- مراتب شکر
- حمد پایهای از عرش الهی
- قلب مؤمن عرش خدای متعال است
- تمجید حق با اسماء الهی
- تسبیح خدای متعال کلید نجات نفس
- تکرار اذکار و بیداری دل
- تسبیح وسیلهی رسیدن به خدای متعال
- فضیلت تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- تسبیحات اربعه کد ارتباطی با غیب
- شیوهی تربیت فرزند
- طریقهی رفتار با همسر
- مدیریت مرد
- طریقهی برخورد با مردم
- محبّت به همسر
- محبّت خدای مهربان نسبت به بنده
- محبّت یکسان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به افراد
- گرفتار شدن به همسر بد خلق
- همسر خوب توفیقی از جانب خدا
- خانواده، کلاسی برای سازندگی
- تقیّه راه برخورد با فتنهگران
- نداشتن بصیرت دلیل تداوم فتنه
- برخورد ظریف با مسائل
- ارتباط با معاندین
- توجّه به خدا در همهی کارها
- تفکّر مادی
- دنیاگرایی مسئولین
- چشم دوختن به زرق و برق دنیا
- بیاعتنایی به متاع دنیا
- سرمایههای دنیا
- عبرت
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَهَ النَّجَاهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ اللَّهِ النَّاظِرَهَ وَ أُذُنَهُ الْوَاعِیَه لسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یَهْتَدِی بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ»
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَى عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ سَیِّدُنَا وَ مَوْلَانَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ َ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا حُجّهَ ِّ بَقِیَّهُ اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ»
مراتب شکر
«وَ أما عَمُلُ اللِسان فَإظهارُ ذلِکَ المَقصود بِالتَحمیدِ وَ التَمجید وَ التَسبیح وَ التَهلیل»[۱] شکر مراتبی داشت، مرتبهی قلب و مرتبهی لسان بود. در مرحلهی لسان شاکر باید آنچه را که در قلب خود یافت، منعم را دید، نعمت را فهمید و خضوع و تواضع برای او به عنوان یک حال حاصل شد و در قلب خود عظمت الهی تجلّی کرد و دارای ذکر قلبی شد، یادِ قلبی شد، محبّت حق را به صورت چشمی در قلب خود جوشان یافت، حالا اینها را در زبان هم بگوید، اظهار کند. چگونه؟ به تحمید.
حمد پایهای از عرش الهی
اوّلین مرحله این است که خدا را حمد کند، خدا را ستایش کند، در مقام بیان اسماء حسنی خدا، افعال جمیل خدا بگوید «الْحَمْدُ لِلَّهِ» حمد یکی از پایههای عرش خدا است. عرش حق چهار پایه دارد حمد یکی از ارکان عرش الهی است. انسان حامد عرشی است، حمد انسان را با عرش الهی، مرکز فرماندهی خداوند با قدرت حق تعالی، حکمت حق تعالی و با رحمت حق تعالی عجین میکند. گاهی هم ذوب میکند. وقتی انسان پایهای از پایههای عرش را در وجود خود محقّق ساخت، خود او عرش الهی میشود.
قلب مؤمن عرش خدای متعال است
خود آدم قلب او است و اگر انسان مؤمن بود که یکی از علائم ایمان حمد است، خود او عرش الهی میشود «قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ»[۲] انسان که عرش الهی شد خود او کارهای نیست، همه کارهی او خدا است و نه تنها خود او کارهای نیست بلکه پروردگار متعال او را مجرای نعمت برای دیگران هم قرار میدهد. فیوضاتی که از یک انسان مبارک در شعاع برکت وجودی خود به دیگران میدهد، این مجرا است، واسطهی فیض است و برای ظهور اسماء الهی مظهر است.
تمجید حق با اسماء الهی
«وَ التَمجید» حمد یعنی خود را در مقام ستایش ببیند و رهین الطاف خدا ببیند و بگوید من که عاجز هستم خود تو حامد هستی و تو محمود هستی، ما که کارهای نیستیم. «وَ التَمجید» خدا را تکریم کند، تمجید کند، مجد خدا را، عظمت خدا را به زبان بیاورد. مرحوم آیت الله بهاء الدینی (علی الله مقامه الشّریف) یک نور بود، واقعاً تحفهی خدا برای عصر ما بود و توحید محض بود. ایشان فراوان میگفت: «یا کَریم» این خود تمجید حق تعالی است، « یَا کَرِیم، یَا غَفُور، یا وَدُود، یا الله» این اسماء الهی «أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى»[۳] همهی اسماء الهی برای عظمت خدا است و آدم با هر اسمی از اسماء الهی آشنا شود و مأنوس شود، رنگ آن اسم را میگیرد و دائماً وجود او از حق تعالی تمجید میکند و به زبان هم میآورد.
