اولین جلسه «شرح دعای عرفه» در تاریخ بیست و نهم مهرماه ۱۳۹۱ در دانشگاه امیرکبیر تهران برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
تقدیم به محضر مبارک صاحب عالم، طبیب ما، امید ما، دادرس و فریاد رس ما و همه ی مظلومان و گرفتاران، آن سفر کرده که صد غافله دل همره اوست، یعنی امام زمانمان، صلوات هدیه بفرمایید.
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
“یَا مَنْ أَیَادِیهِ عِنْدِی لَا تُحْصَى یَا مَنْ نِعَمُهُ عِنْدِی لَا تُجَازَى” إقبال الأعمال ج۱ ص ۳۴۴٫ به تدریج به ایام معدودات نزدیک می شویم؛ “فذکروا الله وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فی أَیَّامٍ مَعْلُومات”الحج؛۲۸_ و نام خدا را در ایامى معین یاد کنند.
در قرآن آمده است که روزهای عرفه و عید قربان برای نیایش و دعاء در طول سال ممتاز است. امتیازی که شب قدر در طول سال دارد، روز عرفه نیز به همان اندازه [ دارای امتیاز است] و برای اهل دعاء سفره ای رنگین است و امید می رود که جاماندگان از شب قدر، که دستشان در آن شب به جایی نرسیده، در روز عرفه ان شاءالله به نوایی برسند و از خداوند متعال عفو و مغفرت دریافت کنند.
حوائج ما در آن روز بر آورده می شود. خوشا به حال کسانی که در روز عرفه، کنار خیمه ی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه در صحرای عرفات هستند و با اشک، آن حضرت را همراهی می کنند. نَفَس حضرت در آن وادی نسیم رحمتی است که آنها با آن نفس زنده می شوند و خوشا به حال کسانی که در روز عرفه، در کنار ضریح شش گوشه ی صاحب این دعاء هستند و بر حسب روایات، خدا به زائرین امام حسین علیه السلام قبل از در خاک نشستگان صحرای عرفات، نظر رحمت می کند و خوشا به حال آنهایی که اگر [به مکان معشوق] نرسیده اند، دلشان به آنجا وصل می شود و در آن روز می توانند دریای رحمت خدا را با سوز و گداز، با اشک و آه و با اخلاص و توبه ی خود طوفانی کنند و انشاءالله [آن افراد بتوانند] سرنوشت بشر را در مسیر نجات همه ی انسان ها با دل شکسته خود تغییر دهند.
ایادی خدا
امام حسین علیه السلام در روز عرفه این عبارات را با خدای خود مطرح کرده است: “یَا مَنْ أَیَادِیهِ عِنْدِی لَا تُحْصَى”؛ ایادی جمع ید است و ید به معنی دست است. این تعبیرات در قرآن آمده و در دعاء ها نیز به وفور به چشم می خورد. خداوند در قرآن خطاب به شیطان فرموده است: ” ُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَی”ص؛۷۵_ اى ابلیس چه بازت داشت از اینکه براى کسى سجده کنى که من خود او را به دست خود آفریدم.۵:۰۰ [یعنی] چه چیزی باعث شد تو به موجودی که من خودم آن را با دو دستم ساختم، سجده نکنی؟
دست مظهر قدرت است
خدا برای هر کدام از انسان ها که وجودشان مُلکی و ملکوتی است، ساز و کاری دارد. بشر [غالباً] کار هایش را با دست انجام می دهد و هنر بشر معمولاً با دست تجلی پیدا می کند. [به عنوان مثال] نمایش نامه ها را طراحان با دست می نویسند و ترسیم می کنند و بعد پیاده می کنند؛ مهندسین، معماری های برجسته ی خودشان را، نقاشان هنر نقاشی خود را، نویسندگان چیره دست، حماسه سرایان، شاعران، همه هنر خودشان را در قلم خود و در تصویر قلم خود ارائه می کنند؛ انسان هایی که [از دیگران] گره گشایی می کنند، از گرفتاران و افتادگان دلجویی می کنند و مشکل آنها را برطرف می کنند، معمولاً اعطاء و کمک آنها با دست است. همه ی قدرت نمایی هایی بشر معمولاً با دست انجام می شود؛ لذا خداوند متعال با زبان بشر با خودش صحبت کرده است. [به این صورت که] دستی برای خود فرض کرده و [با آن تشبیه] عالم ملک بدن انسان را تصویر گری و صورتگری کرده است. از گِل و لجن آن را ساخت و بعد از مدتی روح در آن دمید. [خداوند] با آن بُعد مُلکی اش یک مقدماتی با یک مجرای قدرتی بوجود آورد و روح بشر را که دم الهی و بارقه ی خدا و از عالم امر است، خداوند با یک مجرای قدرت دیگری، به ظهور رساند و محقق کرد.
