سال

منابع تاریخی درباره سال تولد ابوجعفر باقر (علیه السّلام) همچون بسیاری از حوادث تاریخی، یکدست نیستند و میان سال‌های ۴۶ تا ۶۵، هفت سال را به نام سال میلاد آن گرامی گزارش کرده‌اند که تفصیل آن در قسمت آخر همین گزینه می‌آید؛ اما بر مبنای این پژوهش، سخن درست، سال ۵۷ هجرت است. این گویه به چند جهت در خور استدلال است:

۱٫‌ در میان منابع کهن شیعی تنها نوبختی (۳۲۰ ق) و سعد بن عبدالله اشعری (۳۰۰ ق)- که از یکدیگر متأثرند و مسعودی تولد آن گرامی را سال ۵۹[۱] یا ۵۸[۲] هجری گزارش کرده‌اند، لیکن دیگر منابع و مآخذ شیعه برآن‌ند که آن بزرگوار در سال ۵۷ هجرت تولد یافت؛[۳] یعقوبی که در شمار گزارشگران کهن تاریخ است، در این خصوص به شخص امام باقر (علیه السّلام) چنین نسبت داده که وی فرمود: «من به هنگام به شهادت رسیدن جدم حسین (علیه السّلام) (در روز عاشورا) چهار سال داشتم و رخداد قتل وی و حوادث ناگواری را که در جریان آن بر ما رفته بود، به یاد دارم».[۴] با توجه به شهادت سیّدالشّهداء در سال ۶۱ هجری، محاسبه چهار سال پیش از آن منطبق با تولد امام باقر (علیه السّلام) در سال ۵۷ هجری خواهد بود. هر چند در برخی از منابع، سن امام در این زمان سه سال دانسته شده،[۵] لیکن مقصود آن‌ها، فاصله میان سال ۵۷ و ۶۱ هجری است؛ چرا که گاهی سال ۶۱ بدان جهت که شهادت امام حسین (علیه السّلام) در آغاز آن بود در محاسبه منظور نگردیده و از این فاصله زمانی به سه سال تعبیر شده است؛ چنان‌که طبری امامی در گزارش خود با تصریح بر تولد امام باقر (علیه السّلام) در سال ۵۷، فاصله میان تولد وی و شهادت جدش حسین (علیه السّلام) را سه سال دانسته است.[۶] گاهی نیز آغاز سال ۶۱ در محاسبه منظور گردیده و آن فاصله زمانی «چهار سال» برشمرده شده است؛ چنان‌که طبرسی در تاج الموالید[۷] از این فاصله به چهار سال تصریح کرده و در إعلام الوری[۸] آغاز آن را سال ۵۷ دانسته است.

۲٫‌ نظریه‌های دیگر در این خصوص، یا با تعبیر «گفته می‌شود»[۹] گزارش شده و یا از منابع متأخر بی‌آن‌که پژوهشی درباره آن انجام شده باشد نقل شده‌اند[۱۰] و یا در کتاب‌هایی ثبت هستند[۱۱] که در برابر منابعی که مستند سال ۵۷ هستند یارای مقاومت ندارند.

۳٫‌ در میان منابع سنیان بخشی به این موضوع نپرداخته‌اند. آن‌ها که از این تاریخ نام برده‌اند، بیشتر آن‌ها سال ۵۷ را ثبت کرده‌اند[۱۲]  که این نیز موجب برتر بودن گویه مورد نظر این پژوهش است.

۴٫‌ افزون بر این‌ها از امام عسکری (علیه السّلام) مبنی بر تولد امام باقر (علیه السّلام) در سال ۵۷، در دست هست[۱۳] که با گزارش جابر جعفی (۱۲۸ ق) در این خصوص، پشتیبانی می‌شود.[۱۴] جابر پسر یزید جعفی از شاگردان و راویان برجسته و مورد اعتماد دو امام باقر و صادق (علیه السّلام) بود.[۱۵] گستره دانش و آگاهی وی از امام باقر (علیه السّلام) تنها در بخش اسرار و مطالبی که فضای فرهنگی اجتماعی آن روز، آن را برنمی‌تابید به نود هزار حدیث رسیده بود.[۱۶] جابر تولد امام باقر (علیه السّلام) را در سال ۵۷ می‌داند. ثبت این گزارش جابر جعفی با رویکرد به ویژگی‌های یاد شده‌ی وی در کتاب‌های عالمان و تاریخ‌نگاران پژوهشمندی همچون شیخ مفید،[۱۷] شیخ طوسی،[۱۸] پشتیبان در خوری برای روایت یاد شده از امام عسکری (علیه السّلام) به شمار می‌رود.

