«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه سراسر نور و رحمتِ حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه به محضرِ باعظمتِ حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

ما هر سال ابتدای شب قدر این موضوع را به محضر عزیزان عرض می‌کنیم که عبادات در شب‌های قدر لزوماً اجتماعی نیست، انسان می‌تواند در خانه‌ی خود عبادت کند، ولی بالاخره اینکه مؤمنین زیر یک سقف جمع می‌شوند، ان شاء الله دلی وصل شود، اگر توجّه و التفات و انکسار و اضطراری رخ بدهد، ان شاء الله به بقیه هم نظر می‌کنند؛ منتها بهتر است که انسان شب‌های قدر در مجلس علما شرکت کند، که آن جلسه متأسفانه این جلسه‌ی ما نیست، امیدواریم ان شاء الله کمبودهای گوینده و بیچارگی‌های کسی که حرف می‌زند، مانع روزی شما نشود.

گوینده باید امشب فکر کند که چه کاری برای خودش کند، امشب برنامه‌ریزی سال آینده است. این سالی که گذشت، ما ارکانی را از دست دادیم، البته آن‌ها به سمت ملکوت پرواز کردند و مزدشان را گرفتند، که در رأس آن‌ها شهید باعظمت، شهید منتظر، شهید شب قدری، شهید قرآنی، شهید اهل بیتی، رزمنده‌ی مجاهد، مردِ خدا، شهید نصرالله بود. شب قدر سال گذشته برای او شهادت مقدّر شد.

سال‌های گذشته در همین جلسه‌‌ی خودمان شهید صیاد خدایی را داشتیم، شب قدر آمده بود و بعد هم به دست أشقی الأشقیا ترور شد و به شهادت رسید.

حال ما هستیم و سال پیش رو و دست مبارک امام زمان ارواحنا فداه.

ان شاء الله خدای متعال روزی کند این سه شب قدر که دور یکدیگر جمع می‌شویم، امام زمان ارواحنا فداه که مظهر أرحم الراحمینی حضرت حق است، ان شاء الله حتماً به شما توجّه خواهد کرد، اما ان شاء الله حضرت بیچاره‌هایی مثل مرا هم ندید بگیرد، ان شاء الله امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به پسر خود امام زمان ارواحنا فداه سفارش ما را کنند.

این شب‌ها سخن گفتن خیلی مشکل است، لذا من سعی می‌کنم بجای اینکه مدام عذرخواهی کنم و نسبت به شما «بلانسبت» بگویم، حدیث نفس کنم، ان شاء الله از من می‌پذیرید و این روسیاه را هم دعا می‌کنید؛ ان شاء الله هرچه من در این دقایق وقت شما را می‌گیرم، شما که به احترام امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نشسته‌اید، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خودشان به شما اجر بدهند، هر اندازه که پای شما خسته شد و کمرتان درد گرفت و اذیت شدید، این‌ها بالاخره بخاطر حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است… ما طمع دیگری نداریم، ما در حالت عادی حال نداریم این وقت شب برای کاری به جایی برویم، ان شاء الله امیرالمؤمنین صلوات الله علیه محضر پسر خود امام زمان ارواحنا فداه شفاعت ما را می‌کنند و می‌فرمایند این گداها که شب آمده‌اند، جایی نداشته‌اند که این هنگام از شب بروند…

من خودم را عرض می‌کنم، به همه جا رجوع کرده‌ام و الآن دیگر راهی به جایی ندارم و به کسی امیدی ندارم، وگرنه منِ بیچاره از آن کسانی بودم که اگر دوباره امیدی پیدا می‌کردم، به جای دیگری می‌رفتم… الآن با یک پرونده‌ی سیاه سنگین، با یک نامه‌ی عملی که… به این موضوع فکر می‌کنم که آقا و مولای ما حضرت حجّت ارواحنا فداه از آن خبر دارد، اصلاً چطور به صورت حضرت نگاه کنم؟!… «لَکَ العُتبَی یَا بَقِیَّهَ الله»… حق دارید که گله کنید…

کم‌کاری ما نسبت به امام زمان ارواحنا فداه

این موضوع موضوعی نیست که مانند خیلی از موضوعات دیگر، آدم‌ها مانند من چپ‌چشم شوند و چشم‌شان به دست غیر باشد. پرونده‌ی اعمال ما بدست کسی است که امشب با آشنا‌بازی‌های دنیا و این در و آن در زدن و زیر و رو کشی، کار ما حل نمی‌شود. اولاً پرونده به دست کسی است که لحظه‌ای از حال ما فارغ نبوده است، آقایی است که برای ما کم‌کاری نکرده است.

امام زمان ارواحنا فداه باید در این دنیا زندگی کنند، حضرت هم در این دنیا هستند و هم دیده نمی‌شوند، زمانی امام زمان ارواحنا فداه به یکی از دوستان خود فرمود که پدرم به من دستور داده است که به جاهایی بروم که به آنجا کمتر توجّه می‌شود و انسان‌ها در آنجا کمتر رفت و آمد می‌کنند.

مسلًماً امام زمان ارواحنا فداه حتماً به دستور پدر خویش عمل می‌کنند…

آقایی که برای امامت ما صدمه خورده است، اذیت شده است، داغ دیده است…

در روایات از اوصاف امام زمان ارواحنا فداه و توصیه‌های حضرت حق به ایشان این است که ایشان صبر أیّوب دارند. البته واضح است که صبر امام زمان ارواحنا فداه به مراتب بیشتر از صبر حضرت أیّوب علی نبیّنا و آله و علیه السلام است، ولی «صبر أیّوب» ضرب المثل است…

امام زمان ارواحنا فداه زیاد داغ دیده است، یکی از داغ‌های حضرت هم این است که برای یک پدر و مادر مهربان، شاید هیچ فاجعه‌ای بالاتر از انحراف فرزندشان نیست، اینکه ببیند فرزندش از مسیر هدایت دور می‌شود، یا آن رشدی که باید داشته باشد را ندارد، خیلی برای پدر و مادر سخت است.

حال در این عالم کدام پدری مهربانی حضرت حجّت ارواحنا فداه را دارد؟

شما را نمی‌دانم، ولی من معترف هستم که امام زمان ارواحنا فداه را اذیت کرده‌ام، حضرت برای پرونده‌ی من هم زیاد گریه کرده است.

امام زمان ارواحنا فداه پسرِ آن آقایی است که شب‌ها به درِ خانه‌ی فقرا می‌رفت و به خرابه‌ها سر می‌زد؛ مگر می‌شود امام زمان ارواحنا فداه به ما سر نزده باشد؟ یقیناً حضرت مکرر به ما سر زده است، بلکه برای من مسجّل است که با درد ما گریه کرده است، دل ایشان با دل‌شکستگی ما شکسته است، برای رشد ما تلاش کرده است، برای هدایت ما قدم برداشته است، آبروداری کرده است، تا همین امروز که مثلاً بیچاره‌ای مانند من محضر شماست و هنوز بعضی از بیچارگی‌های من لو نرفته است، با پرده‌داری او بوده است.

از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌خواهیم که امشب شفاعت ما را نزد پسر خود امام زمان ارواحنا فداه کنند.

کتاب «مواعظ» مرحوم آیت الله حق‌شناس رضوان الله تعالی علیه

به دلم افتاد که نام واسطه‌ی دیگری هم ببرم، بالاخره دل ما بسوزد و بگوییم حتّی زمانی این‌ها بودند و الآن دست ما خالی است، شاید بد نباشد…

یکی از کسانی که مردم تهران بر سر سفره‌ی او بودند، برکاتی از او به مردم کشور ما و مردم تهران رسید، عبد خدا بود، دل‌هایی را متوجّه خدا کرد، مرحوم آیت الله حق شناس رضوان الله تعالی علیه است.

ایشان کتابی به اسم «مواعظ» دارند، پنج مجلّد آن منتشر شده است.