در میان اسبابی که در دنیا سبب سازی می کنند، سبب سازی های بشر که با دست انجام می شود، گُل سر سبد همه ی موجودات است و [به همین علت] خدا سبب سازی های خود را هم تحت عنوان “دست” نام گذاری کرده است؛ لکن همه ی مجاری که اسباب در آن مجاری اثر خود را می گذارند، نهایتاً به دست خدا ختم می شود.
” یَا مَنْ بِیَدِهِ نَاصِیَتِی”؛ إقبال الأعمال ج۲ ص۷۰۹ ، یعنی ای خدایی که ناصیه ی من به دست اوست؛ [در مورد معنای] ناصیه [گفته اند که] قدیمی ها بر این باور بودند که سرنوشت هر کسی بر پیشانی اش نوشته شده است و لذا اگر سر نوشت به دست کسی باشد، ناصیه هم به دست اوست.
[همچنین گفته اند که] در درگیری های سابق که این سلاح های توأم با نامردی نبود و زور بازو کار می کرد، هرکس که موفق می شد موی جلوی سر را بگیرد، طرف مقابل را عاجز می کرد و به زانو در می آورد. خدایا این پیشانی من و موی بالای پیشانی من به دست تو است. تو هر وقت که بخواهی من را عاجز می کنی و به زانو در می آوری. سرنوشت من به دست تو است.
دست خدا بالای همه ی دست هاست
خدا دست ندارد؛ لکن آن اراده ای که سرنوشت به دست اوست و آن مشیتی که اگر بخواهد همه ی قدرت ها را به زانو در می آورد، این ها همه در حیطه ی اراده ی قاهرانه ی او است؛ لذا در سوره ی مبارکه ی فتح، خداوند فرمود: “َیَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِم”الفتح؛۱۰_ چون دست خدا بالاى دستشان است.۱۰:۰۰ همه ی قدرتمندان، سلاطین، سیاسیون، بازیگران قدرت و نشستگان روی ذراتخانه و این گرگ های خطرناکِ صاحب دندان ها ی تیز و پنجه های قدرتمند، خیلی روی خودشان حساب نکنند.
خدا هر وقت که بخواهد، فرعون را زیر آب می کند. برای او کاری ندارد؛ چون خدا قدرتش فوق العاده است. هیچ مجرمی نمی تواند از حکومت خداوند بیرون برود و کسی نمی تواند از مملکت خداوند فرار کند؛ ” َ وَ لَا یُمْکِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُکُومَتِک” إقبال الأعمال ج۲ ص ۷۰۷٫ لذا خدا در کارش با شتاب عمل نمی کند و به همه مهلت می دهد تا هرکاری که می توانند اعم از خوبی و بدی انجام دهند، تا در یک فرصت خودشان را نشان دهند.
خداوند اگر ظالم را رها می کند از قدرتش است، نه از عجزش. ظالم در قعر جهنم استحقاقی دارد و باید به آنجا برسد؛ حال اگر آن خباثت، آلودگی و پلیدی باطنش به تمام معنا بروز نکند، او مدعی خدا می شود، زیر بار [ظلم هایش] نمی رود و [با خود] می گوید: “نه، من حقم این نبود که اینطور سقوط کنم.” [به این دلیل] خدا به او میدان می دهد تا هر طور که می تواند خون بریزد، خونخواری کند و با هر جنایتی که از دستش ساخته است، به مظلومین ستم کند. خدای متعال بنایش بر آن است که به این افراد نیز کمک کند؛ چرا که “ کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاء”الاسراء؛۲۰_ هر یک را از عطاء پروردگارت مدد مىکنیم، اینها را و آنها را. این عالم، محل بروز استعداد ها و عالم تکامل است. هم خوب ها در خوبی باید به قله برسند و قله ها را فتح کنند و هم افراد بد در سیر نزولی به قعر اسفل السافلین سقوط کنند.
