«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی سَیِّدِ الأَنْبِیَاءِ وَ المُرسَلین طَبیبِ نُفُوسِنَا أبِی القَاسِم مُحَمَّد وَ آلِهِ الْمَعْصومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ‏».

تسلیت به مناسب شهادت حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام)

مصیبت جانکاه شهادت ابو الأئمّه امیر المؤمنین (علیه الصّلاۀ و السّلام) را به حضور مبارک قطب عالم، امام زمان (ارواحنا فداه) و به شما تسلیت عرض می‌کنم.

Thaqalain-Sadighi-13940416 (1)

فضائل حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام)

مهمترین اصل و اساس در زندگی بشر در این عالم توجّه به مبدأ و معاد است. خداوند متعال این عالم را برای ما کلاس قرار داده است. در این کلاس دو معرفت قیمت انسان است، ارزش زندگی این عالم است که اگر کسی از این گنجینه‌های قیمتی غافل باشد وجودش هدر رفته است و هدف زندگی را نفهمیده است و ابدیت خود را هم ضایع کرده است. وجود مقدّس حضرت امیر المؤمنین (علیه الصّلاۀ و السّلام) در هر دو جهت فرمودند: «لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقِیناً»[۲] اگر پرده‌ها کنار برود بر یقین من اضافه نمی‌شود؛ یعنی من پرده‌ای ندارم. همان‌گونه که خدا بی‌پرده همه چیز را می‌بیند ما محجوب هستیم ولی حجاب ما حجاب ما است، حجاب خدا نیست. «یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ»[۳] خدا خیانت چشم‌ها را می‌داند، کسی که نگاه می‌کند با چه نیّتی نگاه می‌کند؟ خدا از نیّت‌ها مطّلع است، و آنچه در سینه‌ها نهفته است خدا همه را می‌داند. خدا عالم السّر و الخفیّات است. آنچه برای ما سر است برای خدا علم است.

برای امیر المؤمنین حجابی وجود ندارد. از این جهت همیشه اهل شهود است و مولای ما همیشه در حال صعقه است؛ یعنی در پیشگاه پروردگار منّان از خود بیخود است. امیر المؤمنین در پاسخ به این سؤال «هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ»[۴] آیا ربّ خود را دیده‌ای ای علی؟ فرمود: «مَا کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ» خدایی را که ندیده باشم عبادت نمی‌کنم. مسیری را که حضرت امیر (علیه السّلام) برای پیروان خود معرفی فرموده که ما هم به مقام شهود حق برسیم، به علم الیقین برسیم، به عین الیقین برسیم، به حقّ الیقین برسیم «خَفِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَرَهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ»[۵] یا انسان باید حضور داشته باشد یا درک محضر کند. امیر المؤمنین هم حاضر بود هم در محضر بود و رعشه‌ی بدن امیر المؤمنین در هنگامه‌ی نماز علامت شهود عظمت و قدرت بی‌پایان خدا بود. بی‌خوابی‌های حضرت امیر که در این مناجات منظوم ایشان آمده است که

«إِلَهِی حَلِیفُ الْحُبِّ بِاللَّیْلِ سَاهِرٌ       یُنَاجِی وَ یَدْعُو وَ الْمُغَفَّلُ یَهْجَعُ»[۶]

خدایا کسی که پیمان محبّت با تو دارد خوابش نمی‌برد و آن کسی که گرفتار غفلت است او خواب است. علی خواب نداشت، خواب او هم خواب نبود، علی عاشق بود. عشق معلول رؤیت است، آدم انسان غایب نمی‌شود. عشق به چیزی که ندیدیم مفهوم ندارد. نمی‌توانیم دل به چیزی بدهیم که از آن خبر نداریم. اگر کسی عاشق امام زمان است چشم سر او ندیده ولی چشم سرّ او با آقا سر و سرّی دارد. امام زمان دل او را در باطن برده است.

Thaqalain-Sadighi-13940416 (2)

پروردگار متعال در جان بندگان خاصّ خود خانه کرده و امیر المؤمنین جزء آن بندگان است. هم «مَا کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ» هم «مَا رأیتُ شَیئاً إلّا وَ رأیتَ اللّه قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ»‏[۷].