اگر من بخواهم کتابی به کسی هدیه دهم، اولین کتابی که به ذهن من می‌رسد، این کتاب است. اگر کسی به حج برود، یا اگر کسی بخواهد به سفری برود و فرصتی داشته باشد، این کتاب، کتاب مفیدی است.

بعضی می‌گویند که ما به دنبال استاد می‌گردیم، جواب من این است که اگر استادی را پیدا کردید که پیدا کردید، اما علی الحساب، کتاب «مواعظ» کتاب استاد است. چون مباحث ایشان است، الحمدلله خیلی هم روشن و واضح و منظم و منضبط چاپ شده است.

من امشب تیمّناً و تبرکاً، برای اینکه روح ملکوتی ایشان هم به ما نظری کند، چند جمله‌ای از کتاب ایشان را اشاره می‌کنم.

ما او را یاد کردیم، ان شاء الله او که می‌تواند، ما را محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یاد کند.

ما در ندبه به امام زمان ارواحنا فداه عرض می‌کنیم: «وَصِلِ اللّهُمَّ بَیْنَنا وَبَیْنَهُ وُصْلَهً»، خدایا! یک راه ارتباطی، یک ضامنی، یک شفیعی بین ما و امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.

ان شاء الله آقای حق‌شناس از جلسه‌ی ما بهره‌مند شود و ما هم از ایشان بهره‌مند شویم.

ایشان در جایی از جلد پنجم کتاب «مواعظ» می‌گوید: دلم خیلی بد شکسته بود و حال من خوب نبود و دلم گرفته بود.

در جایی دیدم ایشان گاهی خواب می‌دید و گاهی هم در بیداری می‌دید، انسان عجیب و غریبی بود، از آن آدم‌هایی بود که اگر کسی بخواهد ببیند آخوند شیعه باید چطور باشد (کاری به معصومین علیهم السلام ندارم)… ایشان از این دست آدم‌ها بود، رسته بود و از خیلی چیزهایی که منِ بیچاره گرفتار هستم رها بود، و یکی از ویژگی‌های عجیب ایشان این بود که علی‌رغم علوّی که دارد، خیلی با بندگان خدا تواضع داشت.

یکی از بزرگواری‌های اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین

گاهی وقتی آدم‌ها چیزی بدست می‌آورند یا عُجب بیچاره‌شان می‌کند و یا ظرفیت کم‌شان باعث می‌شود که نتوانند با مردم ارتباط بگیرند، چون اذیت می‌شوند.

اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین ما طوری بودند که وقتی کنار مردم بودند، مردم احساس نمی‌کردند این بزرگواران اذیت می‌شوند، از بس که آقا و کریم بودند، بلکه ابراز احساسات می‌کردند، بلکه ابراز دلتنگی می‌کردند.

یکی از بدبختی‌هایی ما که ان شاء الله بخاطر آن به ما تخفیف می‌دهند، این است که ما تعامل امام معصوم با بقیه را ندیده‌ایم، ندیده‌ایم آن آقایی که از ما بی‌نیاز است، اگر ذرّه‌ای کاری در ما ببیند یا ما قدم کوچکی برداریم، ولو اینکه مثلاً یک روز که پدرم تندی می‌کند، من به عشق امام زمان ارواحنا فداه بگذرم؛ بعد که به سمت امام زمان ارواحنا فداه بروم، می‌بینم که چقدر مرا تحویل می‌گیرند.

عباد خدا اینطور هستند که اگر در ما ذرّه‌ای پیدا کنند، آن را بزرگ می‌کنند.

لذا بعضی اوقات، بعضی گنهکاران به محضر ائمه صلوات الله می‌آمدند، حضرت با این‌ها رفاقت می‌کردند! البته آن‌ها مقابل امام گناه نمی‌کردند.

بعضی‌ها بیچاره بودند و به حضرت عرض می‌کردند: فلانی که بعضی اوقات نزد شما شعر می‌خواند، فلان کار را هم می‌کند!

به خدا پناه می‌بریم! آیا امام نمی‌داند؟… حضرت می‌فرمود: تو که آن عیب او را دیدی، دعا کن؛ مگر ندیدی چقدر حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارد؟

بدترین کاری که مردم را از سیاست دینی جدا می‌کند

متأسفانه این اخلاق بین ما فراوان است، به فرض که کسی پنج سال قبل خطایی کرده است، سیاسی یا غیرسیاسی، ما به خودمان مجوز می‌دهیم که اگر تا ده سال بعد هم کسی از او خوب بگوید، بگوییم او فلان روز فلان کار را کرده است. پناه می‌برم به خدا از عاقبت اینطور افراد.

آدمی که خودش از سر تا پا خطاست، مدام اشتباهات دیگران را آرشیو می‌کند. در حالی که ان شاء الله خدای متعال روزی کند که اگر کسی به خود آدم هم ظلم کرد، انسان بعد از مدّتی که دلش آرام شد، بگذرد؛ طوری هم بگذرد که دیگر از آن یاد نکند.

اگر بنا بر نگذشتن بود که الآن نباید مرا به این جلسه راه می‌دادند، ولی من دوباره با امید آمده‌ام و می‌خواهم روایات امیدبخش را هم بخوانم.

ما با این خدا طرف هستیم؛ اما بعضی از بندگان مفلوک خدا، عیب‌های دیگران را آرشیو می‌کنند.

شما در همین ماه مبارک رمضان ببینید که فضای سیاسی کشور چقدر غیبت و تهمت دارد! با اینکه ماه مبارک رمضان است! چقدر این سیاست مبتذل شده است! بعد از این موضوع گله می‌کنند که علما می‌گویند روی منبر حرف سیاسی نزنید.

البته منظور علما این است که منبر را با کثافت آلوده نکنید، وگرنه منظورشان این نیست که مثلاً برای شهید نصرالله دعا نکنید؛ اگر مجاهد نصرالله باشد که آن‌ها نمی‌گویند سیاست را با منبر قاطی نکنید؛ بلکه می‌گویند از دین خدا بگویید و حال مردم را از دین خدا بهم نزنید.

بخش عظیمی از این سیاستی که امروز رواج دارد، کثافت محض است، گناهکاری است، توسعه‌ی غیبت و تهمت است، توسعه‌ی آبروریزی است.

بدترین کاری که مردم را از سیاست دینی جدا کند، همین رفتاری است که الآن رخ می‌دهد؛ خیلی‌هایشان هم ظاهراً دیندار هستند. به خدا پناه می‌برم.

دعایی که آیت الله حق‌شناس رضوان الله تعالی علیه سفارش کردند

آقای حق‌شناس در صفحه ۱۱۴ جلد پنجم «مواعظ» می‌گوید که دل من خیلی شکسته بود و گرفته بودم… در کتاب خود اینطور می‌گوید: «چند روز پیش یک غم و غصه‌ای بر دل من راه پیدا کرد که من ناراحت شدم، از ریشه‌ی قلب. به من القاء شد که این دعای پیامبر را بخوان. هرچه که غم و غصه زیاد می‌شد، از گوشه‌ی قلب می‌آمد که این دعا را بخوان. خواندم و غم و غصّه بکلّی برطرف شد، یک حاجتی هم داشتم که پیچیده بود، آن هم رفع شد. شما هم این روایت را بخوانید».

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است که هر کسی این دعا را سه مرتبه بخواند، هرچه از خدای متعال بخواهد، خدای متعال به او می‌دهد.

البته زمانی در مورد «استجابت دعا» مطالبی عرض کرده‌ایم، که خدای متعال چون أرحم الرّاحمین است، اگر ما حاجت بد بخواهیم، به ما نمی‌دهد؛ یا ما به ازاء می‌دهد، یا باعث مغفرت ما می‌شود؛ مگر اینکه ما مانعی ایجاد کرده باشیم.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است که هر کسی این دعا را سه مرتبه بخواند، هرچه از خدای متعال بخواهد، خدای متعال به او می‌دهد، مگر اینکه یک مأثمی را بخواهد، یعنی گناهی را بخواهد، یا قطع رحم کرده باشد.

«اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ» هم از رحمت خداست، اگر زمانی دعای من بالا نرفت و احساس کردم چرا این خواسته‌ی من برآورده نمی‌شود؟ یک احتمال این است که الآن به صلاح من نیست، یا خدای متعال می‌خواهد جایگزینی به من بدهد، یا می‌خواهد یک پرونده‌ی مرا برطرف کند؛ اما شاید گناهی هم کرده‌ام. خود این موضوع باعث می‌شود که من برگردم و خودم را وارسی کنم. گاهی یک جهت بلایا این است که انسان بفهمد. این‌ها لطف خداست و نمی‌خواهد حساب و کتاب همه چیز را برای دقایق پایانی نگه‌دارد، می‌خواهد زودتر خبر بدهد که انسان آن را اصلاح کند.

لذا در این روایت هم هست که اگر کسی قطع رحم کرده باشد، دعای او برآورده نمی‌شود؛ چون قطع رحم کار را خطرناک می‌کند.

دعا اینطور است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ»،[۴] هم حیّ است، یعنی زنده است، شعور دارد، حس دارد، بی‌تفاوت نیست، همه کاره است، هم همه به او تکیه دارند، او قیّوم است، نباید به سراغ تکیه‌گاه قلابی و تقلبی رفت، «یَا حَیّاً لاَ یَمُوتُ»، حیات او سقف و انتها ندارد، زوال ندارد، مرگ ندارد، تحوّل ندارد، همین است، «یَا حَیُّ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ»، ای حیّ که جز تو هیچ چیزی نیست، هر کسی به سمت هر کسی برود، هیچ در هیچ است،‌ «کَاشِفُ اَلْغَمِّ»، اگر قرار است گرفتگی این دل من برطرف شود، با تو برطرف می‌شود، یا با آن کسی که تو او را بفرستی.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را می‌دید، غم‌های خود را فراموش می‌کرد…

یعنی یا با تو برطرف می‌شود، یا با آیتِ عظمای تو.

«کَاشِفُ اَلْغَمِّ مُجِیبُ دَعْوَهِ اَلْمُضْطَرِّینَ»،…

آدمی که مضطر می‌شود، این حال او اصلاً قیمت ندارد، چون انسان عمدتاً در زندگی، در توهّم است، مثلاً می‌گوید فلانی می‌خواهد برایم کاری کند!

«کَاشِفُ اَلْغَمِّ مُجِیبُ دَعْوَهِ اَلْمُضْطَرِّینَ»، او صدای مضطرّ را جواب می‌دهد، «أَسْأَلُکَ بِأَنَّ لَکَ اَلْحَمْدَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ» از تو می‌خواهم که حمد برای توست، «أَسْأَلُکَ بِأَنَّ لَکَ اَلْحَمْدَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَنْتَ المَنَّان»، اگر بخواهد بدهد تو می‌دهی که اتفاقاً کار تو بخشیدن است، «بَدِیعُ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ» تو آسمان و زمین را خلق کردی، همه‌ی این‌ها برای توست، «ذُو اَلْجَلاَلِ وَ اَلْإِکْرَامِ» اگر بخواهم به جلال و جبروت تو نگاه کنم، باید سنگ شوم، باید از ترس قبض روح شوم، اما تو «ذُو اَلْجَلاَلِ وَ اَلْإِکْرَامِ» هستی؛ معمولاً خدای متعال هر جایی که از جلال و جبروت خود سخن گفته است، بلافاصله گفته است: نترسید! اهل اکرام است. «وَ رَحْمَانُ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ وَ رَحِیمُهُمَا» بنای تو بر رحمت است، «اِرْحَمْنِی رَحْمَهً تُغْنِینِی بِهَا عَنْ رَحْمَهِ مَنْ سِوَاکَ» خدایا! به من رحمتی کن که چشم من به دنبال کسی نباشد، دل من به سمت کسی نرود، به کسی امید نداشته باشم، «یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ».

اگر این پنج کتاب «مواعظ» آیت الله حق‌شناس را ببینید و ورق بزنید، خواهید دید که روح لطیف آیت الله حق شناس در این کلمات پیداست.

موانع استجابت دعا

بعد از این روایت می‌فرمایند: اگر قطع رحم کردی، دعای تو مستجاب نمی‌شود.

بعضی از مواردی که باعث مستجاب نشدن دعا می‌شود قطعی رحم است، مورد بعدی جسارت به پدر و مادر است، شکستن دل همسر است.

مردی که شادابی همسر او بعد از ازدواج از دست برود، خیر نمی‌بیند؛ و زنی که شوهر او برای آمدن به خانه دلخوشی ندارد، خیر نمی‌بیند.

فرمود اگر کسی را تحقیر کردی، دعای تو مستجاب نمی‌شود.

از بزرگی اسم می‌برد، من اسم نمی‌برم، آقای بزرگِ نورانی که به محضر امام زمان ارواحنا فداه رسیده است، می‌گوید شب برای نماز شب بلند شد، خادم او رفت تا از سرِ چشمه آب بیاورد. آب آورد و دید همه‌ی ظرف شن است! دوباره رفت و آب آورد، دید نیمی از ظرف شن و خاک است، یعنی آب مضاف است و نمی‌شود وضو گرفت، مرتبه‌ی سوم رفت و آب آورد، دید که هنوز آب مضاف است، به آسمان نگاه کرد و دید وقت نیست، گفت: من غلطی کرده‌ام که وقتی امشب بیدار شده‌ام هم اجازه نمی‌دهی نماز شب بخوانم!

او آدم عجیبی بود؛ می‌گوید به او گفته بود رئیس شده‌‌ای، مردم به درِ خانه‌ی ولیّ خدا می‌آیند، این شخص برای دیدن تو باید مثلاً‌ سه دقیقه صبر می‌کرد، اما مثلاً ده دقیقه معطل شده است! بنده‌ی مرا معطل کردی، اجازه نمی‌دهم امشب نماز بخوانی!

این هم از لطف خداست، چون خدای متعال او را دوست دارد.

هر بلایی که بر سر ما می‌آید، باید ما نسبت به دیگران بگوییم که لابد ابتلاء است و خدای متعال به او لطف دارد و می‌خواهد او را ارتقاء دهد؛ یعنی نسبت به مردم حسن‌ظن داریم؛ اما نسبت به خودمان باید بگردیم و عیب خود را پیدا کنیم.

ایشان در جایی می‌فرمود که کسی به تو رجوع می‌کند و از تو کاری می‌خواهد و تو هم نمی‌توانی انجام دهید، سؤالی می‌کند و پاسخ او را نمی‌دانی، حاجتی دارد که نمی‌توانی، او هم به جایی راه ندارد؛ اگر می‌توانی برو و آبروی خودت را برای کسی در میان بگذار و مشکل او را حل کن.

همانطور که دیده‌اید خدای متعال در قرآن کریم آن کسانی که مردم را برای طعام فقرا تشویق نمی‌کنند، توبیخ قائل است!

ان شاء الله خدای متعال حاج آقا مسلم را رحمت کند، یکی از بزرگان تهران عبارت عجیبی راجع به ایشان گفته است، بزرگی در تهران گفته بود که شاید بعد از انبیاء و ائمه علیهم السلام، کسی مانند ایشان توفیق خدمت نداشته است!

آدمی که پول نداشت و در اوج ساده‌زیستی بود و قم زندگی می‌کرد، پناهگاه فقرا و طلاب بود، همیشه درِ خانه‌ی او باز بود، خودش هیچ چیزی نداشت، ولی آبرو داشت.