میگویند آقای بهجت در خلوتهای خود «یا هادی» فراوان میگفت، «یا الله»، ولی در جلوتها «یا سَتّار» میگفت. همهی اینها تمجید حق تعالی است. اسماء الهی هم عظمت دارد و هم جمال و جلال حق در اسماء خود ظهور پیدا کرده است.
تسبیح خدای متعال کلید نجات نفس
«وَ التَسبیح وَ التَهلیل»[۴] تسبیح و تهلیل هم از ارکان عرش حضرت حق است و تسبیح بر تحمید مقدّم است. تسبیحات اربعه ارکانی از خدا است، اوَل «سُبْحَانَ اللَّهِ» را میگوییم. تسبیح بسیار سازنده است و کلید نجات انسان از قفس نفس است. بدترین زندان، مخوفترین زندان، وحشتناکترین زندان، زندان نفس است که ما گرفتار آن هستیم. اینقدر ما بدبخت هستیم که به فکر نجات از این زندان نیستیم، میخواهیم همین جا باشیم. کسانی که از مرگ میترسند همانهایی هستند که به زندان انس گرفتهاند و نمیخواهند از آن خلاص شوند. «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ *َ وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمینَََ»[۵] این ظلم است که انسان زندان را ترجیح دهد، در بند بودن را ترجیح دهد و این زنجیرهای نفس، بندهای نفس خیلی وحشتناک است و بدا به حال کسی که این عالم را زندان تلقّی نمیکند و از زندان نفس خود وحشت ندارد، از خود نمیگریزد «؟؟۱۲:۲۰» ای مسجونین، ای محبوسین نفس، خدا را دارید چرا فرار نمیکنید؟ چرا نمیخواهید از خود بگریزید؟ تسبیح کلید نجات است که خدای متعال جریان حضرت یونس پیغمبر را بر همین نقل میکند، که ما را متوجّه نهنگ نفس خود میکند و میگوید بگویید «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ»[۶].
تکرار اذکار و بیداری دل
«وَ التَهلیل». میفرمود: «مَا قُلْتُ وَ لَا قَالَ الْقَائِلُونَ قَبْلِی مِثْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»[۷] همهی اینها ورد زبان نیست، بعضی ها معتقدند که کسی که دل او نمیگوید و فقط زبان او میگوید چه بسا قساوت هم پیدا میکند. باید توجّه کرد، آدم ذکر را باید با حضور تأمین کند بدون حضور ذکر، ذکر نیست، اوراد زبانی است، منتها باید تکرار کرد که یک وقت دل بیدار شود. این شنیدنها، گفتنها اگر سرگرمی نشده باشد، عادت بیهوده نشده باشد، لهو نباشد، بالاخره دل را باید با تذکّر بیدار کرد.
آدم که طبق رهنمودهای شرعی و به دستورات ائمّهی اطهار اذکار زبانی را میگوید خود را اهل ذکرنمیداند، ولی گفتند بعد از نماز ظهر هفت مرتبه بگویید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم* لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» یا تسبیحات حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) را بگویید.
ما به عنوان مستحبّات تعقیبات نماز را میخوانیم ولی شاید یک وقت همین تکرارها دل را بیدار کرد، زبان میگوید ولی دل خواب است. اگر کمی توجّه کنند که چرا این را میگویند متوجّه میشوند که میگویند تا دل بگوید. گاهی بچّه زبان باز نکرده است، طفل دل هنوز طفل زبان باز نکرده است، ائمّه (علیه السّلام) که از مادر مهربانتر هستند ما را در آغوش خود گرفتند و به زبان دل ما میگذارند، به زبان ما گذاشتند که بگویید «اللهُ اَکبَر»، «اَلحَمدُ لِلّه»، «سُبحانَ الله» و جزء نادرترین مستحبّات است که تسبیح آخر قرار گرفته است، ابتدا از ؟؟۱۵:۵۴ شروع شده است به ؟؟ میرسد، یعنی دارد با تکبیر و تحمید ظلمات را میزداید که به تسبیح برسد.
تسبیح وسیلهی رسیدن به خدای متعال
تسبیح مقام رسیدن به جلال حق تعالی است و این جلال است که به همه چیز در برابر او صعقه میکند، تجلّی حق تعالی در کوه طور برای حضرت موسی کلیم آن صعقه را آورد که صعقه همان تسبیح است، آدم غیر خدا را نفی میکند، خود را نفی میکند، کسی جلال الهی را تحمّل نمیکند و جلال الهی مقام آدم را به فنا میرساند، جلال نیست میکند، نابود میکند، از بین میبرد و برای ما که از بین رفته هستیم، به ما نشان میدهد که ما نیستیم، خدا وجود دارد و ما نیستیم «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ»[۸] را که ما نمیفهمیم، ما با مرگ خود «فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ»[۹]
فضیلت تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها)
این تسبیحات حضرت صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) که برای ایشان است، هم سفرهی نماز و هم پذیرایی بعد از نماز برای آنها است، تسبیحات حضرت زهرا پذیرایی بعد از غذا است، تسبیحات حضرت زهرا از افضل تعقیبات است، محصور برای انسانهای مصلّی است «وَ التَسبیح وَ التَهلیل» اجمالاً این حمد و «سُبْحانَ اللَّه» و «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» و این تمجید هم که در اینجا مطرح فرموده است، همان تکبیر است، تمجید حق تعالی همان «اللَّهُ أَکْبَر» گفتن است.
