- مسیر رشد انسان
- مثَل انسان کامل
- خیر کثیر بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- نامحدود بودن فیض خداوند
- بی نهایت بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- معنای لدّنی بودن علم حضرت زینب (سلام الله علیها)
- مخزن الهی بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- فاطمه الزهرا(سلام الله علیها) اسم اعظم خداست
- فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) کلید تمام درهای بسته
- پاداش خدا به انفاق حضرت زهرا (سلام الله علیها)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مسیر رشد انسان
در مسئله هدف آفرینش، و مقصد اعلای خلقت، مطالبی است که توجه به آن مطالب برای اهل آن، کار ساز است. خدای متعال کمال مطلق است، جمال بیحد است، جلال بیکرانه است، قدرت محض است، محض علم است، عین هستی است، « لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ»[۱] است، «مع الکل شیء بالممازجه»[۲] است.
اگر انسان در صفات خدا و اسماء الحسنی الهی سیر بکند، هم دلش آرام میشود و هم مات و مبهوت میگردد. خدا در خداییش، توسعهی قدرتش، هر موجود ممکنی را خلق کرده است، کسی نمیداند خدا تنوع مخلوقاتش در چه وسعتی است، آنقدر موجودات رنگبهرنگ و نوع به نوع در عالم در پهنهی آفرینش با مشیّت خدا وجود پیدا کردهاند که کسی نمیتواند شناسایی کند تا آماری از آنها به دست بیاورد «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»[۳] یعنی همهی موجودات یک مقصدی دارند، مسیری دارند و آغازی.
از ابتدای امر، تا پایان مقصدشان، مسیر یک مسیر مشخصی است. همان را طی میکند. مقصد، مقصد محدودی است. به مقصد که رسید، کار تمام میشود. یک هسته به قدرت خدا، در دل زمین رشد میکند و با حبس و زندان ظلمانی زیر خاک، مبارزه میکند. یک جاذبهای او را از قعر به بالا میکشد، در این مبارزه و مجاهده موفق میشود و به فلاح میرسد، جوانه میزند، در یک فضای باز خودش را نشان میدهد و رشدش او را به جایی میرساند که یک درخت تنومند، دارای شاخههای زیاد و میوه میگردد. درختی پرثمر میشود. اما سیرش در همین حد بود. بیش از آن رشدی ندارد. یک بزغاله وقتی رشد میکند، یک بز چاق میشود، یک گوسفند پروار میشود. یک گوساله گاو میشود. اینها هم اولشان، هم مسیرشان، هم آخرشان معلوم و مشخص است.
تنها موجودی که در ابتدای حرکت هیچ ندارد، اما اگر در خطی که خدا برای او مشخص کرده است «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»[۴] خدا آدرس کمال را به ما داده است. کسانی که از این راهنمایی و راه، قدردانی کنند؛ قدر صراط مستقیم را بدانند، نماز که میخوانند صادقانه بگویند «اهدانا صراط مستقیم»، مستقیم از قیام است، حرکت افقی استقامت ندارد. این قیام است. مستقیم یعنی طلب قیام کردن. آدمی که نشسته است، آدمی که خوابیده است، خواب راحت میکند، در حال استراحت است، اگر بگوید من طلب قیام میکنم و حال آن که همانطور نشسته است، حرف درستی نمیزند. اما کسی که میخواهد بلند بشود، کسی که میخواهد رشد بکند، به بالا رشد بکند، این را میگویند مستقیم است. راه مستقیم، یعنی مسیری که انسان را عمودی به سوی کمالات بالا، به سوی والاییها، اوجها، تعالی بالا میبرد. ما در تمام نمازهایمان میگوییم خدایا ما را عرشی کن.
مثَل انسان کامل
قرآن کریم هم برای انسان کامل مثالی که زده است فرموده است: «مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ»[۵] «تُؤْتی أُکُلَها کُلَّ حینٍ بِإِذْنِ رَبِّها»[۶] این موجودی که ریشه در اعماق زمین دارد، اگر فقط در زیر زمین نمانَد؛ و خودش را بالا بکشد، ساقه پیدا کند آن هم ساقهای استوار، و با این ساقه و تنه، شاخههایی، سرشاخههایی و برگ و بَری پیدا کند. و تا جایی بالامی رود که « فَرْعُها فِی السَّماءِ» این شاخههایش سر از عرش بیرون میآورد. شاخه ای است که سایه دارد، شاخهای است که میوه و برگ دارد، شاخهای است که آرامش در سایهی او تأمین میشود. شاخهایی است که خوراک انسانها را تأمین میکند، به انسانها انرژی می دهند، قدرت میدهند. این شجره طیبه است. ریشه دارد. چون ریشه دارد، طوفانها آن را از جا برنمیکنند.
