- اولوالباب و انسانهای موفّق صاحبان باطن
- صاحبان باطن اهل ذکر و تفکّر هستند
- تفکّر و تأمّل لازمهی بقای نظام آفرینش
- دلایل نامگذاری حکیم
- ایجاد نظم و برنامهریزی برای تمام ابعاد زندگی بشر
- پی بردن به حقانیّت حق از طریق مطالعهی کتاب آفاق و انفسی
- ارکان عالم ملائکه توسط چهار ملک
- سیادت علی الاطلاق داشتن پیغمبر اکرم بر همهی انبیاء
- منطبق بودن نظم انسان با دستورات قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت
- سورهی حجرات در مقام تنظیم نحوهی تعامل امّت با امام
- بلند نکردن صدا و ایجاد آرامش در بین انسانها
- رعایت آرامش دلیل بر معرفت
- وعدهی اجر عظیم به کسانی که با پیغمبر آهسته صحبت میکنند
- آرامش و ابوّت داشتن با وجود پیغمبر اکرم
- واسطه قرار دادن پیغمبر توسّط سنّی گناهکار
- سرگردان بودن آدم آلوده
- یافتن خدا با وصف توابیّت
- پنهان شدن پیغمبر از دید انسانهای مادی
- روایتی از امام صادق (علیه السّلام)
- متوسّل شدن به پیغمبر برای رفع حوایج
- غص صوت داشتن در مقابل پیغمبر
- ساخته شدن دلها با امتحان
- آبروداری و رازداری خدای متعال
- نتیجه و اثر غض صوت داشتن در برابر پیغمبر اکرم
- ۲۳ ذی القعده روز زیات مخصوصهی حضرت امام رضا
برای دانلود کلیپ « نعمت پیامبر » مربوط به این جلسه، با حجم ۸ مگابایت اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « رحمت خدا به توابین » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۷ مگابایت اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « ستّاریت خدا » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۶ مگابایت اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود تمام کلیپ های این جلسه به صورت یکجا، اینجا کلیک نمایید.
***شایان ذکر است برای دانلود صوت و فیلم این جلسه، از آیکون دانلود بالای صفحه استفاده نمایید***
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهُِ فِی أَرْضِهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللَّهَِ عَلَى خَلْقِهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یَهْتَدِی بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلَامُ عَلَیْکَ سَفینَۀَ النَّجَاۀ».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصّلَاهُ وَ السَّلامُ عَلَی خَاتَمِ الأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ».
اولوالباب و انسانهای موفّق صاحبان باطن
به محضر شریف شما عرض شد که بر اساس تعلیمات وحی الهی و آموزههای قرآن کریم کسانی که صاحب باطن هستند، اولوالالباب هستند یعنی هم صاحب عقل هستند و هم صاحب دل هستند. لُب در برابر قشر است، قشر پوسته است؛ لب مغز است، باطن است. انسانهای موفّق صاحب باطن هستند، هم عقل آنها حاکم است، فعّال است، نافذ است و هم دل آنها پذیرا است، قابل است، قابلیّت دارد. دو امر در زندگی آنها استمرار دارد یکی ذکر است و دیگری فکر است.
صاحبان باطن اهل ذکر و تفکّر هستند
صاحبان باطن، صاحبان عقل، صاحبان دل هم اهل ذکر هستند یعنی قلب آنها همواره به یاد خدا است. اله خود را، رب خود را، رازق خود را، ناصر خود را، یاور خود را که خدا است هرگز از یاد نمیبرند. افرادی که عقل سالم ودل سالم داشته باشند، این دل همیشه با یاد خدا نورانی است و از طرف دیگر اینها دائماً اهل تفکّر هستند. تفکّر آنها هم در نظام آفرینش است.
نظام آفرینش فلش است که آفریدگار این نظام را با این نظام برای ما ارائه میکند «سَنُریهِمْ آیاتِنا»[۲] آنها آیه هستند، آنها خدانما هستند.
برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
تفکّر و تأمّل لازمهی بقای نظام آفرینش
انسان وقتی در نظام آفرینش تأمّل میکند و دائماً هم اهل فکر است، اهل حساب است، از این عالم آفرینش الگو میگیرد که این نظام لازمهی بقا است، بدون نظم، بدون برنامه، بدون چینش دقیق ریاضی متقن که همراه حکمت است.
