۱- نصب منجنیق

در منابع اهل سنّت آمده است:

  • رسول خدا صلّی الله علیه و آله با یاران خود مشورت کرد. سلمان فارسی گفت:

عقیده‌ام این است که منجنیق نصب کنید. ما در سرزمین فارس بر حصارها منجنیق می‌گذاشتیم و دشمن هم علیه ما همان کار را می‌کرد. ما به دشمن به این وسیله پیروز می‌شدیم و گاه دشمن با آن بر ما پیروز می‌شد و اگر منجنیق نباشد، مدت محاصره طولانی خواهد شد.

پیامبر صلّی الله علیه و آله به او دستور داد و او به دست خود منجنیقی ساخت و نصب کرد.[۱]

  • مکحول گوید: رسول خدا صلّی الله علیه و آله چهل روز منجنیق را به سوی مردم طایف نصب داشت.[۲]
  • گفته شده است که یزید بن زمعه یک منجنیق و دو زره‌پوش با خود آورده بود.
  • نیز گفته‌اند: طفیل بن عمرو یا خالد بن سعید از جرش یک منجنیق و دو زره‌پوش آورده بودند.
  • گویند: خالد بن سعید یک منجنیق و دو زره‌پوش از جرش آورد.[۳]

۲- تدابیر جنگی و قطع درختان

  • رسول خدا صلّی الله علیه و آله دستور فرمود اطراف حصار میخ‌های چوبی (همانند سیم‌های خاردار) کوبیدند و مسلمانان زیر زره‌پوش‌ها که از پوست گاو بود – قرار گرفتند.

جنگ آن روز را چون از مسلمانان کسی کشته نشد، شدخه نامیدند.

مسلمانان زیر زره‌پوش رفتند و با آن به طرف دیوارهای حصار حمله بردند تا آن را سوراخ کنند. ثقیفیان قطعات آهن سرخ شده بر زره‌پوش‌ها فرو ریختند و زره‌پوش‌ها آتش گرفت و مسلمانان از زیر آن بیرون آمدند و گروهی از ایشان کشته شدند و ثقیف هم شروع به تیر باران کردند و چند مرد دیگر را کشتند.[۴]

 

  • گویند: در این موقع پیامبر صلّی الله علیه و آله دستور داد تا درختان تاک ایشان را ببرند و بسوزانند و فرمود: هر کس یک تاک مو را قطع کند، تاکی در بهشت از او خواهد بود.

 عیینه بن بدر به یعلی بن مرّه ثقفی گفت: قطع درختان انگور پاداش و مزد من است؟

یعلی همچنان که درختان را می‌برید، به عیینه گفت: آری، پاداش تو همین است.

عیینه گفت: مزد تو آتش خواهد بود.

چون این خبر به رسول خدا صلّی الله علیه و آله رسید، فرمود: عیینه سزاوارتر است به آتش از یعلی.

مسلمانان شروع به بریدن درختان کردند و بسیار بریدند.

گوید: عمر بن خطاب، سفیان بن عبدالله ثقفی را صدا زد و گفت: به خدا قسم؛ این درختان را که مایه زندگی اهل و عیال تو است، قطع می‌کنیم.

سفیان گفت: در این صورت آب و زمینی نخواهید بود.

همین که سفیان دید که درختان را می‌برند، گفت: این محمّد، چرا اموال ما را می‌بری و قطع می‌کنی؟ اگر پیروز شوی که خودت آن را صاحب خواهی شد و در غیر آن صورت هم به خیال خودت برای خدا و خویشاوندی، قطع آن‌ها را رها کن!

پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: من به خاطر خدا و برای رعایت خویشاوندی[۵] قطع درختان را رها می‌کنم و دستور فرمود از بریدن درختان خودداری کنند.[۶]

 

  • عروه بن زبیر گوید: پیامبر صلّی الله علیه و آله دستور فرمود که هر کس پنج درخت تاک و خرما قطع کند.

عمر بن خطاب پیش پیامبر صلّی الله علیه و آله آمد و گفت: ای رسول خدا؛ خرمای برخی از این درختان قابل خوردن نیست. دستور داده شد درختانی را ببرند که خرمایش را می‌خورند و آن‌ها به ترتیب شروع به قطع درختان کردند.

