- عوامل رسیدن به سلوک إلی الله
- عوامل مؤثر در زندگی ابدی انسان
- عوامل حبط اعمال انسان
- رعایت تقوا و حریم الهی
- لزوم وجود قانون در جامعه
- اهمّیّت تبعیّت از قانون در صحنههای نظامی
- اتّحاد ثمرهی پیروی از خدای متعال و رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
- تفرقه، عامل پیروزی استعمارگران بر ملّتها
- توصیهی خدای متعال به امّت اسلامی
- انسانها قشون خدای عزّوجلّ هستند
- تقویت ارتباط با خدای عزّوجلّ
- لزوم تبعیّت از جانشین امام زمان
- فرمایشات امیر المؤمنین علیه السلام در مورد رعایت ادب
- ادب دلها را شکار میکند
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهُِ فِی أَرْضِهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللَّهَِ عَلَى خَلْقِهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ، یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یَهْتَدِی بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی سَیِّدِ الأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلین طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّد وَ آلِهِ الْمَعْصومِین سِیَّمَا الْحُجَّه بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِین أَرْوَاحُنَا وَ أرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ».
عوامل رسیدن به سلوک إلی الله
حرکت به سوی حضرت حق، سلوک إلی الله حدّاقل سه رکن اساسی دارد؛ یکی فکر، دوم ذکر، سوم تقوا که این هر سه لازم هستند. اگر کسی بخواهد در سیر خود گرفتار مانع نشود و درجات قرب پروردگار متعال را به دست بیاورد باید هم از درون از نظر عقلی کار کند و هم از نظر قلب، دل، به یاد خدا باشد که اسم آن ذکر است و هم عقل شکوفا شود، هم دل مشتعل باشد و هم رعایت انضباط عملی و تقوای جوارحی و جوانحی داشته باشد. فکر اوّل قدم و اعتبار برای دل و عمل است. احساسی که عقل و دلیل و برهان و دانش و بینش دنبال آن نیست، طوفانی است که میآید و میرود امّا وقتی انسان به کسی علاقه دارد، محبّت دارد، دلش به نام او گرم است، او را از یاد نمیبرد، براساس معرفت و فکر به او دل داده این از بین نمیرود. بر این اساس باید فکر را در فرهنگ زندگی خود وارد کنیم و تمرین کنیم که همهی کارهای ما با فکر انجام شود. فکر در چه مسئلهای؟ در مهمترین مسائل زندگی اولویت دارد که ما فکر خود را به کار ببریم.
عوامل مؤثر در زندگی ابدی انسان
یکی از مسائلی که در زندگی انسان نقش تام و تمام دارد و سرنوشت انسان به آن میانجامد مسئلهی ابدیت و زندگی بعد از مرگ است. در زندگی بعد از مرگ اگر انسان بخواهد یک زندگی سعادتمند داشته باشد هم باید در اینجا کارهای خوب انجام دهد، طاعت خدا را داشته باشد، از گناهان پرهیز کند، عبادتهای فکری و احساسی و عملی داشته باشد و هم مواظب باشد که اندوختهها و ذخائرش آتش نگیرد. اینکه انسان کار خوبی انجام دهد، تلاشی را صورت دهد، شهرت خوبی به دست بیاورد، خوشنامی به دست بیاورد، یا در سیر باطنی به موفّقیّتهایی دست پیدا کند، اهل شهود بشود، اهل کشف بشود، اینها هیچ کدام برای انسان مصونیت نمیآورد، آدم باید سعی کند اگر آدم خوبی است خوب بماند، اگر کار خوبی انجام داده کار خوب خود را سالم نگه دارد که بتواند آن را برای آخرت حفظ کند. اگر انسان نتواند اعمال خوب خود را حفظ کند خسران دنیا و آخرت بر او عارض میشود. کسانی که میخواهند اعمال صالح و افکار مرضیّ پروردگار و دلهای بااحساسشان از اموری که آن را نابود و بیاثر میکند مصونیت پیدا کنند باید آسیبهایی که قرآن کریم تحت عنوان حبط عمل مطرح کرده خود را از این آسیبها حفظ کند.
