احیای تفکر دینی یعنی زنده کردن فکر دینی و مذهبی، یعنی کاری شود که تفکر دین و مذهب در بین مردم عموماً و در میان مسلمانها خصوصاً زنده شده و بروز پیدا کند؛ گرچه اسلام یک واقعیّت زنده است، لیکن اگر خودش را نمینمایاند به خاطر این است که مردم و جوامع بشری عموماً و جامعه اسلامی خصوصاً از آن اطلاعی ندارد. دین بهترین وضعیّت زندگی انسان ها در دنیا را با توجّه به مقدمه بودن دنیا برای آخرت، بیان فرموده است. دین اختصاص به تبیین وظایف مردم در امور دنیوی ندارد، چه این که تنها به ذکر وظایف و قوانین اُخروی و معنوی مردم هم نمی پردازد، بلکه انسان را خداوند خلق کرده و بهترین روشی را که باید در زندگی داشته باشد، به صورتی قوانین مختلف دینی بیان کرده است که هم مربوط به بهتر اداره کردن دنیاست و هم مربوط به آخرت انسان.
در باب انسان شناسی، اوّلین مرحلهی وجودی انسان، وقتی است که به صورت نطفهای در رحم مادر است و بعد از انعقاد، چند صباحی در رحم مادر میماند تا رشد یابد و متولّد شود. پس از تولّد در روی زمین مادی زندگی میکند تا موقع مرگ، که روح از بدن جدا میشود و پیکر او را دفن میکنند، ولی این، آخرین مرحلهی زندگی انسان نیست، بلکه روح انسان در عالم برزخ موجود است تا روز قیامت که خداوند روح را دوباره به بدن باز گرداند و مجدداً تا ابد ادامه حیات دهد؛ یعنی انسان یک موجودی است که ابتدا وجودش به رحم مادر برمیگردد ولی انتهای زمانی ندارد، بلکه ابدی البقاء است؛یعنی موجودی همیشگی.
قوانین اسلامی و احکام دینی برای این است که انسانها در دوران عمر خود، بهترین نحوه زندگی را داشته باشند، قوانینی که خداوند متعال به صورت واجب، مستحب، حرام، مکروه و مباح تنظیم نموده، برای آن زندگی بینهایت، مفید و مؤثّر است. واجبات، اعمالی هستند که اگر نباشند، به این زندگی خلل مهمی وارد میشود و همچنین محرّمات اگر انجام شود، وجودشان مثل سمهایی در حیات یک موجود تأثیر دارد. حال اگر تمام آنچه خداوند سبحان قرار داده به نحو احسن اجرا شود و مردم هم از اجرای آن مطلع شوند، انسان آنطوری که شایسته است، زندگی خواهد کرد و اگر همه انسان ها به صورتی که خداوند خواسته به وظایف خود عمل کنند، به سعادت و خوشبختی واقعی خواهند رسید. پیامبران بزرگ الهی و ائمّه معصومین (ع) و فقهای جامع الشرایط که در زمان غیبت متصدّی امور جامعه هستند، در محدوده دین اسلام همانند خدمتگزارانی زمینه را برای زندگی مرضیِّ خداوند تعالی فراهم میکنند. اینها خدمتگزاران مجّانی بشریت هستند که زمینه را مهیّا میکنند تا مردم به قوانین و دستورات الهی عمل نمایند.
بر همین اساس خداوند متعال، حکومت و سرپرستی امّت را بر عهده پیامبران، ائمّه و عالمان دین گذاشته است و حکومت از نظر اسلام این است که اشخاصی صرفاً ریاست و از این رهگذر بزرگیِ مادی کنند، بلکه «ولایت» در اسلام سرپرستی انسانها در مسیر عمل به قوانین الهی است، پس پیامبر و امام که رهبری جامعه را بر عهده دارد و همچنین ولیّ فقیه در عصر غیبت همگی خدمتگزاران جامعهی بشری هستند، که علاوه بر وظیفه تمام انسانها، وظیفه دیگری نیز دارند که آن سرپرستی جامعه است تا به احکام خدا که بشریت را به بهترین زندگی در دنیا و آخرت میرساند، عمل شود. این حقیقت دین و تفکّر دینی است که باید برای مردم تبیین شود تا مردم بدانند که حقیقت اسلام و ولایت چیست؟ و سرپرستی جامعه، مسأله ریاست و به اصطلاحِ سابق، شاهنشاهی نیست، بلکه سرپرست هم خدمتگزاری است که در مرحله عالی قرار گرفته و مسأله ریاست فینفسه برای او ارزشی ندارد.