مردی بر فراز حصار طایف ایستاده و خطاب به مسلمانان می‌گفت: این بز‌چران‌ها؛ بروید! ای دار و دسته محمّد؛ بروید! این بندگان محمّد؛ بروید! آیا خیال می‌کنید از اینکه تاک‌های ما را قطع کنید، به ما صدمه‌ای می‌رسد؟

رسول خدا صلّی الله علیه و آله گفت: خداوندا؛ او را به آتش در افکن!

سعد بن ابی وقّاص گوید: تیری به سوی او انداختم که به گلویش خورد و از بالای حصار در حالی که مرده بود، فرو افتاد.

سعد گوید: دیدم که پیامبر صلّی الله علیه و آله از این موضوع خشنود شد.[۷]

 

تاملی در متون فوق

مناسب و بلکه ضروری می‌دانیم به چند نکته توجّه دهیم:

الف) تجهیزات جنگی

از روایات روشن شد که رسول خدا صلّی الله علیه و آله در محاصره طایف، از ادوات جنگی جدید استفاده کرد. مسلمانان پیش از این، چنین تجهیزاتی به کار نبرده بودند. از جمله زره‌پوش را برای سوراخ کردن دیوارها و نفوذ به دژ استفاده کردند. در مقابل دشمن هم با قطعات آهن گداخته به مقابله برخاست. این آهن‌های سرخ که شراره آتش از آن بلند بود، زره‌پوش‌ها را سوراخ می‌کرد و موجب آزار و اذیت افراد داخل آن می‌شد.

رسول اکرم صلّی الله علیه و آله پیرامون قلعه طایف، میخ‌های چوبی کوبید. این‌ میخ‌ها، نقش سیم‌های خاردار امروزی و مین‌های ضد نفر و ضد تانک امروزی را بازی می‌کرد. آن‌قدر به هم نزدیک و انبوه بود که اسبان دشمن نمی‌توانستند از آن عبور کنند. در حقیقت این ابتکار جنگی مانع شد که دشمن بتواند با استفاده از اصل غافلگیری به مسلمانان هجوم آورد و آنان را متحمل خسارت و تلفات سازد و در نتیجه مسلمانان را به تشویق و اضطراب از حملات ناگهانی خود مشغول و موجبات نگرانی روحی و روانی آنان را فراهم آورد.

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله از منجنیق هم استفاده کرد. این جنگ افزار جدید موجب می‌شد تا دشمن در داخل حصار هم منتظر فاجعه باشد و به شدت در خوف و وحشت به سر برد و نه تنها بر جان نیروهای جنگی هراس داشته باشند بلکه از ایراد خسارت مادی و آسیب و تلفات خانواده‌ها هم نگران شوند. بدین ترتیب دشمن که خود را در داخل قلعه از دسترس مسلمانان پنهان و احساس امنیّت می‌کرد، با دیدن ابزار جدید جنگی، نه تنها امنیّت مورد نظر را از دست داد که در داخل دژ از ویرانی آن هم نگران بود.

رسول خدا صلّی الله علیه  و آله با این ادوات جنگی دشمن را تا حدود زیادی خلع سلاح کرد و هم نظریه اهالی طایف را از درجه اعتبار انداخت و هم طرح جنگی آنان را ناکارآمد کرد که می‌گفتند: تا یک سال کامل می‌توانند محاصره را تحمل کنند؛ زیرا به اندازه کافی غذا و خوراک ذخیره‌ کرده‌اند. اینکه معلوم شد، تحمل محاصره یک چیز است و تحمل خطر کوبنده و زندگی در محیط ترس و وحشت دایمی چیزی دیگر. در حالی که آنان فقط برای محاصره برنامه ریزی کرده بودند و به چیزی جز آن نیندیشیدند. هنوز جنگ میان ثقیف و مسلمانان بر قرار است و بلکه به جنگ یک سویه تبدیل شده است؛ چنان که مسلمانان نیازی به نزدیک شدند به دیوارهای قلعه ندارند تا تیرهای دشمن به آنان برسد…

از سوی دیگر، دشمن هم از انجام کوچک‌ترین نمایشی که بتواند حرکت مسلمانان را بر هم زند یا افکارشان را به هم ریزد، ناتوان بود.

