طبق معمول دوشنبه شبها درس اخلاق حضرت استاد صدیقی (حفظه الله) در مسجد جامع ازگل برگزار گردید.
خلاصه جلسات پیش
بخشی از مباحثی که در جلسات پیش مطرح بود، از کتاب شریف جامع السعادات علامه نراقی و بخش دیگر مربوط به دعا از علامه ابن فهد حلی بود. مرحوم نراقی فرمودند: بر حسب آنچه که حکما با دلیل مطرح کرده اند؛ و آنچه را که اهل شهود در مکاشفات و مشاهدات خودشان یافته اند؛ و آنچه از آیات قرآن و کلمات اهل بیت علیهم السلام به دست می آوریم، آن است که جزای عمل خود عمل است. یعنی کسانی که در روز قیامت بهشت می روند، بهشت سفره ای است که خودش پهن کرده است. اعمال ما به صورت درختان بهشت، قصرهای بهشت درآمده است. صفات و فضائل آدمیان است که به صورت نور الهی، جلال خدا و جمال خدا در وجود او تجلی کرده است. برای اشقیا هم جهنم، چاه ویل، عقرب ها، مارها، حمیم، زقوم اینها همه باطن عمل خودشان است، باطن صفات و ملکاتی است که در اثر تکرار عمل در وجود انسان تولید شده است.
العمل نفس الجزا
کارهایی که ما می کنیم دارای یک ظاهر و یک اثر باطنی در روح ما هستند و اینها در لایه های وجودی ما انباشته می شود. روز قیامت آنچه در لایه های وجودمان انباشته شده است را باز می کنند، عین پارچه ای که آن را پیچیده اند و روی هم انباشته شده است؛ بعد باز می کنند متر متر در لایه های این پارچه هر چه باشد، همه را می بینند، وجود ما هم چنین است. طومار عمرمان را خودمان بسته ایم و پیچیده ایم. روز قیامت این طومار عمر را باز می کنند و لایه های وجودی ما برای خود ما و دیگران مکشوف می شود. [مشخص می شود در این چند ساله دنیا چه کاره بوده ایم؛ شقی هستیم یا سعید.]
آیاتی هم که قبلاً تلاوت شد، انشاءالله در ذهنمان مانده باشد و در وجودمان مایه تحول شده باشد، چند آیه هم امشب با توضیحاتی به سمع مبارک عزیزانمان می رسد.
- وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ. سوره تکویر، آیه ۱۰ – و هنگامی که نامههای اعمال پخش و گشوده میشود. روز قیامت صحیفه ها باز می شود، «نشر» همان باز شدن است، پراکندن شدن در مقابل جمع است. عملکرد خود را به صورت طوماری پیچیده بودیم، حالا که کتاب عمر ما را باز می کنند، [تمام آنچه که در طول سالیان عمر دنیا تجمیع کرده بودیم، هویدا می شود، منتشر می شود.]
- در سوره مبارک ق آیه ۲۲ می فرماید: فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ. ما پرده ات را [از جلوى چشمانت] برداشتیم و دیدهات امروز تیز است. وقتی حضرت عزرائیل علیه السلام می آید، انسان چشم برزخی اش باز می شود، نه اینکه تا بحال مشکل و درد نداشته و چاله های جهنم در وجودش نبوده، همه اینها بوده است؛ ولی موقع مرگ، خدا می گوید پرده را برداشتیم، تا بحال خودت از خودت محجوب بودی، در پس پرده بودی، خودت خودت را نمی دیدی که از خودت چه ساخته ای؛ و حالا ما این پرده را کنار زده ایم، ببین با خودت چه کرده ای! فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءکَ، «قطا» به معنی پرده است؛ می فرماید آن حجاب و پرده را برداشتیم، فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ. حالا دیگر چشمت تیز شده است، می بینی غیبت هایی که کردی به چه صورت در آمده است، دروغ به صورت چه چیز ظهور یافته، ظلم به مردم چه تاریکی ایجاد کرده است، نمامی چه عقرب خطرناکی شده است و امثال اینها را تا به حال در چنته داشتی، اما خبر نداشتی چه کرده ای. حالا پرده را کنار زدیم، چشم تیزبینی پیدا کردی و باطن خود را می بینی.
***
- وَ کُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنشُورًا؛کارنامه هر انسانى را به گردن او بستهایم، و روز قیامت براى او نامهاى که آن را گشاده مىبیند بیرون مىآوریم. اقْرَأْ کَتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا نامهات را بخوان کافى است که امروز خودت حسابرس خود باشى. سوره اسرا آیه ۱۳ تا ۱۴ سرنوشت هر انسانی را در گردن خودش می اندازیم. آنچه در تمام عمر اکتساب کرده، گردن گیرش می شود، و آنرا به گردن خودش آویزان می کنیم.
* وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنشُورًا؛ روز قیامت کتابی را -که بسته نیست- خارج می کنیم. این کتاب وقتی بسته است، کسی صفحاتش را نمی بیند، ولی روز قیامت ما این کتاب را باز می کنیم؛ کتابی را که خودت برای خودت نوشتی.
* اقْرَأْ کَتَابَکَ؛ این کرده های ما خطوط کتابی است که روز قیامت باید بخوانیم. پرونده ای است که خودمان برای خودمان نوشته ایم. خدای متعال می فرماید: ما این پرونده را به گردنش می آویزیم و روز قیامت کتابی از او خارج می کنیم، که آنرا باز می کنیم تا همه ببینند. وقتی پرونده را گشودند، به او می گویند: اقْرَأْ کَتَابَکَ!
* دیگر این پرونده را نمی دهیم قاضی و دادستان بخواند، خودت بخوان! این کرده های خودت است، نوشته های خودت است، کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا. هیچ نیازی به داور و قاضی نیست؛ نه بازجو می خواهی، نه بازپرس می خواهی، نه شاهد می خواهی، نگاه کن ببین عمل خودت است یا نه؟ آدم تا نگاه می کند می بیند کرده های خودش است. می بیند همه را خودش انجام داده است. محاسبه دیگری نمی خواهد، خودت ببین چه کرده ای!
***
- وَ وُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمّا فیهِ وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا ما لِهَذا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغیرَهً وَلَا کَبیرَهً إِلَّا أَحْصاها و َوَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِرًا وَ لَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا. کهف؛ ۴۹
ترجمه: و کتاب ( اعمال بندگان ) در آنجا گذارده می شود ، پس مجرمان را می بینی که از آنچه در آن است ، بیمناکند و می گویند : وای بر ما ، این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی نیست مگر اینکه آن را شماره کرده است و آنچه را انجام داده اند ، حاضر می بینند ؛ و پروردگارت به احدی ستم نمی کند. “
* ما لِهَذا الْکِتَابِ؟ لَا یُغَادِرُ صَغیرَهً وَلَا کَبیرَهً إِلَّا أَحْصاها؛ فمن کان فی غفلۀ عن احوال نفسه و مضیعاً لساعات یوم و أمسه. جامع السعادات؛ ج۱، باب۱، ص۵۱٫ اگر کسی در این عالم غافل بوده که آنچه می کند از بین نمی رود، خود این عمل در پرونده اش ثبت می شود، باطن دارد، می روید؛ و فردا گردن خودش را می گیرد، کسی که از این غافل است و ساعات عمر خودش را ضایع می کند، متوجه نیست که باید آنجا را آباد کند، برای خودش سربلندی درست کند، مضیعاً لساعات یوم و أمسه. هم دیروزش را خراب کرده، هم امروز بیدار نیست و مثل دیروز دارد به غفلت عمر می گذراند، می گوید: ما لِهَذا الْکِتَابِ؟ لَا یُغَادِرُ صَغیرَهً وَلَا کَبیرَهً إِلَّا أَحْصاها. این چه پرونده ای است؟ این چه نوع کتابی است که تمام اعمال ریز و درشت مرا نشان می دهد؟ همه را برشمرده است، هیچ چیز از قلم نیفتاده است!
* و َوَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِرًا؛ آنچه خیلی واضح است و آن مطلب را به وضوح ثابت می کند، همین قسمت از آیه است: و َوَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِرًا. آنچه در دنیا انجام داده بود، همه را می یابد نه می خواند. وجدوا یعنی می یابند. همه اعمالش را پیش خودش حاضر می یابد.
* وَ لَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا؛ بنابراین اگر کسی گرفتار شعله های آتش جهنم شد، یا مارها و عقربها و درنده های جهنم به او حمله آوردند، این ظلم خداوند نیست؛ اینها را خودت برای خودت تربیت کردی. این باغ وحشی بود که خودت برای خودت درست کردی. خودت در وجودت گرگ ساخته بودی، خودت در دنیا گرگ دیگران بودی، به این و آن حمله کردی و حقوقشان را دریدی، حالا ببین باطنت گرگ شده و دامن خودت را گرفته است. و لایظلم ربک احدا.
***
- در سوره آل عمران، آیه ۳۰ می فرماید: یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُّحْضَرًا وَ مَا عَمِلَتْ مِن سُوَءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا.