دیگر دیدگاه‌ها در خصوص سال تولد امام پنجم (علیه السّلام) چنین گزارش شده‌اند:

-‌ سال ۵۹ هجری،[۱۹]

– سال ۵۸ هجری،[۲۰]

– سال ۵۶ هجری،[۲۱]

– پانزده سال پیش از رخداد کربلا در سال ۶۱ هجری،[۲۲]

– سال ۶۵ هجری.[۲۳]

ماه

تاریخ‌نگاران درباه ماه تولد امام باقر (علیه السّلام) فقط از ماه رجب و ماه صفر نام برده‌اند. در این‌جا هر یک از منابع شیعیان و سنیان جداگانه مورد بررسی قرار می‌گیرد تا سخن درست به دست آید.

منابع شیعیان

در میان منابع شیعیان بخشی از روایتگران کهن، در خصوص تولد امام باقر (علیه السّلام) تنها در  ثبت سال بسنده کرده‌اند.[۲۴] بخشی دگر که به ماه ولادت نیز پرداخته‌اند، به ترتیب از دو ماه رجب و صفر نام برده‌اند؛ شیخ مفید و شیخ طوسی در یکی از کتاب‌هایشان به استناد گزارش جابر جعفی (۱۲۸ ق) ماه رجب را ماه ولادت آن گرامی دانسته‌اند[۲۵] و در کتاب‌های دیگرشان تنها به ثبت سال تولد آن نازنین بسنده کرده‌اند.[۲۶] ابن رُستم طبری که معاصر شیخ طوسی است نیز به استناد روایتی از امام عسکری (علیه السّلام) تولد امام باقر (علیه السّلام) را در ماه رجب گزارش کرده است.[۲۷] حاسب طبری و مؤلف کتاب نزهه الزاهد که شخصی ناشناخته و متوفای سال پانصد هجری است نیز تنها از ماه رجب به عنوان ماه تولد پیشوای پنجم شیعیان یاد کرده‌اند.[۲۸] تاریخ غفاری نیز که یکی از مسانید بحار است و گزارش آن در بحار ثبت شده همین گونه گزارش کرده است.[۲۹] اینان درباره تولد وی در ماه صفر هیچ‌گونه اشاره‌ای نکرده‌اند. طبرسی و ابن شهر آشوب نیز که در نیمه نخست و میانی قرن ششم می‌زیسته‌اند ماه رجب را ماه میلاد آن گرامی دانسته و از ماه صفر تنها به صورت «گفته شده است» نام برده‌اند.[۳۰]

آن دست از منابع شیعه که ماه صفر را ماه تولد امام باقر دانسته‌اند از آغاز قرن شش نگاشته شده‌اند و پیش از این در منابع، از ماه صفر به عنوان ماه تولد امام باقر (علیه السّلام)، سخنی به چشم نمی‌آید. نخستین گزارشگر این گروه، فتال نیشابوری (۵۰۸ ق)[۳۱] و پس از او اربلی (۶۹۳ ق) است که بنقل از استادش کمال‌الدین محمد بن طلحه شافعی (۶۵۲ ق) گزارش کرده است.[۳۲]  شیعی سبزواری نیز پس از انتخاب ماه رجب به عنوان روز تولد آن گرامی، از ماه صفر با تعبیر «گفته‌اند» نام برده است. سپس حمدالله مستوفی[۳۳] و شهید اول هستند که از این ماه نام برده‌اند[۳۴] و دیگران نیز[۳۵] با اینان همراهی کرده‌اند.