خشوع علی (علیه السّلام) در برابر پروردگار متعال

علی اهل خشیت بود. خشیت دستپاچگی در برابر قدرت مطلق، عظمت مطلق و کمال مطلق است. چنین شخصی از چوب و آتش نمی‌ترسد بلکه در برابر خشوع می‌کند. علی اهل خشیت بود، دل امیر المؤمنین آب شده بود (نرم شده بود)، علی دلداده‌ای بود که ‌این‌جا دلی نداشت. در خطبه‌ی قاصعه دارند که «وَ إِنِّی لَمِنْ قَوْمٍ لَا تَأْخُذُهُمْ فِی اللَّهِ لَوْمَهُ لَائِمٍ سِیمَاهُمْ سِیمَا الصِّدِّیقِینَ» من خدا را باور دارم نه ‌این‌که برای شما می‌گویم، من در گفتار خود صادق هستم، من خدا را یافته‌ام، من عبودیت و فقر خود را یافته‌ام، من صادق هستم، مدّعی نیستم «سِیمَاهُمْ سِیمَا الصِّدِّیقِینَ َ وَ کَلَامُهُمْ کَلَامُ الْأَبْرَارِ» لذا حرف علی بوی خدا می‌دهد، سخن امیر المؤمنین فلش و علامت و خطّ نور است، دل‌ها را به سوی مقصد رهنمون می‌سازد «لَا یُفْسِدُونَ قُلُوبُهُمْ فِی الْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِی الْعَمَلِ» من دل به ‌این‌جا نیاورده‌ام، دلی با دنیای شما ندارم. دل من جای دیگری است. علی دل خود را آن‌جا داده و خدای متعال دلی را که تحویل بگیرد خودش آن دل را ریاضت می‌دهد. «وَ لَکُمُ الْقُلُوبُ الَّتِی تَوَلَّى اللَّهُ رِیَاضَتَهَا بِالْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ»[۸] لذا چون این درک، این وجدان، این دریافت، این جوشش عشق در وجود علی بود حبّه عرنی می‌گوید: دیدم علی در نیمه‌ی شب سرگردان و واله دست به دیوار گرفت و چه ناله‌ها و صعقه‌هایی سر می‌دهد.

Thaqalain-Sadighi-13940416 (3)

امیر المؤمنین بی‌تاب بود، بی‌قرار مولای خود بود، هم مجذوب جمال بود و هم مرعوب جلال بود. ‌این‌که قرآن کریم دارد «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَهً»[۹] همه از خدا حساب ببرید، حریم بگیرید و هم به خدا طمع داشته باشید زیرا جز خدا کسی را ندارید، کجا می‌خواهید بروید؟ امیر المؤمنین خوفاً و طمعاً به خاطر جذبه‌ی جمال حق و به خاطر حریم گرفتن از جلال حق همیشه واله بود، سرگردان بود، دلشده بود، بی‌قرار بود.

حضرت امیر نسبت به عالم معاد تمام زندگی خود را با مرگ و معاد پیوند زده بود. علی کاری کند که به فکر آخرت خود نباشد؟ حتّی یک چنین کاری هم از علی صادر نشده است. آن مرد می‌گوید: در دوران خلافت امیر المؤمنین به منزل امیر المؤمنین رفتم و دیدم حصیری روی خاک انداخته و روی آن نشسته است و چیزی در زندگی او نیست. گفتم: یا امیر المؤمنین شما امیر مؤمنان هستید، حاکم مسلمانان هستید، این چه زندگی است که برای خود فراهم کرده‌اید؟ فرمودند: این مقداری هم که الآن می‌بینید، این مختصر از دسترنج من از زمان مدینه است، من حتّی به اندازه‌ی دیناری از بیت المال شما برای زندگی خود استفاده نکرده‌ام و ‌این‌که می‌بینید ‌این‌جا چیزی ندارم به این دلیل است که ‌این‌جا خانه‌ی من نیست، من هرچه دارم برای آن‌جا می‌فرستم، تدارک آخرت را می‌بینم.

