«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَهَ النَّجَاهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یَهْتَدِی بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاهُ عَلَی سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ طَبِیبِ نُفُوسِنَا شَفیعِ ذُنوبِنَا حَبیبِنَا وَ حَبیبِ إلهِنَا أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ بَقِیَّهِ اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْوَاحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
عقل و تفکّر در قرآن
در قرآن شریف مسئلهی تعقّل، تفکّر، اندیشهی در مسائلی که سرنوشت انسان با آنها رقم میخورد نه تنها مورد تأکید است، بلکه استفاده نکردن از فکر و عقل بر حسب آیهی کریمه، در سورهی مبارکهی ملک موجب سقوط در جهنّم میشود. «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی أَصْحابِ السَّعیرِ»[۲] کسانی که گرفتار عذاب الهی میشوند، گرفتار آتش خانمانسوز غضب الهی در جهنّم میشوند تصریح میکنند، میگویند اگر گوش داشتیم و گوش میکردیم، گوش شنوا داشتیم به ما گفتند، گفتند بیایید به شما از این خبرها بگوییم ولی گوش نکردیم. انبیاء گفتند، ائمّه گفتند، صلحا گفتند، علما گفتند، متدیّن مدام تذکّر دادند امّا گوش ما این را قبول نکرد. «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ» اگر ما زندگی خود را اینطور قرار میدادیم که گوش ما برای شنیدن آمادگی نشان میداد، حق را میشنیدیم، دریافت میکردیم. «أَوْ نَعْقِلُ» یا خود ما تعقّل میکردیم. خود عقل حجّت خدا است و فکر از آثار و جلوات عقل است. عقل انسان را به فکر فرا میخواند. بنابراین بر ما به حکم آیات قرآن تکلیف است که اهل عقل باشیم، اهل تعقّل و فکر باشیم. حالا در چه فکر بکنیم؟ ” مهمترین مسئله در ادیان دو تا مسئله است که مهمتر از آن نیست؛ یکی فکر در مبدأ است؛ شناخت خدا، معرفت خدا. دوم فکر در معاد است “مهمترین مسئله در ادیان دو تا مسئله است که مهمتر از آن نیست؛ یکی فکر در مبدأ است؛ شناخت خدا، معرفت خدا. دوم فکر در معاد است، در زندگی ابدی خود، در عوالم بعد از مرگ خود. خیلی وحشتناک است. زندگی دنیا خیلی زود تمام میشود. ما هستیم و زندگی آخرت. باید ببینیم نسبت به زندگی آخرت که ما هنوز نرفتیم، ببینیم آنهایی که از جانب خدا باخبر هستند چه خبرهایی از آنجا به ما دادهاند. روی این خبرها حساب باز بکنیم.
خوب بعضی از پیامهای سورهی مبارکهی زلزال را در جلسهی گذشته خدمت شما، صاحبدلان، خداشناسان، معاد پروایان تقدیم داشتیم. «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها * وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها * وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها * یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها * بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحى لَها * یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ * فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَه» یکی از مطالبی که در این جلسه خدمت شما تقدیم میداریم، این است که تمام عوالم استعداد همه چیز را دارند. عالم مظهر اسماء حق تعالی است. «وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَیْءٍ» این جملهی دعای کمیل است. امیر المؤمنین (علیه السّلام) اسم اعظم خدا است، بلندگوی حق تعالی است و این جملهی زیبا را در مقام قسم دادن به خدا، عرضه میدارد خدایا تو را به اسماء خود قسم میدهم که این اسماء تو ارکان همه چیز را پر کرده است. یعنی شما در عالم خاکی، ریگی، شنی، درختی، صخرهای، کوهی، دریایی، صحرایی، گلی، بوستانی پیدا بکنید که این قرین اسم خدا نباشد. اسم خدا ارکان او را، مایههای وجودی او را پر نکرده باشد. این عالم مشحون از اسماء الهی است. حالا این که مشحون میگوییم مثل ظرفی نیست که آب آن را پر کرده است. ظرفی که پر از آب است میگویند این مشحون از آب است، به این صورت نیست. اسماء الهی مثل روح است، آب وقتی در کاسه قرار میگیرد، این جدار کاسه با آب مماس است ولی آب در آن نفوذ ندارد امّا اسماء الهی هم با پوست ما، با خون ما، با عروق ما، با استخوان ما، با مغز استخوان، با قلب ما، با فکر ما، با روح ما، با جان ما، با شراشر باطن و ظاهر ما اسماء الهی پر است. ما در درون خود اسماء الهی لبریز است. منتها چون اسماء الهی است، ماده نیست، تزاحمی ندارد.