آسایش طویل، با تحمل سختی ها
در یک قطعه ی تاریخی نقل شده است که منصور دوانقی شصت تن از سادات جلیل القدر را، که از ذراریّ حضرت زهراسلام الله علیها بودند، در یک زندان محبوس کرد. این زندان، سیاه چال بود و روزنه ای نداشت. زندانیان هرگز نوری را نمی دیدند و [اوقات] نمازها را با تقسیم کردن اجزاء قرآن به دست می آوردند؛ [به این صورت که] قرآن را تقسیم می کردند و تعدادی که حافظ قرآن بودند، قرآن می خواندند و محاسبه می کردند که الان چند ساعت گذشته و وقت نماز چه زمانی است.
غذاهایی که به آن ها می دادند مخلوطی از آرد با خاک بود. جیره ی مختصری می دادند که مرگبار هم بود. هرکس از دنیا می رفت، جنازه اش را از آنجا بیرون نمی آوردند و در آخر منصور دوانقی سقف زندان را خرابکرد و آن چند نفر باقی مانده نیز، زیر آوار از بین رفتند.
یکی از این زندانی ها، سیدی بود به نام ابراهیم، از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام، که صاحب نفس و بسیار نورانی و دارای مراتبی از قرب الهی بود. هم بَند ها [به او] گفتند: “تو که دعایت مستجاب است، چرا دعا نمی کنی که این وضع عوض شود و این ظالم از بین برود؟” ایشان گفتند: “ما در بهشت درجه ای داریم که رسیدن به آن درجه، متوقف بر تحمل سختی های زیاد است و این شروری که ما را به زندان مبتلا کرده است، درکاتی در اسفل السفالین دارد که به آن درکات نمی رسد، مگر اینکه آن ظلم ها را مرتکب شود. ما در حد ظاهر، تکلیف داشتیم. ما مبارزه ی خود را انجام دادیم، مقاومت کردیم،۱۵:۰۰ تسلیم نشدیم، ذلیل نبودیم و چون تسلیم نشدیم، به اینجا گرفتار شدیم؛ ولی حالا که امر دائر است بر این که من با امور ماورایی باعث شوم که ما به آن درجات نرسیم، یا خصم ما در عالم ابد در قعر جهنم جای نگیرد، می خواهید همین الان دعا کنم و خداوند متعال اوضاع را عوض کند؟” [آنها] گفتند: “نه؛ همه ی ما صبر می کنیم.” ” ٌ صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَهً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَهً طَوِیلَه” نهج البلاغهص ۳۰۴ و من خطبه له ع یصف فیها المتقین ص ۳۰۳
دشمن در کف قدرت ماست!
خداوند سلامت بدارد یکی از مسئولین سابق اول انقلاب را که چهره ای فرهنگی، فرهیخته و اهل معنا بود. ایشان جزء کمیته ی دفاع بود و در مجلس، با شورای عالی دفاع نیز همراهی داشت و با حضرت آقا هم خیلی مأنوس بود. از بیانات ایشان این بود که می گفت: “من در طول مآنست و رفتی که با حضرت آقا، مقام معظم رهبری دام عزه، داشتم، بین خودم و خدای خودم می توانم شهادت بدهم که ایشان هر روز یک قدم در بندگی جلوتر بود و هیچ گاه در جا نمی زد. من نمازها و اوضاع توفیقاتش را زیر نظر گرفته بودم و می دیدم که توجه ایشان دارد منزل به منزل بالا می رود. [هرگز] رکود و در جا زدن در کار ایشان ندیدم.”
ایشان می گفت: ” [از طرف] شورای عالی دفاع، در جنگ به محضر حضرت امام رحمه الله تعالی علیه، رسیدیم و یکی از مقامات ارشد نظامی نزد امام، دشمن را خیلی بزرگ نمایش داد. [مثلاً می گفت:] سلاحشان اینطور است، اطلاعات و جاسوسی شان [در این حد است]، مسائل صنعتی شان [این گونه است] و… کابوسی [از دشمن] درست کرد و می خواست بگوید که ما در برابر آن هایی که با ما مقابله کرده اند، [ضعیف هستیم. مگر می شود که ما بگوییم که به پیروزی می رسیم؟ بعضی از سلاح های آنها و پیچیدگی های کار آنها را برای ما توضیح می داد.