تسبیحات اربعه کد ارتباطی با غیب
این چهار امر پایههای عرش خدا است و عرش خدا امر مادی نیست، انسان مادی با عرش ارتباط ندارد. این اذکار اربعه، تسبیحات اربعه کدهایی هستند که آدم با غیب مرتبط میشود، پنجرههایی است که به آنجا باز میشود، اگر باز شود «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینََ»[۱۰].
شیوهی تربیت فرزند
شیوهی تربیت فرزند: بهترین شیوه ساختن خود ما است، بالاترین رمز در آدم سازی الگو دیدن و ارائهی الگو کردن است، هم خود ما باید به الگوها توجّه کنیم، هم خود ما الگو باشیم. اگر ما در محیط خانه ریا نداشته باشیم بیرون و درون ما یکسان باشد بچّه علاقه پیدا میکند و اگر ما از ابتدا دل بچّه را با عمل خود به خدا و اولیای خدا گره زدیم، إنشاءالله هر جا این برود بیمه شدهی حضرت حق است و مورد عنایت ائمّهی اطهار (علیه السّلام) است. لکن کتابهایی که در مورد تربیت کودک نوشته شده است مفید است، کتاب کودک آقای فلسفی جزء منابع خوبی است که هم مستند به آیات و روایات است و هم اینکه با مبانی روانشناختی و علمی تطبیق داده شده است.
خوبی آقای فلسفی این بود که یک آخوند سنّتی بود ولی در مقابلهی با حجمههای دشمن مجهّز بود. سن ما کمتر از شما بود چون من در ۱۲، ۱۳ سالگی آمدم و طلبه شدم. یک ماه رمضانی که تعطیل بود به تهران آمدیم، اینجا مهمان یکی از بستگان خود بودیم، ظهرها آقای فلسفی در مسجد آقا سیّد عزیز الله بازار به منبر میرفت، شبها هم در حسینهی ارشاد بودند. در بازار با زبان بازاری صحبت میکرد ولی در حسینهی ارشاد با زبان دانشگاهیها صحبت میکرد. انصافاً حقّ مطلب را خوب به جا میآورد، خیلی مطالعه میکرد، نظریات خود آنها را علیه خودشان به کار میگرفت. باید در تربیت کودک به روایات و آیات که در این زمینه وجود دارد توجّه کرد و به روشهای تربیتیِ علمی هم باید اشراف پیدا کرد. اجمالاً عمدهترین آن، یکی این است که خود انسان سالم باشد، دوّم دعا کند، دعای پدر در حقّ فرزند مثل دعای پیغمبر در حقّ امّت است.
طریقهی رفتار با همسر
رفتار با همسر خیلی دقیق است، یعنی از کلاسهای بسیار ظریف و حسّاس و سرنوشتساز این است که آدم بداند با همسر رفتاری خدا پسند داشته باشد. چند نکته از قرآن مهم است، یکی «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ»[۱۱] بنابراین آدم باید آن شأن رجل بودن، مرد بودن را حفظ کند. در زندگی مرد باید جدّی باشد، جدّیّت، قاطعیّت با خشونت، کج خلقی، تکبّر خیلی فرق دارد. عُجب، تکبّر با همه بد است با خانواده بدتر است، امّا قیّومیّت خدای متعال میفرماید: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ».
مدیریت مرد
مدیریت را خدا به مرد واگذار کرده است و مدیریت چند چیز میخواهد یکی از آن عقل است، مرد باید عاقل باشد. عقل عاطفه نمیپذیرد. آدم برنامه را با عقل تشخیص میدهد، مصالح زندگی را با عقل مییابد. «الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ»[۱۲] مدیر باید عاقل باشد، خردورز باشد، هوشیار باشد و شرح صدر داشته باشد. این قدم اوّل است که مرد باید مرد باشد. نکتهی دوّم این است که قرآن کریم میگوید: «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً»[۱۳] وقتی مرد قوّام است باید خود را مربّی بداند. آدم باید همسر خود را تربیت کند، «کُونُوا دُعَاهَ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ»[۱۴] آدم نمیگوید که من دارم تربیت میکنم ولی باید حرکت او خیلی ظریف و سازنده باشد. حالا گاهی آدم میگوید که تربیت میکنم مثل این است که کمی رتبهی خود را بالاتر میبرد. ولی انسان باید برای همه سازنده باشد، آدم برای دوست سازندگی داشته باشد رفاقت او لغو است.
