تقدیم به محضر مبارک سید و مولایمان، امید و طبیبمان حضرت بقیۀ الله امام زمان ارواحنا فداه صلواتی بفرستید
اعوذُ بِالله مِن الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
رَبِّ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى وَ یَسِّرْ لىِ أَمْرِى وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانىِ یَفْقَهُواْ قَوْلىِ
الحمد لله و الصلاۀ علی خاتم الانبیاء، حبیب قلوبنا، طبیب نفوسنا، ابی القاسم محمد و آله المعصومین، و لا سیَما مولانا کهف الحصین، و غیاث المضطرِ المستکین. و ملجأ الحاربین و بقیۀ الله فی العالمین ارواحنا فداه و عجل الله فرجه، و سهل الله ظهوره، و رزقنا الله رویته و خدمته و صحبته و نصرته، و رضاه و رغبۀ؛ و اللعن علی اعداهم اجمعین اِلی یوم الدین
یکی از اوصاف قرآن کریم نور است. فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذی أَنْزَلْنا. تغابن؛ ۸٫ برداشتی در ذهن خودمان داریم که دیروز مقداری توضیح داده شد. نور وسیله تشخیص ما در مسیر حرکت ما است. اگر نور نبود، شاید قدرت حرکت در راه را نداشتیم؛ و راه را تشخیص نمی دادیم. اما به برکت نور، آدمی جلو پایش را می بیند، دشمنش را می بیند، دوستش را می بیند.
در اصطلاح قرآن کریم، نور خیلی وسیعتر از این ها بود. احتمال است که نور یعنی وجود، آن چه هست، نور است! وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها. زمر؛ ۶۹٫ چون خدا هستی مطلق است، هر چه است خداست، هر چه هست خداست! جز خدا، هر کسی هر چه دارد، از خدا دارد. هیچ موجودی، هیچ ندارد. همه موجودات حق محض هستند و اگر کسی بخواهد از خدا وجود بگیرد، باید در مسیر قرآن قرار بگیرد.
آنچه را که انسان از احکام قرآن، اخلاقیات قرآن، معارف قرآن در وجود خودش پیاده کند، به همان مقدار به خدا نزدیک می شود. وجود نازنین خاتم انبیاء محمد مصطفی صلیاللهوعلیهوآلهوسلم فرمودند: یَا أَیُّهَا النَّاسُ وَ اللَّهِ مَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ وَ مَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ النَّارِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ إِلَّا وَ قَدْ نَهَیْتُکُمْ عَنْه. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۶۷، ص۹۶، ط بیروت؛ خطبه ی حجه الوداع.
هیچ چیزی نبود که شما را به خدا نزدیک کند، مگر اینکه من آن را در اسلام واجب کردم، و شما را به آن امر کردم. و هیچ چیزی نیست که شما را از خدا دور کند، مگر اینکه من شما را از آن نهی کردم. تقرب به خداوند متعال، با انجام واجبات و ترک محرمات حاصل می شود، واجبات انسان را به خدا نزدیک می کند، نماز را قربت الی الله می خوانیم. قربت الی الله یعنی به خاطر اینکه نماز ما را به خدا نزدیک می کند، ما نماز می خوانیم. روزه را برای چه میگیریم؟ ما شب اول ماه مبارک رمضان نیتی برای کل رمضان کردیم که اگر خداوند تمام این ماه را به ما عمر داد، توفیق داشتیم، قربت الی الله روزه خواهیم گرفت؛ و در هر سحری هم این نیت را داریم که فردا من قربت الی الله روزه می گیرم. در دادن زکات و خمس، که بر ما واجب است، قربت الی الله زکات و خمس می دهیم، قربت الی الله خمس مالمان را جدا می کنیم و به خدا تقدیم می نمائیم. این قربت الی اللهی که همه ما از دوران بلوغمان تا پایان عمرمان در تمام عبادت ها، مورد توجه قرار می دهیم، یعنی به خدا نزدیک شدیم.
