امام علی(علیه السلام) چه راه کارهایی را برای اصلاح اخلاق و تهذیب نفس بیان می کنند؟
یکی از محورهای بنیادین و مهم در نهج البلاغه موضوع اخلاق و راه کارهای عملی و سلوکی برای تهذیب اخلاق و تزکیه نفس است. امیرمؤمنان درباره اهمیت و جایگاه ویژه «اخلاق» می فرمایند:
«و لا قرینَ کَحُسن الخلق»؛[۱] «هیچ همنشینی مانند اخلاق نیک و زیبا نیست».
«و أکرم الحسبِ حُسن الخُلُق»؛[۲] «گرامی ترین شرافت و بزرگی اخلاق نیک است».
«کفی بالقناعه مُلکاً، و بحُسن الخُلق نعیماً»[۳] «قناعت برای پادشاهی و اخلاق نیکو برای برخورداری از ناز و نعمت کافی است».
با توجه به اهمیت اخلاق نیکو، در گام نخست شایسته است ریشه و اساس بدخویی و اخلاق ناپسند از دیدگاه امام(علیه السلام) شناخته شود تا بتوان آن را اصلاح و درمان نمود.
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) سه خصلت و ویژگی نفسانی را سرچشمه و انگیزه تمام گناهان و رفتارهای ناپسند می دانند و می فرمایند:
«الحرصُ و الکبرُ و الحسدُ دواعٍ إلی التَّقحُّمِ فی الذّنوب»؛[۴] «حرص و تکبّر و حسد موجب بی پروایی در گناهان می شود.»
امروزه درباره انگیزه های جرم و جنایت پژوهش های خوبی انجام شده است؛ امام(علیه السلام) که خود انسان کامل اند و به راه های نفوذ شیطان آگاه هستند، سه صفتِ ناپسند حرص، خودبزرگ بینی و حسد را انگیزه اصلی ارتکاب همه گناهان و جرایم می دانند.
از میان این سه رذیلت اخلاقی می توان تکبر و خود بزرگ بینی را بنیادی ترین صفت ناپسند اخلاقی دانست که حتی طمع و حسد هم برخاسته از کبر و غرور می باشد. امام علی(علیه السلام) حسادت قابیل نسبت به هابیل را برخاسته از تکبّر و خود بزرگ بینی او می دانند:
«و لا تکونوا کالمتکبّر علی ابنِ أُمّه مِن غیر ما فضلٍ جعلهُ اللهُ فیه سوی ما ألحقتِ العظمهُ بنفسه من عداوه الحسد، و قَدَحتِ الحمیهُ فی قلبه من نار الغضب و نفخ الشیطان فی أنفه من ریح الکبر الّذی أعقبه الله به الندامه، و ألزمه آثام القاتلین اِلی یوم القیامه»؛[۵] «شما مانند قابیل که به فرزند مادرش [هابیل] تکبّر ورزید نباشید. خداوند قابیل را بر هابیل برتری نداده بود اما خود بزرگ بینی، او را در ورطه حسادت افکند و عصبیت آتش خشم را در دلش برافروخت. شیطان نیز باد کبر و غرور در دماغش دمید، همان کبری که خداوند به دنبالش ندامت و پشیمانی قرار داد، و گناه هر قاتلی را تا روز قیامت برگردن او انداخت».