طریقهی برخورد با مردم
آدم باید «عَالِمٍ نَاطِقٍ أَوْ مُسْتَمِعٍ وَاعٍ»[۱۵] حضرت موسی بن جعفر (علیه السّلام) میگویند: یا اثرگذار باش یا اثر پذیر، یا نافع باش، مفید باش یا مستفید باش. برخورد انسان باید با همه برخورد نوری باشد، برخورد منجیانه باشد، انسان باید از لحظات عمر خود برای خدا ذخیره کند و دید او نسبت به همه دید نوری باشد که در این ملاقاتی که با هم داشتیم این دوست ما یک درجه نور او بالا بیاید، یک قدم جلو بیاید. در رفاقتها، در شوخیها نباید شوخی خود را ارزان از دست داد، شوخی باید با انگیزه باشد، خنداندن باید به عنوان یک عبادت برجسته باشد، سرور مؤمنین جزء اعظم عبادتها است.
محبّت به همسر
با همسر فرزند هم باید همینطور باشد وقتی با حکم خدا مرد خانه است، سرپرست خانه است، خدا این سمت را برای او امضاء کرده است، مدیریت را به او داده است باید عُرضهی سازندگی برای همسر و فرزندان خود را داشته باشد. «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً» دو مسئله وجود دارد این جعل، جعل تشریعی است که میتواند با تمرین به تکوین مبدّل شود. باید بین مرد و زن علاقهی عاطفی، تعامل عاطفی خیلی بالا باشد به گونهای که این محبّت قلبی اینقدر قوی باشد که در دل نماند، به بیرون کشیده شود. هم در زبان و هم در عمل باید همسر را به باور رساند که ما او را دوست میداریم و تنها کسی است که محور حرکت عاطفی ما است و غیر از او کس دیگری نیست.
محبّت خدای مهربان نسبت به بنده
البتّه آدم که با هوش باشد به پیغمبر خدا (صلوات الله علیه و علی اهل بیته) تعصّی کند، آنقدر محبّت وجود نازنین پیغمبر خدا، خداگونه بود، خدا در آن حدیث قدسی دارد که من با بندهی خود طوری رفتار میکنم، مثل این است که به جز آن بنده، بندهی دیگری ندارم، خدا با همه همینطور معامله میکند. خدای متعال همهی ما را در حدّ اعلا نوازش میکند، یعنی به اندازهای که میتوانست محبّت کرده و هیچ چیزی کم نگذاشته است.
محبّت یکسان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به افراد
آدم باید برای هیچ کسی کم نگذارد، لذا هر که با وجود نازنین نبیّ مکرّم اسلام ملاقات میکرد، بیرون که میرفت از او میپرسیدند چطور بود؟ میگفت: پیغمبر من را بیش از هم دوست دارد. حالا إنشاءالله که بعد فرزندان متعدد پیدا کردید همه باید همین برداشت را از رفتار شما کنند، هر بچّهای نسبت به پدر خود باید این فکر را کند که محبوبترین بچّهی او است و میشود این کار را کرد، واقعیّت هم پیدا کند.
گرفتار شدن به همسر بد خلق
وجود نازنین پیغمبر خدا در حدّ ظرفیت هر کسی آنچنان او را اشباع میکرد که او فکر میکرد پیغمبر برای او هیچ چیزی کم نگذاشته است و پیغمبر برای هیچ کسی کم نمیگذاشت. هم خدا اینگونه است و هم پیغمبر خود را اینگونه ساخته است، هم ما که با آنها تعصّی میکنیم باید اینطور باشیم، باید همسر ما فکر کند که عزیزتر از او پیش ما هیچ کسی نیست این میشود «جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً» حالا اگر واقعاً «وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا»[۱۶] خدای متعال میخواهد با یک زن بد خلقی ما را بسازد، گرفتار عذاب کرده است «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ»[۱۷] روایت دارد این حسنه همسر است، همسر خوب حسنهی دنیا و آخرت است و همسر بد، قرین بد عذاب است، واقعاً عذابٌ النّار است. -یار بد بدتر بود از مار بد- ولی در این راستا هم هیچ کس مثل پیغمبر اذیّت نشدند، این سورهی مبارکهی تحریم «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ»[۱۸] انبیاء گاهی به همسر بد مبتلا بودند آن دو را قرآن نام میبرد که که در ابتلای پیغمبر جزء امتحانات سختی بود، قرآن قصهگو نیست، قرآن فلش است. وجود نازنین پیغمبر خدا «؟؟۴۴:۲۳» اجمالاً سرّ پیغمبر را افشا کردند و قرآن هم اینها را مذمّت میکند.
