اعوذُ بِالله مِن الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

رَبّ‏ِ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى وَ یَسِّرْ لىِ أَمْرِى وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانىِ یَفْقَهُواْ قَوْلىِ. طه؛ آیات ۲۵ تا ۲۸

الحمد لله و الصلاۀ علی خاتم الانبیاء، حبیب قلوبنا، طبیب نفوسنا، ابی القاسم محمد و آله المعصومین، و لا سیَما مولانا کهف الحصین، و غیاث المضطرِ المستکین. و ملجأ الهاربین و بقیۀ الله فی العالمین ارواحنا فداه و عجلّ الله فرجه، و سهل الله ظهوره، و رزقنا الله رویته و خدمته و صحبته و نصرته، و رضاه و رغبۀ؛ و اللعن علی اعداهم اجمعین اِلی یوم الدین

 

‏ ظَلِّلْ عَلى‏ ذُنُوبى‏ غَمامَ رَحْمَتِکَ

خدایا سایه ابر رحمتت را بر گناهانم بینداز و ابر ریزان مهربانى و رأفتت را براى شستشوى عیبهایم بفرست.

وَ اَرْسِلْ عَلى‏ عُیُوبى‏ سَحابَ رَاْفَتِکَ، ‏

خدایا سایه ابر رحمتت را بر گناهانم بینداز و ابرریزان مهربانى و رافت را براى شستشوى عیب هایم بفرست.

امام سجاد علیه السلام در این فراز عرضه می دارد: پروردگارا! گناهانی که من کردم آتش سوزانی است، آفتاب گرمی است که وجودم را ملتهب کرده است. نیاز به یک سایه رحمت دارم، برایم غمام و سایه رحمت قرار بده! از نظر رفتار و گفتار بدی دارم، به پیشینه خودم که نگاه می کنم، دقت می کنم، گناهان من سیاهند، گناهانم مثل هزار شاخه پراکنده در بیابان هستند که اگر جمع شوند، کوهی از آتش به جانم فتاده است!

در شرایطی که باطنم را نگاه کردم؛ اگر در گذشته هایم هر روز یک گناه جمع شده باشد، الان در کوهی از آتش گناه ملتهب و نگرانم، از طرفی تنها گناهان عملی نیست؛ بلکه رذایل اخلاقی نیز منشأ گناه می شوند. بی صبری دارم، ولع دارم، حرص دارم، گاهی کبر و غرور که عیوب یک انسان است، گریبان گیرم شده است. عیبهای من بسیار عرصه را برای من سوزنده کرده است.

در چنین شرایطی که خودم برای خودم فراهم آوردم، از من گذشت کارهایی که نباید بکنم، در اثر تکرار کارهای بد، در وجود من رذایلی پیدا شده است! نه تنها عمل بد، بلکه غده های سرطانی رذایل اخلاقی، دائم مرا به کارهای بد وادار می کند؛ بنابراین باید معلول ها و شاخه های شجر نفس من، مورد معالجه قرار بگیرد و همه ریشه ها و صفات بد که ما را به کار بد وادار می کند معالجه شود!

ذنوب به معنی گناهان است؛ گناهی که دنباله دارند ذنب است، گناهی که دنباله ندارد ذنب نیست. گناه، برای انسان عواقب دارد! شما وقتی آبروی کسی را بردید و پشیمان هستید، می خواهید چه کار کنید؟ کسی یا عده ای بی حیثیت شده اند، از چشم افتاده اند، این ذنب است؛ و اثرش به این سادگی تمام نمی شود!

خدا استاد ما آیت الله احمدی میانجی را رحمت کند! عنصر اخلاقی، ولایی، شکسته دل، مردمی و شخصیتی معنوی داشت؛ و پشتوانه اخلاقی حوزه علمیه قم بود. ایشان نقل می کند که کسی سالها قبل دلم را سوزاند، هر وقت یادم می آید جراحتش تازه می شود! این ذنب است.