امام(علیه السلام) در این فراز نورانی دو صفت ناپسند حسادت و غضب را نشأت گرفته از کبر و عصبیت دانسته و نقش شیطان در دمیدن باد غرور و خود بزرگ بینی در قابیل را مهم و اساسی می دانند. آری ابلیس که عبادت ها و اعمال طولانی و تلاش های فراوانی را به خاطر ساعتی تکبّر و غرور تباه ساخت؛ در حالی که ششهزار سال – که معلوم نیست از سال های دنیایی است یا سال های آخرتی[۶]– خدا را بندگی کرده بود. آری، خداوند او را به خاطر تکبّرش کوچک ساخت، و به سبب گردن فرازیش به چاه مذلّت و خواری در انداخت.[۷]
امام(علیه السلام) در خطبه قاصعه که طولانی ترین خطبه نهج البلاغه است محور اصلی سخنان خود را بیماری نفسانی تکبّر و خود بزرگ بینی قرار داده و راه های مقابله با این صفت ناپسند را بیان می کنند. امام علی(علیه السلام) در این خطبه می فرمایند:
«سپاس و ستایش خدای را که لباس عزّت و بزرگی و کبریایی بر تن کرد، و آن را برای خود برگزید و بر آفریدگانش ممنوع ساخت و آن را قرقگاه و حریم خود ساخت و بر دیگران حرام نمود. این لباس را برگزید؛ چون جلالت و عظمت از آنِ اوست. خداوند بر هر بنده ای که در این دو وصف [عزّت و بزرگی] با او ستیزه نماید لعنت فرستاد. کبر و خودپسندی به ابلیس روی آورد، و بر آدم به آفرینش خود نازید، و به اصل و ریشه خود [که آتش بود] بر او تعصّب ورزید. این دشمن خدا [ابلیس] پیشوای متعصّبان و پیشرو مستکبران است.»[۸]
سپس امام(علیه السلام) مردم را از سرانجام شوم کبر و غرور بر حذر می دارند می فرمایند:
«تکبّر عظیم ترین دام ابلیس، و بزرگ ترین حیله اوست، مکری است که چون زهر کشنده در دل مردان راه یابد و با آن در افتد».
پس از آنکه ریشه و منشأ همه صفات ناپسند یعنی تکبّر و خود بزرگ بینی شناخته شد؛ شایسته است به برخی از راه کارهای عملی و راه های درمان این بیماری بزرگ و آسیب زا از دیدگاه امام علی(علیه السلام) اشاره شود:
۱ – شناخت عظمت خداوند
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) مالک اشتر را اینگونه هشدار می دهند:
«إیّاک و مساماهَ اللهِ فی عظمته ، والتّشبّه به فی جبروته، فأنّ الله یذلّ کلّ جبّارٍ و یهین کلَّ مختالٍ»؛[۹] «بپرهیز از اینکه خود را در عظمت با خداوند برابر داری، و در جبروت و بزرگی خود را شبیه او سازی زیرا خداوند هر جبّار و گردنکشی را خوار و هر متکبّری را پست و بی مقدار می کند».
امام(علیه السلام) برای مهار کردن تکبّر و خودپسندی به مالک توصیه می کنند که عظمت و بزرگی خداوند را همواره بیاد آور:
«هرگاه سلطه و قدرتی که داری در تو نخوت یا تکبّری پدید آورد، به عظمت سلطنت و پادشاهی خداوند که بالاتر از توست بنگر و قدرتش بر تو را ببین که تو آن اندازه بر خودت قدرت نداری. این توجّه، غرور و سرکشی ات را فرومی نشاند و سرافرازی را از تو بازمی دارد و عقل و خردی که از تو دور گشته را به تو بازمی گرداند»[۱۰]
انسان اگر توانمندی های محدود و ناچیز خود را با قدرت و کمالی بی نهایت بسنجد و بداند هر چه دارد از آنِ خداوند است و او فقیر محض است؛ دیگر ذرّه ای کبر و نخوت در خود احساس نمی کند.
۲ – عبادت و مناسک
مهمترین حکمت عبادت ها و کرنش ها در برابر کمال و زیبایی نامتناهی، زدودن تکبّر و نخوت ها و خودبینیهاست.
امام علی(علیه السلام) مهمترین فلسفه وجوب نماز را تکبّر زدایی می دانند:
«فرض الله الأیمان تطهیراً من الشّرک، والصلاهَ تنزیهاً عن الکبر»؛[۱۱] «خداوند ایمان را برای پاک شدن از آلودگی شرک واجب نمود، و نماز را برای پیراسته شدن از کبر و خود بزرگ بینی».