امام رحمه الله علیه، کاملاً حرف های او را گوش کرد و وقتی همه ی حرف ها تمام شد، امام فرمود: “آمریکا و شوروی در کف قدرت ما هستند. هرگاه اراده کنیم، زیر و رویشان می کنیم؛ ولی خداوند این اجازه را به ما نداده است. شما دشمن را بزرگ ندانید. آن ها کوچک تر از آن هستند که بتوانند با قدرت خداوند در بیفتند.” به این می گویند “َ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِم”.
یک وقت کسی [به اصطلاح] روی سلاحش نشسته است، روی باروت نشسته است، روی آتش نشسته است و به خودش مغرور است و یک وقت [کسی] این آتش ها را با فوتی می تواند خاموش کند؛ این مهم است.“َ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِم”؛ جمله ذرات زمین و آسمان/ لشگر حق اند گاه امتحان.
ابرهه و پرندگان ابابیل
ابرهه آمد که کعبه را ویران کند، جناب ابوطالب با خونسردی تمام در برابر پیشنهاد آن [ایستاد].وقار ابوطالب شکل و شمایل ایشان هیبت و جلالی داشت. در روایت داریم که کسی که را داشت جلال سلاطین را داشت [و در عین حال] بهای ملوک و نور انبیاء را دارا بود، حضرت عبدالمطلب بود. [ایشان] هم خیلی ابهت داشت، [به طوری که وقتی] اشخاص می دیدند، کم می آوردند و هم خیلی نورانیت و جاذبه داشت. این دو بعد جلال و جمال را خداوند در وجود ایشان جمع کرده بود. ابرهه هم دید و تحت تاثیر قرار گرفت.
او خواست با ایشان کنار بیاید و گفت که شما هر پیشنهادی داشته باشید، من انجام می دهم. جناب عبدالمطلب هم در نهایت خونسردی گفت: “شتر های من را لشگر شما ضبط کرده اند؛ بگو شتر ها را به من برگردانند.” ابرهه که توقع داشت او صحبت از کعبه و کیان و حیثیت تاریخی خودش به میان بیاورد، [وقتی] دید که او هیچ حرفی نزد و [تنها] شتر های خود را طلب می کند، گفت: “[وقتی] من شما را دیدم، خیلی تحت تاثیر هیبت شما قرار گرفتم؛ ولی این پیشنهاد شما را پیش من کوچک کرد. ۲۰:۰۰ می دانید که من برای چه آمده ام؟ آمده ام تا کعبه ات را ویران کنم. تو به فکر شترت هستی؟” ایشان گفت: “من متوجه بودم. من [به عنوان] صاحب شترها، به فکر شتر های خودم هستم [و] این بیتی که آمدی [آن را] خراب کنی نیز، ربی دارد. صاحب خانه خودش بلد است چطور خانه اش را حفظ کند؛ و همین گونه هم شد: ” أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصحَْابِ الْفِیل” الفیل؛۱_ آیا ندیدى پروردگارت چه بر سر اصحاب فیل آورد.
ابرهه با فیل های جنگی آمده بود و به همه ی امکانات آن روز مجهز بود. آمد؛ ولی خدا برای نابودی آنها قشون صاحب [سلاح] اتمی و سلاح های مدرن، به کار نبرده بود؛ بلکه طیر ابابیل [یعنی] آن گنجشک های کوچک را فرستاد.
می گویند یکی از معجزاتی که در کعبه وجود دارد، ” فیها آیاتٍ بَیِّنات” النور؛۱_در آن آیات روشن را نازل ساختیم، [این است] که قرآن می گوید دیده نشده [است] که کبوتری بر بام کعبه بنشیند، یا فضله ی حیوانی را در آنجا باشد. خیلی عجیب است؛ [چرا که] در اطراف مسجد الحرام، از این کبوتر ها فراوان یافتن می شود و حاجی ها برای آن ها دانه می ریزند؛ اما بر بام کعبه [همان طور] که ما نیز مکرر مشرف شدیم و مشاهده کردیم، یک بار هم کبوتری بر روی بام کعبه ننشسته است. اما یک سری گنجشک های کوچک در کعبه تردد می کنند و رفت و آمد دارند [که] می گویند همین ها طیر ابابیل هستند.
