بسم الله الرّحمن الرّحیم
اثرات کنترل و مراقبه
بر اساس مطالبی که علامه ملا مهدی نراقی (قدّس الله نَفسه الزّکیه) مطرح فرمودند، راجع به قوایی که خدا در وجود انسان، قرار داده است، قوّهی عاقله، سنخیّتی با ملائکه دارد، سنخیّتی با عالم بالا دارد. عقل، حجت خدا است. اگر کسی مراقبت داشته باشد، با معیار عقل زندگی کند و جهل را در حیطهی زندگی اش، با نور عقل برکنار کند، هر چه انسان در مسیر عقل پیش میرود، تعقّلش اشتداد پیدا می کند. نورانیتش بیشتر میشود. به جایی می رسد که قبح تمام بدیها، در نظرش روشن میشود. آدم نسبت به امور گناه و سیّئات، دافعه پیدا میکند. حرکتش یک طرفه میشود. نمیتواند گناه بکند! خدای متعال ریشهی گناه را در وجودش بیاثر می کند و به کلی زدوده میشود.
بزرگانی که اهل مراقبه بودند، غذای حرام را نمیتوانستند بخورند. علما که [از نظر رتبه و مقام] سر جای خودشان هستند. ولی در میان مردم عادی هم، کربلایی کاظم یک حجتی است. این بزرگوار، هیچ سواد نداشته، امّا بنایش بر بندگی خدا بوده است. در حد فهمش، [هر آنچه] که از علما حلال و حرام را یاد میگرفته، نسبت به آن حساس بوده و چون از ابتدا بنایش بر این بوده که به گناه آلوده نشود، [و] لقمهی حرامی از گلویش پایین نرود، به جایی رسیده بوده که [بر] سر سفرههایی که میرفته و مینشسته، طبعش- نفس نفیسش- حرام را میفهمیده است. لذا [یک مقدار از] غذایی، [یا] نان خشکی، همیشه همراهش بوده، سر سفرهی بعضی از اشخاص، امکان نداشته که از غذای آنها استفاده کند [و غذایی که همراهش بوده را میخورده]. بدون اینکه کسی به او بگوید که این غذا حرام است، خودش میفهمیده که این غذا مشکل دارد.
” هرچه انسان حواس ظاهرش را کنترل کند، خدا چشم باطن به او میدهد، شامّهی باطن به او میدهد، گوش باطن به او میدهد. آدم هایی هستند که صدای امام زمان را میشوند و ما نمیشنویم “
هرچه انسان حواس ظاهرش را کنترل کند، خدا چشم باطن به او میدهد، شامّهی باطن به او میدهد، گوش باطن به او میدهد. آدم هایی هستند که صدای امام زمان را میشوند و ما نمیشنویم. مرحوم سید ابن طاووس گفته بود: وقتی من حضرت را نبینم ولی [اگر] صدای حضرت به [حال] مناجات و دعا در جایی مطرح باشد، صدا با گوش من آشنا است، [آن را] احساس میکنم. و اشخاصی هستند که صدای ملائکه را متوجه میشوند. اینها با مجاهدت و اینکه انسان خلاف عقل در زندگی عمل نکند و با عقلانیت زندگی خودش را تنظیم کند [حاصل میشود]. تمام خلافها، خلاف عقل است. خدای متعال، عقل را برای انسان چراغی قرار داده است که اگر انسان با این چراغ حرکت کند در چاه نمیاُفتد و اگر مدتی سالم حرکت کرد، خود به خود جذبه ای نسبت به خوبیها پیدا میکند و یک حساسیت و دافعهای نسبت به بدیها پیدا میکند. شامهاش نسبت به گناه حساس میشود، میفهمد این محیط، محیط گناه است و خودش را نزدیک آن محیط نمیکند.