اهمّیّت اذان و اقامه در نماز
الآن در همین مسجدی که شما نشستید علاوه بر اینکه تک تک ما ملائکه داریم امّا ملائکهای به اعتبار مجالس امام حسین علیه السلام بر حسب روایات در آن مجلس از آسمان ملائکهی فراوان میآیند یا مرحوم آقای انصاری همدانی (اعلی الله مقامه الشّریف) که جمعی از علمای بزرگوار که هم فقیه بودند و هم اهل راه بودند، سخت شیدای مرحوم آیت الله آقای آقا شیخ جواد انصاری همدانی بودند. مرحوم آیت الله خوشوقت، مرحوم آیت الله آقا سیّد محمّد حسین تهرانی، علّامهی تهرانی و بزرگانی دیگر. ایشان گفته بود که وارد مسجدی شدم، دیدم پیرمردی دارد نماز میخواند امّا ملائکه پشت سر او نماز میخواندند. فهمیدم این اذان و اقامه گفته است. در روایت دارد کسی اذان و اقامه را بگوید و نماز بخواند، اذان و اقامه بسیار اهمّیّت دارد، اذان نفخهی اولی است، آدم موت اختیاری پیدا میکند و خود را در اختیار دست حق قرار میدهد. اقامه احیای روز قیامت است. انسان زنده است ولی برای حساب در محکمهی عدل الهی حضور پیدا کرده است. نفخهی اولی انسان را از همه چیز عزل میکند، همه چیز را از انسان میگیرد. آدم عین میّت میشود. خود میّت میشود ولی با یک نفخهای خدا همهی مردهها را زنده میکند ولی مردهای زنده شده است که هیچ کاره است. «لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»[۳] آدم با اذان باید خود را تسلیم بکند، بگوید من مردم، در اختیار تو هستم. با اقامه برای حساب پس دادن قیام میکند. خالق دارد با او گفتگو میکند. او دارد حساب خود را به خدای خود پس میدهد. اذان و اقامه اگر با معرفت انجام بشود، کسی که نماز میخواند ولی اذان و اقامه گفته است روایت دارد که ملائکه پشت سر او اقتدا میکنند، صف ملائکه هم مغرب و مشرق را پر میکند. حالا شما اگر هزار نفر ببینید اهل ولاء هستند و نماز خود را با اذان و اقامه میخوانند، پشت سر همهی اینها صفوف ملائکه است ولی مثل صف نمازگزاران ما نیست که اگر مسجد پر شد، دیگر جایی برای کسی نباشد. اگر میلیاردها، میلیارد ملائکه در این مسجد جمع بشوند جا تنگ نمیشود. روح در وجود ما، در جسم ما تنگی نمیکند. با اینکه وجود ما را روح پر کرده است ولی مثل باری نیست که روی دوش ما باشد، مثل دستی نیست که آویز گردن ما باشد. روح چون مجرّد است، وزن ندارد. چون مجرّد است، مکان اشغال نمیکند. این چشم آقا شیخ جواد انصاری میخواهد که چشم باطنی است. با این چشم که نمیشود ملک دید.
چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی
این یک نکته از دعای شریف کمیل امیر المؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام).