خداوند متعال، به هر گنجشک کوچکی یک سجیل داد. “سجیل” معرب سنگ و گل است. [نوع دیگری از سنگ همان] شن هایی است [که مانند] ریگ های بیابان است و حاجی ها در روز نهم که به مشعر می روند، در آنجا ریگ هایی را جمع می کنند [که سنگی است؛ زیرا] سنگ گل کافی نیست و باید ریگ سنگی باشد. اما سنگ هایی که در منقار طیر ابابیل بود، ریگ سنگی محض نبود؛ بلکه سجیل [یعنی] سنگ گل بود [که] بر سر هر کدام از لشگر ابرهه یک دانه انداختند.
” فجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَّأْکُولِ”الفیل؛۵_ و ایشان را به صورت برگى جویده شده درآورند. “عصف ماکول” [به معنای] کاه جویده شده است. کاهی را که حیوان زیر دندانش خورد می کند و می جود، عصف ماکول است. [به این معنا که] همه این لشکر وضعیت جسمی شان به شکل کاه جویده شده در آمد.
[در جریان] ایران و امریکا [نیز] ملاحظه کردید که تفنگ داران آمریکایی با پیش بینی های علمی و با رصد های جدی آمدند تا در پایگاه های طبس که نظامی های ما [از آن] خبر نداشتند، نیرو های خود را پیاده کنند، اما خدا چه کرد؟!
باد را دیدی که با آدان چه کرد؟ آب را دیدی که در طوفان چه کرد؟
جمله ذرات زمین و آسمان لشگر حق اند گاه امتحان
حضرت سیدالشهداء علیه السلام می گویند ایادی خدا، به معنای دست و مظهر قدرت است. این که می گوییم این ها ایادی حق اند، یا می گویند فلانی جزء ایادی فلان کس است، یعنی هر وقت او چیزی بگوید، آن دیگری انجام می دهد. خداوند ایادی اش چه کسانی هستند؟ ایادی خدا ” لَا تُحْصَى” است. این را سیدالشهداء متوجه است که خداوند [اگر] بخواهد کاری کند، نیازی به هیچ تمهیدی ندارد. به هر موجودی هر ماموریتی را بدهد، قدرت لایزال می شود.
عصای موسی علیه السلام، قدرت مند تر از سخنوران
عصای موسی یک چوب خشک بود. این عصا با قدرت خداوند چه کارها که نکرد! کار فرهنگی می کرد. ساحر ها با دیدن عصای موسی، تغییر ماهیت فرهنگی دادند. همان هایی که تا دیروز مزدور فرعون بودند و به عزت فرعون قسم خوردند که این ها بر موسی پیروز خواهند شد، وقتی که دیدند عصا اژدها شد، [از آنجا که] متخصص بودند و کار خودشان را می دانستند، دیدند که نه، کار موسی از قماش سحر نیست؛ [بنا بر این] گفتند: ” آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى”طه؛۷۰_ ایمان آوردیم به پروردگار هارون و موسی.
[این عصا] کاری کرد که هیچ سخنور و هیچ عارفی نمی توانست این تحول را در وجود آنها [ایجاد کند.] در یک لحظه، عصا آنچنان تحول فرهنگی۲۵:۰۰ در وجود سحره ی فرعون به وجود آورد، که وقتی فرعون گفت که شما بدون اذن من به او ایمان آوردید، ” َ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ فی جُذُوعِ النَّخْل” طه؛۷۱_ و بر تنههاى نخل آویزانتان مىکنم، [و گفت] من شما را به دار می کشم و همه ی شما را اعدام می کنم، گفتند: ” لا ضَیْرَ إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُون” الشعراء؛۵۰_ مهم نیست، چون به سوى پروردگارمان مىرویم. آن روز که ما از مرگ می ترسیدیم، این [خدا] را نشناخته بودیم؛ اما اکنون مرگ را عزت می دانیم. مرگ بسان ما است.
مرگ اگر مرگ است گو نزد من آیی تا در آغوشش کشم من تنگ تنگ
من ز او جانی ستانم جاودان او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ
مرگ برای ما عروجی است: ” لا ضَیْرَ إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُون”. مرگ باعث می شود که ما به او برسیم. [بنابراین آنها] خیلی راحت [مرگ را] پذیرفتند و مرگ برایشان شیرین شد. عزیز و مقتدر شدند و در مقابل فرعون ایستادند. همین ذلیل های حرام خوری که در دستگاه فرعون [به اصطلاح] تو سری می خوردند، و برای او ساحری می کردند و مردم را فریب می دادند، در یک لحظه این عصا [با آنها] چه کرد؟ کدام مقاله، کدام فیلم، کدام نمایشنامه، کدام سخن و سخنران می تواند این اثر را بگذارد که عصای حضرت موسی گذاشت؟!