همسر خوب توفیقی از جانب خدا
امّا «وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً»[۱۹] میگویند در میان ایتامی که تحت سرپرستی وجود نازنین پیغمبر خدا بود یکی از آنها از دنیا رفت، پیغمبر سخت گریه کرد، عرض کردند یا رسول الله یتیم زیاد است، بر حسب نقل حضرت فرمود: هیچ یتیمی اینقدر آدم را اذیّت نمیکند، او من را خیلی اذیّت میکرد تحمّل این اذیّتها برای من خوش بود، تحمّل زن کج خلق، نارس خیلی بُرد دارد، آدم را به معراج میبرد. اگر یک زنی اینطوری بود، یکی از توفیقاتی که خدا برای انسان پیش میآورد همسر خوب است، مثل همسر علّامهی طباطبائی، یکی از توفیقات بزرگان ما این بود که زن آنها همراه بوده است، برای پرش همسر خود معد بودند و در این پرشها و معراجها قطعاً سهم عظیمی داشتند. حالا اگر کسی آن زن مورد نظر او پیدا نشده است، به آیت الله خوشوقت گفتند که دعا کنید خدا زن خوبی به ما بدهد ایشان فرمودند: خدا از این قماش خوب آن را نساخته است.
خانواده، کلاسی برای سازندگی
توقّع شما این باشد که خدای متعال یک کلاس خوبی را برای سازندگی خود شما گذاشته باشد. اگر با این دید به سراغ خانواده بروید همیشه خیر میبینید. خدا رحمت کند آقای برقعی را، در قم واعظ بود خیلی ملیح بود، هم صدای ملیحی داشت، هم خیلی خوب میگریاند، هم خیلی خوب میخنداند. ایشان میگفت این شعری که میگویند: – شب زفاف کم از صبح پادشاهی نیست- میگفت ما که ندیدیم. اینها برای تخیّلات است و بشری که گرفتار خیال است راحت است. ولی واقعاً میگویم، برای خدا بندگی کنید، برای نفس زن بگیریم ارضاء نمیشویم، زرق و برق دنیا متنوع است، آدم به هر کسی میرسد میبیند که نشد، دوباره یکی دیگر میخواهد بگیرد و تا آخر هم تشنه است. امّا اگر برای خدا باشد، واقعاً «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَهِ اللَّهِ»[۲۰] خوب کمک میکند.
حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) چه همسری بود، چه یاری بود، چه پشتوانهای بود، چه زرهی بود، چه سنگری برای امیر المؤمنین بود، حیف که این سنگر را در هم شکستند.
بنابراین نکتهی بعدی این شد که مودّت را باید در نظر بگیریم. بعد هم این آیهی کریمهی «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ»[۲۱] این خیلی پیامها دارد.
تقیّه راه برخورد با فتنهگران
دادگاه بعضیها چرا تشکیل نمیشود؟ این از آن چیزهایی است که حضرت امیر (علیه السّلام) میفرمودند: «صَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذَى وَ فِی الْحَلْقِ شَجَاً»[۲۲] تا بتها شکسته نشود، ما امروز مبتلا هستیم، الآن برای مسئلهی خبرگان نگرانی وجود دارد، امتحانات سختی است. گروهی از روحانیّون قم، حتّی بعضی از مراجع تحت تأثیر هستند. امکانات تبلیغاتی فراوان است. بعضی از بتها شکسته نشدند لذا عدم تشکیل دادگاهها یک نوع تقیّه است، یک نوع مظلومیّت است.
حضرت امیر (علیه السّلام) فرمود: من اموالی که از بیت المال به یغما رفته است حتّی اگر کابین زنهای شما باشد میگیرم و نتوانست بگیرد، حتّی یک مورد را هم نتوانست بگیرد. باید میگرفت، اعلان هم کرد که من این کاره هستم، امّا موانع آنقدر زیاد بود که از همان روز اوّل فهمیدند او این کاره است. مادر ما را راه انداختند و به بصره رفتند و جنگ جمل را راه انداختند. فرصتی را برای تزکیه و تربیت به امیر المؤمنین ندادند، سه جنگ تحمیل کردند.
نداشتن بصیرت دلیل تداوم فتنه
مطمئن باشید که اگر اینها در ریاست جمهوری رأی نمیآوردند مجدداً همان برنامهی جمل یعنی فتنه را دوباره تکرار میکردند، اینها مصمّم هستند که حکومت را داشته باشند و ابزار فتنه هم در اختیار آنها است. تا بصیرت عمومی پیش نیامده است، عدّهای جان بر کف، با بصیرت، نه اینکه بخواهند خودسرانه کار کنند، با بصیرت اعلان حضور نکنند و استعداد اجرای هر دستور را نداشته باشند همین است.