آدمی که سخی است، فقیر و غنی ندارد؛ آدمی که سخی است، ویژگی او سخی بودن است. آدمی که سخی است لقمه‌ی فرزند خود را به یتیم و فقیر و اسیر می‌دهد، «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا»،[۵] آدمی که سخاوت دارد، لازم نیست میلیاردر باشد، خدای متعال می‌بیند.

ایشان سخاوت داشت، وقتی مردم گرفتار می‌شدند هم نذرِ آقا مسلم می‌کردند، آقا مسلم هم برای خودش استفاده نمی‌کرد.

در این قم آنقدر هیئت برگزار می‌شد که کاسه و بشقاب و نخود و لوبیا و گوشت آن جلسه را آقا مسلم داده بود و مردم آبگوشت درست می‌کردند. شاید در هفته، در صدها هیئت شریک بود، بدون اینکه خیلی‌ها بدانند، اگر کسی ایشان را نمی‌شناخت، نمی‌دانست که آقا مسلم بانی جلسه است!

آقا مسلم هم عملاً بانی نبود، اگر فقیری هم به او می‌گفت گرفتار هستم، می‌فرمود یک شانه تخم مرغ در گوشه‌ی حیاط بگذار، ان شاء الله حل می‌شود. مثلاً کسی می‌گفت پول هم ندارم، می‌فرمود: از یخچال دو بسته گوشت بردار و برو!

آنجا همه می‌دادند و می‌گرفتند، آقا مسلم هم کاره‌ای نبود، همه‌ی این امور در حیاطِ خانه‌ی آقامسلم رخ می‌داد.

من نمی‌توانم بی‌خیال زندگی مردم شوم، نمی‌شود با بالا رفتن قیمت دلار، فقط خودم را ببینم.

خیلی از ثروتمندها هستند که این کار را زرنگی کاسبی می‌دانند، که چون همه چیز در حال گران شدن است، هیچوقت هیچ پولی نداشته باشند، همه‌ی دارایی خود را جنس و زمین و ملک می‌خرند؛ یعنی هیچ وقت در جیب خود پول ندارد، ولی اموال زیادی دارد؛ برای چه زمانی؟!

واضح است که بنده نمی‌خواهم عرض کنم که انسان پس‌انداز و تدبیر نداشته باشد، اما آنجایی که طلا در حال گران شدن است… آدمی که تابحال کربلا نرفته است و امیدی هم برای رفتن ندارد، اگر او را به کربلا بفرستی و او زیر قبّه یک «صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا أبَاعَبدِالله» بگوید، اگر قبول داری که امام حسین علیه السلام امام شهداست، بالاخره نگاه می‌کند.

اگر من شب قدر نسبت به مردم بی‌خیال باشم، اصلاً نباید به جلسه‌ای بروم، وقتی هیچ چیزی برای من مهم نیست، چرا خدای متعال باید به من توجّه کند؟ نه کارگر من برایم مهم است، نه همسایه‌ام برای من مهم است، نه هیچ چیز دیگری، چون فکر می‌کنم هوش اقتصادی دارم، مدام سرمایه‌گذاری می‌کنم.

سرمایه‌گذاری کن، اما برای چه زمانی؟ چه کسی تضمین داده است که من تا چه زمانی هستم؟ چه کسی تضمین داده است که من شب بیست و یکم هستم؟

ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما امشب تصمیم بگیریم که اگر همّ و غمّی داریم، اولین قدم این است که همّ و غمّی برطرف کنیم.

برخوردِ ملک الموت با محبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

خدایا! من امشب خیلی هم دست‌خالی نیستم، یکی از دارایی‌هایم این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود:…

جناب ملک الموت از نمادهای جلال الهی است، و لحظه‌ی مرگ از سخت‌ترین لحظات تنهایی است، هر آدمی هر توهّمی داشته که کَس و کاری دارد، لحظه‌ی قبض روح، با همه‌ی وجود می‌فهمد که هیچ چیزی ندارد، بلکه روایتی از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست که محتضر در حال جان دادن است، می‌بیند بالای سر او در مورد بعد از او صحبت می‌کنند!

آن لحظه انسان با همه‌ی وجود خود می‌فهمد که خیلی غریب است و کسی نمی‌تواند به داد انسان برسد و تنهای تنهاست.

امام سجّاد علیه الصلاه والسلام پرده‌ی خانه‌ی خدا را گرفته بود و برای غربت در لحظه‌ی مرگ و غربت در قبر ضجّه می‌زد، «أَبْکِى لِسُؤالِ مُنْکَرٍ وَنَکِیرٍ … وَفِى الْقَبْرِ وَحْدَتِى»،[۶] برای تنهایی خود گریه می‌کنم.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «إِنَّ مَلَکَ اَلْمَوْتِ یَتَرَحَّمُ عَلَى مُحِبِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ»[۷] ملک الموت طوری با محبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مهربانی می‌کند، «کَمَا یَتَرَحَّمُ عَلَى اَلْأَنْبِیَاءِ» همانطور که می‌خواهد به محضر انبیاء علیهم السلام برسد.

خدایا! این مردمی که اینجا نشسته‌اند، وقتی نام امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌آید، دلشان می‌لرزد…

وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شهید شد، یکی از اصحاب آمد و کلماتی گفت که در کافی شریف هست، در قسمتی از آن گفت: «کُنْتَ لِلْمُؤْمِنِینَ أَباً رَحِیماً».[۸]

من ادّعای ایمان ندارم، ولی به شما ذرّه‌ای محبّت و توجّه دارم…

ان شاء الله خدای متعال امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را رحمت کند، ایشان ذیل حدیث بیست و هشتم، بشارتی برای ما خوانده است؛ من هم چند جمله از آن را برای شما می‌خوانم.

حضرت صادق علیه السلام فرمود اگر کسی باتوجّه از خدای متعال بخواهد، نه با سهو، یقین بداند که خدا به او جواب می‌دهد.

این وعده‌ی امام صادق علیه الصلاه والسلام است، بعضی از اساتید ما شب‌های قدر قسم می‌خورد و می‌فرمودند که ما قطع داریم شما را بخشیده‌اند، هر کسی با توجّه بیاید و باور کند که کار بدست خدای متعال است، با سرشکستگی هم بیاید و متلفت باشد که چیزی ندارد و اعمال بد هم دارد… امام صادق علیه السلام فرمود: «اِسْتَیْقِنْ بِالْإِجَابَهِ»[۹] یقین کن اجابت شده است.

لذا استاد ما قسم می‌خورد که امشب همه را بخشیده‌اند…

ولی ما نمی‌توانیم ببینیم روز محشر وقتی یاران خاص امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را به محضر حضرت می‌برند، ما بیگانه باشیم و بگویند فقط از شما گذشته‌اند… ان شاء الله خدای متعال ما را در دنیا و آخرت از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه محروم نکند.

امام صادق علیه السلام فرمود: خدا از شما می‌پذیرد و «وَ لَکُمْ وَ اللَّهِ یُغْفَرُ»[۱۰] شما را می‌آمرزد، چیزی از غبطه نیست، الا اینکه اگر شما توجّه کنید و قدری سختی بکشید و پای کار بایستید، توجّهی به شیعیان‌شان کنید، که این بزرگواران خیلی غیور هستند؛‌ ان شاء الله برطرف می‌شود.

