«السَّلَامُ‏ عَلَیْکَ‏ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ‏، السَّلَامُ‏ عَلَیْکَ‏ یَا حُجَّهَ اللَّهِ،‏ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِینَ‏ وَ مُذِّلَ الکَافِرین».

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ‏َ وَ الصَّلَاهُ وَ السَّلامُ عَلَی خَاتَمِ‏ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ‏ طَبِیبِ نُفُوسِنَا أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ بَقِیَّهِ اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْوَاحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلی یَومِ الدِّینِ».

فکر منشأ بیداری دل

امیر المؤمنین (علیه السّلام) در نهج البلاغه می‌فرمایند: «نَبِّهْ‏ بِالتَّفَکُّرِ قَلْبَکَ َ وَ جَافِ عَنِ اللَّیْلِ جَنْبَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ رَبَّکَ‏»[۲] قلب انسان خواب می‌رود و چیزی که دل انسان و قلب انسان را بیدار می‌کند فکر است. آدمی که به فکر خدا، به فکر آخرت و به فکر عاقبت خود است، نمی‌گذارد دلش خواب رود. دل بیدار از سفره‌ی بندگی خدا بهره می‌گیرد. امّا دل خواب رفته فرصت‌ها را از دست می‌دهد، خوراک به دل نمی‌رسد، دل می‌میرد. اوّل خواب است بعد مرگ است. دل را باید همیشه تغذیه کرد و آن‌که منشأ بیداری دل، جهت تغذیه‌ی دل می‌شود فکر است.

Sadighi_13940304 (1)

برخاستن از دل شب و استغفار برای گناهان

دستور دوم حضرت امیر این است که موقع شب بستر را تهی کنید، پلهو کنار کشید با خدا ارتباط برقرار کنید. برای نماز شب بلند شوید و یک آهی برای گناهان خود بکشید بعد بخوابید. آه سحر خیلی کارها انجام می‌دهد، استغفار سحر برکات زیادی دارد. «جَافِ عَنِ اللَّیْلِ جَنْبَکَ». تعبیر زیبایی است یعنی شب همیشه برای شما شب نباشد، کمی از شب کنار بگیرید. «جَافِ عَنِ اللَّیْلِ جَنْبَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ رَبَّکَ» خدا پروردگار تو است، او تو را تربیت می‌کند، او تو را رشد می‌دهد. حریم او را نگه دار.

تفکّر و اندیشه درباره‌ی اعمال

فکر حسّاس است و جزء ارزش‌های انسانی است. پشتوانه‌ی عمل است، اعتبار عمل به اندیشه و خرد است. از این جهت ما به مسئله‌ی فکر پرداختیم و گفتیم که فکر به اعتبار متعلّق خود ارزش دارد. ما به چه چیزی فکر می‌کنیم، فکر بیهوده مثل عمل بیهوده است. فکر شیطانی مثل عمل شیطانی است. امّا مسائل اساسی برای سعادت بشر مبداء و معاد و طریق و راه است. ما مسئله‌ی مبداء را به اعتبار این‌که در زندگی ما اثرگذار است مقدّم داشتیم و بحث ما تفکّر در مطالبی است که قرآن کریم در مورد معاد مطرح فرموده است.

مواخذه کردن اعمال در روز قیامت

از سوره‌ی مبارکه‌ی زلزال این‌طور استفاده کردیم که هر عملی ولو کم  «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ»[۳] در آیه‌ی دیگری فرموده است «وَ إِنْ تُبْدُوا ما فی‏ أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ»[۴] شما هر کاری ولو مخفی کرده باشید خدا از شما حساب می‌کشد چه اعمال ظاهری و چه اعمال باطنی شما در روز قیامت مورد محاسبه قرار می‌گیرد و باید پاسخ اعمال خود را بدهید.

محاسبه شدن عمل خیر مشرک یا کافر در قیامت

این‌جا بحثی مطرح شد که آیا کسانی که اعمال خوب دارند، امّا شرک یا کفر یا اعمالی که پوشش می‌دهد،، نمی‌گذارد در انسان زیبایی بماند آن‌ها روز قیامت یک عمل خیری که یک مشرک انجام می‌دهد، یک کافر انجام می‌دهد آیا روز قیامت عمل خیر او به حساب می‌آید یا انسان‌های شریف، مؤمن, عاشقان امیر المؤمنین، عاشقان امام حسین (علیه الصّلاه و السّلام)، دلداگان به آل بیت رسول، بی‌قراران کوی حضرت مهدی گناهانی که در زندگی آن‌ها پیش آمده است، خدا روز قیامت در دادگاه عمومی عالمی آبروی آن‌ها را می‌برد، آن‌جا گناهان آن‌ها را بین عام و خاص مطرح می‌کند؟

