«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین‏ََ وَ الصّلَاهُ عَلَی سَیِّدِ الأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومینَ سِیَّمَا الْکَهْفِ الْحَصِینِ مَوْلَانَا الْحُجَّه بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْواحُ مَنْ سِواهُ فِداهُ وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ».

به کار گیری عقل در تمام جنبه‌ها‌

در مکتب تربیتی اسلام هم تعالیم قرآن کریم و هم توصیه‌های پیغمبر اکرم و ائمّه‌ی اطهار (علیهم السّلام) اهتمام به حاکمیّت عقل است. «الْعَقْلُ… مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ».[۲] انسان خدا را با عقل می‌شناسد، نبوّت را با عقل اثبات می‌کند، امامت و ولایت با عقل برای انسان ثابت می‌شود، معاد را، عالم بعد از مرگ را ما با عقل ثابت می‌کنیم. اگر کسی عقل نداشته باشد به این معارف بلند دسترسی پیدا نمی‌کند. لذا عقل اساس زندگی است و تعقّل جزء مسائلی است که در قرآن کریم مکرّر به آن تأکید شده است. اگر کسی عاقل باشد نفس خود را عِقال می‌کند، عقل که می‌گویند برای این‌که نفس انسان به منزله‌ی مرکب انسان است اگر کسی سوار مرکب باشد مرکب ترمز داشته باشد، اگر فرمان آن در اختیار راننده باشد، به هر جایی که قصد دارد با این مرکب به آن‌جا می‌رود. امّا اگر سوار شد ترمز برید مرکب در اختیار راکب نبود از دست او خارج شد، معلوم است که انسان را هلاک می‌کند. آن ترمز و آن فرمانی که هوی و هوس را کنترل می‌کند، لجام می‌زند و از زیاده‌خواهی نگه می‌دارد عقل است. لذا انسان عاقل همیشه محتاط است، ریسک‌های جاهلانه انجام نمی‌دهد.

عقلانی بودن حکم دفع ضرر و جلب منفعت

چون عقل جلوی ضرر را می‌گیرد، دفع ضرر و جلب منفعت، این دو امر مثبت و منفی از میوه‌های شیرین عقل است، از فتواهای لا یتغیّر این حجّت خدا است. عقل فتوا داده که انسان ضرر خود را دفع کند و آنچه خیر او هست جلب کند. در ارزیابی ضرر و منفعت دفع آن ضرری که در ابدیّت انسان گرفتار آن می‌شود اقوی از ضرری است که در دنیا گرفتاری برای انسان پیش می‌آورد. «وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏».[۳] لذا کسی که با عقل زندگی می‌کند هم رعایت حرمت‌های خدا را می‌کند هم مسیری که انسان را گرفتار بی‌آبرویی می‌کند، گرفتار بدآبرویی می‌کند، از این مسیر عبور نمی‌کند.

فهم عبادت و قیامت به کمک عقل

از مجموعه‌ی این‌‌ها این حدیث به این کیفیّت آمده که «الْعَقْلُ… مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ»، عقل چیزی است که به وسیله‌ی عقل خدای رحمان عبادت می‌شود. اگر خدا به بشر عقل نداده بود بشر با خدا ارتباط برقرار نمی‌کرد، عقل است که ما را با خدا مرتبط می‌کند. علاوه بر این‌که مسئله‌ی مبدأ را عقل برای ما روشن می‌کند «وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ»[۴]، این مربوط به معاد است. عالم آخرت هم با قوّه‌ی عقل برای انسان روشن می‌شود. این خاصیّت عقل است که ابدیّت را برای انسان ملموس می‌کند، خدای ابدی و ازلی را هم برای عالم روشن می‌کند و انسان از دو مسیر خود را ملزم می‌داند که کار بد انجام ندهد، خیانت انجام ندهد، بی‌صداقتی نداشته باشد، به حقوق دیگران تجاوز نکند، عمر ضایع نکند. چون هم خدا را با عقل قبول کرده و هم معاد و قیامت را قبول کرده است.

