در فواصل زمانی مختلف و نسبتاً زیاد خانهی کعبه بازسازی و یا در بعضی از مواقع به طور کلّی مورد تجدید بنا قرار گرفته است، یکی از این موارد چند سال قبل از بعثت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ثبت گردیده است.
در رابطهی با این تجدید بنای کعبه اختلافاتی به وجود آمد که نزدیک به درگیری عظیمی بین قبائل مکّه شد، نقش پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) -که هنوز در آن تاریخ به پیامبری مبعوث نگردیده بود- در جلوگیری از این درگیری چه بود؟ تهیه و تنظیم: علی اکبر اسدی
میگویند: سیلی بنیانکن در مکّه جاری شد و از دیواری که برای جلوگیری از ورود آب به داخل کعبه ساخته بودند، گذشت و دیوارهای خانه را شکافت. مطابق روایت دیگری گفته میشود، زنی میخواست کعبه را خوشبو کند. آتشی از مجمرش افتاد و پردهی کعبه آتش گرفت. آتش به همه جای خانه سرایت کرد و دیوارها سوخت.[۱] پس از آن سیل آمد و شکاف دیوارهای کعبه فزونی گرفت، چنانکه مردم ترسیدند، خانه فرو ریزد.
به هر تقدیر پیش از بعثت، قریش تصمیم گرفت که خانهی کعبه را بازسازی کند و در خانه را چنان بالا بیاورد که هر کسی نتواند وارد شود. برای انجام این کار اموال پاکی فراهم نمودند. اموالی که از راه زنا، ربا، غصب، گسستن پیوندهای خویشاوندی و هتک حرمت دیگران به دست نیامده باشد.[۲] هر قبیلهای علی حدّه به فراهم کردن سنگ پرداخت. گفته میشود: پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز در جمعآوری سنگ، مشارکت فعّال داشت. نخستین کسی که قریش را بر تخریب کعبه جرئت داد، ولید بن مغیره بود. قریش کار تخریب و تجدید بنای کعبه را تقسیم و به هر قبیلهای بخشی مشخّص واگذار کرد.
مورّخان در تاریخ این حادثه اختلاف نظر دارند. در حالی که گروهی آن را همزمان با بلوغ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یعنی پانزده سال پس از واقعهی فیل میدانند،[۳] شمار دیگری سال ۲۵ عام الفیل را تجدید بنای کعبه دانستهاند.[۴] در عین حال گروه سوم سال ۳۵ عام الفیل یعنی پنج سال پیش از بعثت را پذیرفتهاند.[۵] شاید قول سوم مشهورتر باشد.
نصب حجر الاسود
وقتی کار به نصب حجر الاسود رسید، با هم اختلاف کردند و هر قبیلهای میخواست این افتخار را نصیب خود کند. نزدیک بود که کار به جنگ و شمشیرکشی انجامد. بنی عبد الدّار و بنی عدی ظرفی پر از خون آوردند و همراه بنی سهم و بنی مخزوم دستهای خود را در خون فرو بردند[۶] و بر مرگ قسم خوردند. آنان را «لعقه الدم: لیسندگان خون نامیدند».[۷] در این هنگام، ابوامیه بن مغیره پدر امّ سلمه و یکی از بخشندگان قریش یا به نقل بلاذری، مغیره گفت: نخستین کسی که از باب السّلام -همان باب بنی شیبه- یا باب الصّفا وارد شود، او را در اینباره داور قرار دهند و هر چه او بگوید، همان کنند. در این هنگام رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وارد شد. چون او را دیدند، گفتند:
این امین است، راضی شدیم، این محمّد است.
برخی میگویند:
قریش در جاهلیت برای رفع خصومتها، پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را حکم قرار میدادند، زیرا او به خاطر کسی از حق نمیگذشت و جدل نمیکرد.[۸]
به هر حال وقتی جریان را به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گفتند، تنپوشی خواست یا مطابق برخی نقلها لباس خود را پهن کرد. سپس سنگ را با دست خود روی آن گذاشت و فرمود تا هر قبیلهای یک گوشه از پیراهن را گرفته بلند کنند. هنگامی که سنگ را تا مقابل جایگاه آن بالا بردند، سنگ را با دست خود، در محلّ آن، نصب کرد.
این نشان میدهد که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در میان مردم مکّه جایگاه خاصّی داشت؛ چنانکه در بسیاری از مشاجرات خود آن حضرت را داور میکردند و به او اطمینان و اعتماد کامل داشتند تا آنجا که او را «امین» لقب نامیدند.
سخنان ابوطالب در خطبهی خواستگاری خدیجه هم شاهد خوبی بر منزلت و جایگاه ممتاز پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مرتبت عالی، شرافت و سیادت آن حضرت است. موضع امیّه بن خلف در جنگ بدر هم بر همین نکته دلالت دارد.
این مطلب اقتباسی از فصل چهارم بخش سوم ترجمهی کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میباشد،
[۱]. المصنّف، صنعانی، ۵/۳۱۹؛ البدایه و النهایه، ۲/۳۰۰٫
[۲]. سیره ابن هشام، ۱/۲۰۶؛ سیره حلبی، ۱/۱۴۱؛ البدایه و النهایه، ۲/۳۰۱٫
[۳]. المصنّف، صنعانی، ۵/۳۱۸؛ البدایه و النهایه، ۲/۳۰۰٫
[۴]. تاریخ الخمیس، ۱/۲۷۹٫
[۵]. سیره ابن هشام، ۱/۲۰۴٫
[۶]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ۱۴/۱۲۹٫
[۷]. سیره ابن هشام، ۱/۲۰۹٫
[۸]. سیره حلبی، ۱/۱۴۵٫
پاسخ دهید