- تبریک سال نو
- مسئلهی شکر
- راز رسیدن به روزی
- رزق و روزی نزد خدا
- حسرت خوردن جهنّمیان
- جلوههای رحمت خدا
- موانع رسیدن به خدا
- راههای رسیدن به خدا
- شایع شدن گناه در جامعه
- غافل بودن از خود
- ملکه اعمال انسان
- ویژگی خوب بودن
- بیثباتی در بندگی خداوند
- نتایج نعمت الهی
- قدر دانستن نعمت خدا
- غافل شدن از نعمت خود
- ناامیدی در رحمت خدا
- از یاد بردن حضرت حجّت ارواحنا فداه
- راه رسیدن به حضرت حجّت ارواحنا فداه
- مغرور شدن به نعمت الهی
- داشتن کلیدهایی برای در امان بودن از خطرات
- اسراف در وقت
- شجرهی طوبی در بهشت
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
تبریک سال نو
خیر مقدم عرض میکنم به همهی عزیزانی که هر جا بودند مسافر إلی الله بودند و امیدوار هستم إنشاءالله سال جدید برای شما سال وصال باشد و إنشاءالله هجرت شما، سفر شما در مسیر لقاء، در مسیر زیارت مولای خود و جلوههای اسم اعظم حق تعالی قرار بگیرد و فوق انتظار شما امسال برای خود و برای جهان بشریّت ذخیره ساز باشید.
چند جلسه راجع به مسئلهی شکر چند روایت از متن میخوانیم تا در جلسات بعد حالا اگر پیشنهادی شما داشتید طبق پیشنهاد ببینیم چه موضوعی اهمّیّت بیشتری دارد آن را با همدیگر مذاکره کنیم.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
مسئلهی شکر
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِنِعْمَهٍ فَلْیَحْمَدِ اللَّهَ وَ مَنِ اسْتَبْطَأَ الرِّزْقَ فَلْیَسْتَغْفِرِ اللَّهَ وَ مَنْ أَحْزَنَهُ أَمْرٌ فَلْیَقُلْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ»[۱] در یک حدیثی هم دارد که این سه امر در هر کسی باشد او به سعادت نائل شده است. از رموز سعید بودن، با سعادت زندگی کردن داشتن این سه چیز است وقتی به یک نعمتی میرسیم حمد کنیم، ستایش حق تعالی را داشته باشیم، وقتی دیدیم که روزی کندی میکند، درهای رزق روان نیست و به جای بارش خشکسالی شده است «فَلْیَسْتَغْفِرِ اللَّهَ». این الهام از قرآن شریف است و مسئلهی بعدی هم همینطور است که فرمود: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً * وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ»[۲] همهی وعدهها بنابر استغفار است.
راز رسیدن به روزی
«وَ مَنِ اسْتَبْطَأَ الرِّزْقَ»[۳] کسی میبیند در رسیدن روزی گرفتار کندی شده است، مدام باید چشم به راه بماند و اصلاً نمیرسد. روزی باید به موقع برسد، ولی وقت آن رسیده است که روزی برسد امّا نمیرسد. معلوم میشود جایی گرفتار شده است.
رزق و روزی نزد خدا
خدای متعال روزی همه را در مخازن خود ذخیره کرده است، ” هیچ عبدی نیست مگر اینکه خدای متعال روزی او را خود بر عهده گرفته باشد “هیچ عبدی نیست مگر اینکه خدای متعال روزی او را خود بر عهده گرفته باشد و به عهده گرفتن نه اینکه الآن خلق میکند، اصلاً دارد «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونََ»[۴] که برای شما ذخیره کرده است نه تنها رزق دنیا را؛ خداوند منّان بهشت را برای تک تک ما آماده کرده است. یعنی برای هر بندهای که آفریده است، بهشتی برای او منظور فرموده است. در این آیات کریمهای که ما این بهشت را به ارث به شما دادیم، در ذیل آن دارد که جهنّمیها در جهنّم میبینند جای آنها به کس دیگر داده شده است. برای آنها یک بذرهایی بوده است، با گناه خود را محروم کردند و گرفتار آتش جهنّم شدند.
حسرت خوردن جهنّمیان
یکی از عذابها حسرت است برای اینکه حسرت آنها خیلی بالا بگیرد خدا به آنها نشان میدهد که این برای شما بود، ولی خود را محروم کردید؛ برای اینکه آن را به بهشتیانی میدهند که درست راه رفتند، خوب زندگی کردند به آنها داده میشود.
جلوههای رحمت خدا
بنابراین این جلوهی رحمت رحمانیّهی خدای متعال همهی عالم را گرفته است و برای همه آنچه لازم دارند از اوّل منظور کرده است. هر کس باید چقدر عمر کند و چه چیزهایی در این مدّت عمر لازم دارد خدای متعال همه را برنامهریزی کرده است؛ با اینکه برنامهریزی شده و پیشبینی شده است چرا نمیرسد؟ یک جایی گرفتار شده است. آدمی که گناه میکند این مسیر را میبندد کما اینکه مسیر وصال ما را به خدای متعال میبندد.