ترجمه: روزی که هر کس کارهای نیک و کارهای بد خود را در برابر خود حاضر بیند،، آرزو کند که ای کاش میان او و کردار بدش فاصله ای بزرگ بود خداوندشما را از خودش می ترساند و خدا به بندگانش مهربان است
* یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُّحْضَرًا؛ روزی که هر کسی آنچه را عمل کرده است می یابد، از کارهای خیر مُّحْضَر می یابد. خدای متعال اعمال نیک را بازسازی کرده، جلا داده، قشنگ کرده، پر میوه اش کرده، می گوید: ببین چه درختانی کاشتی؟ چه خانه مجللی برای خود ساخته ای؟ [انسانی که اعمال نیک انجام داده،] همه اعمالش را در آنجا می یابد است، خانه و امکانات زندگی خودش را در آنجا می بیند و لمس می کند.
* وَ مَا عَمِلَتْ مِن سُوَءٍ؛ اما وقتی گناهانش را آنجا می یابد، تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا. می گوید: ای کاش بین من و این عمل، زمانهای زیادی فاصله می شد! کاش به این زودی نتیجه عملم به من داده نمی شد! نمی دانستم این طور زود دامنم را می گیرد، نمی دانستم بلای جانم می شود، ای کاش بین من و این عملم زمانی فاصله می شد و به این زودی بیچاره ام نمی کرد.
***
و قد أید هذا المذهب اعنی صیرورۀ الملکات صوراً روحانیه باقیۀ ابد الدهر موجبهً للجبهۀِ و الاتذاذ و التوحش و التألم، بأنه لو لم تکن تلک الملکات و النیات باقیه ابداً لم یکون للخلود فی الجنۀ أو النار وجهٌ صحیح. جامع السعادات؛ ج۱، باب۱، ص۵۲٫
این هم نکته دقیقی است. یکی از مباحثی که در عدل الهی مورد سوال ذهنهای مخشوش قرار می گیرد، این است که می گویند: آدم یک دقیقه غیبت کرده، پنج دقیقه بی عفتی کرده، چرا باید برای همیشه بسوزد، یا یک سفر کربلا رفته، یک ماه یا پنج روز طول کشیده، حالا چرا تا ابد باید در باغات خاص با امام حسین علیه السلام محشور باشد؟ عمل محدود است، ولی پاداش نامحدود و بی نهایت است!؟
می فرماید: توجیه اش همین است که این عمل که ظاهرش فعل و انفعالات فیزیکی است، تمام می شود؛ اما باطنش که یک صورت معنوی دارد باقی می ماند. عمل انسان باطن دارد، روح دارد. همان طور که جسم ما دارای روح است و وقتی که از بین می رود، خود جسم از بین رفته ولی خود ما که از بین نمی رود؛ [به همین ترتیب] اعمال ما هم جسم و روح دارد. آن جسم عمل است که لذت گناهش پنج دقیقه به درازا کشیده شده است، ولی روح عمل که از او تولید شد، باقی است. [اگر چشم باطن داشته باشی، خواهی دید که] باطن گناه به صورت لکه ای روح را سیاه کرده، به صورت غده ای روح را مریض کرده است؛ و اگر عمل خیر بوده، به صورت نوری باعث جلای روح شده است.
در حرکت تکاملی بر روح انسان وجودهای جدیدی ملزم شده است و توسعه وجودی پیدا کرده است، لذا بقای در بهشت یا خلود در جهنم، به آن حقیقت عمل ما -که در عالم معنا باقی می ماند و قابل زوال نیست،- برمی گردد. هیچ کاری نیست که از بین برود. تمام کارهایی که ما کردیم، صورت باقی دارد. اینها بذری است که ما اینجا می کاریم و آنجا درو می کنیم. تمام خوبی های ما می رُوید و تمام بدی های ما هم رویش دارد.
***
روضه خوانی
امشب شب شام غریبان امام زین العابدین علیه السلام است، چند جمله ای را راجع به حضرت سجاد علیه السلام تبرکاً و توسلاً خدمت شما تقدیم می دارم.
هر امامی جلوه خاص پروردگار است. در عین این که همه چهارده معصوم اسم اعظم پرودرگار متعال هستند، کلمه تامه اند، اما هر کدام ویژگیها و خواص منحصر به فردی دارند. مثلاً خواص سیدالشهدا علیه السلام در هیچ امامی پیدا نشده است. برای امام باقر و امام صادق علیهما السلام ویژگیهای خاصی وجود دارد. یکی از ویژگی هایی که مخصوص امام سجاد علیه السلام است، این است که:
بعد از جنگ نظامی در کربلا و خونی [که از اباعبدالله علیه السلام و یارانش بر زمین ریخته شد] که این خون به عنوان یک سنگر، به عنوان یک پناهگاه، به عنوان یک پشتوانه و تکیه گاهِ عالم اسلام در آنجا سرمایه گذاری شد، حضرت سجاد علیه السلام این خون را کارمایه فرهنگی قرار داد و در میدان نبرد جنگ نرم، فرماندهی را شروع کرد؛ و کسانی که فکر می کردند در جنگ نظامی پیروز هستند [را به خاک مذلت انداخت.]
