تقدیم به محضر مولایمان، طبیب و امید و دادرس و فریاد رس ما، ولی الله الاعظم، امام زمان ارواح نا فداه، صلوات هدیه بفرمایید.

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل و فرجهم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

ایمان نعمت الهی است!

“یَا مَنْ‏ هَدَانِی‏ بِالْإِیمَانِ قَبْلَ أَنْ أَعْرِفَ شُکْرَ الِامْتِنَانِ یَا مَنْ دَعَوْتُهُ مَرِیضاً فَشَفَانِی وَ عُرْیَاناً فَکَسَانِی وَ جَائِعاً فَأَطْعَمَنِی وَ عَطْشَاناً فَأَرْوَانِی وَ ذَلِیلًا فَأَعَزَّنِی وَ جَاهِلًا فَعَرَّفَنِی وَ وَحِیداً فَکَثَّرَنِی وَ غَائِباً فَرَدَّنِی وَ مُقِلًّا فَأَغْنَانِی وَ مُنْتَصِراً فَنَصَرَنِی وَ غَنِیّاً فَلَمْ یَسْلُبْنِی‏” إقبال الأعمال ج‏۱ ص۳۴۴. وجود مبارک سالار شهیدان، آموزگار عارفان و دلبر دلبران امام حسین علیه صلوه و السلام، با خدای خودش به این صورت مناجات می کند: “یَا مَنْ‏ هَدَانِی‏ بِالْإِیمَانِ قَبْلَ أَنْ أَعْرِفَ شُکْرَ الِامْتِنَانِ”؛ [یعنی] ای خدایی که من را به [سوی] ایمان هدایت کردی، قبل از آنکه من شکر امتنان تو را بشناسم.

این جمله ی کوتاه محتوایی غنی و نکات زیادی دارد. نکته ی اول این است که به [اعتقاد] امام حسین علیه السلام، هر کسی که ایمان دارد، خدا آن [ایمان] را به او داده است و این هدایت الهی است که شامل حالش شده است؛ [پس] مومن، با ایمانش نمی تواند از خدا طلبکار باشد، بلکه بدهکار خداست؛ چرا که خود ایمان نعمت الهی است.

[اصل ایمان] نور، حقیقت، گرایش، دانش، بینش و مجموعه ای از مقدمات است که دست به دست هم می دهد و برای انسان باوری ایجاد می کند که آن باور به او آرامش می دهد و وجود او را اَمن می کند. این از نعمت های پایه ای پروردگار متعال است و این هدایت الهی شامل همه ی مردم می شود؛ “ذلِکَ الْکِتابُ لارَیْبَ فیهِ هُدىًلِ لْمُتَّقین “البقره؛۲_ این کتاب که درآن هیچ نقطه ابهام ى نیست راهنماى کسانى است که تقواى فطرى خود را دارند.

خورشید جهان شمول

پیامبران در دعوتشان عده ی خاصی را مخاطب خود قرار ندادند؛ [بلکه] همانند تابش آفتاب که یک تابش جهان شمولی است و کسی ویژگی خاصی برای دریافت نور آفتاب ندارد، کاخ نشین و کوخ نشین، سیاه و سفید، عرب و عجم، با فهم و بی فهم، عاقل و دیوانه، امین و خائن، همه و همه در سایه ی نور قرار می گیرند و این نور بر همگان، آثار و برکاتش را می رساند و آفتاب هیچ بخلی ندارد. حالا اگر کسی خودش از نور خوشش نمی آید و اگر بیمار است، مشکل عصبی دارد، دنبال تاریکی می گردد، پرده ها را می کشد و درها را می بندد، این مشکل خورشید نیست؛ بلکه مشکل کسی است که با خورشید تضاد پیدا کرده [است].