موانع رسیدن به خدا
راه رسیدن خدا برای سالک باز است، امّا اموری است که عایق میشود، راه را بر ما میبندد، حبّ دنیا راه وصول را میبندد، گناه راه وصول را میبندد. همه از این طرف جلوی حرکت ما را میگیرد و نمیگذارد ما به خدا برسیم، هم از آن طرف ۱- جلوی روزی را میگیرد، ۲- جلوی توفیقات را میگیرد. ما از هر دو طرف این موانع را ایجاد میکنیم. حالا که خود مانع ایجاد کردیم باید خود ما این مانع را برطرف کنیم.
راههای رسیدن به خدا
از طریق استغفار این مانع را برطرف میکنیم. «وَ مَنِ اسْتَبْطَأَ الرِّزْقَ فَلْیَسْتَغْفِرِ اللَّهَ وَ مَنْ أَحْزَنَهُ أَمْرٌ»[۵] اگر یک مصیبتی، مشکلی، یک قرارداد ننگینی برای شما پیش آمد آنجا هم «فَلْیَقُلْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ» وقتی نمیتوانید کاری انجام دهید به یک قدرتی توجّه کنید که کار از دست شما بیرون است، ولی از دست او بیرون نیست. «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».
آثار و برکات گفتن «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»
مرحوم آیت الله بهجت (أعلی الله مقامه) میفرمودند: تکثیر حوقله موجب رفعت همّت میشود. کسانی که زیاد «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» میگویند خدای متعال به آنها همّت بلند میدهد. کسانی که همّت پایینی دارند به کثافات دنیا قانع هستند، دیگر برای آخرت خود حساسیّتی ندارند. بهشت دارد از دست میرود، درجات بالای بهشت از دست او میرود غصّهی آنها را نمیخورد. حالا اینجا مثلاً فلان غذای لذیذ را به دست بیاوریم، فلان لذّت را به دست بیاوریم، همّت او شکم پایینتر از شکم شده است، مدام به این مسائل میاندیشد. بالاتر از آن را فراموش کرده است. کسی «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» بگوید این سوغاتی نبیّ مکرّم اسلام در معراج بود که برای امّت خود آورده است و خیلی «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» نور دارد، برکت دارد.
شایع شدن گناه در جامعه
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَا ابْنَ آدَمَ لَا یَغُرَّنَّکَ ذَنْبُ النَّاسِ عَنْ نَفْسِکَ»[۶] این از نکات بسیار ضروری است که انسان همیشه توجّه کند و برای اخلاقیّون سازنده است و خیلی مهم است. «لَا یَغُرَّنَّکَ ذَنْبُ النَّاسِ عَنْ نَفْسِکَ» اگر دیدید در جامعه گناه شایع شده است، جامع رو به فساد میرود، به هر کجا که میروید «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ»[۷] به دریا بروید گناه است، خشکی بروید گناه است، شمال بروید گناه است، جنوب بروید گناه است، همه جا گناه است، به ادارات بروید گناه است، به مدارس بروید، به دانشگاهها بروید گناه است. «لَا یَغُرَّنَّکَ ذَنْبُ النَّاسِ عَنْ نَفْسِکَ» وقتی دیگران را آلوده میبینید فریب نخورید از خود غافل شوید. فکر نکنید که خود مستثناء هستید، شاید شما هم یک بیماریهایی داشته باشید.
غافل بودن از خود
از خود غفلت نکنید، بدی دیگران، عیب دیگران شما را از خود غافل نکنید. آدم باید همیشه به خود توجّه داشته باشد، حواسش به خود باشد. گاهی ما برای دیگران حرص میخوریم، نفرین میکنیم، نفرت ابراز میکنیم و فکر میکنیم خود آدمهای سالمی هستیم؛ در حالی که اگر برگردیم خود را ارزیابی کنیم، نزد یک طبیبی برویم، ما را ویزیت کند، میبینیم عیب ما بیشتر از دیگران است. منتها عیب دیگران ظاهر بود ما دیدیم، عیبهای ما را ستار العیوب پوشانده است، دیگران خبر ندارند که ما چه کارهایی انجام دادیم. خلوتهای ما را، معایب درونی ما را خدا افشا نکرده است. از خود غافل نباشید که نفس هم خیلی فریبکار است، هم خیلی خطرناک است. گاهی آدم فکر میکند گناهان شخصی خود از زمین و آسمان سنگینتر است. اینطور نیست که اگر دیگران را گناهکار دیدید حرص آنها را بخورید و اینجا و آنجا بنشینید مطرح کنید، ولی خود را از یاد برده باشید. این خیلی مهم است از خود غافل نشویم، حواسمان به خود باشد هم از نظر سلامت فکر ببینیم که فکر ما درست است یا نه، دارای اندیشهی صحیح هستیم، اعتقادات درستی داریم یا نه؛ هم از نظر ملکات، ما سرمایهی اخلاقی در درون داریم یا نه که گاهی گناه نمیکنیم اینها عمل است.
ملکه اعمال انسان
عمل سریع الزوال است باید ملکه باشد. کسی گناه نمیکند باید ملکهی عدالت داشته باشد، ملکهی عفّت داشته باشد. این خشیّت خدا برای او ملکه شده باشد و الّا وقتی او به بهشت میرود با موانع زیادی مواجه است؛ چون چشمه نبوده است، نجوشیده است. همهی اینها عَرَض است.