در مقابل، مسلمانان از گروهی از نیروهای سپاه بی‌نیاز شدند تا به دیگر امور تدارکاتی و تجهیزاتی خود همت گمارند که می‌توانست مقاومت و نبرد هم رزمانشان را بسی تقویت کند و بلکه فرصت یافتند به مأموریت‌های جنگی در مناطق دیگری فکر کنند.

در حالی که اهالی طایف هیچ‌گونه تحرک و توان جنگی مفید نداشتند بلکه چشم به پرتاب‌های منجنیق مسلمانان دوخته بودند که گاه‌وبیگاه بر سرشان فرود می‌آمد و موجب خرابی و ویرانی بود و آنان هر چه زودتر نسبت به بازسازی و ترمیم خرابی‌ها اقدام و مجروحان را مدارا و کشته‌ها را دفن کنند.

 شاید همین موضوع از مهم‌ترین دلایل تسلیم زود هنگام مردم طایف در پذیرش اسلام بود؛ چنان که با اعزام هیئتی به مدینه از رسول خدا صلّی الله علیه و آله تقاضای عفو و گذشت کردند و خواستار آن شدند که از اینان بپذیرد و خشنود باشد.

 

ب) رایزنی سلمان

 

گذشت که رسول خدا صلّی الله علیه و آله منجنیق نصب کرد و طایف را با آن کوبید.[۸]

گفته شده است: حضرت منجنیق نصب کرد امّا از آن استفاده نکرد.[۹]

در اخبار و روایات آمده که این نخستین بار در اسلام بود که از منجنیق استفاده می‌شد.[۱۰]

مطابق همین اخبار، استفاده از منجنیق پیشنهاد سلمان فارسی بود که گفت: عقیده‌ام این است که منجنیق نصب کنید. ما در سرزمین فارس بر حصارها منجنیق می‌گذاشتیم و دشمن هم علیه ما همان کار را می‌کرد. ما به دشمن به این وسیله پیروز می‌شدیم  و گاه دشمن با آن بر ما پیروز می‌شد و اگر منجنیق نباشد، مدت محاصره طولانی خواهد شد.[۱۱]

این نیز گذشت که می‌گفتند: سلمان منجنیق را با دست خود ساخت. برخی خواسته‌اند در این مسئله تردید روا دارند و آن را به نقد کشند که در یکی از دژهای خیبر به نام «صعب» چندین منجنیق و زره‌پوش دیده‌اند … پس چرا گویند: سلمان منجنیق را برای مسلمانان ساخت؟! پاسخ آن است که به احتمال، منجنیق خیبر در مدینه بود و بلکه از نظر ما درست و ارجح همین است. اینک در طایف که برای در هم کوبیدن حصار ثقیف به منجنیق نیاز افتاد، در همان‌جا ساختند تا مجبور نباشند به مدینه فرستند که منجنیق را به طایف آورند. این کار به زمان نیاز داشت. چیزی که در محاصره طایف وجود نداشت! در عین حال این سخن مورد تردید می‌ماند که گویند: سلمان منجنیق را بر قیاس صنایع ایران، برای مسلمانان ساخت یا آنان را بدان راهنمایی کرد.

زیرا به هنگام بحث از غزوه خیبر آمد که چون محاصره دژهای وطیح و سلالم به درازا کشید، رسول خدا صلّی الله علیه و آله تصمیم گرفت از منجنیق برای نبرد با یهودیان استفاده کند تا وادار به تسلیم شوند.[۱۲]

چنان که برای کوبیدن دژ براء از منجنیق استفاده کرد.[۱۳]

مگر آنکه بگویند: نصب منجنیق لزوماً به معنای استفاده از آن نیست. شاید جز در طایف از منجنیق برای پرتاب گلوله استفاده نکردند.[۱۴]

 

ج) استفاده از سلاح کشتار جمعی

 