این نیست که حرفی گفته و تمام شده، این آتشی است که همچنان برای تو اشتعالش بیشتر می شود. گناهانی که در جامعه اثر دارد و حق کسی را پایمال کرده و کسی را برای همیشه محروم کرده و زندگیش را بهم ریخته و بچه هایش را آواره کرده است؛ اینها گناه نیست، ذنب است! چون دنباله دارد و به سادگی تمام نمی شود.

نگاهی به گناهانی که در زندگی ام بازتاب داشته کردم؛ جمع را پریشان کرد و خانواده ای را متلاشی کرده است، جوانی را برای همیشه محروم نموده و بدعت بدی ایجاد کرده است؛ این از آن چیزهایی است که جز خدا به داد ما نمی رسد! ما نمی توانیم چیزی را که ریختیم جمع کنیم، آبروی ریخته جمع نمی شود!

خدایا من ذنوبی دارم، یعنی وقتی نگاه می کنم به گذشته ها، می بینم که افرادی از من رنجیده اند، حقوقی ضایع شده، کارهای بدی کرده ام که قابل جبران نیست؛ و همه کنار هم جمع شدند و به صورت یک تنور آتش؛ دارند وجودم را از درون ذوب می کنند. سایه رحمتی بیاور و این آتش را خاموش کن!

اینها شاخه و معلول هستند، بر می گردم به علت ها، می بینم الان هم گناه پیش من بیاید، من کسی نیستم خودم را نگه دارم. اصلاً خصلت بد در وجودم عادت شده است! باز هم نمی توانم خودم را نگه دارم. اگر قبلاً کارهای بدی کردم باز هم می کنم! کسی که گرفتار غضب و شهوت است، وقتی مورد عفو قرار گرفت، کار تمام نمی شود که! امروز شما این زندانی را آزاد کنی، فردا دوباره همان کار را تکرار می کند!

یک زندانی داشتم یکی از منسوبین به مسئولین بود و چند میلیارد کلاهبرداری کرده بود؛ وقتی از زندان بیرون رفت و مرخصی رفت، باز هم همان کار را تکرار کرد و دیگر معروف شد!! این شخص کارش گیر پیدا کرد و پیش من آمد، گفتم دوباره تکرار می کند.

انسان گاهی توبه می کند، ولی برای رفع عیبش کاری نکرده است. فکر می کند گناهی کرد، حقی را ضایع کرد، همین که بگوید پشیمانم، کافی است! پشیمان هست ولی نمی تواند ریشه اش را پیدا کند. نمی داند که من هنوز این مرض را باخودم دارم و این توبه که کردم مُسکن است.

این عذر خواهی مُسکن است. بذرهای بدی را در زمین دلم کاشتم، دلی خراب شد و از دل خراب کار خراب می جوشد! در این تقیه، آدم در اصلاح نفسش باید دقت کند! یک عملی در طول عمرش انجام داده، هم برای خودش، هم برای خانواده اش و هم برای صنف خودش، اشکال تراشی درست کرده است! برنامه های که می توانست سازنده باشد، به کسی که تازه آمده بود داد و با این عملش، کسی را بر سر کار آورد که با جا به جایی افراد زیر مجموعه اش، ژن های یک مسیر را کور نمود و کارهایی بوجود آورد که دیگر نمی شود جمع و جورش کرد!!

کسانی که عده ای را به جان هم می اندازند، ابتدا کار جزیی است، ولی بعد از مدتی که کسی کشته شد، این به دشمنی و کینه تبدیل می شود. و این برای همیشه مشکلات اجتماعی درست کرده و قابل اصلاح هم نیست. در رفتار و حرکات ما و تصمیم ما خرابی هایی بوجود آورده است که به سادگی ترمیم نمی شود!

کسی که اقتصاد کشور را بهم ریخته، اوضاع فرهنگی جوانان را بهم ریخته، دیگر نمی شود این سد شکسته و بهم ریخته را درست کرد. این بی توجهی و غفلت، سیلی ایجاد می کند؛ و تمام مزارع و درختها را از بین می برد.