اعمال ما عوارضی است که احیاناً عکس العمل بیرون است که ما یک کار خوبی انجام میدهیم، در ما ریشه ندارد. تا اخلاق برای آدم ملکه نشده باشد، تمام صفات الهی در وجود انسان به صورت یک خصلت پایدار در نیاید، این اعمال عوارض است و زوال هم دارد، چیزی دست آدم را نمیگیرد که فلانی کار خوب کرد، نه ببینید خود او خوب است یا نه. آدم باید خود خوب باشد.
آدم خوب کار خوب انجام میدهد، خیلی زیبا است، ولی خود آدم خوب نیست، هیچ اطمینانی به خود نیست، کارهای خوبی هم انجام میدهد، کار خوب زیبا است، ولی ریشه ندارد. اگر بخواهید کار خوب شما ریشه پیدا کند باید خود شما آدم خوبی باشید.
ویژگی خوب بودن
خوب شدن هم به این است که آدم صفات عالیّه را در وجود خود نهادینه کند، به صورت وجود در بیاورد نه اینکه عرض باشد، وجود او اینگونه شود. گاهی آدم علم حصولی دارد، علم حصولی مثل عمل میماند، میآید و میرود، در معرض فراموشی قرار میگیرد. با یک تصادف مغز انسان آسیب میبیند یا با پیری آلزایمر میگیرد و اینها… این برای وجود او نبوده است، پردهای آمد و پوشاند و تمام شد مثل اینکه اصلاً درس نخوانده است مانند آدمهای خیلی ملّا.
شخصی دکتر کودکان بود و صاحب کرسی در دانشگاه بود، استاد تمام بود ولی گرفتار آلزایمر شد دیگر خانهی خود را هم نمیدانست کجا است باید او را میبردند. (من آنچه خواندهام همه از یاد من برفت) به خدا پناه میبریم. ولی اگر خود آدم علم شود دیگر هیچ مانعی او را تهدید نمیکند، هیچ خطری او را تهدید نمیکند باید وجود ما علم شود نه اینکه ذهن ما ذهن علمی شود، ذهن پاک میشود، علم میآید ولی ماندن آن معلوم نیست که تا چه موقع بماند.
بیثباتی در بندگی خداوند
لذا کسانی که یک عمر «ْلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» گفتند گاهی در اثر بیمبالاتی حضرت عزرائیل با یک قیافهی وحشتاکی با آنها برخورد میکند، از ترس همهی اندوختههای علمی خود را از یاد میبرند حتّی الله را به یاد نمیآورند. وقتی میپرسند «مَن رَبُّک» به یاد نمیآورد، اسم پیامبر را به یاد نمیآورد، اسم امیر المؤمنین را به یاد نمیآورد. یک عمر به زبان آورده است، ولی در وجود او نبود، ریشه نداشته است و باد برد؛ نهالی است که کشت شده است، ولی ریشهدار نیست.
اعمال ما نهالهای تازه کشت شده است، ریشه ندارد. ریشهدار شدن آن به این است که خود ما آنگونه شویم، وجود عوض شود، تحوّل و انقلاب درونی ایجاد شود و این خیلی مهم است.
نتایج نعمت الهی
«لَا یَغُرَّنَّکَ ذَنْبُ النَّاسِ عَنْ نَفْسِکَ وَ لَا نِعْمَهُ النَّاسِ عَنْ نِعْمَهِ اللَّهِ عَلَیْکَ»[۸] آن را به صورت میتوان معنا کرد «وَ لَا نِعْمَهُ النَّاسِ عَنْ نِعْمَهِ اللَّهِ عَلَیْکَ» اگر کسی به شما درس میدهد، کسی امکاناتی برای شما فراهم میکند، پدر، مادر، اساتید اینها نعمتهای الهی است. نکند دیدن آنها شما را از یاد خدا غافل کند که آنها منعم واقعی نیستند، آنها مجاری هستند بلکه نعمت نعمت الله است، باید او را در نظر گرفت. نکتهی دیگر این است که اگر شما در مردم نعمت دیدید، نعمتهایی که خدا به شما داده است را از یاد نبرید.
قدر دانستن نعمت خدا
به مرحوم آیت الله بهجت (أعلی الله مقامه الشّریف) گفتند فلانی فلان مشکل را پیدا کرده است، فلان چیز را از دست داده است، قریب به این مضامین فرمودند: یعنی میداند چه چیزهایی دارد، وقتی یک چیز از دست داده است، ولی اصلاً فکر میکند چه نعمتهایی دارد. آدم یک سردردی میگیرد فراموش میکند که چشم او درد نمیکند، گوش او درد نمیکند، زبان او مشکلی ندارد، ضربان قلب او منظّم کار میکند، کبد مشکلی ندارد و فقط یک سردرد دارد. گاهی درد آنچنان آدم را کلافه میکند… آدم این همه نعمت دارد همه را از یاد میبرد تمام تمرکز او روی همان یک درد است که خدای متعال یک تلنگری به او زده است؛ غرق در نعمتهای خدا هستیم.
