یکی زندگیِ این بزرگانی که ائمه علیهم السلام آن‌ها را بزرگ کرده‌اند، معلوم می‌شود که آن‌ها برای ما اسوه و الگو هستند، یکی از آن‌ها حضرت عبدالعظیم حسنی سلام الله علیه است، ایشان به محضر امام رضا علیه السلام رسیده‌ و حدیث اخذ کرده است و مبلّغِ سلامِ حضرت رضا علیه السلام به شیعیان هستند. بنابراین ما مدیون هستیم که حضرت عبدالعظیم علیه السلام سلامِ امامِ بزرگوار حضرت ابی الحسن الرضا علیه السلام را به ما هم ابلاغ کرده‌اند و به ما رسیده است. و در همان حدیثی که امام رضا علیه السلام فرموده‌اند «سلامِ مرا به شیعیانِ من برسان» یک نکته‌ی خیلی تکان دهنده و سازنده‌ای دارد که امام رضا علیه السلام فرمودند: به شیعیانِ من بگو یکدیگر را ندرند و تفرقه ایجاد نکنند که اگر چنین کردند من قسم خورده‌ام که آن‌ها را نفرین کنم.

 

امام رضا علیه السلام نگران هستند که شیعیان با یکدیگر نسازند تا چه برسد به اینکه خدای نخواسته حوزه‌های علمیه و علماء بجای اینکه هوای یکدیگر را داشته باشند و دستِ یکدیگر را بگیرند طورِ دیگری برخورد کنند که بنظر برسد این‌ها در خطّ انبیاء و ائمه علیهم السلام نیستند و هوای نفس بر آن‌ها مسلّط است، قطعاً هر کجا که «اختلاف» آمده است مسئله «هوای نفس» است و چیزِ دیگری وجود ندارد.

 

حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام روایاتِ زیادی را از وجود مبارک حضرت جوادالائمه علیه السلام نقل کرده‌اند، و از وجود مبارک حضرت هادی علیه السلام هم… حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام هم راوی حدیث هستند و هم مدال‌هایی که حضرت امام علی النّقی صلوات الله علیه به ایشان داده‌اند واقعاً برای ما بهت‌آور است.

 

حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام با اینکه عالِم بوده‌اند و محدّث بوده‌اند و علم و حقیقت و نورانیّتِ خود را از ائمه علیهم السلام کسب کرده است و خودِ ایشان هم امامزاده‌ی صحیح‌النّسبِ شناخته‌شده است، در دورانِ خفقانی که حضرت امام هادی علیه السلام به تبعیدگاه کشیده شده‌اند، حضرت عبدالعظیم از مدینه حرکت می‌کنند تا به سامرا بیایند، هم دانش و معلوماتِ خود را بازسازی کنند و هم خود را به امضای امام هادی علیه السلام برساند، این برای ما درسِ بزرگی است که چقدر مهم است انسان ارتباطِ مستمر با کانونِ نور و علم و زندگی داشته باشد و به معلوماتی که تاکنون دارد بسنده نکند، «وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا»[۱]، خدای متعال پیغمبرِ خود را که «اول ما خلق» هست، عالَمِ خلقت با او آغاز شده است و با او به پایان می‌رسد، کامل‌تر از او در عالَم وجود ندارد، ولی خدای متعال او را مأمور کرد که دستِ سؤال و نیاز به بارگاهِ علمِ مطلق باز کند و درخواست کند «رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا»، قرآن کریم این موضوع را برای ما نقل کرده است، «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»[۲]، حال درجا زدن برای توقّف در علم خلافِ توصیه‌ی قرآن کریم و مشی و سیره‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام است و این عملِ این محدّثِ عالی‌مقام و این عالِمِ مقبول نزدِ اهل بیت علیهم السلام… آن هم در موقعیّتی که ارتباط با اهل بیت علیهم السلام خطرناک بوده است، امام هادی علیه السلام را به تبعیدگاهِ سامرا آورده‌اند که رفت و آمدها در محیطِ نظامی کنترل بشود و کسانی که با این بزرگواران مرتبط بودند در خطرِ جدّیِ جانی و دنیایی بودند، اما حضرت عبدالعظیم حسنی رحمه الله تعالی علیه جان را به کف گرفته‌اند و خود را به سامرا رسانده‌اند. و وقتی حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام به محضرِ امام هادی علیه السلام رسیدند… چند نکته که برای شما جوان‌های عزیز باید انگیزه ایجاد کند و حالِ شما را تغییر بدهد… همینکه وجود مبارک امام هادی علیه السلام حضرت عبدالعظیم رحمه الله تعالی علیه را دیدند فرمودند: «مرحبا»، خوش‌آمد فرمودند…