امام صادق علیه السلام فرمود: «إِنَّهُ إِذَا کَانَ ذَلِکَ وَ احْتُضِرَ» وقتی مؤمن محتضر می‌شود، دیگر حتّی نمی‌تواند پای خود را تکان دهد یا حرفی بزند…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حالاتی توصیف فرموده‌اند، انگار چشمان محتضر می‌گردد و منتظر است و از پرونده‌ی خودش و از لحظه‌ی مواجهه با ملک الموت خوف دارد…

امام صادق علیه السلام فرمود: «حَضَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ جَبْرَئِیلُ وَ مَلَکُ الْمَوْتِ علیهما السلام»، این بزرگواران دور او جمع می‌شود، جبرئیل نزدیک می‌آید و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض می‌کند: «إِنَّ هَذَا کَانَ یُحِبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ»، این شخص شما را دوست داشته است، «فَأَحِبَّهُ»، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرماید: «یَا جَبْرَئِیلُ إِنَّ هَذَا کَانَ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَیْتِ رَسُولِهِ فَأَحِبَّهُ» من که او را دوست دارم، تو هم او را دوست بدار و هوای او را داشته باش، جناب جبرئیل که بر فرشتگان مقرّب برجسته هیمنه دارد ملک الموت می‌گوید: «إِنَّ هَذَا کَانَ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَیْتِ رَسُولِهِ فَأَحِبَّهُ وَ ارْفُقْ بِهِ» این شخص را دوست بدار و با او مدارا کن، «فَیَدْنُو مِنْهُ مَلَکُ الْمَوْتِ علیه السلام فَیَقُولُ» ملک الموت به نزدیک این محتضر می‌آید که نزدیک جان دادن اوست، می‌فرماید: «یَا عَبْدَ اللَّهِ أَخَذْتَ‌ فَکَاکَ رَقَبَتِکَ» آیا وثیقه‌ی آزادی گردنت از آتش را گرفته‌ای؟ «أَخَذْتَ أَمَانَ بَرَاءَتِکَ» آیا حکم برائت خودت را گرفته‌ای؟ «تَمَسَّکْتَ بِالْعِصْمَهِ الْکُبْرَى فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا قَالَ فَیُوَفِّقُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ» آیا به عصمت کبری و عروه وثقی تمسّک کرده‌ای؟

ما نمی‌بینیم این محتضر چه می‌گوید، اما امام صادق علیه السلام می‌فرماید که محتضر به جناب قابض الأرواح عرض می‌کند: بله.

ملک الموت به او می‌گوید: «وَ مَا ذَلِکَ» با خودت چه چیزی داری؟ می‌گوید: «وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیهِ السَّلام»، جناب ملک الموت به او می‌گوید: «صَدَقْتَ» درست است، آقایان دستور داده‌اند که با تو با رفق برخورد کنم، «أَمَّا الَّذِی کُنْتَ تَحْذَرُهُ فَقَدْ آمَنَکَ اللَّهُ» آن لحظه‌ای که ما هنوز نیامده بودیم و تو خودت را در تنهایی احتضار حس کرده بودی، خدای متعال به تو امان داده است، «وَ أَمَّا الَّذِی کُنْتَ تَرْجُوهُ فَقَدْ أَدْرَکْتَهُ» اگر امیدی هم داشتی، امیدِ خوبی داشتی، «أَبْشِرْ بِالسَّلَفِ الصَّالِحِ مُرَافَقَهِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ علیهما السلام»؛ بعد می‌فرماید: «ثُمَّ یَسُلُّ نَفْسَهُ سَلًّا رَفِیقاً» جان او را با مدارا قبض می‌کند که او اذیت نشود.

ظاهر این است که او را کفن کرده‌اند، برای او کفن و حنوط از بهشت می‌آورند، و او را آرام آرام می‌برند.

بالاخره ما به این چیزها امید داریم و با امید هم آمده‌ایم.

روضه و توسّل به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

این شب‌های آخر گزارش‌های عجیبی از حال امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست، در اهل سنّت این روایت را زیاد نقل کرده‌اند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این روزهای آخر گوشه‌ای می‌نشست و روی سر خود قرآن می‌گذاشت و به خدای متعال عرض می‌کرد: خدایا! از دست این مردم خسته شده‌ام.

خود این موضوع هم روضه است، هم معلوم است که امام زمان ارواحنا فداه که پسرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است چطور است…

در غارات ثقفی اینطور آمده است که به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خبر دادند دستِ یکی از یاران معاویه به پای یک زن یهودی (که در پناه دولتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود) خورده است، در یک نقل هم زن مسلمان گفته شده است… آنقدر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه منقلب شد، آن آقایی که درِ قلعه‌ی خیبر برای او سنگینی نکرد، اینجا وقتی خواست در مسجد خطبه بخواند، دید توان حرف زدن ندارد، خطبه را نوشت و به کسی داد تا بخواند.

ما از این موضوع می‌فهمیم، وقتی جایی شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یا مسلمین در عسرت هستند، ما باید برای قلب امام زمان ارواحنا فداه دعا کنیم، آن‌ها به ما مهربان هستند، آن‌ها خیلی به این موضوع نگاه نمی‌کنند که من مثل شما نیستم و بیچاره هستم، لطف آن‌ها زود از بین نمی‌رود، خیلی از جاهای لطف آن‌ها به شرط نیست…

جگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آتش گرفته بود، روز به روز فشاری می‌آمد… اواخر عمر دولت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، یاران معاویه به یمن هجوم بردند و بعضی از نوامیس مسلمین را به بازار بردند و برای فروش عرضه کردند…

حال امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اینطور بود که در خودش غرق بود…

انسان نمی‌فهمد که خسته شدنِ آن عظیم الشأن یعنی چه.

مردم هم خسته شده بودند، خوارج در شهر می‌چرخیدند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را با دست نشان می‌دادند و جسارت می‌کردند، وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نماز می‌خواند، بعضی از باقیمانده‌های خوارج پش حضرت «کافر» می‌گفتند، حضرت حتّی برنمی‌گشت این‌ها را نگاه کند، همانطور که رو به قبله ایستاده بود، آیه‌ی قرآن می‌خواند، «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا»،[۱۱]

اگر به دنبال آخرت هستی، اینجا باید صدمه بخورید و به دنبال علوّ نباشید، «وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ»

نقل شده است که گاهی حضرت رو به قبله، به خود می‌گفت: «یَا عَلِی! إصبِر؛ إنَّ وَعدَاللهِ حَق» علی! صبر کن…

فراق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و زهرای مرضیه سلام الله علیها که از روز اول بود… امام اصلاً نسیان و فراموشی ندارد… حتّی بیست و پنج سال بعد هم، انگار روز هجوم بود… از او کم نشده بود…

همین اواخر کسی آمد و به حضرت عرض کرد: آقا! محاسن شما سپید شده است، شما هم مرد جنگ هستید، خضاب کنید. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: من عزادار هستم… آن شخص پرسید: اخیراً چه کسی از بنی هاشم از دنیا رفته است؟…

زمان برای آن کسی که دچار نسیان است، طوری است که غم او را کم می‌کند…

همه‌ی وجودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را غم گرفته بود، تا اینکه چند شب قبل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در خواب دید…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اهل گله نیست، یکی از ویژگی‌های امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این بود که وقتی ضرب سنگین شمشیر به تن مبارک ایشان اصابت می‌کرد، صدا نمی‌زند؛ وقتی بستری می‌شد ناله‌ای نداشت، اصلاً پرستارها نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گله می‌کردند که ما نمی‌دانیم حال او بهتر است یا نه، چون او چیزی نمی‌گوید…

اما وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در خواب دید، به پیامبر عرض کرد: یا رسول الله! امّت شما با من چه کردند؟

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: علی جان! آن‌ها را نفرین کن…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که اهل نفرین نیست، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: یا رسول الله! از خدا بخواه که بهتر از این‌ها را به من بدهد… یعنی به شما بپیوندم… و بدتر از من را هم به این‌ها بدهد…

مسلّم است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بد نیست، این جمله تفضیلی است، یعنی من کنار این‌ها نباشم… یعنی درواقع حضرت اینجا مرگ خود را خواست…

این لحظات آخر، آن ابرمرد عالم…

مدام حضرت زینب کبری سلام الله علیها و حضرت امّ کلثوم سلام الله علیها او را نگاه می‌کردند، می‌خواستند حرف‌هایی بزنند، اما دلشان نمی‌آمد.