غافل شدن از نعمت خود
اگر در کسی نعمتی دیدید فکر نکنید شما سرمایه ندارید، خیلی چیزها دارید، به دارایی خود دل خوش باشید، چشم شما به ظواهری خیره نشود که در دست دیگران است؛ اینها زرق و برق دنیا است، مال دنیا چرک تن است. لباس آدم آلوده شود با شستن آن از بین میرود، مال دنیا هم همینطور است.
نعمت دیگران شما را از نعمت الهی غافل نسازد خیلی مهم است. انسان با دیدن نعمت در دیگران به خود برگردد ببینید خود چه دارد. نمیتواند بشمارد که خود چه دارد، خدای متعال آنقدر نعمت در اطراف او چیده است، در درون او قرار داده است، آنقدر سرمایه دارد که اسم خیلی از سرمایههای خود را هم نمیداند و نعمت دیگران شما را از نعمت حق تعالی مغرور نسازد.
ناامیدی در رحمت خدا
«وَ لَا تُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ وَ أَنْتَ تَرْجُوهَا لِنَفْسِکَ» یکی از گناهان کبیره یأس از رحمت خدا است. هیچ گناهی مانند یأس در پیشگاه خدا مبغوض نیست. فرمود: «اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخیهِ».[۹]
از یاد بردن حضرت حجّت ارواحنا فداه
شما هم یوسفی دارید نمیدانم در این تعطیلات این همه دید و بازدید رفتید هیچ یادی از آقای خود کردید، هیچ گفتید ای کاش میدانستیم آقای ما کجا است، برای دست بوسی حضرت هم صلهی رحم میکردیم، جزء واجبات نیست مگر کسی در ارحام نزدیکتر از امام زمان به ما است؟! اساس وجود ما به او قائم است، نه پدر، نه مادر هیچ کسی در وجود ما، در عزّت ما این نقش را ندارد که امام زمان ما نقش دارد. چرا حضرت را از یاد بردید؟ چرا یک روز به جمکران نرفتید؟ چرا سراغی از آقای خود نگرفتید؟ چرا نامهای به حضرت ننوشتید؟ وجودی پر برکتتر از وجود نازنین حضرت، خدا نیافریده است.
راه رسیدن به حضرت حجّت ارواحنا فداه
«اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخیهِ» نه اینکه بروید در کوهها به دنبال ایشان باشید نه «اذْهَبُوا» از خود بیرون بروید، مانع وصال خود شما هستید. از این لجن بیرون بیایید، مدام به تمایلات شخصی خود گرفتار شدید. «اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخیهِ» بروید تحسّس کنید، با این دو چشم حضرت را ببینید، میشود دید. «فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخیهِ وَ لا تَیْأَسُوا» مأیوس نباشید «وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ». یأس علامت کفر است، مؤمن نمیتواند مأیوس باشد. مؤمن کار را از دست رفته نمیبینید. از دست ما رفته است، از دست خدا که نرفته است. در هیچ شرایطی نگویید این کار تمام شده است، دیگر ما تکلیفی نداریم.
” حضرت زهرا (سلام الله علیها) یک تنه مکتب را بیمه کرد “حضرت زهرا (سلام الله علیها) یک تنه مکتب را بیمه کرد، هیچ یاوری نداشت، تنهایی پشت در آمد، تنهایی دفاع کرد یعنی مطمئن بود که این دفاع جانانهی تنهایی نتیجه میدهد.
لذا در هیچ شرایطی مؤمن حقّ یأس ندارد و یأس از گناهان کبیره است و اگر گناهی کبیره است هم ارتکاب شخص نسبت به آن حرام است، هم دیگران را به این گناه مبتلا کند. آدم به گونهای حرف بزند که مردم یأس از رحمت خدا پیدا کنند. فرمودند: مردم را گرفتار ۲۵:۴۸ و یأس از رحمت خدا نکنید «وَ أَنْتَ تَرْجُوهَا لِنَفْسِکَ»[۱۰] برای خود میگویید خدا کریم است، خدا بزرگ است، خدا میبخشد، امّا برای دیگران طوری حرف میزنید که خدا غضب میکند، خدا چنین میکند. رشتههای امید مردم را پاره نکنیم، در حالی که خود امید دارید.
مغرور شدن به نعمت الهی
«عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: کَانَ الرِّضَا (علیه السّلام) یُنْشِدُ کَثِیراً»[۱۱] امام رضا (علیه السّلام) کثیراً این شعر را انشاد میفرمودند:
«إِذَا کُنْتَ فِی خَیْرٍ فَلَا تَغْتَرِرْ بِهِ وَ لَکِنْ قُلِ اللَّهُمَّ سَلِّمْ وَ تَمِّم»
آقای بهجت هم میفرمودند این برای بیمه کردن نعمت بگویید. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ سَلِّم» در اینجا حضرت رضا (علیه السّلام) دارند که «إِذَا کُنْتَ فِی خَیْرٍ» وقتی در نعمت بودید، در خیر بودید نکند این نعمت برای شما نتیجهی عکس دهد، از آن استفادهی درست نکنید بلکه به آن مغرور شوید «فَلَا تَغْتَرِرْ بِهِ» به جای مغرور شدن، فریب خوردن در نعمت بگو «اللَّهُمَّ سَلِّمْ وَ تَمِّم» خدایا هم سلامت بدار و هم اینکه «تَمِّم» ناقص نماند و نعمت را تا آخر بر من تمام کن.