انسان نمازگزار در برابر عظمت خداوند برترین عضو خود را که پیشانی است بر پست ترین چیزها که خاک است قرار می دهد تا بگوید خداوندا من از خودم مالک هیچ چیزی نیستم به جز فقر و نداری. وقتی خلیفه خداوند امام سجاد(علیه السلام) خود را «أفقر الفقراء»[۱۲] در برابر خداوند می داند، پس ما انسان های ناچیز چه باید بگوییم.
سیدالسّاجدین و زین العابدین(علیه السلام) درباره محبوب ترین بندگان خداوند می فرمایند:
«و أنّ أحبّ عبادک إلیکَ مَن ترک الأستکبارَ علیکَ، و جانبَ الأصرارَ، و لَزِم الأستغفار»؛[۱۳] «محبوب ترین بندگان تو آن کسی است که در برابر تو سرکشی نکرده و استکبار نورزد، و از پافشاری بر گناه بپرهیزد، و پیوسته استغفار کند».
امام علی(علیه السلام) در خطبه قاصعه پس از بیان آثار منفی تکبّر و خودپسندی راه کار عملی مبارزه با آن را اینگونه بیان می کنند:
«خداوند با نماز و زکات، و سختی روزه گرفتن در ماه رمضان بندگان خود را از گزند [گردن کشی و تبهکاری و ستم] بر کنار ساخته، تا اندام هایشان را از گناه آرام نماید، و دیدگانشان را خاضع گرداند، و جانشان را خوار و فروتن سازد، و دلشان را از برتری طلبی پایین آورد، و کبر و نخوت را از ایشان دور نماید. چون در این عبادت ها نمادهای فروتنی است، مانند چهره شاداب را به تواضع بر خاک ساییدن، و کوچکی خود را با چسباندن اندام های پاکیزه بر زمین نشان دادن، و خاکساری خود را با لاغر شدن در اثر روزه داری نمایاندن».[۱۴]
سپس امام(علیه السلام) در پایان این فراز می فرمایند:
«أُنظروا إلی ما فی هذه الأفعال مِن قمع نواجم الفَخر و قدع [قطع] طوالع الکِبر»؛[۱۵] «و آثار نیکوی این عبادت ها را بنگرید که چه سان جوانه های فخرفروشی را بر می کند و مانع رویش نهال های تکبّر و خودپسندی می گردد.»
امام علی(علیه السلام) درباره چگونگی عبادت اینگونه به حارث همدانی سفارش می کنند:
«نفس خویش را در کار عبادت فریب ده، و با او مدارا کن و بر او سخت مگیر. و هنگامی که نشاط و فراغت دارد به عبادتش آر، مگر در عباداتی که بر تو واجب است، که به ناچار باید آن را در زمان معین خویش به جای آوری»[۱۶]
۳ – یاد مرگ
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در نامه ۳۱ نهج البلاغه در پندی ارزشمند به فرزندشان امام حسن(علیه السلام) می فرمایند:
«أحی قلبکَ بالموعظه، و أمِتهُ بالزّهاده، و قوّهِ بالیقین، و نوّره بالحکمه و ذلّلـه بذکر الموت»؛[۱۷] «دلت را با موعظه زنده کن، و با بی میلی و بی رغبتی به دنیا بمیران؛ آن را با یقین قوی ساز، و با حکمت روشن کن، و با یادِ مرگ فروتن و خوار گردان».