تعریف هبط عمل

در این رهگذر به دو مسئله به دو قانون، به دو قاعده که در قرآن کریم مطرح شده است توجّه کردیم. یکی مسئله‌ی هبط است. هبط حیوانی که غذا زیاد می‌خورد و شکم او باد می‌کند به جای این‌که غذا به نفع او تمام شود، او را می‌اندازد این را هبط می‌گویند و به این مناسبت هر عملی که عمل مفید انسان را به عمل مضر مبدّل می‌کند این را هبط عمل می‌گویند.

Sadighi_13940304 (2)

گناه و توبه‌ی انسان در گرو عمل او است

اوّلاً یک قانون کلّی در قرآن کریم مطرح است که این عالم، عالم به هم پیوستن است. همان‌گونه که گناه انسان موجب می‌شود باران نیاید، توبه‌ی انسان باعث می‌شود که باران بیاید. عمل ما نه در زندگی ما اثر دارد، در جهان اثر دارد. علّت آن است که ما یک مهره‌ای از مجموعه‌ی کارگاه با عظمت هستی هستیم. لذا خداوند متعال تغییر نعمت‌ها را در عمل خود ما منوط کرده است. فرموده است «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»[۵] خدای متعال برای هر قومی که ناز و نعمتی داشتند، عزّت و رفاهی داشتند و حالا مبتلا به روزگار سیاه شدند، خدا آن را تغییر نمی‌دهد مگر این‌که خود شما آن را تغییر دهید. وقتی انسان از نعمت سوء استفاده می‌کند، کفران نعمت می‌کند این کفران بازتاب دارد، نعمت را از بین می‌برد. شکر نعمت، نعمت‌شناسی، قدردانی از نعمت، خوب استفاده کردن از نعمت «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ»[۶] هم «بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَهً أَنْعَمَها عَلى‏ قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»[۷] که در آیات مختلف تعبیرات مختلف شده است که خدا این‌گونه نیست. اصلاً خدا این صفت را ندارد. در این مقام نیست که نعمتی به بنده‌ای داده است بدون دلیل زوال نعمت برای او پیش بیاید. اگر خدا به شما نعمت داد بعد دیدید این نعمت از شما گرفته شد از خدا شکایت نکنید، بدانید خود شما یک مشکلی درست کردید، این مشکل نعمت را از شما گرفته است. قرآن کریم آن را در دو، سه آیه مطرح فرموده است که تغییر نعمت، زوال نعمت، از دست رفتن نعمت معلول یا کفران نعمت است یا ظلم است یا نادانی‌هایی است که آدم نمی‌داند چگونه نعمت را به کار ببرد و مایه‌ی زوال نعمت می‌شود.

زایل شدن نعمت‌ها بر اثر گناهان

چون زایل شدن نعمت‌ها بر اثر گناهان، بر اثر غفلت‌ها، بر اثر کفران‌ها است. در دعای کمیل امیر المؤمنین ما از خدا درخواست داریم خدایا ما قبول داریم بعضی از کارهایی که انجام می‌دهیم مستحق زوال نعمت می‌شویم، امّا تو بزرگ هستی «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ‏»[۸] خدایا گناهانی که نعمت را زوال می‌آورد، تغییر می‌دهد این گناهان را تو به بزرگی خود بر ما ببخشای. این درخواست عفو از خدا نسبت به گناهانی که در رأس آن هم کفران نعمت است موجب زوال نعمت می‌شود این نشان می‌دهد می‌شود انسان سابقه‌ی خوبی در زندگی داشته باشد، ولی در اثر غفلت، کفران، در اثر بد عمل کردن این نعمت را از دست بدهد.

حسن مجاورت داشتن با نعمت

حدیثی از وجود مبارک حضرت ثامن الحجّج، امام رئوف ما حضرت رضا (علیه الصّلاه و السّلام) است که فرمود: «أَحْسِنُوا جِوَارَ النِّعَمِ»[۹] وقتی خدا به شما نعمت داد، این نعمت همسایه‌ی شما است، شما در سایه‌ی نعمت قرار گرفتید. حالا که با او همسایه هستید، او سایه بر سر شما دارد، با او حسن مجاورت داشته باشید، همسایه‌ی بدی نباشید. آدم به همسایه‌ی خود آزار برساند، اگر همسایه امکان داشته باشد از این‌جا می‌رود و دیگر به این‌جا برنمی‌گردد. همسایه‌داری خود قدردانی از نعمت همسایه‌ی خوب است. نعمت هم همسایه‌ی شما است، با نعمت حسن جوار داشته باشید، خوب همسایگی کنید، همسایه‌داری کنید.

