- اهمیّت واقعهی غدیر
- عظمت حضرت علی (علیه السّلام)
- عالم اسماء الله است
- جلوهی خدای متعال در وجود حضرت علی (علیه السّلام)
- حضرت علی (علیه السّلام) جمال و جلال مطلق
- شناخت حضرت علی (علیه السّلام)
- بلاهای نو نتیجهی گناهان نو
- عهد شکنی
- کرامت خداوند کریم
- دفن نوآوری توسط انسان
- تلاش برای نوآوری
- پرهیز از گناه
- بازگشت به سوی خدای مهربان
- حضرت علی (علیه السّلام) مظهر صفات حق تعالی
- خواستن خود حضرت علی (علیه السّلام)
- ارادت نسبت به آقای بروجردی
- نمونهای از حوادث آخر الزمان
- سوختن در مقابل خدا
- عظمت شیخ علی زاهد
- دلیل اعطای فیوضات به ائمّه علیهم السلام
- آثار ذکر یا علی
- ذکر یا علی برای گشایش در همهی کارها
- تأثیر سخن انسان با خدا است
- سخن گفتن متناسب با مرتبهی شخص
- ارتباط مؤثر با افراد
- راههای تأثیر بر افراد
- عاقبت بخیر شدن
- راههای عاقبت بخیر شدن
- عوامل عاقبت بخیری از نظر مرحوم نخودکی
- ادب موجب عاقبت بخیری
- نتیجهی عاق والدین
- مزیّت صلوات بعد از نماز صبح
- صدقه جهت عاقبت بخیری
… نزدیکتر است. این مقدار فاصله هم… «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»[۱]. (صلوات)
اهمیّت واقعهی غدیر
در آستانهی عید الله اکبر هستیم. روز عید غدیر بزرگترین حادثهی تاریخ بشر اتّفاق افتاده است و خدا حادثهای پر سر و صداتر از غدیر مقدّر نکرده است. همهی انبیاء بیسر و صدا آمدند معجزه نشان دادند. خود خاتم انبیاء با معجزات خود، با رفتار عملی خود مردم را جذب کردند ولی تنها کسی که در یک بیابان سوزان خدا همهی حاجیهای سال را جمع کرد، نوشتند که ۱۲۰۰۰ حاجی یمنی بودند که اصلاً راه آنها با غدیر فرق میکند، از مسیر دیگر میآیند، اینها در مسیر خود بودند پیغمبر فرستاد همه را برگرداندند. آنهایی که جلو بودند را برگرداند، آنهایی که عقب بودند متوقّف شد تا همه بیایند. غدیر هم هیچ سابقهی اجتماع ندارد. اگر کنار بیت، در عرفه یا در منا بود تحت الشّعاع بیت بود، ولی یک حادثهای است که حضرت رسول دارد نمایش میدهد امر خدا است. چنین واقعهای برای احدی در عالم اتّفاق نیفتاده است. معلوم میشود مهمتر از این قضیه هیچ قضیهای وجود ندارد.
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
«اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ، رُوحِی فِداکَ وَ نَفسِی وِقاکَ. وَ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَى سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ مَولَانَا أبِی القَاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات)».
عظمت حضرت علی (علیه السّلام)
«عَلِیٌّ مَمسُوسٌ فِی ذَاتِ اللهِ»[۲]. تعبیراتی که در مورد حضرت امیر در قرآن و بیانات حضرت رسول و حضرت بتول آمده است خیلی عبارات عجیبی است. فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) دارد قطب الاقطاب. من این تعبیر را در هیچ جا ندیدم ولی بیبی حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) در مورد امیر المؤمنین قطب الاقطاب دارد. پیغمبر فرمودند: «مَمسُوسٌ فِی ذَاتِ اللهِ». خود قرآن کریم میگوید: «مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»[۳]. علی خود را هر چه بود برای خود نگه نداشت، به خدا فروخت. چه چیزی به دست آورد؟ مرضات خدا.
علی کانون رضای حق است. خدا از امیر المؤمنین سراسر رضا است. و تا انسان الهی نشود، خدا خود را دوست دارد و ما تمام دوستداشتنیها در وجود خدا است. «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى»[۴] هر اسمی از اسماء الهی را بخوانید -تنها الله و رحمن نیست- «أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» است.
عالم اسماء الله است
یک چیزی ما در خطبهی خود از امام عرض کردیم که عبد باید به نظر اسمی به انسان نگاه کند. تمام عالم اسماء الله است. اگر انسان دلی داشته باشد، خوش ذوق باشد، اسم را که میبرند دل به مسمی میرود، اسم برای هیچ کس موضوعیت ندارد. شما خود دوست داشتید، با هر اسمی که شما را بخوانیم خود شما محبوب هستید. این اسم یادآور شما است. کسی روی اسم تأکید و تکیه نمیکند. اصلاً هیچ اسمی اشخاص را متوقّف نمیکند. اسم فقط عبوردهنده است که انسان آن طرف را ببیند. تمام عالم اسماء الله است. آدم «بسم الله» میگوید به حریم او وارد میشود. وقتی تمام عالم اسماء الله است هیچ چیز جز خدا وجود ندارد. جلوههای خدا هستند، آیههای خدا هستند، اصلاً در پیشگاه خدا اینها به حساب نمیآیند. هیچ چیزی در عالم به عنوان یک موجود مستقل نیست، همه عین ربط به خدا هستند. لذا این موجودات تعلّقی و ربط مادامی که این ارتباط آنجا محفوظ است اسم او و یادآور او، نمود او، آیهی او است. هر جا قطع شده به این طرف آمده جز زشتی هیچ چیز ندارد.
