چرا به خانواده ها تذکر نمی دهید که سخت گیری زیاد، ما جوانان و نوجوانان را خراب می کند؟ من نماز می خوانم و همچنین سعی می کنم که بقیّه ی واجبات را هم کامل انجام دهم؛ امّا سخت گیری والدین من را عذاب می دهد. والدین به خواسته های من عمل نمی کنند؛ ولی من باید کاملا [به خواسته های آن ها] عمل کنم. من باید چه کاری انجام دهم تا آن ها از این که من داخل اجتماع بروم، جلوگیری نکنند؟
استاد تراشیون: من می خواهم چند نکته را به نوجوانان و جوانان خوبی که شنونده این برنامه هستند، عرض کنم. گاهی والدین دغدغه هایی دارند که این دغدغه ها از تجربه ی سالیان زندگی آن ها سرچشمه می گیرد. در ضرب المثل های ما یا در محاورات ما نیز آمده است که “آن چیزی را که بزرگترها در خشت خام می بینند، جوانان در آینه نمی بینند“. لذا بچّه های ما نیز همین طور هستند. گاهی اوقات پدر و مادر این دغدغه را دارند که وقتی فرزند وارد اجتماع شود_ من باز هم این نکته را به نوجوانان خوبمان می گویم_ نکند در دام اعتیاد بیافتد، نکند در دام یک دوست ناباب گرفتار شود، نکند به یک سری گناهان ضد اخلاقی گرفتار شود، مانند نگاه به نامحرم یا این که آلودگی های بصری برای او ایجاد شود و این تیرهای شیطان به سمت او پرتاب شود؛
گاهی اوقات پدر و مادرها از این دست نگرانی ها دارند؛ لذا وقتی فرزند می گوید که می خواهم به فلان پارک بروم و می گوید که با دوستم می خواهم بروم، [درست است که] راست می گوید و ممکن است که صرفا یک تفریح سالم و ساده باشد، امّا پدر و مادر این پارک را می شناسند و می داند که در آنجا آلودگی ها زیاد است؛ لذا همین مورد آن ها را نگران می کند و [همین امر باعث می شود که به فرزند] بگویند: اگر می خواهی به پارک بروی، بیا با خودمان برویم. چرا؟ چون می گویند وقتی در کنار پدر و مادر باشی، حجب و حیایی وجود دارد و آن آسیب ها دیگر نیست.
وقتی شما وارد یک پارک می شوید، می بینید آن جوانی که با خانواده اش آمده است، چه رفتاری دارد و آن جوانی که با دوستانش آمده است، چه رفتاری دارد [و متوجه تفاوت رفتار آن ها می شوید]. این ها واقعیتی است که پدر و مادر آن را می بینند و حس می کنند که اگر این آزادی عمل را به فرزندشان بدهند، این فرزند ممکن است که در دام خیلی از گناهان گرفتارشود؛ لذا در این زمینه ها تابع پدر و مادر بودن خوب است.
من توصیه ای به والدین محترم دارم [و آن این است که] گاهی اوقات جملات و کلمات نباید بوی سخت گیری داشته باشد، یا [به گونه ای باشد که] بچّه ها حس کنند ما به آن ها اعتماد نداریم. سلب اعتماد هم نباید باشد. گاهی اوقات باید بنشینیم و با آنها خوب صحبت کنیم؛ مثلا بگوییم: مادرجان، نمی خواهم بگویم که در آنجا مشکلی برای تو به وجود می آید یا نمی خواهم بگویم که تو بچه ی مشکل داری هستی، ولی انسان عاقل بچّه ی سالم خود را در یک محیط آلوده و پر از ویروس و بیماری نمی فرستد؛ زیرا ممکن است این بچّه ی سالم، در آنجا دچار آلودگی شود. لذا ما می گوییم: بهترین هنر برای والدین این است که با بچّه های خود یک ارتباط خوب کلامی داشته باشند.
من می خواهم چند نکته در باره ی همین ارتباط کلامی خدمت شنوندگان عزیز و محترم عرض کنم؛ فرقی هم نمی کند که [مخاطبان چه کسانی باشند]؛ چه نوجوانان و جوانان، چه پدر و مادرهایی که شنونده این برنامه هستند، [مورد خطاب حرف های بنده هستند].
اوّلین نکته این است که ما در ارتباط کلامی از الفاظ خوب استفاده کنیم. در کلمات محاوره ای ما “بنشین و بفرما و بتمرگ“ هر سه یک مفهوم را دارد؛ ولی چقدر خوب است که ما از کلمه ی “بفرما“ استفاده کنیم و لفظ خوب را به کار ببریم؛ ولو این که این شخص فرزند ما باشد. [در ارتباط کلامی] دچار هیجان نشویم. من این نکته را به نوجوانان می گویم که دوره نوجوانی دوره ی هیجان است. یک وقت دچار هیجان نشویم و [این طور نباشد که] بد صحبت کنیم یا از الفاط بدی استفاده کنیم.
نکته دوّم این است که لحن خوبی داشته باشیم؛ یعنی از لحن زیبا استفاده کنیم. کارشناسان می گویند که وقتی شما از لحن خوبی استفاده کنید، نفوذ الفاظ شما ممکن است که تا چهل در صد افزایش پیدا کند. [به عنوان مثال] روی این میز یک جعبه دستمال کاغذی است؛ اگر یک نفر به من بگوید که آقای تراشیون یک برگ از این دستمال کاغذی را به من بده، ممکن است در بار اوّل به او بگویم بیا! [با این حرف اگرچه به این شخص] توهین نکرده ام، ولی خوب هم حرف نزدم.
یک عبارت دیگر [در پاسخ به درخواست شخص] این است که به او بگویم “بفرما“. ببینید این دفعه از لفظ مناسب استفاده کردم و از دفعه قبل هم بهتر شد؛ ولی یک وقتی هست که می خواهم لحن خوب را هم چاشنی آن کلمه ی بفرما کنم [مثلا با لحنی زیبا در پاسخ] می گویم: “بفرمایید“. همین که لحن خوب در کنار لفظ خوب بیاید، تأثیر و عمق کلام را در مخاطب افزایش می دهد؛ لذا در محاوره ی والدین با فرزندان و همچنین فرزندان با والدین، سعی کنید که نزاکت را رعایت کنید. سعی کنید از الفاظ خوبی استفاده کنید و لحن خوبی داشته باشید. این ها تاثیرات خوبی می گذارد.
لذا هر وقت دیدیم که دچار هیجان شدیم، بهتر است در آن حالت چیزی نگوییم. در اینجا باید خاموش بود، لب را فرو بست و چیزی نگفت؛ چون می دانید که در اوج هیجانات، عقلانیّت کاهش پیدا می کند و فرد نمی تواند مدیریت کند که چه چیزی را به طرف مقابلش انتقال می دهد و چه کلامی را می گوید.
نکته آخری که من می خواهم خدمت والدین عرض کنم [این است که] علاوه بر اینکه حرف را با لفظ خوب و با لحن خوب بگوییم، [باید توجه داشته باشیم همانطور که] در چند برنامه ی قبل عرض کردم، نوجوان ها و جوان های ما در دورانی هستند که می خواهند مسائل را تحلیلی بپذیرند. [اگر مسائل را] عاطفی هم بگوییم، عیبی ندارد؛ مثلا به او بگویید: وقتی تو به بیرون می روی، من نگرانت می شوم. ولی بیایید این نگرانی را برای او تحلیل کنیم و به او دلیل دلواپسی خود را بگوییم؛ البته نباید به او بگوییم که هر چیزی را که من می گویم، تو باید گوش کنی! این کار باعث می شود که فرزندان بگویند: والدین با ما سخت گیری می کنند.
یک مقدار جلوتر برویم. در بحث نوجوانی عرض خواهم کرد که هنر والدین باید به گونه ای باشد که بچّه ها حرف های ما را از زبان خودشان بزنند و ما [خواسته های خود را] از زبان آنها بشنویم. این کار واقعا هنر می خواهد؛ مثلا ما [در این موضوع] تحلیل خود را بیان می کنیم و بعد به او می گوییم: حالا مادرجان، خود تو قضاوت کن! آیا جا ندارد که من نگران باشم؟ سپس ببینیم که او چه می گوید.
وقتی شما [درخواست خود را] عاطفی و قشنگ گفتید و با لحن زیبا به حرف خود عمق دادید و قضیّه را تحلیل کردید، خب این بچّه می پذیرد؛ زیرا نه در هیجان قرار گرفته است، نه عصبانی می شود؛ حتی یک وقت می بینید که به شما می گوید: بله مادر، من به شما هم حق می دهم؛ ولی حالا من چه کار کنم؟ ما والدین باید در اینجا راه حلّی داشته باشیم؛ [مثلا به او بگوییم]: خب بگذار من حاضر شوم و خواهرت هم حاضر شود، حتی به پدرت هم زنگ می زنیم [تا بیاید] و همه با هم به پارک می رویم؛ حتی اگر دوستانت هم می خواهند با ما به پارک بیایند، آن ها هم بیایند که در آنجا شما با هم باشید؛ ولی ما هم با شما می آییم. یعنی برای او تحلیلی داشته باشیم که هم حرف ما را بپذیرد و هم یک جایگزین برای “نه“ گفتن داشته باشیم.
منبع:پرسمان کودک-۱۳۹۱/۰۵/۰۹
پاسخ دهید