این یک قسمت از خرابی های ماست؛ اما ژنی که مهمتر از این است خصلت تکبر است که در یک مدیر، رئیس، رئیس جمهور بروز می کند. کسی که متکبر و خود خواه است، حرف کسی را نمی پذیرد و بذر را می ریزد، می بیند چه درست کرده! این کار با توبه درست نمی شود! این عیب درونی آدم خودخواه و متکبر است و این ذاتش عبارت است از پرخاشگری و ایجاد گناه!! باید به اینها کار کلیدی داده نشود، با تنبیه نمره ی کار اینها درست نمی شود.

اینکه انسان ها به درون خود بنگرند که چرا این مشکل را درست کردم؟ چرا برای خود دشمن درست کردم؟ این اندیشیدن ها منجر به پشیمان می شود اما پشیمانی کافی نیست، باید برای اصلاح عیوب خود قیام کند!

اگر این عیب خود خواهی است و انتقاد را نمی تواند بپذیرد، اصلاً زیر بار حرف حق نمی تواند برود، با همه درگیر می شود، این عیب درونی است! این مشکل دوم خیلی خطرناک تر از مشکل اول است! مشکل اول را می شود پیش گیری کرد.

شیخ عباس نامی از جامعه سخت رنجیده بود! می گفت: جایی می روم که کسی را نبینم، تا از این پس گرفتار نیش دیگران نشوم. ناگهان با خود گفت: خوب هرجا بروی از دست دیگران خلاص می شوی، از دست شیخ عباس کجا می روی؟ هرجا بروی با تو هست! گیر تو شیخ عباس است، نه مردم!! مشکل در درون خودت است، اول باید خودت را درست کنی، پرخاشگر نباشی!

امام سجاد علیه‌ السلام در دعاها، هم گیرهای عملی را مطرح می کند و هم  گیرهای خصلتی و درونی را، که این دومی علت درد است! اگر نفس درست شد، همه چیز درست می شود؛ و اگر نفسی اصلاح نشد، اصلاح مقطعی دلیل بر درست شدن آدم نیست. امام می فرمایند ملاک حال فعلی اشخاص است. این که قبلاً خوب باشد یا قبلاً فلان کاره باشد، ملاک نیست! ملاک به ضمیر افراد بر می گردد.

کسی که می خواهد به پیشگاه خدا توبه کند، باید بیشتر در خودش احساس خطر کند؛ و بگوید خدایا این ریشه ها را درست کن! کبر و خودخواهی را از ما بگیر! ‏ظَلِّلْ عَلى‏ ذُنُوبى؛ خدایا گناهانی دارم که مرا می سوزانند، برای من سایه قرار بده! تا گناهان مرا نسوزانند، غمام رحمت خودت را بر سرم بگستران!

لکه کوچک ابر که می آید غمام است. سحاب هم معنی غمام است؛ لکن غمام فقط سایه است اما سحاب هم سایه دارد و هم باران! سحاب رحمت، ابر باران زا هستند. در مورد عیوب، محتاج بارانی هستیم که باید ریشه را بشویند؛ تنها با سایه نمی شود گناه را از بین برد! خدایا ابری که بارشی داشته باشد و این ریزش به صورت جویبار در بیاید و به صورت سیل بیاید و عیبها را بشوید و با خود ببرد بفرست!

تو می توانی با سایه رحمتت مرا از این تشویش ها و نگرانیهایی که دارم، رها سازی! تا در این مسیری که می روم، بدون نگرانی بروم. تو می توانی سحابی را بر من قرار بدهی که ببارد و عیبم را بشوید. بار الها! بعد راه را تمیز کن! عیب درونی مشکل آفرین است، اینها را در جان من شستشو بده تا وجود من پاک و زلال بشود! این غده ها را بیرون بکش تا نفسی تازه کنم!

وَ اَرْسِلْ عَلى‏ عُیُوبى‏ سَحابَ رَاْفَتِکَ

***

دعا و برکات و آثار آن

از خدا بخواهیم! دعا فرصت خوبی است. دعا جنبه مرموزی است، خدای متعال استجابت را برای دعا قرار داده است. شب احیا در حرم امام رضا علیه‌ السلام گریه کردیم، دعا مستجاب نشد، احیاناً در این جلسه مستجاب می شود. خدا گفت نشانت نمی دهم که کی دعایتان را مستجاب می کنم! چرا که دوست دارم مرتب با من رفت و آمد کنید، پیوسته در خانه مرا بزنید تا در به رویتان باز شود!

