در این متن می خوانید:
      1. تبریک ایام دهه‌ی کرامت
      2. اهمّیّت فکر در اسلام
      3. انتخاب بهترین کار در نتیجه‌ی تفکّر
      4. دستور اسلام به انجام کار احسن و در جای مناسب
      5. تعریف ادب از نظر علّامه‌ی طباطبایی
      6. انجام کار در وقت و مکان مناسب
      7. انجام اعمال با رنگ بندگی
      8. رعایت ادب کار
      9. شباهت بازار دنیا و بازار آخرت
      10. بی‌نهایت بودن پاداش کار برای خدا
      11. مواردی از رعایت ادب بندگی در قرآن کریم
      12. حبط عمل:
      13. شرایط کار پر سود در قیامت
      14. ادب رعایت حاکمیت ولی
      15. لزوم سبقت نگرفتن در کارها از خدا و پیامبر
      16.  جامعیّت دین اسلام
      17. تقوا شرط پذیرش اعمال
      18. اهمّیّت حفظ احترام پیامبر و بلند نکردن صدا در محضر ایشان
      19. حیات جاودانه‌ی پیامبر و امامان
      20. پرهیز از بیکاری
      21. شاهد بودن خدا و رسول بر اعمال ما
      22. لزوم رعایت ادب حرف زدن در محضر پیامبر
      23. رابطه‌ی رعایت نکردن ادب در محضر پیامبر و حبط عمل
      24. روایتی در مورد ثابت بن قیس
      25. آداب زیات امام رضا (علیه السّلام)
      26. بلند نکردن صدای، یکی از آداب زیارت
      27. احادیثی در باب زیارت امام رضا (علیه السّلام)
      28. اثرات زیارت امام رضا بر قلب و جان انسان
      29. حدیثی از امام صادق (علیه السّلام) در مورد پادش زیارت امام رضا (علیه السّلام)
      30. شرایط عارف به حق امام رضا (علیه السّلام)

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ‏».

تبریک ایام دهه‌ی کرامت

 دهه‌ی کرامت و ایام ولادت ولی نعمت ما، حضرت امام ابی الحسن الرّئوف، علیّ بن موسی الرّضا (علیه آلاف التّحیه و الثّناء) و کریمه‌ی اهل بیت، دختر باب الحوائج موسی بن جعفر، خواهر امام، عمّه‌ی ائمّه، حضرت فاطمه‌ی معصومه (سلام الله علیها) را تبریک عرض می‌کنم.

اهمّیّت فکر در اسلام

بحث ما در این بود که یکی از مسائلی که در اسلام بسیار مهم تلّقی شده است، فکر است. اسلام مکتب اندیشه است، مکتب خرد است. لذا در روز قیامت به عقل نمره می‌دهند. عملی که عقل را به دنبال خود ندارد، خیلی نمره ندارد. «الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ»[۲] عقل فکر را پشتیبانی می‌کند. عقل انسان را وادر می‌کند، به انسان انگیزه می‌دهد که عاقب هر کاری را بسنجد. در میان کارهایی که می‌خواهد انجام بدهد، کار یا بد است یا خوب است. هیچ وقت انسان عاقل کار بد را بر کار خوب ترجیح نمی‌دهد، حتماً کار خوب را انتخاب می‌کند. کار خوب داریم، کار خوب‌تر داریم و بهترین کار داریم.

انتخاب بهترین کار در نتیجه‌ی تفکّر

 باز مکتب ما براساس عقلی که به انسان داده است، انسان پرسودترین آن را انتخاب می‌کند. «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»[۳] بهترین کار را باید در میان کارها انتخاب کرد. آدم می‌خواهد نماز بخواند، نماز در خانه بخواند، تنهایی بخواند یا نماز را با جماعت بخواند یا نماز جماعت را در مسجد بخواند یا نماز جماعت را در مسجد جامع بخوانند. هر یک از این‌ها از نظر بازتاب اخروی یک اسرار و ویژگی‌هایی خاصّ خود را دارد. آدمی که زرنگ است، تاجر آخرت است، آن چیزی که در آخرت سود بیشتری دارد، آن نماز جماعت اوّل وقت، در مسجد جامع است. لذا این می‌شود «أَحْسَنُ عَمَلاً». همیشه آدم آن بهترین را انتخاب می‌کند.

دستور اسلام به انجام کار احسن و در جای مناسب

روش و متدی که اسلام برای ما پیش‌بینی کرده است و فرهنگ دینی در تربیت آن را در پیش گرفته است، این است که هر کاری را هم به وجه احسن انجام بدهیم، هم در جای مناسب انجام بدهیم و هم با بهترین وضعیت انجام بدهیم.