انس امیر المؤمنین با یاد مرگ

امیر المؤمنین دائماً مرگ را یاد می‌کرد، امیر المؤمنین با مرگ انس داشت، دوست بود «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ»[۱۰] بعضی از پیروان امیر المؤمنین این حرف‌ها را باور داشتند و الآن هم هستند افرادی که به بهشت زهرا می‌روند و داخل قبرهای آماده که هنوز میّت را داخل آن نگذاشته‌اند می‌خوابند و فکر می‌کنند از دنیا رفته‌اند و الآن ملکین آمده‌اند و باید چه جوابی به آن‌ها بدهند. یاد مرگ و یاد خدا دل را زنده نگه می‌دارد، به آدم تحرّک می‌دهد، انسان را به سوی عبادت وا می‌دارد، انسان را از گناه باز می‌دارد لذا جنگ و صلح و صبر و حلم و اخلاق زیبای حضرت امیر (علیه السّلام) هیچ کدام جنبه‌های شخصی و فردی و جلب قلوب نداشتند. آنچه محور زندگی علی بود رضای خدا و عمران عالم آخرت بود. «وَ اعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ»[۱۱] او خدا را اطاعت می‌کرد که دلش آباد بشود. «وَ لَا تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ» معصیت نمی‌کرد که مبادا از چشم خدا بیفتد. بدترین اثری که معصیت دارد جهنّم نیست آن چیزی که بدتر از جهنّم است این است که خدا آدم معصیت‌کار را از چشم خود می‌اندازد و او را دوست ندارد وای به حال کسی که خالقش او را دوست نداشته باشد، برای او اعتبار و اعتنایی قائل نشده باشد لذا حکومت در اسلام برای تربیت انسان‌ها در مسیر آشنایی با خدا و تدارک توشه برای آخرت است «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ»[۱۲] حاکم در اسلام بنده‌ترین بندگان است، کسی در مسئله‌ی بندگی به پای حاکم اسلامی نمی‌رسد. هر کسی خداترس‌تر است، خدا آشناتر است، خدامحورتر است و در زندگی مجری فرمان‌های خدا است حقّ حکومت دارد؛ چرا؟ برای ‌این‌که در اسلام جامعه‌ی اسلامی حاکم را به عنوان الگوی خود می‌بیند لذا باید در زندگی حاکم ببیند بندگی وجود دارد، باور به خدا وجود دارد، یقین به آخرت وجود دارد، هیچ نوع تفریط و هیچ نوع اجحافی و هیچ نوع ظلمی به این زندگی راه پیدا نمی‌کند که حضرت امیر فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَهَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَهٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَهٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَهٍ فِی فَمِ جَرَادَهٍ تَقْضَمُهَا»[۱۳] والله اگر ما همه‌ی کائنات را قباله کنند و به من علی- بدهند که یک پوست جو را ظالمه از دهان مورچه‌ای بگیرم از همه‌ی دنیا می‌گذرم ولی حاضر نمی‌شوم به یک مورچه ظلم کرده باشم. این مولای شما است!

Thaqalain-Sadighi-13940416 (4)

پرهیز از ظلم در زندگی

مبادا شما در زندگی خود ظلم داشته باشید، مبادا انسان به همسر و فرزند خود ظلم کند، مبادا همسر و فرزند به والدین خود ظلم کنند. این ظلم ظلمت دنیا و آخرت است. ظلم انسان را در دنیا و آخرت بر باد می‌دهد. آن کسی که ریشه‌ی ظلم را می‌زند به خدا عقیده ندارد، کسی که به خدا اعتقاد دارد اصلاً جرأت نمی‌کند گناه کند، جرأت نمی‌کند اجحاف کند، جرأت نمی‌کند بیکار بماند، خدا دارد او را نگاه می‌کند، من به این دنیا آمده‌ام تا برای عالم آخرت خود کار کنم لذا قرآن تصریح دارد که اگر شما خواستید ببینید این هیئت حاکمه، این دولت، این قوّه‌ی قضائیه، این قوّه‌ی مقنّنه آیا اسلامی است یا اسلامی نیست؟ ببینید آیا دغدغه‌ی دین دارند یا خیر؟ اگر دغدغه‌ی دین و نماز را دارند، دغدغه‌ی حجاب خانم‌ها را دارند، دغدغه‌ی اخلاق الهی و اخروی جوان‌ها را دارند، اگر واقعاً می‌خواهند نهال اعتقاد به توحید و معاد را در دل دانش‌آموزان بکارند، اخلاق را رشد می‌دهند، ایثار و رأفت نسبت به دوستان و شدّت علیه کفّار را تربیت می‌کنند خوشا به حال آن‌ها، آن‌ها در حکومت علوی جایگاه دارند امّا اگر همیشه وعده‌ی دنیا می‌دهند و رقابت در دنیا را ترویج می‌کنند و حقّ عدّه‌ای را می‌گیرند و به دیگری می‌دهند، این چه نظام اسلامی است؟! قرآن کریم می‌فرماید: «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ» نشانه‌ی حکومت اسلامی این است که از این تمکّن، از این قدرت استفاده می‌کند و بازار نماز را رواج می‌دهد. امّا نماز بدون رفع فقر هیچ ارزشی ندارد و مقبول نیست. هر جا در قرآن «أَقامُوا الصَّلاهَ» آمده به دنبال آن «آتَوُا الزَّکاهَ» آمده است. فقر دشمن معنویت است، گرانی در خور نظام اسلامی نیست، این فاصله‌ی طبقاتی در خور عدالت علوی نیست، این همه جوان بیکار و سرگردان، این همه معتاد، این همه قاچاقچی، این همه رشوه‌خوار! پناه بر خدا می‌بریم، خدا کند این‌ها ما را از بین نبرد، خدا کند تر و خشک یک‌جا نسوزند.