در سیره حضرت علی (ع) ذکر میکنند که:
«قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ دَخَلْتُ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) بِذِی قَارٍ وَ هُوَ یَخْصِفُ نَعْلَهُ فَقَالَ لِی مَا قِیمَهُ هَذَا النَّعْلِ فَقُلْتُ لَا قِیمَهَ لَهَا فَقَالَ (ع) وَ اللَّهِ لَهِیَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ إِمْرَتِکُمْ إِلَّا أَنْ أُقِیمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا؛»
ابنعبّاس گفت بر امیر المؤمنین علی (ع) وارد شدم در حالی که مشغول وصله زدن به کفش خود بود، به من فرمود قیمت این نعلین چقدر است؟ گفتم هیچ قیمتی ندارد، سپس فرمود: به خدا سوگند این نعلین نزد من از حکومت کردن بر شما بهتر است مگر این که حقّی را زنده و یا باطلی را از بین ببرم.[۱]
بعضی در زمانی که این موانع حکومت حضرت علی (ع) از بین رفت و مردم به صحنه آمدند و با آن حضرت بیعت کردند و زمینه ولایت و حکومت ایشان فراهم شده بود، در آن حال ایشان می فرماید: ارزش این کفش برای من بیشتر از حکومت بر شما است. بنابراین ولایت و ریاست خودش از نظر شرع ارزشی ندارد تا والی علاقه به ریاست داشته باشد، بلکه ریاست صرفاً وظیفهای برای امام و ولیّ امر است.
اینجانب به یاد دارم که حضرت امام (قدس) در مورد همین روایت فرمودند: این که حضرت امیر (ع) فرموده است این کفش برای من بیشتر از حکومت بر شما ارزش دارد، به خاطر این است که کفش پارهای که کسی حاضر به پوشیدن آن نیست، انسان را به خلاف نمیاندازد و اگر حضرت امیر (ع) آن را پوشید از روی ضرورت است نه این که عنایتی به آن داشته باشد. بنابراین، این کفش وسیلهای برای به خلاف و اشتباه انداختن نمیشود، ولی ریاست، حکومت، امارت و فرمانروایی بر مردم، اگر با علاقه همراه باشد، انسان را از وظیفه الهی منصرف میکند و از این روی حضرت علی (ع) که جز به خدا و آنچه او را به خداوند توجّه دهد، فکر نمیکند، میفرماید: این کفش برای من از حکومت ارزشش بیشتر است، چون در مورد کفش احتمال به اشتباه افتاده نیست، ولی در امارت ممکن است گاهی انسان غفلت کند و به خود آن توجّه نماید. بنابراین منظور از احکام و قوانین الهی این است که انسانها به سعادت واقعی نایل شوند، و ولایت، امامت و حکومت برای این است که زمینه اجرای احکام و قوانین فراهم آید. پس اگر تمام این مسائل تحقق پیدا کند، آن وقت تفکر دینی زنده شده است.
تعریف احیای تفکر دینی
تفکر دینی نه دادن فتوای جدید است و نه بررسی کردن نظارت دانشمندان طول تاریخ، بلکه میتوان گفت احیای دینی بروز نتایج عملی اندیشه دینی و تحقق انقلاب اجتماعی میباشد. ولی صدور فتاوی جدید احیای دین نیست، چون دین تنها فتوای جدید را شامل نمیشود، بلکه در تمام زمینهها نظر دارد، چه مسائل حال و چه آینده، منتهی فقها و مجتهدین باید نظر دین را در هر زمانی مشخص کنند. چند صد سال قبل هم این مسائل بود و فقها با توجّه به قواعد کلی که در قرآن و روایات هست، فتوا میدادند و همچنین نظرات گذشتگان با آیندگان چندان تفاوتی ندارد، همگان براساس قرآن و روایات نظر میدهند، ولی ممکن است بگوییم وقتی انقلاب اسلامی به وجود آمد، زمینه پیاده شدن و معرفی دین و قوانین اسلامی مهیّا شد، از این جهت میتوان گفت تحقق «انقلاب اسلامی» و به وجود آمدن اجتماعی که متکی به دین است، باعث میشود که مردم به احکام اسلام توجّه نمایند و یک ولیّ امری باشد که دید او نسبت به امامت و رهبری، همان نظر حضرت علی (ع) باشد و آن را وظیفهای برای خود و کوتاهی از آن را گناه بداند؛ قهراً اسلام و قوانین زنده زندگی بخش آن که سعادت انسان ها را در تمام ابعاد انسانی، چه دنیوی و چه اُخروی تأمین میکند، در دسترس جامعه قرار گرفته و ولایت و رهبری، اجرای قوانین را بر عهده دارد.