شاید کسانی بپرسند به چه دلیل پیامبر صلّی الله علیه و آله به نیروهای خود اجازه داد که قلعه طایف را با منجنیق هدف قرار دهند. در حالی که پیران، زنان و کودکان در معرض اصابت گلوله‌های آتشین قرار داشتند. از سوی دیگر آن حضرت، همواره نیروهای اعزامی خود را از قتل این افراد نهی می‌کرد. علاوه بر این ممکن بود برخی از مسلمانان که به احتمال در قلعه بودند، مورد اصابت قرار گیرند. این مسلمانان می‌توانستند: اسیر، گروگان و تاجر باشند دشمن با هدف سپر انسانی از آنان استفاده کند؟!

پس کجا بود آن رحمت و رأفتی که اسلام همواره به آن فرا می‌خواند و مردمان را به آن تشویق و ترغیب می‌کند؟!

آیا همین دلالت ندارد که این سخن آنان نادرست است که پیامبر صلّی الله علیه و آله برای در هم کوبیدن طایف منجنیق نصب کرد و از آن برای پرتاب گلوله استفاده نمود؟!

پاسخ این است:

۱ . بی‌تردید قتل فرماندهان و رؤسای پیر مشرکان جایز است. در مورد پیران صاحب‌نظر در امور نظامی و جنگ هم، چنین است. قتل درید بن صمّه که در حنین مشاور عالی نظامی هوازن بود، بهترین دلیل بر این نکته است.[۱۵]

هر چند رسول خدا صلّی الله علیه و آله به قتل وی فرمان نداده باشد امّا چنان که گذشت، از قتل وی خشنود شد و او را یکی از پیشوایان کفر نامید که قتلشان هیچ مانعی شرعی ندارد.

در مورد جواز قتل زنان هم، نظر این است که اگر  در جنگ شرکت کنند، می‌توان آنان را کشت.[۱۶]

همین‌گونه است در مورد اسرایی که به عنوان سپر انسانی مورد استفاده دشمن قرار می‌گیرند؛ اگر پیروزی و حفظ دین و دین‌داران به قتل آنان وابسته و راه گریزی از آن نباشد، اشکال ندارد.

 برخی روایات بر جواز قتل کودکان هم دلالت دارد[۱۷]

امّا همچنان که صریح روایات است، به صورتی نظر دارد که دشمن آنان را سپر خود قرار داده و راه خلاصی جز با قتل آنان وجود ندارد. مثلاً هنگامی که دشمن در جایی پناه گرفته و چاره‌ای جز استفاده از منجنیق نباشد، حتّی اگر کودکان هم آسیب می‌بینند، می‌توان از این جنگ افزار کشتار جمعی استفاده کرد.

 ۲ . از هیچ یک از اخبار و روایات به صراحت به دست نمی‌آید که در محاصره طایف احدی از پیران، زنان، کودکان و اسیران مورد اصابت منجنیق قرار گرفته باشند … شاید کوبیدن طایف با منجنیق به نیروهای جنگنده آن محدود بوده است.

 ۳ . از سوی دیگر خداوند سبحان برخی از اقوام و ملل را به عذاب استیصال نابود کرده است:

فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَهً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ.[۱۸]

پس چون فرمان ما آمد، آن [شهر] را زیر و زبر کردیم و سنگ‌پاره‌هایی از [نوع] سنگ گل‌های لایه لایه، بر آن فرو ریختیم.

درباره قوم عاد می‌گوید:

فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ ریحٌ فیها عَذابٌ أَلیمٌ؛تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْ‏ءٍ بِأَمْرِ رَبِّها فَأَصْبَحُوا لا یُرى‏ إِلاَّ مَساکِنُهُمْ کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمین.‏[۱۹]

پس چون آن [عذاب] را [به صورت] ابری روی آورنده به سوی وادی‌های خود دیدند، گفتند: این ابری است که بارش دهنده ماست. [ هود گفت: «نه،] همان چیزی است که به شتاب خواستارش بودید: بادی است که در آن عذابی پر درد [ نهفته] است.