Thaqalain-Sadighi-13940416 (5)

خدا تاکنون با کرم خود با ما رفتار کرده است. خدایا اعتراف می‌کنیم که ما مشکل داریم و مقصّر هستیم، گناه کردیم. حالا چرا در ادارات ما، در قوای ما گاهی چنین کاهش‌هایی وجود دارد؟ به خاطر ‌این‌که حضرت علی (علیه السّلام) یک قانون جامعه‌شناسی را القاء کردند تا ما باور کنیم «کَما تَکونونَ یُوَلّى أو یُؤَمَّرُ عَلَیکُم»[۱۴] هر طور که شما باشید حکومت شما عمل شما است که جلوی چشم شما ظاهر می‌شود. اگر شما با همدیگر خوب بودید، اگر به همدیگر رحم کردید، در مورد هم انصاف به خرج دادید، به جای ‌این‌که پای همدیگر را بگیرید دست همدیگر را گرفتید، در معاملات و داد و ستد خود از خدا ترسیدید، خدای متعال دولتمردان شما را، مسئولین شما را قوّه‌ی مجریه‌ی شما را مطابق با عملکرد شما قرار می‌دهد «کَما تَکونونَ یُوَلّى أو یُؤَمَّرُ عَلَیکُم». خدا آقای بهجت را با اولیاء او محشور بدارد. آقای بهجت خیلی غصّه می‌خورد، غصّه‌ی جامعه را می‌خورد، می‌فرمود: به چه کسی بگوییم که درد شما گناه شما است و دوای شما استغفار شما است.

عدالت در حکومت علی (علیه السّلام)

حضرت امیر (علیه السّلام) در بُعد خداگرایی آن‌طور بود، با کسی بر سر دین ملاحظه و رو در بایستی نداشت. برادر فقیر و نابینا و عائله‌مند او آمد از امیر المؤمنین (علیه السّلام) تقاضای کمک کرد چون علی خلیفه است و بیت المال را در در دست دارد و عقیل هم مقروض است و عائله‌ی زیادی هم دارد. او توقّع زیاده از حد داشت که بیش از سهم خود علی قرض‌های عقیل را بدهد. حضرت امیر هم به یک صندوقی در جلوی مغازه‌ای اشاره کردند و فرمودند برو آن صندوق را بشکن و پول‌های آن را در بیاور و ببر. عرض داشت: یا امیر المؤمنین تو برادر خود را امر به دزدی می‌کنی؟ حضرت فرمودند: -به تعبیر من- تو عار و ننگ می‌دانی که صندوق یک نفر را بدزدی امّا می‌خواهی از برادر خود می‌خواهی از بیت المالی که متعلّق به همه است برای تو دزدی کنم؟ تو از برادر خود توقّع دزدی داری ولی وقتی به خود تو می‌گویند تعجّب می‌کنی که چرا من را به دزدی وادار می‌کنی؟

Thaqalain-Sadighi-13940416 (6)

چرا علی این‌طور می‌ترسید؟ عاطفه هم مسئله‌ی مهمّی است امّا عاطفه که نباید در برابر دین رعایت شود. آن‌جا مسئله‌ی عدل مطرح است، خدا در روز قیامت مو را از ماست بیرون می‌کشد، از مسئولین حساب می‌کشد، از کسانی که خرج انتخابات می‌کنند حساب می‌کشد، از کسانی که همه چیز را برای روی کار بودن خود خرج می‌کنند حساب می‌کشد. از ما هم حساب می‌کشد، از حرف‌ها و اوقات ما هم حساب می‌کشد. هم خدا حق است، هم قبر حق است، هم قیامت حق است. این آخوند از خود شروع کند تا شما هم از خودتان شروع کنید تا دیگران هم از خود شروع کنند. مولای ما علی است، علی از خدا می‌ترسید و از قیامت حساب می‌برد.