لذا توصیه ایشان این است که مبادا به امید اینکه [بعداً] توبه میکنم، گناه بکنی. آدمهایی شیطان خامشان میکند، می گوید: خب جوانی است دیگر، یک بار پیش آمده، یک مضمضهای میکنیم و بعد میرویم توبه میکنیم. این کار، کار خطرناکی است. اولاً از کجا معلوم که موفق به توبه بشوی و مگر می دانی لحظه مرگت کی هست؟ تا بیایی توبه کنی اگر حضرت عزرائیل آمد و تو را برد! چه تضمینی هست که توفیق توبه و زمان توبه برایت باقی هست؟
کسی آمد خدمت حضرت موسی ابن جعفر(علیه السلام) عرضه داشت: یا بن رسولالله! من از غنا، موسیقی و آلات لهو و لعب پرهیز می کنم، اما همسایهای داریم که آلوده است. وقتی توالت میروم، این توالت، مجاور خانه همسایه است. این صدای خوانندگان که میآید، من آنجا کمی بیشتر مینشینم و از این صدا خوشم میآید. آیا این هم برایم گناه است؟ حضرت فرمودند: نگران نیستی در همان وقت اجلت برسد؟! و در حال گناه از دنیا بروی! حالا این گوش کردن به موسیقی یک گناه صغیره است وقتی تکرار شود، کبیره میشود. امّا حضرت فرمودند: برای همین مقدار گناه که در آنجا مرتکب شدی غسل کن. در عروه الوثقی به غسلهای مستحبی که یک مروری میکردم. در آنجا از جمله غسلهایی که بر انسان مستحب است، یکی غسل نشاط برای عبادت است. آدم هر وقت میخواهد نماز بخواند برود یک غسل به نیّت نشاط در عبادت انجام دهد. ]و همچنین اگر[ گناهی برایش پیش آمد، چه گناه کبیره باشد و چه گناه صغیره، مستحب است، غسلی به عنوان غسل توبه انجام دهد. بعد مرحوم آسید محمد کاظم یزدی به عنوان سند، همین حدیث حضرت موسی ابن جعفر (علیه السلام) را آنجا نقل میکند که این بنده خدا با اینکه مرتکب گناه کبیره نشده بود، گناه صغیره بود، ولی موسی ابن جعفر(علیه السلام) به ایشان فرمودند: میروی غسل می کنی، با غسل توبه از پروردگار متعال درخواست عفو و گذشت میکنی.
اثرات یک گناه
خب حالا [فرض] گیرم که موفق به توبه شدیم و توبه هم کردیم. علامۀ نراقّی میگویند: کسی که هرگز گناه نکرده با کسی که گناه کرده و توبه کرده است، اینها در پیشگاه پروردگار متعال، یکسان نیستند. بعد حدیثی را ایشان نقل میکنند، میفرمایند: که در حدیث آمده است: “مَن قارَب ذَنباً فارَقه عقلٌ لایعودُ إلیه أبداً”.[۱] هر گناهی که انسان می کند، یک عقلی از او مفارقت میکند. گناه یک چراغی را در وجود انسان خاموش میکند. انسان وجودش چهل چراغ الهی است. تمام این عبادتهای ما به منزلهی مشعل فروزانی است که خدای متعال لطف کرده و به ما امکان داده است روح خودمان را با عبادت هم وسعت بدهیم و هم نورانی کنیم. هر عبادتی یک نور جدیدی است، یک چراغ جدیدی است. در آسمان دل ما، ستارگان یکی بعد از دیگری طلوع میکند و جان ما را پرفروغ میکند. انسان دلش روشن میشود، روحش شاداب میشود، راهش باز میشود. با آن نور چالههای زندگی را در باطن و ظاهر تشخیص میدهد. با آن چراغی که خدا در وجودش قرار داده است. و با هر عبادتی این چراغ نورش شدیدتر میشود.
” هر عبادتی یک نور جدیدی است، یک چراغ جدیدی است “
در این حدیث دارد، آدم یک گناه که می کند، یک چراغ در وجودش خاموش میشود و دیگر هم بر نمیگردد. آن نوری که خاموش شد، امکان برگشت دیگر نیست. آن خلاء، آن ظلمت در وجودش باقی میماند. بله خدا بزرگ است، خدا کریم است. خدای متعال گناهکار را، وقتی توبه کرده باشد، دیگر کتکش نمیزند. خدا مورد عفو قرار میدهد. امّا چراغی در او خاموش شده است. این [خاموشی] چراغ باقی میماند.
حکایتی از قول آیت الله بهجت علیهالرحمه
شاید برایتان مکرر گفته باشم که آقای بهجت (أعلی الله مقامه) فرمودند: یکی از مشایخ ما از دنیا رفته بود، از اساتیدشان، بعضی چیزها را آقای بهجت به دیگران نسبت میدادند، ولی آدم حدس میزد که خودشان باشد. گفته صالحی، مؤمنی ایشان را در عالم خواب یا در مکاشفه دیده بود و دیده بود یک تابلوی خیلی زیبایی که نقش این تابلو، خطوط این تابلو، همه با نور است. ولی در میان این مجموعهی نوری که یک تابلوی خیلی زیبا و دل انگیزی را ترسیم کرده بود. [در] یک جا یکی از این نورها خاموش بود. عوض نور روشن، یک لامپ خاموشی بود که این مجموعه را گویا از قشنگی میانداخت.
