در آخر الزّمان، بشر تغییر میکند، روح انسانی تبدیل به روح درندگی میشود. همه گرگ هستند، همه میخواهند بخورند، همه میخواهند بدرند، هیچ کسی به دیگری اعتماد نمیکند.
وقتی حضرت حجّت (عجّل الله فرجه) تشریف میآورند این روح گرگ بودن را از ما میگیرند. مثل فرزندان حضرت یعقوب (علیه السّلام) که گرگ بودند ولی آدم شدند. وقتی آنها سراغ حضرت یوسف (علیه السّلام) آمدند، به پدر خود پیشنهاد کردند: اجازه بدهید یوسف با ما بیاید، همیشه او را در خانه نگه داشتهای، او هم احتیاج به تفریح دارد، اجازه بدهید برویم کمی خوش باشیم. حضرت یعقوب (علیه السّلام) فرمود: «وَ أَخافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ»[۱]، من نگران هستم که گرگ او را بدرد. با اینکه حضرت یعقوب (علیه السّلام) پیغمبر بود و اطّلاع داشت که درندگان کاری به انبیاء (علیهم السّلام) و اولاد انبیاء ندارند.
[۱]– سورهی یوسف، آیه ۱۳٫
پاسخ دهید