- لازم بودن تعقّل و تفکّر برای استحکام ایمان مؤمن
- پایههای زندگی یک مؤمن
- راه درست ترک گناه
- یاری خداوند در انجام کارهای خوب
- معنی اضلال و گمراه کردن خداوند
- حزم و عزم
- بیرون ریخته شدن اعمال ما در روز قیامت
- حساب و کتاب اعمال مؤمن
- چگونگی سلطه ستمگران بر کشورهای جهان سوم
- ماجرای مرحوم سیّد ابوالحسن اصفهانی
- کار خیر برای تفرقه بین مسلمانان
- حساب اعمال خیر ستمگران و کفّار
- باطل بودن تمام اعمال خوب بدون تقوا
- حبط اعمال
- عوامل ایجاد کنندهی حبط اعمال
- ریا شرک خفی
- کمک به مردم یمن
- کمک به مردم عراق
- ذکر مصیبت حضرت علیّ اکبر
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَهَ النَّجَاهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِینَ یَا مُذِلَّ الْکَافِرِین».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین وَ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَی سَیِّدِ الأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِین طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّد وَ آلِهِ الْمَعْصومِین سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِین أَرْوَاحُنَا وَ أرْوَاحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ».
لازم بودن تعقّل و تفکّر برای استحکام ایمان مؤمن
تعقّل، تفکّر، تدبّر، همهی اینها برای این است که باید همهی امور یک مؤمن، یک موحّد، از استحکام برخوردار باشد، پایههای اعتقاد او باید با برهان، با طهارت و پاکی، آنچنان محکم باشد که هیچ طوفانی نتواند او را به تردید بکشاند. از نظر اخلاقی، عفّت، عدالت، حکمت، سخاوت، شجاعت، اینها باید آنچنان در وجود او راسخ شده باشد به صورت یک امر طبیعی درآمده باشد گویا خلقت او همینطور است که هیچ وسوسهای او را از کار خیر، از تقوا و پرهیز از گناه نتواند کنار بزند. در عمل هم آنچنان عادت به اعمال صالحه و آنچنان وحشتی از اعمال زشت و گناه برای او حاصل شده باشد که گویا در این مسئله به طور اتوماتیک یک امر مرموزی او را از بدیها باز میدارد. اگر کسی بخواهد در زندگی اینطور باشد، سخن او محکم باشد، نگاه او حساب شده باشد، خورد و خوراک او براساس رضای الهی قرار بگیرد باید عقل او شکوفا شود، به تعبیر علمای اخلاق عقل نظری باید با تمرین، با تربیت استاد، آنچنان جوشش پیدا کند که همیشه وجود او را مدیریت کند.
پایههای زندگی یک مؤمن
بزرگان ما میگویند زندگی موحّد دو پایه دارد یکی حزم است و دومی عزم است. حزم دوراندیشی است که در هر کاری، در هر قدمی، در هر قلمی، در هر سخنی، در هر قیامی، در هر قعودی، بیجهت کار نمیکند، همیشه نتیجههای دوردست را میبیند. اگر برای او منفعت ماندگار دارد انجام میدهد و الّا انجام نمیدهد. حزم یعنی تعقّل، یعنی تفکّر، یعنی تدبّر. عزم مربوط به حکمت عملی است. حزم مربوط به حکمت نظری است عزم مربوط به حکمت عملی است. خیلی افراد تشخیص میدهند ولی عملاً جوارح آنها هرز است، میداند نگاه به نامحرم هیچ فایدهای برای او ندارد، آش نخورده و دهان سوخته، هیچ اثری ندارد، با اینکه میداند ولی چشم او هرز شده، این عزم ندارد.
راه درست ترک گناه
مکرّر شده جوانهای عزیزی که مشتری این نوع جلسات هستند پیش ما میآیند میگویند چه ذکری، چه برنامهای به ما ارائه میکنید که ما از گناه فاصله بگیریم؟ عرض میکنم ترک گناه هیچ کپسولی، آمپولی، سرمی ندارد بلکه خدای متعال به ما اختیار داده است. امروز در دانشگاه شریف به یکی از دانشجوهای عزیز میگفتم شده شما برای کلاس یک وقت تردید کنید شرکت کنم یا نکنم؟ گفت: نه. گفتم: چرا؟ گفت: برای اینکه باید در کلاس باشم. گفتم: اینجا عزم داری، امّا آنجایی که میگویی گناه کنم، نکنم، باز هم گناه میکنی تصمیم نگرفتی، در حدّ یک کلاس به این امر اهمّیّت ندادی و الّا نمیکردی.