داشتن کلیدهایی برای در امان بودن از خطرات
«سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (علیهم السّلام) یَقُولُ ثَلَاثٌ لَا یَضُرُّ مَعَهُنَّ شَیْءٌ»[۱۲] سه چیز است که آدم را از همهی خطرات بیمه میکند، آدم این سه چیز را داشته باشد هیچ زیانی او را تهدید نمیکند. ۱- «الدُّعَاءُ عِنْدَ الْکُرُبَاتِ» این کلید دعا عجب کلیدی است، شاه کلید است، همهی درهای بسته را باز میکند، همهی سلاحها را از کار میاندازد، همهی توطئهها را خنثی میکند. یقین داشته باشید این کلید را بیندازید، ببینید باز میشود یا نه.
«الدُّعَاءُ عِنْدَ الْکُرُبَاتِ» آدم زمانی که مکروب است، گرفتار است، دست به کلید دعا ببرد. ۲- «وَ الِاسْتِغْفَارُ عِنْدَ الذَّنْبِ» بشر است گاهی گرفتار میشود، ولی شما را به خدا همین الآن استغفار کنید «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی مِن جَمیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ وَ أََتوبُ إِلَیه»، «وَ الِاسْتِغْفَارُ عِنْدَ الذَّنْبِ».
اسراف در وقت
این ذنب، ذنب عوام نیست، بیحجابی، بد حجابی و شرابخواری و غفلت خود گناه است، خدا فراموشی، عدم توجّه به وظایف، تضییع عمر، آب کردن جوانی اینها جزء گناهان است. گناه اسراف در عمر بیشتر از گناه اسراف در مال است. کسی مال خود را از دست میدهد، بی مبالاتی کرده است، یک جایی خرج کرده است که نباید خرج میکرد، دوباره ممکن است آن مال را به دست آورد، ولی روزهایی که در این تعطیلات از دست دادید، باز هم این روزها را به دست میآورید؟ نه تمام شد و رفت. در وقت اسراف نکنید، نسبت به اوقات خود بخل داشته باشید، وقت خود را به همه ندهید، همه جا ندهید، به هر کتابی، به هر جزوهای، به هر فیلمی، به هر تلفنی اینطور اشتغالات عمر عزیزتر است و خیلی قیمتی است. چیزهایی که تاکنون رعایت نکردیم باید برای آن استغفار کنیم.
۳- «وَ الشُّکْرُ عِنْدَ النِّعْمَهِ» اگر انسان در سنگر دعا و استغفار و شکر قرار بگیرد هیچ زیانی او را تهدید نمیکند.
شجرهی طوبی در بهشت
باز از امام صادق (علیه الصّلاه و السّلام) «قَالَ: طُوبَى لِمَنْ لَمْ یُبَدِّلْ نِعْمَهَ اللَّهِ کُفْراً، طُوبَى لِلْمُتَحَابِّینَ فِی اللَّهِ»[۱۳] تقارن آنها با همدیگر مناسبت دارد، جزء لطایف است. «طُوبَى لِمَنْ لَمْ یُبَدِّلْ نِعْمَهَ اللَّهِ کُفْراً» طوبی درختی در بهشت است که ریشهی آن در خانهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) است و سایهی آن همهی بهشتیها را آرامش میدهد. در خانهی هر بهشتی یک شاخه از این شجرهی طوبی است که هم میوه میدهد، هم سایه میدهد، همه مهمان فاطمه هستند.
مرحوم علّامهی بزرگوار آقای طباطبایی در تبیین این حدیث شریفی که وقتی بهشتی میرود باب جنّت را میزند، هر کوبهای که به در جنّت میزند، قدیم زنگ نبود حالا بعدها یک زنگی درست کرده بودند وقتی زنگ میخورد میگفت یا علیُّ یا علیُّ یا علیُّ. ما اوّل آن را در لبنان دیدیم خیلی هم برای ما خوشایند بود. ولی وقتی کوبه بود، آهنگ آن یا علی بود. درب بهشت کوبه دارد این کوبه را که میزنند انعکاس آن صدای یا علی است.
علّامهی طباطبایی میفرمودند: آدم که در میزند صاحب خانه را صدا میزند یعنی آنجا به معنای در زدن است که صاحب خانه حضرت علی (علیه السّلام) است. ۳۳:۱۱ جنت و النار است، او ولایت مطلقه دارد، همه چیز و همه کس برای علی است، امّا حضرت زهرا قبل از امیر المؤمنین وارد بهشت میشوند.
اوّلین کسی که قدم در بهشت میگذارد بی بی ما، مادر مهربان ما حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. اگر بهشت خانهی امیر المؤمنین است، اگر همه مهمان علی هستند بی بی حضرت زهرا مهمانهای حضرت علی را پذیرایی میکند.
«طُوبَى لِمَنْ لَمْ یُبَدِّلْ نِعْمَهَ اللَّهِ کُفْراً» معنای دیگر طوبی این است که سعادت باد، خوشبخت باد کسی که اینچنین است ولی همهی اینها از ثمرات آن طوبی است. حتّی خوشبختیهای دنیا همه از کوثر است، از جریان خیر فاطمی است که به همه میرسد و همه کس سر سفرهی حضرت زهرا هر نعمتی نعمت میشود و الّا نقمت است.