خدا خود را دوست دارد و اسماء حسنای خود را دوست دارد و جز خود او هم چیزی نیست. «أَلَا کُلُّ شَیْءٍ مَا خَلَا اللَّهَ بَاطِلٌ»[۵]. پیامبر فرمودند اصدق شعری که در جاهلیّت گفته شده است این است:
«أَلَا کُلُّ شَیْءٍ مَا خَلَا اللَّهَ بَاطِلٌ وَ کُلُّ نَعِیمٍ لَا مَحَالَهَ زَائِل»
تمام نعمتها «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ»[۶] یا «کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ»[۷] آنکه هست وجه الله است، وجه الله هم زیبا است. جز وجه الله چیزی نیست الآن هم اگر ما هستیم ما به عنوان وجه الله هستیم، اگر وجه الله نباشد ما نیستیم. خدا خود را دوست دارد و گنجینهی جمال و جلال او نزد خود او است. در هر کسی از این گنجینه چیزی باشد زیبا و دوستداشتنی است و کسی از آن گنجینه نصیبی نداشته باشد هیچ چیز نیست. «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»[۸]. آنکه عند الله است اسماء او است، صفات علیای او است.
جلوهی خدای متعال در وجود حضرت علی (علیه السّلام)
وجود نازنین امیر المؤمنین سراسر زیبا است. تمام وجود امیر المؤمنین آیینه است، تمام زندگی او خدا را نشان میدهد. نفس او خدا است، نگاه او خدا است، جنگ او خدا است، محبّت او خدا است. لذا علی زیبای مطلق است. اینکه پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر حسب نقل فرمودند: «لَوْ کَانَ الْحُسْنُ (هَیْئَهً لَکَانَتْ) فَاطِمَهَ [بَلْ هِیَ أَعْظَمُ إِنَّ فَاطِمَهَ ع] ابْنَتِی خَیْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصُراً وَ شَرَفاً وَ کَرَماً»[۹] اگر بنا بود زیبایی صورت عینی داشته باشد، مشار بالبنان باشد دختر من میشد، بلکه از این حسن هم زیباتر است؛ یعنی دیگر اصلاً تعبیری نیست که پیغمبر بگوید؛ میخواهد بگوید اصلاً قابل بیان نیست؛ «بَل هِیَ أحسَن» از آن زیباتر است.
حضرت علی (علیه السّلام) جمال و جلال مطلق
و امیر المؤمنین کفّؤ فاطمه است؛ یعنی کانون زیباییها علی است، لذا هیچ کسی جاذبهی علی را ندارد، جاذبهی علی جاذبهی خدا است. این عشقی که از امیر المؤمنین عالم را سرگردان کرده است نصیب احدی نیست، تجلّی باطن پیغمبر است دیگر، نفس پیغمبر است، جان پیغمبر است، سرّ پیغمبر است، سرّ الانبیاء است ولی سرّ العلن خاتم انبیاء است. هم نمود او نمود نبوّت و رسالت است هم سرّ او سرّ او است، ظهور و بطون او آن است، حقیقت او آن است. این است که امیر المؤمنین جمال مطلق و جلال و کمال مطلق است. خودش نیست، اگر فنا شد هر کس هست همان است. و ظرفیّتی وسیعتر از ظرفیّت امیر المؤمنین نیست. به وسعت اسماء الهی وسعت دارد. لذا فرمودند: «أَنَا الْأَوَّلُ وَ أَنَا الْآخِرُ وَ أَنَا الْبَاطِنُ وَ أَنَا الظَّاهِرُ»[۱۰] اوّل علی آخر علی، ظاهر علی باطن هم علی.
شناخت حضرت علی (علیه السّلام)
لذا این علی را باید یافت. با این کلمات انسان علیشناس نخواهد شد. میشنود لذّت میبرد. انسانها بعد هنری دارند. خدای متعال به انسان فطرت طلب جمال را داده است. همینطور که انسان تشنهی آب است تشنه ی… یک خواستهای ماورایی وجود دارد که روانشناسها چیزهایی گفتند، چهار چیز را گفتند جزء خواستهای برتر هستند، یکی جمال است. این جمالجویی در وجود انسان هست، لذا میگویند وصف العیش نصف العیش است. انسان و لو اینکه امیر المؤمنین را درک نمیکند ولی «فَمَا أحلَی أسمائکُم» چقدر نام تو زیبا است. علی چه نامی است، علی چه نام زیبا و دلربایی است! تمام عالم عاشق این نام هستند. همهی عالم مجذوب نام مقدّس حضرت امیر (علیه الصّلاۀ و السّلام) هستند. ولی شناخت وجودی اینها شناخت ذهنی است برای ما هم زیبا است. خود ذهن با قدرت خیال و وهمی که خدا به انسان داده است خلّاق است و از هنر خلقت هم شاداب میشود. شاعر چه آفرینشی دارد، نویسنده چه واژههایی را خلق میکند، چه تصویری در ذهن خوانندهی خود ایجاد میکند. این خلّاقیّت مظهر خلّاقیّت خدا است و چون تکرار در خلقت خدا نیست در خلقت مخلوقات او هم تکرار نیست.