عوامل حبط اعمال انسان
پنج چیز است که در بینش وحیانی براساس فرمایش پروردگار متعال عمل انسان را حبط میکند که یک بخش آن در سورهی مبارکهی حجرات است. عرض کردیم سورهی حجرات کلاس و دانشگاه و مکتب اخلاق است. در کلاس سورهی حجرات نحوهی ارتباط با خدا، نحوهی ارتباط با خدا، نحوهی ادب با رسول خدا، نحوهی ادب اجتماعی، نحوهی ادب باطنی مطرح شده است.
رعایت تقوا و حریم الهی
در اوّلین آیات سورهی مبارکهی حجرات پروردگار متعال اوّلین دستوری که دستور رعایت ادب در برابر خدا و رسول خدا، رهبر آسمانی بیان میفرماید این است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»[۲] مؤمنین، مواظب باشید بر خدا پیشی نگیرید، بر رسول الله پیشی نگیرید، «وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ». اگر شما رعایت حریم خدا را نکردید، بر خدا پیشی گرفتید، از رسول الله جلو افتادید –توضیح خواهیم داد که چگونه میتوان از رسول و خدای رسول جلو افتاد- این نشانهی بیتقوایی است، «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» تقوا را رعایت کنید، حریمداری کنید، «إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» چه اینکه خدای متعال هم حرفهایی که گاهی شما میزنید جلوتر از خدا و رسول حرف میزنید، خلاف قول خدا و رسول حرف میزنید، خلاف دستورات آنها پیش میروید یا عقب میمانید؛ خدا اینها را هم میبیند و هم میداند. چون خدا هم شنوا و هم دانا است اگر رعایت قرقگاههای خدا را نکردید، مرزهای دین خدا را، مرزهای مدیریّت رسول الله را در نظر نگرفتید پروردگار متعال شما را در عداد کسانی که حفاظ ندارند قرار میدهد. تقوا حفاظ است، تقوا باعث میشود که آتش معصیت به انسان نفوذ نکند و دارایی انسان را نسوزاند. کسی که رعایت حریم خدا و رسول را نمیکند یعنی حفاظ ندارد، وقتی حفاظ نداشت خدا که میداند شما گرفتار چه نوع طغیانها و چموشیها در دین خدا هستید، اصول خدا محوری، دین محوری و رهبر محوری را رعایت نمیکنید، آن وقت مشکل پیدا میکنید.
لزوم وجود قانون در جامعه
در اینکه بر خدا و رسول پیشی نگیرید نکتهی اساسی در جامعهای که این جامعه میخواهد هرج و مرج نباشد (هدف از پیشی نگرفتن بر خدا و رسول این است که میخواهیم در جامعه هرج و مرج نباشد). اگر جامعه بخواهد در هرج و مرج نباشد دو چیز برای جامعه ضروری است: یکی قانون است و دیگری مدیریّتی که این قانون را اجرا کند؛ یعنی حکومت. اگر جامعه بخواهد جامعهی منظّمی باشد، جامعهی متمدّنی باشد، جامعهی توأم با امنیت باشد، گرفتار آفت ناامنی نشود، گرفتار آتش فتنه، آشوب و هرج و مرج داخلی نشود باید قانون داشته باشد. جامعهای که قانون ندارد، هیچ کسی حقّ خود را نمیداند به دلیل اینکه انسانها افزونطلب هستند هر کسی ممکن است هر چیزی را حقّ خود بداند، به حقّ همدیگر تجاوز میکنند، تعرّض میکنند، عکس العملها به وجود میآید، افساد میشود، خونریزی میشود، تنازع میشود، کینهها بالا میرود و مرتّب قتل و غارت به وجود میآید.