خورشید ایمان و خورشید هدایت الهی نیز یک آفتاب عرشی است که بر همه ی افکار می تابد و این پیامبری که قرآن را آورده و با قرآن خودش را عمومی معرفی کرده و [فرموده است:] هدىً لِلنَّاس” البقره؛۱۸۵_هدایت مردم. و سفیری که این پیام را با خودش آورده، خدا به او فرموده: ” وَماأَرْسَلْناکَ إِلاّ َرَحْمَهً لِلْعالَمین “الانبیاء؛۱۰۷_ وماتورا جز رحمتى براى جهانیان نفرستاده‏ایم. [تو ای پیامبر] برای منطقه ی خاصی نیستی، برای نژاد یا صنف خاصی نیستی؛ بلکه وجود تو همانند آفتاب، متعلق به همه ی عالمیان است. این نوع هدایت الهی یک هدایت عام، مطلق و جهان شمول است که استثناء هم بر نمی دارد.

در قبال این هدایت، خدای متعال به بعضی از بندگانش از روی حساب عنایت های ویژه ای می کند که این [عنایت ها شامل] هدایت نیز می شود. [گاهی] خداوند مقدماتی را در دل انسان قرار می دهد تا او چیزی را  بپذیرد یا رد کند. این خداست که یک سری علل و عوامل را در دل انسان قرار می دهد تا بعضی [از افراد] خوب باشند و خوبی ها را  بپذیرند و عشق به خوبی ها پیدا کنند و بدون خوبی ها اصلاً نتوانند نفس بکشند و به گونه ای زندگی کنند که هویت و موجودیت آنها قائم به خوبی ها باشد؛ اما بعضی ها این گونه نیستند؛ دافعه نشان می دهند و نسبت به خوبی ها هماهنگی ندارند؛ پذیرش ندارند؛ بلکه عکس العمل منفی نشان می دهند.

نور الهی

این مسئله ی دوم است که [قرآن می فرماید] ” إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّاشاکِراً و َإِمَّا کَفُورا “الانسان؛۳_ ما راه را به او نشان دادیم یا سپاس گزار خواهد بود یا ناسپاس. [به این معنی که] آن کسی که نور را تماشا کرد و برای [دریافت] تابش نور، پنجره های وسیعی قرار داد، [علاوه] بر آن برکاتی که از این نور عاید او می شود، می تواند از انرژی خورشید برای از بین بردن میکروب ها هم استفاده کند؛ یا برای استخراج برق و انواع کارهای دیگر؛ می تواند از این [نیرو]  بهره بگیرد. اما آن کس که از اول سازگاری نشان ندهد و در را ببندد، از همه ی برکات نور بی بهره می ماند.

انواع هدایت الهی

قسم دوم [هدایت] در مورد کسانی است که این نور را پذیرفته اند و برای استفاده از آن، دانش، بینش و ابزاری را  قبول کرده اند. خدای متعال برای [این افراد] توفیقات جدیدی را پیش می آورد و آن ها با مطالعه، هر روز درهای جدیدی را برای استفاده از آن پیدا می کنند. این نوع حرکت را هدایت ایصالی نام گذاری می کنند.

هدایت اول هدایت ارشادی است [که نوعی] ارائه ی طریق و راهنمایی است؛ اما این قسمت دوم، هدایت راهبری است؛ بنابراین هدایت عمومی خدا شامل کهکشان ها، ذرات خاک، بذرهای مختلف در عالم، هسته ها و نهال ها،  نطفه و تمام حرکت هایی که در عالم حرکت واقع می شود، می شود؛ “الَّذی أَعْطى‏کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى”طه؛۲۰_: پروردگار ما همان است که خلقت هرچیزى را به آن داد و سپس هدایتش کرد. یعنی آن خدایی که هرچه آفریده است، زیباست و در آفرینش او چیز ناموزونی وجود ندارد.

خلقت یعنی…

خلقت عبارت است از: جمع کردن  هماهنگ و مدیریت کردن اجزاء، به نحو موزون، به طوری که در یک مسیر با همدیگر به طور منسجم، همواره هدفی را دنبال کنند. ۱۰:۰۰ خدای متعال هرچه که آفریده است زیبا است و آفریده های موزون خودش را، آفریده های هماهنگ خودش را، آفریده های زیبا وشکیل خودش را، رها نمی کند. انسان چیزی را که زشت و منفور است، رها می کند؛ اما چیزی را که جاذبه دارد و جمیل و وجیه است و [به گونه ای است که] هر که [آن را] ببیند خوشش می آید، رها نمی کند؛ بلکه به آن توجه می کند.

