعمال ما است چه اعمال خیر ما و چه اعمال شر ما. حالا نحوهی شهادت اعمال را خداوند توفیق دهد هم ادراک کنیم و هم إنشاءالله از آن درس بگیریم. این عملهای ما زنده است و آن روز یقهی ما را میگیرد یا آن روز مثل گُل به روی ما میخندد و ما را خشنود میکند.
نامهای دیگر ماه مبارک رجب
ماه مبارک رجب ماه رجب اصب است. مرحوم سیّد اهل مراقبه میگویند: رجب اصم است. اصب و اصم هر دو از نامهای این ماه است. اصب است برای اینکه ریزش رحمت الهی، بارش مغفرت پروردگار متعال قطرهای نیست، آبشاری است. هر کس مانع را برطرف کند، تمام وجود او در رحمت الهی فرو میرود. هیچ بدی در وجود او نمیماند، هر بدی داشته باشد خدا همه را صاف میکند. مثل کسی که زیر آبشار رفته است، همهی وجود او زیر آب است. در باران قطره قطره میآید آدم خیس میشود، ولی زیر آبشار که بروید آن صب میکند، آن اصب است.
معنی اصم
اصم یعنی پُر است هیچ لحظهای از لحظات این ماه بیگنج نیست، شما به هر کجا دست بزنید که با خدا مرتبط شوید خدا گنجهای معنویّت، گنجهای احسان و ثواب خود را برای شما در قدم به قدم قرار داده است. نکند چشمهای خود را روی هم بگذارید و از این گنجها عبور کنید و آنها بماند و شما دست خالی وارد محضر پیغمبر شوید. در ماه شعبان مهمان پیغمبر هستید. این ماه، ماه اصم است، پُر از سرمایه است، آدم را سرمایهدار میکند و اصب است هر کسی مشکلی دارد، گناهی دارد، زیر آبشار رحمت الهی بیاید، همه را میپوشاند و همه را پاک میکند.
نمازها و دعاهای ماه رجب
تمام لیالی ماه رجب مثل لیالی ماه رمضان نمازهای مخصوص دارد، تمام ایّام ماه رجب دعا دارد بعد از نماز دعاهای مختلف دارد، یکی از آن دعاها این است «یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ»[۲۳] چه دعای قشنگی است. وقتی دعا میخوانید به معانی توجّه کنید تا اینکه دل شما منقلب شود. این دعای «یَا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَهِ»[۲۴] برای امام زمان است با معنا بخوانید.
شب لیله الرغائب
یکی از لیالی ماه مبارک رجب لیله الرغائب است. لیله الرغائب اوَلین شب جمعهی ماه رجب است. چرا لیله الرغائب میگویند؟ رغائب جمع رغیبه است، رغیبه یعنی عطای کثیر. بخشش کم را رغیبه نمیگویند. ولی یک کریمی که خزینهی او پر است، میخواهد به کسانی جایزه دهد، میخواهد کرم خود را نشان دهد، نمیخواهد نیاز او را برطرف کند، میخواهد کرم خود را نشان دهد. او یک چیز جزئی نمیدهد، او به شما مستقلّات میدهد، او به شما گوهرهای گران بها میدهد. لیله الرغائب لیلهی عطاهای کثیره است. خدا آن شب در خزینهی خود را باز کرده است، میخواهد شما را برای آخرت سرمایهدار کند، در عالم قبر خجالت نکشید، دست خالی نروید. به شما عطای کثیر میدهد.