بیقانونی درد بیدرمان است، جامعه باید قانون داشته باشد. هیچ کسی فوق قانون نیست، هیچ مقامی در جامعهی اسلامی فوق قانون نیست، قانون بر همه چیز مقدّم است. حالا اگر قانون داریم ولی حکومت نداریم که قانون را اجرا کند، ملوک الطّوایفی است؛ دولت حرفی میزند، قوّهی قضائیه حرف دیگری میزند، مجلس حرف دیگری میزند، نهادهای دولتی حرف دیگری میزنند، خود کابینه با همدیگر تضاد دارند، رئیس جمهور چیزی میگوید و نظام چیز دیگری میگوید. این نظام، یک نظام متمدّن مقبول نیست. وقتی جامعه مقبولیّت عمومی پیدا میکند که هر کسی جای خود را بداند و از جای خود به جای دیگر تعدّی پیدا نکند. عدالت وضع شیء در موضع له است. اگر هر چیزی را در جای مناسب خود قرار دادیم میشود عدل امّا اگر جا به جا بود، اگر گوش به جای چشم بود، چشم به جای گوش بود، چقدر هم نازیبا بود و هم اوضاع به هم میریزد. جای چشم آنجا است، جای گوش آنجا است، جای مغز هم جای فرماندهی است، نمیشود آن را جا به جا کرد. باید چشم و دست فرمان مغز را ببرد.
اهمّیّت تبعیّت از قانون در صحنههای نظامی
در جنگها فرماندهی حرف اوّل را میزند، اگر جنگی بود، نظامی بود، قشونی بود، فرمانده لایقی هم بود امّا سرباز منتظر فرمان فرمانده نیست و هر وقت خودش خواست برود حمله کند، آشفتگی به وجود میآید یا فرمانده دستوری میدهد و او میگوید: خیر، من فکر میکنم من از او بهتر دستور میدهم. این گناه در سازمانهای نظامی نابخشودنی است. در مورد سرباز متمرّد، نظامی متمرّد دادگاه صحرایی تشکیل میدهند، مجازاتهای سنگینی در تمام دنیا برای اینگونه تمرّدها در نظر گرفته شده است و این کار، کار عقلایی است. جنگ سرنوشت یک ملّت را رقم میزند. در جنگ هر کسی نمیتواند به رأی خود عمل کند. در محیطهای نظامی، انضباط نظامی، جزء اولویتهای اوّل است. حتّی چیزهایی که انسان برای آنها توجیهی ندارد، پیش فنگ میکنند، پا فنگ میکنند، عقبگرد میکنند، جلو برو میگویند، قدمها را یکجا بر میدارند، اینها مثل کلماتی که مفهوم داشته باشد که بخواهیم آنها را ترجمه کنیم نیستند ولی عقلای عالم اینها را امضا کردند؛ چرا؟ برای اینکه میخواهند نظاممند باشند و میخواهند به انضباط عادت کنند. باید این مجموعه تحت فرمان فرماندهی باشد. این رعایت انضباط و اجرای دستور فرماندهی را مرتّب تمرین و تکرار میکنند که اگر وقتی جنگ پیش آمد نگویند من توجیه نیستم. توجیه باشی یا نباشی جنگ است و سرنوشت جنگ را مجموعهی قشون و نیروها تعیین میکنند و این مجموعهی قشون و نیرو باید تحت نفوذ فرماندهی باشد و الّا هرج و مرج به وجود میآید و شما جبهه را از دست خواهید داد قافیه را خواهید باخت و باعث تسلّط دشمن بر خود میشوید.
اتّحاد ثمرهی پیروی از خدای متعال و رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
روی این اساس است که ادب در حضور خدا و رسول الله که فرماندهی کلّ عالم را دارد، او ملک است «هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ»[۳] خدای متعال ملک است، یعنی خدا پادشاه عالم است، خدا فرمان فرمای عالم است و این رسول الله جانشین فرماندهی است، خلیفه است. وقتی کسی در موضع فرماندهی کل قرار گرفته و تمام گفتار جانشین فرماندهی از ناحیهی او است این مجموعهی امّتی که به صورت امّت است باید از او اطاعت کند. امّت را امامت امّت میکند.