زیبایی عالم

زشتی باعث می شود که اشخاص رو برگردانند و اخم کنند و حالت اشمئزاز به آنها دست دهد؛ اما زیبا رویان این گونه نیستند. [آنها افراد را] جذب می کنند؛ چرا که زیبایی جلب توجه می کند و تماشا گر برای خود به وجود می آورد. خدا، عالم را زیبا خلق کرده [است]، تا خودش هم به آن نظر کند. اگر [عالم] زیبا نبود، خدا هم آن را رها می کرد. اما [او عالم را] زیبا خلق کرده  تا زیبایی تماشا کند و موجودات هم از این زیبایی لذت ببرند.

زندگی برای کسانی که دید عرفانی و هنر زیبا یابی دارند و همه جا با زیبایی ها مواجه هستند و همه جای زندگی برای آنها طراوت و نشاط دارد و در هیچ جای [عالم] ، زشتی نمی بینند، زیباست. انبیاء علیهم السلام عالم را در آیینه ی خدا می دیدند و آن را اثر و هنر او می پنداشتند و [این زیبایی را]  هم به اعتبار اینکه خود هنر را درک می کردند، می دیدند و هم در ورای آن، چیره دستی را می دیدند که این هنر را به نمایش در آورده و این زیبایی به او انتساب دارد.

همه چیز زیباست

از این جهت است که انسان [وقتی] کسی را خیلی دوست دارد، اثر او را نیز دوست دارد و [حتی] اگر اثرش قشنگ نباشد، اصلاً زشتی او را نمی تواند ببیند [و هر چه در آن اثر می بیند زیبایی است]. ” حُبُّ لِلشَّیْ‏ءِ یُعْمِی‏ وَ یُصِممن لایحضره الفقیه ج‏۴ ص ۳۸۰ . محبت، انسان را کر و لال می کند. وقتی انسان به کسی خیلی علاقه داشته باشد، نمی تواند از او انتقاد کند و مدام می خواهد از او دم بزند و خوبی های او را بگوید. انسان هایی که عالم را اثر خدا می دانند، چون [عالم] اثر خداست، همه چیز را قشنگ می بینند.

مجنون عاشق

می گویند که روزی به مجنون گفتند: این لیلی یک موجود سیاه [و زشت] است. چگونه تو به او دل دادی؟! مجنون گفت: با چشم چه کسی داری می بینی؟ [اگر با چشم من ببینی،] زیبا تر از لیلی در عالم پیدا نمی کنی.

مجنون تمام وجودش را [از معشوق] پر کرده بود و جای خالی برای دیگران نگذاشته بود. او همه چیزش لیلی بود . آورده اند که روزی مجنون مریض شد و او را نزد طبیب بردند. طبیب بعد از معاینه گفت: که باید او را فصد کنیم. فصد به معنی رگ زدن است. وقتی که می خواستند رگ مجنون را بزنند، به هر نقطه ای  که دست می گذاشتند، مجنون می گفت: نه، شما اگر به اینجا تیغ بزنید، به لیلی من می خورد؛ یعنی لیلی در رگ های من جریان دارد و همه ی وجود من را پر کرده [است].

شیفتگی و شیدایی، این حالت را برای انسان [به وجود] می آورد. انسان شیدا نسبت به چیزی که دلش را برده و تمام وجودش را پر کرده، اینگونه است؛ لذا اصلاً انسان نمی تواند نسبت به معشوق  بد بگوید و هر بلایی هم که او به سرش بیاورد، آن را بلا نمی بیند؛ بلکه [همه چیز] را نعمت می بیند.

  وقتی مجنون دید که هیچ راهی برای دست یابی به لیلی ندارد، بالاخره مطالعه کرد  و فهمید که لیلی چون گاو و گوسفند دارد و شیر این ها را می دوشد و برای مشتری هایش آماده می کند ….