امام سجاد علیه السلام در جهاد جنگ نرم، آنچنان تاکتیک ظریفی را اعمال کرد، که در شام [مردم به حرکت درآمدند و آنچه طاغوت اموی در طی سالیان دراز ایجاد کرده بود، رفته رفته رنگ باخت و این شهر هم به دست ایشان فتح شد. فتح شام، یکی از سخت ترین و جانکاه ترین وقایعی است که برای اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام اتفاق افتاده است.]
علت اینکه کاروان اسراء باید این مسیر را تا شام بپیمایند، این است که پیروزیشان در شام رقم می خورد. مأموریت حضرات پاکسازی و اصلاح شهر شام است. در بین راه، مردم کوفه گریه کردند و به امام سجاد علیه السلام عرضه داشتند: ما پشیمانیم، بد کردیم، شما فرمان بدهید تا ما دوباره علیه بنی امیه قیام کنیم. حضرت فرمود: شما اصحاب پدرم و اصحاب عمویم امام حسن مجتبی علیه السلام هستید، با آنها هم همین نیرنگها را کردید و دیگر ما به شما اعتماد نمی کنیم.
گرچه نمی شد روی گفته های مردم کوفه حساب کرد، مردمی بودند که تا وضع تغییر می کرد، آنها هم تغییر می کردند. مردم متزلزلی بودند، رنگ عوض می کردند؛ اما بر فرض هم قابل اعتماد بودند، رسالت حضرت سجاد علیه السلام ایجاد تحول در کوفه نبود، بلکه رسالتشان زدودن آثار شوم تبلیغاتی و جنگ نرم معاویه در شام بود. این شهر شام بود که افکار را علیه امیرالمؤمنین علیه السلام طوری مسموم کرده بود، که مردم شام، علی علیه السلام را مسلمان و نماز خوان نمی دانستند! نه تنها علی علیه السلام را مدح نمی کردند و به او اظهار ارادت نمی نمودند، بلکه لعن هم می کردند، بالای منابر، ایشان را لعن عمومی و علنی می کردند. برای مردم سنت شده بود، عمل استحبابی شده بود!؟
لذا نبرد در شام بسیار دشوار بود؛ چرا که امام سجاد علیه السلام در پاسخ به اینکه کجا بشما سخت گذشت؟ فرمودند: الشام! الشام! الشام! از این تکرارها معلوم می شود که جراحت دلشان خیلی کاری بوده است. در شام خیلی سخت گذشت.
علت این فشار روحی بر امام سجاد علیه السلام و اسرا در شام، همین حرکت مردمی بود. در کوفه حرکت مردمی عمیق نبود، قشری بود؛ زنهای کوفه تا فهمیدند اینها دختران امیرالمؤمنین علیه السلام هستند به شوهرانشان نفرین کردند و رفتند برایشان چادر آوردند، ولی در شام اینطور نبود. در شام پیرزنها با قد خمیده آمده بودند تا در جشن پیروزی شرکت کنند، وقتی فهمیدند حضرت زینب سلام الله علیها دختر علی علیه السلام است، پیرزن قد خمیده، خم شد سنگی برداشت و به طرف حضرت زینب سلام الله علیها و دختران امام حسین علیه السلام پرتاب کرد!!
همان گونه که اسرای کفار حرمت ندارند، زن کافره را می توان کنیز برد، می توان به او نگاه بد کرد، اراذل شام دور ایشان را گرفته بودند و نگاه های بد می کردند. این است که امام سجاد علیه السلام با تمام فرسودگی هایی که در این چهل منزل داشت، [شام را سخت ترین جا معرفی می کند.] وقتی حضرت در شام سهل ساعدی را دید، پرسید: پول داری؟ سهل گفت: بله! اما اینجا پول به چه کار می آید؟ فرمود: اگر پول داری ببر به آن نیزه دارها بده و بگو سرها را از بانوان جدا کنند و به جا دیگر ببرند تا مردم به بهانه تماشای سرها … اینها نوامیس پیغمبر خدا صلی الله و علیه و آله هستند اینقدر بی حیایی نکنید!
پاسخ دهید