منابع سنیان

در میان منابع سنیان برخی به تاریخ تولد امام باقر (علیه السّلام) اشاره‌ای نکرده‌اند و جمعی از آن‌ها، تنها به سال تولد آن حضرت بسنده کرده‌اند،[۳۶] و آن گروه که از ماه میلاد، یاد کرده‌اند، ماه صفر را برگزیده‌اند. نخستین گزارشگر این گروه محمد بن طلحه سپس ابن خلکان است[۳۷] – که در قرن هفت می‌زیستند و در پی اینان جمعی دیگر نیز آن را ثبت کرده‌اند.[۳۸]

ارزیابی

هرچند گزینش روشن و قاطعِ یکی از دو ماه یاد شده به عنوان ماه تولد آن امام بزرگوار با استناد به منابع پیش گفته، بسی دشوار است، لیکن با توجه به نکته‌های زیر می‌توان گفت تولد آن گرامی در ماه رجب گویه برتر است:

نخست آن‌که منابعی که ماه رجب را گزارش کرده‌اند، از جهت زمانی، به دوران زندگی آن حضرت نزدیک‌تر و از منظر پژوهشی نیز، برخی از آن‌ها اعتبار زیادی نزد تاریخیان دارند. شیخ مفید که متکلمی چیره‌دست، تاریخ‌نگاری منبع‌شناس است، پژوهشمندانه و به استناد منابعی که بعدها مفقود گشته ماه رجب را ماه ولادت آن فرزانه دانسته است،[۳۹] چنان‌که طبرسی و ابن شهر آشوب که به منابع فراوانی از دو گروه شیعیان و سنیان دسترسی داشتند نیز بر این گویه تأکید ورزیده، بر گزارش تولد آن گرامی در ماه صفر که در دوران آنان مطرح بود اعتماد نکرده‌اند.[۴۰] پس آن دسته از منابع شیعیان و سنیان که تولد امام باقر (علیه السّلام) را در ماه صفر دانسته‌اند، بدان جهت که از قرن ششم به بعد بوده‌اند، از جهت اعتبار زمانی توان رویارویی با منابع پیش از خود را ندارند و از منظر پژوهشی نیز پشتیبانی برای آن‌ها بدست نیامده است.

افزون بر آن، روایتی از امام حسن عسکری (علیه السّلام) داریم[۴۱] که با منابع گروه نخست همراه و موجب اعتبار آن‌ها است.

زادروز

با توجه به مطالب یاد شده درباره ماه تولد امام باقر (علیه السّلام)، باید گفت آن گرامی در نخستین روز ماه رجب تولد یافته است؛ چراکه منابع پیش گفته جز یک نفر – همگی تولد وی را در اول ماه رجب دانسته‌اند و به همین جهت مجلسی هم همین روز را روز ولادت آن گرامی اختیار کرده است.[۴۲] نخستین روز ماه رجبِ این سال به محاسبه نجومی، ۲۰۰۲۳ روز پس از آغاز هجرت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوده و با ۲۲ اردیبهشت سال ۵۶ شمسی (۲۲/۲/۵۶) و نیز دوازدهم ماه مه ۶۷۷ میلادی برابر است.[۴۳]

در این‌که آن عزیز در چه روزی از هفته دیده به جهان گشود، بخشی از منابع یاد شده بدان نپرداخته‌اند و بخشی دیگر به تردید از روزهای جمعه و سه‌شنبه یاد کرده‌اند.[۴۴] روایت یاد شده از امام عسکری (علیه السّلام)، گزارش پیشین جابر جعفی و برخی دیگر از منابع نیز، روز جمعه را تعیین کرده‌اند،[۴۵] چنان‌که ابن خلکان روز سه‌شنبه را مشخص کرده است.[۴۶] شهید اول و در پی آن کفعمی از تولد وی در روز دوشنبه نام برده‌اند.[۴۷]

در این میان تعیین یکی از این سه روز به عنوان روز ولادت آن بزرگ مبتنی بر ترجیح و تعیین ماه ولادت و روز آن است و با رویکرد به استدلالی که درباره ماه ولادت وی و روز آن گفته شد،[۴۸] تولد امام باقر (علیه السّلام) در روز جمعه خواهد بود. افزون بر این‌که منابعی که روز جمعه را گزارش کرده‌اند، از اکثریت نیز برخوردارند.