انواع و اقسام قرب و نزدیکی
حالا به خدا نزدیک شدن چه طوری می شود؟ قرب و نزدیکی باز در ذهنیت ما، انواع و اقسامی دارد. این طرف می گوییم فلانی از نزدیکان مقام معظم رهبری است. از نزدیکانش است، یعنی چه؟ یعنی قوم و خویش است. یک وقت می گوییم فلان شاگرد از نزدیکان فلان استاد است. اینجا تناسب حکم و موضوع اقتضا پیدا می کند که بگوییم در میان شاگردهایی که استاد دارد، این از همه خوش فهم تر است. این درس استاد را بهتر می فهمد.
یک وقت می بینیم، که فلانی از نزدیکان رئیسجمهور است. از نزدیکان استاندار است. یعنی در مقاماتی که آدم برای یک رئیسجمهور حساب می کند، این مقام، از همه آن ها بالاتر است. بعد از رئیس جمهور این موقعیت را دارد. بنابراین ما یک قرب اعتباری داریم، یک قرب انتسابی داریم، یک قرب قراردادی داریم، اما از اینها بالاتر قرب دیگری هم داریم؛ می گوییم امیرالمؤمنین علیهالسلام به پیغمبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم از همه نزدیکتر بود، آنقدر علی علیهالسلام به پیغمبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم نزدیک است که در آیه مباهله امیرالمؤمنین علیهالسلام را خود پیغمبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم نامیده است.
فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ. آل عمران؛ ۶۱٫ اینجا انفس، جمع نفس است. نفس یعنی جان امیرالمؤمنین علیهالسلام را قرآن جان پیغمبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم معرفی کرده است. أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ این نشان می دهد؛ آنچه در وجود پیغمبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم از فضایل، از کمالات از صفات برجسته، از آیات الهی خدا قرار داده است، در وجود امیرالمؤمنین علیهالسلام هم آن ها وجود دارد. آنچه پیغمبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم دارد، علی علیهالسلام هم همان را دارد. لذا پیغمبر خدا صلیاللهوعلیهوآلهوسلم فرمودند که أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی. الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۸، ص ۱۰۷، حدیث أبی بصیر مع المرأه. غیر مسئله نبوت، هر چه من دارم علی علیهالسلام همان را دارد.
هستی از آن خداست. خدا ذات مستجمع جمیع کمالات است. خدا مستجمع صفات جمالیه و صفات کمالیه است. ما که به خدا نزدیک می شویم، یعنی نور الهی که در صفات اوست، در دارایی های اوست، در وجود ما، به اندازه ظرفیت خودمان محقق می شود. آدم هر مقدار از خودش را به خدا بدهد، از خدایی خدا نصیبی پیدا می کند. آدمی که به مقدار نماز، اگر نمازش را به خدا داده باشد، به همان اندازه خدایی می شود.
حضور قلب در نماز
متأسفانه حضور قلب در نماز، کم گیرمان می آید. مردم در تمام لذایذی که دارند، هم جسمشان و هم روحشان در آن لذت است. غذای لذیذ که می خورد کیف می کند. حواسش است که غذا می خورد. هم جوارحش با آن غذا ارتباط دارد و هم دلش با این غذاست. جوانانی که زن می گیرند، با تمام وجود با زنشان هستند؛ اما ما در نماز دغدغه زمان داریم، اما با خدا نیست. اگر می شد ما به مقداری که نماز می خوانیم، دلمان هم به خدا می دادیم. همانطور که زبانمان به فرمان خدا الله اکبر می گوید، بسمالله الرحمن الرحیم می گوید، اگر دلمان هم همخوانی با زبانمان می داشت، ما عمرمان را به مقدار نمازمان به خدا داده بودیم، خدا در مقابل این نماز به ما چی می داد؟! شما به مقدار دارایی به خدا دل می دهید، خدا هم به مقدار دارایی شما، نور می دهد. نور می دهد یعنی چه؟ یعنی به ما وجودی می دهد، حقیقتی می دهد، کمالی می دهد، قدرتی می دهد، معرفتی می دهد که از شعور وجود حضرت حق سبحانه و تعالی است. در روایاتی ما داریم که درجات بهشت به عدد آیات قرآن کریم است.