تعریف ادب از نظر علّامه‌ی طباطبایی

اسم این رعایت مرغوبیّت عمل، ظرافت عمل از نظر زمان، از نظر مکان، از نظر کیفیّت، از نظر موقعیّت را ادب می‌گذارند که علّامه‌ی طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) فرمودند: ادب هیئت زیبا، شکل زیبا، قالب زیبایی است که انسان برای قول یا فعل خود آن شکل را انتخاب می‌کند تا مخاطب جامعه پذیرش بهترین داشته باشند. بالاتر از مخاطب و جامعه خدایی که باید عمل ما را قبول بکند، تلّقی به قبول بکند به احسن وجه. خدا بهترین نمره را به ما بدهد. اگر ما بهترین وضع را، بهترین زمان را، بهترین مکان را، در همه‌ی کارهای خود رعایت کردیم، ما یک انسان مؤدّبی هستیم و چون ادب یعنی رعایت زمان و مکان و شرایط و کیفیت و کمیّت، این مجموعه است، لذا مجموعه‌ی زندگی ما در چارچوب‌هایی که شرع انور پیش‌بینی کرده است، اگر انجام بشود، ما جزء کسانی هستیم که «أَحْسَنُ عَمَلاً» هستیم؛ ما محبوب‌ترین، مرغوب‌ترین، زیباترین کارنامه را در روز قیامت خواهیم داشت.

انجام کار در وقت و مکان مناسب

اگر کسی عوض کشت بهاره بگذارد زمستان کشت بکند، این ممکن است زمین، زمین خوبی باشد، تخم هم تخم خوبی باشد، امکانات هم داشته باشد ولی فصل، فصل زراعت نیست. این کار را نابه‌جا انجام داده است. کار نابه‌جا سرمایه را ضایع می‌کند یا بازاریابی نکرده است، در شرایط رکود بازار که مشتری ندارد جنس را عرضه کرده است، دو روز بعد که شرایط عوض می‌شود مبتلا به غصّه و حسرت می‌شود. می‌گوید ما کالای خود را در بازار مناسب عرضه نکردیم، ضرر کردیم، ما را فریب دادند، مغبون شدیم.

انجام اعمال با رنگ بندگی

تمام کارهایی که خداوند منّان از بندگان خود خواسته است همه باید رنگ بندگی داشته باشد، هر کاری انجام می‌دهیم از نماز گرفته تا تجارت تا کارهای اداری همه‌ی این‌ها می‌تواند رنگ بندگی داشته باشد، می‌تواند انگیزه‌ی الهی داشته باشد. بنابراین در تمام کارهای خود ما باید شرایط زمان و مکان و فضا و موقعیت را رعایت بکنیم و کار خود را با بهترین کیفیت ممکن ارائه بکنیم.

رعایت ادب کار

این پیمان‌کارهایی که احیاناً با رضای خدا آشنایی دارند، امین هستند، بیت المال را بی‌جهت تلف نمی‌کنند. این کاری را می‌گیرد، راهی را می‌سازد، می‌بینیم این راه ۵۰ سال زیر تایر ماشین‌ها  طاقت می‌آورد. چون کیفیت کار او خوب بوده است. زمان مناسبی را در نظر گرفته است، موادّ مناسبی را در نظر گرفته است، آدم‌های ماهر و کارشناسی را به کار گرفته است، یک جادّه‌ی زیبا، اتوبان زیبا که سال‌های سال به ماشین‌های مردم صدمه نمی‌زد، به عابر صدمه نمی‌زد، رعایت همه‌ی اصول را برای سالم حرکت کردن ماشین‌ها و پیاده‌ها در نظر گرفته است، مایه‌ی دعاگویی است امّا اگر کیفیت لازم را، موارد لازم را در نظر نگرفته بود در فصلی که باید کار می‌کرد، کار نکرد، گذاشت در فصل‌ زمستان در آن سرما و یخبندان کار را انجام داد و بعد هم آفتاب زد خراب کرد، این ادب کار را رعایت نکرده است. همان‌گونه کارهای ما در ساخت و ساز، در جاده کشی، در تولید اگر موادّ لازم را کم بکنیم یا زیاد بکنیم نتیجه را نمی‌دهد، برای ما جنس مرغوب به بازار عرضه نمی‌کند، قهراً مشتری دیگر جنس نامرغوب نمی‌خرد، از ما نمی‌خرد، می‌رود از بیگانه می‌خرد و مملکت گرفتار خسارت و ورشکستگی می‌شود.