 خداوند از زبان نوح علیه السّلام می‌فرماید:

وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیَّاراً؛إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّاراً.[۲۰]

 و نوح گفت: پروردگارا؛ هیچ کس از کافران را بر روی زمین مگذار، چرا که اگر تو آنان را باقی گذاری، بندگانت را گمراه می‌کنند و جز پلیدکار ناسپاس، نزایند.

بنابراین تجویز قتل زنان، کودکان و پیران سال‌خورده، کار ناشایستی نباشد. روایات دلالت دارد که خداوند در همان لحظه آنان را قبض روح می‌کند. بدین‌ترتیب چیزی از باب شکنجه بر آنان وارد نمی‌شود.

۴ . قاضی نعمان گوید:

بیان شود که رسول خدا صلّی الله علیه و آله بر روی اهالی طایف منجنیق نصب کرد و گفت: اگر در قلعه آنان قومی از مسلمانان باشند و مشرکان آنان را با خود نگه داشته باشند، به عمد بر روی آنان پرتاب نکنید، بلکه فقط مشرکان را با منجنیق بزنید و مسلمانان را هشدار دهید که خود را حفظ کنند. این در صورتی است که آنان را به زور نگه داشته باشند و تا آنجا که می‌توانید از زدن آنان خودداری کنید. اگر احدی از مسلمانان را مورد اصابت قرار دهید، دیه دارد.[۲۱]

شاید بگویید: لیکن روایت حفص بن غیاث دلالت دارد که اگر مسلمانان و تاجران مورد اصابت منجنیق قرار گیرند، نه دیه دارد و نه کفاره. او روایت کند: از امام جعفر صادق علیه السّلام درباره یکی از شهرهای جنگ پرسیدم: آیا به آن آب رها شود یا آتش زده شود یا با منجنیق مورد اصابت قرار گیرد تا اهالی آنجا با زنان و کودکان، یا پیران سال‌خورده یا اسرای مسلمانان و تاجران کشته شوند؟!

فرمود: این کار با آنان انجام می‌شود و به سبب این افراد، از آنان خودداری نمی‌شود.[۲۲]

می‌توان پاسخ داد که میان روایت قاضی نعمان و روایت حفص بن غیاث منافاتی نباشد. روایت حفص ناظر به وقتی است که رامی از وجود مسلمانان آگاه نباشد و به طور اتّفاقی در آنجا حضور یافته باشند و مورد اصابت قرار گیرند. در این صورت دیه ندارد.

در حالی که روایت قاضی نعمان به وقتی ناظر است که رامی از وجود مسلمانان در میان دشمن آگاه است و با این حال آنان را مورد اصابت قرار می‌دهد. در این صورت پرداخت دیه مسلمانان واجب است.

 

د) قطع درختان

 

در اخبار و روایات محاصره طایف آمد که رسول خدا صلّی الله علیه و آله دستور داد مسلمانان درختان خرما و تاک‌های ثقیف را بریدند و آتش زدند. آن حضرت به هر یک از اصحاب مأموریت داد که پنج اصله نخل قطع کنند. سپس که اهالی طایف پیامبر صلّی الله علیه و آله را به خداوند و حق خویشاوندی سوگند دادند، فرمان داد که از این کار دست بردارند و نخلستان‌ها و تاکستان‌ها را برای ثقیف واگذاشت.

در حالی که آن حضرت در سفارش به سرایا و فرستاده‌های خود، آنان را از این کار منع می‌کرد. به گوشه‌ای از وصایای پیامبر صلّی الله علیه و آله در این باره توجّه کنید:

به نام خدا و با استعانت از پروردگار و در راه خداوند و بر پایه شریعت رسول خدا صلّی الله علیه و آله حرکت کنید؛ نه زیاده روی کنید و نه احدی را مثله نمایید؛ نه فریب و نیرنگ ورزید و نه پیر از کار افتاده را بکشید و نه کودک و نه زن را و نه درختی قطع کنید، مگر اینکه به انجام این کارها ناچار شوید. هر فرد مسلمان از پایین‌ترین مرتبه تا بالاترین آنان، اگر به احدی از مردان مشرک نظری داشت، این به معنای پناه دادن به او است تا کلام خداوند را بشنود؛ پس اگر از شما پیروی کرد، برادر شماست و اگر سرپیچی کرد، او را به جایگاه امنش برسانید؛ سپس از خداوند علیه او استعانت بجویید.[۲۳]

بر این اساس به نظر می‌رسد: رسول اکرم صلّی الله علیه و آله به این کار ناچار شد تا دشمن را از این طریق، به تسلیم وادارد و قدرت مانور دشمن را از او بگیرد. امّا چرا از این کار دست برداشت؟ این پرسشی است که پاسخ روشن می‌طلبد.