یاد مرگ و تنهایی و تاریکی قبر و سختی جان کندن، نفس سرکش انسان را مهار می نماید.[۱۸]
امام(علیه السلام) به فرزند گرامیشان امام حسن(علیه السلام) می فرمایند:
«تو در راه به سوی آخرتی و شکار مرگ که گریزنده از آن رهایی نیابد و هر کس را بجوید دریابد و ناچار گریبانش را بگیرد. پس بر حذر باش از اینکه مرگ تو را در حال گناه دریابد، گناهی که با خود می گفتی از آن توبه می کنم، و آن گاه مرگ میان تو و توبه ات فاصله انداخت و بدین صورت خود را هلاک سازی».[۱۹]
امام(علیه السلام) نیز می فرمایند:
«عجبت للمتکبّر الّذی کان بالأمس نطفهً، و یکون غداً جیفهً»؛[۲۰] «در شگفتم از متکبّری که دیروز نطفه ای بود و فردا مرداری خواهد شد».
آری نطفه و مردار در چند چیز با هم شباهت دارند؛ هر دو بدبو و متعفن هستند، هر دو بی جان و ناتوان هستند، و هر دو مورد تنفّر و انزجار می باشند؛ چرا انسانی که چنین آغاز و انجامی دارد فخر فروشی و تکبر ورزد؟!
۴ – انس با قرآن
قرآن کریم خود را شفا و درمان دردهای سینه ها و جان ها معرفی می کند:
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَهٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ»؛[۲۱]
«ای مردم، به یقین، برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی، و درمانی برای آنچه در سینههاست»
در جای دیگر قرآن می فرماید:
«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ»؛[۲۲]
«ما آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل می کنیم».
قرآن کریم هم مایه درمان و شفای بیماری ها و آلودگی های روحی و شخصیتی است و هم شفای دردهای جسمانی است؛ ازاین رو با تلاوت قرآن و تدبّر در معانی و مفاهیم نورانی آن و رفتار بر طبق آن می توانیم دردهای نفسانی مانند تکبّر و حسد و خشم را درمان کنیم؛ امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در این باره می فرمایند:
«فاستشفوه مِن أدوائکم، واستعینوا به علی لأوائکم، فأنّ فیه شفاءً مِن أکبر الدّاء: و هو الکفرُ و النّفاق، والغیّ و الضّلال، فاسألوا اللهَ به و توجّهوا إلیه بحبّه»؛[۲۳] «دوای درد خویش را از قرآن بجویید، و برای غلبه بر مشکلات خود از آن یاری بخواهید، زیرا قرآن دوای بزرگ ترین بیماری یعنی کفر و نفاق و تباهی و گمراهی است. پس با توسّل به قرآن حاجات خود را از خدا بخواهید، و با عشق به قرآن به خدا روی آورید».
آری قرآن ریسمان استوار خدا و راه ایمن اوست. بهار دل است و چشمه های دانش را در خود دارد، و دل ها را جز قرآن جلایی نیست؛ «ما للقلب جلاءٌ غیره»[۲۴]
امام(علیه السلام) در فرازی دیگر می فرمایند:
«و تعلّموا القرآن فأنّه أحسنُ الحدیثِ؛ و تفقّهوا فیه فأنّه ربیع القلوب، و استشفوا بنوره فأنّه شفاءُ الصّدور، و أحسنوا تلاوَته فأنّه أَنفعُ القَصَص»؛[۲۵] «قرآن را بیاموزید که بهترین سخن است، و آن را نیک بفهمید و در آن اندیشه نمایید که بهار دلهاست، و از نورهدایت آن شفا و بهبودی بجویید که قرآن شفای سینههاست، و آن را نیکو تلاوت کنید که سودمند ترین سرگذشت هاست».
۵ – تقوا و خویشتن داری
تقوا از رایج ترین کلمات نهج البلاغه است. در کمتر کتابی مانند نهج البلاغه به عنصر تقوا تکیه شده است، و در نهج البلاغه به کمتر معنی و مفهومی به اندازه تقوا عنایت و توجه شده است.
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) «تقوا» را رئیس اخلاق می خوانند:
«التّقی رئیس الأخلاق»؛[۲۶] «خویشتن داری و تقوا در رأس همه خُلق هاست».