شباهت بازار دنیا و بازار آخرت

 در بازار آخرت هم همین‌طور است. اگر همه‌ی کارهای ما به جا انجام شده باشد، با کیفیت لازم انجام شده باشد، با شرایط بهتر به ملک‌ها تحویل شده باشد، رویش آن در آن‌جا، رویش خیلی بالایی خواهد بود.

بی‌نهایت بودن پاداش کار برای خدا

قرآن کریم گاهی فرموده است: «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ»[۴] شما به خدا قرض الحسنه بدهید، خدا دو برابر می‌کند. یک‌جا فرموده است: «مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ»[۵] مَثَل کسانی که مال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند، مَثَل دانه‌ای است که یک دانه هفت خوشه آورده است و هر خوشه‌ای صد دانه آورده است که می‌شود هفتصد دانه؛ یک دانه هفتصد دانه شده است. بعد فرموده: «وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ» تازه خدای متعال این هفتصد دانه را هم دو برابر می‌کند، می‌شود ۱۴۰۰ برابر. گاهی هم خداوند منّان با کرمی که دارد در مورد کسی که هجرت به سوی خدا می‌کند، می‌فرماید: «مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»[۶] کسی از منزل با انگیزه‌ی راضی کردن خدا، هدف الهی دارد، با آن هدف از خانه بیرون می‌آید؛ این کسی که خانه را ترک کرد، زندگی را ترک کرد، قصد او این بوده است که به خدا برسد، با این کار خود به قرب الهی نائل بشود، در مسیر حضرت عزرائیل به سراغ او آمد، خدا نمی‌گوید دو برابر، نمی‌گوید هفتصد برابر نمی‌گوید ۱۴۰۰ برابر بلکه می‌گوید اصلاً نمی‌شود گفت. «وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» کسی که با همه‌ی وجود خود به سوی خدا می‌رود، بنا است خدا هم با همه‌ی خزائن خود به او پاداش بدهد. این اندازه ندارد فقط «وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» یا در مورد شهید خدای منّان نمی‌فرماید ما به شهید چه چیز می‌دهیم، می‌گوید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[۷] این مقام عند ربه چه مقامی است، برای ما قابل درک نیست. آدم یک کاری بکند، خداوند متعال او را پیش خود قرار بدهد، مقان عند ربی پیدا بکند. تمام این‌ها منوط به رعایت آدابی است که در این‌جا بذرهایی که ما در این‌جا می‌کاریم «الدُّنْیَا مَزْرَعَهُ الْآخِرَه»[۸] دنیا زراعت‌گاه آخرت است. چه تخمی را کاشتی؟ در چه زمینه‌ای کاشتی؟ با چه انگیزه‌ای کاشتی؟ رعایت شرایط و کیفیت را کردی یا نکردی؟ این‌ها درجات ادب در بندگی می‌شود.

مواردی از رعایت ادب بندگی در قرآن کریم

خدای متعال این آداب بندگی را که در آخرت بنا است، اعمال ما حاصل بدهد در سوره‌ی مبارکه‌ی حجرات و بعضی از سوره‌های دیگر به جزئیات فرموده است. مواردی را که ما باید ادب بندگی را رعایت بکنیم تا کار ما بی‌نتیجه نشود.

حبط عمل:

حبط عمل یعنی زحمت می‌کشی، بذر می‌پاشی ولی برای تو درو ندارد. این کار تو، به تو حاصل نمی‌دهد. قرآن کریم اسم این کار بی‌حاصل را حبط عمل گذاشته است. بعضی از کارها بی‌نتیجه است، بی‌خاصیت است، بی اثر است. آدم عاقل که کار بی‌نتیجه نمی‌کند، معامله‌ی بی‌سود کردن که کار تاجر عاقل نیست.

شرایط کار پر سود در قیامت

شما این‌جا برای زراعت آمدید، برای تجارت آمدید، بنا است سود خود را بعد از مرگ خود ببینید و حاصل کار خود را آن‌جا ببینید. اگر می‌خواهید کار شما حاصل داشته باشد باید زمین و زمان و شرایط و کیفیت را به بهترین وجه رعایت بکنید.