روز قیامت بهشتی ها، از جهنمی ها صفشان جدا می شود. وقتی ندا می آید: وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُون. یس؛ ۵۹٫ این گناهکاران را جدا می کنند می برند. آن هایی که غیر گناهکارند به سمت بهشت می روند. بهشت درجاتش در حد فهم ما و تصورات ما نیست. بهشت به قدری وسیع است که عرضش با اسمان ها و زمین برابری می کند: جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ. آیا می دانیم آسمان ها چه قدر وسعت دارند؟! کسی تا به حال مرز آسمان ها را توانسته به دست بیاورد!؟ دانشمندانی که اجرام کیهانی را رصد میکنند، میلیاردها منظومه کشف می کنند، منظومه هایی هستند که میلیون ها سال نوری با ما فاصله دارد. چه بسا این نور تا به ما برسد، آن ستاره خودش منقرض شده است. تازه نورش به ما می رسد.
عالم اینگونه است، عرض و طول عالم را هیچ فکری، هیچ اندیشهای، هیچ علمی نتوانسته کشف بکند! قرآن کریم چشماندازی را برای مؤمن معرفی می کند: وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقین. آل عمران؛ ۱۳۳٫ خدا می فرماید: در میدان مسابقه بروید! جوانان شما به کشورهای مختلف می روند، مسابقه ورزش والیبال، فوتبال، وزنهبرداری دارند، بعد تمامی افکار متوجه این موضوع می شود که یک جوان ما در آنجا برنده شده است. نام کشور ما، آوازه کشور ما بالا رفته است. مدال طلا با خودش آورده، خبر ندارید که این مسابقه نیست!! در میدان مسابقه حقیقی بروید! برای بهشتی که عرض آن بهشت، پهنای آن بهشت، مثل آسمان و زمین است، مسابقه بگذارید.
معرفت به خود
اگر انسان مرز آسمان را نتوانسته به دست بیاورد، این انسان چگونه مرز بهشت را می تواند تصور کند؟! ما وجودی داریم که خودمان هم آن وجود را کشف نکردیم. ما ظرفیت خودمان را به دست نیاوردیم، ما خودشناسی نکردیم، ما خود یابی نکردیم. ما خودمان را گم کردیم. ما نسبت به خودمان جهالت داریم؛ و بدترین جهالت ها، این است که انسان نسبت به خودش معرفت نداشته باشد. خدای متعال وجود ما را از آسمان ها و زمین نزدیکتر قرار داده است. یعنی فقط ماییم که می توانیم جلوه کامل خدا باشیم.
وجود امام زمان ارواحنا فداه ما چه قدر است؟ بنده وجودم محدود است. حالا جسمم که خیلی محدود است. روحم هم معلوم نیست بیشتر از جسمم ظرفیت عینی پیدا کرده باشد. استعدادش شکوفایی پیدا کرده باشد. شاید ما رو به کاهش هستیم، رو به افزایش نیستیم. آن مقداری هم که خدا داده است، داریم آبش می کنیم. وَ الْعَصْرِ(۱) إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ(۲) سوره عصر. لَفِى خُسْرٍ یعنی چی؟! خدای متعال قسم می خورد. هم إِنَّ می آورد، هم لام تأکید می آورد که ما تکان بخوریم، بترسیم، گریه بکنیم، واویلامان بالا برود.
می دانید چه چیزی را از دست می دهید؟ اگر اینجا که نشسته اید، بگویند خانهاتان آتش گرفت، بگویند خانهی پدرتان آتش گرفت، چه حالی پیدا می کنی؟! اگر به کسی ماشین دادید بیایید خبر بدهد، ماشینت را دیدم دزد برد. حواست پرت می شود آنجا، نمی توانی بنشینی، بلند می شوی می روی! ماشینی که دیر یا زود پیدایش می کن یا اینکه خدا دوباره پولش را می دهد و دوباره ماشین می خری؛ این گونه پریشانت می کند! این نماز شب هایی که از دستت رفته است. به اندازه یک ماشین ارزش ندارد؟!