اثبات وحی به کمک عقل

از مسائلی که عقل نسبت به آن بشر را همواره تحریک می‌کند اگر عقل را فعّال کند عاقبت‌اندیشی است، نتیجه‌ی کار را دیدن است. وحی که برای شکوفایی عقل آمده آیات کثیره‌ای را در ارتباط با جزئیّات زندگی بعد از مرگ برای ما بازگو کرده است و آن به عنوان اصل موضوعی برای عقل قابل قبول است. وحی با عقل ثابت می‌شود و این وحی که با عقل ثابت شده اخباری از عوالم بعد از مرگ به ما می‌دهد. چون اصل آن را عقل ثابت کرده قضاوت وحی را نمی‌تواند رد کند آن را هم ناچار است قبول کند.

وظیفه‌ی مؤمنین در زمینه‌ی نظارت عمومی

یکی از مسائلی که قابل توجّه جدّی بشر است این است که بر بشر در این‌جا، زمین، زمان، نیروهای مرئی و نامرئی نظارت می‌کنند. این نظارت عمومی که خدا شرعاً بر ما واجب کرده «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ»[۵]، مؤمن بیدار است، مؤمن مقتدر است، مؤمن شجاع است، مؤمن برای حفاظت از زندگی عمومی مواظب است که کسی به جامعه صدمه نزند، به فرهنگ عمومی ضرر نزند، فتنه‌ای به پا نکند. چون مؤمنون نسبت به هم ولایت دارند امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند.

امر به معروف و نهی از منکر حاکی از اطّلاع از امور جامعه است، انسان‌های بصیر می‌دانند چه عواملی دارند برای تخریب اخلاق و تخریب ایمان شب و روز کار می‌کنند، اتاق فکر دارند. انسان‌های بصیر کانون‌های توطئه را می‌شناسند و به مقابله‌ی با کانون‌های توطئه قیام می‌کنند. اسم این در عربی همان امر به معروف و نهی از منکر می‌شود و در اصطلاحات عرفی می‌توانیم نظارت عمومی بگوییم، «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ».[۶] نگویید به ما چه ارتباطی دارد، نگویید من که مسئول نیستم، خیر، همه مسئول هستند. همان‌طور که اگر کسی ببیند کسی تصادف کرده افتاده خون از او می‌رود با ماشین خود می‌تواند او را به بیمارستان برساند به موقع معالجه شود و نمیرد، اگر گفت به من چه ارتباطی دارد آن‌جا گذاشت و این بنده‌ خدا مرد، روز قیامت این هم در قتل او سهیم است، می‌توانست نجات بدهد و نجات نداد. در مرگ روحی و ایمانی هم همین‌طور است، اگر دیدیم کسی را گمراه می‌کنند، به فساد می‌کشند، ما نشستیم تماشا کردیم چیزی نگفتیم تا او معتاد شد، فاسد شد، بدنام شد، روز قیامت که به جهنّم می‌رود ما را هم می‌گیرد به طرف جهنّم می‌کشاند.

نظارت جهان اطراف بر انسان

برای این‌که ما حسّاس شویم قرآن کریم حسّاسیّت موجودات را نسبت به ما بیان کرده که زمین کار شما را زیر نظر گرفته، «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها * وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها * وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها * یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها * بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحى‏ لَها».[۷] زمین در آن‌جا مأموریّت پیدا می‌کند که بگوید من از جانب خدا یک وظیفه‌ای داشتم و وظیفه‌ی خود را عمل کردم. زمین دنیا، آب دنیا، درخت دنیا، در و دیوار و سنگ و کلوخ دنیا همه عیون خدا هستند، چشم‌های خدا هستند و خوب و بد ما را همه می‌بینند و مثل ما نیستند که وقتی دیدیم فراموش می‌‌کنیم، در حافظه‌ی خود ضبط می‌کنند و آن وقت که خدا می‌گوید بگو چه کرده شروع به بازگو کردن می‌کند.