امام(علیه السلام) در خطبه ای دیگر درباره کارکردهای تقوا می فرمایند:
«فأنّ تقوی الله دواء ُ داء قلوبکم، و بَصَرُ عمی أفئدتکم، و شفاء مرض أجسادکم، و صلاح فساد صدورکم، و طهور دَنَس أنفسکم و جلاءُ عشا أبصارکم و أَمَنُ فزعِ جأشکم، و ضیاء سواد ظُلمَتکم»؛[۲۷] «تقوا دوای درد دل ها و نفس های شما، برطرف کننده کوری قلب هایتان، شفای بیماری بدن هایتان، زداینده فساد و تباهی سینه هایتان، پاک کننده آلودگی نفس هایتان، جلای پرده دیدگانتان، و ایمن بخش ترس دل هایتان، و روشنی بخش تاریکی جهل شماست».
پرسش مهم در اینجا آن است که: حقیقت و معنی «تقوا» چیست؟
استاد شهید مطهری درباره معنی تقوا می گوید: «معروف در ترجمه ها این است که تقوا را گاهی به «ترس» و گاهی به «اجتناب» ترجمه می کنند، اگر بعد از آن خدا ذکر شده باشد «إتّقوا الله» می گویند یعنی از خدا بترسید، و اگر معصیت ذکر شده باشد «إتّقوا المعاصی» یعنی از گناهان اجتناب کنید. ولی مفهوم کلمه تقوا نه اجتناب است نه ترس؛ البته تا حدی ملازم با این دو هست، یعنی هر جا تقوا باشد ترس و خشیت الهی و اجتناب از گناهان هم هست ولی خود این لغت نه به معنی اجتناب و نه به معنی ترس است.
تقوا از ماده «وَقی» به معنی نگهداری است؛ تقوای از معاصی در واقع معنایش «خود نگهداری» است. خود این، یک حالت روحی و معنوی است که از آن تعبیر به «تسلّط بر نفس» می کنند. اینکه انسان بتواند خود بر خود و در واقع اراده و عقل و ایمانش بر خواهش ها و هوسهایش تسلّط داشته باشد به طوری که بتواند خودش خودش را نگه دارد، این نیروی خود نگهداری اسمش تقواست. اساس تربیت دینی همین است که انسان خود بر خود مسلط باشد»[۲۸]
تقوا به عنوان یک حالت روحی و معنوی است که اثرش کنترل و مالکیت نفس است، لازمه بی تقوایی و پیروی از هوای نفس، ضعف و زبونی و بی شخصیت بودن در برابر محرک های شهوانی و هواهای نفسانی است. لازمه تقوا قدرت اراده و شخصیت معنوی داشتن و مالکیت بر خویشتن است، مانند سوار ماهری که بر اسب تربیت شده ای سوار است و با قدرت و تسلط کامل آن اسب را در جهتی که خود انتخاب کرده می راند و اسب بهراحتی اطاعت می کند.[۲۹]
امیرمؤمنان در نامه ۴۵ نهج البلاغه که از زیباترین و درس آموزترین سخنان است؛ به عثمان بن حنیف، کارگزار خود در بصره اینگونه می نویسند:
«آگاه باشید که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه کهنه، و از غذا و طعام آن به دو قرص نان بسنده کرده است. بدان که شما نمی توانید اینگونه زندگی کنید، ولی با ورع و کوشش [در راه خدا] و پاکدامنی و درستکاری من را یاری دهید.»[۳۰]
آری این جمله نورانی امام(علیه السلام) در این نامه که می فرمایند:
«و لکن أعینونی بورعٍ واجتهادٍ، و عفّهٍ و سَداد» بایستی سرمشق زندگی برای پیرو حقیقی امام علی(علیه السلام) باشد. «ورع» همان مرتبه شدید تقوا و خویشتنداری است.