ادب رعایت حاکمیت ولی

یکی از آدابی که در رأس مسائل قرار گرفته است، ادب رعایت حاکمیّت حاکم و ولی و پیغمبر است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ»[۹]ٌ شما که آمدید در این‌جا زراعت بکنید، تجارت بکنید بدون اخذ دستورات کارشناس و شخص ماهر یک کسی که اصلاً الفبای تجارت را بلد نیست، بدون این‌که به یک تاجر ماهری مراجعه بکند، جنس را در بازار ببرد، این همه شیطان و شیّاد وجود دارد، به سرعت او را ورشکسته می‌کنند، جنس او را مفت از او می‌گیرند. شما هم که آمدید تجارت آخرت داشته باشید، زراعت آخرت داشته باشید، ما برای شما کارشناس فرستادیم. خدا کتاب فرستاده است، الگو فرستاده است، پیغمبر فرستاده است که بازار آخرت را با کیفیت و کمیت لازم خود به شما ارائه بکند. اگر بخواهید تمام کارهای شما سود اخروی داشته باشد، از پیغمبر دستور بگیرید، از خود روشن فکری بازی درنیاورید. این کار را خدا می‌پسندد، آن را نمی‌پسندد. آخرت را شما ندیدید. کدام بذر است که برای آخرت به شما حاصل می‌دهد؟ این را پیغمبر به شما گفته است. لذا همه‌ی زندگی خود را با روشی که پیغمبر و خدا به شما گفته‌اند منطبق بکنید با دستور العمل کار بکنید.

لزوم سبقت نگرفتن در کارها از خدا و پیامبر

 «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» ای مؤمنین! بر خدا و پیغمبر پیشی نگیرید. هر کاری می‌خواهید بکنید این کار شما واجب است یا حرام است یا مستحب است یا مکروه است یا مباح است، از پیش خود شما نمی‌توانید بگویید این کار من بهترین کار است که واجب است یا رجحان دارد که مستحب است یا مرجوح است که مکروه است یا این‌که قدغن است، نباید این کار را می‌کردم، این زیان محض است. این‌ها را باید از پیغمبر و خدا گرفت.

 جامعیّت دین اسلام

این دین، دینی است که برای سراسر زندگی شما دستور العمل دارد. شما بروید دستور العمل را از خدا و پیغمبر بگیرید، بدون این‌که اخذ دستور و برنامه داشته باشید… اسلام دین نظم است، دین برنامه است، کتاب دارد، بینّات دارد، میزان دارد داوری دارد مراجعه بکنید.

تقوا شرط پذیرش اعمال

اگر بدون مراجعه‌ به کارشناسان الهی وارد بازار آخرت شدید، آن‌جا می‌روید می‌بینید کار شما حبط شده است. یعنی کار کردید، نماز خواندید، حتّی انفاق‌های زیادی کردید ولی دستور خدا در آن نبوده است. خمس مال را نداده است، زکات مال را نداده است، مال وقفی را در خانه آورده است بعد هم می‌آید چه سفره‌هایی برای امام حسین پهن می‌کند، چه احسان‌هایی به این و آن می‌کند. کار زیاد کردی، ایثار هم کردی، گذشت هم کردی ولی فایده نداشته است. چرا؟ برای این‌که «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ‏»[۱۰] شرط آن تقوا بوده است. مال حرام که برای شما رویش ندارد، آن که برای شما احسان و انفاق نمی‌شود.

اهمّیّت حفظ احترام پیامبر و بلند نکردن صدا در محضر ایشان

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ‏»[۱۱] آیه لطائفی را در خود دارد؛ حضرت رسول فرمود: قرآن مشتمل است بر لطائف، مشتمل است بر حقایق. این لطائف در قرآن کریم بسیار مشحون است از لطائف. ای مؤمنین کاری به جامعه‌ی غیر اسلامی ندارد، می‌خواهد شما سرافراز قدم به آن عالم بگذارید، زندگی شما در این‌جا هم زندگی قانونمند، روشمند، منظّم باشد- «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ» پیغمبر چه در حال حیات ظاهری خود باشد، چه از دنیا رفته بود، حیات برزخی دارد. وقتی کنار قبر پیغمبر قرار می‌گیرید یا نه، شما که آیات قرآن پیغمبر را به شما معرّفی کرده است، شما هر کجا هستید، در محضر پیغمبر هستید. هر کجا هستید، پیغمبر شما آن‌جا حضور دارد.

حیات جاودانه‌ی پیامبر و امامان

این آیه را کرّراً در صحبت‌های خود با مستمعین تکرار کردیم که در سوره‌ی مبارکه‌ی توبه دو بار این آیه آمده است، می‌خواهد به ما این باور را بدهد که پیغمبر همه جا حضور دارد، امامان ما همه جا حضور دارند، این‌ها سایه‌ی خدا هستند. هر کجا خدا است، پیغمبر هم آن‌جا است، ائمّه هم آن‌جا هستند. حیّ و میّت هم ندارد.