ناظر بودن خدا بر اعمال انسان

در این رهگذر شهودی که به نفع ما شهادت می‌دهند یا بر علیه ما شهادت می‌دهند برشمردیم، خود خدا شاهد است، ناظر است، همه جا با ما هست، در نیّت ما هست، در باطن ما هست، در دل ما هست، در ظاهر ما هست، در تنهایی ما هست، در بودن ما در جماعات خدا خود هست و خود مستقیماً همه چیز را می‌بیند. برحسب آنچه که از دعای کمیل استفاده می‌کنیم خدای متعال بر حسب مهربانی که با بندگان خود دارد برخی از گناهانی که ما انجام می‌دهیم به ملائکه اجازه نمی‌دهد آن‌ها را ثبت کنند. در دعای کمیل می‌گوییم «وَ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِیَ عَنْهُمْ»، ملائکه که مأمورین نظارت و بازرسی ما هستند و شهود حق تعالی هستند خدا بعضی از بندگان خود را مستقیماً تحت ولایت قرار داده، پیش ملائکه هم نمی‌گذارد این‌ها بی‌آبرو شوند. «وَ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِیَ عَنْهُمْ»، خدایا تو از ورای ملائکه خود رقیب بودی، از عملکرد من مراقبت می‌کردی و شاهد بودی به چیزهایی که از آن‌ها مخفی شد. از این عبارت دعای کمیل که حضرت امیر (علیه السّلام) لسان الله است این‌طور می‌فهمیم که مهربانی خدا این‌قدر زیاد است حتّی ملائکه‌ای که تجرّد دارند اشراف دارند، خود خدا همان‌طور که بین ما و خودمان حائل می‌شود بین ما و ملک ما هم حائل می‌شود و نمی‌گذارد آن‌ها برخی از اعمال بد ما را ببینند تا در صحنه‌ی قیامت بتوانند بر ما مدّعی باشند و علیه ما شهادت بدهند.

دیگر شاهدان اعمال ما

ملائکه و انبیاء و امامان همین‌طور به مراتب بر ما نظارت دارند، شهادت دارند، در خلوت و جلوت امام زمان با ما است، جایی که حضرت با ما نباشد وجود ندارد. پیغمبر و ائمّه هم با ما هستند، آن‌ها هم هیچ وقت ما را تنها نمی‌گذارند. علاوه بر این زمین، خود زمان، بر حسب آیاتی که برای شما خواندیم شهادت می‌دهند. یکی از مسائل این شد که «یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ‏»[۸]، شهادت خود عمل است. علاوه بر اطرافیان که در زمینی که نماز خوانده‌ایم شهادت می‌دهند، در زمانی که اوّل وقت نماز خوانده باشیم شهادت بر سرافرازی ما می‌دهد، نماز را در اوّل وقت نخواندیم بی‌اعتنایی کردیم آخر وقت گذاشتیم زمان شهادت می‌دهد که این در وقت مناسب نماز خود را نخوانده است. از این‌ها گذشته «لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ‏ْ»، اعمال می‌آیند خود را نشان می‌دهند، هر کسی به عمل خود شناخته می‌شود، عمل هر کسی آینه‌ی او است. انسان در عمل شناخته می‌شود، عمل به خوبی ما و یا بدی ما شهادت می‌دهد.

بیان شهادت در روز قیامت در سوره‌ی زلزله

یکی این آیه‌ کریمه‌ی سوره‌ی مبارکه زلزله است که «یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ»، آن روز مردم صادرات زمین هستند، یک روز واردات زمین بودند حالا صادرات زمین هستند. «یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً»، خدای متعال آن روز همه‌ی گروه‌ها را دسته دسته می‌کند. رباخوارها یک دسته هستند، کلاهبردارها یک دسته هستند، دروغگوها یک دسته هستند، بازیگرهای سیاسی یک دسته هستند، قاتل‌ها و تروریست‌ها یک دسته هستند، دزدها یک دسته هستند، رشوه‌خوارها یک دسته هستند. این‌ها همه آرم دارند، عمل آن‌ها آرم آن‌ها است به آن‌ها چسبیده تابلو شده است. تا خلایق که اوّلین و آخرین ناظر هستند نگاه می‌کنند رشوه‌خوارها خود را نشان می‌دهند، بی‌بند و بارها خود را نشان می‌دهند، منحرفین سیاسی خود را نشان می‌دهند. نشان می‌دهند عمل آن‌ها تابلو است نیاز به شهادت کسی نیست، این عمل تابلو شده و مردم که صادرات زمین هستند صدور پیدا می‌کنند امّا «أشتاتاً»، هر فرقه‌ای متناسب با عملی که برای آن تابلو شده پرچم شده سرازیر می‌شوند تا به عمل خود برسند.