اگر ریشه نداشت انداختن این ساقه و تنه کار مشکلی نبود. ولی چون ریشه دارد هر که به او تکیه کند، او نمیافتد، تکیهگاه خوبی میتواند باشد. طوفانها و موجها میآید او را از بین نمیبرد. و همچنین رکود ندارد، دائماً رو به رشد است، بالا و بالا و بالا تا کجا؟ تا آسمان بالا میرود. موجود زمینی اگر سر از آسمان در بیاورد، معلوم میشود که موجود بالندهای است. مقصد بالا و بالایی را در پیش گرفته است و موجودی که از زمین، خودش را نجات بدهد و خود را به آسمان برساند، او موجود پربرکتی خواهد شد، او موجود پرثمری میشود.
درختی که ثمر ندارد، برای سوزاندن خوب است. برای بریدن و تیشه زدن و صندلی درست کردن و به درد در و پیکر میخورد، و کام کسی را شیرین نمیکند، به کسی نیرو و انرژی نمیدهد. اما این درختی که اوج گرفته و بالا رفته، چون بالایی است، ما ز بالاییم و به بالا میرویم، چون بالا رفته است، موجود آسمانی شده است، این سایهاش بر زمین برکت میشود و ثمر میدهد. ثمرش هم مقطعی و فصلی نیست، «تُؤْتی أُکُلَها کُلَّ حینٍ» این محدود به زمان نیست. درختان مختلفی که ما داریم، یک فصل خاصی شما میوه از آن ها مطالبه میکنید، فصل آن که گذشت، به شما میوه نمیدهد، میوهاش فقط یک نوع میوه است، هر میوهای از یک درخت مورد توقع نیست.
اما این شجره طیّبه وقتی رشد میکند و خود را به آسمان میرساند و شاخه و برگش به صورت سایبان و چتری شما را زیر سایه میگیرد، این اُکُل دارد، میوه دارد، و میوهاش برای هر فصل است ] همیشگی است[، «کُلَّ حینٍ» یعنی در هر فرصتی میوه میدهد. اگر بناست در هر فرصتی میوه بدهد، قاعدهاش این است که میوه همان فصل را بدهد. یعنی به تناسب نیاز هر زمانی، او رفع نیاز میکند، انسان اگر نیتش پاک بود، اگر روحش پاک بود، به سان آن درخت سر به فلک کشیدهی به صورت چتر، مردم را زیر سایه گرفتهی، دارای میوههای دائمی و اُکَل دائم شده است، که برای همهی موجودات خیر و برکت دارد، برکت محض است، خیر محض است.
خیر کثیر بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
” حضرت زهرا (سلام الله علیها) خیر کثیر است، یعنی شما دنبال هر خیری بروید، اگر در خانهی فاطمه را بزنید، دست خالی بر نمیگردید. هر کاره باشید، به هر نحوی شما اضطرار پیدا کنید، کلید تمام مشکلات، حضرت زهرا سلام الله علیها است “
در مورد حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) سوره کوثر نازل شده است، کوثر، خیر کثیر است. در قرآن کریم کثیر، کثیراً به معنای دائم است، این کثرت، کثرت نسبی نیست. بلکه کثرت مطلق است، کثیر یعنی زیاد، این زیاد معنیاش این نیست که حدّ دارد. حضرت زهرا (سلام الله علیها) خیر کثیر است، یعنی شما دنبال هر خیری بروید، اگر در خانهی فاطمه را بزنید، دست خالی بر نمیگردید. هر کاره باشید، به هر نحوی شما اضطرار پیدا کنید، کلید تمام مشکلات، حضرت زهرا است، «کلُ الخیر فی باب فاطمه» تمام خیرها در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) است.