بلاهای نو نتیجهی گناهان نو
انسان همیشه نوآور است؛ در بدیها و در خوبیهای خود نوآور است، لذا بازتاب عمل او هم چیزهای نویی را میآورد، هم در بدیها و هم در خوبیها. فرمود: «کُلَّمَا أَحْدَثَ الْعِبَادُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعْرِفُونَ»[۱۱]. هر قدر گناهان نو خود را نشان میدهد خدا به موازات آنها بلاهای نو را… این ایولا که امروز بیداد میکند، بیماریهایی که ما نمیشناسیم در دنیا وجود دارد و حوادث ناگواری که انسان فکر آنها را نمیکند. انسان فکر میکرد یک آدمکشهای اینچنین پیدا شود که انسان ببیند ابن زیاد در برابر اینها کم میآورد. آنها با عموم مردم چنین تعرّضی نداشتند که فرزندان همه را بکشند، یک کودک از امام حسین را تیر زدند، ولی در این سطح، هر چه به آخر الزّمان میرود رزیّتها بیشتر میشود. ابن زیاد وقتی تقویت شود میشود اینها. شمر وقتی خیلی بزرگ شود میشود اینها. جلوی چشم پدر و مادر فرزندان را درو کنند. میگویند یک چاقوهای مخصوصی دارند بعضیها را از سینه میبرند که در فیلمهایی که میخواهند نشان بدهند نمود داشته باشد. سر کوچک است میخواهند خیلی بزرگ نشان بدهند. هیچ احساسی ندارند یعنی برای کشتن حیوان هم اینطور ذوق و شوق نیست که آدمکشی اینها…
عهد شکنی
فکر نکنید این جنایت بیعلّت است «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ»[۱۲]. منصور دوانقی باطن عمل جامعهی آن روزی بود که مسلّط شد. مردمی که از امیر المؤمنین دفاع نکنند، به نالههای فاطمه لبّیک نگویند، روز روشن جریان غدیر را که دو ماه بیشتر از آن نگذشته است و در مقابل این همه حاجی پیغمبر خدا بیعت عملی گرفته است، اینها گفتند دیر آمدی، ما بیعت کردیم؛ خاک بر سرها، جهنّمیها، شما قبلاً بیعت کرده بودید! عکس العمل این بیوفاییها، نامردیها میشود ابن زیاد، میشود مسلم بن… مسلم مسرف که به مدینه حمله کرد و برای نوامیس مردم مدینه بار عام داد. حقّ آنها بود، چرا سکوت کردند یک انسان نالایقی آمد؟ به همین زودی علی را کنار زدند، دین را کنار زدند.
این بازتاب دارد. این قاتلهای آنچنان را پدید میآورد.
احسان خدای عزّ و جلّ مقدم بر عدل او است
هر معصیتی به دنبال خود بلایی را دارد، حالا «یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ»[۱۳]. خدا که با عدل خود با ما رفتار نمیکند، به ما امر فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»[۱۴] کنار عدل احسان را قرار داده است و خود خدای متعال این کار را میکند، میخواهد ما متخلّق به اخلاق او شویم.
خدا عدل دارد ولی احسان او بر عدل او تقدّم دارد. گاهی احسان الهی نمیگذارد عدل او محقّق شود، جلوی عدل را میگیرد. اگر بنا بود عدل برقرار شود «وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّهٍ»[۱۵]. اگر خدا میخواست با عدالت معامله کند ما «تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّهٍ» هیچ جنبدهای روی زمین باقی نمیماند. این آتش معصیت به قدری تند است نه تنها معصیتکار را نابود میکند، تمام موجودات ذی حیات را خاکستر میکند، ولی خدا وجود پیغمبر را عایق قرار داده است، وجود امام زمان را عایق قرار داده است، این صلحا، این دلهای شکسته، جلوی این آتش را سرد میکند و اگر این جهت نبود «ما تَرَکَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّهٍ»[۱۶].
خدا با احسان خود با ما رفتار میکند، با عدل خود با ما رفتار نمیکند، احسان ما با همدیگر هم باید بر عدل ما غلبه داشته باشد. خیلی سختگیر نباشیم خدا انسانهای سختگیر را دوست ندارد. شرح صدر، بلندنظری، عفو و گذشت، اغماض، کریم الصّفح بودن، نادیده گرفتن نقطه ضعفها و بزرگ کردن امور خوب.
کرامت خداوند کریم
جای جای دعای شریف بعد از زیارت حضرت رضا جاذبه دارد. دارد «کَمْ مِنْ… حَسَنَهٍ ضَاعَفَهَا فَضْلُکَ َحَتَّى عَظُمَتْ عَلَیْهَا مُجَازَاتُکَ»[۱۷] یک کار خیر کوچکی کردیم آنقدر آن را بزرگ کردی که لایق پاداش دادن شد و مدال دادی، پاداش دادی. امّا «کَمْ مِنْ سَیِّئَهٍ» چه گناهانی که نادیده گرفتی «حَتَّى دَخِلَت» اینقدر به حساب نیاوردی حتّی از یاد مردم هم رفت، دیگری حسابی برای آن گناه باقی نماند. ما چنین خدایی داریم.