بیان حدیث

در این رابطه یک حدیثی از وجود نازنین پیغمبر خدا محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خدمت شما عزیزان قرائت می‌کنیم. «جَاءَ جَبْرَئِیلُ إِلَى النَّبِیِّ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم)»[۹]، جبرئیل به محضر پیغمبر خدا شرفیاب شد. «فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ عِشْ مَا شِئْتَ… فَإِنَّکَ مُفَارِقُهُ»، به حضرت عرض کرد هر قدر زندگی کنی در آخر از این زندگی جدا می‌شوی، این زندگی همیشه برای تو نیست، عمر نوح هم داشته باشی از آن جدا می‌شوی. این یکی از معارف دینی است که عالم مادّه گذرا است ماندگار نیست. اوّلین چیزی که جبرئیل به حضرت رسول گفت به این معنا تکیه کرد «عِشْ مَا شِئْت»، هر چه می‌خواهی زندگی کن، «فَإِنَّکَ»، مسلّماً تو از این زندگی مفارقت می‌کنی، خدا تو را جدا می‌کند.

این خانه را که با چه سختی اشخاص می‌سازند، فرش‌های قیمتی که تهیّه می‌کنند، پرده‌های مجلّل که آویزان می‌کنند، ماشین‌های قیمتی که سوار می‌شوند همه‌ی این‌ها دو روزه است تمام می‌شود. خدا اجازه داده یک جولانی است از تو می‌گیرد، هم خانه را از تو می‌گیرند، هم ماشین را از تو می‌گیرند، هم منصب را از تو می‌گیرند، هم جمال را از تو می‌گیرند، همه چیز را از تو می‌گیرند، «عِشْ مَا شِئْت‏»، هر قدر می‌خواهی زندگی کن، «فَإِنَّکَ مُفَارِقُهُ»، تو از این زندگی جدا می‌شوی. «وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ»، آنچه که مهم است این جمله است که متناسب با بحث ما است، «وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنَّکَ مَجْزِیٌّ بِهِ»، هر کاری که دوست داری انجام بده امّا فراموش نکن این عملی که انجام می‌دهی همین در عالم آخرت به تو می‌رسد. اگر کارهای خوب باشد خوب به تو می‌رسد کار بد باشد بد به تو می‌رسد.

شرف و عزّت مؤمن در بیان حدیث

«وَ اعْلَمْ أَنَّ شَرَفَ الرَّجُلِ قِیَامُهُ بِاللَّیْلِ وَ عِزُّهُ اسْتِغْنَاؤُهُ عَنِ النَّاسِ»، یا رسول الله بدان شرف مؤمن، اگر می‌خواهی جزء اشراف قیامت باشی. در این دنیا نوع اشراف بی‌بند و بار هستند، نوع زندگی اشرافی قید و بند دینی ندارد، دخترها و پسرهای آن‌ها بی‌بند و بار هستند، امّا اشراف قیامت را می‌خواهید بدانید چه کسانی آن‌جا اشراف به حساب می‌آیند، ممتازها بالا دست به حساب می‌آیند. «شَرَفَ الرَّجُلِ قِیَامُهُ بِاللَّیْلِ»، اگر می‌خواهی جزء اشراف بهشت باشی، اشراف عالم برزخ باشی آن‌جا مورد احترام خدا و اولیاء قرار بگیری نماز شب بخوان، «قِیَامُهُ بِاللَّیْلِ». نماز شب موجب شرافت انسان است انسان را جزء اشراف عالم آخرت قرار می‌دهد. اگر می‌خواهی عزیز باشی باید دست نیاز به سوی کسی دراز نکنی، حتّی مؤمن چه برسد انسان محتاج به کافر باشد.