دلایل نامگذاری حکیم
حکیم را حکیم میگویند جهاتی دارد. یکی این است که کارهای او محکم است، حرف او محکم است، حرف بیمبنا نمیزند، حرف بیسند نمیزند. اگر حرفی میزند حرف او ریشه دارد، متّکی به منطق و برهان است و اگر کاری میکند به موقع کار انجام میدهد، با مبنا کار انجام میدهد. از این جهت ارزش دارد و شایسته است که او را حکیم بگوییم. لقمان حکیم است و کارهای لقمان که نشانههای حکمت او است در قرآن کریم آمده است. سفارشات لقمان به فرزندش که همه سازنده است و در روایات ما آمده است و کسی که از حکمت بهرهمند است، از خیر کثیر بهرهمند است؛ چون انسان در مقام برمیآید که در زندگی خود نظم برقرار کند، ولی چه نظمی بهتر از نظمی که شرع مقدّس اسلام به ما ارائه داده است.
ایجاد نظم و برنامهریزی برای تمام ابعاد زندگی بشر
آدم بخواهد همه چیز را تجربه کند هم عمر او کفایت نمیکند و هم مجال تجربهی همه چیز را ندارد. لذا اگر بخواهد برنامهای برای خواب خود، برای خوراک خود، برای عبادت خود، برای ارتباطات خود پیشبینی کند او نمیتواند با تجربه به این سادگی راه درست را به دست بیاورد. خدای حکیم قرآن و عترت را برای ایجاد نظم فکری و نظم اخلاقی و نظم رفتاری آن هم در حیطهی برنامههای فردی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی و همهی ابعاد قرار داده است و برای همه برنامه داده است و اسلام در مجموع یک نظام است، نمیشود تقطیع شود. اگر کسی قرآن را پذیرفت باید این مجموعه را در زندگی خود پیاده کند تا این کتاب نَفسی با کتاب آفاقی منطبق شود.
پی بردن به حقانیّت حق از طریق مطالعهی کتاب آفاق و انفسی
خدا دو کتاب به ما ارائه کرده است که کتاب نظم است، کتاب حرکت هدفمند و قانونمند است. یکی کتاب آفاق است، یکی کتاب انفس است. انسان با مطالعهی کتاب آفاقی و انفسی حقانیّت حق را باور میکند، خدا را مییابد. یکی از برنامههایی که در رأس برنامهریزیها است این است که جهان امام دارد، قطب دارد، رهبر دارد. از کوچکترین ذرّه تا بزرگترین کهکشانها و تا عوالم غیر مادی همه جا خدای متعال اینها را به صورت مجموعههایی قرار داده است و هر مجموعهای زیر پرچم یک علمدار است.
ارکان عالم ملائکه توسط چهار ملک
بر حسب روایات داریم که چهار ملک ارکان عالم ملائکه هستند. جناب جبرئیل، میکائیل، عزرائیل، اسرافیل اینها مجموعهی عوالم را زیر پوشش گرفتند و مجرای ربوبیّت و مدیریت حق تعالی از مسیر اینها اعمال میشود، ولی با اینکه عالم ملائکه چهار رکن دارد، جناب جبرئیل سیّد ملائکه است، او در رأس است. ملائکهی دیگر همه در برابر جبرئیل انقیاد دارند، فرمان او را اجرا میکنند. در مسائل ریز این عالم که ملاحظه میکنید هر چه علم پیش رفته است، خداوند متعال تک قطبی بودن را بیشتر در علوم به بشر اثبات کرده است.
سیادت علی الاطلاق داشتن پیغمبر اکرم بر همهی انبیاء
در مجموعهی عالم آفرینش وجود نازنین خاتم انبیاء، محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم سیّد البشر است، هم سیّد رسل است و هم سیّد خلایق است. پیامبر اکرم به اذن الله یک سیادت علی الاطلاق داد. همهی انبیاء «آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ تَحْتَ لِوَائِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ»[۳] روز قیامت همهی زیر مجموعهی انبیاء اولوالعزم زیر پرچم نبی مکرّم اسلام هستند. سیادت علی الاطلاق بر همهی انبیاء دارد. همهی ملائکه تحت فرمان پیامبر هستند و تمام موجودات هم از پیغمبر خدا فرمان میبرند. به هر موجودی از موجودات عالم، از اجرام کیهانی تا ملائکه الله پیغمبر فرمانی صادر کند، فرمان او به اذن الله مطاع است، حاکم علی الاطلاق است و برای ما که میخواهیم در مکتب پیغمبر نظم عالم را در زندگی پیاده کنیم، هماهنگی خود را با عالم امکان در عمل احراز کنیم، تا این عوالم که جنود خدا هستند مقابل ما قرار نگیرند. «لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[۴] یعنی موجودات آسمان و زمین لشکر خدا هستند.