گفتیم این تابلو چیست؟ گفت اعمال من است، تمام اعمالم تابلو شده و به صورت منظرهی دل انگیز به عنوان پذیرایی در اختیار ما قرار گرفته است. گفتیم: چرا یک نقطهی آن خاموش است؟ همه جایش نورانی است ولی یک جا نقطهی سیاه دارد! گفته بود که یک بار نماز صبحم، قضا شده. آن نوری را که باید روشن میکردم، آن وقت روشن نکردم، جایش خالی است. حالا اینکه نماز صبحی قضاء شده گناهی هم نیست، در خواب که آدم تکلیفی ندارد، بعضی جوانان می آیند سؤال میکنند: نمازمان قضا میشود، چه کنیم؟ خب در خواب که آدم تکلیفی ندارد، گناهی که ندارد. ولی چراغی را که باید به موقع روشن میکردی، روشن نکردی. حالا هر گناهی هم که انسان انجام میدهد، چراغی در وجودش خاموش میشود. آنجا که میرود، میبیند همه جای زندگیاش روشن نیست. یک جایش تاریک است و آن انسجام و هماهنگی خطوط نوری را به هم میزند. آن زیبایی کامل را از انسان میگیرد. صلوات مرحمت بفرمایید.
***
یکی از شرایط استجابت دعا
و اما ادامهی بحث “عُدَّه الداعِی” که شرایط استجابت دعا را مورد بحث قرار دادند. می فرمایند: که یکی از اموری که برای اهل دعا لازم است و کلیدی است که موجب میشود خدا دعای آدم را مستجاب کند، اِقرار به گناه است. اِقرار غیر از توبه و استغفار است. آدم کار بدی را که کرد، یک وقت کلّه شقی میکند، زیر بار نمیرود و میگوید: من این کار را نکردم. یا یک جوری میخواهد از زیر آن در برود. امّا یک وقت نه! [آن زمان که] پیش خدا رفت، میگوید: خدایا! من این کار را کردم. آدم در پیش خدا اِقرار به گناه بکند، خداوند متعال این تواضع، این خود شکستن، این قبول خطا و شکست در پیش خداوند متعال، آدم را مورد تَرّحم خداوند قرار میدهد. یک وقت یک مریضی، مرض خودش را انکار میکند و میآید پیش طبیب مخفی میکند، [اینجا] زمینهای برای جذب دوا پیش نمیآید. اما یک وقت آدم پیش طبیب می رود و تمام بیماریها و دردهایش را پیش طبیب میگوید.
” یکی از اموری که برای اهل دعا لازم است و کلیدی است که موجب میشود خدا دعای آدم را مستجاب کند، اِقرار به گناه است “
آدم پیش طبیب دیگر نباید پرده پوشی کند. کسی مرتکب شرب خمر شده بود. دید امام صادق (علیه السلام) میآید، خجالت کشید و سرش را به دیوار گذاشت، کأّنّ [: مثل اینکه] میخواست امام صادق(علیه السلام) عبور کند و بعد حرکت کند. حضرت آمدند از پشت، یقهاش را گرفتند. حضرت فرمودند: چرا از ما رویت را بر میگردانی؟! [اگر] بد هم شدید، باید بدیتان را به ما بگویید تا ما مشکل شما را حل کنیم. آدم باید دردش را پیش طبیب بگوید [و مخفی نکند]. با این که طبیب خودش هم گاهی [به درد] آشنا است، و با ویزیت، با ابزار و این اشعهها و غیره درد را میبیند، امّا تا مریض خودش آمادگی نشان ندهد که میخواهم این را جراحی کنی، یا داروهای سخت را تحمل میکنم، خیلی طبیب را راضی نمیکند. انگیزه در طبیب به وجود نمیآید که با همه امکانات بخواهد سریعاً این را نجات بدهد.
لذا در نصّ روایات و ادعیهی ما، در دعای امیرالمؤمنین، در مناجات شعبانیهاش، حضرت امیر (علیه السلام) به خدای خودش عرضه میدارد: الهى ان عفوت فمن اولى منک بذلک و ان کان قد دَنا اجلى و لم یُدنِنى منک عملى فقد جعلت الإقرارَ بالذّنبِ إلیک وَسیلَتى. مفاتیحالجنان؛ ص ۱۵۷
خدایا اگر دیدم حضرت عزائیل آمده و دیگر فرصتی برای عمل ندارم و کم آوردم، دارم می روم. آنجا تنها کاری که میتوانم بکنم [این است که] اِقرار کنم. میگویم: خدایا قبول دارم من بدم، بدیهایم را به عهده بگیر. “فقد جعلت الإقرارَ بالذّنبِ إلیک وَسیلَتى”، اقرار به سوی تو( نسبت به بدیهایم) را وسیلهی جلب رضایتت قرار میدهم.