پرهیز از بیکاری

در سوره‌ی مبارکه‌ی توبه این آیه دو بار تکرار شده است «وَ قُلِ اعْمَلُوا»[۱۲] بگو عمل بکنید، بیکار نمانید. اصلاً بیکاری عار است، ننگ است، بیکاری اتلاف عمر است، بیکاری غضب خدا را جذب می‌کند. جوان بیکار سر از اعتیاد درمی‌آورد، سر از بی‌بند و باری و چشم‌چرانی درمی‌آورد. آدمی که کار دارد، افراد را اذیت نمی‌کند، آدم‌های بیکار به دنبال این هستند که برای این و آن پرونده درست بکنند. مسئولی که مسئولیت خود را می‌شناسد، مگر وقت دارد که به دنبال بازی‌های سیاسی برود. به این چیزی بگوید، او جواب بدهد؛ این هم دوباره جواب بدهد. این همه وقت را اگر به کار خود گذاشته بود، کسی به او ایرد نمی‌کرد، همه‌ی این‌ها برای بیکاری است. آدمی که کار داشته باشد، وظیفه‌ی شرعی خود را در امور خانوادگی، در امور اجتماعی، بازاری، هر کسی در هر کاری که دارد بخواهد کار بکند، وقت خالی پیدا نمی‌کند تا برای این و آن مشکل درست بکند، عیب‌گیری از اشخاص بکند. لذا انسان باید کار بکند، نباید وقت خود را به بیکاری بگذراند. اگر کار رسمی به او نمی‌دهند، در خانه کمک بکند. برود به این کارگرهای شهرداری کمک بکند. این همه نماز است، بایستد نماز بخواند، مستحبّات انجام بدهد. به همسر خود کمک بکند، به مادر خود کمک بکند. برود در مدرسه‌ای، مدرسه‌ را آباد بکند. این همه کارهای عمومی است، برود در این‌ها شرکت بکند. فرمود: «قُلِ اعْمَلُوا»[۱۳] حبیب من به این امّت خود بگو بیکار نماند، کار بکنند.

شاهد بودن خدا و رسول بر اعمال ما

«فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ» مگر نمی‌دانند خدا دارد نظر می‌کند، تماشا می‌کند، می‌بیند. وقتی شما باید کاری بکنید، وقت شما هم می‌گذرد، فرصت‌ها گذرا است، مرگ را در پیش دارید، فرصت‌های خود را از بین می‌بری. می‌دانی چه کسی دارد تو را نگاه می‌کند، تو داری بیکاری می‌کشی؟ اگر کارفرمایی قرار است به شما مزد بدهد، خود او هم بالای سر کار خود ایستاده است، چطور تو می‌توانی بیکاری بکنی. «وَ قُلِ اعْمَلُوا» بگو که کار بکنند، «فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ» خدا دارد عمل شما را می‌بیند، رسول خدا هم می‌بیند. در زمانی که قرآن نازل شده است، پیغمبر در مدینه بالای منبر می‌رفت، این آیه برای همیشه دارد به ما درس می‌دهد که هم خدا دارد شما را تماشا می‌کند، می‌بیند که شما کار می‌کنید یا بیکاری می‌کنید و هم رسول الله دارد می‌بیند و هم مؤمنین «وَ الْمُؤْمِنُونَ» که برحسب روایات حضرات ائمّه‌ی ما، حضرت امیر (علیه الصّلاه و السّلام) عین الله النّاظره است، اذن الله الواعیه است. هم همه جا می‌بیند و هم همه جا می‌شنود. امام حسن ما، امام حسین ما، حضرت زین العابدین ما، امام باقر ما، امام صادق ما این‌ها همه جا حضور دارند و ما چطور می‌توانیم در محضرشان برای این‌ها کار نکنیم. عمر ما که امانت الهی است و بنا است که آخرت خود را با این عمر خود آباد بکنیم، هر ساعتی را که بیکاری می‌کنیم، این عمر را تلف کردیم. بنا است خدا در روز قیامت از عمر ما سؤال بکند، چه جوابی داریم؟

لذا سوره‌ی مبارکه‌ی توبه این حضور پیامبر در همه جا را برای ما اعلان کرده است، بعد هم این سوره‌ی حجرات می‌گوید هر جا هستید در محضر پیامبر هستید. پیش پیامبر صدا بلند نکنید. آدمی که در خانه، زنی که پرخاش می‌کند، جیغ می‌زند. مردی که عصبانی می‌شود داد می‌زند پیش زن و فرزند خود، پیامبر شما آن‌جا است، چرا صدای خود را بلند می‌کنی؟

لزوم رعایت ادب حرف زدن در محضر پیامبر

 «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ»[۱۴] صدای خود را، فوق صدای پیامبر بلند نکنید. «وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ» و وقتی که با پیغمبر صحبت می‌کنید، خیلی عریان صحبت نکنید. آن‌طور که داش ها، لات‌ها با هم صحبت می‌کنند، هیچ پیرایه‌ای ندارد، رعایت آداب را نمی‌کند، بی‌پرده صحبت می‌کنند، این‌طور نکنید. با پیامبر با رعایت آداب و در پوشش صحبت بکنید.