اسماء الهی
حالا به یکی دو آیه هم توجّه بکنید. یک آیه میفرماید: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى»[۴] پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به حکم وحی مأمور شده است که به بندگان خدا بگوید که خدا را صدا بزنید، بگویید یا الله. خدا قسمت بکند در عمر خود یک یا الله گفته باشیم ولی جان ما یا الله گفته باشد. با زبان زیاد یا الله میگوییم. امّا ما باشیم و خدا، غیر خدا کسی نداشته باشیم، بیکس شده باشیم. انسانی که هیچ کسی نداشته باشد، آن وقت این یا الله را خوب میگوید. آدمی که کسی نتوانسته است برای او کاری انجام بدهد، پدر دارد، مادر دارد، برادر دارد، پارتی دارد، وزیر دارد، وکیل دارد ولی خدا یک بلایی به او داده است که از هیچ کسی کاری ساخته نیست. در آن وقتی که انسان میبیند وزیر او، وکیل او، مدیر کل او، فامیل مشهور او، ثروت او هیچ کاری برای او نمیتواند بکند، این گره را هیچ چیزی نمیتواند باز بکند. آنجا که از همه چیز ناامید میشود آنجا یک یا اللّهی میگوید. آن یا الله، یا الله حقیقی است. آنجا آدم خدا را مییابد و یا الله میگوید. بگویید: «یا الله یا رحمان أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» الله را بخوانید، یا رحمان را. به دنبال آن فرمود: «أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» این «أَیًّا ما تَدْعُوا» یعنی اسم خدا محدود به این اسمهایی نیست که شما میدانید. در دعای جوشن کبیر، در دعای مشلول، در دعای یستشیر، در دعای جوشن صغیر، در دعای مجیر اینها را روی حساب نام میبرند. هفتهی خود را تقسیم بکنید. هر شب یکی از این دعاها را بخوانید. سیر در کوچههای خدا است، کوچههای دوست گشتن دارد، تماشایی است. انسان آوارهی جلوههای خدای خود باشد. دعای مشلول محشر است. دعای مشلول تعلیم امیر المؤمنین (علیه السّلام) به یک آدمی است که شل شده بود و با این دعا خدا او را شفا داده است، نجات داده است. دعای مشلول برای درماندهها پناهگاه عجیبی است. این اسماء الهی که در دعای جوشن کبیر، در دعای شریف مشلول، در دعای یستشیر آمده است همهی اسماء الهی نیست. امیر المؤمنین یک آدرس داد «وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَیْءٍ» شما هر اسم زیبایی را که بخوانید، زیبایی این اسم از خدا است. باطن همهی امور اسماء الله هستند. چون اسماء الله هستند وقتی خدا در آن اسم جلوه میکند، همه کار از او ساخته است. چوب خشک در مسجد پیغمبر ناله کرد. مگر چوب هم ناله میکند؟ بله آن وقتی که اسم الهی در آن تجلّی بکند، او عشق خود را بروز میدهد. خدای متعال «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ»[۵] یکی از صفات الهی محبّ است. یکی از صفات الهی ودود است. خدا ودود است. ودود یعنی کسی که خیلی دوست دارد. خدا خیلی بندگان خود را دوست دارد. ” یکی از صفات الهی ودود است. خدا ودود است. ودود یعنی کسی که خیلی دوست دارد. خدا خیلی بندگان خود را دوست دارد. “ خدا من را دوست دارد، بله که من را دوست دارد. من اثر خود او هستم. من از جای دیگر که نیامدم، من در ملک او هستم، سر سفرهی او هستم. او من را آفریده است و برای خود او هستم. هر کسی مال خود را دوست دارد، خدا هم مال خود را دوست دارد. اگر دوست نداشت این همه انبیاء برای نگهداری ما که داخل در جهنّم نشویم نمیفرستاد. این ودود بودن خدا است. امام زمان را برای ما قرار داده است که جاذبهی امام زمان نگذارد که ما در جهنّم سقوط بکنیم. حفاظ دامن وسیع رحمت و جذب امام زمان خیلی بیشتر از دامن مادر نسبت به طفل خود است. ما دامن رحمت الهی را نشناختیم و خود را در دامن مهربانی امام زمان ندیدیم. از مادر بیشتر به ما مراقبت دارد. خدا بسیار ما را دوست دارد. از اسماء حسنی خدای متعال ودود است. یا ودود. خدا ودود است. برای بزرگی از بزرگان معراجی پیش آمده بود، خدای متعال به او پر داده بود. میگوید به گنبدی برخوردم که در آن گنبد اسماء الهی منقّش بود و این پرهایی که خدا به من داده بود، این پرهای نوری را مدام به اسم شریف یا ودود میمالیدم و صفا میکردم. خدا چون ودود است، حالا اگر این صفت بخواهد در یک چوبی، در یک ستونی از ستونهای مسجد بروز بکند، دیوانه میشود. آنچنان در فراق پیامبر ناله میکشد که پیغمبر نرفته بود تکیه بود. از عمق جان میجوشید و مینالید. این مظهریّت برای حبّ خدا است، ودود بودن پروردگار متعال است. انسانها هم که در آن مسجد بودند برای اینکه هم اعجاز پیغمبر را دیده باشند، برای آنها اتمام حجّت شده باشد، هم خجالت بکشند یک چوب خشک اینقدر پیغمبر خدا را دوست دارد که در فراق پیغمبر طاقت نمیآورد، اینطور ناله میکند. شما مثلاً انسان هستید، دل دارید، عاطفه دارید، شما چرا کمتر از چوب هستید؟ «اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخیهِ»[۶] شما چقدر در فراق امام زمان خود مینالید، چقدر میسوزید؟ یعنی کمتر از یک ستون هستید؟ آنجا که خدای متعال در این موجودات جلوه میکند، اینها مظاهر اسماء الهی قرار میگیرند و چون مظاهر اسماء الهی هستند، تمام اسماء الهی تحت قیادت و رهبری اسم علیم است. خدای متعال اوّلین جلوهای که کرده است اسم مبارک علیم به وجود آمده است و چون تمام اسماء الله تحت اشراف و احاطهی لفظ شریف علیم هستند، همهی این موجودات از علم برخوردار هستند.
