اعوذُ بِالله مِن الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
رَبِّ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى وَ یَسِّرْ لىِ أَمْرِى وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانىِ یَفْقَهُواْ قَوْلىِ. طه؛ آیات ۲۵ تا ۲۸
الحمد لله و الصلاۀ علی خاتم الانبیاء، حبیب قلوبنا، طبیب نفوسنا، ابی القاسم محمد و آله المعصومین، و لا سیَما مولانا کهف الحصین، و غیاث المضطرِ المستکین. و ملجأ الهاربین و بقیۀ الله فی العالمین ارواحنا فداه و عجلّ الله فرجه، و سهل الله ظهوره، و رزقنا الله رویته و خدمته و صحبته و نصرته، و رضاه و رغبۀ؛ و اللعن علی اعداهم اجمعین اِلی یوم الدین
تهمت ناروا
درب قصر باز شد، تختی شبیه تخت سلاطین گذاشته شده بود و جوانی به چه زیبایی در آنجا نشسته بود و با ما حال و احوال کرد. هنوز ما جا نیفتاده بودیم و جامون را گرم نکرده بودیم. دیدیم عقربی به اندازه شتر پیدا شد، و با وضع خطرناکی جلو می آمد، ترسیدیم و زهره مان آب شد. از کرده خود پشیمان شدیم و گفتیم این چه شوخی بود که ما کردیم؟ چرا گفتیم از ما پذیرایی کن؟ الان عقرب به ما نزدیک می شود و بلایی به سر ما می آورد. عقرب بصورت اتوماتیک، نزدیک این جوان شد، زبان این جوان از دهانش بیرون آمد و عقرب نیشی به زبان این جوان زد و این جوان پودر شد و از بین رفت؛ اما طولی نکشید که دوباره جوان زنده شد، با همان حالت ابتهاج دوباره بر تختش نشست. ما خیلی تعجب کردیم و به او گفتم: این چه کاری بود که کردی؟ چرا مرا اینجا آوردی؟ این چه بلایی بود به سر ما آوردی؟ جوان گفت: تو خوبی هایی داشتی که خواستیم بیایی، اینجا را ببینی و خطر را حس کنی.
حالا برایت چیزی تعریف می کنم. خواستگاری برای دختری آمد که در همسایگی ما بود. خانواده داماد به اعتبار همسایگی ما با این خانواده، برای تحقیق روز سه شنبه ای نزد من آمدند؛ و من از حسودی به این دختر، تهمت ناروایی زدم. خواستگاران رفتند و مراسم ازدواج بهم خورد و دختر در خانه ماند. حالا آن زبان که آن روز نیشی بود و آبروی کسی را در خطر انداخت، بصورت یک عقرب درآمده است و هر سه شنبه زبان مرا می گزد.
***
آثار اعمال
این یک حقیقتی است. اعمال ما در وجود ما، مثل بذری است که می کاریم و آنچه که می کاریم درو می کنیم. بنابراین فکر نکنیم که حرفی زدیم؛ و یک لحظه عملی را انجام دادیم، خدا هم فقط یک لحظه باید ما را عذاب کند. مگر اصابت چاقو به چشم، بیش از یک لحظه است؟! ولی انسان برای همیشه کور می شود. این هم عمل ما است. عمل می ماند، از بین نمی رود. خود این عمل جایی دامن گیر ما می شود. خوب انسان گناهی کرد و بذری را کاشت، چاره آن چیست؟ چاره آن توبه است.
**
نکته اول: توبه، حلال مشکلات است.
کاری که ما می کنیم، بذری است که افشاندیم، این بذر در جان ماست و ماندگار است. هیچ کاری نمی توانیم بکنیم. در عالم برزخ این عمل چون نهالی کشت شده، رویش خواهد داشت. تنها توبه است که حلال مشکلات است. خدایا عملی که کردم را نمی توانم برگردانم، عمل انجام شده چون تیر از کمان رفته است و باز نمی آید. وقتی این تیر عمل ما از کمان می رود، به کجا می خورد؟ کمونه کرده و به قلب خودمان خورده است. راه برگشت فقط توبه است. بنابراین کسی فکر نکند که چون خدا کریم است، نباید ما را مجازات بکند، مجازات عمل خودمان است که کاشتیم و خودمان نیز درو می کنیم.