تفرقه، عامل پیروزی استعمارگران بر ملّتها
امّت یعنی قشونی که هدف واحدی دارد، دشمن واحدی دارد، با یک فرماندهی اداره میشود، پرچمهای مختلفی که اینها را قطعه قطعه و تجزیه کند… این کشورهای استعماری آمدند کشورهای بزرگ دنیای شرق را تجزیه کردند، هر کشوری را به چند قسمت تقسیم کردند. بحرین جزء ایران بوده که انگلیس آن را جدا کرده است. چرا جدا کرده؟ برای اینکه اگر جمعیت زیادی با یک فرماندهی کنار هم باشند قدرت فوق العاده خواهند داشت امّا اگر ما یک فرماندهی را به ده فرماندهی تقسیم کردیم و جمعیت میلیونی را به صد جا تقسیم کردیم اینها نیرویی ندارند، اینها مقاومتی ندارند. هر گروه قوی که به اینها مراجعه و حمله کند اینها را از پا در میآورد. از آن خیانتهای بسیار مرموزانه، از آن خیانتهای بسیار خانمانسوزی که اینها رعایت کردند تجزیهی ملّت اسلامی است. الآن هم ایجاد اختلافی که در کشورهای مختلف اسلامی صورت میگیرد که این جریان تکفیر را هم ایجاد کردهاند اینها همه تزهای استعماری دشمن درجهی یک اسلام و دشمن درجهی یک اسلام و دشمن درجه یک قرآن کریم و عزّت مسلمانها آمریکا و انگلیس است. اینها میخواهند تجزیه کنند.
توصیهی خدای متعال به امّت اسلامی
خدای متعال برای پیشگیری از تجزیه میگوید وحدت خود را از دست ندهید. وحدت شما به وحدت فرماندهی است، وحدت فرماندهی هم به نفوذ فرماندهی است. باید رعایت حریم فرماندهی را بکنند. هیچ سرباز و هیچ ستاد و هیچ نیروی پشتیبانی قبل از دستور فرماندهی حقّ عملیات ندارد و وقتی هم فرمان میدهد کسی حقّ مسامحه ندارد. فرمانده باید فرمان بدهد و لشکر به دنبال او حرکت کنند.
انسانها قشون خدای عزّوجلّ هستند
فرمانهای الهی هم در مورد عموم عملکرد ما است. ما قشون خدا هستیم «لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[۴] چشم ما قشون خدا است، گوش ما قشون خدا است، اعضا و جوارح ما جنود حق هستند لذا روز قیامت خدای متعال به آنها دستور میدهد که شهادت بدهید و آنها هم شهادت میدهند و فرمان خدا را اطاعت میکنند. قشون خدا باید تحت فرمان خدا باشد. هر گناهی که انسان انجام میدهد در واقع قرق فرماندهی را نادیده میگیرد، تمرّد از فرمان فرمانده کلّ عالم است لذا هیچ گناه کوچکی کوچک نیست. خانمهایی که گاهی نذر و نیاز دارند، سفرهی حضرت رقیّه دارند، سفرهی حضرت ابا الفضل دارند، به مجلس روضه میروند، گریه میکنند، نماز هم میخوانند ولی حجاب را رعایت نمیکنند، قانون حجاب که در قرآن آمده است را رعایت نمیکنند و میگویند این چیزی نیست. نگویند این چیزی نیست، این منطقهی مین است، عاقبت انسان را تباه میکند، به چه کسی پشت میکنی؟ این حرف که حرف برادر و خواهر تو نیست حرف خدا است. آیا نمیخواهی به حرف خدا عمل کنی؟ گاهی بیدقّتی است و بدتر از آن عادت به غیبت است، نیش زبان است، بیادبی خانوادگی است، صدا بلند کردن است، بیتحمّلی است.
اگر انسان به این موارد توجّه داشته باشد که قشون خدا است، فرمانده بالای سر ما است و برای اینکه ما در درون خود منسجم شویم خداوند این قوانین را هم در خانواده و محلّه و هم در کشور وضع کرده است تا ما را منظّم کند و منضبط بار بیاورد. این رعایت انضباط انسجام جبهه است، اقتدار جبههی توحید علیه جبههی شرک است.