 

واقعاً اگر امام زمان ارواحنا فداه … «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‌ نَفْسِهِ بَصِیرَهٌ»[۳]… آیا اگر الآن حضرت شما را به حضور بپذیرند و توفیقِ دیدار داشته باشید… خودتان پرونده‌ی خودتان را می‌شناسید، خودتان خودتان را ارزیابی کنید، آیا امام با دیدنِ شما خوشحال می‌شوند؟ آیا امام به شما خوش‌آمد می‌فرمایند؟ امامِ معصوم که صاحبِ ولایتِ مطلقه‌ی کلیّه به کسی بفرمایند «مرحباً»… امام تا زمانی که از کسی راضی نباشند «خوش آمد» نمی‌فرمایند.

 

حضرت عبدالعظیم حسنی رحمه الله تعالی علیه خود را چطور ساخته بودند؟ چه نوع سنخیّتی با امامِ خود پیدا کرده بوده است که حضرت به او «مرحبا» فرموده‌اند؟ بعد هم حضرت نام این عالِمِ امامزاده‌ی جلیل القدر را نبرده‌اند، بلکه او را با کنیه صدا زدند و فرمودند: «یا اباالقاسم». اگر شما به خدمتِ حضرت رسیدید آیا حضرت واقعاً شما را اکرام می‌کنند؟ آیا شایسته‌ی احترام هستید؟

 

کمی در خودمان بازنگری داشته باشیم، خودمان را وزن کنیم، شرایطِ خودمان را ارزیابی کنیم و ببینیم آیا چیزی داریم که حضرت ما را بخرند؟ آیا چیزِ قابل عرضه به بارگاهِ امامت در ما پیدا می‌شود؟ چند قدم، چند اثر، چند کار مقبولِ نزدِ اهل بیت علیهم السلام در خودتان سراغ دارید؟ روحِ کارها «اخلاص» است، چند کار از غیر از خدا خالص شده است و طبقِ امرِ خدای متعال در کارتان مصاف و مخلص بوده‌اید؟

 

نکته‌ی دیگر این است که وجود مبارک امام علی النّقی هادی ائمه علیهم السلام در همان برخوردِ اول فرمودند: «أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً»[۴]نکند اینطور باشد که امام زمان ارواحنا فداه به ما بفرمایند «أنتَ عَدُوِّنا حَقّاً»، این مدالِ خیلی باارزش و بی‌بدیلی است که امام به یکی از رعیّتِ خود این تعبیر را بفرمایند که «أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً»، تو حقّاً ولیّ ما هستی، تو در ولای ما اصلاً کم نداری، در ولایت کامل هستی، «أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً».

 

نکته‌ی چهارم: حضرت عبدالعظیم علیه السلام با همه‌ی سوابقِ علمی و اعتقاداتِ حَقّه‌ی خود اصلاً به خودشان هیچ اطمینانی ندارند، احتمالِ اشتباه در خود می‌دهد، احتمالِ خطا در اندیشه و انگیزه‌ی خود می‌دهد، لذا بسانِ مریضی که به طبیب مراجعه کرده است، یا بسانِ کسی که در سلامتِ خود نگران است و آمده است که متخصصی او را چکاب کند، نکند گیری در عقیده و باورها و معلوماتِ او وجود داشته باشد، و از حضرت درخواست می‌کند که اجازه بدهید من دینِ خود را نزدِ شما عَرضه کنم.