«طُوبَى لِمَنْ لَمْ یُبَدِّلْ نِعْمَهَ اللَّهِ کُفْراً» خوشا به حال کسی که در وقت طوبی برای کسی است که «لَمْ یُبَدِّلْ نِعْمَهَ اللَّهِ کُفْراً» نعمتهای الهی را با کفران تبدیل نمیکنند. آدمی که کفران نعمت کند نعمت به نقمت تبدیل میشود بالاترین نعمت، نعمت ولایت است که اینها «بَدَّلُوا نِعْمَهَ اللَّهِ کُفْراً»[۱۴] اینها نعمت ولایت را تبدیل کردند، نور را گذاشتند، خدا را گذاشتند رفتند گوسالهی یک سامری را عبادت کردند، خدا کند ما قدر نعمت را بدانیم.
«طُوبَى لِلْمُتَحَابِّینَ فِی اللَّهِ»[۱۵] دنبالهی آن شامل شما هم میشود. طُوبَى لِلْمُتَحَابِّینَ فِی اللَّهِ» کسانی که وجه مشترک آنها بندگی خدا است، دلها همه مرتبط با پروردگار متعال است، چون همه ولی خدا هستند، دوست خدا هستند، همه همدیگر را به خاطر خدا دوست داشته باشند «لِلْمُتَحَابِّینَ فِی اللَّهِ» حبّ فی الله و بغض فی الله «عُرَى الْإِیمَانِ أَوْثَقُ»[۱۶] ایمان رشتههایی دارد که اگر پاره شد آدم ایمان خود را از دست میدهد. اوثق یعنی محکمترین رشتهای که ایمان انسان را نگه میدارد و پاره نمیشود آن حبّ فی الله و بغض فی الله است.
کسانی که امریکا را دوست دارند، خارجیها را دوست دارند ولی حزب الله را دوست ندارند، رزمندهها را دوست ندارند، ولایت امریکا را میپذیرند، هر چه او گفت قبول میکنند، ولی ولایت نایب امام زمان را قبول نمیکنند وضع آنها خیلی بد است. خدا در دنیا هم آنها را رسوا میکند و إنشاءالله تعالی دست آنها را کوتاه میکند.
«طُوبَى لِلْمُتَحَابِّینَ فِی اللَّهِ»[۱۷] وظیفهی ما این است که نسبت به دشمنان خدا برائت داشته باشیم، نسبت به دوستان خدا هم محبّت داشته باشیم. این جزء «یُبَدِّلْ نِعْمَهَ اللَّهِ کُفْراً» بعد به دنبال آن «لِلْمُتَحَابِّینَ» جزء مصادق ذکر خاصّ بعد از عام است. ذکر خاصّ بعد از عام دلیل بر اهمّیّت قضیه است.
(روضهخوانی)
در مورد یکی از فتنهگرها سؤال فرمودند بحمد الله همهی شما اهل فضل هستید، سربازان امام زمان هستید، هم باید خود نور داشته باشید، هم دیگران را نور دهید جنایاتی که در این قضایا آقایان انجام دادند واقعاً جنایات سرنوشتسازی است، کار فردی نبود. هم ادّعای تقصّر، یکی ادّعای دروغین بود حتّی قبل از آنکه سرشماری شود گفتند اگر فلانی از صندوق درنیامد تقلّب شده است بعد هم ادّعای تقلّب کردند. بعد هم این سیّد مظلوم تمام زخم زبانها و اهانتهای خود را حضوراً به جان خرید، نمایندگان آنها را به حضور پذیرفت در نهایت بزرگواری و سعهی صدر خود رهبر عزیز ما اینها را پذیرفتند، حرفهای آنها را گوش کردند، اینها در آنجا اعتراف کردند که تقلبّ به آن معنا نیست، ولی فضایی که درست شد نباید درست میشد. با این ادّعای تقلّب مردم را بر خلاف قانون به صحنه کشاندند، دعوت به آشوب کردند و چه آشوبهایی که کشور را تهدید میکرد و انقلاب را تهدید میکرد و کوتاه نیامدند. بعد از خطبهی آقا هم کوتاه نیامدند، شنبهی بعدی دوباره راهپیمایی کردند.
