سؤال: تنها فرزند ما یک دختر ۱۲ ساله است که موفّقیت های زیادی در مسائل درسی و قرآنی کسب کرده و چندین بار مورد تقدیر قرار گرفته است. مشکل این است که او ابراز محبّت زیادی به مادر می کند و مادر خودش را در آغوش می گیرد و به شدّت فشار می دهد. به طوری که مادرشان به این خاطر اذّیت می شوند و اگر مادر این کار را نپذیرد و او را پس بزند، انگشتان مادر را گاز می گیرد! با این که ایشان همیشه مورد تشویق بوده و تقریبا کمبودی از این جهت ندارد، چرا باید چنین احساسی داشته باشد؟
جواب:
این که گاهی اوقات بچّه ها در مسابقه ای شرکت میکنند و رتبه ای میآورند و تشویقی هم میشوند، به معنای بی نیاز شدن بچّه ها از توجّه نیست. بچّه ها، خصوصاً دختر خانم ها، توجّهی می خواهند که استمراری و دائمی و بر اساس نیازشان باشد.
ما باید بدانیم که توجّه به فرزندان، یک قالب واحد ندارد. به عنوان مثال مادری ممکن است بگوید: من دخترم را روزانه یک بار ببوسم و دو بار هم دست نوازش به سرش بکشم و سه بار هم به او بگویم آفرین، دیگر نیازش رفع میشود و کافی است؛ درحالی که این گونه نیست. نیاز به توجّه در انسان ها متناسب با زمان، مکان، روحیّات و حالات، متفاوت است.
گدایی محبّت
قطعاً زمان هایی که بچّه نیاز به توجّه دارد و میبیند که آن توجه اتّفاق نمیافتد از روی حرص این کار را میکند و در واقع میخواهد بگوید: چرا الان که من نیاز به توجّه دارم، توجّه نمیکنید. اصلاً شاید او نمی خواهد به مادرش هم محبّت کند و شاید این بچّه با رفتارش از جانب مادر گدایی عاطفی و توجّه میکند. لذا باید این اتّفاق بیفتد.
سنّ نوجوانی، سن توجّه
همانطور که قبلاً اشاره کردیم، سنّ ۱۲ سالگی سنّ نوجوانی است و خصوصاً دختران در این سن نیاز به توجّه زیاد دارند. پدر در اینجا نقش بسزایی دارد و بنا به تعبیری که به کار بردیم، دخترها وقتی به سن نوجوانی میرسند، پدر باید نقش دوست پسر را برای آن ها بازی کند و با دخترش ارتباط تنگاتنگ داشته باشد؛ یعنی با یکدیگر به گردش بروند، بستنی بخورند و قدمی با هم بزنند. این توجّهات در این سن نیاز است.
البته من نمی خواهم توقّعات و انتظارات دختر خانم های نوجوان را بالا ببرم؛ ولی می خواهیم بگوییم که اصلا نوجوانی سنّی است که نیاز به توجّه در آن زیاد است؛ چه در پسرها و چه در دخترها؛ ولی در دخترها بیشتراست.
انفجار عاطفی
یک مخزن بخار اگر سوپاپ اطمینان نداشته باشد، منفجر می شود. بچّه ها نیز همین طور هستند. در حقیقت توجّه اگر تدریجی باشد، همان سوپاپ اطمینان است و به حدّ انفجار نمیرسد. امّا گاهی این نیاز به حدّ انفجار میرسد و خیلی مواقع ممکن است حتّی در حدّ یک انتقام گیری عاطفی و نوع جنون آنی باشد. لذا توصیه ی من این است که محبّت به صورت استمراری و بر اساس ظرفیت فرزندان و متناسب با زمان و مکان و نیاز او باشد.
بیشتر شدن ارتباط عاطفی
وقتی فرزند ما مثلاً مشغول درس است و مشغولیت های زیادی دارد، شاید محبّتی هم به آن اندازه نیاز نداشته باشد؛ امّا وقتی مشغولیت هایش کم تر میشود و فعالیتش کم است، این نیاز را دارد و در آن جا باید مادر به فرزندش توجّه کند. پدر نیز همین طور؛ اتّفاقاً بخشی از نقش عاطفی را در زندگی باید پدر بازی کند و نقش پدر پر رنگ تر است و این ارتباط عاطفی با فرزند به دلیل ویژگی هایی که در سنّ نوجوانی برای دختر خانم ها اتّفاق می افتد، باید بیش تر شود.
ارتباط با هم سالان
یکی از نکات مهم این است که ارتباط با همسالانی که هم جنس کودک هستند، حتماً باید وجود داشته باشد و البته این ارتباطات باید دوستانه ولی کنترل شده باشد؛ چراکه ما امروزه با آفتی در دوران نوجوانی مواجه هستیم و آن این است که گاهی ارتباط با همسالان همجنس، یک ارتباطات عاطفی بیش از اندازه میشود و اتّفاقاً این مشکل در بچّه هایی رخ میدهد که پدر و مادر نیاز عاطفی آن ها را به اندازه برآورده نمیکنند.
ما نمونه هایی در مراجعین داشتهایم که گاهی اوقات مادرها مثلاً نامه های دخترشان را برای دختر دیگر آوردهاند و وقتی انسان این نامه را می خواند، تعجّب می کند که دو هم جنس چنین نامه ای را برای یکدیگر نوشته باشند. وقتی که موضوع بررسی کردیم، متوجّه شدیم که در آن خانه خلاء عاطفی وجود دارد؛ یعنی چون در خانه نیاز او فراهم نمی شود، بیرون از خانه به سراغ آن می رود.
تقسیم وظایف
این وظیفه باید تقسیم شود؛ یعنی پدر باید نقش خودش را در این ارتباطات عاطفی بازی کند و مادر هم نقش خودش را و همچنین دوستان او نیز هر یک نقشی دارند. اگر خواهر و برادری در خانه دارند، آن ها هم باید نقش خودشان را ایفا کنند. اگر این تقسیم بین همه صورت گیرد، آن وقت متعادل میشود و اگر یکی کم بگذارد، فشار آن بر روی دیگری میآید و حدّاقل ممکن است فرد، خودش دچار یک سری خلاءهای عاطفی شود.
پاسخ دهید