به عقیل گفت: فرزندان خود را ببر و بعد بیا تا مبلغی به تو بپردازم. عقیل بسیار خوشحال شد. رفت و فرزندان خود را گذاشت و آمد که حضرت علی مبلغی به او پرداخت کند. امیر المؤمنین هم میله‌ای را گذاشت داغ شد و دست خود را دراز کرد که پول اضافه از بیت المال بگیرد. حضرت امیر میله‌ی داغ را جلوی دست او آورد. دست او را نسوزاند ولی فریاد او بلند شد. علی، چه می‌کنی؟ می‌خواهی من را بسوزانی؟ امیر المؤمنین فرمود مادرت عزای تو بنشیند تو طاقت سوختن در آتش دنیا را که یک بنده‌ی ضعیف برای بیداری تو جلوی دست تو آورد نداری آن وقت علی طاقت آتش جهنّم را دارد؟ من طاقت ندارم که به خاطر تو خود را بسوزانم. بیایید به خاطر کسی دین خود را نسوزانیم «أَخُوکَ دِینُکَ، فَاحْتَطْ لِدِینِکَ»[۱۵] برادر شما دین شما است.

توسّل به امیر المؤمنین در شب‌های قدر

امشب در محضر امیر المؤمنین از خدای خود چه بخواهیم؟ یا امیر المؤمنین، یا ذا الکرم، یا امام المتّقین. یا علی تو باید دل ما را از این لجن دنیا بکنی، تا نظر و جذبه‌ای نباشد ما سرگردان خواهیم بود. هر سال همین حرف‌ها را می‌زنیم امّا هنوز عوض نشده‌ایم و هنوز همان آدم‌های قبلی هستیم؛ یعنی نوبت ما نرسیده که کسی دست ما را بگیرد و از این لجن نحس ما را بیرون بکشد؟

Thaqalain-Sadighi-13940416 (7)

«یَا امیرَ المُؤمِنینَ، یَا ذَا الکِرمِ، یا إمامَ المُتَّقینِ یَا ذَا النِّعَمِ، إنَّنَا جِئنَاکَ فی حَاجَاتِنَا»

علی جان تو که به هیچ کسی نه نگفتی. علی (علیه السّلام) در جنگ بود. کسی که به جنگ علی آمده بود دست سؤال در برابر مولا باز کرد و گفت: یا علی شمشیر خود را به من بده، من به آن احتیاج دارم. علی شمشیر خود را انداخت. دید عجب مردی است! در حال جنگ به دشمن خود شمشیر خود را می‌دهد که سائلی را ناامید نکند. آن‌جا گفت: یا علی، شهادت می‌دهم تو امام هستی و به لشکر حضرت علی پیوست.


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– بحار الأنوار، ج ۴۰، ص ۱۵۳٫

[۳]– سوره‌ی غافر، آیه ۱۹٫

[۴]– الکافی، ج ۱، ص ۹۸٫

[۵]– همان، ج ۲، ص ۶۸٫

[۶]– دیوان أمیر المؤمنین، ص ۲۶۹٫

[۷]– حق الیقین فی معرفه أصول الدین، ج ‏۱، ص ۳۰٫

[۸]– بحار الأنوار، ج ۹۹، ص ۱۶۴٫

[۹]– سوره‌ی اعراف، آیه ۵۹٫

[۱۰]– نهج البلاغه، ص ۵۲٫

[۱۱]– بحار الأنوار، ج ۸۴، ص ۶۸٫

[۱۲]– سوره‌ی حج، آیه ۴۱٫

[۱۳]– نهج البلاغه، ص ۳۴۷٫

[۱۴]– النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج ‏۱، ص ۱۱۶٫

[۱۵]– الامالی (للطوسی)، النص، ص ۱۱۰٫