تقویت ارتباط با خدای عزّوجلّ
حالا که اواخر ماه شعبان است و میخواهیم مهمان خدا بشویم همهی ما، خانمهایی که رعایت نمیکنند، با خدا رابطهی دوستانه برقرار کنند، چه کسی جای خدا را برای آنها میگیرد؟ عزّت به دست خدا است، ذلّت به دست خدا است، زندگی به دست خدا است، مرگ به دست خدا است، دلها به دست خدا است، خدا ما را امتحان میکند ابدیّت و بهشت به دست خدا است. نمیشود انسان رابطهی خود را با چنین خدایی قطع کند! چوب خدای متعال صدا ندارد، او میزند و آدم میخورد و نمیفهمد از کجا میخورد لذا در این روزها هم این عبارت دعا را تکرار کنیم. «اللّهُمَّ انْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِیَ مِنْهُ»[۵] خدایا ماه شعبان هم دارد تمام میشود میترسم ماه شعبان تمام شود و من هنوز رو سیاهی داشته باشم و شرم داشته باشم به مهمانی خدا در ماه مبارک رمضان بروم. خدایا اگر تا کنون، در ماه شعبان بخشیده نشدهام در این چند روز باقیمانده گناهان من را پاک کن. «انْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِیَ مِنْهُ» در این چند روز باقیمانده از ماه شعبان ما را مورد مغفرت خود قرار بده. اگر خواستیم خدا ما را ببخشد ما باید برای خدا رفتار خود را تنظیم کنیم، خداپرست بشویم، دیگر گناهانی که انجام میدادیم را انجام ندهیم، اگر نیش زبان داشتیم دیگر نداشته باشیم، اگر حرامخواری میکردیم دیگر نخوریم، اگر بد چشم بودیم دیگر نباشیم، اگر بد دست بودیم دیگر نباشیم، اینها را باید رعایت کنیم.
لزوم تبعیّت از جانشین امام زمان
«لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» در مجموعهی اسلامی آن کسی که در رأس حکومت میکند امام زمان ما است، امام زمان خلیفهی خدا است. در زمان غیبت ولی فقیه است. کسی که به دستورات او ترتیب اثر نمیدهد از خدا و رسول پیشی میگیرد «لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ». کسی فکر نکند روشنفکر است باید به سلیقهی خود عمل کند، این کار باعث ایجاد به هم ریختن مملکت و ایجاد هرج و مرج است. وقتی فتنه آمد خود فتنهگر هم میسوزد. در این جریانات مذاکره بعد از آنکه پرچمدار یک کشور خطوط قرمزی را معیّن میکند، اعلام میکند که من دغدغهی جدّی دارم کسی در مقابل او بگوید من دلواپسی ندارم. این هم بیادبی است، هم به هم ریختن اوضاع است، معنی ندارد چند صدا در یک حکومت بلند شود. اینکه حکومت نیست، اینکه قبول کردن حاکمیت نیست، این ضربه زدن به مملکت است، دو قطبی کردن مملکت است، جری کردن دشمن است.
این آیات کریم آیاتی است که سعادت جامعهای که میخواهد به تمدّن و قدرت برسد را تضمین میکند. «لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» بر خدا و رسول خدا پیشی نگیرید. هم قوانینی که آنها وضع کردند، از دستوراتی که آنها صادر میکنند تبعیّت کنید. مواظب باشید جلوتر از امام رکوع و سجده را به جا نیاورید، او امام شما است. وقتی شما قبول کردید نماز را به جماعت بخوانید میگویید من نماز جماعت میخوانم ولی شما جلوتر بخوانید! اینکه نماز جماعت نمیشود. در اسلام تمام اعمال ما مانند نماز جماعت است. امام المسلمین، آن کسی که امام زمان ما است، یا آن کسی که نایب امام زمان ما است، امام امّت و امام جماعت ما است، ما در تمام کارها وظیفهی شرعی و قانونی داریم که رعایت ادب کنیم و از او جلو نیفتیم.