نماز لیله الرغائب
در لیله الرغائب یک نمازی بین نماز مغرب و عشاء نقل فرمودند که آثار و برکات عجیبی دارد. حالا خیلی خوانده نمیشود، ولی من آن را از روی کتاب شریف اقبال الأعمال میخوانم. «ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مَا مِنْ أَحَدٍ صَامَ یَوْمَ الْخَمِیسِ أَوَّلَ خَمِیسٍ مِنْ رَجَبٍ»[۲۵] هیچ کسی نیست که روز پنجشنبهی اوّل رجب را روزه بگیرد «ثُمَّ یُصَلِّی بَیْنَ الْعِشَاءِ وَ الْعَتَمَهِ» و بین نماز مغرب و عشاء نماز بخواند «اثْنَتَیْ عَشْرَهَ رَکْعَهً» ۱۲ رکعت نماز است. «یَفْصِلُ بَیْنَ کُلِّ رَکْعَتَیْنِ بِتَسْلِیمَهٍ» در هر دو رکعت یک سلام دهد «یَقْرَأُ فِی کُلِّ رَکْعَهٍ فَاتِحَهَ الْکِتَابِ مَرَّهً وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اثْنَتَیْ عَشْرَهَ مَرَّهً» در هر رکعتی یک بار حمد میخواند، سه مرتبه سورهی «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ» میخواند و ۱۲ مرتبه سورهی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» میخواند. «فَإِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ صَلَّى» شش نماز دو رکعتی است. در هر رکعت یک بار حمد، سه بار «وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ»، ۱۲ بار سورهی مبارکهی «قُلْ هُوَ اللَّهُ». در سلام آخرین نماز خود ۷۰ مرتبه میگوید «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَ عَلَى آلِهِ» بعد سر به سجده میگذارد، در سجود خود ۷۰ بار میگوید «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ» سر خود را از سجده بلند میکند، میگوید «رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْأَعْظَمُ» دوباره سجده میرود و همین را تکرار میکند یعنی ۷۰ بار «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ» میگوید بعد بلند میشود، میگوید «رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْأَعْظَمُ»؛ «ثُمَّ یَسْأَلُ اللَّهَ حَاجَتَهُ» اینجا دیگر در باز میشود، میگویند چه میخواهید، هر چه میخواهید بگویید «ثُمَّ یَسْأَلُ اللَّهَ حَاجَتَهُ فِی سُجُودِهِ فَإِنَّهُ تُقْضَى إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى» إنشاءالله حاجت او برآورده میشود.
فرمایش پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی فضیلت این نماز
آن وقت پیغمبر خدا در فضیلت این نماز چیزهایی میگوید که روح آدم پرواز میکند. «ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم)» پیغمبر فرمود: «وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ» قسم به آن کسی که جان من به دست او است «لَا یُصَلِّی عَبْدٌ أَوْ أَمَهٌ هَذِهِ الصَّلَاهَ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ جَمِیعَ ذُنُوبِهِ» خداوند تمامی گناهان او را میبخشد «وَ لَوْ کَانَتْ ذُنُوبُهُ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ وَ عَدَدَ الرَّمْلِ وَ وَزْنَ الْجِبَالِ وَ عَدَدَ وَرَقِ الْأَشْجَارِ» ولو گناهان او به مقدار پوشش دریا باشد یا به عدد ریگهای بیابان باشد یا به عدد برگهای درختان باشد یا آنقدر سنگین باشد که از کوهها سنگینتر باشد باز هم خدا آنها را میبخشد. بنابراین کسی دریاها گناه داشته باشد، به عدد ریگهای بیابان، به وزن کوههای عالم، به عدد برگهای درختان جهان گناه او جمع شده باشد این نماز همه را آب میکند. «وَ یُشَفَّعُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِی سَبْعِ مِائَهٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ مِمَّنْ قَدِ اسْتَوْجَبَ النَّارَ» مقام شفاعت پیدا میکند. روز قیامت مجاز است دست ۷۰۰ نفر از دوستان خود را بگیرد، کسانی که به جهنّم محکوم شدند، مستوجب آتش جهنّم هستند مقام شفاعت پیدا میکند، میتواند آنها را نجات دهند.
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۱، ص ۲۸٫
[۳]– سورهی زلزله.
[۴]– همان، آیه ۴٫
[۵]– همان، آیه ۲٫
[۶]– سورهی واقعه، آیات ۵۸ و ۵۹٫
[۷]– سورهی زلزله، آیه ۲٫
[۸]– همان، آیه ۳٫
[۹]– همان، آیه ۴٫
[۱۰]– سورهی نحل، آیه ۶۸٫
[۱۱]– سورهی زلزله، آیه ۵٫
[۱۲]– همان، آیه ۶٫
[۱۳]– مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۱۲، ص ۲۴۰٫
[۱۴]– سورهی تغابن، آیه ۹٫
[۱۵]– سورهی ابراهیم، آیه ۴۸٫
[۱۶]– سورهی لقمان، آیه ۱۶٫
[۱۷]– سورهی احزاب، آیه ۳۴٫
[۱۸]– سورهی الرّحمن، آیات ۲۶ و ۲۷٫
[۱۹]– سورهی قصص، آیه ۸۸٫
[۲۰]– زاد المعاد، ص ۶۰٫
[۲۱]– سورهی غافر، آیه ۱۶٫
[۲۲]– سورهی ابراهیم، آیه ۴۸٫
[۲۳]– الکافی، ج ۲، ص ۵۸۴٫
[۲۴]– بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۳۹۱٫
[۲۵]– إقبال الأعمال، ج ۲، ص ۶۳۲٫
پاسخ دهید