یاری خداوند در انجام کارهای خوب
انسان باید یک جا گناه را تمام کند، خدا هم قول داده اگر شما یک قدم به سوی خدا بیایید خدا ۱۰ ذراع به شما نزدیک میشود. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[۲]، یک قدم شما بیایید خدا ۱۰ قدم شما را میبرد، این کار خدا است. خدا در کارهای بد فردی را که کار بد انجام میدهد جهشی به او کمک نمیکند او را رها میکند، در حدّی که کار او برد دارد خود او مسئول کار خود است. ولی در کار خیر خدا میگوید من پشت تو هستم تو کار خود را انجام بده من تو را حمایت میکنم، من حرکت تو را تسریع میکنم.
این آیاتی که «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُم»[۳]، آیاتی که «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»[۴]، اینها تنها مربوط به جبههی نظامی نیست. هشت سال و نیم ایران در پرتو عنایات اهل بیت عصمت و طهارت در کشتی نجات عاشورای امام حسینی با نثار خون شهیدان خود هم شرق را و هم غرب را عاجز کرد، بالاخره مأیوس شدند، آنها میخواستند انقلاب را از بین ببرند. یک سال و دو سال که نبود، هشت سال با تمام قوا روی سر ما آتش ریختند ولی نتوانستند، واقعاً نتوانستند، چرا نتوانستند؟ قدرت خدا بود. قدرت خدا همراه ما بود همراه آنها که نبود. در کارهای خیر بنای خدا بر این است که به بندهی خود کمک کند.
معنی اضلال و گمراه کردن خداوند
امّا در کار شر خدا به بندهی خود کمک نمیکند، کمک خود را از او برمیدارد او را به خود وامیگذارد. اضلال الهی، خدا کسی را که گمراه نمیکند، ولی وقتی راه نشان داد بنده آن راه را نرفت خدا او را رها میکند، میگوید حالا به آدرسی که من دادم نمیروی هر کاری دوست داری انجام بده، او را رها میکند. خدا وقتی او را رها کند او هم مدام در مسیر بد بدتر میشود.
حزم و عزم
ولی فردی را که میخواهد برای خدا قدم بردارد خدا به سرعت او را به مقصد میرساند. این حزم و عزم را به یاد داشته باشیم، حزم در عقل نظری و عزم در عقل عملی.
بیرون ریخته شدن اعمال ما در روز قیامت
امّا مباحث قرآنی ما در رابطه با معاد با تفسیر سورهی مبارکهی زلزال، به وضوح باور ما بود تأکید شد إنشاءالله تکانی خوردیم. زمین آن روز آنچه را که از خدا گرفته بود و در خود بایگانی کرده بود، هم ما را از شکم خود بیرون میریزد هم اعمال ما را بیرون میریزد. تنها ما نیستیم که از زمین بیرون میآییم بلکه کردههای ما، حسنات ما، نمازهای ما، جبهه رفتن جبههایهای ما، مجروح شدن جانبازان ما، اسیر شدن آزادگان ما، نماز شب متهجّدین ما، عرفان عرفای ما، همهی اینها «یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِیُرَوْا أَعْمالَهُم»[۵]، یعنی هم خود آنها بیرون آمدند هم اعمال آنها بیرون آمده است. بنا است اینها بروند اعمال خود را ببینند.