برخورد ظریف با مسائل
برنامهی تقلّبی را که اینها اعلام کردند، چه تقلبی؟ میخواستند بگویند حکومت برای ما است، مردم حق ندارند به دیگری رأی دهند. این روحیّه وجود دارد، قدرت آن را هم دارند، امکانات مالی آن را هم دارند، پولهای حرام هم زیاد دارند و دارند کارهای خود را انجام میدهند. باید خیلی ظریف با مسائل برخورد کرد و هم اینکه زمینه را فراهم کرد، اگر زمینه برای تحقّق عدل فراهم بود امام زمان میآمد، چرا حضرت تشریف نمیآورند؟ چرا خود آقا این کار را نمیکنند، چرا نمیآیند دادگاه برگذار کنند و این ریشههای فساد را بزنند. ما آمادگی نداریم، لذا بر ما است که بصیرتها را بالا ببریم و ظریف بدانیم به موقع و از ابتدا اعلان موضع کردن خیلی جاها به ضرر است لزومی ندارد «اسْتُرْ ذَهَبَکَ وَ ذَهابَکَ وَ مَذْهَبَکَ»[۲۳] خیلی از این مردم غافل هستند و خیلیها تحت تأثیر تبلیغات گستردهی امواج بیگانه هستند، باید دل مردم را گرفته و کم کم با آنها راه رفت، از جایی که آنها میخواهند باید شروع کرد و به جایی که خود ما میخواهیم برسیم.
ارتباط با معاندین
این چیزی بود که ما در خطبه برای اوّلین بار ناله کردیم، برای اوّلین بار بود که تمام بدن من میلرزید، استخوانهای من تکان میخورد، در عمر من سابقه ندارد اینطور باشد، حرف که میزدم استخوانهای کتف من تکان میخورد. آدم خیلی اذیّت میشود، شرایط خیلی بدی داریم، قدرت را عدّهای در دست گرفتند و امکانات هم دارند، روزنامههای متعدّد هم دارند و با همهی دنیا هماهنگ هستند. «بَدَأَ الْإِسْلَامُ غَرِیباً وَ سَیَعُودُ غَرِیباً فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ»[۲۴] شرایط حضرت آقا خیلی سختتر از امام است، لذا قُبح ارتباط با آمریکا، خوب بودن با معاندین ریخته شده است. همانها که در عین مذاکره هم تهدید میکنند و میگویند همهی گزینهها…، همینها که الآن هم سردار ما را میکشند، داعش را تجهیز میکنند، اعلان هم میکنند، با ما میجنگند در عین حال ما خیلی راحت با آنها میرویم مثل اینکه دوست صمیمی هستیم و هیچ مشکلی هم نداریم.
«إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ»[۲۵]؛ «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»[۲۶] اینها دارد به کلّی از میدان با فرهنگ سازی خارج میشود. خدا اینها را نجس اعلان کرده است، اینها که با ما سر جنگ دارند «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[۲۷] اصلاً در جامعهی اسلامی زمینه ندارد که آدم با اینها موادّه داشته باشد، ایننوع ارتباطات موادّه است.
توجّه به خدا در همهی کارها
- برای یک سری روایات به چه مقدماتی نیاز است و چه نکاتی را باید رعایت کرد «مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَهِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ»[۲۸] .
– کار بسیار مشکلی است. اخلاص واقعاً اختیاری نیست ولی توجّه به عظمت خدا، اینکه «لا مؤثِرَ فِی الوجود إلا الله» [۲۹]غیر از خدا هیچ کس کارهای نیست، نه نفع به دست کسی است و نه زیان، «یَا ضَارُّ یَا نَافِعُ»[۳۰] آدم توجّه داشته باشد که کار به دست خدا است و غیر خدا کارهای نیست برای او خوب کار میکند، آدمی که فقیر است میخواهد چیزی را به دست بیاورد سراغ فقیر که نمیرود، سراغ غنی میرود.
اینها که الآن در تحریم خیلی چشم دوختند و با ذلّت سر خم کردند و دارند رشد علمی را برای رضایت آنها متوقّف میکنند، اینها خدا را باور ندارند و با آیات قرآن انس ندارند که عزّت از آن خدا است و غیر از خدا عزیز نیست «أَنَا الْعَزِیزُ … فَلْیُطِعِ الْعَزِیزَ»[۳۱] عزیز فقط من هستم، میخواهی عزیز شوی باید مطیع عزیز باشی.
تفکّر مادی
«وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها»[۳۲] اصلاً اینها غربی فکر میکنند، مادی فکر میکنند، قرآنی فکر نمیکنند قرآنی هم عمل نمیکنند. امام موحّد بود، قدرت را از آن خدا میدانست و بس، لذا اینها را اصلاً به حساب نمیآورد، آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، ببینید چگونه او را شکاند، تحقیر میکرد، اینها که برای وساطت و آشتی کنان میخواستند بیایند اجازه نداد هواپیما بنشیند، از مسیر برگشتند. امام موحّد بود، لذا جوشش قدرت خدا در وجود ایشان بود، ولی اینها نیستند، مادی فکر میکنند کسی هم که مادی فکر کند میترسد، میگوید اینها که اسلحه دارند، تحریم هم که کردند، هشت سال جنگ که بدتر از تحریم بود، هیچ چیزی نداشتیم با چه چیزی جنگیدیم؟ آقا میفرمودند که از نظر اقتصادی وضع به قدری خراب بود بعضی از کشورها که احتمال میدادیم به ما ارزاق بفروشند، رفتیم ما را پشیمان کردند، خود را ملامت کردیم که چرا رفتیم. هم وضعیّت اقتصادی بسیار بد بود، مثل جنگ بدر بود، در جنگ بدر هم اسلحه نداشتند، هم امکانات نداشتند ولی «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فی مَواطِنَ کَثیرَهٍ»[۳۳] خدا بر مواطن الکثیر کمک کرد.
