بی‌گمان اگر تمجید و یا توبیخی نسبت به یک شخص و در موضوع و زمان خاصی انجام پذیرد، نمی‌توان همواره آن‌را در موضوعات و زمانهای دیگر سرایت داد، مثلاً اگر سربازی در یک نبرد خود با دشمنان، شجاعتی به خرج داده و شایسته مدال افتخار شد، معنایش آن نیست که او در جبهه سیاسی و اقتصادی نیز شایسته چنین مدالی است و حتی به این معنا هم نیست که او عملکرد خوبی در تمام نبردهای نظامی داشته و خواهد داشت. در نقطه مقابل، اگر فردی در جبهه جنگ دارای نقطه ضعفی بوده و توبیخ شد، نمی‌توان نتیجه گرفت که او در عرصه‌های دیگر نیز توانایی انجام هیچ کاری را ندارد! این سخنی است که عقل و عرف آن را می‌پذیرند.
امّا برخی از تمجیدها و توبیخها به گونه‌ای است که به اصطلاح اندیشمندان علم اصول «ابای از تخصیص دارد»؛ یعنی یک سخن عام الشمولی است که با توجه به قراین پیرامونی نمی‌توان آن را محدود به زمان و مکان خاصی کرد.
با توجه به آنچه گفته شد، معتقدیم با آنکه از برخی صحابه در مقاطعی خاص تعریف و تمجیدهایی به عمل آمده است، اما اینگونه نبوده که مانند امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) از فردی چنان تمجید شود که هرگونه مخالفتی با عملکرد او به نوعی مخالفت با اسلام ارزیابی شود.
در راستای آنچه گفته شد به چند حدیث که به نظر ما تخصیص‌بردار نیست اشاره می‌کنیم:
۱٫ امّ سلمه: رسول خدا(ص) همیشه می‌فرمود: «لا یُحِبُّ عَلِیًّا مُنافِقٌ، وَلا یُبْغِضُهُ مُؤْمِنٌ»؛
[۱] هیچ‌ منافقی على را دوست ندارد و هیچ مؤمنی نیز او را دشمن نمی‌دارد.
۲٫ ابوذر غفارى: «ما کنّا نعرف المنافقین على عهد رسول الله الاّ بثلاث: بتکذیبهم الله و رسوله، والتخلّف عن الصلاه، و بغضهم علی بن ابی طالب»؛
[۲] در زمان پیامبر خدا(ص) منافقان را تنها با سه ویژگی می‌شناختیم: سخنان خدا و پیامبرش را باور نمی‌کردند،  در نمازهای جماعت شرکت نداشته و با على بن ابی‌طالب کینه داشتند!
۳٫ ابوسعید خدرى: «کُنَّا نَعْرِفُ الْمُنَافِقِینَ مِنَ الْأَنْصَارِ بِبُغْضِهِمْ عَلِیًّا»؛
[۳] ما جماعت انصار، منافقان را با دشمنى على می‌شناختیم. وی همچنین از رسول خدا(ص) نقل می‌کند: «لا یبغض علیّاً الاّ منافق او فاسق او صاحب دنیا»؛[۴]على را به جز منافق یا فاسق یا دنیاطلب دشمن ندارد.
۴٫ پیامبر اسلام(ص): «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُما دارَ»؛
[۵] على با حق و حق با على است، حق بر همان محوری می‌گردد که علی در همان محور در حال گردش است.
۵٫ پیامبر اسلام(ص): «أَنَّ اللهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَهَ وَ یَرْضَى لِرِضَاهَا»؛
[۶] خداوند با خشم و ناراحتی فاطمه(س)،خشمگین شده و با خوشنودی فاطمه خشنود می‌شود.
با توجه به مطالبی که بیان شد؛ در می‌یابیم که سخنان پیامبر در مورد علی(ع) و فاطمه(س) با دیگر توصیفاتی که از برخی صحابه داشتند کاملاً متفاوت بوده و نمی‌توان آنها را مقید به زمان و مکان خاصی نمود.
علی(ع) وصی پیامبر(ص) و در تفسیری از آیه مباهله، مانند خود ‌حضرتشان بودند. پیامبر به صورت مطلق اعلام کرد که هر کس من مولای اویم علی نیز مولایش خواهد بود.
 جایگاه علی(ع) نسبت به پیامبر(ص)، مانند جایگاه هارون(ع) نسبت به موسی(ع) اعلام شده بود و …
چنین توصیفاتی را با این گستردگی و شمول در مورد دیگر صحابه نمی‌توانیم مشاهده کنیم.

 

منبع: اسلام کوئست


[۱]. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، تحقیق و تعلیق: شاکر، أحمد محمد، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج ۵، ص ۶۳۴، مصر، شرکه مکتبه و مطبعه مصطفی البابی الحلبی، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.

[۲]. طبری، أحمد بن عبد الله، الریاض النضره فی مناقب العشره، ج ۳، ص ۱۹۰، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ دوم، بی‌تا؛ متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، محقق: بکری حیانی، صفوه السقا، ج ۱۳، ص ۱۰۶،بیروت،مؤسسه الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۱ق. ، ح ۳۶۳۴۶٫

[۳]. ابن اعرابی بصری، أبو سعید بن أعرابی أحمد بن محمد، معجم ابن الأعرابی، ج ۱، ص ۳۰۰، عربستان سعودی، دار ابن الجوزی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق؛ أبو القاسم طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الاوسط، ج ۲، ص ۳۲۸، قاهره، دار الحرمین، بی‌تا.

[۴]. ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج‏۴۲،ص۲۸۵، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.

[۵]. شیخ مفید، الفصول المختاره، محقق: میر شریفی، علی،ص ۹۷، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.

[۶].الأمالی، ص ۳۸۴٫