رابطه‌ی رعایت نکردن ادب در محضر پیامبر و حبط عمل

 «وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ» که اگر این ادب را رعایت نکردید، عمل شما بی‌خاصیت و بی‌نتیجه می‌شود. در ذیل این آیات کریمه چند تا روایت داریم؛

روایتی در مورد ثابت بن قیس

یک روایت دارد که اسم یکی از یاران پیغمبر خدا ثابت بن قیس است. این ثابت بن قیس جزء خطبای پیغمبر بود، جزء منبری‌های پیغمبر بود. مرحوم آقای فلسفی منبری مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی بود. مراجع تقلید برای خود یک اشخاصی را به عنوان منبری و سخنگو انتخاب می‌کنند، او را دعوت می‌کنند، او پیام‌های آن‌ها را می‌رساند. پیغمبر خدا هم خطیب داشت، هم شاعر داشت. شاعر پیامبر اکرم جناب حسّان بن ثابت بود و خطیب پیغمبر اکرم ثابت بن قیس بود. ثابت بن قیس صدای بلندی داشت، تن صدای او بلند بود. وقتی این آیه آمد، حضرت رسول یکی دو بار به مسجد آمدند، دیدند ثابت بن قیس حضور ندارد. فرمودند: چه شده است؟ چرا ثابت به نماز نمی‌آید؟ در مسجد دیده نمی‌شود؟ گزارش دادند این آیه که نازل شده است، او از غصّه خانه‌نشین شده است، نگران است که تمام اعمال او از بین رفته باشد. چون در محضر شما سخن می‌گفت و تن صدای او بلند بود، این از خود خجالت می‌کشد. مدّتی ما متوجّه نبودیم، پیش پیامبر بلند صحبت می‌کردیم. وجود نازنین پیغمبر خدا فرمودند: به او پیام ما را برسانید که او از اهل بهشت است، این آیه ناظر به او نیست. این‌هایی که می‌آیند خودی نشان بدهند، رعایت محضر پیامبر را نمی‌کنند، درشت صحبت می‌کنند، نرم صحبت نمی‌کنند. صدای خود را از روی بی‌اعتنایی یا می‌خواهند معاذالله پیامبر را استخفاف بکنند، خفیف نشان بدهند یا اصلاً اعتقادی به پیامبر ندارند؛ برای این‌که این سنگر قداست پیغمبر را بشکنند، می‌آیند آن‌جا با سر و صدا صحبت می‌کنند، منظور این‌ها هستند نه این‌که تن صدای یک کسی بلند است، خدا این تن صدا را بلند قرار داده است. (گاهی ما یک شوخی می‌کنیم در مجالس. مکرّر شده است به ما می‌گویند: حاج آقا یک مقدار بلند صحبت کن. نمی‌شنویم. من عرض می‌کنم: خدا من را یواش آفریده است، صدای من هم آرام است خوب چه کار بکنم. گاهی صدا دیگر بیش از این نیست، نمی‌توانم داد زنم، صحبت بکنم) اصلاً تن صدای ثابت بن قیس بلند بود، پیغمبر هم به او بشارت داد، نه تنها عمل تو ضایع نمی‌شود، خود تو این هستی، نه این‌که می‌خواهی بلند صحبت بکنی. تن صدای تو این است. چون پیغمبر فرموده است تو اهل بهشت هستی، این در جنگ یمامه به شهادت رسید. این صدق قول پیامبر است؛ ای کاش به ما هم یک چنین وعده‌ای بدهند. مطمئن باشیم که ما هم اهل بهشت هستیم. این اهل بهشت بودن یکی از آن‌ها هم همین نگرانی است. نکند من رعایت ادب نکرده باشم، در یک مجلسی، در یک محفلی، در یک برخوردی، در یک دعوایی، در یک نزاعی در حضور پیغمبر، در حضور خدای پیغمبر رعایت ادب محضر را نکرده باشم و بی‌ادبی انسان را از چشم آن‌ها می‌اندازد. آدم باید دقّت داشته باشد، ادب را رعایت بکند. بی‌ادب از چشم‌ها می‌افتد. رعایت ادب آدم را مرغوب می‌کند کما این‌که بی‌ادبی انسان را از چشم‌ها می‌اندازد.