بازگشت ناپذیر بودن نعمت

فرمود: «فَإِنَّهَا وَحْشِیَّهٌ» نعمت گریز پا است، اگر نتوانید نگه دارید از تو فرار می‌کند. «فَإِنَّهَا وَحْشِیَّهٌ» ولی خطر این‌جا است که اگر نتوانستید این نعمت را نگه دارید، از شما فاصله گرفت، از شما فرار کرد «مَا نَأَتْ عَنْ قَوْمٍ فَعَادَتْ إِلَیْهِم‏» هیچ‌گاه نعمت از دست کسی نرفت که دیگر دوباره برگردد، اگر رفت دیگر برنمی‌گردد. خدا به شما نعمت می‌دهد اگر قدر دانستید، به خدا سپردید، به یک صندوق امنی مثل وجود مبارک امام عصر (ارواحنا فداه) ودیعه دادید که محفوظ می‌ماند، امّا اگر نگه نداشتید رفت و دیگر برنمی‌گردد.

در اختیار گرفتن مملکت به دست ظالمان

«مَا نَأَتْ عَنْ قَوْمٍ فَعَادَتْ إِلَیْهِم‏» این استقلال مجانی به دست نیامده است، این امنیّت مجانی به دست نیامده است. این اسلامیّت نظام شما به سادگی به دست نیامده است. شما رؤسای جمهور همه‌ی کشورهای دنیا را ببینید چه آدم‌های شروری هستند، چه آدم‌های حرام‌خواری، چه آدم‌های سمتگر یا یا چه آدم‌های ذلیلی اختیار مملکت را در اختیار گرفتند. شیوخ منطقه را ببینید ملک سلمان دارای آلزایمر که هیچ اختیاری از خود ندارد، در چنگ آمریکا و اسرائیل است، مملکت عربستان را در اختیار دارد، هر ظلمی بخواهد دریغ نمی‌کند، هیچ وقت اجازه‌ی انتخابات در آن‌جا داده نمی‌شود. کشورهای همسایه را ببینید کدام کشور، کدام رئیس جمهور، کدام نخست وزیر را شما سراغ دارید که در کشورهای مختلف سپرده‌ی بانکی نداشته باشند، بچّه‌های آن‌ها در آن‌جا امکانات نداشته باشد. یک کشور زیر این آسمان وجود دارد آن هم کشور امیر المؤمنین است که حاکم آن کشور، ولیّ نعمت آن کشور یک مجتهد جامع الشرایطی است که هم زهد در دنیا دارد، هم علم به دین دارد، هم تجارب کافی برای مدیریت دارد، هم درد مردم را می‌داند که این مجانی به دست نیامده است.

ریختن خون‌ها برای بقای جمهوری اسلامی

 برای تشکیل جمهوری اسلامی چقدر جوان‌ها، چقدر زن و مرد در میدان ۱۷ شهریور خون آن‌ها ریخته شد. این هشت سال دفاع مقدّس چقدر قربانی داده شد تا این استقلال باقی بماند، تا این جمهوری اسلامی استقلال خود را، نه شرقی، نه غربی خودش را حفظ کند. خودش بتواند دارایی خود را با اختیار خودش اداره کند. دست خارج نتواند به ما بگوید چه باید داشته باشید، چه نباید داشته باشید. باید این را نگه داشت. اگر ما این استقلال را از دست دادیم می‌رود و دیگر بازگشتی ندارد. «مَا نَأَتْ عَنْ قَوْمٍ فَعَادَتْ إِلَیْهِم‏».

انفاق کردن اموال کار آسانی نیست

اعمال صالح ما هم همین‌گونه است. عمل اسلامی، عمل دینی مشکل است. «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ»[۱۰] همان‌گونه که به جبهه رفتن سخت است، کارهایی هم که آدم بر خلاف نفس خودش و در مقابله‌ی با شیطان انجام می‌دهد سخت است. کسی زکات مال خود را می‌دهد، خمس مال خود را می‌دهد، این کار آسانی است. زحمت کشیده است، خون جگر خورده است حالا اسلام به او می‌گوید یک پنجم آن را به امام زمان بده. آقا امام زمان در مال تو سهم دارد، شریک تو است، بچّه‌های فاطمه شریک مال تو هستند، سهم ایشان را بده کار آسانی نیست. آدم خمس می‌دهد برای آخرت خود ذخیره می‌کند «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»[۱۱] اگر این را نداده بودید و پیش شما مانده بود مال دنیا است هم شما می‌روید و هم مال شما می‌رود، امّا وقتی خمس می‌دهید برای آخرت شما باقی می‌ماند. این احسانی که به فقرا می‌کنید و من به عنوان یک هشدار دارم عرض می‌کنم.