نامحدود بودن فیض خداوند
چرا اینجوری است؟ برای اینکه گاهی موجودی استعدادی دارد، آرزویی دارد، تقاضایی دارد که عرضه، متناسب با تقاضای محدود اوست. ولی گاهی نه، دهنده، خودش مطلق است، نامحدود است، بی کران است، لایتنهی است، ابدی است، ازلی است، شامل همه موجودات هست و فوق تصور است، اگر یک موجود لایتنهی بخواهد یک جلوهای بکند که این جلوه نه به تناسب نیاز موجودات است، به تناسب عظمت خودش است، اگر دهنده، محدود نیست، فیض او نامحدود خواهد بود.
خداست، خدایی که هیچ صفتی از صفات او محدود نیست، خدایی که جمالش نامحدود است، خدایی که جلالش نامحدود است، خدایی که عظمتش بیکران است، این خدا در صفت خاصی جلوه نمیکند. بلکه در الله بودنش، در ذات مستجمع جمیع صفات جلال و جمال بودنش خواست جلوه بکند، اینجا او دارد میبخشد، نه اینکه شما گدا هستید. «وَ أَمَّا السَّائلَ فَلَا تَنهَْرْ»[۷] ، «وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ»[۸]
خدا وقتی به ما نیاز میدهد، وقتی به ما دعا میدهد، (ای دعا از تو، اجابت هم زتو)، وقتی خدا به ما ناله میدهد، به ما زاری میدهد، به ما تقاضا و عطش میدهد، یقین بدانید، برای هر تشنهای به مقدار تشنگیاش، خدا قبلاً آب را آفریده است تا هر کسی تشنه میشود به قدر رفع عطش، از این چشمه استفاده کند؛ اما بیش از اندازه از چشمه سهم ندارد. بخواهد هم برایش نفعی ندارد.
موجودات ممکن، همه محدود به مرز امکان هستند و تقاضاهایشان هم محدود به وجود و تعیّن خودشان است. هر موجودی، از بارانی که از آسمان میآید؛ باز این را قرآن کریم به صورت مثل بیان کرده است: «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِها»[۹] وقتی خدا باران را از آسمان نازل میکند، این قطرهها به صورت جویبارها در میآید، جویبارها به صورت سیلاب در میآید، این سیل حرکت میکند؛ هر وادی، هر دشت، هر باغ، هر بستان، هر باغچه، به مقدار ظرفیت خودش از این باران سهم میگیرد. ظرفیت، مقدار آب نازل را برای آنها شکل میدهد تا این ظرف نباشد، آب شکلی ندارد، آب را خدا بیرنگ آفریده است، آب را خدا برای نیاز تمام موجودات آفریده است: «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ»[۱۰] اما وقتی نازل میشود ظرفهای مختلف به آب شکل میدهد. این ظرفیتها، آن فیض را محدود میکند در حد تعیّن هر موجودی.
بی نهایت بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
آیا زهرای مرضیه (سلام الله علیها) در حد نیاز جوامع بشری و عالَم امکان هست، عالَم تشنه فاطمه بود و خدا به قدر تشنگی آنها فاطمه(سلام الله علیها) را قرار داده است؟ نه، خدا در حدّ جلالش فاطمه را آفریده، در حدّ جمالش فاطمه آفریده. این است که قرآن کریم در مورد بهشتیها دارد، آنجا بهشتیها مقدار آرزوهایشان برایشان پیشبینی شده است. «لَهُمْ ما یَشاؤُنَ»[۱۱] آنچه را که آرزو دارید، خدا به شما میدهد؛ اما «وَ لَدَیْنا مَزیدٌ»[۱۲] آن که مقام عند ربّی است، یدالله است، آن بالاتر از خواست شما است، هم خواست شما را تأمین میکند، هم چیزی از آن کم نمیشود: «لَا یَزِیدُهُ کَثْرَهُ الدُّعَاءِ إِلَّا جُوداً وَ کَرَما»[۱۳]
خدا وقتی عطا میکند، وقتی کرم میکند، وقتی جوشش میکند، جود پروردگار، بخشش پروردگار متعال، آیا آنچه که به ما داده، به قبل ماها داده، به بعد از ماها میدهد، چیزی از خزینه او کم میشود، هرگز کم نمیشود، هر که هر قدر بخواهد، خدا به او میدهد؛ بی آنکه هیچ خلأ و کمبودی در خزینهی خدای متعال پیش بیاید یا برای خدا خستگی پیش بیاورد، بگوید چهقدر من به شما بدهم، این حرفها نیست، هرچه خواستید، خدا بیشتر به شما میدهد.