حساب و کتاب اعمال مؤمن
سؤال این است اگر آنجا «یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ»[۶] است همهی اعمال در مرئی و منظر اوّلین و آخرین قرار میگیرد، یک مؤمنی که کارهای بسیار خوبی انجام داده اعتقادات راسخی هم دارد، امّا در عمر او اتّفاق افتاده یک کارهای زشتی را هم مرتکب شده است. یعنی یک انسان جبهه رفته، یک انسان جانباز، یک انسان عاشق امام حسین، یک انسانی که یک عمری برای حضرت سیّد الشّهداء خدمت کرده، مجلسآرایی کرده، سفره پهن کرده، کفش جفت کرده، پس پردهی او یک زشتیهایی وجود دارد. بر حسب این آیات اینطور میفهمیم «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ»[۷]، یعنی آنجا خدا بنا دارد آبروی او را ببرد؟ برای او چه میماند وقتی به بهشت برود ولی آبرو پیش اوّلین و آخرین ندارد؟ آیا اینطور است؟ خدای متعال که میفرماید: «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ» یعنی تمام زشتیهای مؤمن روز قیامت برملا میشود؟ پیش انبیاء سرافکنده میشود؟ پیش خوبان، پیش بدها، یعنی دشمن شاد میشود؟ آنجا دشمنان ما به ما میخندند میگویند او هم اینطور بوده است؟ یعنی اینطور میشود؟
چگونگی سلطه ستمگران بر کشورهای جهان سوم
این از یک طرف سؤال در مورد مؤمنین است، از آن طرف در مورد کفّار، منافقین، ستمگران، زورگویان، گردن کلفتها که عمری با گردن کلفتی به همه زور گفتهاند، حقکشی کردهاند یا این قدرتهای بزرگ. آنها که بنای حکومتشان بر چپاول، بر غارت، بر پیشگیری از شکوفایی استعداد جمع کثیری از بندگان خدا است. کشورهای جهان سوم را اصطلاحاً کشورهای عقب نگه داشته شده میگویند، اینها خودشان نیستند، ولی برنامههای دنیای استعمار، شیاطین زورگو و چپاولگر طوری برنامهریزی کردهاند که جهان سوم باور کرده که باید نوکری کند و آنها هم اربابی کنند. زمان قدیم در زمان ارباب و رعیّتی چنین باوری بود، یک رعیّت همه طور باج به ارباب خود میداد امّا احساس ناراحتی نداشت، میگفت او ارباب است من باید همینطور رعیّت باشم او هم ارباب باشد. الآن اینها چنین وضعی را در دنیا برای عدّهای از کشورها که بحمد الله دارند بیدار میشوند، امّا این باور که اساساً علم برای دنیای غرب است، پیشرفت برای آنها است، انرژی هستهای برای آنها است، طب برای آنها است، صنعت برای آنها است، ما باید مصرف کننده باشیم ما نباید با آنها رقابت کنیم. اگر آنها توانستند بیش از قرنی چنین تحمیل فکر منحطّی که جامعهای را وادار کردند که تسلیم شود و هیچ وقت فکر پیشرفت نداشته باشد، استعدادها را کشتند، خفه کردند. بعد هم این همه اموال کشورهای جهان سوم را، نفت آنها را به بهانههایی بردند، مستشاران خود را آوردند، انواع غارتهای فکری، سیاسی، مادّی از آنها کردند. در کنار این چپاولهای خود کارهای خیری هم انجام میدهند، گاهی به جنگ زدهها کمک میکنند، گاهی میآیند به آنها پول میدهند.
ماجرای مرحوم سیّد ابوالحسن اصفهانی
مرحوم سیّد ابوالحسن اصفهانی آن مرجع بزرگ. انگلیسیها برای جنگ متّفقین در ارعاب بودند، جنگ که تمام شده بود پیش آیت الله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی آمده بودند سفیر انگلیس پول آورده بود، گفته بود دولت بریتانیا نذر کرده بود این جنگ تمام شود ما این پول را به شما بدهیم که خرج طلبهها در مدارس کنید. مرحوم آیت حق، آیت الله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی… آقای بهجت، سلام خدا بر این مرجع عارف بزرگ، خیلی از آقای سیّد ابوالحسن اصفهانی تجلیل میکرد هم از حافظهی او، میگفت تمام کتابها در سینهی او بود، هر چه خوانده بود از یاد او نرفته بود، بدون مطالعه هم گاهی میآمد درس خارج را شروع میکرد اصلاً کم نمیآورد. هم از نظر تعبّد، نسک، عبادت، میگفت در کبر سن هم اعمال امّ داوود او ترک نمیشد و در عبادت اعجوبه بوده است.