دیده‌اید، گاهی حرمت پدر طوری است که مراعات حال او را می‌کنند و به او حرفی نمی‌زنند.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم می‌خواست حرف‌هایی بزند، این‌ها را نگاه می‌کرد… ظاهراً امشب خانه‌ی یکی از این دو دختر بوده است، چون عبارات مختلف است…

علی جان! اینطور که امشب افطار کردی، زینب را بیچاره کردی…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شصت و سه ساله است، سنّی از حضرت گذشته است، نقل شده است که همه‌ی محاسن حضرت سپید بود، آثار زخم به سر و صورت داشت، مرد نبرد بود…

این اواخر در کوچه‌ها به او دشنام می‌دادند… دشنام از شام به کوفه هم رسیده بود، خوارج هم کم نمی‌گذاشتند…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: شیر را از سفره بردار… از نان و نمک هم بیش از دو سه لقمه میل نکرد…

دختر عرض کرد: این نان و نمک را میل کنید…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: می‌خواهم خدا را با شکم گرسنه ملاقات کنم…

همین حوالی مدام به حیاط می‌رفت و آسمان را نگاه می‌کرد و می‌فرمود زمان موعود فرا رسیده است… دلتنگ بود… آسمان را نگاه می‌کرد و می‌گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»… پیامبر به من وعده داده است، به موعد قرار نزدیک می‌شویم… با قلب شکسته، در فراق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و صدیقه طاهره سلام الله علیها به مسجد رفت…

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به هیچ نبردی نرفت، الا اینکه با فتح و ظفر برگشت… کسی باور نمی‌کرد که بتواند مقابل او قرار بگیرد… کسی جرأت نمی‌کرد که به او نزدیک شود و با او هم‌آوردی کند… اصلاً کسی در او ناتوانی یاد نداشت…

وقتی آن ملعون أزل و أبد کار خود را کرد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نتوانست نماز را تمام کند، نقش زمین شد، حسنین علیهما السلام آمدند و دور او را گرفتند… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شروع کرد به دلداری دادن! فرمود: جدّ شما از من بهتر بود، من عمر خود را کرده بودم…

امام حسن و امام حسین علیهما السلام گریه می‌کردند و آقا را آوردند…

من این روضه را جایی ندیده‌ام، رهبر انقلاب این روضه را خوانده‌ام، من هم قصد کردم روضه‌ی خود را عوض کنم و همین را بگویم.

اخلاق امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اینطور بود که خود را حفظ می‌کرد.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه توان نشستن نداشت، ضربه از فاصله‌ی نزدیک اصابت کرده بود، در حالت جنگی نبود، خود به سرِ مبارک نبود…

نمی‌دانم رهبر انقلاب کجا دیده‌اند، اینطور نقل می‌کنند که وقتی در حال برگشتن بود، وقتی نزدیک خانه شد، به حسنین علیهما السلام فرمود که زیربغل مرا بگیرید و بگذارید چند قدم روی پای خود راه بیایم، زینب نمی‌تواند دیدن مرا با این وضع تحمّل کند… شاید حضرت را چند قدم اینطور به منزل بردند…

آن ملعون را دستگیر کردند، یا حضرت زینب کبری سلام الله علیها یا حضرت امّ کلثوم سلام الله علیها به سراغ این نامرد ملعون أشقی الشقیاء رفت، دید آن ملعون نیشخند می‌زند…

فرمود: پدر ما خوب می‌شود…

آن ملعون گفت: نه! من می‌دانم چه ضربه‌ای و با چه سَمّی زدم…

حضرت زینب کبری سلام الله علیها نتوانست تحمّل کند…

من عرض می‌کنم: یا امیرالمؤمنین! وقتی در حال وارد شدن به خانه بودید، مراعات دختر خود را کردید، اما بعد از شهادت پسرت، دشمنان به خیمه‌ها حمله کردند…


[۱]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] الأمالی (للطوسی)، جلد ۱، صفحه ۵۱۱ (أَخْبَرَنَا جَمَاعَهٌ ، عَنْ أَبِی اَلْمُفَضَّلِ ، قَالَ: حَدَّثَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ حَبِیبٍ أَبُو مُحَمَّدٍ اَلْحِمْیَرِیُّ اَلْکُوفِیُّ ، قَالَ: حَدَّثَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْوَاحِدِ اَلْمُزَنِیُّ اَلْخَزَّازُ ، قَالَ: حَدَّثَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ حُسَیْنٍ اَلْعُرَنِیُّ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْقَاسِمِ اَلْکِنْدِیِّ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ آبَائِهِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) ، قَالَ: کَانَ اَلنَّبِیُّ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) إِذَا نَزَلَ بِهِ کَرْبٌ أَوْ هُمَّ دَعَا ‘ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ، یَا حَیّاً لاَ یَمُوتُ، یَا حَیُّ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، کَاشِفُ اَلْغَمِّ، مُجِیبُ دَعْوَهِ اَلْمُضْطَرِّینَ، أَسْأَلُکَ بِأَنَّ لَکَ اَلْحَمْدَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ بَدِیعُ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ ذُو اَلْجَلاَلِ وَ اَلْإِکْرَامِ، وَ رَحْمَانُ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ وَ رَحِیمُهُمَا، اِرْحَمْنِی رَحْمَهً تُغْنِینِی بِهَا عَنْ رَحْمَهِ مَنْ سِوَاکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ’ . قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) : مَا دَعَا أَحَدٌ مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ بِهَذِهِ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ إِلاَّ أُعْطِیَ مَسْأَلَتَهُ إِلاَّ أَنْ یَسْأَلُ مَأْثَماً أَوْ قَطِیعَهَ رَحِمٍ .)

[۵] سوره مبارکه انسان، آیه ۸

[۶] دعای ابوحمزه ثمالی

[۷] إرشاد القلوب، جلد ۲، صفحه ۲۵۷ (وَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : أَوَّلُ مَنِ اِتَّخَذَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ أَخاً مِنْ أَهْلِ اَلسَّمَاءِ حَمَلَهُ اَلْعَرْشِ ثُمَّ جَبْرَائِیلُ ثُمَّ مِیکَائِیلُ ثُمَّ رِضْوَانُ خَازِنُ اَلْجِنَانِ ثُمَّ مَلَکُ اَلْمَوْتِ وَ إِنَّ مَلَکَ اَلْمَوْتِ یَتَرَحَّمُ عَلَى مُحِبِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ کَمَا یَتَرَحَّمُ عَلَى اَلْأَنْبِیَاءِ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اَللَّهَ أَلْفَ عَامٍ مِنْ بَعْدِ أَلْفِ عَامٍ بَیْنَ اَلرُّکْنِ وَ اَلْمَقَامِ ثُمَّ لَقِیَ اَللَّهَ مُبْغِضاً لِعَلِیٍّ لَأَکَبَّهُ اَللَّهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ عَلَى مَنْخِرَیْهِ فِی اَلنَّارِ .)