خالص شدن زمین
لذا آن روزی که همین زمینی که ما روی آن راه میرویم و بیاعتنا هستیم، فکر میکنیم یک موجودی است که شعور ندارد، احترامی هم که ندارد، روی آن پا میگذاریم، زیر پای ما است، زیر پای همهی موجودات است میگویند فلانی خاکی است. یعنی دیگر ما از خاک پایینتر چیزی را نمیدانیم. امّا قیامت که میشود «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»[۷] این زمین آنجا حکایتها دارد. هم «وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها»[۸] نکتهی دقیق و ظریفی دارد. خدای متعال بنا است هر چیزی را در آن روز خالص بکند. آنجا مؤمنین در طول مدّت برزخ تمام عارضههایی که نباید مؤمن داشته باشد اینها را میریزد. مؤمن روز قیامت خالص وارد میشود. کافر هم که کارهای خوبی کرده است ولی ذات او خراب بوده است، بد ذات بوده است، بدجنس بوده است این کارهای خوب او هم ریایی بوده است امّا خدای همینها را هم ضایع نمیکند. هر کسی کار خوبی بکند، نتیجهی آن را میبیند یا در این دنیا یا در آن دنیا. برای اینکه کافر را خالص بکند این ذات بدی که مناسبتی با خوبی اینها ندارد چند تا کار خیر کرده است، به یتیم کمک کرده است، به بیمسکنی مسکن داده است، جهزیه داده است، خدا به اینها در همین دنیا جزا میدهد و آنها را خوشنام میکند، از آنها دفع بلا میکند یا مرگ آنها را آسان میکند. اینها بازتاب همان اعمال خوب او است. مرگ را آسان میکند. امّا هر چه است خدای متعال بنا است با پاداش دادن اینها را از او بگیرد. کافر باید در آنجا محض کفر باشد. آدم بد، جنس بد، این خوبیها برای او است، اینها عاریت است. این برای کسانی دیگر است، به او وصل شده است از او میگیرند. باید هر چه غیر از زمین است باید از زمین خارج بشود و زمین خالص خالص بشود. «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَهً أُخْرى»[۹] ما شما را از زمین خلق کردیم ولی وقتی خلق شدید دیگر زمین نیستید. از زمین خلق کردیم «وَ فیها نُعیدُکُمْ» شما را از آن چیزی که از او آفریده بودیم به او تحویل میدهیم. چون از خاک هستید، وقتی مردید برای شما قبر میکنند، زمین دوباره شما را در آغوش خود تحویل میگیرد. در زمین بودید و به زیر زمین میروید و زمین همهی ما را تحویل میگیرد. خدا به فریاد ما برسد. زمین همهی ما را در آغوش خود میگیرد. «وَ فیها نُعیدُکُمْ» ما شما را به زمین برمیگردانیم، اعاده میکنیم. ازآنجا آمده بودید، باید به آنجا برگردید، شما را به آنجا تحویل میدهند. زمین شما را نگه میدارد، برای همیشه نیست. «وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَهً أُخْرى» روز قیامت باید همهی شما را اخراج بکند. دیگر زمین تا آنجا مأموریت دارد که شما را نگه بدارد. آنجا همهی شما را بیرون میاندازد. امام سجّاد میگویند: «أَبْکِی لِخُرُوجِی عَنْ قَبْرِی عُرْیَاناً … أَنْظُرُ مَرَّهً عَنْ یَمِینِی وَ أُخْرَى عَنْ شِمَالِی»[۱۰] چرا گریه میکنم؟ این زمینی که من از او بودم، خدا هم من را به او تحویل داده است، حالا او هم مأمور است که من را نگه ندارد. آن وقت که من را بیرون میاندازد، من هیچ کجا را ندارم. «أَنْظُرُ مَرَّهً عَنْ یَمِینِی وَ أُخْرَى عَنْ شِمَالِی» انسان آنجا سرگردان است، جا ندارد. جای او زمین بود و زمین هم او را بیرون انداخت. حالا کجا برویم؟ جایی نداریم؟ «یَقُولُ الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ»[۱۱] -در سورهی مبارکهی قیامت- آنجا میخواهم فرار بکنم، در بلا گرفتار شدم امّا کجا فرار بکنم، به چه کسی پناه ببرم؟ «یَقُولُ الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ» فرار گاه کجا است؟ این زمینی که جای من آنجا بود حالا زمین من را اخراج کرده است. «وَ أَخْرَجَتِ» یعنی اخراج کرد. تا به حال من را نگه داشته بود ولی حالا مأمور است که من را اخراج بکند. «وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها * وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها» در آنجا گویا زبان حال انسان را دارند میگویند، میگویند تو دیگر چرا من که از تو بودم. «وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها» چه شده است که صاحبخانه من را از این خانه بیرون کرده است؟ تو که اجازه داده بودی من اینجا سکنی کرده بودم، حالا چرا من را اخراج میکنی، کجا بروم؟ من که خانه ندارم، کجا بروم. «وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها». وقتی انسان در آنجا با سرگردانی میگویند «ما لَها * یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها» آنجا زمین به زبان درمیآید. حالا چه زبانی ما نمیدانیم.