آنچه شیران را کند روبه مزاج                         احتیاج است احتیاج است احتیاج

محتاج کس نباش تا عزیز باشی، اگر محتاج شدی نمی‌توانی عزّت نگه داری. این همه تأکید دین است که مسلمان نباید محتاج شود، محتاج بیگانه نشود، خود کفا نشود، خودش کارهای خودش را انجام بدهد.

اقتصاد مقاومتی پیام پیغمبر خدا است، اگر جامعه‌ی اسلامی بخواهد عزّت داشته باشد نباید محتاج باشد. در این حدیث دو مطلب برای ما برای شهادت عمل دلالت دارد، یکی این‌که فرمود هر کاری می‌خواهی انجام بده امّا این کار تو در آن‌جا به تو می‌رسد، کار انسان آن‌جا معرّف انسان است. هر انسانی در روز قیامت با عمل خود معرّفی می‌شود، انسان دزد با دزدی معرّفی می‌شود، انسان باتقوا با تقوا معرّفی می‌شود. لباس کرامت را خدا روز قیامت به تن افراد باتقوا می‌کند، «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ».[۱۰]

حدیث در مورد شاهدان روز قیامت

حدیثی که در مورد شهادت قرآن و شهادت مسجد وارد شده است فرمود که «یَجِی‏ءُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ثَلَاثَهٌ… الْمُصْحَفُ».[۱۱] یکی از چیزهایی که ما این‌جا خیلی روی آن حساب باز نمی‌کنیم خود قرآن است، قرآن روز قیامت می‌آید. یک جلسه‌ی مستقل برای شفاعت قرآن و شهادت قرآن در خدمت شما خواهیم بود. دوم مسجد، مسجد می‌آید، قرآن می‌آید و سوم عترت پیغمبر است. عترت غیر از ائمّه‌ی اطهار است، عترت می‌آید، حضرت زهرا (سلام الله علیها) امام نیست ولی عترت است، حضرت زینب عترت است. این سه گروه در روز قیامت حضور پیدا می‌کنند. «یَقُولُ الْمُصْحَفُ یَا رَبِّ»، مصحف در آن‌جا شکایت می‌کند از اشخاصی که بی‌اعتنایی کردند، آن‌هایی که قرآن‌ها را در خانه در کتابخانه گذاشتند و نمی‌خوانند، قرآن را باز نمی‌کنند و نمی‌خوانند یا در مسجدها قرآن خریده‌اند گذاشته‌اند مدّت‌ها می‌گذرد و از این‌ استفاده نمی‌کنند، قرآن از آن‌ها شکایت می‌کند.

انواع تحریف قرآن

قرآن در شکایت خود به خدا عرضه می‌دارد «یَا رَبِّ حَرَّفُونِی وَ مَزَّقُونِی»، از دو امر شکوه می‌کند یکی این‌که می‌گوید احکام من را این‌ها تحریف کردند، به دلخواه خود هر کس هر طور خواست از من سوء استفاده کرد. تحریف قرآن یکی به تحریف عملی است یکی به تحریف فکری است، تفسیر مادّی آیات قرآن تحریف قرآن است، آیات امامت را، آیات معاد را بعضی به سبک مادّی تفسیر می‌کنند، این تحریف است. یکی هم این است که انسان با قرآن زندگی نکند، از خطّ قرآن منحرف شود، قرآن شکایت می‌کند.