منطبق بودن نظم انسان با دستورات قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت
اگر انسان نظمی که بر عالم حاکم است، با دستورات قرآنی و اهل بیت عصمت و طهارت پذیرفت، نظم او هماهنگ نظم موجودات است، تک قطبی است، محور دارد، پرچمدار دارد، برنامههای اجرایی دارد و هماهنگی او با همهی جنود الهی است، همهی آنها پشت انسان قرار میگیرند و حمایت میکنند ولی اگر همهی موجودات که لشکر خدا هستند نظمپذیر شدند، فرمانپذیر شدند و بشر نافرمان شد، متمرّد شد، این در مقابل تمام موجودات قرار میگیرد. زمین و آسمان با او دشمنی میکنند، اعضا و جوارح خود انسان هم دشمن آدم میشوند، در روز قیامت علیه انسان شهادت میدهند، ادعانامه صادر میکنند. زمینی که روی آن زمین معصیت شده است، زمین راضی نیست ما از آن استفاده کنیم. حرکت معصیت کار در موقع معصیت روی زمین حرکت غاصبانه است، حرکت خلاف قانون است، خلاف نظم عمومی عالم است. لذا اوّلین ارتباطی که باید منظّم شود ارتباط جامعه و امّت با امام خودش است، با قطب خودش است و امام الأئمّه علی الاطلاق وجود نازنین خاتم انبیاء محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است.
سورهی حجرات در مقام تنظیم نحوهی تعامل امّت با امام
چند آیهی اوّل سورهی مبارکهی حجرات در مقام تنظیم نحوهی تعامل امّت با امامت، مأمومین با امام خودشان است و بخشی از مطالب این دو آیه را در جلسهی گذشته خدمت شما تقدیم کردیم. در آیهی سوم «إِنَّ الَّذینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌ»[۵] کسانی که در برابر پیغمبر خود تواضع دارند، ادب دارند، در سخن گفتن در محضر رسول مواظب هستند که صدای آنها بلند نشود، خلاف نزاکت در محضر پیغمبر خدا سخن نگویند، کسانی که «یَغُضُّونَ» غض در برابر رفع است. رفع یعنی بلند کردن، غض یعنی فرو نشاندن.
بلند نکردن صدا و ایجاد آرامش در بین انسانها
روح دین اقتضا میکند جامعه در نحوهی سخن گفتن خودش، نگاه خودش، عمل خودش موجب آرامش دلها باشد. خود آرام سخن گفتن آرامش میآورد. کسانی که صحبت آنها صحبت دلنشین است، معمولاً کسانی هستند که خیلی سر و صدا ندارند، در گفتار خیلی فراز و نشیب ندارند. خیلی راحت و آرام صحبت میکنند. گویا خود را در مجموع میبیند، نمیخواهد از خود برجستگی نشان دهد. کسانی که با مردم راحت صحبت میکنند، پدری که با بچّههای خود راحت صحبت میکند، به بچّههای خود هم زمینه میدهد که آنها هم با پدر خود راحت باشند. این محیطی که راحت است، از یک آرامشی، از یک طمأنینهای، از یک ابتهاجی برخوردار است.
رعایت آرامش دلیل بر معرفت
در سخن گفتن با معلّم، با استاد، با پدر، با بزرگترها و با معصومین (علیهم السّلام) رعایت این آرامش دلیل بر معرفت است. وجود نازنین پیغمبر خدا ذکر الله است. اگر کسی او را بیابد «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[۶] اصلاً خود به خود ارتباط با پیغمبر برای انسان آرامش میآورد. انسان آرام اضطراب ندارد، عقده ندارد، دستپاچگی ندارد، لذا آرامش کامل خود را در سخن گفتن هم نشان میدهد. آدمی که درس خود را خوب خوانده است، وقتی استاد از او میپرسد، هیچ دستپاچگی ندارد، راحت جواب میدهد؛ امّا کسی که نمیداند اصلاً نظم سخن گفتن او به هم میریزد، میبینید هم چهرهی او برافروخته است، هم صبحت کردن او هماهنگ نیست. صدا افت و خیز دارد.
وعدهی اجر عظیم به کسانی که با پیغمبر آهسته صحبت میکنند
خود قرآن کریم به کسانی که در حین حرف زدن با پیغمبر صدای خود را بالا نمیبرند بلکه پایین میآورند، آرام صحبت میکنند، آهسته صحبت میکنند، خدا آنها را میستاید و تشویق میکند و وعده میدهد که آنها را از اجر عظیم برخوردار کند. «إِنَّ الَّذینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ» نکات زیادی در این آیهی کریمه است. نمیفرماید: «إِنَّ الَّذینَ غَضَّوا»؛ «یَغُضُّونَ».
آرامش و ابوّت داشتن با وجود پیغمبر اکرم
نشان میدهد امّت همیشه در محضر پیغمبر است و همیشه راه صحبت کردن با پیغمبر خدا باز است. هر وقت مشکل دارید به پیغمبر خود بگویید، پیغمبر پدر شما است. «أَنَا وَ عَلِیٌ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّهِ»[۷] این ابوّت پیغمبر خدا برای همیشه سایهی رحمت الهی بر سر امّت است و همیشه برای ما پشتیبان است و مایهی آرامش و عاطفه است و خداوند منّان به ما منّت گذاشته است، راه ارتباط با پیغمبر را با وفات ایشان به روی ما نبسته است، این راه باز است.
واسطه قرار دادن پیغمبر توسّط سنّی گناهکار
این حرف اختصاص به شیعه ندارد. برادران اهل سنّت هم در کتابهای خود نقل کردند که وجود نازنین امیر المؤمنین وقتی پیغمبر خدا، محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در خاک پنهان کرد، کسی نالان و گریان آمد و خود را روی قبر پیغمبر انداخت. عرضه داشت یا رسول الله خدا به ما گنهکارها و شکست خوردهها آدرس داده است که اگر شکست خوردیم و به گناه مبتلا شدیم، پیش شما بیاییم و استغفار کنیم و شما برای ما واسطه شوید و استغفار کنید تا رابطهای که ما با خدا داشتیم و از دست دادیم، دوباره خدا را بیابیم، خدا اجازهی ارتباط با خود را به ما بدهد. آلوده شده بود و متوجّه شد پیغمبر از دنیا رفته است، سر قبر پیغمبر آمده بود و این آیه را میخواند که خدای متعال فرموده است: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً»[۸] صریح آیهی کریمه این است اگر این امّت تو در موقعی که آلوده به گناه میشوند، «جاؤُکَ» اگر پیش تو مراجعه میکردند و به محضر تو مشرّف میشدند «فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ» و در محضر شما استغفار میکردند «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ» استغفار پیغمبر را شفیع استغفار خود قرار میدادند، زمینهی استغفار خود قرار میدادند، نه تنها خدا آنها را میبخشید، اصلاً آنها خدایی میشدند «لَوَجَدُوا اللَّهَ» خدا را پیدا میکردند.
سرگردان بودن آدم آلوده
آدم آلوده، آدم ظالم، آدم فاسق سرگردان است، او خدا را گم کرده است که خودش گم شده است. آدمی که گناه میکند از خود بیخود است، اگر حواس او جمع بود برای خود آتش جهنّم تدارک نمیدید، برای خود غضب خدا را نمیخرید. آدم در حال گناه خود را فراموش کرده است، سعادت خود را نادیده گرفته است.
یافتن خدا با وصف توابیّت
اگر یک آدمی که بیماری اخلاقی پیدا کرده است، بیماری روحی پیدا کرده است، پیش طبیب خود بیاید که پیغمبر است و پیغمبر خدا را در مقام معالجه ببیند، اینکه هم علاقه دارد معالجه شود، هم پیغمبر خدا در مقام شفای او بربیاید، این به اساس کار برمیگردد «لَوَجَدُوا اللَّهَ» خدا را مییابد، با وصف توابیّت مییابد. یعنی اگر شما توبه کردید، شما یک قدم رفتید خدا رحمت خود را در حد خداییش به شما برمیگرداند، خدا تواب است، شما تائب هستید، او رحمت خود را در حد کرمش بر گناهکار نازل میکند و خدا در رحیمیّت خود با شما رفیق میشود. یعنی اگر واقعاً توبهی شما توبهی واقعی باشد، خداوند منّان با شما رفاقت میکند، رحمت دائم و ابدی خود را با شما همراه میکند. این آیه را خواند و با سوز و گدازی خود را روی قبر پیامبر انداخت.