شهادت زمین در روز قیامت
آیا زبان او مثل زبان شجرهی طوبی است که حضرت موسی از آنجا شنید «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»[۱۲] یا نه این زبانی که هر موجودی مقصد خود را با زبان مخصوص خود میگوید، همه که زبان انسان را ندارند. این گربه وقتی میآید از صاحب خود غذا میخواهد، یک صدا درمیآورد. وقتی میترسد یک صدای دیگر درمیآورد. آن زبان خود را دارد. گنجشک زبان خود رادارد. کودک زبان خود رادارد. کودک زبان ندارد به مادر خود بگوید به من شیر بده ولی وقتی گرسنه میشود این گریه زبان او است. دارد داد میزند که من گرسنه هستم. ما نمیدانیم این زمینی که آن روز بنا است حدیث بکند، حکایت بکند، قرنها پادشاهان آمدند رفتند، انبیاء آمدند رفتند، نماز شبها، گریهها، خوبیها همهی اینها را دارد، همه را دارد، بنا است همهی اینها را هم بگوید. هم گناهان را بگویند، بیآبروییها را بگوید، همه را دیده است، زمین همه را دیده است، در روی خود زمین انجام شده است. همین اینها را میگوید، هم خوبیها را میگوید. نمیدانیم با چه زبانی میگوید ولی میگوید. «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها».
در روز قیامت حضرت زهرا برای شفاعت میآید. روایت دارد در آن روزی که همه بیرون میآیند و زمین هم همه را اخراج کرده است، دیگر نگه نمیدارد، همه به حضرت آدم پناه میبرند. آدم میگوید: «عَلیکُم بِنوح» به سراغ نوح بروید. نوح میگوید: «عَلیکُم بِابراهیم» ابراهیم میگوید: «عَلیکُم بِموسی» موسی میگوید: «عَلیکُم بِعیسی» وقتی به حضرت عیسی مراجعه شد، او میگوید «عَلیکُم بِمُحَمَّد» (صلوات) همهی خلائق با حواله کردن همهی انبیاء دامن پیغمبر خدا را میگیرند. وقتی حضرت رسول اکرم پناهندگی خلائق را من الاوّل إلی الآخرین مشاهده فرمودند، میفرمایند: بر من است این حق، این شفاعت برای من است. آن وقت در مقام اجرای شفاعت میگویند که «أینَ فِاطِمَه» دختر من کجا است؟ ملائکهی نجات هم سراغ شما را میگیرند. میگویند: «این الفاطمیون» دلدادگان فاطمه بیایند ولی به حسب روایت در آنجا که پیغمبر سراغ حضرت زهرا را میگیرد و باذن الله اعلان حضور میکند با چه جلالی هم میآید «غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ»[۱۳] آنجا برای نجات گناهکاران از امّت از چند وسیله استفاده میکند، یکی پیراهن خونین… میگویند دستهای جدا شدهی عبّاس را هم به همراه خود میآورد.
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی ملک، آیه ۱۰٫
[۳]– سورهی غافر، آیه ۱۶٫
[۴]– سورهی اسراء، آیه ۱۱۰٫
[۵]– سورهی مائده، آیه ۵۴٫
[۶]– سورهی یوسف، آیه ۸۷٫
[۷]– سورهی زلزال، آیه ۴٫
[۸]– همان، آیه ۲٫
[۹]– سورهی طه، آیه ۵٫
[۱۰]– بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۸۹٫
[۱۱]– سورهی قمر، آیه ۱۰٫
[۱۲]– سورهی طه، آیه ۱۲٫
[۱۳]– بحار الأنوار، ج ۲۴، ص ۲۷۴٫
پاسخ دهید