شکایت قرآن و مسجد و عترت در روز قیامت

دوم می‌‌گوید: «وَ مَزَّقُونِی»، من را قطعه قطعه کردند، بعضی از آیات را عمل کردند بعضی را کنار زدند، پاره پاره کردند، قرآن را در یک نظام ندیدند. «وَ یَقُولُ الْمَسْجِدُ»، شکایت مسجد را ببینید، مسجد می‌گوید: «یَا رَبِّ عَطَّلُونِی وَ ضَیَّعُونِی»، خدایا این‌ها نیامدند من رونق پیدا کنم، کأنّ تعطیل بودم رفت و آمدی در من نمی‌شد، این‌ها من را ضایع کردند. وجود نازنین عترت پیغمبر حضور پیدا می‌کنند و می‌‌گویند: «یَا رَبِّ قَتَلُونَا وَ طَرَدُونَا»، می‌‌گویند امّت ما را به قتل رساندند، ما را کشتند، ما را طرد کردند. آن روز روز دادرسی به شکایت قرآن و مسجد و عترت پیغمبر است.

حدیث دیگری در مورد شکایت مساجد در روز قیامت

«قَالَ أَبو عَبدِ الله (عَلَیهِ السَّلَام)»، از کتاب شریف وسائل الشّیعه است. «شَکَتِ الْمَسَاجِدُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى الَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَهَا»[۱۲]، کسانی که در مسجد حضور پیدا نمی‌کنند مسجدها علیه آن‌ها شکایت می‌کنند. «مِنْ جِیرَانِهَا»، همسایه‌ی مسجد بوده ولی هیچ وقت به مسجد نمی‌رفت. «فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهَا»، در برابر شکایت مسجد خدا به مساجد وحی می‌کند و می‌فرماید: «وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا قَبِلْتُ لَهُمْ صَلَاهً»، من از این‌ها نمازی قبول نمی‌کنم، «وَ لَا أَظْهَرْتُ لَهُمْ فِی النَّاسِ عَدَالَهً»، من این‌ها را به درستی عدالت پیش مردم مشهور نمی‌کنم، خوبی‌های آن‌ها را ظاهر نمی‌کنم. «وَ لَا نَالَتْهُمْ رَحْمَتِی»، این‌ها از رحمت من محروم می‌شوند. «وَ لَا جَاوَرُونِی فِی جَنَّتِی»، در بهشت من وارد نمی‌شوند. کسی با مسجد عناد به خرج بدهد، به مسجد پشت کند، مسجد خانه‌ی خدا است، مسجد محلّ بروز عظمت مؤمنین است. این اجتماع شما در این‌جا به این مسجد رونق می‌دهد، این رونق امام جماعت نیست رونق صاحب خانه است، شما به خاطر خدا می‌آیید. لذا هر مقدار خانه‌ی خدا را آباد کنید جلال خدا را بیشتر ظاهر می‌کنید و کسانی که به خانه‌ی خدا اقبالی ندارند رفت و آمد ندارند ارتباطی با خدا و صاحب خانه ندارند. وقتی ارتباط نداشتید خدا هم ارتباط خود را قطع می‌کند. یکی از تهدیدهای خیلی جدّی است که باید حواس ما جمع باشد اگر همسایه‌ی مسجد بودیم.

رابطه‌ی مؤمن با مسجد

«الْمُؤْمِنُ فِی الْمَسْجِدِ کَالسَّمَکِ فِی المَاء»، مثل مؤمن در مسجد مثل ماهی در آب است، همین‌طور که زندگی ماهی در آب است زنده بودن دل مؤمن هم به ارتباط با مساجد است. لذا مؤمن وقتی از مسجد خارج می‌شود دل خود را آن‌جا می‌گذارد و می‌رود. هر کسی خانه‌ی خدا را آباد کند خدا هم یقیناً خانه‌ی دل او را آباد می‌کند و به او رونق می‌دهد. این روایات نشان می‌دهد هم مصحف، این قرآن کریمی که ما باز می‌کنیم می‌خوانیم یک کاغذ نیست، این صورت ملکوتی دارد در روز قیامت از کسانی که قرآن را پشت سر انداختند، قرآن را امام خود ندیدند شکایت می‌کند. هم مسجد شکایت می‌کند هم عترت شکایت می‌کند. این‌ها جزء شکاتی هستند که شکایت آن‌ها شهادت هم لازم ندارد و خدا قبول می‌کند.