این نماز اول وقت هایی که ما نخواندهایم، می دانی چه چیز را از دست داده ایم!؟ این ترک گناهانی که می توانستیم بکنیم، با هر ترک گناهی، خدا نوری در وجود ما قرار می داد، می دانیم چقدر ضرر کردیم؟! چقدر خسارت کردیم!؟
قهرمان جوان
گاهی من در مجالسم این داستان را نقل کردم؛ هم برای خودم حجت است، هم برای شنوندگان عزیز! خودم که مرحوم آقای صنوبری از شاگردان مرحوم شیخ حاج علی خیاط به من گفت که من جوان بودم و در جلسات شیخ شرکت می کردم. متأهل نبودم، مجرد بودم. از منزل بیرون آمدم زمان طاغوت، انقلاب نشده بود. به قصد مجلس شیخ حرکت کردم به میدان حسنآباد که رسیدم، دیدم یک زن خیلی بزک کرده، زیبا، به تمام معنا زیبا. دیدم که این به طرف من می آید و گویا قصد من را دارد. آن وقت روسری خیلی ها که نداشتند، چادر که نداشتند. روسری هم که نداشتند. موهای پریشان، صورت بزک کرده، و زن بسیار پر جاذبه و جمیل و وجیهای بود.
دیدم در نهایت بیحیایی ما را می خواهد چیکار کند. تا دیدم قصد ما را کرده، اخمی پیدا کردم و صورتم را از باب نفرت از او برگرداندم. پاک بودن در جوانی شیوهی پیغمبری است! جوان ها شما می توانید اینطور قهرمان بشوید. می توانید نسبت به گناهی که خدا گناه را دشمن می دارد، به دشمن خدا اخم کنید، لبخند نزنید، روی خوش نشان ندهید، با دشمن خدا دوستی نکنید! غیبت دشمن خداست، تهمت دشمن خداست، دروغ دشمن خداست. نا فرمانی از امام حق دشمن خداست. به سوی دشمن خدا می روید، در آغوش دشمن خدا می روید، دشمن به شما رحم نمی کند، موقتی بدبختتان می کند، دنیا و آخرت را تباه می کند.
- سگ شکاری خدا
می گوید ما اخمی کردیم و نفرت کامل به او نشان دادیم و صورتمان را از او برگرداندیم، که روی نحسش را نبینیم. او هم آنچنان صلابت محکمی در ما دید، ناامید شد، راهش را کشید و رفت. دشمن می داند چه کسی را شکار بکند، دشمن شکار خودش را می شناسد. خداوند متعال بر حسب تعبیر استاد بزرگوارمان، شیطان را کل و معلن خودش قرار داده است. شیطان سگ است. شکاری خداست. خدا شیطان را سراغ هر کسی نمی فرستد که!؟ إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ کَفى بِرَبِّکَ وَکیلاً. اسراء؛ ۶۵٫ آن هایی که عباد من هستند، بندهی من هستند، من دل آن ها را در چنگ خودم نگاه داشتم، نمی گذارم که شیطان در دل آن ها اشغال ببرد، نامحرم ببرد، غذای حرام ببرد. این مال دل آدم های بیصاحب است. اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ. بقره؛ ۲۵۷٫
- پاداش ترک گناه
وقتی به جلسه شیخ رفتم و سلام کردم، شیخ به من نگاه محبتآمیزی کرد و لبخند زد، گفت بارکالله! می دانی آن کسی که دیدی، خود شیطان بود، زن نبود. خودش را به شکل زن نشان داده بود، آمده بود که ایمانت را بخرد، ولی تو فروشنده نبودی! می دانی با رفتاری که با او کردی، خدا با تو چه کرد؟! این صورتت را که برگرداندی، خدا به شعاع گردش صورتت، نوری در بهشت قرار داد. این نوری که در ترک گناه برای انسان پیش می آید. این نور را همه با چشم نمی بینند که! این شیخ رجبعلی است که می بیند این چه نوری پیدا کرده است! او وسعت وجودی پیدا کرده است. به شعاع حرکتش، خدا وجود او را منبسط کرده است.