همراهی با امریکا و اسرائیل بود، حضور مستقیم آنها در رسانهها و از آنها حمایت کردند و آنها هیچ اعلان برائت نکردند. این شعار جمهوری ایرانی را دادند، آنها اعتراض نکردند، شعار نه غزه، نه لبنان سر دادند و آنها هیچ اعتنایی نکردند. یعنی هم قانونشکنی کردند، حقّ قانونی آنها این نبود اگر تقلّبی واقع شده بود مجاری قانونی داشت باید از آن مجرا استفاده میکردند. قانون را نادیده گرفتند، قانونشکنی کردند، آشوب کردند که از نظر اسلام محاربه است. محاربه و افساد از مسائل بارز آن همین کاری بود که آنها کردند و با دشمن همراهی کردند و ما را دشمن شاد کردند. به علاوه یک سرمایهی عظیمی داشتیم که اگر حفظ میکردند این تحریمها هم پیش نمیآمد. حضور ۴۰ میلیونی یک فرصت است، آنها آن را به یک تهدید تبدیل کردند. اینها ضربههایی زدند که قرنها آثار شوم آن باقی میماند. هم مقابلهی با ملّت بود، هم مقابلهی با قانون بود، هم مقابلهی با خط امام بود، هم مقابلهی با اساس اسلام و دیانت بود. اگر کسی با این همه واقعیّاتی که مثل روز روشن است. هنوز امام داشته باشد خیلی جای تعجّب است. جای ابهام باقی نیست که کجای کار اشکال دارد اگر این چیزهایی که این مدّت گفته شده است الآن هم بعضی از تیترها اشاره کردم اگر ابهامی است بیاید آن را روشن کنید. بین خود و خدا ما وابستگی حزبی به هیچ کجا نداریم. به ولایت اعتقاد داریم که توحید جز از مجرای ولایت اصلاً معنی ندارد. «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً»[۱۸] خدای متعال مجاری توحید را برای بندگان ترسیم کرد، برنامهریزی کرد که اطاعت از خدا در چهارچوب اعمال خلافت الهی در روی زمین است. نماز ما عبادت نیست، در همه چیز باید مطیع خدا باشیم، اسلام دین دنیا و آخرت است، دنیای ما برای آباد کردن آخرت ما است. دنیا یک سفر موقتی است، همه آمدیم، میرویم، آمدیم که آخرت خود را آباد کنیم و نحوهی ادارهی دنیا به نحوی که آخرتساز باشد، ابدیّت ما را درست کند جز از طریق اعمال اسلام مدیریت، اسلام بازار، اسلام اداره، اسلام سیاست راه دیگری ندارد. دنیا مقدّمهی آخرت است. دنیا مجموعهی اینها است اسلام برای آنها برنامه دارد و کسی که معتقد به ولایت نیست یعنی معتقد به بیبرنامگی اسلام است. حذف مجموعهی زندگی از گردونهی دین است.
در این چهارچوب خداوند منّان یک فرصتی پیش آورد، واقعاً کار امامان اعجاز بود، اعجاز پیغمبر بود، کرامت امام زمان بود، حالا کسی بعد از این امر معجزه آسا واقع شده است «کَالَّتی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ أَنْکاثاً»[۱۹] مثل آن زن احمق که رشتهها را رشته میکرد، پشمها را میرشت، وقتی رشته میکرد و میبافت، مجبور میکرد که آنها را پنبه کنند. هم کاری احمقانه است و کار خلاف عقل است و کار خلاف دین است. امروز در این شرایطی که در دنیا قدرت اسلام را لمس کرده است، دنیای استضعاف امید پیدا کرده است، حرکتهایی دارد. یکی بعد از دیگری واقع میشود، کسانی بیایند در یک حرکت سازمان یافته با جریان انقلاب، با جریان ولایت مقابله کنند. چه گناهی بالاتر از این است؟ کدام قتل نفس، کدام جنایت بالاتر از این است؟
جنایت خیلی بالا است، جنایت عظیم است ولی باور کنید که اگر امروز امام حسین بود چون آنها دنبال حکومت هستند خود امام حسین هم همین کار را انجام میداد. این حرکت ادامهی همان حرکت است. کسانی که مقابله میکنند با شخص مقابله نمیکنند، با جریان مقابله میکنند. لذا امام میفرمودند: حفظ نظام از اوجب واجبات است، خلاف آن هم از اشد محرّمات خواهد بود. اگر آن از اوجب واجبات است، اگر کسی نه تنها حفظ نکرد بلکه خواست آن را از بین ببرد. دیگر چه جنایتی، چه جرمی، چه گناهی بالاتر از این میتواند واقع شود.
من دوست شما هستم، بین خود و خدا محرم اسرار شما هستم، گاهی این مسائل را به خود من بگویید تا بنشینیم صحبت کنیم. چیزهایی در ذهن شما است که شاید سن ما بالا رفته است، شما ماشاءالله جوان هستید و خوش فکر هستید بیاید با ما صحبت کنید. قصد شما در این صحبتها با خدا باشد یا مفید میشوید یا مستفید میشوید یکی از این دو خواهد بود.
دربارهی معنای رکوع و سجود و تشهّد إنشاءالله اجازه دهید اینها را به صورت کلاس در بعضی از مباحث خود مطرح کنیم ولی اجمالاً روایت دارد که وقتی رکوع میروید آدم که کمر را خم کرده است گردن را دراز کرده است به این معنا است که «آمَنْتُ بِکَ وَ لَوْ ضَرَبْتَ عُنُقِی»[۲۰] رکوع علامت سر دادن است یعنی من در این حد عاشق تو شدم، در این حد دل به تو دادم، در این حد انعطاف برای من حاصل شده است. این آغاز انعطاف است با آن قیامت و قدمتی که کردیم، به بندگی خدا قیام کردیم و ایستادیم و تکبیر گفتیم حالا خدای متعال عنایت کرده است، آنقدر دل ما را نرم کرد.
آغاز انعطاف ما است، آغاز تقاص و خضوع ما است. این آغاز عاشقی است «آمَنْتُ بِکَ وَ لَوْ ضَرَبْتَ عُنُقِی» ولو گردن من زده شود من ایمان آوردم و گردن خود را آماده کردم هر کس میخواهد در راه دوست بزند و این سر و گردن را در اختیار شما قرار دادم.