آداب زیات امام رضا (علیه السّلام)

ایام، ایام حضرت ثامن الحجج علیّ بن موسی الرّضا است این ایام هم مشهد چه محشری است. خوشا به حال کسانی که آن‌جا می‌روند. آدم وقتی می‌خواهد زیارت حضرت رضا برود، قدم‌ها را آرام بردارد، با غسل برود. با بدن نظیف، با لباس نظیف به زیارت برود. آن‌جا سعی بکند که فشاری به کسی وارد نیاید. بعضی‌ها زیارت نامه می‌خوانند، رعایت کنار دستی خود را نمی‌کنند. آدم آمده است یک بهره‌ای از زیارت حضرت رضا ببرد، می‌بینید یک طوری صداها را بلند می‌کنند که حضور قلب را از انسان می‌گیرند. این‌ها خلاف آداب است. مرحوم آقا شیخ عبّاس قمی در مفاتیح الجنان برای زیارت حضرت رضا و زیارت ائمّه (علیهم السّلام) ۱۷ ادب زیارت نقل کرده است. آدم این آداب را رعایت بکند زیارت او، زیارت مرغوب قرار می‌گیرد.

بلند نکردن صدای، یکی از آداب زیارت

یکی از آن‌ها هم همین است که آن‌جا صدای خود را بلند نکند. امام رضا همه جا حاضر است ولی من و شما حضور او را در همه جا درک نمی‌کنیم ولی در حرم او که دیگر درک می‌کنیم. کنار قبر مطهّر او رفتیم، آن‌جا که دیگر حضور امام رضا درک می‌کنیم. لذا آن‌جا با یک آرامشی، با یک ادبی باید حضرت رضا (علیه السّلام) را زیارت کرد.

احادیثی در باب زیارت امام رضا (علیه السّلام)

 در عیون اخبار الرّضا برای زیارت حضرت رضا (علیه السّلام) حدود ۱۷ حدیث نقل کرده است. یک حدیث از پیغمبر خدا است. وجود نازنین حضرت رسول خبر دادند یکی از پاره‌های تن من در سرزمین طوس دفن می‌شود، کسی او را زیارت بکند «غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ»[۱۵] خدا گناهان قدیم و جدید او را می‌بخشد. این‌ها در باور شما بیاید. حرم امام رضا اکسیر است، این وجود مس ما را طلا می‌کند؛ اگر وجود حلبی و بی‌ارزش مثل منی به امام رضا وصل بشود، قیمت پیدا می‌کند، طلایی می‌شود. «غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ» از پدر بزرگوار ایشان، حضرت موسی بن جعفر (علیه الصّلاه و السّلام) حدیث آمده است، حضرت موسی بن جعفر فرمودند: کسی فرزندم امام رضا را زیارت بکند و یک شبی در آن‌جا بیتوته بکند، مثل کسی است که «زَارَ اللَّهَ فِی عَرْشِهِ»[۱۶] همان تعبیری که در زیارت امام حسین آمده است، در زیارت حضرت رضا (علیه السّلام) هم همان تعبیر آمده است و در آن قسمت زیارت بالای سر حضرت امام رضا (علیه السّلام) می‌خوانیم: «اللَّهُمَّ إِلَیْکَ صَمَدْتُ مِنْ أَرْضِی» اصلاً برای زیارت تو آمدم.

اثرات زیارت امام رضا بر قلب و جان انسان

 امام رضا آیینه است، هر کسی به این‌جا بیاید به خدا می‌رسد. نشان می‌دهد اگر کسی با معرفت امام رضا (علیه السّلام) را زیارت بکند به مقام فنا می‌رسد. جمال الهی را، جلال الهی را با چشم قلب خود درک می‌کند. این وصال الی الله رفعت می‌خواهد. «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»[۱۷] جان که پاک شد، صعود می‌کند. قلب معراج می‌کند، به خدای منّان وصل می‌شود. زیارت امام رضا آن‌چنان آدم را زلال می‌کند که انسان آیینه‌ی تمام نمای خداوند منّان می‌شود.

حدیثی از امام صادق (علیه السّلام) در مورد پادش زیارت امام رضا (علیه السّلام)