- نمک شناسی
در آیهی قرآن می فرماید: لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ. ابراهیم؛ ۷٫ اگر شما در زندگی اهل شکر باشید، اینقدر نق نزنید، اینقدر به خودتان فشار نیاورید، این قدر از نبودها و کمبودها ننالید. این ها ناشکری است. شما شکر خدا را بکنید. این همه نمک به شما داده، نمک شناسی بکنید و تشکر بکنید. ببینید، چه دارید، می توانید بشناسید چه دارید؟ نداشته هایتان را فوراً ابراز می کنید. من خانه ام کوچک است. من فلان ماشین را ندارم. ببینم می توانی دارایات را بشماری!؟ خدای متعال چند تا سلول به شما داده است؟ این اعضا و جوارحتان می دانید چه نعمتی است؟ خدا نعمت هایی که به شما داده، خورشید مال شماست، این ماه مال شماست، این زمین مال شماست، این دریا مال شماست، این هوا مال شماست، این درخت مال شماست، این میوه ها مال شماست!! این همه دل هایی که به شما محبت می کند، مال شماست. شماست چی ندارید؟ چرا کیف نمی کنید از این سفره رنگین خدا؟!
ماه رمضان که سفره ی معنویت پهن کرده است. همیشه سر سفره ی خداییم، همه چیز هم سر سفرهات گذاشته است؛ و همه جور هم از تو پذیرایی می کند. یک خورده آدم وجدانش کار کند. آخر این خدا چه کم گذاشته است؟ که اینقدر توقع داری!؟ خودت بگو چه کم گذاشته است. لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ. ابراهیم؛ ۷٫ قانعترین می گوید که اگر شما بنده شاکر بودید، ما خودت را توسعه می دادیم. این توسعه وجود الهی است. اما آدم گنهکار، وجودش را دارد از دست می دهد. هستیاش را دارد از دست می دهد. بهشتی آنقدر وجودش، وجود نوریاش، منبسط شده است که بهشتش به وسعت آسمان ها و زمین است.
آدم اگر کوچولو باشد، این همه خانه را می خواهد چه کند!؟ به اندازه ظرفیتش خدا به او داده، خودش ظرفیت پیدا کرده است. تولید خودش است، وسعت خودش است. بهشت جلوه آدم است. بهشت تبلور عمل خود آدم است. جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ. سجده؛ ۱۷ است. جزای عمل شماست. خود عمل شما بهشت است. خودتان خیلی برتر از بهشت و وسیعتر از بهشتید.
اما جهنمی وجودش را از دست داده است. لذا در جهنم وجود که ندارد. وَ یَأْتیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ. ابراهیم؛ ۱۷٫ از هر طرف مرگ می بارد بر سرش، وجود که نمی آید به سراغ او. همهی وجودها را به بهشتی داده است. بهشتی همه امکانات عالم را یک جا در وجود خودش می بیند. لذا بهشتی دست دراز نمی کند که میوه بچیند. لَهُمْ ما یَشاؤُن. اراده که می کند، خلق می شود. اراده انسان برابر است با خالقیت انسان! توانمندی خالقیت، اصل پاک الهی است که به انسان داده شده است. این عملی نمی شود، مگر اینکه انسان با معارج قرآن، معارج بهشت را طی کند؛ و به معراج و قلهی کمال، خودش را برساند.
در سوره مبارکه حدید فرمود: یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ. حدید؛۱۲٫ پیغمبر صلیاللهوعلیهوآله! روزی می بینی، مؤمنین والمؤمنات، با اعمال صالحی که اینجا انجام دادند، نورشان پیشرو و در سمت راستشان بسرعت حرکت مىکند. این در قیامت راهگشای برای شماست. آدمی که می خواهد راه برود، باید نوری بتابد و راه روشن کند. این نوری که می تابد و راه شما را روشن می کند؛ و با این نور شما به سوی بهشت حرکت می کنید، این حاصل سعی شماست! یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ.
این سعی و کوشش ها، در این دنیا صورت گرفته است، اینجا تلاش کرده است، لذا وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی. نجم؛ ۳۹٫ بنابراین وقتی نماز قربالی الله واقع می شود. این نماز نور وجود است، یعنی حقیقت انسان افزایش پیدا می کند، ولی وجود بدبینی نیست. وجود شیطانی نیست. وجود سبوعی نیست، بلکه وجود الهی است که دارد رشد می کند. شجره طیبهای است که دارد بالا می رود و آسمان ها را فتح می کند: کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ. ابراهیم؛ ۲۴٫
اینکه انسان تکامل پیدا می کند. انسان نقول هایش به قول تبدیل می شود و این از افاضات الهی است. این در سر قرآن برای انسان نائل می شود. این نوری که می گوییم،حقیقت ماورایی است که وجود است، قدرت است، علم است و همه چیز است. این عمر حقیقتی است که هم خود صاحب نور خودش را مستقبل در نور الهی می بیند و خودش را پرتوی از شعاع وجود خدا می بیند.