یکی از برادرانی که خودش در گشت‌های شبانه به منظره‌های جانکاه و موجب سرافنکندگی در همین تهران برخورد کرده بود که چه فجایعی است، چه فقرایی در این تهران هستند که گاهی نان شب ندارند، چه زن‌هایی که برای تأمین شیر خشک خود بدبختی‌ها می‌کشند و آبروی آن‌ها در خطر است. آه آن‌ها ممکن است همه‌ی ما را بسوزاند، به آن‌ها رسیدگی کنید.

محافظ از اعمال و ذخیره کردن آن‌ها برای آخرت

«وَ فی‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومٍ»[۱۲] حالا اگر ما به فقرا رسیدیم، به مستمندان رسیدیم، قرض یک مقروضی را ادا کردیم، یک کسی که در اثر دِین زندانی شده است، از زندان آزاد کردیم، سرپرست یک خانواده‌ای بوده است، زن و بچّه‌ سایه‌ی او را نمی‌دیدند، به او کمک کردید این برای تو ذخیره می‌شود. هنر این است که بتوانی آن را نگه دارید. کار آسانی نکردید با نفس خود جهاد کردید، با شیطان مبارزه کردید، شیطان را به زمین زدید ولی شیطان شما را رها نمی‌کند، می‌خواهد این مغلوبیّتی که برای او پیش آمده است آن را جبران کند. اگر انسان مراقب اعمال صالح گذشته‌ی خودش نباشد نباید بگوید من کار خوب زیادی انجام دادم. بله کار خوب انجام دادید، امّا قرآن می‌گوید «مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلا یُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها»[۱۳]‏، «مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ» یعنی کسی هنر داشته باشد این کاری که انجام داده است را سالم به عالم آخرت ببرد. کارهای خیر زیادی انجام دادیم ولی نمی‌توانیم با خود ببریم، این‌جا آن را ضایع می‌کنم، این‌جا آن را به آتش می‌کشانیم.

خدای متعال برای این‌که برای ما هشداری باشد که اگر کار خوبی انجام دادید، اگر عبادت خوبی انجام دادید، احسان خوب کردید، صله‌ی رحم کردید، دلی را شاد کردید، اصلاح ذات البین کردید، برّ والدین داشتید، به اموات احسان می‌کنید، آسوده خاطر نباشید که آن‌ها باقی می‌ماند. اگر مراقبت نکنید مثل مال التّجاره‌ی شما است. این مال التجاره‌ی که با خون جگر دارای سرمایه شده است، اگر واقعاً محاسبه‌ی درستی در حافظت از آن نداشته باشید با یک غفلت در یک معامله‌ی بد ورشکست می‌شوید. همین‌طور که ورشکستگی در تجارت دنیا است، در تجارت آخرت هم ورشکستگی وجود دارد. خیلی از افراد اعمال زیادی انجام دادند امّا نتوانستند این اعمال را سالم با خود به عالم قبر ببرند.

Sadighi_13940304 (3)

شرک شیطان باعث از بین رفتن او از صف ملائکه

یکی از چیزهایی که اعمال انسان را به کلّی نابود می‌کند عبارت از شرک است. حالا یکی از موارد بارزی که قرآن نقل کرده است کار خود شیطان است. شیطان در صف ملائکه بود، شیطان شش هزار سال عبادت کرد نتوانست نگه دارد. زحمت شش هزار سال خود را به یک لحظه از دست داد. حضرت امیر می‌فرمایند: «إِذْ أَحْبَطَ … عَبَدَ اللَّهَ‏ سِتَّهَ آلَافِ‏ سَنَهٍ لَا یُدْرَى أَ مِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَهِ عَنْ کِبْرِ سَاعَهٍ»[۱۴] باز تعبیر هبط در این‌جا به کار برده شده است. شش هزار سال عبادت خود را با تکبّر یک ساعت همه را آتش زد و همه از بین رفت.

