آبروی مردم مثل خون مردم است. «عِرضُ المؤمنِ کَدَمِه» روایت است عرض مؤمن، آبروی مؤمن مثل خون مؤمن است. همین‌طور که خون او را بریزیم، او را از بین بردیم، آبروی او را هم ببریم، او را از بین بردیم. شخصیت مهمتر از شخص است. شما شخصی خود را نابود می‌کنید، دل شما می‌سوزد. می‌گویید: فلانی با دندان خود، گوش فلانی را کنده است. همه هم ناراحت می‌شوند. این کسی که پشت سر او حرف زدی، همه فکر می‌کردند این آدم خوبی است، حالا او را از چشم مردم انداختی، این کمتر از کندن گوش است، کمتر از کندن زبان است، کمتر از قطع دست است. حیثیّت او را بردی، اعتماد جامعه را نسبت به این سلب کردی. «أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ»[۱]‏ٌ خیلی عجیب است باز. نمی‌‌فرماید: «فَتَکرَمُوهُ»؛ «فَکَرِهْتُمُوهُ» این دیگر فطری است. اوّل گفت: آیا یک نفر از شما پیدا می‌شود؟ یعنی حتّی یک نفر هم حاضر نیست یک کسی را بکشد، بعد هم گوشت او را بخورد، گوشت مرده را بخورد. یک نفر هم پیدا نمی‌‌کنید، مگر داعش باشد. جوان شیعه را بکشد، قلب او را دربیاورد. مگر هند جگرخوار، مادر ناپاک و پست معاویه باشد که بخواهد یک شهیدی را آن‌طور مثله بکند و جگر او را بخورد و الّا آدمی که فطرت او هنوز از بین نرفته است، حتّی یک نفر را هم پیدا نمی‌‌کنید ولو کافر هم باشد، کافر هم این کار را نمی‌‌کنید، هیچ کسی گوشت مردار یک بشر را نمی‌‌خورد. بعد می‌فرماید: «فَکَرِهْتُمُوهُ» یعنی این‌قدر مسلّم است؛ مثل «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَهُ»[۲] است، هنوز قیامت نیامده است، امّا خدا به لفظ ماضی بیان کرده است. «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَهُ» یعنی این‌قدر روشن است، کأنّ واقع شده است، هیچ قابل انکار نیست. «فَکَرِهْتُمُوهُ» یعنی شما که دوست ندارید. یعنی بد آمدنی است، مسلّم شما این را دوست ندارید، منزجر هستید از این‌که یک چنین کار کثیفی را انجام بدهید. انجام نمی‌‌دهید. امّا غیبت که بدتر از این است. چرا می‌خوری؟ چرا گوشت این و آن را می‌خوری؟ چرا آبروی این و آن را می‌بری. چرا با حیثیّت‌ها ‌بازی می‌کنی؟ چرا یک کسی که یک وجهه‌ای دارد، می‌تواند برای شما هم یک خدمتی بکند، چرا وجاهت او را از بین می‌بری؟ چرا دل‌ها ‌را نسبت به این سرد می‌کنید؟ جامعه یک نفر لازم ندارد که به این دلگرم باشد، همه خراب هستند؟ خوب چرا همه را خراب می‌کنید. پشتوانه‌های خود را دارید از بین می‌برید.


[۱]– سوره‌ی حجرات، آیه ۱۲٫

[۲]– سوره‌ی واقعه، آیه ۱٫