پرتو خدا
و اشد الاتصال از شعاع شمس به شمس است که این ها روایت دارد، وقتی آفتاب می تابد، شعاع آفتاب چه ارتباطی با خود آفتاب دارد؟ مؤمن، شعاع خداست، پرتو خداست، آیهی خداست و این آیه با عمل گستردهتر می شود؛ لذا انسان در وجود درجاتی می یابد و ارتقاء وجودی پیدا می کند، وسعت وجودی پیدا می کند. وجودش عالمگیر می شود. انسان که در گوشهای نشسته است. عالم در وجودش محقق می شود. بدنش اینجاست، ولی خودش احاطهی وجودی به کائنات پیدا می کند؛ و آسمان و زمین چشمانداز انسان می شود. آینده را می بیند. دیدنش حضوری است. انسان در آینده حضور پیدا می کند. در گذشته حضور پیدا می کند!!
مرحوم آیتالله العظمی بهجت روحی فداه نقل شد که آیت الله بهجت فرموده بودند: آقاسید جمال گلپایگانی هم عارف و هم فقیه بودند. عازم وادیالسلام بودند، ما هم همراهشان رفتیم، در دل شب به وادیالسلام رسیدیم. زیر سقفی آقاسیدجمال نشست و مشغول ذکرش شد. یک وقت من دیدم که دو تا نور از دو چشم مرحوم آقاسیدجمال تلالوء پیدا کرد و فضا را نور چشمان آقاسیدجمال روشن کرد. این چشم آقای بهجت می خواهد که حقیقت تجلی آقاسیدجمال را که در آن حالات که عبادت بصیرتی بوده، یا بصری داشته که چنین تجلی را آقای بهجت در ایشان دیده بودند.
حالات مرحوم آقا شیخ عباس قمی، از انسان های پیروز در زندگی، که عمرش را به موقع با خدای خودش به فروش رساند؛ و جزو انسان های موفق و مقرب الهی شد. آن سید بزرگوار نقل می کرده است که در نجف در دل شب می رفتم، دیدم در مقابلم نوری خاموش و روشن می شود. هر چه می رفتم، به او نزدیک تر می شدم. وقتی نزدیک شدم دیدم که آقا شیخ عباس قمی است. دارد ذکر می گوید لبهایش تکان می خورد و اذکار را با لبش باز می کند که ذکر بگوید به صورت نور پخش می شود. این ها گاهی مکاشفاتی است، یا مشاهداتی است برای افراد موفق، که اگر به خودش می نمی دهند، ولی به تماشای میخانه او را می برند.
درجات وجودی
انسان هایی که در اثر عمل، دلشان در اختیار خدا قرار بگیرد. اعمال و جوارحشان تحت ولایت خدا قرار بگیرد. این ها هر عملی که قربالیالله انجام می دهند، بارقهای در وجودشان پیدا می شود که این کمال وجودی جدیدی است، تحقق وجودی جدیدی است، درجه وجودی جدیدی است که در بهشت هم که بخواهند شخص را بالا ببرند، می گویند اقرا و ارق. به مقدار آیات قرآنی که انسان می خواند، این خواندن هم خواندن اینجا نیست. آنجا انسان خواندنش خواندن وجودی است. مثل بازخوانی لایه های وجودی خودش می باشد. مثل اینکه کارنامه عملش را به او می دهد می گویند: اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً. اسراء؛ ۱۴٫
خودت لایه های وجودیات را ببین و بازخوانی کن. چه بسا که آنجا هم این طوری بوده است. باطن آن عالم باطن این عالم است. اینجا شما هر چقدر با قرآن به خدا نزدیک شدید، با آیات نماز، با آیات زکات، با آیات نماز شب، با آیات روزه، با آیات نگاه نکردن به نامحرم، هر عمل قرآنی که انجام می دهید، در بُعد اثباتی یا سلبی شما وجود جدیدی پیدا می کنید، که این وجود نورانی است، شفاف است، بی حجاب است. حجابی بین آن حقیقت و خدا نیست. وجودی که از سنخ وجود صفات الهی است. و انسان نورانیت پیدا می کند. لذا وجود پیغمبر صلیاللهوعلیهوآله ما نور است، نور آسمان و زمین است. امام زمان عجاللهتعالیفرجهالشریف ما وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها زمر؛ ۶۹٫ ما هم اگر زندگی قرآنی بکنیم و با آیات قرآن، زندگیمان را برنامهریزی بکنیم؛ وجود ما نوری می شود.