 امام صادق (علیه الصّلاه و السّلام) فرمودند: «یُقْتَلُ حَفَدَتِی بِأَرْضِ خُرَاسَانَ»[۱۸] یکی از احفاد من در سرزمین طوس مدفون می‌شود. «مَنْ زَارَهُ إِلَیْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ‏ِِِِ» کسی او را با معرفت زیارت بکند، روز قیامت این‌طور نیست که بعد از سال‌ها که ما به بهشت برویم، هزاران سال آن‌جا حساب بدهد. چون برای بعضی‌ها مواقف قیامت ۵۰ هزار سال معطّلی دارد. در ۵۰ موقف حسابرسی داریم، هر موقفی هم هزار سال طول می‌کشد. این‌ها همه منصوص قرآن کریم است. عاشق‌ها معطّلی ندارند با جذبه می‌روند. عاشق حساب ندارد. وجود عاشق برای او نیست، برای معشوق او است. این‌که کسی به زیارت امام حسین (علیه السّلام) برود، از لحظه‌ای از خانه‌ی خود خارج شده است، حالا یک ماه طول بکشد، دو ماه طول بکشد، یک سال طول بکشد که زیارت امام حسین (علیه السّلام) را انجام می‌دهد و برمی‌گردد این مقطعی که رفته است و برگشته است، روز قیامت این حساب ندارد. چون این برای او نیست، برای امام حسین است. حساب آن را از من نمی‌کشند، من این مقدار از عمر خود را به امام حسین دادم، از او بپرسند. لذا این ۵۰ هزار سال برای همه نیست، روایت دارد عدّه‌ای «کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ»[۱۹] مثل برق به بهشت می‌رسند. یکی از آن‌هایی که امام صادق (علیه السّلام) فرمود من دست او را می‌گیرم و با خود وارد بهشت می‌کنم. دیگر امام صادق که در آن‌جا معطّلی ندارد. فرمود: «اخذت یده یوم القیامه» روز قیامت من دست او را می‌گیرم و با خود وارد بهشت می‌شوند، نه پشت سر من می‌آید، او را همراه خود وارد بهشت می‌کنم. آن وقت از حضرت صادق (علیه السّلام) سؤال کردند، فرمودید کسی امام رضا را زیارت بکند عارف به حق او باشد، خوب با این خیلی کار را مشکل کردید.

شرایط عارف به حق امام رضا (علیه السّلام)

 ما چطور می‌توانیم معرفت به حقّ امام رضا پیدا بکنیم؟ منظور شما از این عارف به حق چیست؟ وجود مبارک حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: «تَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ‏» یکی این‌که او را الگو و امام خود بدانی. عقیده به امامت حضرت رضا داشته باشی. ۱-‌ «تَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ‏». ۲-‌ «مُفْتَرَضُ الطَّاعَهِ» هر چه حضرت رضا فرموده است، اطاعت آن واجب است. به روایات امام رضا در فقه، در اخلاق در جاهای دیگر مراجعه بکنید، باید از او اطاعت بکنید، «مُفْتَرَضُ الطَّاعَهِ». ۳-‌ «شَهِیدٌ» باید به باور شما بیاید که مأمون امام رضا را به قتل رسانده است، امام رضا با اجل طبیعی از دنیا نرفته است. «غَرِیبٌ شَهِیدٌ» آن هم غریبانه شهید شده است. غریب الغرباء است. امام حسین (علیه السّلام) زن و فرزند خود را در کنار خود داشت. امام زین العابدین در کنار خود داشت. ولی حضرت رضا هیچ کسی را نداشت، وقتی به شهادت رسید تنهای تنها بود. حضرت رضا هم شهید است و هم در غربت شهید شده است. حضرت معصومه پیش ایشان نبود. مسموم بود، نشد یک لیوان به او بدهد. کسی که مسموم شده است، آب بدن او تمام باشد، باید زود به زود به او مایعات بدهند، ولی امام رضا با داشتن ۱۸ خواهر و خواهر مهربانی مثل حضرت فاطمه‌ی معصومه (سلام الله علیها) هیچ کسی در اطراف ایشان نبود. غریب بوده است.


 

[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– هدایه الأمه إلى أحکام الأئمه، ج ۱، ص ۴٫

[۳]– سوره‌ی ملک، آیه ۲٫

[۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۴۵ و سوره‌ی حدید، آیه ۱۱٫

[۵]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۶۱٫

[۶]– سوره‌ی نساء، آیه ۱۰۰٫

[۷]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۶۹٫

[۸]– مجموعه ورام، ج ‏۱، ص ۱۸۳٫

[۹]– سوره‌ی حجرات، آیه ۱٫

[۱۰]– سوره‌ی مائده، آیه ۲۷٫

[۱۱]– سوره‌ی حجرات، آیه ۲٫

[۱۲]– سوره‌ی توبه، آیه ۱۰۵٫

[۱۳]– سوره‌ی توبه، آیه ۱۰۵٫

[۱۴]– سوره‌‌ی حجرات، آیه ۲٫

[۱۵]– عیون أخبار الرّضا، ج ‏۲، ص ۲۶۱٫

[۱۶]– الکافی، ج ‏۴، ص ۵۸۵٫

[۱۷]– سوره‌ی فاطر، آیه ۱۰٫

[۱۸]– جامع الأخبار (للشعیری)، ص ۳۱٫

[۱۹]– الکافی، ج ‏۳، ص ۲۳۲٫