پیغمبر سرمایه دار عالم هستی و شفیع بودن ایشان در عالم قیامت

من آیه‌ی کریمه‌ای که هفته‌ی قبل خدمت شما قرائت کردم «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ»[۱۵] به خود پیغمبر خطاب می‌کند تو که از نظر اعمال باطنی، از نظر عبادت سرمایه‌دار عالم هستی و سرمایه‌دارتر از پیغمبر در پیشگاه خدا در قیامت ما کسی نداریم، آن‌قدر سرمایه دارد که ما آن‌جا کم می‌آوریم منتظر هستیم که آقا رسول خدا جبران کند، در آن‌جا دارایی دارد. قرار است به ما افتاده‌ها، جا مانده‌ها از شفاعت خود کمک کند، او قرار است کمی ما را جبران کند «یا أَیُّهَا الْعَزیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَهٍ مُزْجاهٍ»[۱۶] به پیغمبر خطاب می‌کند که سرمایه‌ی معنوی تو که از همه بالاتر است، اوّل شخصیّت در سرمایه‌ی اخروی و معنوی هستی، اگر تو مبتلا به بیماری شرک شوی، این بیماری مثل غدّه‌ی سرطانی می‌ماند. تمام سلول‌های سالم شما را درگیر می‌کند و همه را از بین می‌برد. آدم باید مبتلا به بیماری شرک نشود.

سوزاندن اعمال صالحه با شرک

پس تعبیر قرآن کریم این است که «لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ»[۱۷] این شرک آن‌چنان صاعقه‌ای است که همه‌ی اعمال شما را می‌سوزاند، آن‌چنان شوره‌زاری است که تمام تخم‌هایی که در این‌جا ریختی همه از بین می‌رود و هیچ کدام رویش پیدا نمی‌کند. بنابراین شرک خطرناک است، هم شرک در ربوبیّت خدا، هم شرک در عبادت خدا، شرک در اطاعت خدا و شرک در مؤثّر دانستن دیگران، تکیه کردن به بیگانگان آدم خدا را فراموش کند، چشم به بیگانگان بدوزد. این‌ها باعث می‌شود عزّتی که در اثر جان فشانی‌ها، توکّل به خدا به دست آورده است همه آن‌ها را از دست بدهد.

علّت نامگذاری ماه شعبان

ایّام شعبانیّه است. شعبان را به این علّت شعبان گفتند چون مرحوم سیّد در کتاب اقبال روایت نقل می‌کند. می‌پرسند چرا ماه شعبان را شعبان گفتند؟ شعبان از شعبه است. یک وقت کارها یک جا متمرکز است، یک وقت آدم چند شعبه زده است، پخش کرده است. این شعبه‌های رحمت الهی در ماه شعبان توسعه پیدا می‌کند. خدای متعال رحمت خود را منشعب کرده است. خواسته است همه دسترسی به رحمت خدا داشته باشند.

نسیم رحمت می‌وزد، خود پیامبر میزبانی ما را بر عهده گرفته است، فرموده است «شَعْبَانُ شَهْرِی»[۱۸] ماه شعبان ماه من است. پیغمبر رحمه للعالمین است. این رحمت در ماه شعبان در خانه‌ی شما آمده است، از آن استفاده کن. ماه استغفار است، ماه روزه است، ماه توجّه به خدا است، ماه مناجات است خصوصاً مناجات شعبانیّه. مناجات همه جا خوب است، امّا خوشا به حال کسی که در آخرین لحظه‌ی حیات خود با مناجات خدا جان به جان آفرین تسلیم می‌کند.


 

[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– الکافی، ج ‏۲، ص ۵۴٫

[۳]– سوره‌ی زلزله، آیات ۷ و.۸٫

[۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۸۴٫

[۵]– سوره‌ی رعد، آیه ۱۱٫

[۶]– سوره‌ی ابراهیم، آیه ۷٫

[۷]– سوره‌ی انفال، آیه ۲۳٫

[۸]– إقبال الأعمال، ج ‏۲، ص ۷۰۷٫

[۹]– بحار الأنوار، ج ‏۷۵، ص ۳۴۱٫

[۱۰]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۱۶٫

[۱۱]– سوره‌ی نحل، آیه ۹۶٫

[۱۲]– سوره‌ی ذاریات، آیه ۱۹٫

[۱۳]– سوره‌ی انعام، آیه ۱۶۰٫

[۱۴]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۲۸۷٫

[۱۵]– سوره‌ی زمر، آیه ۶۵٫

[۱۶]– سوره‌ی یوسف، آیه ۸۸٫

[۱۷]– سوره‌ی زمر، آیه ۶۵٫

[۱۸]– الکافی، ج ‏۴، ص ۹۰٫