[۸] الکافی، جلد ۱، صفحه ۴۵۴ (عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ اَلْبَرْقِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ زَیْدٍ اَلنَّیْسَابُورِیِّ [اَلنَّیْسَابُورِیِّ خ ل] قَالَ حَدَّثَنِی عُمَرُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ اَلْهَاشِمِیُّ عَنْ عَبْدِ اَلْمَلِکِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَسِیدِ بْنِ صَفْوَانَ صَاحِبِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: لَمَّا کَانَ اَلْیَوْمُ اَلَّذِی قُبِضَ فِیهِ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ اِرْتَجَّ اَلْمَوْضِعُ بِالْبُکَاءِ وَ دَهِشَ اَلنَّاسُ کَیَوْمَ قُبِضَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ جَاءَ رَجُلٌ بَاکِیاً وَ هُوَ مُسْرِعٌ مُسْتَرْجِعٌ وَ هُوَ یَقُولُ اَلْیَوْمَ اِنْقَطَعَتْ خِلاَفَهُ اَلنُّبُوَّهِ حَتَّى وَقَفَ عَلَى بَابِ اَلْبَیْتِ اَلَّذِی فِیهِ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ رَحِمَکَ اَللَّهُ یَا أَبَا اَلْحَسَنِ کُنْتَ أَوَّلَ اَلْقَوْمِ إِسْلاَماً وَ أَخْلَصَهُمْ إِیمَاناً وَ أَشَدَّهُمْ یَقِیناً وَ أَخْوَفَهُمْ لِلَّهِ وَ أَعْظَمَهُمْ عَنَاءً وَ أَحْوَطَهُمْ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ آمَنَهُمْ عَلَى أَصْحَابِهِ وَ أَفْضَلَهُمْ مَنَاقِبَ وَ أَکْرَمَهُمْ سَوَابِقَ وَ أَرْفَعَهُمْ دَرَجَهً وَ أَقْرَبَهُمْ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَشْبَهَهُمْ بِهِ هَدْیاً وَ خَلْقاً وَ سَمْتاً وَ فِعْلاً وَ أَشْرَفَهُمْ مَنْزِلَهً وَ أَکْرَمَهُمْ عَلَیْهِ فَجَزَاکَ اَللَّهُ عَنِ اَلْإِسْلاَمِ وَ عَنْ رَسُولِهِ وَ عَنِ اَلْمُسْلِمِینَ خَیْراً قَوِیتَ حِینَ ضَعُفَ أَصْحَابُهُ وَ بَرَزْتَ حِینَ اِسْتَکَانُوا وَ نَهَضْتَ حِینَ وَهَنُوا وَ لَزِمْتَ مِنْهَاجَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِذْ هَمَّ أَصْحَابُهُ وَ کُنْتَ خَلِیفَتَهُ حَقّاً لَمْ تُنَازَعْ وَ لَمْ تَضْرَعْ بِرَغْمِ اَلْمُنَافِقِینَ وَ غَیْظِ اَلْکَافِرِینَ وَ کُرْهِ اَلْحَاسِدِینَ وَ صِغَرِ اَلْفَاسِقِینَ فَقُمْتَ بِالْأَمْرِ حِینَ فَشِلُوا وَ نَطَقْتَ حِینَ تَتَعْتَعُوا وَ مَضَیْتَ بِنُورِ اَللَّهِ إِذْ وَقَفُوا فَاتَّبَعُوکَ فَهُدُوا وَ کُنْتَ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً وَ أَعْلاَهُمْ قُنُوتاً وَ أَقَلَّهُمْ کَلاَماً وَ أَصْوَبَهُمْ نُطْقاً وَ أَکْبَرَهُمْ رَأْیاً وَ أَشْجَعَهُمْ قَلْباً وَ أَشَدَّهُمْ یَقِیناً وَ أَحْسَنَهُمْ عَمَلاً وَ أَعْرَفَهُمْ بِالْأُمُورِ کُنْتَ وَ اَللَّهِ یَعْسُوباً لِلدِّینِ أَوَّلاً وَ آخِراً اَلْأَوَّلَ حِینَ تَفَرَّقَ اَلنَّاسُ وَ اَلْآخِرَ حِینَ فَشِلُوا کُنْتَ لِلْمُؤْمِنِینَ أَباً رَحِیماً إِذْ صَارُوا عَلَیْکَ عِیَالاً فَحَمَلْتَ أَثْقَالَ مَا عَنْهُ ضَعُفُوا وَ حَفِظْتَ مَا أَضَاعُوا وَ رَعَیْتَ مَا أَهْمَلُوا وَ شَمَّرْتَ إِذَا اِجْتَمَعُوا وَ عَلَوْتَ إِذْ هَلِعُوا وَ صَبَرْتَ إِذْ أَسْرَعُوا وَ أَدْرَکْتَ أَوْتَارَ مَا طَلَبُوا وَ نَالُوا بِکَ مَا لَمْ یَحْتَسِبُوا کُنْتَ عَلَى اَلْکَافِرِینَ عَذَاباً صَبّاً وَ نَهْباً وَ لِلْمُؤْمِنِینَ عَمَداً وَ حِصْناً فَطِرْتَ وَ اَللَّهِ بِنَعْمَائِهَا وَ فُزْتَ بِحِبَائِهَا وَ أَحْرَزْتَ سَوَابِغَهَا وَ ذَهَبْتَ بِفَضَائِلِهَا لَمْ تُفْلَلْ حُجَّتُکَ وَ لَمْ یَزِغْ قَلْبُکَ وَ لَمْ تَضْعُفْ بَصِیرَتُکَ وَ لَمْ تَجْبُنْ نَفْسُکَ وَ لَمْ تَخِرَّ کُنْتَ کَالْجَبَلِ لاَ تُحَرِّکُهُ اَلْعَوَاصِفُ وَ کُنْتَ کَمَا قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ آمَنَ اَلنَّاسِ فِی صُحْبَتِکَ وَ ذَاتِ یَدِکَ وَ کُنْتَ کَمَا قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ضَعِیفاً فِی بَدَنِکَ قَوِیّاً فِی أَمْرِ اَللَّهِ مُتَوَاضِعاً فِی نَفْسِکَ عَظِیماً عِنْدَ اَللَّهِ کَبِیراً فِی اَلْأَرْضِ جَلِیلاً عِنْدَ اَلْمُؤْمِنِینَ لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ فِیکَ مَهْمَزٌ وَ لاَ لِقَائِلٍ فِیکَ مَغْمَزٌ [وَ لاَ لِأَحَدٍ فِیکَ مَطْمَعٌ] وَ لاَ لِأَحَدٍ عِنْدَکَ هَوَادَهٌ اَلضَّعِیفُ اَلذَّلِیلُ عِنْدَکَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ حَتَّى تَأْخُذَ لَهُ بِحَقِّهِ وَ اَلْقَوِیُّ اَلْعَزِیزُ عِنْدَکَ ضَعِیفٌ ذَلِیلٌ حَتَّى تَأْخُذَ مِنْهُ اَلْحَقَّ وَ اَلْقَرِیبُ وَ اَلْبَعِیدُ عِنْدَکَ فِی ذَلِکَ سَوَاءٌ شَأْنُکَ اَلْحَقُّ وَ اَلصِّدْقُ وَ اَلرِّفْقُ وَ قَوْلُکَ حُکْمٌ وَ حَتْمٌ وَ أَمْرُکَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ وَ رَأْیُکَ عِلْمٌ وَ عَزْمٌ فِیمَا فَعَلْتَ وَ قَدْ نَهَجَ اَلسَّبِیلُ وَ سَهُلَ اَلْعَسِیرُ وَ أُطْفِئَتِ اَلنِّیرَانُ وَ اِعْتَدَلَ بِکَ اَلدِّینُ وَ قَوِیَ بِکَ اَلْإِسْلاَمُ فَ‍ «ظَهَرَ أَمْرُ اَللّٰهِ»  «وَ لَوْ کَرِهَ اَلْکٰافِرُونَ »  وَ ثَبَتَ بِکَ اَلْإِسْلاَمُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ سَبَقْتَ سَبْقاً بَعِیداً وَ أَتْعَبْتَ مَنْ بَعْدَکَ تَعَباً شَدِیداً فَجَلَلْتَ عَنِ اَلْبُکَاءِ وَ عَظُمَتْ رَزِیَّتُکَ فِی اَلسَّمَاءِ وَ هَدَّتْ مُصِیبَتُکَ اَلْأَنَامَ فَ‍ «إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَیْهِ رٰاجِعُونَ»  رَضِینَا عَنِ اَللَّهِ قَضَاهُ وَ سَلَّمْنَا لِلَّهِ أَمْرَهُ فَوَ اَللَّهِ لَنْ یُصَابَ اَلْمُسْلِمُونَ بِمِثْلِکَ أَبَداً کُنْتَ لِلْمُؤْمِنِینَ کَهْفاً وَ حِصْناً وَ قُنَّهً رَاسِیاً وَ عَلَى اَلْکَافِرِینَ غِلْظَهً وَ غَیْظاً فَأَلْحَقَکَ اَللَّهُ بِنَبِیِّهِ وَ لاَ أَحْرَمَنَا أَجْرَکَ وَ لاَ أَضَلَّنَا بَعْدَکَ وَ سَکَتَ اَلْقَوْمُ حَتَّى اِنْقَضَى کَلاَمُهُ وَ بَکَى وَ بَکَى أَصْحَابُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ طَلَبُوهُ فَلَمْ یُصَادِفُوهُ .)