 

ما همینکه دو صفحه صرف و نحو می‌خوانیم گاهی خودمان را خیلی مهم می‌دانیم، هیچ کسی حقِ چون و چرایی با ما ندارد، نگران نیستیم که نزدِ یک وارسته‌ای برویم، یا نزدِ یک ره‌یافته‌ای برویم و بگوییم که یک نگاهی به اوضاعِ ما داشته باش، نکند حضرت عزرائیل در این شرایط بیاید و من قلبِ سلیم نداشته باشم، «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»[۵].

 

وجود مبارک امام هادی علیه السلام نفرمودند من زمان ندارم یا اینکه من اشتغال به ذکر دارم، یعنی حضرت برخوردِ امام صادق علیه السلام با «عنوان بصری» را نداشتند، حضرت «عنوان بصری» را به این سادگی به حضور نپذیرفتند، اجازه‌ی گفتگو ندادند، اما اینجا اینطور نبود، از ابتدا مرحبا بود و «أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً»، بعد هم بدونِ هیچ تأمّل و درنگ و انتظاری حضرت این عالِمِ بزرگوار را مشرّف فرمودند که کتابِ درونِ خود را برای حضرت باز کند، و خودِ حضرت عبدالعظیم حسنی رحمه الله تعالی علیه قبل از آنکه آنجا به ایشان بگویند «إقرأ کِتابَک» نزدِ امام زمانِ خود کتابِ خود را می‌خواند، آنجا هم همینطور است، «إیَابُ الخَلْقِ إلَیْکُمْ وَحِسَابُهُمْ عَلَیْکُمْ»[۶]، «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»[۷]، ولی حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام قبل از قیامت در همینجا کتابِ اعتقاد و عملِ خود را نزدِ امامِ خود باز کرد، که حضرت عنایت کنند و اگر اشتباه و خطایی هست تصحیح بفرمایند و اگر نقصی هست تکمیل کنند و اگر کامل هست حضرت امضاء کنند.

 

حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام هم شروع کردند و از اعتقاداتِ توحیدیِ خود، از خدا و صفاتِ خدای متعال، رسالت و نبوّتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، اوصیاء را یک به یک بیان کرد تا به امام هادی علیه السلام رسید، حضرت همانجا تکمیل کردند و فرمودند: بعد از من فرزندِ من حسن است و بعد از او امامی است که ماجراها دارد، غیبتِ امام زمان ارواحنا فداه را، امامتِ امام دوازدهم را، خاتمیّتِ ایشان را بازگو کردند و به یک نوری وصل کردند که مجموعاً به «أشْهَدُ أَنَّ هذَا سابِقٌ لَکُمْ فیما مَضى وَ جارٍ لَکُمْ فیما بَقِىَ ، وَ أنّ أرْواحَکُمْ وَ نُورَکُمْ وَ طینَتَکُمْ واحِدَهٌ ، طابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعضٍ»… این حقیقتِ نوریّه که جلوه‌های دوازده‌گانه است، همه‌ی این سلسله را برای حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام تکمیل کردند و در جانِ او این حقیقت را تثبیت کردند.

 

بعد حضرت امام هادی علیه السلام نسبت به احکامِ فردی میدان دادند تا حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام فروعِ دین را برای حضرت بازگو کند. و شرفِ دیگری که شاملِ حالِ این عالِمِ بزرگوار بود این بود که حضرت فرمودند: والله دینی که مورد رضایتِ خدای متعال است همین دینی است که تو داری. حضرت با قسمِ جلاله دین و باور و اعتقادات و علومِ نافعِ او را بعنوانِ یک دینِ مقبول امضاء فرمودند و بعد هم فرمودند: «اثْبُتْ» تابحال خوب بودی اما محکم باش و نگه‌دار. یکی اینکه این فرمایشِ حضرت «سفارش» نبود…

 

من گاهی خدمتِ شما عرض کرده‌ام، مرحوم آقای بهجت روحی فداه به من فرمودند وقتی بالا می‌نشینی خودت را پایین ببین، این موضوع «گفتن» نبود، واقعاً ما را پایین کشیده‌اند، من از همه پایین‌تر هستم. تصرّفی بود که امام هادی علیه السلام در وجودِ او کردند، بعد هم با دعای خودشان تکمیل نمودند و فرمودند: «ثَبَّتَکَ اَللَّهُ بِالْقَوْلِ اَلثَّابِتِ فِی اَلْحَیَاهِ اَلدُّنْیَا وَ فِی اَلْآخِرَهِ»[۸]، همین دعایی بود که در زبان آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف تکرار می‌شد.