***
نکته دوم: مسئله شفاعت است.
خیلی ها به اعتقاد اینکه ما پیغمبر صلی الله و علیه و آله داریم، حضرت زهرا سلام الله علیها داریم، امام حسین علیه السلام داریم، ما را شفاعت می کنند. اولا شفاعت در قرآن کریم مشروط شده است. شفاعت مقدمه دارد. گاهی آدم اعمالی انجام می دهد که اگر بدون توبه بمیرد، شفاعت شامل حالش نمی شود. ما امید به شفاعت داریم، ولی به شرطی که مومن از دنیا بریم، از طرف دیگر کسی قول قطعی نداده است که ما مومن از دنیا می رویم تا اینکه شفاعت شامل حالمان بشود. اگر مومن از دنیا رفتیم، قطعا آن دقایق پایانی، شفاعت پیغمبر صلی الله و علیه و آله، شامل حال ما می شود.
یکی این نکته که از کجا معلومه تکرار گناه، آدم را عاقبت به شر نکند. آدم اگر ایمانش را از دست داد، زمینه شفاعتش را از دست می دهه. خداوند در قرآن کریم به پیغمبر صلی الله و علیه و آله می فرماید: سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ. منافقون؛ ۶٫ پیغمبر تو هم اگر برایشان واسطه بشوی و استغفار کنی، خدا هرگز آنها را نمی آمرزد. آدم گاهی گرفتار نفاق می شود، بی دین از دنیا می رود! دیگر از شفاعت هم برای همیشه محروم می شود. پس بنابراین سراغ توبه را بگیرید تا از شفاعت برای همیشه محروم نباشید!
***
نکته سوم: شفاعت در قیامت است نه در عالم برزخ!
شفاعت در عالم برزخ وجود ندارد. امام صادق علیه السلام فرمودند: شما به شکل آدم به صحنه قیامت بیایید تا ما آنجا شما را شفاعت کنیم. بعضی ها مسخ می شوند، اصلا شکل آدم ندارند. امام صادق علیه السلام برایمان دلسوزی می کنند و می فرمایند: ما برای شما در عالم برزخ نگران هستیم. در قیامت ما دست شما را می گیریم، ولی در برزخ برای شما نگران هستیم. کار بد انجام دهید در برزخ مشکل خواهید داشت. پس یکی از موانع، ایجاد توهمی است که انسان گاهی در توبه مسامحه می کند.
***
نکته آخر: ضعف اراده
ضعف اراده، بیماری است. آدم حالش را ندارد توبه کند. چون اراده ضعیف شده، نمی خواهد عادتش را ترک کند. چشمش بد شده، زبانش بد شده، بد اخلاقی برایش خصلت شده، دروغ براش عادت شده، هی می خواهد تصمیم بگیرد؛ ولی مدام می گوید حالا بعداً، حالا بعداً، پس این «حالا بعداً» چه زمانی است؟! گناه اراده را ضعیف می کند، کما اینکه تقوا، خود نگه داری و خود سانسوری انسان را در اراده تقویت می کند.
آدم با تقوا دارای عظمت و مشیت می شود. قانون، به خودی خود، نظم دهنده است. این که آدمی خود را مقید به خط کشی ها کند، در خط حرکت کند، اراده انسان را تقویت می کند. آدمی که رعایت قانون نمی کند، مرتب از خط خارج می شود، معلوم است که تابع غریزه است، نه اراده. هنگامی که انسان تابع غریزه شود، اراده ضعیف می گردد؛ و هنگامی که انسان غریزه را به کنترل درآورد، اراده قوی می شود! دقیقا رابطه عکس دارند.