دفن نوآوری توسط انسان
با این رحمت واسعهی او چنین جنایتکارهایی پدید میآید، چنین بیماریهایی پدید میآید، بیبرکتیها پدید میآید، کم آبیها پدید میآید، هر کدام از اینها برای دلیلی است، چون عالم عالم نو است، هیچ کهنه نمیشود، تکرار در تجلّی نیست، خدای متعال انسانها را هم نوآور قرار داده است. بعضیها این استعدادها را نادیده میگیرند نوآوری آنها مدفون میشود، لابهلای غرایز و هوی و هوس آنها از بین میرود. «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَت * بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت»[۱۸]. فقط کودکان نوزاد نیست، ما خیلی تولیدهای نو میتوانیم داشته باشیم دفن میکنیم، نمیگذاریم بروز کند و الّا خدا قدرت نوآوری را به همه داده است، چون خود خدا مبدع است، تمام کارهای او نو است، «بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» است، به بندگان خود هم این قدرت را داده است که مظهر او باشند، همیشه ابتکار داشته باشند، نوآوری داشته باشند و توقّع ما از شما خوبان، ممتازان…
تلاش برای نوآوری
آقای رنجبریان عزیز ما خیلی توقّع دارند که ما از این ۷۰ نفر ممتاز به نحوی قدردانی کنیم. خدا قدردان آنها است، امام زمان هر کدام از شما قدم نویی بردارید که افتخاری برای حوزه و شیعهها باشید بدانید بزرگترین پاداش شما خشنودی قلب مبارک امام زمان (ارواحناه فداه) است. در نوآوری و ابتکار مسابقه بگذارید، هر کدام یک قدم جدیدی برداریم، یک نظر جدیدی بدهیم و اینها را روی هم انباشت بکنیم و یک راه نویی را در اندازیم. در این دنیایی که جنایتهای جدید و هولناک دنیا علیه ما سامان میدهد ما هم با نظرات بدیع اینها را ریشهکن کنیم، به آنها هجوم ببریم. «اصْبِرُوا وَ صابِرُوا»[۱۹].
پرهیز از گناه
اینها جلوههای علوی است، فرمود: «مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا»[۲۰] هیچ جمعیّتی در خانه خود غافلگیر نشد مگر اینکه ذلیل شد. در خانههای خود ننشینید جنگ خانگی راه بیفتد. الآن با این ماهوارهها و اینترنتها و شبکههای جهنّمی که به درون همهی خانهها راه پیدا کرده جنگ خانگی راه افتاده است و خدا آن روزی را نیاورد که انسان ببیند یک طلبهای هم وقت خود را با بعضی از شبکهها و بعضی از منظرهها میگذارد.
خدا میداند امام زمان ناخشنود میشود، ناراحت میشود و خدا نکند که نفرین کند که طلبهی من دارد از این کارها میکند، یا در موبایلهای خود چیزهایی داشته باشند که اگر امام زمان بیاید میخواهد زمین باز شود درون آن برود. اگر من بودم مچ من را بگیرد بگوید این چیست داری من چه کار کنم؟
بازگشت به سوی خدای مهربان
گاهی اشخاص چیزهایی دارند ولی تا سراغ شما نیامدند «حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»[۲۱]. برای رضای خدا قبل از آنکه کسی به شما چیزی بگوید اگر چیزی دارید محو کنید، خدا هم آثار آن را محو میکند. «وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا»[۲۲] شما برگردید ما هم رحمتی را که بد کردید شما را رها کردیم دوباره از شما حمایت میکنیم، سیم ارتباطی برقرار میکنیم و از شما حمایت خواهیم کرد.
حضرت علی (علیه السّلام) مظهر صفات حق تعالی
امیر المؤمنین (علیه الصّلاۀ و السّلام) مظهر همهی صفات حق تعالی است، لذا جاذبههای او نو به نو است. آنچه را که براء بن عازب، عمّار یاسر، میثم تمّار، رُشید حجری، که اینها صاحبان اسرار حضرت امیر المؤمنین بودند، از جانب امیر المؤمنین علم منایا داشتند، از جانب امیر المؤمنین علم بلایا داشتند؛ یعنی شهود باطنی به آینده داشتند، اشراف داشتند، وجود آنها وجود منبسطی شده بود، امیر المؤمنین گذشته و آینده را در وجود اینها گنجانده بود، ذهن نبود، وجود آیینه بود، میدیدند. میثم شهادت خود را میدید و میآمد کنار آن درخت خرما و به صاحب آن میگفت: من همسایهی تو هستم. امیر المؤمنین وجود اینها را توسعه داده بود. نه اینکه اهل شکر بودند، اهل جذبه بودند، اهل محبّت بودند، مجذوب امیر المؤمنین بودند و از وسعت وجودی امیر المؤمنین به اندازهی ظرفیت وجودی خود پر شده بودند؛ یعنی به مقدار خود علی بودند.
خواستن خود حضرت علی (علیه السّلام)
ما چقدر علی هستیم؟ از امیر المؤمنین چه داریم؟ من که اینجا نشستم و شما جوانهای عزیز و نورانی از من حرف میشنوید شرمندهی امیر المؤمنین هستم، حتّی یک ذرّه خاکی از زیر پای امیر المؤمنین در خود نمیبینم، تنها چیزی که میبینم احسان امیر المؤمنین نسبت به خودم، کرم امیر المؤمنین ما را نگه داشته است. ولی از امیر المؤمنین خود او را بخواهید. چه خوش است یک شب ز خدا بخواهی خود خدا را. انسان خدا را بخواهد خودش را بخواهد، علی را بخواهد خودش را بخواهد. در مشکلات ما امیر المؤمنین حلّال مشکلات است، همه جا. اگر خستهجانی بگو یا علی، اگر ناتوانی بگو یا علی. همهی اینها درست است. ولی قبل از آنکه خسته شویم یا علی نباید بگوییم. علی را بخواهیم، خود علی را بخواهیم.