کار نظامی عصای حضرت موسی [نیز این بود که خداوند] دستور داد: “اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْر”الشعراء؛۶۳_ عصاى خویش را به دریا بزن؛ عصایت را به دریا بزن. [وقتی] عصا را به دریا زد، دریا شکافته شد و به طونلی تبدیل شد تا یاران حضرت موسی [به راحتی] از آن عبور کنند. اما [همین عصا] برای فرعون و لشکریانش اژدها شد و کامش را باز کرد و همه ی آنها را بلعید.
عالم در ید قدرت الهی است
خداوند دستش اینطور نیست که منحصر به یکی دو جا باشد؛ [بلکه] تمامی موجودات الهی، در ید قدرت او هستند و به هر موجودی هر فرمانی را بدهد [همان می شود]: ” إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون”یس؛۸۲_ کار او وقتى چیزى را اراده کند فقط همین است که بدو بگوید: باش پس وجود یابد.
بنابراین اگر کسی دری را به روی شما بست، گمان نکنید که بن بست است. هیچ بن بستی برای خدا و جود ندارد؛ ” وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا”الطلاق؛۲_ و کسى که از خدا بترسد خدا برایش راه نجاتى از گرفتاریها قرار مىدهد. ” وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِب”الطلاق؛۳_ و از مسیرى که خود او هم احتمالش را ندهد رزقش مىدهد.
از آنجا که دست خدا قابل احساء نیست، نمی توان گفت که گره گشایی او از چه مسیری [است و چگونه] راه را برای ما باز می کند و با چه وسیله و قشون و سببی، سبب سازی می کند. خداوند متعال قدرت این را دارد که هر کاری را در مورد هر موجودی انجام دهد. امام حسین علیه السلام این را یافته است که همه ی موجودات لشگر خداوند است و خودش را نیز جزء جنود الهی شمرده است.
در همه ی عالم همهمه است؛ همه می گویند: “سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ” الکافی ج۲ ص ۵۲۹ ؛ و امام حسین علیه السلام مبهوت این همه قدرت جلالی است، که در پهنه ی آفرینش خدا گسترده شده است. هیچ موجودی ناتوان نیست. آنجا که خدا می خواهد قدرت نمایی کند، با ضعیف ترین موجود، مقتدر ترین و گردن کلفت ترین افراد را می تواند سرنگون کند و از بین ببرد.
تار عنکبوت، پاسدار پیغمبر
خداوند پیغمبرش را در آن شب که مشرکین مکه رد پا را گرفتند و تا آن غار آمدند، با چه حفاظتش کرد؟ [آیا پیامبر] پاسدار [و نگهبان] داشت؟ [آیا] به دست پاسدارهایش کلاشف و یوزی داد؟ هیچکدام از این ها نبود؛ [بلکه فقط] تار عنکبوت [بود.] از تار عنکبوت سست تر سراغ دارید؟ تار عنکبوت نقش محافظین قدر را ایفاء کرده بود و خداوند با تار عنکبوت جان پیغمبرش را محافظت کرد.
ما باید خدا را بشناسیم و خدا را باور کنیم. خدا خدایی کرد. این سی و سه سال، اگر برای نسل های قبل، تاریخ و افسانه بود، برای ما تجربه است. خداوند هر روز یک چشمه ی جدیدی از قدرتش را به ما نشان می دهد. اگر امروز هم شما در نابسامانی های اقتصادی [ایستادگی کنید،] و اگر دیدید چند روزی اوضاع از دست مسؤلین اقتصادی خارج است، شما با خدا باشید، اوضاع از دست خدا بیرون نمی رود و او همیشه بر کار خود رسایی و تسلط دارد: ” ُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرا”الطلاق؛۳_ که خدا دستور خود را به انجام مىرساند و خدا براى هر چیزى اندازهاى قرار داده.
ای فدای تو ای حسینی که وجود آینه ی خداست، تو خدا را می شناسی و زبان توصیفش را هم داری؛ “یَا مَنْ أَیَادِیهِ عِنْدِی” ای کسی که دست های او پیش من“لاتحصی” است و قابل شمارش نیست که خدا چقدر مجاری قدرت دارد.