[۱] سوره مبارکه طه، آیه ۱۱۴ (فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ ۗ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَىٰ إِلَیْکَ وَحْیُهُ ۖ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا)

[۲] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۱ (لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً)

[۳] سوره مبارکه قیامه، آیه ۱۴

[۴] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۱۲، صفحه ۲۸۰ (وَ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ اَلْآدَمِیِّ عَنْ عَبْدِ اَلْعَظِیمِ اَلْحَسَنِیِّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا بَصُرَ بِی قَالَ لِی مَرْحَباً بِکَ یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً فَقُلْتُ لَهُ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَیْکَ دِینِی فَإِنْ کَانَ مَرْضِیّاً ثَبَتُّ عَلَیْهِ حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَهَاتِ یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ فَقُلْتُ إِنِّی أَقُولُ إِلَى أَنْ بَلَغَ فِی ذِکْرِ اَلْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ وَ قَالَ ثُمَّ أَنْتَ یَا مَوْلاَیَ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ مِنْ بَعْدِی اَلْحَسَنُ اِبْنِی فَکَیْفَ لِلنَّاسِ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ ذَلِکَ یَا مَوْلاَیَ فَقَالَ لِأَنَّهُ لاَ یُرَى شَخْصُهُ وَ لاَ یَحِلُّ ذِکْرُهُ بِاسْمِهِ حَتَّى یَخْرُجَ فَیَمْلَأَ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ هَذَا وَ اَللَّهِ دِینُ اَللَّهِ اَلَّذِی اِرْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ فَاثْبُتْ عَلَیْهِ اَلْخَبَرَ .)

[۵] سوره مبارکه شعراء، آیات ۸۸ و ۸۹

[۶] زیارت جامعه کبیره

[۷] سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۱ (یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ۖ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَٰئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا)

[۸] تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، جلد ۱، صفحه ۲۰ (وَ فِی کِتَابِ اَلْمَجَالِسِ وَ کِتَابِ صِفَاتِ اَلشِّیعَهِ وَ کِتَابِ اَلتَّوْحِیدِ وَ کِتَابِ إِکْمَالِ اَلدِّینِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى اَلدَّقَّاقِ وَ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْوَرَّاقِ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ عَنْ أَبِی تُرَابٍ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُوسَى اَلرُّوبَانِیِّ عَنْ عَبْدِ اَلْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَسَنِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقُلْتُ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَیْکَ دِینِی فَقَالَ هَاتِ یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ فَقُلْتُ إِنِّی أَقُولُ: إِنَّ اَللَّهَ وَاحِدٌ إِلَى أَنْ قَالَ: وَ أَقُولُ: إِنَّ اَلْفَرَائِضَ اَلْوَاجِبَهَ بَعْدَ اَلْوَلاَیَهِ اَلصَّلاَهُ وَ اَلزَّکَاهُ وَ اَلصَّوْمُ وَ اَلْحَجُّ وَ اَلْجِهَادُ وَ اَلْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیُ عَنِ اَلْمُنْکَرِ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ هَذَا وَ اَللَّهِ دِینُ اَللَّهِ اَلَّذِی اِرْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ فَاثْبُتْ عَلَیْهِ ثَبَّتَکَ اَللَّهُ بِالْقَوْلِ اَلثَّابِتِ فِی اَلْحَیَاهِ اَلدُّنْیَا وَ فِی اَلْآخِرَهِ .)