به احتمال رسول اکرم صلّی الله علیه و آله چنان که مصلحت دید که به منظور جلوگیری از تحرک احتمالی دشمن و نیز دست یافتن به میدان وسیع‌تری برای انجام اقدامات جنگی، تصمیم گرفت بخشی از درختان طایف را قطع کند. مسلمانان و ثقیف گمان بردند که تصمیم حضرت برای قطع همه درختان است.

 از این رو پیامبر صلّی الله علیه و آله را سوگند دادند که از این کار دست بردارد. پیامبر صلّی الله علیه و آله از تکمیل طرح خودداری فرمود و همان اندازه را در تحقق هدف خویش کافی دید و ترجیح داد که به منظور رعایت عظمت پروردگار و حفظ حرمت خویشاوندی، در جنگ با دشمن قدری بیشتر متحمل زحمت شود.

 

منبع: اقتباسی از ترجمه کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم صلى الله علیه وآله، ج ۸ ، علامه سید جعفر مرتضی عاملی


[۱]. المغازی، ۳/۹۲۷؛ سبل الهدی و الرشاد، ۵/۳۸۵؛ تاریخ یعقوبی، ۲/۶۴؛ اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۲۳؛ بحار الانوار، ۲۱/۱۶۸-۱۶۹٫

[۲]. تاریخ الخمیس، ۲/۱۱۰؛ سبل الهدی و الرشاد، ۵/۳۸۵؛ اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۲۳؛ بحار الانوار، ۲۱/۱۶۸- ۱۶۹٫

[۳]. سبل الهدی و الرشاد، ۵/۳۸۵؛ تاریخ الخمیس، ۲/۱۱۰؛ اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۲۳؛ بحار الانوار، ۲۱/۱۶۸-۱۶۹٫

[۴]. تاریخ الخمیس، ۲/۱۱۱؛ سیره حلبی، ۳/۱۱۷-۱۱۸؛ اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۲۳؛ بحار الانوار، ۲۱/۱۶۸-۱۶۹؛ تاریخ یعقوبی، ۲/۶۴٫

[۵]. مادر پیامبر، آمنه، از طریق مادرش از قبیله ثقیف است و به این جهت، ثقیف خویشاوندان مادری حضرت رسول بودند. ر. ک: شرح المواهب اللدنیه، ۳/۳۷٫

[۶]. سبل الهدی و الرشاد، ۵/۳۸۵؛ تاریخ الخمیس، ۲/۱۱۱؛ سیره حلبی، ۳/۱۱۷-۱۱۸؛ اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۲۳؛ بحار الانوار، ۲۱/۱۶۸-۱۶۹؛ تاریخ یعقوبی، ۲/ ۶۴ … سبل الهدی و الرشاد، ۵/۳۸۵٫

[۷]. سبل الهدی و الرشاد، ۵/۳۸۵٫

[۸]. تاریخ الخمیس، ۲/۱۱۱؛ سیره حلبی، ۳/۱۱۷- ۱۱۸؛ اعلام الوری بالعلام الهدی، ۱۲۳؛ بحار الانوار، ۲۱/۱۶۸-۱۶۹؛ تاریخ یعقوبی، ۲/۶۴؛ سبل الهدی و الرشاد، ۵/۳۸۵؛ ر. ک: دعائم الاسلام، ۱/۳۷۶؛ الطبقات الکبری، ۲/۱۵۹؛ جامع احادیث الشیعه، ۱۳/۱۵۴؛ المغازی، ۳/۹۲۷؛ نیل الاوطار، ۸/۷۰٫

[۹]. ر. ک: السنن الکبری، بیهقی، ۹/۸۴؛ تحفه الاحوذی.