***
کید ابلیس، غرق شدن در گناه و از دست دادن توفیق توبه
از بس آدمی با هوی و هوس زندگی کرده است، اراده اش ضعیف شده؛ و چون اراده اش ضعیف است، در توبه و ترک گناه سستی می ورزد. مسامحه در توبه، یکی از بزرگترین مکاید ابلیس است که بشر را خانمان سوز می کند.
می گوید حالا که جوانیم، حالا که سرحالیم، زمانی که باز نشسته شدیم، میریم یک گوشه ای در مسجدی می نشینیم، عبادتی می کنیم و دیگر از این کارها انجام نمی دهیم. این تصویف جزو آفت های بسیار خطرناک است. از کجا معلوم تا کی زنده ایم؟ اگر عزرائیل آمد و دیگر فرصت توبه پیدا نکردی، چه می کنی؟
بعلاوه گناه روی گناه که می آید، برای آدم محرومیت می آورد. همان طور که گفته اند، گناه باعث می شود نماز شبش ترک شود. آدم گناه می کند و خدا درِ سحر را به روی او می بندد. خدا در سحر چه پذیرایی های خاصی دارد!؟ چه عالمی دارد عالم سحر؟! خدا چه چیزهای خصوصی به اهل سحر می گوید؟! گناه آدم را نامحرم می کند. خدای متعال نامحرمها را در سحر راه نمی دهد.
بین نمازهای یومیه و نماز شب فرق است. نمازهای یومیه ارفاق عمومی هستند. خدا بقدری بزرگ است که با همه گناهانمان، اجازه می دهد نماز بخوانیم تا شاید عاقبت به خیر شویم! اما بعضی از عبادتها که در قیامت انسان را خیلی بالا می برد، برای خواص است. به هر کسی توفیق نمی دهند. گناه آدم را از خصوصی بودن بیرون می کند. وقتی خصوصی نبودی، محفل، محفل انس اهل راز است، تو که اهل راز نیستی، تو لاابالی هستی؛ و آدمهای لاابالی اینجا راه ندارند.
گناه باعث می شود انسان نتواند نماز اول وقت بخواند. یواش یواش مسامحه می کند و اول وقت را از دست می دهد. گناه باعث می شود آدمی که روزی یک جز قرآن می خواند، دیگر قرآن هم نمی خواند. یواش یواش با آدمهای خوب رابطه اش کم می شود، یواش یواش به آدمهای بد انسش بیشتر می شود. گناه انواع بدبختیها را به بار می آورد. یکی از آثار گناه این است که توفیق توبه را از آدم می گیرد. تو پیوسته گناه می کنی، خدا هم توفیق توبه را از تو می گیرد.
**
خدا می داند وقتی می بینیم در نظام اسلامی، اساتید مومن و با انگیزه، عاشق اهل بیت علیهم السلام، وجود دارند چقدر خوشحال می شویم! قدر محیط و شرایط را نمی دانیم! یکی از روسای دانشگاه های ما که آخوند زاده هم بود، از رفقای قدیمی است که در آمریکا تحصیل کرد و برگشت. می گفت: در دوران شاه من دانشجوی دانشگاه تهران بودم، وقت نماز به مسجد رفتم، در مسجد بسته بود، دیدم کسی هم برای نماز نیامده است، مانده بودم چه کنم که دکتر سید حسین نصر آمد و گفت: چرا اینجا ایستادی؟ گفتم: آمدم نماز بخوانم در مسجد بسته است! گفت تو نماز می خوانی؟ گفتم: بله من از خانواده روحانیون هستم. گفت: تو میدانی در این دانشگاه چند تا از اساتید نماز می خوانند، یکی من و یکی فلان استاد!
حالا خدا را شکر می کنیم، الحمدالله که خدا شما را قرار داده و بدها را برده است. پس قدر خودتان را بدانید و از فرصتها خوب استفاده کنید، که لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ. ابراهیم؛ ۷٫
پاسخ دهید