معنای لدّنی بودن علم حضرت زینب (سلام الله علیها)
این مسئله خزائنی که «عند ربّ» هست، علمی که «عند ربّه» است، قدرتی که «عند ربّه» است. «عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ»[۱۴] این کتابی که در پیش خداست، که یک جزء اش پیش عاصف بن برخیا بود، قدرت او قدرتی بود که محدود به هیچ سببی نبود، ارادهی او اراده ی مطلق است، عالَم در چنگ قدرت عاصف است؛ به هر چیزی و هر چه بخواهد در موردش انجام میشود، لذا ما اگر حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) را دارای علم لدُنّی میدانیم که حضرت سجاد (علیه السلام) در مورد ایشان فرموده اند: «فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ یَا عَمَّهِ اسْکُتِی فَفِی الْبَاقِی مِنَ الْمَاضِی اعْتِبَارٌ وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ فَهِمَهٌ غَیْرُ مُفَهَّمَه»[۱۵]
علم حضرت زینب (سلام الله علیها) در حدّ درخواستش نبود، که خودش برود دستش را باز کند و بگوید که خدایا از آن علوم هم یک مقدار به من بدهید. این جور نبود. خدا به او نظر کرده بود، موهبتی است، از آن طرف است. علمش قطره قطره گیرش نیامده است. وصل شده است به مبدأ علم، لذا صفحهی علم پروردگار شده است، او آیینهی علم خداست، علم خدا پایان ندارد، آیینهی علم خدا، تمامنمای علم خدا هم پایان نخواهد داشت، و آن علمی که همه ی علم است، همه ی قدرت است.
مخزن الهی بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
این ولایت تکوینی را که ما برای ائمه مان، معتقد هستیم که آنها عالَم را با نظرشان میتوانند “کنفیکون“ کنند. با یک نگاهی میتواند عالَمی را ذوب کنند و با یک نگاهی هم عالَمی را ایجاد کنند. قدرت خدا در وجود اینها تجلی دارد. اینها مظهر قدرت خدا هستند؛ لذا امیرالمؤمنین علیه السلام را ما قدرتالله میدانیم، یدالله میدانیم، عینالله میدانیم، امام زمان ما امروز، آنچه علی دارد، او هم دارد، قدرت خدا در وجود امام زمان جریان عجاللهتعالیفرجهالشریف دارد. علم خدا در وجود امام عصر عجاللهتعالیفرجهالشریف جریان دارد.
آنچه که از این عالم برتر میشود، آسمانی میشود، مقام عند رّبی پیدا میکند، آن عطیه، همان مخزن است، همان خزینه است، که هر چه از آن هزینه شود، هیچ چیزی از آن کم نمیشود. برای توجیه ذهنی، آدم: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»[۱۶] اگر کسی خودش را بشناسد، خدا را میشناسد. یک عالِمی، یک متخصصی، علم خودش را به شاگردان دوره اولش انتقال میدهد. یک دوره شاگرد تربیت میکند. اینها فارغ التحصیل میشود. اینها میروند و دوره بعد کسی میآید. آیا آن کسی را که دوره قبل عالم کرده، متخصص کرده، چیزی از او کم شده است که به دوره بعدی نتواند بدهد؟ نه! دورهی بعدی هم که میآید؛ تازه، علم کمی صافتر شده است، زلالتر شده است، دستهبندیها بهتر شده است، طرز القاءاش آسانتر شده است، دریافتش برای دریافتکنندگان تسهیلاتی برایش پیش آمده، و دوره سوم و دوره چهارم، اگر یک موجودی باشد که بنا باشد تا قیامت زنده باشد، تا قیامت دورههای مختلف شاگرد پرورش میدهد. چیزی از او کم نمیشود، از علم او نه تنها چیزی کم نمیشود، بلکه جوشش میکند، ابعاد جدیدی پیدا میکند.