چند حدیث راجع به رعایت ادب را در محضر شما خواهم خواند و یکی، دو نمونه از آثار شوم رعایت این قانون الهی که در قرآن کریم آمده است که در تاریخ وجود داشته و تا به امروز ما چوب آن را میخوریم خدمت شما تقدیم خواهم داشت. (صلوات)
فرمایشات امیر المؤمنین علیه السلام در مورد رعایت ادب
امیر المؤمنین (علیه الصّلاۀ و السّلام) در نهج البلاغه میفرمایند: «الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَهٌ»[۶] به لباسهای فاخر حلّه میگویند. «الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَهٌ» آداب، رعایت ادبها در مجاری مختلف است؛ ادب فرزند در برابر پدر، در برابر مادر، ادب پدر در خانواده، پدر باید مظهر ادب باشد، مادر باید مظهر ادب باشد. پدر ناسزا بگوید، پدر دروغ بگوید، پدر داد بزند و توقّع داشته باشد خانواده اینطور نباشند که توقّع درستی نیست. هر کسی باید ادب را از خود شروع کند. اگر انسان بخواهد به او بیاحترامی نشود نباید به دیگران بیاحترامی کند. معامله است؛ وقتی انسان یک طرفه حرکت کند موفّق نخواهد شد.
«الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَهٌ» ادبها لباسهای فاخر هستند. آدم وقتی لباس فاخر میپوشد برای این است که مورد احترام قرار بگیرد. آن چیزی که شما را مورد احترام قرار میدهد ادب شما است. لباس اینقدر باعث کسب احترام برای انسان نمیشود ولی ادب انسان را در دلها جای میدهد.
فرمود: «الْأَدَبُ یُغْنِی عَنِ الْحَسَبِ»[۷] بعضی از افراد آقازاده هستند، پدر او مدیر کل است، پدر او روحانی است، پدر او فرمانده است، پدر او طبیب است امّا خود شخص از چنین پدری نصیبی ندارد. در این روایت امیر المؤمنین (علیه الصّلاۀ و السّلام) میفرماید: آن چیزی که به انسان ارزش میدهد حسب نیست، ادب است.
ادب دلها را شکار میکند
اگر انسان باشد ولو اینکه پدرش کارگر باشد، باربر باشد، جاروکش شهرداری باشد، اشکالی ندارد هر کس فرزند او را میبیند میگوید ماشاءالله آقا است، حرکات و سکنات و سبقت بر سلام او و… همهی حرکات او به جا است. میگوید: درود بر این شخص، چقدر با ادب است. ولو پدر انسان در جامعه چندان شخص مطرحی نباشد ولی وقتی خود شخص ادب داشته باشد دلها را شکار میکند امّا اگر انسان از خانوادهی بزرگی باشد ولی ادب نداشته باشد مثل پسر نوح میشود (پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوّتش گم شد). بنابراین آنچه که در جامعه برای انسان ایجاد ارزش میکند ادب است نه حسب.
در روایت دیگری امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمود: پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) (صلوات) فرمود: «خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ لَمْ یَکُنْ فِیهِ کَثِیرُ مُسْتَمْتَعٍ»[۸] پنج چیز است که اگر انسان این پنج چیز را کسب نکرده باشد خیر قابل ملاحظه و امیدی در او نیست، «قِیلَ وَ مَا هُنَّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ الدِّینُ وَ الْعَقْلُ وَ الْحَیَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ حُسْنُ الْأَدَبِ» این پنج چیزی که سبب برکت انسان میشود، انسان را امید جامعه قرار میدهد، این پنج مورد هستند که اوّلین مورد آن دین است. آدم دیندار دلگرمی مردم است چون دین دارد همه میدانند خداترس است، به خاطر خدا به مردم توجّه میکند. هیچ کسی از او احساس ناامنی نمیکند و میگوید او انسان دینداری است، من از او نگرانی ندارم.
