در مورد فترت وحی بر پیامبر اسلام(ص) مفسران و قرآن پژوهان دو واقعه تاریخی ذکر می‌کنند:
۱ – پس از نزول اولین آیات بر پیامبر(ص) فترتی در نزول وحی پیدا شد. به  نظر می‌رسد پذیرش اصل فترت و وقوع فاصله بین اولین آیات تا نزول آیات بعدی، مشکل ندارد؛[۱] شاید طبیعت قضیه نیز اقتضای وجود فاصله و فرجه می‌کرد؛ زیرا وحی حادثه‌ای بسیار مهم در زندگی پیامبر اسلام(ص) بوده، و برای پذیرش دوباره نیاز به فرصت بود. اما آنچه برخی از کتاب‌های تاریخی نقل کردند که برای پیامبر در این واقعه حالات روحی نامناسب رخ داد، این مطالب قابل پذیرش نیست.
۲ – واقعه دوم مطلبی است که مفسران در سبب نزول آیات نخستین سوره «والضحى» یاد کرده‌اند: طبرسى (ره) اقوال زیر را در باره سبب نزول آیات نخستین سوره «والضحى» نقل کرده است:
الف. ابن عباس مى‏‌گفت: مدّت پانزده روز وحى بر نبى اکرم (ص) منقطع شد. مشرکان گفتند: پروردگار محمد(ص) وى را ترک گفته و از وى بیزار گشته است. اگر امر رسالت او از جانب خدا مى‌‏بود باید پیاپى وحى بر او نازل گردد. به دنبال این قضیه آیات مذکور نازل گردید. عده‌‏اى گفته‌‏اند: مدّت انقطاع وحى دوازده روز و عدّه دیگر گفته‏‌اند: چهل روز بوده است.
ب. می‌گویند که مسلمانان پرسیدند: یا رسول اللّه، مدّتى است که وحى بر شما نازل نمى‌‏شود؟ فرمود: چگونه بر من وحى نازل گردد، در حالی‌که شما دست و انگشتان خود را شست‌وشو نمى‌‏دهید و آن‌را پاکیزه نمى‌‏سازید، و ناخن‌هاى خود را نمى‏چینید. خداوند متعال جبرئیل(ع) را فرستاد و این سوره را آورد که مشرکان سخنى بر خلاف واقع به میان آوردند. وقتى جبرئیل آمد نبى اکرم(ص) به او فرمود: نیامدى تا این‌که شوق دیدار تو در من رو به ازدیاد گذاشت؟ جبرئیل(ع) پاسخ داد: اشتیاق من به دیدار تو فزون‌تر بوده است، من بنده‏‌اى مأمور هستم و جز به فرمان پروردگارت فرود نمى‌‏آیم.
ج. همچنین می‌گویند: یهودیان از نبى اکرم(ص) راجع به «ذى القرنین» و «اصحاب کهف» و «روح» سؤال کردند. آن حضرت پاسخ داد: فردا گزارش آنها را بیان خواهم کرد و «ان شاء اللّه» نگفت. وحى از آن‌حضرت در این ایام منقطع گشت، و در نتیجه از شماتت و دشنام دشمنان اندوهگین گشت. از پى این شماتت و اندوه بود که سوره «والضحى» نازل شد تا قلب آن حضرت را تسلى بخشد، و اندوه او را فرونشاند.
د. و سر انجام، بعضى گفته‌‏اند: «مشرکان سنگى بر انگشتان رسول خدا(ص) زدند و خون آلودش نمودند، آن حضرت گفت: «هل انت الا اصبع‏ دمیت، و فى سبیل اللّه ما لقیت» ابو الفتوح به دنبال آن مى‌‏نویسد: «دو روز از خانه بیرون نیامد، زنى – که گویا ام جمیل، زن ابو سفیان بود – با تمسخر گفت: یا محمد چند روز گذشت که از طرف خدایت، شیطانی بر تو نازل نشده است؟! به دنبال آن بود که خداى تعالى این آیه را فرستاد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، وَ الضُّحى‏ …».
هـ. جبرئیل(ع) مدتى در نزول وحى تأخیر کرد و رسول اکرم(ص) سخت بى‌‏تابى مى‌‏نمود. خدیجه عرض کرد: «قد قلاک ربّک لما یرى جزعک؟» که خداوند متعال، «وَ الضُّحى‏، وَ اللَّیْلِ إِذا سَجى‏، ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى‏» را نازل کرد.
و. زید بن اسلم گفت: سبب احتباس وحى آن بود که بعضى از زنان رسول(ص) توله سگى[۲] را در سراى برده بودند و مى‏‌پروردند بى‌علم رسول خدا(ع). چون وحى آمد رسول (ص) جبرئیل (ع) را گفت: چرا چندین روز نیامدى؟ گفت: ندانى که ما در سرائى نرویم که در او سگ و یا صورت باشد.[۳]

 

منبع: اسلام کوئست


[۱]. کاشانى، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فى الزام المخالفین، ج ۱۰، ص ۵۸، کتابفروشى محمد حسن علمى، تهران، ۱۳۳۶ش.

[۲]. برای اطلاع بیشتر در این مورد رجوع شود به: پاسخ  ۲۶۴۰۶ ( قطع شدن وحی به جهت وجود سگ در خانه پیامبر).

[۳]. حجتى، سید محمد باقر، اسباب النزول، ص ۱۸۳ و ۱۸۴، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۷ش.