” یکی از آن مخازن الهی، وجود مقدس حضرت بی بی ما، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است که خدا از او به عطیّه نام برده است. او “عطیّهالله“ است “
خداوند متعال اگر در وجود ما چیزی قرار داده است که هر چه مصرف کنیم تمام نمیشود، پیش خودش چیزی ندارد که هر چه مصرف کند تمام نشود؟ آن مخزن الهی که خدای متعال از آن مخزن خرج میکند، یکی از آن مخازن الهی، وجود مقدس حضرت بی بی ما، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است که خدا از او به عطیّه نام برده است. او “عطیّهالله“ است. نه آنکه پیغمبر صلی الله علیه و آله تقاضا کرده باشد، وبه مقدار تقاضای پیامبر به او رسیده است. نه، فاطمه مخزن است، چون مخزن است، خود پیغمبر هم از یک حیثی والد است و وجود نازنین فاطمه زهرا از او ناشی شده است؛ اما از یک جهتی فاطمه، امّابیها است. در آن مقام وساطت همه با هم بودهاند، به انشعابشان در عالم معناست. به اینجا که رسیده اند – در عالم ماده – یکی شده است: پدر و یکی شده است: دختر.
فاطمه الزهرا(سلام الله علیها) اسم اعظم خداست
اگر از این معنا از این عوالم، ما بتوانیم خودمان را بالا بکشیم و به مخزن “عند ربّه“ برسیم، میبینیم که هر دوی این ها، در مخزن الهی مقام “عند ربّی“ دارند و تمام اسماء الهی در آنجا یکجا در این مخزن تمرکز دارد. و از این حقیقت ما به اسم اعظم یاد میکنیم.
” انبیاء (علیهم السلام) همه به همه ی اسم اعظم نائل نشدهاند. حضرت عیسیعلیه السلام ظاهراً چهار جزء از اسم اعظم الهی گیرش آمده است. عاصف ابن برخیا، یک جزء داشته است. اما حضرت زهرا (سلام الله علیها) همهی اسماء الحسنی است. لذا از اسماء مبارکه حضرت فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)، امّ الکتاب است آن کتابی که: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ» هیچ تر و خشکی نیست مگر در کتاب مبین است. آن کتاب مبین، سر سفرهی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است “
خدا دلیلی که اسماء الحسنی دارد، یک اسم اعظمی است که انبیاء (علیهم السلام) همه به همه ی اسم اعظم نائل نشدهاند. حضرت عیسیعلیه السلام ظاهراً چهار جزء از اسم اعظم الهی گیرش آمده است. عاصف ابن برخیا، یک جزء داشته است. اما حضرت زهرا (سلام الله علیها) همهی اسماء الحسنی است. لذا از اسماء مبارکه حضرت فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)، امّ الکتاب است آن کتابی که: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ»[۱۷] هیچ تر و خشکی نیست مگر در کتاب مبین است. آن کتاب مبین، سر سفرهی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است، قلب فاطمه سفره ای است که کتاب مبین از او ناشی شده است. او مادری میکند، کتاب مبینی که حاوی همه اشیاء از اول تا آخر است، لذا در زیارت جامعه ما به این حضرات خطاب میکنیم: بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ
فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) کلید تمام درهای بسته
بنابراین حضرت زهرا از آن جهت که عطیّه الهی است و اسم حق تعالی است و چون اسم اعظم حقتعالی جامع و حاوی همه موجودات امکانی است و بالاتر. هر مقدار حضرت الزهرا (سلام الله علیها) به شیعیانش افاضه کنند، هرگرفتاری، در هر بنبستی، پیش فاطمه برود، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هم خستگی ندارد، هم کم نمیگذارد و هم هیچ عجزی در وجود صدیقه ی طاهره فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) پیش نمیآید. و مشهور این است که اگر کسی نام مادر حضرت موسیعلیه السلام را بداند و به قفل بسته آن نام را ببرد، باز میشود. اینها همه بیان سمبلیک است، فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) کلیدی است که همه درهای بسته را خدای متعال با این کلید باز میکند.
” فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) کلیدی است که همه درهای بسته را خدای متعال با این کلید باز میکند “
تنها مرحوم آقا سید مرتضی کشمیری نبود، آن عارف بزرگوار با بردن نام مادرش، در بسته را بدون کلید باز کرد. آیت الله خرازی که سال گذشته در سالگرد رحلت عزیز سفر کردهی ما، حضرت آیت الله بهجت روحی فداه در اینجا مجلس داشتیم و سخنران مجلسمان آیت الله خرازی بود که هم از شاگردان آیت الله بهجت بود، و هم از اصحاب استفتاء ایشان بود. ایشان در این کتاب “روزنههای عالم غیب”، چندین داستان از پدرش و کسان خودش نقل میکند که اینها با بردن نام حضرت زهرا (سلام الله علیها) در بسته را توانستند، باز کنند. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ»[۱۸] این را میگویند حجت بالغه خدا.