یادآوری می‌شود این اختلاف میان روزهای یاد شده‌ی هفته، بر مبنای اختلاف تولد آن گرامی در سوم صفر و اول رجب است؛ چرا که به محاسبه نجومی یاد شده، اگر تولد آن گرامی در سوم صفر باشد، آن روز، دوشنبه یا سه‌شنبه خواهد بود، چنان‌که فتال سه‌شنبه را ثبت کرده و اگر این تولد در اول رجب باشد، آن روز، جمعه خواهد بود؛[۴۹] چنان‌که مفید، طوسی و مجلسی نیز این روز را جمعه اول رجب ثبت کرده‌اند.

نتیجه

بنابر آنچه درباره سال، ماه و روز تولد امام باقر (علیه السّلام) گفته شد و به استناد منابع یاد شده باید گفت آن حضرت در روز جمعه نخستین روز ماه رجب سال ۵۷ قمری، برابر با ۲۲ اردیبهشت سال ۵۶ شمسی، مطابق با دوازدهم ماه مه ۶۷۷ میلادی تولد یافت و دیگر گویه‌ها در این خصوص چنین‌اند:

-‌ دوازدهم رجب،[۵۰]

-‌ دوم ماه صفر،[۵۱]

-‌ سوم ماه صفر،[۵۲]

-‌ ششم ماه صفر،[۵۳]

-‌ سیزدهم ماه صفر.[۵۴]

زادگاه

منابع یاد شده مکان تولد امام باقر (علیه السّلام) را مدینه ثبت کرده‌اند؛ اما این‌که آن حضرت در خانه چه کسی متولد شده، چندان روشن نیست. از طرفی مساحت مدینه در آن دوران نیز حدود چهارصد هزار متر مربع بود؛ یعنی به اندازه تقریبی مساحت مسجد النبی کنونی و اطراف آن، که با نرده‌های آهنی مشخص شده است.[۵۵] اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) همانند دیگر مردم مدینه در این مساحت می‌زیستند. حضرت علی و حضرت فاطمه (علیه السّلام) در کنار مسجد النبی خانه‌ای داشتند و در آن، عُمر می‌گذرانیدند. امامان بعدی (علیه السّلام) نیز در آن خانه می‌زیستند تا این‌که عمر بن عبدالعزیز در حاکمیت ولید بن عبدالملک (۸۶ ۹۶) آن خانه را در درون مسجد النبی قرار داد.[۵۶] البته در این وقت که دوران امام سجّاد (علیه السّلام) بود، آن گرامی در خانه دیگری می‌زیست و این خانه و خانه امام صادق (علیه السّلام) در محله بنی‌هاشم جای داشت.

این محله که در سال ۱۳۶۳ قمری به دست آل سعود تخریب گشته، اکنون در فضایی میان در اصلی بقیع تا حرم پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار دارد[۵۷] که برخی از منابع شیعی بر نماز خواندن در خانه امام سجّاد و امام صادق (علیه السّلام)[۵۸] در این محله تأکید کرده‌اند.[۵۹]

در این‌که مکان تولد امام باقر (علیه السّلام)  در کدام یک از این دو خانه خانه فاطمه (علیها سلام) یا خانه امام سجّاد (علیه السّلام) بود روشن نیست، لیکن با توجه به نشانه‌های زیر شاید بتوان گفت او در خانه فاطمه و علی (علیه السّلام) دیده به جهان گشود:

نخست آن‌که تولد وی در سال ۵۷ هجری بود و در آن سال جد او یعنی سیّدالشّهداء (علیه السّلام) زنده بود و به روال عادی همچنان در خانه فاطمه و علی (علیه السّلام) به سر می‌برد؛ چون از جابه‌جایی او به خانه دیگر گزارشی در دست نیست؛ چنان‌که بر پا بودن این خانه تا زمان تخریب آن به دست عمر بن عبدالعزیز در توسعه مسجد النبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، بر همین مطلب گواهی دارد.