دنیاگرایی مسئولین
الحمدلله رهبر ما موحّد است ولی آن رهبر علی باشد مردم توحید نداشته باشند علی تنها میماند و گاهی جام زهر هم به خورد او داده میشود. إنشاءالله کمی هم خود ما با تقوای خود مرتبت کسب کنیم نه با درس خواندن. اینها که مادی فکر میکنند با اینکه سواد هم دارند، بخواهند درس کلام بگویند شاید بهتر از ما بگویند، بعضی از این ها ملّا هستند، سواد دارند، درس خواندند امّا سر سوزنی خدا در وجود آنها نیست، در زندگی آنها نیست، در برنامهریزیهای کلان اقتصادی و سیاسی آنها اصلاً خدا وجود ندارد، به جز خدا فکر میکنند. علّت این است که بعضی از اینها واقعاً میگویم «أُشْرِبُوا فی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَّ»[۳۴] این عِجل دنیا تمام وجود آنها را گرفته است، بت دنیا در دل آنها مستقر است، فقط دنیا را میبینند خدا را که نمیبینند.
چشم دوختن به زرق و برق دنیا
به علاوه اینها از بیت المال بسیار بیهوده استفاده کردند و خدا نکند برای طلبه زرق و برق دنیا مؤثّر باشد، اینکه در ذهن آدم بیاید این ماشین دارد و من ندارم طلبهی امام زمان نیست.
به وجود مبارک حضرت نبیّ مکرّم اسلام خبر رسید که بین طایفهی خزرج و عوث دوباره آتش روشن میشود، منشأ فتنه این بود که وجود نازنین پیغمبر از غنائم جنگی به انصار بیشتر داد چون آنها خانه نداشتند، زندگی نداشتند همه چیز را در مکّه به خاطر دین خود گذاشته بودند، جلای وطن شده بودند و خدمت پیغمبر آمده بودند و پیغمبر یک مقدار بر اساس استحقاق و نیاز به آنها کمک بیشتری کردند، منافقین از این موضوع ناراحت شدند و خواستند فتنه کنند و آمدند گذشتهها را یاد کردند و کینههای دیرینه را دامن زدند و میخواستند با هم درگیر شوند حضرت با عجله آمد، تاریخ نوشته است که ردای مبارک ایشان روی زمین کشیده میشد، خیلی هراسان آمدند، فرمودند: «الصَّلَاهَ جَامِعَه»[۳۵] همه را در مسجد جمع کردند حضرت به مردم مدینه، همینهایی که میخواستند جنگ کنند شروع کردند از گذشتههای انصار گفتند که چه بدبختیها و چه نکبتهایی دامن شما را گرفته بود، تعدادی از وضعیّت شوم سابق و سامان امروز آنها را برشمردند، امروز شما به برکت پیامبر اکرم قدرتمند شدید، تمدّنی پیدا کردید، صلح و آرامشی را پیدا کردید، آیا شما نبودید که خدا به وسیلهی پیغمبر به شما وضع جدیدی داد، وقتی همهی اینها را شمرد بعد فرمودند: چرا شما نمیگویید، شما هم به من بگویید، مگر تو نبودی که خویشاوندان تو، تو را بیرون کردند، هیچ جا را نداشتی، ما آغوش باز کردیم، آنجا تنها بودی تو را سنگ میزدند، خدماتی که اینها به پیغمبر کرده بودند را برجسته کرد. آنها همینطور اشک میریختند، بعد فرمودند: حالا با این وضع شما راضی نیستید ما از این متاع دنیا یک مقدار به این برادرانی که هیچ چیز ندارند بیشتر بدهیم. شما پیغمبر را دارید، من خود را به شما دادم.
بیاعتنایی به متاع دنیا
کسی به لباس کسی نگاه کند، به ماشین کسی نگاه کند، و فکر کند او چیزی دارد و ما چیزی نداریم، او آدم بزرگی نیست، همیشه فکر کنید ما آقا داریم و آمدیم طلبه شدیم، ما برای امام زمان هستیم، امام خصوصی ما است. ما آمدیم محرم قرآن شویم، ما آمدیم از گنج علم و معارف خدا بهرهمند شویم، اینها چیست؟ «مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ»[۳۶] حالا اگر یک طلبهای خانه و ماشین دارد، اینها خیلی کوچک است، اگر بالاتر از این هم بود، همهی دنیا بود خدا میگوید «قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ» چرا آدم زرق و برقی که کم است را به آن چشم بدوزد.