اگر کسی فاطمه(سلام الله علیها) را در زندگی برای خودش الگو و اسوه قرار بدهد. راهی را برود که فاطمه(سلام الله علیها) آن راه را پیموده است، یقین بدانید در روز قیامت جزو سرافرازانی است که اگر از او سؤال کنند، چشمت چرا اینکار را کرد؟ میگوید: چشم من، چشم فاطمی است. چون فاطمه سلاماللهعلیها نظر به وجه رسولالله را دوست داشت ما هر سیمایی که یادآور پیغمبر بود، نگاه به سادات عبادت است…
پاداش خدا به انفاق حضرت زهرا (سلام الله علیها)
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمودند: سه چیز در زندگی شما، در دنیای شما، برای من دلبری کرده است، یکی تلاوت کتابالله است. شما چشمتان را قرآنی کنید. چون چشم مادرتان فاطمه قرآنی بوده است. نکنَد در تلاوت قرآن کم بگذارید. امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) در هفت روز یک ختم قرآن میکردند. و بزرگان ما همه با قرآن انسی داشتند. شما هم حداقل در سال دو سه ختم قرآن داشته باشید.
در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام، زائری از زایرین امام حسینعلیه السلام آمد و گفت: در این مدت توقفم در جوار حضرت ابی عبدالله علیه السلام پنج بار ختم قرآن کردم. حضرت زهرا(سلام الله علیها) خیلی علاقه داشتند که دائماً تلاوت قرآن بکنند، و آن روزها که نا نداشتند، خودشان نمیتوانستند تلاوت قرآن بکنند، عشقی که به قرآن داشتند ایشان را واداشت که از علیعلیه السلام تقاضایی بکنند. فاطمهای که هیچ وقت از علی تقاضایی نکرده است. و بانوان باید از فاطمه یاد بگیرند، فاطمه(سلام الله علیها)حجت است. ماها هم باید از بیبیامان فاطمه سلاماللهعلیها یاد بگیریم.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها از علی علیهالسلام چیزی نخواست، از مردم هیچ نخواست، از پدرش هیچ نخواست، از خدا هم، چیزی نخواست، حضرت زهرا سلاماللهعلیها وقتی آن پیراهن بخشی را در شب زفافشان به عمل آوردند، جبرئیل نازل شد به پیغمبر عرضه داشت: یا رسولالله خدا سلامت میرساند و میگوید به فاطمه سلاماللهعلیها بگو، خزائن من در اختیار فاطمه سلاماللهعلیها است، هرچه بخواهد در اختیارش قرار میدهم. «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ»[۱۹]
با خدا معامله کنید: «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرَهً»[۲۰] شما یکچیز به خدای متعال تقدیم بکنید، خدا دو برابر میکند «یضاعفُ» یعنی چندین برابر میکند در آیهای هم دارد: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلا یُجْزى إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ»[۲۱] خدا ده برابر میکند.
«مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ» [۲۲] فرمود مثَل کسانی که در راه خدا انفاق میکنند. چی انفاق میکند؟ مورد را حضرت حق بیان نمیکند. آنهایی که جان را انفاق میکنند، آبرو را انفاق میکنند، مال را انفاق میکنند، علم را انفاق میکنند، معنویت را انفاق میکنند. همۀ این ها مصادیق انفاق میتواند باشد. اگر کسی با خدا معامله کند و انفاق فی سبیل الله بکند، مثَل او مثَل کسی است که یک حبّه، یک دانه، زیر زمین کشت کرده است. این یک دانه برایش، هفت خوشه رویانده است و در هر خوشهای صد حبّه است؛ یعنی یک حبّهاش شده است هفتصد برابر، هفتصد حبّه شده است. خدا هفتصد برابر به شما عنایت میکند.
بیایید از بیبی عالم یاد بگیریم انفاق بکنیم در راه خدا، و آنچه فاطمه(سلام الله علیها) انجام داده برای ما حجیّت دارد، کلاس است، آموزش است، تربیت است و جاذبههای الهی است که ما با این جاذبهها با تأسی به مادرمان، حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) میتوانیم بالا برویم.