افزون بر آن‌که تاریخ، این مطلب را به دست نمی‌دهد که امام سجّاد (علیه السّلام) در آن دوران، در خانه‌ای دگر و به دور از پدر اقامت داشته باشد. هر چند این خانه بعدها جزو مسجد النبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار گرفته و تا آن تاریخ نیز بارها بر مساحت این مسجد افزده شده بود. لیکن این توسعه، قسمت‌های شرقی مسجد را که حجره‌های پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و خانه فاطمه و علی (علیه السّلام) در آن قرار داشت فرا نمی‌گرفت. بعدها عمر بن عبدالعزیز به فرمان ولید بن عبدالملک، این خانه‌ها و حجره‌ها را تخریب کرد و بر مسجد افزود[۶۰] و شخصی به نام خُبیب بن عبدالله بن زبیر با اعتراض بر این اقدام گفت: مبادا با این تخریب آیه «إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِن وَرَآءِ الحُجُرَتِ»[۶۱] را [که درباره حجره‌های پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شده است] از میان بردارید، لیکن به گفته یعقوبی: واکنش سخت عمر بن العزیز نواختن صد ضربه شلاق بر پیکر خُبیب در هوای سرد زمستانی بود که به مرگ او انجامید؛ گرچه این اقدام وی بعدها موجب ندامت او شد.[۶۲] در این تخریب، خانه فاطمه‌ی صغری، دختر امام حسین (علیه السّلام) نیز تخریب شد که وی بدان رضایت نداده بود.[۶۳]

 منبع: کتاب باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهم السلام/ یدالله مقدسی/ نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی


[۱]. نوبختی، فرق الشیعه، ص ۶۱ و ابی‌خلف اشعری، المقالات و الفرق، ص ۷۶٫

[۲]. مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۱۵۰ و ۱۵۳ و ابن أبی الثلج، تاریخ الائمه (مجموع نفیسه، ص ۱۰) (او از فاریابی با تعبیر «و قد قیل» سال ۵۸ را نقل کرده، ولی خود آن را برنتابیده است).

[۳]. ابن أبی الثلج، تاریخ الائمه (مجموعه نفیسه، ص ۹) و کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۶۹ و حسن بن محمد قمی، تاریخ قم، ص ۱۹۷ و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج ، ص ۱۵۸) و مسار الشیعه (مصنفات، ج ۷، ص ۵۶) و المقنعه، ص ۴۷۳ و طبری امامی، دلائل الإمامه، ص ۲۱۵ و شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۵۵۵ و تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۸۸ و فتال، روضه الواعظین، ص ۱۷۷ و طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۴۹۸ و ابن خشاب، موالید الأئمه (مجموعه نفیسه، ص ۱۸۱) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۲۲۷ و اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۱۷ و علامه حلّی، المستجاد من الإرشاد (مجموعه نفیسه، ص ۴۱۴) و شیعی سبزواری، راحه الأرواح، ص ۱۶۶ و شهید اول، الدروس، ج ۲، ص ۱۲ و کفعمی، المصباح، ص ۵۲۲ (الجدول) و خواند امیر، تاریخ حبیب السیر، ج ۲، ص ۶۸ و عاملی، وصول الأخیار إلی اصول الأخبار، ص ۴۲ و محقق اردبیلی، حدیقه الشیعه، ص ۲۵۲ و شیخ بهایی، توضیح المقاصد (مجموعه نفیسه، ص ۵۶۴) و مجلسی، جلاء العیون، ص ۵۰۴ و مرآه العقول ج ۶، ص ۱۳٫

[۴]. یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۳۲۰ (قتل جدّی الحسین (علیه السّلام) و لی أربع سنین و انّی لَأذکُر مقتله و ما نالنا فی ذلک الوقت).

[۵]. ابن ابی الثلج، تاریخ الأئمه (مجموعه نفیسه، ص ۹) و طبری امامی، دلائل الإمامه، ص ۲۱۵ و ابن خشاب، موالید الأئمه (مجموعه نفیسه، ص ۱۸۱) ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج ۴، ص ۱۷۴ و اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ۱۱۷ (به نقل از: محمد بن طلحه در مطالب السؤول، لیکن در مطالب السؤول چاپی (ص ۲۷۷)، سال ۵۷ به ثبت است) و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ج ۲، ص ۸۸۰ و ابن طولون، الأئمه الأثنی عشر، ص ۸۱٫

[۶]. دلائل الإمامه، ص ۲۱۵٫

[۷]. تاج الموالید (مجموعه نفیسه، ص ۱۱۶).