فواید اقرار به گناه در نزد خدا
مرحوم علامه ابن فَهد حلّی در مسئلهی اقرار میفرماید: آدمی که پیش خدا اِقرار به گناه خودش میکند، پنج فایده دارد، پنج خاصیت دارد:
” آدمی که پیش خدا اِقرار به گناه خودش میکند، پنج فایده دارد، پنج خاصیت دارد “
اول: الإنقطاع إلی الله، نشان میدهد که گناه تمام درها را بر روی انسان بسته است، آدمی که یک گناه میکند، پلها ی پشت سرش را خراب کرده و دیگر پلی برای عبور ندارد، جز خدا دیگر کسی را ندارد. آدم [باید] از گناه خودش آنقدر بترسد که باورش بیاید یک گناه باعث بسته شدن تمام درها بر رویش میشود. تمام پلهای پشت سرش خراب میشود. اقرار باید چنین حالتی برای انسان باشد. یکی [از فوائد اقرار به گناه] این مسأله است که اِنقطاع إلی الله برای انسان پیش میآورد.
دوم: آدمی که بیماری خودش را خطرناک دید و این بیماری را پیش خدا، [یعنی] پیش طبیب واقعی خودش، محرز دید و اقرار کرد، دلش شکسته میشود. یک سرطانی وقتی دکترها ناامیدش میکنند، میرود پیش امام رضا(علیه السلام)، چه کاری میکند؟ جز اشک و آه چیزی از او سراغ دارید؟ این شکسته میشود.
آدم وقتی منقطع شد، گناه خودش را خطرناک دید، دید این گناه باعث شده خدا درهای رحمتش را به روی او ببندد، حالا که پشت در آمده و اقرار میکند، ]در این هنگام [ اِنکسار پیدا میکند، شکسته میشود. دیگر آن شاخ و شانه کشیدن و منم گفتن و پُز دادن از بین میرود؛ آدم شکسته میشود.
سوم: اینکه “ربما یحصل عنده الرقه.” علاوه بر آن انکساری که برای انسان پیش میآید و دیگر کله شقّی نمیکند، پایین آمده و خودش را شکسته و کمرش خم شده است. حالت رقّت [پیدا میکند]. آدم با خطری که احساس میکند قلبش آن حجابهایش و غبارهایش را میریزد و قلبش رقیق میشود. وقتی رقّت آمد، این دلیل اخلاص است. آن پردهی ریا و تزویر و تمسّک به این و آن، از بین رفته و آدم فقط خدا را میبیند که میتواند آدم را نجات بدهد. چه کسی غیر از خدا گناه من را میتواند ببخشد؟! اگر این حالت پیش آمد، این اخلاص است که برای آدم پیش آمده است.
چهارم: موجب بُکاء میشود؛ آدم وقتی قلبش رقیق شد. گریه بر هر درد بی درمان دواست. خوشا به حال کسی که، یک اشکی تحویل خدا میدهد. “و هُوَ سَیِدُ الآداب”. خیلی عجیب است! در میان زمینههای ادبی که آدم پیش مولای خودش از خودش نشان میدهد، سید الآداب، گریه کردن است “و هُوَ سَید الآداب” .
” خوشا به حال کسی که، یک اشکی تحویل خدا میدهد. «و هُوَ سَیِدُ الآداب». خیلی عجیب است! در میان زمینههای ادبی که آدم پیش مولای خودش از خودش نشان میدهد، سید الآداب، گریه کردن است “
پنجم: “الخامس موافقه اَمر الصّادق(علیه السلام)”. این آخریاش خیلی مهم است. خب نسخهای است که امام صادق (علیه السلام) داده است. [تو] داری نسخهی امام صادق (علیه الصلاه و السلام) را اجراء میکنی.
“صلی الله عَلیکِ یا سَیدتی و یا مولاتی یا فاطمه”. در آستانهی ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هستیم. و فردا شب إن شاء الله حضور گرمی داشته باشید.”یَفْرَحُونَ بِفَرَحِنَا”.[۲] [با خوشحالی ما-اهل بیت- خوشحال میشوند] نشان بدهید که خدا به شما مادر داده، [نشان بدهید که] به این مادرتان افتخار میکنید. مادر کارآمدی است. مادری است که کلید دار خزائن الهی است. مادری است که هیچ مادری به مهربانی این مادر نمیرسد. مادری است که برای شما سفرهای پهن کرده که تا قیامت سر این سفره، همهی مشکلاتتان مرتفع میشود. مادری است که برای شما یازده اَختری در آسمان امامت طالع کرده، که امروز اگر شما کسی را دارید که لنگر زمین و آسمان است و به یُمن قدوم او شما روزی میبرید، این یادگار آن مادر است.