مقام والای حضرت زینب سلام الله علیها

حضرت زینب امام نبود ولی بود، ولایت مطلقه هم داشت، تصرّف در کائنات از اختیارات حضرت زینب (سلام الله علیها) بود. الگویی است که به ما نشان داده کسی فدایی امام زمان خود باشد و خدا را بندگی کند خدا به او قدرت ولایت می‌دهد. قدرت ولایی یعنی ولایت تکوینی از ثمرات و از جلوه‌های علم لدنّی است که امام زمان او یعنی حضرت سجّاد به حضرت زینب (سلام الله علیها) در بازار کوفه دستور داد دیگر خطبه‌ی خود را ادامه نده.

خطبه‌ی حضرت زینب (سلام الله علیها)

خطبه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها)، خطبه‌های حضرت زینب تکرار شود، مردم می‌دانند حضرت زینب چه کسی بود، یک بانویی است که علماء به او افتخار می‌کنند. خطبه‌های حضرت زینب هم نشانه‌ی قرب حضرت زینب به حضرت حق است هم نشانه‌ی علم حضرت زینب است. در کوفه یک طور خطبه خوانده، در شام یک طور دیگر خطبه خوانده است. به قدری متناسب است، به قدری حقایق اجتماعی را زیبا برملا کرده، به قدری خوب به آیات قرآن استناد کرده است. حضرت زینب (سلام الله علیها) هم صحبت خوب می‌کرد هم خوب صحبت می‌کرد، در خوب صحبت کردن و صحبت خوب کردن مثل پدر خود امیر المؤمنین بود. از نظر سیما شبیه حضرت خدیجه بود، هر کس حضرت زینب را می‌دید گویا خدیجه‌ی کبری را می‌بیند. ولی می‌گویند آن کودک سه ساله مثل حضرت زهرا بود، صورت حضرت رقیّه مثل حضرت زهرا بود، عمّه جان او مثل حضرت خدیجه بود. امّا سخن گفتن او، محتوای حرف او مثل امیر المؤمنین بود. لذا آن‌هایی که آمدند حضرت زینب را در جمعیّت نمی‌دیدند صدای حضرت زینب را می‌شنیدند همه به هم می‌گفتند علی زنده شده دارد سخن می‌گوید. این‌قدر سخنرانی او عالی بود، حماسی بود، علمی بود، بلیغ بود، فصیح بود، مردم را تکان داد. ناله‌های مردم بلند شده بود که حضرت زینب هم گفتند: زیاد گریه کنید خدا شما را نخنداند، اگر می‌دانید که چه جگری از پیغمبر پاره کردید، چه حرمت‌هایی را نادیده گرفتید، چه پرده نشین‌هایی جلوی نامحرم آوردید.

بیان امام سجّاد (علیه السّلام) در مقابل خطبه‌ی حضرت زینب سلام الله علیها

حضرت زینب اوضاع اجتماعی آن‌جا را با این خطبه به هم ریخت. صدای امام سجّاد بلند شد: «یَا عَمَّهِ اسْکُتِی»[۱۳]، عمّه جان دیگر کافی است. «أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ فَهِمَهٌ غَیْرُ مُفَهَّمَهٍ»، عمّه جان تو عالمه هستی ولی علم تو از جانب خدا است، تو علم لدنّی داری، تو فهم لدنّی داری، نسخه‌ی خدا در اختیار تو است، لوح محفوظ در وجود تو نقش بسته است. می‌دانی که مأموریّت تا این‌جا است باید بقیّه‌ی خطبه و حرف‌های خود را بگذاری شام را تسخیر کنی، بنا است شام را فتح کنی، بنا است آن‌جا سه ساله‌ای را به جای عموی او پرچمدار بگذاری نشانه‌ی عظمت ما باشد. حضرت زینب به فرمان امام زمان خود سکوت کرد امّا این مدال عالمه‌ی غیر معلّمه نشان می‌دهد که او قدرت ولایی دارد.