در این حال، اسلام و تفکر دینی زنده شده و ارزش خود را باز یافته است و همچنین مردم غیرمسلمان به عظمت دین پی میبردند و مسلمانهای عادی هم از این اجتماع اسلامی لذّت خواهند برد؛ زیرا ممکن است قبلاً به خاطر این که قوانین اسلام برای مردم به درستی روشن نبود، خود مسلمانها هم به اسلام آنطور که شایسته است، دلخوش و علاقهمند نبودند، ولی بعد از این که مشخص شد که خیانت، دزدی، از بین بردن اموال مردم و توجّه نکردن به اهداف عالیه انسانی به هیچوجه در اسلام جایز نیست، گرایش مذهبی و توجّه نکردن به اهداف عالیه انسانی به هیچ وجه در اسلام جایز نیست، گرایش مذهبی و توجّه به دین شدّت یافت.
دنیا وقتی ملاحظه کرد که اسلام در ایران پیاده و کمالاتی که برای انسانها مطلوب است، زنده شده، متوجّه اسلام میشود و آن حرفهای ناصوابی که قبلاً برای از بین بردن ارزش دین گفته میشد تا غارتگران جهانی به منافع و مطامع مادی خود برسند، از بین میرود. اگر این حکومت اسلامی که حضرت امام (ره) آن را تشکیل داد، آنگونه که شایسته است در دنیا مطرح شود، توجّه به اسلام و مخصوصاً «تشیّع» که حقیقت اسلام است، بسیار زیاد خواهد شد. آنگاه مسلمانها و غیرمسلمانها همگی میفهمند اسلام مکتبی است که میتواند بشریت را در همه ادوار تاریخ اداره کرده و از گرفتاریها نجات دهد. این واقعیتی است که امروزه جهانخواران و کسانی که میخواهند تمام ممالک را از بین ببرند، مانع صدور فرهنگ انقلاب اسلامی هستند.
س: گاهی گفته میشود که حضرت امام (قدس) نظریات و تفاوی جدیدی ارائه و از این رهگذر تفکّر دینی را احیاء کردند و بخشهای مهمی از فقه سیاسی و قضایی را که قبل از نهضت مغفول مانده بود، احیا نمودند، نظر حضرت عالی در اینباره چیست؟
ج: مسائلی که مربوط به اجرای حدود و قصاص است در فقه ما وجود دارد و برای فها یک مسأله روشنی است، یعنی فقیه و مجتهد حتماً این مسائل را در نظر دارد، منتهی جامعهی اسلامی قبل از تشکیل حکومت اسلامی از این روشهای قضایی اطّلاعی نداشت، البته کسانی که دنبال مسأله گویی بودهاند، ممکن بود این مسائل را هم بدانند، امّا اکثر مردم مطلع نبودند، ولی برای فقها مسأله کاملاً روشن و مسلّم بوده است.
مردم ما به خاطر این که حکومت اسلامی نبوده و جلوهای نداشته، از این مسائل غفلت داشتند، نه این که فقها غافل باشند. همچنین حضرت امام (ره) پیش از این که حکومت اسلامی بنا شود، کتاب «تحریر الوسیله» را نوشتند و حتّی از هزار سال پیش علمای ما از جمله شیخ صدوق و شیخ مفید و سیّد مرتضی (قدس) درباره این مسائل بحث میکردند که کتب آنها نیز در اختیار میباشد. و در تحریر الوسیله حضرت امام (قدس)، از باب طهارت تا دیات مطالب به طور مفصل بیان شده است، و اگر کسی بگوید این مسائل وجود نداشته از بیاطّلاعی خودش میباشد. امّا وقتی احکام اسلامی پیاده شد مردم میفهمند که در اسلام اینگونه مسائل وجود دارد. همچنین این مطلب که فتوای کاملاً جدید و بدیع معرّف احیا باشد، صحیح نیست چرا قبلاً که «موضوع» حکم و فتوا نبوده تا احکامی وضع گردد.