رکوع فنا است، رکوع اوّل فنا است، رکوع دوم فنای از فنا است. گاهی آدم فانی است، ولی فنای خود را میفهمد این حجاب نوری دارد. ولی گاهی فانی است. اصلاً خودی ندارد تا بتواند آن فانی را نگه دارد.
سجدهی دوم سعب بعد از محو است، بقای بالله است و در بعضی تذکّرات آمده است سجدهی اوّل اشاره به صیحهی اوّل است. خدای متعال دو صیحه بعد از این عالم خواهد داشت با یک صیحه همه میمیرند، با یک صیحه همه «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ»[۲۱] نفخ صور همه را میگیرد، نفس کشی باقی نمیماند. با صور دوم همه را در پیشگاه خدا فرادا حاضر میکند و همه بیکس میشوند، او و خدا باقی میماند. «لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»[۲۲]، «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَهً أُخْرى»[۲۳] این مرگ اوّل است، آن احیای بعد از موت اوّل است.
سجده خیلی رموز دارد، سجده از عبادتهای خاص الخاص است و سجده انقیاد کامل مظهریّت برای عبودیّت مطلق پروردگار متعال است. ساجد چیزی ندارد، نه چشمانداز دارد، نه چشم دارد و همه چیز خود را جمع کرده است، سفرهی خود را جمع کرده است و در حال رکوع هم یک حالتی دارد. ولی در سجده شما نه جایی را میبینید و نه خود را آن قامت رعنا و آن سرکشیدن را میبینید. آنجایی که میشد خود را خلاصه کنید، میروید «تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ»[۲۴] تا مرگ فاصله ندارید، تصوّر نکنید جوان هستید فاصله دارید، به خدا فاصله ندارید. ۱۰۰ سال مثل برق میگذرد، ما که به ۱۰۰ سال که نمیرسیم. زوال عمر خیلی سریع است. اینکه آدم سجده میکند علامت جمع کردن است یعنی میرویم و جمع میکنیم «تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ».
نکتهای هم که در سجده گفته شده است در حالی که سجده میکند خود را به آستان دوست انداخته است، ایستادگی کامل است که ای خدا من فهمیدم که افتادم تا به حال تصوّر میکردم یک کارهای هستم، ولی حالا دیگر افتادم. آدم تا نیفتد او را بلند نمیکنند. سجدهی بعضیها هم سجده نیست. سجده به اعضا و جوارح نیست، یک سمبل است، روح باید سجود کند، آدم باید از نظر روحی افتاده باشد تا من، من هستم خدا به من نگاه نمیکند، ولی وقتی افتادم گفتم خدایا من را نگه دار، کاری از من ساخته نیست، خود مرا بلند کن. سجده افتادگی است.
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».
در حالات حضرت امام (رضوان الله علیه) نقل شده است که گاهی نماز شب از دست ایشان رفته است. نماز اوّل وقت هم یک بار در بیمارستان از دست ایشان رفته است که تأثّر عجیبی داشتند، گفتند این هم نشد. این لطف خدا است خواسته است که او را بسوزاند امام که نماز شب را از دست میداد، تنها جایی که با صدا گریه میکرد مثل آدم داغدار گریه میکردند، زمانی بود که نماز شب از دست او رفته است. اجمالاً کسانی که در این تعطیلات یک چنین مصیبتی به آنها روی آورده است در خلوتهای خود استغفار کند، گریه کنند، عذرخواهی کنند. از دست دادن نماز شب از دست دادن گنجها است. آدم ثروتهای زیادی را از دست میدهد و إنشاءالله قضای آن را به جا بیاورید.
[۱]– بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۴۵٫
[۲]– سورهی نوح، آیات ۱۰ تا ۱۲٫
[۳]– بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۴۵٫
[۴]– سورهی الذاریات، آیه ۲۲٫
[۵]– بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۴۵٫
[۶]-همان، ج ۶۸، ص ۴۵٫
[۷]– سورهی روم، آیه ۴۱٫
[۸]– بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۴۵٫
[۹]– سورهی یوسف، آیه ۸۷٫
[۱۰]– بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۴۵٫
[۱۱]-همان، ج ۴۹، ص ۱۱۱٫
[۱۲]– همان، ج ۶۸، ص ۴۶٫
[۱۳]– الأمالی (للطوسی)، ص ۲۱٫
[۱۴]– بحار الأنوار، ج ۲۴، ص ۵۵٫
[۱۵]– الأمالی (للطوسی)، ص ۲۱٫
[۱۶]– الکافی، ج ۲، ص ۱۲۵٫
[۱۷]– الأمالی (للطوسی)، ص ۲۱٫
[۱۸]– الکافی، ج ۱، ص ۳۱۲٫
[۱۹]– سورهی نحل، آیه ۹۲٫
[۲۰]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۴، ص ۱۰۸٫
[۲۱]– سورهی کهف، آیه ۹۹٫
[۲۲]– سورهی غافر، آیه ۱۶٫
[۲۳]– سورهی طه، آیه ۵۵٫
[۲۴]– بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۱۷۲٫
پاسخ دهید