بیانات حضرت زینب سلام الله علیها بعد از خطبه

امّا وقتی سخن خود را قطع کرد دیدند لحن سخن عوض شد، دیگر با مردم صحبت نمی‌کرد امّا گویا ماه دیده با ماه خود دارد صحبت می‌کند.

«یَا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ کَمَالًا                               غَالَهُ خَسْفُهُ فَأَبْدَا غُرُوباً»[۱۴]

ای هلال زینب چرا گرفته‌ای؟ برادر حسین من کجا بودی؟ چرا به سر و صورت تو خاکستر نشسته است؟ «مَا تَوَهَّمْتُ یَا شَقِیقَ فُؤَادِی»، خواهر به قربان تو، زینب به قربان تو، همه‌ی مصیبت‌ها را دیده بودم قبول کرده بودم در همه‌ی مصیبت‌ها شرکت کرده بودم ولی این را فکر نمی‌کردم سر تو را بالای نیزه ببینم و محاسن تو را غرق خون ببینم.

«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى‏ الْقَوْمِ الظَّالِمِین‏».

اهمّیّت انرژی هسته‌ای و اعتماد نداشتن به بیگانه

جنگ تمام عیاری که امروز آمریکا با ما دارد و از همه‌ی جنگ‌ها سخت‌تر است و آن مسئله‌ی مذاکره است. شکست نظامی در لبنان و در سوریه خطرناک است چون اگر آن‌جا ما نجنگیم باید در داخل کشور بجنگیم. آن‌ها به سوریه کاری ندارند، سوریه را سپر ما می‌دانند می‌خواهند بشکنند بیایند با ما بجنگند، بعضی از علائم آن در اهواز و جاهای دیگر هم نشان داده می‌شود، نقشه‌ی آن‌ها ما هستیم. امّا در عین حال در مسائل نظامی شکست و پیروزی خیلی مهم نیست مسئله‌ی فرهنگی مهم‌تر است. مسئله‌ی مذاکره، ما که داشتیم مستقل می‌شدیم، انرژی هسته‌ای، هم مسئله‌ی انرژی که مهم‌ترین مسئله‌ی نسل‌های آینده‌ی ما است، این انرژی تمام می‌شود. آن‌ها می‌‌گویند شما تور ماهیگیری نداشته باشید تور شما در دست ما باشد ماهی را هم خودتان نباید بگیرید ما می‌‌گیریم به شما می‌دهیم. دروغ می‌گویند نمی‌دهند، ما در مسئله‌ی انرژی اتمی بدون بمب با فرانسه شرکت داشتیم آن‌ها کنار کشیدند، در مسئله‌ی بوشهر پروژه دست آلمانی‌ها بود انجام ندادند، روس‌ها هم خیلی طول دادند. رئاکتور تهران که تمام شد سوخت آن‌ را هیچ کس به ما نداد، با چه اعتمادی بعد از آن‌که امتحان دادند بگوییم نداشته باشیم آن‌ها به ما بدهند؟ این چه عقلی است؟ چه غیرتی است؟ این چه هوشمندی است؟ من نمی‌دانم.


 

[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– الکافی، ج ۱، ص ۱۱٫

[۳]– سوره‌ی اعلی، آیه ۱۷٫

[۴]– الکافی، ج ۱، ص ۱۱٫

[۵]– سوره‌ی توبه، آیه ۷۱٫

[۶]– بحار الأنوار، ج ۷۲، ص ۳۸٫

[۷]– سوره‌ی زلزله، آیه ۱ تا ۵٫

[۸]– همان، آیه ۶٫

[۹]– الأمالی (للصدوق)، ص ۲۳۴٫

[۱۰]– سوره‌ی حجرات، آیه ۱۳٫

[۱۱]– وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۲۰۲٫

[۱۲]– وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۱۹۶٫

[۱۳]– بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۱۶۴٫

[۱۴]– همان، ص ۱۱۵٫