[۸]. إعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۴۹۸٫

[۹]. ابن أبی الثلج، تاریخ الأئمه (مجموعه نفیسه، ص ۹ ۱۰) (به نقل از: فاریابی که گفته است: «و قد قیل انه … کان مولده سنه ثمان و خمسین»).

[۱۰]. ابن عنبه (۸۲۸ ق)، عمده الطالب، ص ۱۹۵، که از سال ۵۹ به عنوان سال ولادت حضرت باقر (علیه السّلام) یاد کرده است و ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج ۴، ص ۴۰۱، که تولد امام را در سال ۵۶ در زمان عایشه به نقل از احمد بن برقی ثبت کرده؛ ولی این احمد بن بشیر برقی نزد رجال‌شناسان، ضعیف شمرده شده است (شوشتری، قاموس الرجال، ج ۱، ص ۴۰۵، شماره ۳۰۴). افزون بر آن‌که سال ۵۷ هجری که در اکثر منابع کهن سال تولد امام باقر (علیه السّلام) شمرده شده نیز دوران زنده بودن عایشه بود؛ چرا که عایشه در سال ۵۷ یا ۵۸ درگذشت (ابن اثیر، الکامل، ج ۳، ص ۵۲۰ و ذهبی، العبر، ج ۱، ص ۴۵ ۴۶).

[۱۱]. حسین بن عبد الوهاب (۴۳۶)، عیون المعجزات، ص ۷۵ (که سال ۵۸ را سال ولادت امام (علیه السّلام) دانسته است).

[۱۲]. ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج ۴، ص ۱۷۴ و گنجی شافعی، کفایه الطالب، ص ۴۵۵ و محمد بن طلحه، مطالب السؤول، ص ۲۷۷ و أبی الفداء، تاریخ، ج ۱، ص ۲۴۸ و ابن الوردی، تاریخ، ج ۱، ص ۱۷۵ و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ج ۲، ص ۸۸۰٫

[۱۳]. طبری امامی، دلائل الإمامه، ص ۲۱۵٫

[۱۴]. مفید، مسار الشیعه (مصنفات، ج ۷، ص ۵۶) و شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۵۵۵٫

[۱۵]. خویی، معجم رجال الحدیث، ج ۴، ص ۱۹٫

[۱۶]. شیخ محمد تقی شوشتری، قاموس الرجال، ج ۲، شماره ۱۳۴۶٫

[۱۷]. مسار الشیعه (مصنفات، ج ۷، ص ۵۶).

[۱۸]. مصباح الشیعه، ص ۵۵۵٫

[۱۹]. سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، ص ۷۶ و نوبختی، فرق الشیعه، ص ۶۱ و ابن عنبه، عمده الطالب، ص ۱۹۵٫

[۲۰]. ابن أبی الثلج، ناریخ الأئمه (مجموعه نفیسه، ص ۹ ۱۰) (قد قیل انه اقام (بالإمامه) و هو ابن ثمان و ثلثین سنه و کان مولده سنه ثمان و خمسین). در این گزارش به امامت رسیدن امام بافر (علیه السّلام)، در سن ۳۸ سالگی دانسته شده، با توجه به شهادت پدرش امام سجّاد (علیه السّلام) به سال ۹۵، ۳۸ ساله بودن امام بافر (علیه السّلام) در وقت امامت، می‌طلبد که تولد وی در سال ۵۷ باشد نه ۵۸ (۵۷=۳۸-۹۵ است) و مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۱۵۰ ۱۵۳ و حسین بن عبدالوهاب، عیون المعجزات، ص ۷۵٫

[۲۱]. ابن خشاب، موالید الأئمه (مجموعه نفیسه، ص ۱۸۲) و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۲۹، جزء ۵۷، ص ۲۱۳ (به نقل از ابو نصر بخاری) و ذهبی، تاریخ الإسلام، ج ۷، ص ۴۶۳ و العبر، ج ۱، ص ۱۰۹ و سیر أعلام النبلاء، ج ۴، ص ۴۰۱ و عوالم العلوم، ج ۲، ص ۷۵۹ (به نقل از: اکمال الرجال تبریزی).