[۹] الکافی، جلد ۲، صفحه ۴۷۳ (عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَهَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ عَمْرٍو قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لاَ یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ سَاهٍ فَإِذَا دَعَوْتَ فَأَقْبِلْ بِقَلْبِکَ ثُمَّ اِسْتَیْقِنْ بِالْإِجَابَهِ)

[۱۰] الکافی- ط الاسلامیه، جلد ۳ ، صفحه ۱۳۱ (مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ حَدَّثَنِی مَنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‌ مِنْکُمْ وَ اللَّهِ یُقْبَلُ وَ لَکُمْ وَ اللَّهِ یُغْفَرُ إِنَّهُ لَیْسَ بَیْنَ أَحَدِکُمْ‌ وَ بَیْنَ أَنْ یَغْتَبِطَ وَ یَرَى السُّرُورَ وَ قُرَّهَ الْعَیْنِ إِلَّا أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ هَاهُنَا وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ إِذَا کَانَ ذَلِکَ وَ احْتُضِرَ حَضَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِیٌّ ع وَ جَبْرَئِیلُ وَ مَلَکُ الْمَوْتِ ع فَیَدْنُو مِنْهُ عَلِیٌّ ع فَیَقُولُ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ هَذَا کَانَ یُحِبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَأَحِبَّهُ وَ یَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا جَبْرَئِیلُ إِنَّ هَذَا کَانَ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَیْتِ رَسُولِهِ فَأَحِبَّهُ وَ یَقُولُ جَبْرَئِیلُ لِمَلَکِ الْمَوْتِ إِنَّ هَذَا کَانَ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَیْتِ رَسُولِهِ فَأَحِبَّهُ وَ ارْفُقْ بِهِ فَیَدْنُو مِنْهُ مَلَکُ الْمَوْتِ فَیَقُولُ یَا عَبْدَ اللَّهِ أَخَذْتَ‌ فَکَاکَ رَقَبَتِکَ أَخَذْتَ أَمَانَ بَرَاءَتِکَ تَمَسَّکْتَ بِالْعِصْمَهِ الْکُبْرَى فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا قَالَ فَیُوَفِّقُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَقُولُ نَعَمْ فَیَقُولُ وَ مَا ذَلِکَ فَیَقُولُ وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَیَقُولُ صَدَقْتَ أَمَّا الَّذِی کُنْتَ تَحْذَرُهُ فَقَدْ آمَنَکَ اللَّهُ مِنْهُ وَ أَمَّا الَّذِی کُنْتَ تَرْجُوهُ فَقَدْ أَدْرَکْتَهُ أَبْشِرْ بِالسَّلَفِ الصَّالِحِ مُرَافَقَهِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ ع ثُمَّ یَسُلُّ نَفْسَهُ سَلًّا رَفِیقاً ثُمَّ یَنْزِلُ بِکَفَنِهِ مِنَ الْجَنَّهِ وَ حَنُوطِهِ مِنَ الْجَنَّهِ بِمِسْکٍ أَذْفَرَ فَیُکَفَّنُ بِذَلِکَ الْکَفَنِ وَ یُحَنَّطُ بِذَلِکَ الْحَنُوطِ ثُمَّ یُکْسَى حُلَّهً صَفْرَاءَ مِنْ حُلَلِ الْجَنَّهِ فَإِذَا وُضِعَ فِی قَبْرِهِ فُتِحَ لَهُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ یَدْخُلُ عَلَیْهِ مِنْ رَوْحِهَا وَ رَیْحَانِهَا ثُمَّ یُفْسَحُ لَهُ عَنْ أَمَامِهِ مَسِیرَهَ شَهْرٍ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ یَسَارِهِ ثُمَّ یُقَالُ لَهُ نَمْ نَوْمَهَ الْعَرُوسِ عَلَى فِرَاشِهَا أَبْشِرْ بِرَوْحٍ وَ رَیْحَانٍ وَ جَنَّهِ نَعِیمٍ وَ رَبٍّ غَیْرِ غَضْبَانَ ثُمَّ یَزُورُ آلَ مُحَمَّدٍ فِی جِنَانِ رَضْوَى فَیَأْکُلُ مَعَهُمْ مِنْ طَعَامِهِمْ وَ یَشْرَبُ مِنْ شَرَابِهِمْ وَ یَتَحَدَّثُ مَعَهُمْ فِی مَجَالِسِهِمْ حَتَّى یَقُومَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا بَعَثَهُمُ اللَّهُ فَأَقْبَلُوا مَعَهُ یُلَبُّونَ زُمَراً زُمَراً فَعِنْدَ ذَلِکَ یَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ وَ یَضْمَحِلُّ الْمُحِلُّونَ وَ قَلِیلٌ مَا یَکُونُونَ هَلَکَتِ الْمَحَاضِیرُ وَ نَجَا الْمُقَرَّبُونَ‌ مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیٍّ ع أَنْتَ أَخِی وَ مِیعَادُ مَا بَیْنِی وَ بَیْنَکَ وَادِی السَّلَامِ قَالَ وَ إِذَا احْتُضِرَ الْکَافِرُ حَضَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِیٌّ ع وَ جَبْرَئِیلُ ع وَ مَلَکُ الْمَوْتِ ع فَیَدْنُو مِنْهُ عَلِیٌّ ع فَیَقُولُ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ هَذَا کَانَ یُبْغِضُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَأَبْغِضْهُ وَ یَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا جَبْرَئِیلُ إِنَّ هَذَا کَانَ یُبْغِضُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَیْتِ رَسُولِهِ فَأَبْغِضْهُ فَیَقُولُ جَبْرَئِیلُ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ إِنَّ هَذَا کَانَ یُبْغِضُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَیْتِ رَسُولِهِ فَأَبْغِضْهُ وَ اعْنُفْ عَلَیْهِ فَیَدْنُو مِنْهُ مَلَکُ الْمَوْتِ فَیَقُولُ یَا عَبْدَ اللَّهِ أَخَذْتَ فَکَاکَ رِهَانِکَ أَخَذْتَ أَمَانَ بَرَاءَتِکَ تَمَسَّکْتَ بِالْعِصْمَهِ الْکُبْرَى فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا فَیَقُولُ لَا فَیَقُولُ أَبْشِرْ یَا عَدُوَّ اللَّهِ بِسَخَطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَذَابِهِ وَ النَّارِ أَمَّا الَّذِی کُنْتَ تَحْذَرُهُ فَقَدْ نَزَلَ بِکَ ثُمَّ یَسُلُّ نَفْسَهُ سَلًّا عَنِیفاً ثُمَّ یُوَکِّلُ بِرُوحِهِ ثَلَاثَمِائَهِ شَیْطَانٍ کُلُّهُمْ یَبْزُقُ فِی وَجْهِهِ وَ یَتَأَذَّى بِرُوحِهِ فَإِذَا وُضِعَ فِی قَبْرِهِ فُتِحَ لَهُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ النَّارِ فَیَدْخُلُ عَلَیْهِ مِنْ قَیْحِهَا وَ لَهَبِهَا.)

[۱۱] سوره مبارکه قصص، آیه ۸۳ (تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ)