«اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَهَ النَّجَاهِ، السَّلَامُ عَلَیْکََ سَلَامَ مُخْلِصٍ لَکَ فِی الْوَلَایَهِ».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ السَّلَامُ عَلَی سَیِّدِ الأنبِیاء، طَبِیبِ نُفُوسِنَا أبِی الْقاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعصُومِینَ سیَّمَا الْحُجَّهِ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أروَاحُنَا وَ أروَاحُ مَن سِواهُ فِداهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أعْدائِهِمْ أجْمَعِینَ إلَی یَومِ الدِّینِ».
کاربرد فکر برای انسان
در سیر به سوی خدای متعال و هجرت الی الله و سفر به سوی مقصد اعلی، یکی از امور لازم فکر است. فکر آیینه است، فکر عمیق شدن انسان در تعقّل است، فکر چراغ است، فکر دوست و دشمن را تشخیص میدهد، فکر انسان را آیندهنگر میکند، فکر جلو حوادث را میگیرد. انسان صاحب فکر منتظر نمیماند بلا بیاید بعد گرفتار چه کنم شود؛ پیشگیری میکند. فکر انسان را در زندگی قرین سلامت و عزّت میدارد.
فکر در مرگ
یکی از اموری که باید فکر کرد فکر در مرگ است که توصیهی مرحوم آقا میرزا جواد ملکی این است که اوّل قدمی که فکر در عبادت است، فکر در مرگ است.
کسی حقیقت مرگ را کشف نکرده است. همینطور که حقیقت حیات مجهول است، حقیقت مرگ هم مجهول است. خدای خالق حیات است، خالق موت هم است، لکن اموری را که از آن عالم به ما خبر دادند، هر کدام از آنها ارزش دارد که انسان یک مقداری روزانه برای آن وقت بگذارد و فکر بکند. احسان به گذشتگان
یکی از مسائلی که در روایات ما گفته شده است، احسان به گذشتگان است، طلب مغفرت برای اموات است.
طلب مغفرت پیامبر برای مردگان بقیع
وجود مبارک حضرت خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سر مزار مدفونین در قبرستان بقیع حضور پیدا میکردند و به اینها سلام میکردند و برای اینها طلب آمرزش میکردند. اینکه خود وهّابیها، سلفیها در آن تابلو دارند «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ الْقُبُورِ». اگر حیات بعد از مرگ حق نیست، اگر میّت نمیشنود، چرا پیغمبر چنین سلامی داده است؟ چرا همهی زائرینی که بر حسب سنّت نبوی در آنجا حضور پیدا میکنند سلام حضوری میدهند؟ «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ الدِّیَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ المُؤمِنات وَ أَنْتُمُ السَّابِقُونَ وَ إِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِکُمْ لَاحِقُونَ». این نشان میدهد که آنها میشنوند و این طلب مغفرت ما به آنها میرسد.
داستان حضرت مسیح و عذاب و نعمت در قبرستان
در روایت دارد که حضرت عیسی بن مریم با حواریّون از یک قبرستانی عبور میکردند. به یک جایی رسیدند حضرت فرمودند سریع از اینجا رد شوید، اینجا محلّ عذاب است، صاحب این قبر گرفتار عذاب جهنّم است. رد شدند و به سرعت رفتند. موقع برگشتن حضرت عیسی مسیح آنجا توقّف کردند. حواریّون تعجّب کردند، یا روحَ الله، موقع رفتن ما را امر به شتاب کردید ولی حالا خود شما ایستادید؟! فرمودند: موقع رفتن ما در عذاب بود ولی حالا عذاب از او برداشته شده است، در یک نعمتی به سر میبرد.
اثر فرزند صالح در برطرف شدن عذاب قبر
حضرت عیسی از خدای متعال درخواست کرد که قضیهی او چه بود؟ از جانب پروردگار متعال به حضرت عیسی گفته شد که این گرفتار گناهان خود بود ولی فرزندی داشته است که آن فرزند به بلوغ رسید و راهی را صاف کرد که این مسافرین گرفتار مشکل نشوند یا بردهای را آزاد کرد –دو، سه شکل نقل شده است- این اثر کار پسر او موجب خلاصی این بندهی خدا شده است.
سه مورد باقی الصّالحات
معلوم میشود که انسان فرزند صالح داشته باشد که روایت دارد «إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ»[۱] وقتی انسان میمیرد عمل او منقطع میشود، دیگر کاری از او ساخته نیست، زمینهی کار تمام شد، دیگر هیچ تولیدی برای خود ندارد. به آن عالم که رفت، سر سفرهی گذشتهی خود است. از آنجا به بعد هیچ تولیدی ندارد. حسرت یک «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» یک «سُبحَانَ اللهُ» یک «أستَغفِرُ اللهَ» را دارد. هیچ کاری نمیکند، امّا سه چیز است که برای او حساب جاری دارد.
اثر صدقه و وقف بر احوال انسان در قیامت
یکی صدقهی جاریّه است. کسانی که مسجد ساختند یا در احداث مسجد شرکت کردند. کسانی که مدرسهی علمیّه ساختند یا در احداث آن شریک شدند. کسانی که حسینیه ساختند. کسانی که هیئتی تأسیس کردند، بعد از خودشان مردم در این هیئت جمع میشوند یا حسین میگویند، تبلیغات دین میکنند. کسانی که وقف کردند، وقف به ایتام کردند، وقف به طلبهها کردند، وقف به روضهخوانی کردند، وقف به معلولین کردند، وقف به سرطانیها کردند. بعد از مرگ آنها هر چه از این موقوفات به آنها میرسد عاید آن در عالم بعد از مرگ برای آنها هم موجب گشایش و شادی روح آنها یا ارتقاء درجات آنها است.
کتابت و اثر آن بر احوال انسان در قیامت
و کسانی که نوشتهای از آنها مانده است. کسی اثر علمی از او بماند، برای هر حرفی که در فضایل امیر المؤمنین نوشته است یا موعظهای، حدیثی نوشته است بعد از خودش اشخاصی نگاه میکنند. در مورد شاعرین اهل بیت عصمت و طهارت «لِکُلِّ بَیتٍ بَیتاً فِی الجَنَّهِ» یک شعری که در مورد حضرت علی (علیه السّلام) یا ائمّه (علیهم السّلام) گفته میشود، خدای متعال برای هر شعری یک خانه در بهشت به او میدهد. امّا کسانی که اثر علمی دارند مثل مرحوم مجلسی، اینها برای هر حرفی از این کتاب که مردم میخوانند، خدای متعال قصری در آنجا برای او بنا میکند. اثر علمی که موجب هدایت شود برای انسان باقیات الصّالحات است. موقوفات و آثاری که در امور خیریه، در امور دینی از آن استفاده میشود هم موجب ارتقاء درجات میشود.
فرزند صالح و اثر دعای او بر رفع گناه میّت
«وَلَدٌ صَالِحٌ یَدْعُو لَهُ»[۲] فرزند صالحی که برای این میّت دعا کند هم موجب ارتقاء درجات یا رفع گناه میشود.
بزرگانی که در این مورد کتاب نوشتند
در این رابطه بزرگان ما مثل حاجی نوری بعضی از رؤیاهای صادقه را در کتاب شریف دار السّلام خود آوردند و مرحوم آقا شیخ هاشم قزوینی در آخر منتخب التّواریخ خود حکایات تکاندهندهای آوردهاند. مرحوم علّامه تهرانی در کتاب خود آوردند. مرحوم آقا شیخ عبّاس قمی در منازل الآخره یاد کردند که در این رابطه هم خود مسئلهی خواب را جدّی بگیرید.
خواب آیت خدا
خواب از آیات خدای متعال است، از نشانههای خدای متعال است. خواب هم روزنهای است انسان را با عالم غیب مرتبط میکند و هم نشانهی تجرّد روح است. یکی از دلایل تجرّد روح همین رؤیاهای صادقه است و هم نشانهای است که انسان نمونهای از برزخ را در همینجا در خود میبیند.
رؤیای صادقانه و چشم برزخی انسان
این رؤیاهای صادقه فعّال شدن چشم برزخی ما است. برزخ هم خواب است. مرگ برای ما خواب است. منتها در این خوابهایی که میبینیم بیدار میشویم، آن خوابی که با مرگ شروع میشود دیگر بیداری، برگشت ندارد ولی همان رؤیاها، همان انعکاساتی است که با حقایق آن عالم پیدا میکند.
حضرت یوسف و ابراهیم و اثر رؤیای صادق
لذا میبینید منشأ این ترقّیات و امور عجیبهای که برای حضرت یوسف پیش آمده است یک خواب بود. «إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لی ساجِدینَ»[۳]. یا رؤیای حضرت ابراهیم خلیل که خواب میبیند «یا بُنَیَّ إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ»[۴] در خواب مسئلهی ذبح اسماعیل خود را میبیند ولی هم در ظاهر تأویل میشود و هم این خواب او پیام پیامبری بود، برای او تکلیفساز بود و مکتب عشق را حضرت ابراهیم خلیل با یک خواب بناگذاری کرد.
رؤیای صادقانه رسول اکرم و دستور ایشان در این مورد
رؤیای رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که بعد از او بر منبرش میمونها بالا میروند که به حضور بنیامیّه و غصب خلافت تعبیر شد که امثال معاویه بالای منبر میرفتند. پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده بودند: وقتی دیدید معاویه بر منبر من نشسته است «فَابْقُرُوا بَطْنَهُ»[۵] شکم او را پاره کنید.
همدستی اسرائیل با تفکیریها
ولی نکردند و عالم اسلام امروز این گرفتاریهایی که دارد، تکفیریها، این آدمکشها، این مزدوران آمریکا که امروز اسرائیل به کمک داعش و النّصره و وهّابیها دارد مسلمانها را بمباران میکند، با هم هستند. در باطن هم این تکفیریها اسرائیلی هستند، اینها مسلمان نیستند، اعتقادی به قیامت و باوری به خدای واقعی ندارند. این جنایتها، جنایتهایی نیست که یک مکتب الهی اینها را اجازه بدهد.
دو مورد از خوابهای مرحوم حاجی نوری
اجمالاً این خوابها گاهی چیزهای عجیبی است. یکی، دو مورد از آن خوابهایی که مرحوم حاجی نوری هم نقل کردند در اینجا خدمت شما عرض میکنم و دقّت در خواب، اعتقاد به خواب. فرمولهایی، قواعدی، دستوراتی در کتابهای ما وجود دارد که اگر کسی بخواهد امیر المؤمنین را در خواب ببیند یا امام زمان را در خواب ببیند، دعاهایی، اعمالی مقرّر شده است که اگر انسان انجام بدهد وجود نازنین حضرت حجّت (ارواحنا له الفداء) را یا امیر المؤمنین (علیه السّلام) را میبیند. نتیجهی عمل خود را میتواند در خواب ببیند.
مسئلهی خواب
خواب از عجایب عالم خلقت است. خواب برداشت و تلقّی جدیدی از هستیشناسی است که عالم هستی فقط این محسوسات ما نیست، ورای محسوسات عالمی وجود دارد که در آن عالم اگر انسان اشراف داشته باشد، کارهایی که هنوز نیامده است را میتواند ببیند. یا واقع شده است ولی ما آنجا نبودیم، میتواند ببیند.
بیان خواب مرحوم حاج میرزا خلیل و اهمّیّت نماز
فرزند یکی از علمای بزرگوار، مرحوم حاج میرزا خلیل میگوید: من در خواب دیدم که عتبات بودم، در کربلا بودم، خواب دیدم مادر من از دنیا رفته ولی بینی او شکسته است. به من در عالم خواب گفت: پسرم، من از دنیا رفتم، محمّد علی من از دنیا رفتم و بینی من را شکاندند. تعجّب میکند، بیدار میشود، میبیند با او تماس گرفتند، گفتند مادر تو از دنیا رفته و فکر میکردیم شما در نجف هستید او را از تهران حرکت دادیم، آوردیم.
میگوید: رفتم آنجا دیدم جنازه را آوردند و از اینکه رؤیای من رؤیای صادقه بود تعجّب کردم. رفتم صورت مادر را باز کردم دیدم بینی را شکستند. از کسانی که جنازه را آوردند پرسیدم چطور شد این بین شکست؟ گفتند: ما نمیدانیم ولی تابوتها جابهجا شد، مرکب چموشی کرد، یکی از تابوتها افتاد. شاید این هم یکی از آنها بوده است که افتاده و دماغ او شکسته است. حتّی آنهایی که آوردند نمیدانستند. این هم بعد از مرگ او در خواب است. این نشان میدهد که مرگ انسان با مردن بدن نیست، روح مثالی او واقعیّتی است میتواند از عالم برزخ با برزخ من که هنوز از دنیا نرفتهام ارتباط برقرار کند و حال خود را و وضع خود را بگوید.
میگوید: من این جنازه را تحویل گرفتم، آوردم به کربلا، بردم داخل حرم حضرت امیر (علیه الصّلاۀ و السّلام) و متوسّل شدم به حضرت باب الحوائج که مادر من نواقصی در نماز خود داشت، شما او را از عذاب نجات بدهید، من هم به شما قول میدهم که ۵۰ سال نماز برای مادرم بگیرم و قضای نماز او را به جا بیاورم. میگوید: ما جنازه را بردیم و دفن کردیم. یک شب من در عالم رؤیا دیدم که یک سر و صدای عظیمی جلوی من است، رفتم بیرون ببینم چه خبر است؟ دیدم مادر من را به یک درختی بستند دارند او را شلّاق میزنند. خیلی ناراحت شدم، گفتم: این چه کاری است؟ چرا میزنید؟ گفتند: فلان مبلغ پول بیاور به ما بده، ما مأمورین حضرت اباالفضل هستیم، اینقدر بدهکار بودی ندادی حالا مادر تو دارد کتک میخورد.
من وقتی بیدار شدم حساب کردم دیدم دقیقاً پول نماز استیجاری ۵۰ ساله همان بوده است که در خواب به من گفتند این مبلغ را بده. فهمیدم برای بینمازیها حضرت اباالفضل تا آن وقت ارفاق کرده بود تا من برای او کاری کنم، نکردم داد به دست مأمورین که آن کیفر بینمازی را به جای بیاورد. من هم همان لحظه آن مبلغ را بردم به یکی از بیوت مراجع دادم و گفتم برای مادر من ۵۰ سال نماز خوانده شود.
اثر کار خیر در قیامت
و از این عجیبتر نقل میکند یک فردی به نام طالب در همین تهران بوده است، آدم خوشنامی نبوده است. او یک معماری را صدا میزند، میگوید: میخواهم یک حمّامی به نام من ساخته شود. گفتم: تو که پول نداری؟! گفت: چه کار داری؟ اجمالاً حمّامی به نام او ساخته شد و یکی از بزرگان در عالم خواب طالب را دید وضع خوبی دارد. طالب گفت: من مردهام. گفتم: تو که وضع خوبی داری، وضع تو خوب نبود، از نظر پرونده، پروندهی خوبی برای تو درست نشده بود، انسان خوشنامی نبودی، انسان اهل عبادت نبودی، وضع تو خوب است! گفت: راست میگویی ولی من وقتی از دنیا رفتم گرفتار عذاب الهی شدم، ملائکهی عذاب من را تحت شرایط سختی قرار دادند تا اینکه حاج ملّا محمّد کرمانشاهی هم افرادی را مأمور کرد، فلان آدم نماز من را به عهده گرفت، فلان آدم را مأمور کرد برای من حجّ انجام بدهد، فلان آدم روزهی من را بگیرد و همهی اینها با آن احسانی که این عالم بزرگوار کرد عهدهدار تکالیف من شدند، خدای متعال من را از عذاب نجات داد.
کمک به رهایی مردگان از عذاب
نقل این جریانات ما را به فکر میبرد یکی اینکه بعضی از گذشتگان ما گاهی بدهی دارند، گاهی نماز نخواندند، روزهای نگرفتهاند، بدانید آنجا گرفتار هستند، ولی ما میتوانیم برای آنها کاری کنیم. بیاییم برای خدا، حتّی کسانی که خیلی با آنها رابطهی خوبی نداشتید، اگر امکاناتی داشتید برای کسی که میدانید، فامیل شما هم نیست، ولیکن در نماز او مشکل بوده است، در روزهی او اشکال بود احسانی بکنید، کاری بکنید. انسان هر کار میکند برای خود میکند، شما برای دیگران بکنید یک کسانی هم بعد از مرگ پیدا میشوند به داد ما برسند.
اهمّیّت دادن به تکالیف الهی
دوم اینکه ما باور کنیم این تکالیفی که به عهدهی ما است شوخی ندارد. اگر تکالیف الهی در اینجا به نحو درستی انجام نشد ورز و وبال آن در عالم برزخ دامن ما را میگیرد. نماز را جدّی بگیرید، روزه را جدّی بگیرید، از همهی اینها مهمتر حقّ النّاس است.
رعایت حقّ النّاس
حقّ النّاس یکی از مسائلی است که آنجا انسان را گرفتار میکند. مسئلهی حقّ النّاس به این سهولت برای انسان قابل حل نیست. لذا هم مسئله را برای حیات خود جدّی بگیریم که آنجا دست خالی نرویم، بدهکار نرویم، ضایعکردهی نماز نرویم و بدهکار خدا و خلق خدا نرویم.
انجام عمل صالح به نیّت پدر و مادر
نسبت به پدر و مادر خود هم هر روز یک کار بکنیم؛ محتاج هستند، چشم به راه هستند و این «کانَ أَبُوهُما صالِحاً»[۶].
داستان جناب خضر و موسی
بیان حضرت موسای کلیم و خضر که حضرت موسی با خضر از خدای متعال درخواست کرده بود خدای متعال عبدی را به او نصیب کرد و او به موسی گفت: تو نمیتوانی با من همراه باشی «إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطیعَ مَعِیَ صَبْراً»[۷]. جناب موسی گفت: اگر صبر نکردم جدا میشویم. حضرت خضر سه قدم با او در مسیر اسرار پیش رفت.
قدم اوّل همراهی موسی با خضر
قدم اوّل این بود که کشتی را سوراخ کرد و داد حضرت موسی بلند شد که کشتی مردم را چرا داری سوراخ میکنی؟
قدم دوم همراهی موسی با خضر
قدم دوم این بود که جناب خضر یک جوانی را کشت. موسی رسماً به عنوان نهی از منکر فریاد زد داری انسان بیگناهی را میکشی؟
قدم سوم همراهی موسی با خضر
و قدم سوم این بود که به یک روستایی رسیدند، هر دو گرسنه بودند، خسته بودند، از اهالی آنجا درخواست کمک کردند آنها هم هیچ کمکی نکردند. خسته، مأیوس از آن ده بیرون میآمدند، در حاشیهی ده یک دیواری داشت خراب میشد. جناب خضر آستین را بالا زد و آب آورد، گل درست کرد و به حضرت موسی گفت: کمک کن این دیوار را درست کنیم. باز اینجا موسی اعتراض کرد، انتقاد کرد این مردمی که اینقدر بیمعرفت هستند، با مهمان خود جفا میکنند، ما بیاییم دیوار ده آنها را درست کنیم؟!
بیان دلیل سه قدم حضرت خضر
حضرت خضر بعد از آنکه این سه قدم را رفت و او مدام اعتراض کرد، اعلام کرد که امّا من کشتی را سوراخ کردم برای اینکه یک ملک غاصبی بود، کشتیهایی را که سالم بود غصب میکرد، من اگر سوراخ نکرده بودم از دست مالک خود رفته بود. من با این سوراخ کردن کشتی را بیمه کردم، آن را ناقص کردم که از دست نرود. امّا آن پسر را خدای منّان دستور داد به خاطر اینکه اگر میماند در آینده جنایتهایی را بنا بود انجام بدهد، از جنایات او پیشگیری شد. کار حضرت عزرائیل را کرده است. کسی جوان او میمیرد، فرزند او میمیرد به حضرت عزائیل و خدای متعال که اعتراضی ندارد. عمر او همان قدر بوده است، خدای متعال هم کار عزرائیل را به جناب خضر واگذار کرده است، حکمت آن هم این بود که اگر میماند خیلی جنایتها میشد، از این جنایتها پیشگیری شد.
و امّا چرا این دیوار را در میان یک مردم جفاکار، بخیل و لئیم درست کرد چرا این کار را کرد؟ فرمود: پدر صاحبان این دو پسری بودند که مالک این دیوار بودند و زیر این دیوار گنج بود که اگر این تخریب میشد این گنج مشخّص میشد و به یغما میرفت. پدر اینها که وفات کرده است انسان صالحی بود. به خاطر اینکه پاداش آن مرد صالح را بدهیم، فرزندان او باید از این گنجی که پدر مخفی کرده است بهرهمند میشدند.
رابطهی صالح بودن فرزند و پدر و مادر برای هم
این صالح بودن اولاد گاهی صالح بودن پدر برای فرزندان کار میکند، گاهی صالح بودن فرزند برای پدر کارایی دارد. إنشاءالله هم برای فرزندان خود پدر خوبی باشیم، هم برای پدران و مادران خود، چه هستند چه از دنیا رفتند، فرزندان خوبی باشیم و بدانیم که عالم برزخ عالم سختی است.
کمک به برزخیان
به داد برزخیان برسیم تا هستیم نه تنها به بندگانی که با آنها حشر و نشر داریم خدمت بکنیم، گره باز کنیم، احتیاج آنها از زندهها بیشتر است، چون زنده هستند و اگر ما کمک نکنیم ممکن است شخص دیگری بیاید کمک کند ولی کسانی که از دیده رفتند از دل هم رفتند. هر که از دیده برفت از دل برود. این پدر را، مادر را انسان تا یک سال یاد میکند، بعد از آن چون نمیبیند آرام آرام فراموش میشوند. به این فراموششدهها فریادرسی کنیم. بیچاره هستند، چیزی ندارند، منتظر هستند شما برای آنها کاری کنید.
پایان
[۱]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۲، ص ۲۳۰٫
[۲]– الکافی، ج ۷، ص ۵۶٫
[۳]– سورهی یوسف، آیه ۴٫
[۴]– سورهی صافّات، آیه ۱۰۲٫
[۵]– بحار الأنوار، ج ۳۳، ص ۲۱۷٫
[۶]– سورهی کهف، آیه ۸۲٫
[۷]– همان، آیه ۶۷٫
پاسخ دهید