ایشان اوّلاً به سفیر انگلیس که یک جای خلوت خواسته بود گفته بود ما خلوتی نداریم، از علمای دیگر هم دعوت کرده بود وقتی سفیر میآید آنها هم حاضر باشند، مذاکرات را بشنوند. وقتی آن پول را به عنوان نذر میدهد مرحوم سیّد ابوالحسن پول را میگیرد بعد هم میگوید من این را قبول کردم ولی شما در این جنگ خیلی هزینه دادید، شنیدم مملکت شما فقرای زیادی پیدا کرده، من به شما میدهم، به شما بخشیدم شما ببرید خرج فقرای خود کنید ما خود را اداره میکنیم.
کار خیر برای تفرقه بین مسلمانان
این پولهایی که اینها میدهند بعضی میگیرند برای اختلاف شیعه و سنّی در یک مناطقی به مقدّسات اهل سنّت لعن کنند یا عکس آن، مجالس روضه برگزار کنند. مسجد میسازند، وهابیها مسجد میسازند، خیلی مسجد میسازند. آیا اینهایی که مسجد میسازند، اینهایی که به فقرا کمک میکنند روز قیامت خدا برای آنها حسابی باز کرده است؟ کار خیر آنها پشت ویترین میرود اوّلین و آخرین تماشا میکنند میگویند بوش چه خدماتی کرده، اوباما کجاها رفته چه کارهایی انجام داده است؟ آیا اعمال خیر اینها آنجا نمود دارد؟ یا گناهان افراد موحّد در آنجا سرافکندگی دارد؟ این یکی از سؤالاتی است که باید جواب آن را از خود قرآن کریم خواست.
حساب اعمال خیر ستمگران و کفّار
در رابطه با اعمال خیری که کفّار، ستمگران، زورگویان، آدمکشها، بیرحمها، قسی القلبها که زندگی آنها شرارت بوده در کنار شرارتها کارهای خیری هم انجام دادهاند. در ارتباط با اینها چند مسئله قابل ذکر است، یک مسئله این است که خداوند منّان قولی که داده «إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً»[۸]، خدا بنا دارد کار خیر احدی را ضایع نکند. خدا کار آنها را هم براساس این آیه بیپاسخ نمیگذارد، «إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً». حسن فاعلی را مطرح نمیکند حسن فعلی را مطرح میکند، هر کسی کار زیبایی انجام داد خدا این کار را ضایع نمیکند. چون خدا چنین قولی داده شما بدانید در این عالم خدا جبران میکند. یا یک جایی از او تعریف میکنند این اجر او میشود یا یک بلایی بنا بوده به او برسد با این کار خیری که انجام داده خدا جلوی بلا را نسبت به او میگیرد یا بنا بوده عمر او کوتاه شود با این کارهای خیری که انجام داده خدا عمر او را طولانی میکند. آنجا هم وقتی حساب و کتاب میکند میگوید تو آن کارهای خیر را انجام داده بودی من در مقابل آن چند سال به تو عمر دادم یا اینکه جان گرفتن را برای او آسان میکند، عذاب او را برای بعد میگذارد. این یک نکته است.
باطل بودن تمام اعمال خوب بدون تقوا
نکتهی دوم اینکه از ابتدا اینها زمینهی قبولی ندارند، «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَََ».[۹] انسان وقتی تقوا نداشته باشد جیب او سوراخ است، هر چه پول کسب میکند در جیب میریزد ولی جیب او این را نگه نمیدارد. انسانی که کفر دارد، نفاق دارد، قساوت و بیرحمی دارد، روحیهی آدمکشی دارد، جیب روح چنین کسی سوراخ است، هر چه عمل خیر در آن بریزد نمیماند، همه میریزد و از بین میرود. پس نکتهی دوم این شد اینها در باطن در ملکوت اساساً رویشی ندارد تا اینکه در آنجا بماند پشت ویترین قرار بگیرد.