سرمایههای دنیا
آیت الله جوادی آملی مکرّراً میگویند: مال دنیا مثل چرک لباس است، کسی که مال دنیا پیدا کرده است کثیفی بیشتری پیدا کرده است، آن چیزی که عظیم است شما دنبال آن بروید «إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍٍ»[۳۷] نماز شب سرمایه است نه ماشین، نماز اوّل وقت سرمایه است نه ماشین «اِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعیماً وَ مُلْکاً کَبیراً»[۳۸] این کنترل زبان باعث میشود که آنجا نعیم و ملک کبیر دارید، صاحب قدرت خواهید شد، اینها سرمایه است و الّا حالا کسی غذای خوب خورد یا نخورد، اکثریّت مراجع بزرگ ما که اختران آسمان علم و فقاهت و تقوا شدند آدمهایی بودند که با زهد و نداری طلبگی کردند و هیچ وقت داشتن دیگران برای آنها مهم نبوده است، خوش بودند که آنها را ندارند.
عبرت
اینها باید برای شما، برای ما سرمایه باشد و اگر اینطور شدیم، اگر یک وقتی هم ما رئیس شدیم آن وقت استفاده از بیت المال برای ما سخت است «قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ»[۳۹]؛ «أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَهٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً»[۴۰] مانند مزرعهای است که شاداب است و فردا میآیی و میبینی که حطام شده است و هیچ چیزی نمانده است، امّا «وَ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَهٌ مِنَ اللَّهِ»[۴۱] آنجا را ببینید، چرا اینجا را میبینید؟ «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ … زَهْرَهَ الْحَیاهِ الدُّنْیا»[۴۲] خدای متعال به کسی که میخواهد الگو شود میگوید اصلاً به اینها نگاه نکن، توجّهی نکن. اینهایی که بدبخت شدند مقابل خط امام قرار گرفتند در حالی که قبلاً اینطور نبودند دنیا اینها را تغییر داده است، مزاج آنها عوض شده است، خدا نکند ما عاقبت به شر شویم این برای ما عبرت باشد.
[۱]– بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۲۳٫
[۲]– بحار الأنوار، ج ۵۵، ص ۳۹٫
[۳]– سورهی اسراء، آیه ۱۱۰٫
[۴]– بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۲۳٫
[۵]– سورهی جمعه، آیه ۶ و ۷٫
[۶]– سورهی انبیاء، آیه ۸۷٫
[۷]– وسائل الشیعه، ج۷، ص ۲۱۱٫
[۸]– الصحیفه العلویه و التحفه المرتضویه ، ترجمه رسولى ، ص ۴۳۹٫
[۹]– سورهی ق، آیه ۲۲٫
[۱۰]– سورهی مائده، آیه ۲۷٫
[۱۱]– سورهی نساء، آیه ۳۴٫
[۱۲]– وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۰۵٫
[۱۳]– سورهی روم، آیه ۲۱٫
[۱۴]– بحار الأنوار، ج ۶۷، ص ۳۰۹٫
[۱۵]– غرر الحکم و درر الکلم، ص ۷۸۷٫
[۱۶]– سورهی بقره، آیه ۲۱۶٫
[۱۷]– سورهی بقره، آیه ۲۰۱٫
[۱۸]– سورهی تحریم، آیه ۱۰٫
[۱۹]– سورهی نساء، آیه ۱۹٫
[۲۰]– بحار الأنوار، ج ۴۳، ص۱۱۷٫
[۲۱]– سورهی بقره، آیه ۱۸۷٫
[۲۲]– الأمالی (للطوسی)، ص ۳۷۳٫
[۲۳]– جامع العلوم فی اصطلاحات الفنون الملقب بدستور العلماء، ج ۲، ص ۱۲۷٫
[۲۴]– بحار الأنوار، ج ۲۵، ص ۱۳۶٫
[۲۵]– بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۲۹۲٫
[۲۶]– سورهی فتح، آیه ۲۹٫
[۲۷]– سورهی مجادله، آیه ۲۲٫
[۲۸]– بحار الأنوار، ج۶۷ ، ص ۲۴۲٫
[۲۹]– بحار الأنوار، ج ۵۵، ص ۲۶۱٫
[۳۰]– بحار الأنوار، ج ۹۱، ص ۲۷۳٫
[۳۱]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۱، ص ۲۵۹٫
[۳۲]– سورهی هود، آیه ۶٫
[۳۳]– سورهی توبه، آیه ۲۵٫
[۳۴]– سورهی بقره، آیه ۹۳٫
[۳۵]– الکافی، ج۱، ص ۴۰۶٫
[۳۶]– سورهی نساء، آیه ۷۷٫
[۳۷]– سورهی قلم، آیه ۴٫
[۳۸]– سورهی انسان، آیه ۲۰٫
[۳۹]– سورهی نساء، آیه ۲۰٫
[۴۰]– سورهی حدید، آیه ۲۰٫
[۴۱]– همان.
[۴۲]– سورهی طه، آیه ۱۳۱٫
پاسخ دهید