حضرت مهدی(علیه السلام) را شما از آن مادر دارید. صاحب شما، سرپرست شما،(گریهی استاد) یادگار حضرت زهرا(سلام الله علیها) است و فرزند عزیر آن مادر بزرگوار است. لذا برای حضرت زهرا سنگ تمام بگذارید. هم از نظر پذیرایی… عجب بانیانی پیدا بشوند فردا!… یک سوری بدهید، ولیمهای بدهید برای قدوم مبارک حضرت زهرا(سلام الله علیها). به علاقمندان آن بی بی [ولیمهای] بدهید. چقدر مورد رضایت حضرت مهدی قرار میگیرد!! [این کار] نشانهی عشق شما واحساس شما است نسبت به مادر.
و از حضرت آیت الله حائری شیرازی هم دعوت شده است که انشاءالله سخنرانی بکنند و مداحی هم انشاء الله رونق مجلستان خواهد بود. من هم در قم انشاء الله در جوار حضرت بیبی فاطمه معصومه (سلام الله علیها) دعاگوی شما خواهم بود.
اما با توجه به مریضهایی که به من سفارش کردند. آقای آسید جعفر موسوی، قبل از من، امام جماعت مسجد جامع ازگل بود و الان سکته مغزی کرده و دیروز هم من رفتم در بیمارستان نیکان. هم برایم عبرت بود و هم خیلی دلم سوخت و دکترها هم ظاهراً امیدی ندارند، میگفتند: خونریزی مغزی داخلی [شده] ، دیگر آدم احتمال نمیدهد که اگر جراحی مغز هم بشود، بشود کاری کرد! مگر اینکه معجزهای اتفاق بیفتد.
شاه کلید موفقیت های آیت الله حق شناس
من یاد مریضی افتادم که دکتر نا امیدش کرده بود و بعضی دوستان ایشان و مسئول ایشان رفته بودند خدمت آیتالله حق شناس، گفته بودند: آقا این جوان در تصادف مشکل ضربه مغزی پیدا کرده است و دکتر نا امید است و گفته است دو الی سه ساعت بیشتر حیات ندارد. زن و بچهاش خیلی بیچاره شدند و دستشان از همه جا کوتاه شده است و برایشان این داغ نا به هنگام قابل تحمل نیست.
« شاه کلید ایشان [ آیتالله حق شناس] در موفقیتهایش توسّل به این باب الحوائج شش ماهه بود. و همیشه هم نتیجه میگرفت »این آقای دکتر محمدی گفت: وقتی خدمتشان رفتیم، مرحوم آقای حق شناس، آستینشان را بالا میزدند که وضو بگیرند در همان حال یک توسّلی به حضرت علی اصغر(علیه السلام) کرد. شاه کلید ایشان] آیتالله حق شناس[ در موفقیتهایش توسّل به این باب الحوائج شش ماهه بود. و همیشه هم نتیجه میگرفت. (گریه استاد) “وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ بِأَیِ ذَنْبٍ قُتِلَت” الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۱، ص: ۲۹۵ / تفسیر فرات الکوفی، ص: ۵۴۲٫
[1]. لم یرد هذا الحدیث فی المجامیع الروائیه عند الفریقین مثل الکتب الأربعه والبحار والصحاح الستّه والمسانید والسنن، بل جاء فی بعض الکتب الأخلاقیه والعرفانیه بصوره مرسله بعباره “من قارف ذنباً فارقه عقل لا یعود الیه أبداً” المبدأ والمعاد لصدر الدین الشیرازی / ۳۶۸ ـ علم الیقین للفیض الکاشانی ـ إحیاء علوم الدین للغزالی ۳/۲۳ و ۴/۷۷، ۵۸۳ ـ المحجّه البیضاء فی إحیاء الأحیاء للفیض الکاشانی ۵/۲۴ و ۷/۹۵ و ۸/۱۶۰ و قد نقل فی هامش (علم الیقین) أنّ العراقی فی فی تخریج أحادیث الأحیاء یقول إنّه لم یر لهذا الحدیث أصلاً .
[۲]شِیعَتَنَا یَنْصُرُونَنَا وَ یَفْرَحُونَ بِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ بِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ إِلَیْنَا – تحف العقول، النص، ص: ۱۲۳/ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۶۵، ص: ۱۸
پاسخ دهید