یکی از شاخه های تقوا «حلم» و «صبر» و بردباری است؛ امام(علیه السلام) می فرمایند:
«الحِلمُ غِطاءُ ساتر، والعقلُ حُسامٌ قاطع، فاستُرخَلل خُلقک بحلمک، و قاتِل هواک بعقلک»؛[۳۱] «بردباری پرده ای پوشاننده، و خِرد شمشیری برّان است؛ پس عیب ها و کاستی های اخلاقت را با بردباری بپوشان، و با عقل و خرد خویش به نبرد با هوا و هوست برخیز».
امام(علیه السلام) در نامه ۳۱ به امام حسن(علیه السلام) می فرمایند:
«و عوِّد نفسک التَّصبُّرَ علی المکروه، و نِعمَ الخُلُق التّصبُّر فی الحقّ»؛[۳۲] «خود را به صبر و پایداری در امور ناخوشایند عادت ده، که صبر و پایداری در راه حق، نیکو اخلاقی است».
از سخن امام(علیه السلام) به دست می آید که دستیابی به اخلاق نیکو از راه عادت دادن نفس و تمرین و ممارست به دست می آید.
یکی از شاخصه های مهم اخلاقی در سامان دهی روابط اجتماعی، میزان قرار دادن خود می باشد؛ بدین معنی که هر فردی از افراد جامعه آنچه را برای خود می پسندد برای دیگران هم بپسندد؛ امیرمؤمنان علی(علیه السلام) به زیبایی این معیار مهم اخلاقی را برای فرزند خویش امام حسن(علیه السلام) تبیین می کنند:
«یا بنی إجعل نفسک میزاناً فیما بینک و بین غیرک، فأحبِب لِغیرک ما تحبُّ لِنفسک، و اکرَه لهُ ما تکرهُ لها، و لا تظلم کما لا تحبّ أن تُظلم و أحسن کما تحبّ أن یحسن إلیکَ، واستقبح مِن نفسک ما تستقبحُهُ مِن غیرک، و ارْضَ من النّاس بما ترضاه لهم مِن نفسک و لا تقل ما لا تعلمُ و إن قلّ ما تعلمُ، و لا تَقُل ما لا تُحبّ أن یقال لک»؛[۳۳] «پسرم! در آنچه بین تو و دیگری است خود را میزان و ترازو قرار ده، پس برای دیگری بپسند آنچه برای خود می پسندی، و نخواه برای دیگری آنچه برای خود نمی خواهی، همانگونه که نمی خواهی بر تو ستم شود تو نیز به دیگران ستم مکن، نیکی کن چنانکه دوست داری به تو نیکی شود، کاری که از دیگران زشت می شماری از خودت نیز زشت شمار. و برای مردم راضی شو به آنچه برای خود از سوی آنان راضی می شوی. آنچه را نمی دانی مگو هر چند دانسته هایت اندک باشد، و آنچه را دوست نداری درباره تو بگویند تو نیز درباره دیگران مگو».
به راستی اگر این اصل مهم اخلاقی با شاخ و برگ های هفتگانه ای که امام(علیه السلام) برای آن شمرده اند در هر جامعه ای پیاده شود، صلح و صفا و امنیت و تعاون بر آن سایه می افکند و نزاع ها و کشمکش ها و پرونده های قضایی به حداقل می رسد.
همه مشکلات از آنجا نشأت می گیرد که گروهی همه چیز را برای خود می خواهند و تنها به آسایش و آرامش خود می اندیشند و انتظار دارند که دیگران درباره آنها کمترین ستمی نکنند ولی خودشان آزاد باشند و هر چه خواستند درباره دیگران انجام دهند و برای منافع و آبرو و آرامش دیگران ارزشی قائل نشوند.[۳۴]
منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:مصطفی عزیزی/پرسش وپاسخ دانشجویی
[۱] – کلمات قصار ۱۱۳، ص ۷۴۸٫
[۲] – کلمات قصار ۳۸ ، ص ۷۱۰٫
[۳] – کلمات قصار ۲۲۹، ص ۸۰۲٫
[۴] – کلمات قصار ۳۷۱، ص ۸۸۰٫
[۵] – خطبه ۱۹۲ معروف به خطبه قاصعه، ص ۴۰۸٫
[۶] – هر روز آخرتی معادل هزار سال دنیایی است «ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ» (سجده، آیه ۵).