حضرت زهرا(سلام الله علیها) در برابر این پیام پروردگار متعال و نزول جبرئیل و ابلاغ پیغمبر به دخترشان فاطمه، حضرت زهرا(سلام الله علیها) عرضه داشت: ابتا، من هیچ حاجتی و خواستهای از خدا ندارم! من جز نگاه به وجه کریم او هیچ چیز دیگه ای از خدا نمیخواهم. همین قدر میخواهم مات او باشم، محو او باشم، ذوب او باشم. از خدا هیچ چیزی نخواسته. این است که خدا به او گفته فاطمه راضیات میکنم «وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى»[۲۳]
این آیه وقتی بر حضرت رسول نازل شد، روایت شده است که هنگامی که حضرت رسول به صحنهی قیامت، میآیند؛ مسئله شفاعت و سفرهی شفاعت حضرت رسول، حدّ ندارد، ولی چه کسی سفره شفاعت را پهن میکند؟ تا فاطمه قدم در محشر نگذاشته است، تمام خلائق سرگردان، مضطرّ و در به درند. همه امّتها به پیغمبرانشان پناه میبردند. و پیغمبرها میگویند: صبر کنید تا سالارمان بیاید، ما هم به او پناهنده شویم. همه انبیاء، به خاتم انبیاء، پیغمبر ما پناه میبرند.
حضرت رسول صلی الله علیه و آله وقتی میبیند انبیاء و همه خلایق، همه امید به او دارند و به او پناهنده شدهاند. یک نگاهی به اطرافش میکند می فرماید: اَینَ فاطمه؟ فاطمهام کجاست؟ بیبی میآید سفره شفاعت پدرش را در صحنهی عرصات پهن میکند و گرفتاران آن عرصه را نجات میدهد.
این فاطمهای که از خدا هم چیزی نخواسته، ولی خدا بنا دارد فاطمه(سلام الله علیها) را راضی کند. ببینید از امیرالمؤمنینعلیه السلام یک درخواست کرد آن هم تا آخر عمر درخواست نکرده بود. وقتی امیرالمؤمنینعلیه السلام در مواردی میفرمود: فاطمه جان چرا مشکلت را به من نگفتی؟ چرا از من درخواست نکردی؟
«الْخُدْرِیِّ وَ أَبِی هُرَیْرَهَ أَنَّ عَلِیّاً أَصْبَحَ سَاغِباً فَسَأَلَ فَاطِمَهَ طَعَاماً فَقَالَتْ مَا کَانَتْ إِلَّا مَا أَطْعَمْتُکَ مُنْذُ یَوْمَیْنِ آثَرْتُ بِهِ عَلَى نَفْسِی وَ عَلَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَقَالَ أَ لَا أَعْلَمْتَنِی فَأَتَیْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَقَالَتْ یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنِّی لَأَسْتَحْیِی مِنْ إِلَهِی أَنْ أُکَلِّفُکَ مَا لَا تَقْدِرُ عَلَیْه»[۲۴]
حضرت زهرا(سلام الله علیها) میفرمودند: پدرم به من گفته از علی چیزی نخواه، من حیا میکنم تو را به زحمت بیندازم علی جان! چیزی بخواهم که احیاناً در حیطهی امکانات تو نباشد، شرمنده بشوی، من آمدهام که تو را دلگرم کنم، نیامدم که تو را زجر دهم. ….
[۱]– شوری؛ ۱۱
[۲] – أنّه تعالى بذاته مع کل شیء و فی کل شیء بلا کیفیه و ممازجه – التوحید (للصدوق)، ص: ۱۳۱
[۵]– ابراهیم؛ ۲۴
[۶] – ابراهیم؛ ۲۵
[۸] – ابراهیم؛ ۳۴
[۹]– رعد؛ ۱۷
[۱۰]– انبیا؛ ۳۰
[۱۱] – فرقان؛ ۱۶ – تا ابد هر چه بخواهند در آنجا هست.
[۱۲]– ق؛ ۳۵
[۱۳]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۳، ص: ۳۲۸
[۱۴]– نمل؛ ۴۰
[۱۵]– الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج۲، ص: ۳۰۵
[۱۶] مصباح الشریعه، ص: ۱۳
[۱۷] انعام؛ ۵۹
[۱۸] کوثر، ۱
[۲۰] -بقره؛ ۲۴۵
[۲۱]– انعام؛ ۱۶۰
[۲۳] ضحی؛ ۵
[۲۴] مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۲، ص ۷۷، فصل فی المسابقه بالسخاء و النفقه فی سبیل الله
پاسخ دهید