مرحوم ملّا حسین قلی همدانی، مرحوم شیخ علی زاهد قمی را با همین جمله متحوّل کرده بود. کیمیانظر بود، کیمیانفس بود ولی پل ارتباطی او همین یک جمله بود، به حاج شیخ علی گفت: اسم تو علی است، صاحب این گنبد هم علی است، تو از او چه داری که اسم تو علی است؟ آقا شیخ علی زاهد رفت، مرد، هر چه داشت از دست داد، همه را در راه خدا داد و تا آخر علی ماند؛ رنگ علی داشت، بوی علی داشت.
ارادت نسبت به آقای بروجردی
آقای بهجت فرمودند: مرحوم آقای بروجردی به عیادت آقا شیخ علی زاهد، این پیرمرد، موقّر، باعظمت رفته بودند. آقای بروجردی خیلی حریم داشت، خیلی محترم بود، همه از او حریم میگرفتند، امام راحل هم جزء کسانی بود که هم در مرجعیّت آقای بروجردی، هم در دفاع از آقای بروجردی خود را جزء اقمار منظومهی آقای بروجردی میدانست و تا آخر هم خلاف نظر آقای بروجردی –چون او را ولی خود میدانست- علی رغم اینکه طبع امام طبع جهادی بود ولی طبع آقای بروجردی طبع حفاظت بود، ولی یک کلمه علیه آقای بروجردی هیچ جا سخن نگفت. تا آقای بروجردی بود حرف حرف آقای بروجردی بوده است. امام با همهی مرارت، با همهی اشتعالی که در وجود ایشان علیه طاغوت داشت، ولی خلاف مشی آقای بروجردی یک قدم برنداشت و این میتواند صاحب انقلاب جهانی شود و راه را برای آمدن امام زمان ما باز کند و جبهه تشکیل بدهد که این جبهه دارد تقویت میشود و دنیا دارد آماده میشود که حضرت تشریف بیاورند و من واقعاً میگویم، هر روز که میگذرد باور من به این حرف آیت الله العظمی آقای بهجت که میفرمودند: سفیانی همین غرب است، همین آمریکا است و اینها شرارت خود را خواهند کرد و فرمودند دعا کنید. ایشان دو چیز را میفرمودند دعا کنید، یکی دعا کنید بداء پیش نیاید، دوم دعا کنید که خدای متعال آنچه را که در مقدّمات ظهور گفته شده است، حوادثی اتّفاق میافتد که احیاناً برای ما قابل تحمّل نیست، خدا نسبت به اینها بداء پیش بیاورد، اینها را پیش نیاورد.
نمونهای از حوادث آخر الزمان
انسان شاهد باشد به ناموس او جلوی خود او تعدّی کنند، اینها این کار را میکنند. و وضعی پیش میآید که همهی نالهها بلند میشود. اینگونه نیست که بگوییم الآن دینداری مشکل است، در روایات خیلی مشکلات گفته شده است و نمونههای آنها را ما داریم در عراق و سوریهی و… تماشا میکنیم. حتماً در دعاهای خود به این دو جهت توجّه دارید، یکی در مسئلهی تقدّم ظهور، سرعت ظهور إنشاءالله بداء پیش نیاید، یکی در این مسئلهی حوادث خونین و ناگوار و غیر قابل تحمّلی که گفته شده است بداء پیش بیاید، خدا به ما ظرفیّت بدهد آن امور را هم إنشاءالله با این توسّلات، با این تقواها خدا دفع کند، نه بیاید و دفع کند. خداوند منّان دفع کند، نگذارد آنها واقع بشود.
سوختن در مقابل خدا
اجمالاً نسبت به مرحوم آقای بروجردی یک اجلالی، جلالی، اکرامی، کرامتی بیسابقه بوده است، مع ذلک چنین شخصیتی مقابل یک انسان رهیافته و سوخته و خام بودم، سوخته شدم، پخته شدم، سوختم. اینها سوخته بودند. در مورد مرحوم آقای انصاری همدانی کتابی نوشتند اسم زیبایی انتخاب کردند، سوخته. واقعاً اینها سوخته بودند. تا انسان نسوزد حجاب خودیّت خود را دارد. انسان باید خاکستر شود هیچ چیز از او نماند تا اینکه خدا باشد و لا غیر. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[۲۳] تا آن ذوبان پیش نیاید انسان آن را نمییابد که جز خدا هیچ چیز نیست. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ».
عظمت شیخ علی زاهد
مرحوم آقا شیخ علی زاهد سوخته بود؛ یعنی کسی او را میدید او را نمیدید خدا را میدید. آقای بهجت فرمودند: آقای بروجردی این پیرمرد با همهی عظمت خود یک ساعت و نیم مقابل این مرد خدا زانو زده بود فقط تماشا میکرد، مات نورانیّت آقا شیخ علی زاهد بود. از کجا آقا شیخ علی، آقا شیخ علی شد؟ مرحوم ملّا حسین قلی همدانی یک جمله گفت، گفت: از او چه داری؟ تا انسان خود را دارا ببیند که او از دارایی خود به انسان نمیدهد، فقیر شوی به تو میدهند. تا آن فقر حاصل نشود، تا آن اضطرار حاصل نشود هیچ چیز نصیب انسان نمیشود. «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ»[۲۴]
دلیل اعطای فیوضات به ائمّه علیهم السلام
اینکه خدای متعال دائماً فیوضات خود را در حدّ جمال و جلال خود به امام عصر و اجداد طاهرین او به همه داده است برای اینکه اینها نزد او فقیر بودند، همیشه مضطر بودند. «أَیْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذِی یُجَابُ إِذَا دَعَا»[۲۵]. پیغمبر همیشه مضطر بودند، ائمّهی ما همیشه مضطر بودند و امیر المؤمنین در رأس مضطرّین قرار گرفته است.