«وَ الْعَقْلُ» عقل انسان را عقال میکند، نمیگذارد انسان خود را به کارهای پست و بیارزش آلوده کند. عقل برای انسان شخصیت و متانت میآورد. آدم عاقل هر حرکتی را نمیتواند انجام دهد. حیا، ملاحظه؛ آدمهای بیحیا یعنی آدمهای بیملاحظه. بعضیها از مردم حیا دارند امّا از ملائکه و خدای ملائکه حیا ندارند. حتّی اگر بچّهای نزدیک او باشد کار بد انجام نمیدهد، امّا اگر تنها باشد گناه میکند در حالی که ملائکه همیشه با او هستند «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ»[۹] بالاتر از رقیب عتید خود خدا است، خدا همیشه با ما است. چرا اگر بزرگتری باشد، رئیس ما اینجا باشد انضباط را رعایت میکنیم ولی اگر رئیس نباشد انضباط را رعایت نمیکنیم؟ برای اینکه توجّه نداریم خدا با ما است، حیا ملاحظهی دیگران است، ملاحظهی استاد، ملاحظهی کسانی که سنّ بیشتری دارند، ملاحظهی کسی که به ما محبّت کرده است، ملاحظهی جامعه، ملاحظهی قانون، ملاحظهی منافع، ملاحظهی مصالح… همهی اینها حیا هستند. حیا همان ملاحظه کردن است. بیحیا یعنی انسان بیملاحظه، آدمی که ملاحظهی هیچ کسی و هیچ چیزی را نمیکند. حیا برای انسان خیر و برکت میآورد، به انسان شخصیت میبخشد.
چهارم «حُسْنُ الْخُلُقِ» خوشبرخوردی: انسانهایی هستند که زبان خوش و نیک دارند، نگاه و برخورد آنها همه مهربانانه است، خشونت ندارد، اخم ندارد، بدقلقی ندارد، بدزبانی ندارد، این جزء اموری است که انسان را دارای خیر قرار میدهد.
آخرین مورد هم حسن ادب است. خیلی با ادب است، رعایت کوچکترین چیز را میکند، همه جا یک کسی است که اصلاً کسی در عمر او از او سخن ناروا نشنیده است، پیش هیچ بزرگی پای خود را دراز نکرده است. ندیدیم وقتی پدر آمد پیش او از جا بلند نشود. حسن ادب خیر محض است، انسان را دارای برکت میکند.
امّا بی ادبی در برابر رهبران دینی تازگی ندارد «لَیسَ هَذا أوَّلُ قَارُورَهٍ کُسِرَت فِی الإسلَامِ»[۱۰] و هر کسی هم بی ادبی کند ضرر آن را خود او میبیند. آن کسی که سکّاندار کشتی است اگر ما بر خلاف او کشتی را گرفتار امواج طوفان کردیم چه کسی ضرر میکند؟ همان کسی که داخل کشته نشسته و به سکّاندار کشتی توجّه ندارد هم خودش را غرق میکند و هم کشتی را غرق میکند. همه ضرر میکنند امّا وقتی انسان در هواپیما نشسته، در اختیار ملوان است و در کشتی نشسته، در اختیار ملوان است در اتوبوس و اتومبیل نشسته به فرمان راننده دستکاری نمیکند سالم به مقصد میرسد. اگر در کار کسی که عهدهدار رساندن ما به جایی است دخالت کنیم و فرمان را از دست او بگیریم خود را مواجه به سقوط و خطر خواهیم کرد. وجود نازنین پیغمبر خدا فرمودند: قلم و دوات بیاورید که من چیزی بنویسم که بعد از من گرفتار خلاف نشوید. آنها بیادبی کردند، رعایت نکردند و حالا میبینید که دنیای اسلام گرفتار چه فتنههایی است، چه حکومتهای نالایقی به وجود آمدهاند و ملّتهای اسلامی تحقیر میشوند؛ چرا؟ برای اینکه یک بیادبی در تاریخ اتّفاق افتاد.
چند مورد را نوشته بودم ولی این موارد از مسائل روز است. ما از مسئولین امر توقّع ادب داریم، هم ادب قانونی، از قانون جلو نیفتند، هم رعایت ادب رهبری، خدا فرمان را به دست او داده است. او باید شما را ببرد، جلوتر از او بروید و فرمان را از او بگیرید، همه را گرفتار سقوط خواهید کرد.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی حجرات، آیه ۱٫
[۳]- سورهی حشر، آیه ۲۳٫
[۴]– سورهی فتح، آیه ۴٫
[۵]– وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۰۱٫
[۶]– نهج البلاغۀ، ص ۴۶۹٫
[۷]– بحار الأنوار، ج ۷۲، ص ۶۸٫
[۸]– الأمالی (للصدوق)، النص، ص ۲۹۱٫
[۹]– سورهی ق، آیه ۱۸٫
[۱۰]– روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۳۸٫
پاسخ دهید