آیه الکرسی خیلی اسرار آمیز است [و سیع کنید که] بعد از هر نماز بخوانید، ان شاالله. مرحوم آیه الله اراکی رضوان الله تعالی علیه، بعد از نماز دستشان را به چشمشان می گذاشتند و آیه الکرسی می خواندند. حضرت آقا دام عزه نیز، که یک دستشان مجروح و جانباز است، یک دستشان را می گذارند بر روی دو چشمشان و بعد از هر نماز آیه الکرسی می خوانند.
آیه الکرسی شاه بیت سوره ی مبارکه ی بقره است. سوره ی بقره سید السور است. هر سوره یک عنوان و یک نقشی دارد و در میان سوره های قرآن، سید سوره ها سوره ی مبارکه ی بقره است. از امام پرسند پرسیدند که چرا این سوره اینقدر اهمیت دارد و نسبت به همه ی سوره ها برتری دارد و جنبه ی سیادت دارد؟ فرمود: “به خاطر آیه الکرسی؛ برای اینکه خداوند آیه الکرسی را در این سوره گنجانده است؛ ” َ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض” البقره؛۲۵۵_ هر چه در آسمانها و زمین هست از آن اوست. “کرسی” یعنی تخت. [در گذشته] پادشاهان تخت داشتند و اینکه در شهری که پادشاه بود آن را پایتخت می گفتند، برای این بود که تخت پادشاه در آنجا وجود داشت و بر روی تخت می نشست.
می گویند که شاه عباس به قول معروف یک دست به این سیبیلش می کشید و یک دست به سبیل دیگرش. هم به این طرف مملکت و هم به آن طرف مملکت، گویا با تارهای سبیلش مسلط بود. این ها همه مثل است برای اینکه نشان دهند قدرت آنجا است. تخت فرمانش را گذاشته و بر روی تخت می نشیند و فرمانی صادر می کند و مملکت را [به اصطلاح] این طرف و آن طرف می کند. این بروز قدرت است که روی تخت می نشینند و کار انجام می دهند.
خدا پایتختش کجا است؟ ” َ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض“؛ شما هرکجا بروید، آنجا پایتخت خداوند است. خداوند هرکجا که بخواهد قدرتش را نشان می دهد. همه چیز مال خدا و لشگر و مامور او است و خداوند همه جا این قدرت را می تواند ظاهر کند. این [مطلب] را امام حسین علیه السلام یافته است و می فرماید که من هر چه نگاه می کنم، می بینم که مجاری قدرت تو قابل شمارش برای من نیست. تو با چوپ خشکی، با ریگی، با کاهی و با پرنده کوچکی، همه کار می توانی انجام دهی؛ “یَا مَنْ أَیَادِیهِ عِنْدِی لاتحصی”.
خداوندا به این روز های زیبایت که حاجی ها، کبوتران سفید پوش حرم تو شده اند و آمده اند از تو امان بگیرند، خدایا به اولیاء و انبیا و مقربانت، به عرفات نشین ها و صاحبان ناله ی در منایت و بیابان گرد های کوهای مشعرت، که امام زمان ارواح نافداه قدم به قدم همه را امامت می کند، در این مجاری و بقاع متبرکه، به زایرین امام حسین علیه السلام در روز عرفه قسمت می دهیم، خدایا به ملت ما و شیعیان عالم و مظلومیت امان عنایت بفرما!
ای کسی که قدرت تو از همه ی قدرت ها بالاتر است! این قدرت های ستمگر را واژگون بگردان. خدایا به حق امیرالمومنین دست این ها را از سرنوشت کشور های اسلامی و بشریت مظلوم کوتاه بفرما. در نجات بشر ما را هم جزء جنود خودت قرار بده. در سرنگون کردن قدرت ها تک تک ما را سربازان امام زمان علیه السلام و صاحبان ایفاء نقش موثر قرار بده.
جوان های عزیز ما را در بعد معرفت، اخلاق، معنویت، ارتباط با خودت و در بعد تخصص در جبهه ی ازدواج و در جبهه ی تولید و اشتغال به قله ی سعادت نائل بگردان.
بار الها مملکت ما و مردم ما را نظام ما را رهبری مارا دشمن شاد نگردان ما را پیش شهدا یمان شرمنده نکن بار الها پروردگارا عاقبت بخیری نصیب این جمع وهمه ی ملتمسین بگردان.
غفرالله لنا و لکم وسلام علیکم و رحمه الله
پاسخ دهید