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»[۲۶]. وقتی خود را فروخت دیگر مال خود نیست، دیگر خودی ندارد، دربست برای او بود، او هر کار میکرد با امیر المؤمنین میکرد. علی کارهای نبود، تمام کارهای علی کار خدا بود. «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ»[۲۷] هیچ کار امیر المؤمنین را خود او نکرد، همه را خدا کرد. امیر المؤمنین جز خدا کسی و چیزی نداشتند. (صلوات)
آثار ذکر یا علی
در این مایههای درویشها خیلی خبری وجود ندارد. آن را که خبر شد خبری باز نیامد. اینها جزء اسرار است. در مورد ختم «یا علی» که چگونه است و چه فایدهای دارد. یا علی گفتن یا الله گفتن است. «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً»[۲۸]. هر قدر شما یا علی بگویید یا الله گفتید. «نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى»[۲۹] علی گفتن همان یا الله گفتن است. ختم یا علی آنکه بعضی از بستگان ما با ختم یا علی یک سرطانی شفا گرفت ۱۲ هزار یا علی است.
مرحوم مدرّس در تبعیدگاه خواف که خیلی هم سخت گذشت، من حالات او را میخواندم دلم میخواست به حال او گریه کنم. چنین شخصیتی را اینگونه اسیر کردند و در زندان اینگونه جفا شد و هیچ کس هم به روی خود نیاورد؛ نه انقلابی شد نه مردم راه افتادند؛ هیچ آبی از آب تکان نخورد ولی خدا آنجا را برای او خلوت قرار داده بوده است که با خدا باشد. اذکاری را که میگفته میگوید ختم یا علی را یک بار داشتم. یک بار در یک جلسه ۱۲ هزار یا علی گفتم. خود من شروع کردم ولی به آخر نرسیدم. چهار هزار یا علی گفته بودم و به خواب رفتم، در عالم خواب به حضرت زهرا (سلام الله علیها) رسیدم. بیبی را دیدم، احساس کردم که حضرت زهرا (سلام الله علیها) محرم هستند. وقتی من را صدا میزدند میگفتم هیچ نگویید دارم به سینهی حضرت زهرا نزدیک میشوم، در بستر بودند. یعنی دل دادن به امیر المؤمنین، اتّصال به امیر المؤمنین یک چیزی است.
ذکر یا علی برای گشایش در همهی کارها
خدا مرحوم آیت الله آقای بهاء الدّینی را رحمت کند، چه نوری بود، چه در رحمتی بود به روی ما بسته شد! آقای بهاء الدّینی فرمودند: به همهی امامها علاقه دارم ولی بیچارهی امیر المؤمنین هستم. خیلی تعبیر زیبایی است. خدا ما را بیچارهی امیر المؤمنین کند که چه نعمتی است. حالا ما برای شفای بیمار که این نتیجه را بالعیان سراغ داریم، ولی برای نجات خود، برای ریزش حجابها دامن امیر المؤمنین را بگیرید، ذکر یا علی داشته باشید. امیر المؤمنین در عالم بینظیر است.
تأثیر سخن انسان با خدا است
در قدم اوّل اثر سخن، اثر کار انسان با خدا است. «أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ * أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»[۳۰]. حرفی که انسان میزند یک بذری است در دل مخاطب خود میپاشد، رویش آن با خدا است، با ما نیست، لذا اگر کسی میخواهد سخن او اثر داشته باشد باید خود او پایبند باشد و وقتی میگوید خود نباشد، مأمور خدا باشد به نمایندگی از خدا بگوید. «الْکَلَامُ إِذَا خَرَجَ مِنَ الْقَلْبِ وَقَعَ عَلَى الْقَلْبِ وَ إِذَا خَرَجَ مِنَ اللِّسَانِ لَمْ یُجَاوِزِ الْآذَانَ»[۳۱]. سخن چو از دل بر آید بر دل نشیند. این در قدم اوّل.
سخن گفتن متناسب با مرتبهی شخص
در قدم دوم «کَلَّمِ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»[۳۲]. گاهی انسان حرف حق میزند ولی شخص قبول نمیکند، باید بدانیم که ما کلاس او را پیدا نکردیم، زبان او را نمیدانیم. اگر حرف حق است او هم معاند با حق نیست علی القاعده باید بپذیرد، ولی غذایی که ما پختیم درخور مزاج او نبوده است، باید در آشپزی خود بیشتر حرفهای شویم، برای هر جمعیتی متناسب با اشتهای او غذا بدهیم.
این هم یک نکته از حکمتهای عالی است که وجود نازنین پیغمبر خدا مأمور بود که با هر کسی در مرتبهی خود او صحبت کند. انسان با کودک باید زبان کودکی داشته باشد. اینکه «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ»[۳۳]. پیغمبر هم زبان قوم خود را میدانستند، زبان حیوانات را میدانستند. ما باید زبان حیوانات را یاد بگیریم. گاهی خیلی با انسانیّت خود… خود بنده هم خیلی فاصله دارم. کسی زبان من را بداند که من را بالا ببرد.