[۷] – خطبه ۱۹۲، ص ۴۰۸ و ۴۱۰٫
[۸] – همان.
[۹] – نامه ۵۳، ص ۶۳۴٫
[۱۰] – همان.
[۱۱] – کلمات قصار ۲۵۲، ص ۸۱۲٫
[۱۲] – محتاج ترین فقیران، صحیفه سجادیه، دعای دهم.
[۱۳] – صحیفه سجادیه، دعای دوازدهم.
[۱۴] – خطبه ۱۹۲، ص ۴۲۱ و ۴۲۲٫
[۱۵] – همان، ص ۴۲۲٫
[۱۶] – نامه ۶۹، ص ۶۸۰؛ و کلمات قصار ۱۹۳ و ۳۱۲٫
[۱۷] – نامه ۳۱، ص ۵۷۸؛ خطبه ۲۲۶٫
[۱۸] – امام علی(علیه السلام) در خطبه ۲۲۱ پس از تلاوت آیه «أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ. حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ» به زیباترین وجه احوال رفتگان و پیام مردگان و حالت احتضار و جان کندن را توصیف می کنند. این همان خطبه ای است که ابن ابیالحدید معتزلی شارح نهجالبلاغه می گوید: به خداوند سوگند این خطبه را بیش از هزار مرتبه تا حالا خوانده ام و هر بار تأثیری شگرف از آن در خود یافته ام.
[۱۹] – نامه ۳۱، ص ۵۹۰٫
[۲۰] – کلمات قصار ۱۲۶، ص ۷۵۴؛ و کلمات قصار ۴۵۴، ص ۹۲۲٫
[۲۱] – یونس، آیه ۵۷٫
[۲۲] – إسرا، آیه ۸۲٫
[۲۳] – خطبه ۱۷۶، ص ۳۵۲٫
[۲۴] – همان، ص ۳۵۶؛ و خطبه ۱۸، ص ۳۸٫
[۲۵] – خطبه ۱۱۰، ص ۲۰۶٫
[۲۶] – کلمات قصار ۴۱۰، ص ۹۰۰؛ سرتاسر نهجالبلاغه سفارش به تقوا است؛ امام علی(علیه السلام) در این خطبه ها به آثار و برکات تقوا می پردازند: خطبه ۱۶، ۱۱۴، ۱۵۷، ۱۹۰، ۱۹۱، ۱۹۸، ۲۳۰، کلمات قصار ۹۵، ۱۳۰، ۳۸۸٫
[۲۷] – خطبه ۱۹۸، ص ۴۵۲٫
[۲۸] – مجموعه آثار، مطهری، ج ۲۷، ص ۱۶۱٫
[۲۹] – سیری در نهجالبلاغه، مطهری، ص ۲۱۷ ؛ استاد مطهری در این کتاب به طور مفصل درباره تقوا در نهجالبلاغه سخن گفته اند.
[۳۰] – نامه ۴۵، ص ۶۱۶٫
[۳۱] – کلمات قصار ۴۲۴؛ امام علی(علیه السلام) در کلمات قصار شماره ۴۶۰، ۴۲۲، ۲۰۶، ۲۰۷ به اهمیت حلم و بردباری می پردازند.
[۳۲] – نامه ۳۱، ص ۵۸۰٫
[۳۳] – نامه ۳۱، ص ۵۸۸٫
[۳۴] – پیام امام(علیه السلام)، مکارم، ج ۹، ص ۵۶۳٫
پاسخ دهید