یک عدّهای هستند اعمال خوب انجام دادهاند، وقتی اعمال خوب انجام دادند نه کفر داشتند نه نفاق داشتند و نه اینکه شرارت آنها غالب بر خوبیهای آنها بوده است. آنها در آن فرصت اعمال خیری انجام دادند. ولی بعد مرتد شده، کافر شده، منافق شده، بعداً به سلطنت رسید موقعیّت پیدا کرد آن وقت چموشی کرد، تا رئیس نشده بود هیچ کار بدی انجام نمیداد خیلی انسان خوبی بود، ولی حالا که رئیس شده قدرت پیدا کرده مست شده مردم را آزار میدهد. اینها چه حکمی دارند؟
حبط اعمال
در کنار دو قانونی که عرض کردیم دو قانون دیگر را خدا در قرآن مطرح فرموده، اسم یک قانون حبط یا احباط الهی است، حبط یعنی خنثی شدن، باطل شدن، بیاثر شدن، احباط که مربوط به پروردگار متعال است یعنی ابطال کردن، مهر باطل به نامهی کسی زدن. این یکی از قوانین است. ما شش مورد در قرآن کریم یافتیم که شش عمل باعث میشود که اعمال قبلی انسان اثر خود را از دست بدهد، مثل همهی فعل و انفعالاتی که شیمیستها، آلیاژی که درست میکنند، موادّ شیمیایی که یک خاصّیتی داشت چیزی به آن میزنند خاصیّت خود را از دست میدهد، شیر را با مواد بازدارنده از خاصیّت خنثی میکنند.
در دنیای ما، در زندگی ما فراوان از این کارها وجود دارد، یک چیزی خاصیّت دارویی دارد امّا یک مادّهی آن را کم و زیاد میکنند نه تنها خاصیّت دارویی پیدا نمیکند بلکه کشنده هم میشود، مسموم هم میشود. اعمال عبادی همینطور است، گاهی این عمل عمل خوبی بوده امّا بعداً که اعمال بد انجام میدهد موادّ آن را مخلوط میکند عوض اینکه اثر درمانی برای او داشته باشد اثر هلاکتی برای او پیدا میکند.
عوامل ایجاد کنندهی حبط اعمال
شش مورد از قرآن کریم قرائت میکنیم. اوّل شرک است، خدای منّان به وجود نازنین پیغمبر خود خطاب میکند: «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ»[۱۰]، ای پیغمبر تو که اشرف خلایق هستی، حبیب من هستی، رسول خاتم من هستی، آخرین پیام من را تو آوردی به بشر دادی، نجات دهندهی همهی نسلها تا قیامت هستی، اگر تو هم مشرک شوی یعنی غیر خدای خود کس دیگری را مؤثّر در عالم بدانی، به جای دیگر چشم بدوزی، به کس دیگر تکیه کنی، چه شرک عملی که ریا باشد چه شرک عبادتی و چه شرک اعتقادی، همهی اینها، «لَئِنْ أَشْرَکْتَ» به طور مطلق. عمل تو که به وسعت همهی عالم است «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمینََ»[۱۱]، سفرهی عبادت پیغمبر به وسعت همهی عالمین است، تو تغذیه کنندهی تمام عالمین هستی، امّا تو هم اگر مشرک شوی این شرک عمل تو را، تمام کارهای خیر تو را خنثی میکند. «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ».
ریا شرک خفی
شرک هم انواعی دارد ولی چیزی که برای بنده و شما خطرناک است و چه بسا مبتلا هم هستیم پناه به خدا میبریم در این روزهای خوب، در این شبهای بسیار نورانی، ریا است. ریا شرک خفی است، ظاهر کار عبادت است کار خیر است، در باطن کار خدا نیست فریب دادن مردم است، جا انداختن خود است. انسان نماز میخواند نماز با قرائت، حال خوبی هم دارد، مهمان وارد میشود به ملاحظهی مهمان رکوع خود را کمی طولانی میکند، سجدهی خود را کمی طولانی میکند، نماز او حبط شد. چیزی با آن مخلوط کرد این خوراکی که میرفت به او پر و بال بدهد او را بالا ببرد اهل معراج کند، این میکروب ریا، ویروس ریا که با این مخلوط شد به کلّی این را برعکس کرد. ریا کشنده است، مهلک است، «لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ».
انواع شرک موجب حبط عمل است. تا اینجا برای این جلسه تا ادامه در جلسات بعد. اینها مطالبی است که هم بعد معنوی دارد هم بعد تفسیری دارد و هم بعد اخلاقی و عملی دارد.