ارتباط مؤثر با افراد
با اشخاص طریق مخاصمه و مراء را در پیش نگیرید. حرف حقّی را زدید زدید، اگر دیدید شخص پذیرش ندارد شما اتمام حجّت که کردید، هرچه سماجت کنید مقاومت او بیشتر خواهد بود. مردم را در لجبازی قرار ندهید، دید حرف اثر ندارد با او رفاقت نکنید. طریق محبّت و هدیه و سفر و اینها را در پیش بگیرید، آرام آرام به او بخورانید. حرف آن اثر را ندارد، انسان باید غذای درونی خود را آرام آرام بتواند خوراک رفیق خود کند. رفاقت اثر دارد، با رفاقت «تَهَادَوْا تَحَابُّوا»[۳۴] گاهی یک خودکار دادن، یک کتاب دادن، یک جانماز دادن، یک مهر دادن خیلی دلها را شکار میکند. همان کسی که دارد با شما ناسازگاری نشان میدهد «الإنسانُ عَبِیدُ الإحسانِ»[۳۵] اگر اهل احسان باشید آهسته آهسته در دل او جا میگیرید.
راههای تأثیر بر افراد
سه چیز است که ایجاد محبوبیّت میکند یکی تواضع است، یکی بذل است، یکی هم دین است. «ثَلَاثَهٌ تُورِثُ الْمَحَبَّهَ َ الدِّینُ وَ التَّوَاضُعُ وَ الْبَذْلُ»[۳۶] این سه دل را شکار میکند، گاهی هم انسان دو رکعت نماز بخواند هدایت شخص را از خدا بخواهد خیلی عالی است. «اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ»[۳۷] وقتی انسان بر کسی قدرت ندارد میبیند توان او کم است و در حدّی نیست که او را مغلوب حرف خود قرار بدهد، از خدا کمک بخواهد، اگر قابل هدایت باشد خدا هدایت میکند.
گاهی هم شما حرف را زدید عجله دارید، فکر میکنید همین الآن باید از شما حرف قبول کند. عجله نکنید، خود را مهم ندانید، فکر نکنید شما پیغمبر هستید هر چه گفتند باید بپذیرید. نه، انسان عادی هستیم، ما هم مثل همانها هستیم، خیلی مطالب هم به ما میگویند ما میخواهیم خودی نشان بدهیم بحث و مقابله میکنیم. مردم هم مثل ما هستند، خود را تافتهی جدابافته حساب نکنید، خلاف توقّع شما نباشد که چرا حرف شما را قبول نمیکند. گفت من کسی نبودم که او قبول نکرد، معلوم شد من کسی نبودم. یک مقدار به خود برگردانید. انسان وقتی کسی است که هیچ نباشد. وقتی هیچ شدید خدا را دارید. خدا در دلها اثر میگذارد.
عاقبت بخیر شدن
برای عاقبت بخیری از اوّل «أَزِمَّهَ الْأُمُورِ طُرَّاً بِیَدهِ»[۳۸]. تا یار که را خواهد و میلش به که باشد. ما نمیدانیم سحرهی فرعون مزدور دستگاه فرعون بودند، فرماندهان جنگ نرم بودند، خیلی بدتر از نظامیهای فرعون بودند، ولی تا معجزهی حضرت موسی را دیدند گفتند: «آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى»[۳۹]. به جنگ موسی آمده بودند شکار موسی شدند. بعضیها از میخانه سر از بهشت در میآورند، بعضیها از مسجد سر از جهنّم در میآورند. یکی زبیر میشود، یکی هم زهیر میشود. او از کجا به کجا آمد، این از کجا به کجا رفت!
راههای عاقبت بخیر شدن
ولی چیزهایی که گفته شده یکی ولایت امیر المؤمنین علیه السلام است. «حُبُّ عَلِیٍّ حَسَنَهٌ لَا تُضِرُّ مَعَهَا سَیِّئَهٌ»[۴۰]. اگر واقعاً کسی دل در گرو محبّت امیر المؤمنین و ائمّهی طاهرین سپرده باشد عاقبت بخیر میشود. محبّ قهراً به محبوب میرسد. این گناهان که فاصله شده است را میریزد. دل آنجا بوده، این عایقهایی که پیش آمده است را میریزد، حالا یا با مرض یا آبروی آدم میرود گناه او میریزد یا زندانی میشود یا اسیر میشود یا داغ میبیند یا مرگ او سخت میشود یا فشار قبر او، بالاخره به صاحب کار میرسد. هر کسی را به صاحب او بر میگردانند. اگر دل برای علی بوده و لو زیر خروارها معصیت مخفی شده است خود او بروز میدهد. در قدم اوّل انسان را عاقبت بخیر میکند.
در اجرائیّات و اعمال و رفتار نماز اوّل وقت را هم مرحوم آقا سیّد علی قاضی (رضوان الله تعالی علیه) فرموده بودند: نماز اوّل وقت بخوانید اگر درست نشدید به من لعن کنید. خدمت آقای بهجت صحبت شد منظور نماز با حضور است؟ فرمود: نه، همین نمازهای عرفی. تقیّد به اوّل وقت داشته باشید خدا شما را عاقبت بخیر میکند.
عوامل عاقبت بخیری از نظر مرحوم نخودکی
مرحوم حاج شیخ حسن علی نخودکی هم میگفته است سه چیز انسان را عاقبت بخیر میکند –اینها انسانهای رهیافتهای بودند اینها را مییافتند، نه اینکه حرف میزدند؛ یافتههای خود آنها بود، بافته نبود- یکی نماز اوّل وقت، یکی احترام به سادات، سومی هم کثرت صلوات بر محمّد و آل محمّد (صلوات) .