حرف که می زنیم، نور دارد. نگاهی که آدم به سیمای پدرش می کند، قربالیالله که در روایات دارد که آدم یک نگاه به صورت پدرش بکند، خدای متعال صواب یک حج برایش می نویسد. این نگاه نور است. چون ما کور هستیم، این نور را نمی بینیم. امام زمانمان ارواحنا فداه که غائب نیستند، ما چشممان قدرت دیدن امام زمانمان ارواحنا فداه را ندارد؛ و الا آن حضرت در تمام مجالس، حضور مثالیاشان همهجا هست. حضور فیزیکی حضرت است که در یک نقطه مشخصی است، ولی وجود منبسط امام عصر ارواحنا فداه به عنوان انسان کامل، جلوهی خداست، خلیفۀالله است.
خدا همه جا حضور دارد، سایه خدا همه جا حضور دارد! امام زمان ارواحنا فداه همهجا حضور دارد؛ و اولیای الهی که در اثر تقوا خودشان را به آنجا می رسانند، وجودشان وجود نوری می شود. حجابی بین آن ها و حق نیست و چون پرتو الهی شدهاند وجود عینی در سراسر عالم پیدا می کنند. علم آن ها به واقعیات علم گزارشی نیست، علم حضوری است، می یابند. آن ها دیگر نیازی به چشم هم ندارند. همه چیز را می بینند، چون وجود آنجاست. روح خودش را می بیند، بدون ابزار می بیند. این مخصوص پیغمبر و ائمه ما سلاماللهعلیهم اجمعین بوده است.
خدای متعال از ابتدا به آن ها موهبتی داده است. دیگران باید اکتساب بکنند. به مقداری که آیات قرآن را، اخلاق قرآن را، معارف قرآن را به وجود خودشان عرضه می کنند و یا خودش را به قرآن عرضه می کنند، به مقدار عطش اخلاقی و احکامی و معارفی از چشمه قرآن می نوشند، وجودشان گسترش پیدا می کند؛ با اینکه جسمشان اینجاست، اما روحشان آسمان ها را طی می کند و هر وقت بخواهد می تواند زائر امام حسین علیهالسلام باشد. هر وقت بخواهد می تواند زائر قبرستان بقیع و روضهی نبوی باشد.
این درونمایی از نورانیت انسان است که حضرت علی علیهالسلام فرمودند: معرفتی بالنَوَرانیّۀ معرفۀ الله عزوجل و معرفۀ الله عزوجل معرفتی بالنَوَرانیّۀ و هو الدین الخالص. هر کس به وجود نوری حضرت امیر علیهالسلام عرفان پیدا بکند، بیابند، وجود خودش را یافته است. یعنی امیرالمؤمنین علیهالسلام جلوه کامل خداست، امیرالمؤمنین علیهالسلام، مظهر هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ است و اهل بلاد از جذبهی امیرالمؤمنین علیهالسلام در مسیر تقوا، می توانند این حقایق را در عالم بیابند؛ و به وجود نوری اینطوری باشد.
صلّی الله علیک یا اباعبدالله حسین علیهالسلام
گاهی آدم با عمل به تدریج به امام حسین علیهالسلام خودش را نزدیک می کند و وجودش وجود نوری می شود. گاهی امام حسین علیهالسلام در کسی تصرف ولایی می کند با هر سابقهای که داشته، منتهی زمینهاش فراهم بوده است! چه باعث می شود که یک مرتبه امام حسین علیهالسلام در او تصرف کند؟! ظهیر مثل ماها زندگی می کرد، اما مشول تصرف حسینی شد.
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند / آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند.
پاسخ دهید