 

برکات آرامش در جامعه

ما امروز مشکل خارجی نداریم، این حرفهایی است که آقا در نماز جمعه گفت. اعلان جنگ است، این مشوش کردن مردم و هیجانی کردن مردم است، دو قطبی کردن مردمی است که آرام زندگی می کنند. در این ۳۴ سال، جنگ، قدرت داخلی به وجود نیاورده بود؛ اما فتنه گران داخلی نشان می دهند که خصلت های رذیله، خیلی کارها می کند! از خدا بخواهید این آرامش و امنیت، این رشد و ترقی، حفظ شود! اگر فتنه ها زیاد شود که نمی شود، آرامش و امنیت از بین می رود!

 پیشرفت و ترقی است که آرامش و عبودیت و بندگی می آورد، این جلسات را می آورد، اگر ما توی خودمان نا امنی داشته باشیم، تروریست داشته باشیم، نمی توانیم پیشرفت صنعتی و سیاسی بنمائیم. هر پیشرفتی همراه با آرامش و امنیت تحقق می یابد. آن وقت کسانی هستند که آرامش را بهم می زنند در حالی که خودشان باید پاسدار آرامش باشند!!

دعای شما عزیزان که با دل به اینجا می آیید مستجاب می شود، خدا مقلب القلوب است! خدا عزت می دهد! خدا ذلت می دهد! خدا سلامتی و امنیت می دهد! همه چیز دست خداست! باید درونمان را اصلاح کنیم، واقعاً عیب داریم، از امام سجاد علیه‌ السلام کلید گرفتیم، راه نشانمان داد تا خود را اصلاح کنیم.

دست نیاز به سوی خدا دراز کردیم تا بگوییم: خدایا اعمال خودمان، ما را مضطرب و نگران کرده است، با سایه رحمت خود، این نگرانی را از ما بگیر! خصلت هایی که ما را وادار به برخوردهای خشن می کند، این خصلت ها را از ما بگیر!

اِلهى‏ هَلْ‏ یَرْجِعُ الْعَبْدُ الْابِقُ اِلاَّ اِلى‏ مَوْلاهُ، اَمْ هَلْ یُجیرُهُ مِنْ سَخَطِهِ اَحَدٌ سِواهُ.

خدایا آیا بنده فرارى جز به درگاه مولایش به کجا بازگردد یا آیا کسى جز او هست که وى‏ را از خشم او پناه دهد!

خدایا عبد گریز پای تو هستم! تو مرا دوست داشتی تا در خدمت تو باشم، اما من به تو پشت کردم و از تو فاصله گرفتم حالا می بینم که اگر در سایه تو نبودم، گرگها دور مرا می گرفتند و این عبد گریز پا، ملجأ و پناهگاهی جز تو نداشت! تو مولای من بودی، و من با تو آرام بودم، وقتی از تو جدا شدم مشکل پیدا کردم! حالا اگر تو مرا هنگام بازگشت قبول نکنی، چه کنم؟ تمام پل های پشت سرم خراب شده و فقط تو را دارم. انسان توبه اش توبه است. وقتی که مزه تلخ گناه او را در معرض سقوط قرار دهد و با این وضع احتمال نابودی برای او هست.

***

خدا می داند کشور ما در خطر جدی است، تمام قدرتهای بزرگ با همه امکاناتی که دارند علیه ما توطئه می کنند؛ و در کشور ما جاسوس و نفوذی دارند، اینها پیشرفت ما را نمی توانند تحمل کنند، اینها امنیت ما را نمی توانند ببینند. دهانشان را باز کردند که ما را ببلعند. اگر خدا به ما رحم نکند، معلوم نیست کار ما به کجا برسد! چون مسئولین ما آتش بیار این معرکه هستند، نیاز به بیرون نداریم؛ درون خودمان، خودمان را می بلعیم و می کُشیم. اینجاست مشکل! مسئول ما یک دفعه مزاجش عوض می شود و رفیق دشمن از آب در می آید!؟ چرا روی کسی حساب کردیم که حالا از پشت به ما خنجر می زند، من او را پشتوانه خود می دانستم، ولی نمی دانستم این گونه می شود!

إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ. رعد؛ ۱۱٫ آدم اگر کفران نعمت کند، خدا نعمت را از او می گیرد! بیاییم برای این کفران نعمت ها توبه کنیم، به خدا بگوییم خدایا عمل خودمان ما را گرفتار چالشها می کند، خدایا ما طاقت چالش نداریم!

وضعیت عراق و عربستان را می بینید. چه وضعیتی دارند؟ در پاکستان هم همین طور، خدا می داند اگر دری به تخته بخورد و سلفی هایی که درون کشور ما هستند مجهز شوند و جنگ شود، روح از کالبد ما در می آورند و این آتش به زودی خاموش نمی شود.

یک تضرع خالصانه از درگاه خدا می خواهد، خواهران و برادران که اخلاص دارید و جز هیچ جریانی هستید، اهل بازی سیاسی نیستید و دلتان می سوزد، ببینید که تا انقطاع پیش نیاید و کار را فقط به دست خدا نبینید، کار قابل حل نیست، این جمله امام سجاد علیه‌ السلام به ما انقطاع می آموزد.

اعمال بد خودمان، ما را گرفتار وضع بدی کرده است، نگرانی ها جدی شده است. خدایا جز تو کسی را نداریم! ما دامن رحمت تو را می گیریم تا آب رفته را دوباره به جوی باز گردانیم. به ما یک اطمینان و آرامش و امید جدیدی بده!

عبد یعنی کسی که هیچی ندارد، ما هر چه داریم تو به ما داده ای، من دست تو را ندیدم، خیال کردم من منم؛ ولی حالا که می خواهم بیفتم، می بینم تو بودی که مرا نگه داشتی و من تو را نادیده گرفتم!؟ خدایا رهایم کردی دارم می افتم، جز تو چه کسی می تواند مرا نگه دارد؟

خدایا منظقه ما مین گذاری شده، در هر قدمی که بر می داریم، احتمال اینکه حادثه ای پیش بیاید و این مین های نفسانی منفجر شود و همه ما را نابود کند، هست. خدایا در این منطقه مین گذاری شده، مین تکبر، خودخواهی و تعصبات منفی، تعصبات برای منافع گروهی را از بین ببر!

خدایا جامعه ما در معرض چالش قرار گرفته است، اینها وجب به وجب مملکت ما را با عدم درایت یا سوء مدیریت مواجه کرده اند، خدایا آنچه به ما دادی از ما نگیر! خدایا به ما پناه بده! گناهان ما را، ناشکری های ما را، جفاهای ما به یکدیگر را که باعث شده آتش غضب تو مشتعل شود، ببخش!

بعد از کشته شدن حضرت یحیی پیغمبر علیه‌ السلام، بخت النصر آمد و همه مردم را قتل عام کرد. به صغیر و کبیر رحم نکرد. خدا می گوید این مأمور من بود کاری کردید که باید در این بلا می افتادید!! نکند خدایا نا خواسته مزاج مسئولین ما برگردد و عوض خدمت کردن، در مقابل ما قرار بگیرند و آرامش ما را بهم بریزند، اینها از ناشکری است! کسی که خودش را مواجه با شعله های غضب می بیند از خدا می ترسد.

هر لحظه دشمن برای ما برنامه ریزی دارد، خودش را به ما نزدیک می کند تا به اهدافش برسد، خدایا آتش جنگ را بر ما خاموش کن! چه کسی خرمشهر را فتح کرد؟ چه کسی مسئله منافقین و جریان مرصاد را حل کرد؟ آنها هم از جنگ خسته شده بودند و امام جام زهر را نوشید؛ و حمله منافقین پیش آمد و تو از ما روی برنگرداندی! ما را نجات دادی! در این خطرات سیاسی که در پیش داریم، ما مطمئنیم که کسی را جز تو نداریم و تو نجات دهده ما هستی!!