س: عنصر دیگری که سهم مؤثّری در احیای تفکر دینی توسط حضرت امام (قدس) داشته، جامعیّت شخصیّت ایشان است؛ زیرا علمای قبل از حضرت امام (قدس) هر کدام در بُعد خاصّی از علوم اسلامی متخصص و کارآمد بودهاند و در سایر بخشها رهآوردی نداشتند. ولی حضرت امام (قدس) هم در علوم عقلی و هم در علوم نقلی متبحّر بودند و علاوه بر آن، شمِّ اجتماعی و سیاسی خوبی داشتند، قهراً توانستند جامعیّتی بین این بخشهای مختلف در خود ایجاد نمایند که این جامعیّت منشأ ایحا تفکّر دینی شود، حضرت عالی نقش این عنصر را در احیای تفکر دینی توسط حضرت امام (قدس) چگونه می بینید؟
ج: البته شکی نیست کاری که حضرت امام (قدس) انجام داد و حکومت ننگین ستم شاهی را از بین برد کار استثنایی است و شبیه آن را از علما سراغ نداریم. منتهی نمیتوان فقاهت بسیار عالی امام (قدس) را منشأ این حرکت دانست؛ زیرا در دوران معاصر فقهای عالی مقامی وجود داشتند که حتّی مورد قبول حضرت امام (قدس) نیز بودند. باید توجّه نمود که از جهت عرفان و مسائل معنوی و اتکّای به خداوند، حضرت امام (قدس) هرگز برای غیر خدا حسابی باز نمیکرد و در میان مردم مسلمان، انسانی با این وارستگی و توجّه به خداوند تعالی و تسلیم در مقابل اوامر خداوند سبحان بسیار کم پیدا میشود. در عین حال در زمان گذشته و حال انسانهایی بودند که از جهت معنویت و توجّه به حق و مسائل عرفانی و اخلاقی در مرحله اعلایی سیر میکردند و همچنین در مسائل عقلی و فلسفی هم در بین علمای ما کسانی وجود داشتند که به مراحل والایی دست یافته بودند، امّا شاید بتوان گفت آنچه امام (قدس) را به آن درجه عالیه رساند شجاعت، توجّه کامل به خداوند متعال و عدم اعتنا به قدرتهای طاغوتی و دستنشاندههای آنها بود.
حضرت امام (قدس) در اوایل مبارزات، میفرمودند:
من اینطور احساس کردم که شاه در صدد نابودی اسلام است و اگر ما هزاران کشته بدهیم تا یک سال در این کار شاه تأخیر بیاندازیم، ارزش دارد.
این تفکّر که میتوان در مقابل شاه، آمریکا یا هر زورگویی ایستادگی کرد، از آنِ امام بود که با تکیه بر دستورات الهی و قیام در مقابل ظالمین حاصل میشود. البته ایستادگی و قیام در برابر آنها، کتک خوردن،زندان رفتن و اعدام شدن دارد و حضرت امام (ره) اینها را به جان خریدند و همچنین امداد غیبی و الطاف خاص الهی همواره پشتیبان ایشان بود.
وقتی حضرت امام (قدس) در اوایل نهضت به ملاقات حضرت آیتالله العظمی بهاءالدینی رفتند، جناب آقای بهاءالدینی فرمودند:
در این مبارزهای که شما پیش قدم شدهاید، باید علما با شما باشند، ولی من فکر میکنم علما کنار بکشند و شما را تنها بگذارند، چرا شما این کار را میکنید؟
حضرت امام (ره) فرمودند:
من در مرحلهای هستم که اختیار همه چیز با خودم میباشد، ولی گویا اختیار خودم با من نیست، و مرا به آن راهی که باید بروم، راهنمایی میکنند و من وظیفه را تشخیص میدهم که این کار را باید انجام دهم و همان کار را میکنم.