پنهان شدن پیغمبر از دید انسانهای مادی
حدیثی از امیر المؤمنین بر اساس نقل اهل سنّت است که ندا شنیده شد «نُودِیَ یَا عَبْدَ اللَّهِ قَدْ غُفِرَ لَکَ» هاتفی به آدم گناهکار ندا داد که تو بخشیده شدی. این نشان میدهد که پیغمبر خدا با رحلت و وفات خود از دید انسانهای مادی پنهان شده است، ولی صاحبدلان میتوانند سیم خود را همیشه با پیغمبر وصل کنند و با پیغمبر مکالمه داشته باشند، حرف بزنند، راز و نیاز کنند.
روایتی از امام صادق (علیه السّلام)
در یک حدیثی از وجود نازنین حضرت کشّاف حقایق، امام صادق (علیه الصّلاه و السّلام) است که کسی آمد به حضرت عرض کرد من یک دعایی را اختراع کردم، مأذون هستم دعای اختراعی خود را به پیشگاه خدا عرضه بدارم؟ حضرت فرمودند: بدعت نگذارید، چیزهایی که شرع اجازه نداده است انجام ندهید، ولی وقتی بیچاره شدید «فَافْزَعْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ»[۹] به پیغمبر پناه ببرید. عرض کرد چگونه به پیغمبر پناه ببرم؟ حضرت یک نمازی را به او تعلیم فرمودند، بعد فرمودند: اگر این نماز را با این اذکاری که بعد از نماز است خواندی، من ضامن هستم که پیغمبر گرهی تو را باز میکند.
متوسّل شدن به پیغمبر برای رفع حوایج
این آیهی کریمه با این تعبیری «إِنَّ الَّذینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ»[۱۰] اگر دل شما هوای پیغمبر کرد، اگر در امور دنیا احساس احتیاجی پیدا کردید به پیغمبر متوسّل شوید تا حاجت شما برآورده شود،. روز شنبه پیغمبر را زیارت بکنید، روزهای دیگر پیغمبر را زیارت کنید، با پیغمبر خود حرف بزنید، میدان باز است، در باز است، اگر سیم ارتباطی خود را قطع نکرده باشید، میتوانید کد خاصّی را بگیرید و با آن کد با پیغمبر خود مرتبط شوید.
غص صوت داشتن در مقابل پیغمبر
حالا که خدای متعال زمینهی ارتباط با پیغمبر را برای شما باقی گذاشته است، غض صوت داشته باشید، رعایت ادب را در نحوهی گفتار خود با پیغمبر، زیارت خود با پیغمبر، استغاثهی خود با پیغمبر را داشته باشید و صدای خود را بلند نکنید. در محضر رسول الله با حیا، سر به پایین، با صدای مناسبت و آهسته سخن بگویید. مسلّماً کسانی که «یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ» صوت و صدای خود را در محضر پیغمبر خدا آهسته اِنان میکنند «أُولئِکَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى» آنها ساخته شدن میخواهد.
ساخته شدن دلها با امتحان
امتحان برای آدمسازی است، اگر امتحان نباشد بچّه درس نمیخواند. امتحان باعث میشود اشخاص موقع امتحان کتاب بخوانند، از استاد بپرسند، ذهن خود را آماده کنند، مقدّماتی را فراهم کنند که نمره بیاورند. خدا بعضی از دلها را امتحان کرده است و با امتحان ساخته است. کسانی که حضور پیغمبر را درک میکنند، خود را در محضر پیغمبر میبینند، در گفتار با پیغمبر غض صوت میکنند، آهسته سخن میگویند، کسانی هستند که خدا قلب آنها را امتحان کرده است. یعنی خدا دل آنها را ساخته است و آدمهای خودساختهای هستند، آدمهای تربیتشدهای هستند. آدمهای غض در امتحانات سرافراز بیرون میآیند که خدا قلب آنها را با تقوا ساخته است و چون دل آنها با تقوا ساخته شده است، برای آنها «مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌٌ» خدا به آنها آبرو میدهد.
آبروداری و رازداری خدای متعال
مغفرت پوشش دادن است، خدا پرده را بردارد برای هیچ کسی آبرو نمیماند. در روایت دارد «لَوْ تَکَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُمْ»[۱۱] خدا رازداری کرده است، آبروداری کرده است و نگذاشته است باطنها اینجا ظاهر شود. خدای ستّاری که اینجا آبروی ما را حفظ کرده است، انتظار داریم در قبر و قیامت هم آبروداری کند. هر کسی در زندگی خود یک نقطه ضعفهایی دارد، همان نقطه ضعف کوچک را جامعه تحمّل نمیکند، نه چیزهای حرام، گاهی جامعه نمیتواند چیزهای حلال را برای ما ببیند. آدم از چشمها ساقط میشود، ولی خدا آبروداری میکند، نمیگذارد مردم بفهمند که آدم چه کارهایی در زندگی خود انجام داده است.