کمک به مردم یمن
دنیای اسلام گرفتار است ما باید به آنها کمک کنیم. هم باید کمکهای مالی خود را دریغ نداریم و به یمن کمک کنیم. یمن را ویران کردند، یمن را از بین بردند. مردم مظلوم یمن که تعداد زیادی از یمنیها شیعیان امیر المؤمنین هستند، شیعههای ۱۲ امامی هستند، اینها یا حسین میگویند یا علی میگویند، دارند اینها را زیر پا له میکنند، دنیا هم دارد تماشا میکند و متجاوز را تجهیز میکند. عین صاحب سگی که سگ خود را برای گرفتن گوسفندی، دریدن گوسفندی تشویق میکند آمریکای گرگ سگ خود را ول کرده و میگوید برو بگیر، دارند نابود میکنند.
کمک به مردم عراق
دعا اسلحهی مؤمن است، امام حسین کشتی نجات است همه را از بحرانها نجات میدهد. باید هم توسّل کنیم و هم دعا کنیم. در عراق داعش امروز در رمادی که بزرگترین شهر استان الانبار است جنایات زیادی کردهاند، چه بسا شهر هم ساقط شده، در اختیار آنها قرار گرفته، ۷۰ کیلومتری بغداد است. اگر بتوانند آنجا را بگیرند بعد به طرف بغداد بیایند بغداد را بگیرند عتبات عالیات را به آتش میکشند، قبور ائمّهی ما را ویران میکنند. اجمالاً در شرایط بسیار سختی هستیم و به این دلهای پاک شما در این لیالی متبرّکهی رجب و شعبان نیاز داریم.
آقای بهجت، رضوان خدا بر ایشان باد، میگفتند خود را به جای آنها بگذارید، تا درد آنها را لمس نکنید به فکر آنها نباشید این بلا سر خود شما میآید. درد آنها را لمس کنید، ببینید کودکان آنها چه میکنند، زنهای آنها چه میکنند، شب و روز بمب بر سر آنها میریزد آتش به سر آنها میریزد. هم کمک دعایی کنید، کمک نذری کنید، کمک توسّلی کنید، هم کمک مالی کنید.
ذکر مصیبت حضرت علیّ اکبر
ما هم امشب دست گدایی خود را به دامن حضرت علیّ اکبر امام حسین ببریم که جزء مصائب سخت حضرت سیّد الشّهداء است. از مرحوم آیت الله سیّد عبد الکریم کشمیری سؤال ش: سختترین مصیبت امام حسین کدام بود؟ ایشان پاسخ دادند: مصیبت علیّ اکبر علیه السّلام از همه سختتر بود. دلیل بر سختی مصیبت هم چند مسئله است یکی حالت حضرت زینب بود. حضرت زینب خیلی پردهنشین بود مثل مادر خود بود، از نامحرم خیلی پرهیز میکرد، در مدینه امیر المؤمنین نمیگذاشت برای زیارت روزها برود، شب میرود که کسی قد و قامت او را نبیند. در کوفه مجلس تفسیر داشت ولی یک وقت نامحرم او را ندیده بود. بچّههای او شهید شدند جنازهی بچّههای او را امام حسین آورد ولی حضرت زینب از خیمه بیرون نیامد. تنها جایی که حضرت زینب از خیمه بیرون آمد دو دست خود را روی سر گذاشته بود فریاد میکرد: «وَا ثَمَرَهَ فُؤَادَاهْ»، وای میوهی دلم، وای پسر برادرم. گاهی هم میگفت: «وا أخیّا»، وای برادرم.
این نشان میدهد حضرت زینب باور داشت که اگر زودتر نرود روی جنازهی علیّ اکبر خود را نیندازد ممکن است امام حسین جان بدهد.
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ نَسأَلُکَ وَ نَدعوک بِاسْمِکَ الْعَظِیمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَکْرَمِ إِلَهَنَا بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَه وَ الحَسَنِ وَ الحُسَین یَا الله یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ یَا إِلَهَ العَاصِین».
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی انعام، آیه ۱۶۰٫
[۳]– سورهی محمد، آیه ۷٫
[۴]– سورهی عنکبوت، آیه ۶۹٫
[۵]– سورهی زلزله، آیه ۶٫
[۶]– سورهی طارق، آیه ۹٫
[۷]– سورهی زلزله، آیه ۷ و ۸٫
[۸]– سورهی کهف، آیه ۳۰٫
[۹]– سورهی مائده، آیه ۲۷٫
[۱۰]– سورهی زمر، آیه ۶۵٫
[۱۱]– سورهی انبیاء، آیه ۱۰۷٫
پاسخ دهید