البته بعدها روحانیت مخصوصاً روحانیت قم بالاخص مدرسین و فضلای ارزشمند قم در زمان تبعید حضرت امام (قدس) به ترکیه و نجف کمکهای فراوانی کردند و اطّلاعیهها و پیامهای حضرت امام (قدس) را تکثیر و در سراسر ایران پخش مینمودند.
این واقعیّت بسیار مهمی است که حضرت امام (قدس) برای دنیا حساب باز نمیکرد، هرگز مردم را به «خود» دعوت نمیکرد و از شجاعت و قدرت روحی اسلامی برخوردار بود. بعد از رحلت مرحوم آیتالله بروجردی (قدس) عدّهای برای تقلید به ایشان رجوع نمودند، امّا حضرت امام (قدس) خود را به عنوان خادم طلبهها معرفی فرمودند. ایشان آنچه را که وظیفه الهی تشخیص میداد، عمل میکرد و میفرمود: «امروز تقیّه حرام است و اظهار حقایق، واجب ولو بلغ ما بلغ.»
هرگز ترس برای امام (قدس) معنا نداشت؛ چون برای خدا کار میکرد و آن زمان که ایشان را به تهران میبردند، میفرمود:
در راه هم، آنها میترسیدند و من نمیترسیدم و من آنها را تسلّی میدادم که نترسید.
این هوای نفس نبود، بلکه واقعیتی بود و هرگز غیر از این را از امام (قدس) ندیدیم و بزرگان، علما و جامعه اسلامی هم جز این را از آن مرد الهی ندیدند و برای همین به سمت امام (قدس) گرایش پیدا کردند.
س: بی شک یکی از مبانی فکری حضرت امام (قدس) در تشکیل و اداره حکومت اسلامی، اصل تأثیر دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد است که نوآوریهای فراوانی را به همراه داشت، نظر جناب عالی در اینباره چیست؟
ج: این فرمایش حضرت امام (قدس) که زمان و مکان دو عنصر مؤثّر در اجتهاد هستند، سخن بسیار متین و درستی است، امّا با کمی دقّت مشخص میشود که ایشان نمیخواهد یک چیز تازهای را که دیگر علما قبول ندارند، ذکر کند. همهی علما این مطلب را قبول دارند، ولی ایشان همگان را به این جهت توجّه داده است.
حضرت امام (قدس) میفرمایند:
یک چیزی ممکن است در یک زمان مشخص، احیاناً جایز یا واجب باشد و همین چیز در زمان دیگر به خاطر خصوصیات جدیدی که پیدا میشود، حرام گردد.[۲]
به عنوان مثال: در ارتباط با حکومتهای لامذهب مانند انگلیس، زمانی است که اینها در مقابل اسلام و حکومت اسلامی قیامی نداشتند در نتیجه ارتباط ما با آنها جایز بود و شاید لازم بود که این ارتباط را داشته باشیم، ولی اگر زمان عوض شد، مثلاً به سلمان رشدی که از نظر اسلام محکوم به اعدام است پناه دادند و با این عمل در مقابل حکومت اسلامی ایستادند، آن ارتباط قبلی که با اینها واجب یا جایز بود، حرام میشود. این نقش زمان و خصوصیات خارجی در اجتهاد است. زمان و مکان ممکن است تغییر کند و در این صورت اجتهاد تغییر میکند، ولی حکم خدا هرگز عوض نمیشود. خداوند ارتباط دولت اسلامی را با دولت کفر جایز دانسته و رهبر حکومت اسلامی میتواند با آنها در حال سازش باشد، در صورتی که ضرری برای اسلام و مسلمین نداشته باشد، ولی اگر به اساس اسلام ضرر میرساند، ارتباط با آنها حرام خواهد بود. پس باید مجتهدی که در مقام رهبری و ادارهی جامعه است به همین این موارد توجّه کند. پس حکم خدا از اوّل تا آخر یکنواخت نیست و زمان و مکان در آن نقش به سزایی دارد، لازم به تذکر است که این امر اختصاص به حضرت امام (قدس) ندارد.
منبع: کتاب جایگاه احکام حکومتی و اختیارات ولایت فقیه/آیت الله مومن قمی/با مقدمه و تحقیق دکتر بهداروند/ صفحه ۳۷۳ الی ۳۸۱
[۱] ـ نهج البلاغه، خطبه ۳۳٫
[۲] ـ صحیفه نور، ج ۱۶، ص ۲۰۱٫
پاسخ دهید