[۱۰]. سیره حلبی، ۳/۱۱۷؛ اسد الغابه، ۱/۲۳؛ سبل الهدی و الرشاد، ۵/۳۸۵٫

[۱۱]. المغازی، ۳/۹۲۷؛ سبل الهدی و الرشاد، ۵/۳۸۵؛ تاریخ یعقوبی، ۲/۶۴؛ اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۲۳؛ بحار الانوار، ۲۱/۱۶۸- ۱۶۹٫

[۱۲]. سیره حلبی، ۳/۱۱۷؛ البدایه و النهایه، ۴/۲۲۶؛ سیره ابن کثیر، ۳/۳۷۶٫

[۱۳]. امتاع الاسماع؛ سیره حلبی، ۳/۱۱۷٫

[۱۴]. سیره حلبی، ۳/۱۱۷؛ امتاع الاسماع.

[۱۵].  ر. ک: تذکره الفقهاء، ۱/۴۱۲؛ السنن الکبری، بیهقی، ۹/۹۲؛ شرح الآثار، ۳/۲۲۴؛ مجمع الانهر، ۱/۵۹۱؛ تحریر الاحکام، ۱/۱۳۶٫

[۱۶]. ر. ک: کشف الغطاء، ۴۰۸؛ تذکره الفقهاء، ۱/۴۱۲؛ جواهر الکلام، ۲۱/۶۸؛ جامع احادیث الشیعه، ۱۳/۲۴۸؛ بدایه المجتهد، ۱/۳۹۴؛ المغنی، ۱۰/۵۳۴؛ الأم، ۴/۲۳۹؛ نیل الاوطار، ۸/۷۳٫

[۱۷]. المبسوط، طوسی، ۲/۱۱؛ المدونه الکبری، ۲/۲۵؛ مجمع الزوائد، ۵/۳۱۶؛ کنز العمّال، ۴/۲۷۲؛ مسند ابوعوانه، ۴/۹۵-۹۶؛ نصب الرأیه، ۳/۳۸۷؛ مسند حمیدی، ۲/۳۴۳؛ نیل الاوطار، ۸/۷۰؛ عمده القاری، ۱۴/۲۶۰٫

[۱۸]. هود: ۸۲، ر. ک: حجر: ۷۴٫

[۱۹]. احقاف: ۲۴-۲۵٫

[۲۰]. نوح: ۲۶-۲۷٫

[۲۱]. الکافی، ۵/۲۸؛ تهذیب الاحکام، ۶/۱۴۲؛ دعائم الاسلام، ۱/۳۷۶؛ ایضاح الفوائدد، ۱/۳۵۷؛ تذکره الفقهاء، ۱/۴۱۲ ( چ سنگی)؛ جامع احادیث الشیعه، ۱۳/۱۵۵؛ مستدرک وسائل الشیعه، ۱۱/۴۲؛ منتهی المطلب. ۲/۹۰۹٫

[۲۲]. دعائم الاسلام، ۱/۳۷۶؛ وسائل الشیعه، ۱۵/۶۲؛ مستدرک وسائل الشیعه، ۲/۲۴۹؛ تذکره الفقهاء، ۹/۶۹؛ مختلف الشیعه، ۴/۳۹۱٫

[۲۳]. الکافی، ۱/۳۳۴-۳۳۵؛ مسند احمد، ۱/۳۰۰؛ تهذیب الاحکام، ۶/۱۳۸؛ الاموال، ۳۵؛ دعائم الاسلام، ۱/۳۷۶؛ ایضاح الفوائد، ۱/۳۵۷؛ تذکره الفقهاء، ۱/۴۱۲ (چ سنگی)؛ جامع احادیث الشیعه، ۱۳/۱۵۵؛ منتهی المطلب، ۲/۹۰۹؛ وسائل الشیعه، ۱۵/۶۲؛ مستدرک وسائل الشیعه، ۲/۲۴۹؛ تذکره الفقهاء، ۹/۶۹؛ مختلف الشیعه، ۴/۳۹۱٫