ادب موجب عاقبت بخیری
در روایت دارد انسان خوشاخلاق عاقبت بخیر میشود. خوشاخلاقی، ادب؛ ادب انسان را عاقبت بخیر میکند. حرّ راه امام حسین را گرفت ولی باادب بود، خدای متعال او را عاقبت بخیر کرد.
نتیجهی عاق والدین
اسرار نزد خدا است. رضایت والدین خیلی مهم است. والدین ناراضی باشند انسان ضرر میکند. کسی که عاقّ والدین باشد بوی بهشت را استشمام نمیکند. برد بوی بهشت از حرارت جهنّم خیلی بیشتر است. بوی بهشت را خدا میداند باید انسان از عرش تا فرش آن را استشمام کند، ولی اینقدر از بهشت دور میشود، نه تنها بهشت را نمیبیند، راه پیدا نمیکند، بلکه بوی بهشت را استشمام نمیکند.
مزیّت صلوات بعد از نماز صبح
در قبال آن دارد که اگر کسی بعد از نماز صبح خود صد صلوات بگوید حرارت جهنّم را لمس نمیکند؛ یعنی اینقدر با جهنّم فاصله پیدا میکند. حرارت این از فرسنگها میرسد، وقتی شعلهور میشود حرارت آن خدا میداند چقدر برد دارد، کسی بعد از نماز صبح خود صد صلوات بگوید حرارت جهنّم را لمس نمیکند.
صدقه جهت عاقبت بخیری
برای عاقبت بخیری هم «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمٌْ»[۴۱] آن دعای آن است ولی ایثار موجب میشود که او دعا کند. «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً» از دارایی خود، از آبروی خود، از مال خود به دست آنها بدهید. گاهی انسان عاطفی به کسی کمک میکند، این فایده ندارد، ولی قربه الی الله به دست او میرسد. صدقه باید برای خدا باشد، احسان باید برای خدا باشد، کمک درسی باید برای خدا باشد، حفظ آبرو باید برای خدا باشد. اینها که «کُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَهٌ»[۴۲] صدقه فقط پول نیست، بلکه خوشاخلاقی صدقه است، «زَکَاهُ الْعِلْمِ نَشْرُهُ»[۴۳] خود این صدقه است. صدقه در جبهههای مختلف خود اگر به دست صاحب خود که خلیفهی خدا در روی زمین است داده شود، به صندوق حضرت زهرا (سلام الله علیها) ریخته شود موجب میشود آنها انسان را دعا کنند. دعای آنها انسان را عاقبت بخیر میکند.
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».
[۱]– سورهی توبه، آیه ۷۱٫
[۲]– الوافی، ج ۳، ص ۵۱۵٫
[۳]– سورهی بقره، آیه ۲۰۷٫
[۴]– سورهی اسراء، آیه ۱۱۰٫
[۵]– بحار الأنوار، ج ۲۲، ص ۲۶۷٫
[۶]– سورهی الرّحمن، آیه ۲۶٫
[۷]– سورهی قصص، آیه ۸۸٫
[۸]– سورهی نحل، آیه ۹۶٫
[۹]– مائه منقبه من مناقب أمیر المؤمنین و الأئمه، ص ۱۳۶٫
[۱۰]– بحار الأنوار، ج ۳۹، ص ۳۴۷٫
[۱۱]– همان، ج ۷۰، ص ۳۴۳٫
[۱۲]– سورهی شوری، آیه ۳۰٫
[۱۳]– همان.
[۱۴]– سورهی نحل، آیه ۹۰٫
[۱۵]– همان، آیه ۶۱٫
[۱۶]– سورهی فاطر، آیه ۴۵٫
[۱۷]– بحار الأنوار، ج ۹۹، ص ۵۶٫
[۱۸]– سورهی تکویر، آیات ۸ و ۹٫
[۱۹]– سورهی آل عمران، آیه ۲۰۰٫
[۲۰]– بحار الأنوار، ج ۲۹، ص ۴۶۵٫
[۲۱]– همان، ج ۷، ص ۱۲۶٫
[۲۲]– سورهی اسراء، آیه ۸٫
[۲۳]– سورهی حدید، آیه ۳٫
[۲۴]– سورهی نمل، آیه ۶۲٫
[۲۵]– بحار الأنوار، ج ۹۹، ص ۱۰۷٫
[۲۶]– سورهی بقره، آیه ۲۰۷٫
[۲۷]– سورهی انفال، آیه ۱۷٫
[۲۸]– سورهی احزاب، آیه ۴۱٫
[۲۹]– بحار الأنوار، ج ۲۵، ص۵٫
[۳۰]– سورهی واقعه، آیات ۶۳ و ۶۴٫
[۳۱]– مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۵۳٫
[۳۲]– معانی الأخبار/ ترجمه محمدى، ج ۱، ص ۱۵٫
[۳۳]– سورهی ابراهیم، آیه ۴٫
[۳۴]– بحار الأنوار، ج ۷۲، ص ۴۴٫
[۳۵]– همان، ج ۷۱، ص ۱۱۷٫
[۳۶]– همان، ج ۷۵، ص ۲۲۹٫
[۳۷]– سورهی بقره، آیه ۴۵٫
[۳۸]– من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۸۶٫
[۳۹]– سورهی طه، آیه ۷۰٫
[۴۰]– عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ج ۴، ص ۸۶٫
[۴۱]– سورهی توبه، آیه ۱۰۳٫
[۴۲]– بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۴۰۷٫
[۴۳]– غرر الحکم و درر الکلم، ص ۳۹۰٫
پاسخ دهید