نتیجه و اثر غض صوت داشتن در برابر پیغمبر اکرم
اثر رعایت محضر پیغمبر خدا و غض صوت این است که خدای متعال به آدم آبرو میدهد، اوّلین اثر و نمودی که درک حضور و رعایت ادب حضور رسول الله دارد «أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ»[۱۲] خدا به آنها آبرو میدهد؛ وقتی آبرو پیدا کردند، اجر و مزد آدمهای آبرومند با آدمی که هیچ آبرویی ندارد فرق میکند. به بیآبروها هم اجر میدهند، ولی اجر عظیی نیست. اگر کسی آبرو نداشته باشد وقتی پای او بشکند، دل آدم به رحم میآید، برای معالجهی او اقدام میکند. وقتی ببیند که او به شدّت گرسنه است یقیناً آدم بوی غذا میدهد، ولی او را برای مجالس مهم علمی دعوت نمیکند، او را به مجالس انس با خوبان دعوت نمیکند، آنجا او را راه نمیدهند. کسانی که ادب محضر پیغمبر را همواره رعایت میکنند خدای متعال هم به آنها آبرو و هم اجر عظیم میدهد و پاداشی در خور عظمت خود را به آنها ارزانی میدارد.
۲۳ ذی القعده روز زیات مخصوصهی حضرت امام رضا
امروز که گذشت روز ۲۳ ذی القعده الحرام بود و پروانگان شمع مضجع شریف حضرت ثامن الحجّج، علی بن موسی (علیه آلاف التحیّه و الثنا) از همه جای جهان اسلام شب گذشته زائر حضرت امام رضا (علیه السّلام) بودند. روز زیارت مخصوصهی حضرت امام رضا روزی بود که گذشت، روز ۲۳ ذی القعده الحرام بود. هم بر اساس روایات زیارت خاصّهی امام رضا (علیه السّلام) در چنین روزی وارد شده است و هم بنا به قولی روز شهادت حضرت رضا (علیه السّلام) در چنین روزی واقع شده است. در این محفل نورانی و قرآنی امیدوار هستم امام رضا یک نگاهی به دلهای آلودهی ما کند.
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشهی چشمی به ما کنند
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا غَوْثَ اللَّهْفَانِ» ملهوف یعنی آدم گرفتار، آدم بیچاره. امام رضا پناه بیچارگان است، چارهی هر کسی از هر کجا قطع شد، یا علی بن موسی الرّضا بگوید، به امام رضا پناه ببرد. ضامن آهو است. حیوانات هم به حضرت امام رضا (علیه السّلام) پناه میبرند و پناه میدهد. گاهی ما روزگارهای سابق دیده بودیم بعضی از کبوترهای حرم پر شکسته هستند، خدّام حرم جدا از این کبوترهای پر شکسته پذیرایی میکردند. ما هم عرض میکنیم یا امام رضا ما هم پر شکسته هستیم، مراقبت خصوصی میخواهیم. جوانی برای مادر خود التماس دعا میکرد، مادر او مریض بود، سرطانیهایی داریم که مورد نظر هستند، عالم جلیل القدری داریم که امشب از امام رضا توقّع داریم که إنشاءالله ایشان را شفا بدهد، خود ما هم توقّعاتی داریم اینکه بالا برویم، معرفت پیدا کنیم، موحّد شویم، نورانی شویم. ما هم یک صاحبی داریم ولی گرفتار هجران او هستیم. شیعیان امام زمان را در همه جا قلع و قمع میکنند، دستهای مبارک ایشان مثل جدّش امیر المؤمنین بسته است، باید برای فرج ایشان دعا کنیم.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی فصلت، آیه ۵۳٫
[۳]– بحار الأنوار، ج ۱۶، ص ۴۰۲٫
[۴]– سورهی فتح، آیه ۷٫
[۵]– سورهی حجرات، آیه ۳٫
[۶]– سورهی رعد، آیه ۲۸٫
[۷]– بحار الأنوار، ج ۱۶، ص ۹۵٫
[۸]– سورهی نساء، آیه ۶۴٫
[۹]– الکافی، ج ۳، ص ۴۷۶٫
[۱۰]– سورهی حجرات، آیه ۳٫
[۱۱]– الأمالی (للصدوق)، ص ۴۴۶٫
[۱۲]– سورهی هود، آیه ۱۱٫
پاسخ دهید