[۲۲]. کوفی، الستغاثه، ص ۸۳ و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۱۸۷ (به نقل از: صاحب کتاب البدع و صاحب کتاب شرح الأخبار، که بر مبنای این گزارش، سال تولد، ۴۲ هجرت خواهد بود، لیکن ابن شهر آشوب خود در صفحه ۲۲۷ همین کتاب، این گویه را برنتابیده و سال ۵۷ هجرت را سال ولادت آن بزرگوار دانسته است).

[۲۳]. حمدالله مستوفی (۷۳۰ ق)، تاریخ گزیده، ص ۲۰۳٫ به احتمال، این شماره با شماره ۵۶ جابه‌جا ثبت شده است.

[۲۴]. یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۳۲۰ و نوبختی، فرق الشیعه، ص ۶۱ و سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، ص ۷۶ و ابن أبی الثلج، تاریخ الأئمه (مجموعه نفیسه، ص ۹) و کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۶۹ و مسعودی، اثبات الوصیه، صص ۱۵۰ و ۱۵۳٫

[۲۵]. مسار الشیعه (مصنفات، ج ۷، ص ۵۶) و مصباح المتهجد، ص ۵۵۵٫

[۲۶]. ر.ک به: عنوان سال تولد، ص ۳۵۱، پاورقی ۳٫

[۲۷]. دلائل الإمامه، ص ۲۱۵٫

[۲۸]. زیج مفرد، ص ۶۳ و نزهه الزاهد، ص ۲۸۷٫

[۲۹]. مجلسی، بحار‌ الإنوار، ج ۴۶، ص ۲۱۷٫ کتاب تاریخ غفاری جدای از این‌که در بحار آمده، اکنون در دست نیست. (روند گزارش مجلسی در جلاء العیون، ص ۵۰۴ به گونه‌ای است که به ترجیح ماه رجب به عنوان ماه تولد امام باقر (علیه السّلام) می‌انجامد).

[۳۰]. طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۴۹۸ و ابن شهر آشوب (۵۸۸ ق)، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۲۲۷٫

[۳۱]. روضه الواعظین، ص ۲۰۷٫

[۳۲]. کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۱۷٫

[۳۳]. حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ص ۲۰۳٫

[۳۴]. الدروس، ج ۲، ص ۱۲٫

[۳۵]. کفعمی، المصباح، بخش الجدول، ص ۵۲۲ و عاملی، وصول الأخیار إلی اصول الأخبار، ص ۴۲ و محقق اردبیلی. حدیقه الشیعه، ص ۵۲۵ و شیخ بهایی، توضیح المقاصد (مجموعه نفیسه، ص ۵۶۳).

[۳۶]. ر.ک به: عنوان سال تولد، ص ۳۵۳، پاورقی ۱٫

[۳۷]. محمد بن طلحه، مطالب السؤول، ص ۲۷۷ و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج ۴، ص ۱۷۴٫

[۳۸]. ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ج ۲، ص ۸۷۹ و جامی، شواهد النبوه، ص ۳۵۷٫

[۳۹]. مسار الشیعه (مصنفات، ج ۷، ص ۵۶).

[۴۰]. إعلام الوری، ج ۱، ص ۴۹۸ و مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۲۲۷٫

[۴۱]. طبری امامی، دلائل الإمامه، ص ۲۱۵٫

[۴۲]. اختیارات، ص ۳۶٫

[۴۳]. زمانی قمشه‌ای، هیئت و نجوم اسلامی، ج ۲، ص ۲۳۷٫

[۴۴]. فتال، روضه الواعظین، ص ۲۰۷ و ابن شهر آَشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۲۲۷؛

[۴۵]. مفید، مسار الشیعه (مصنفات، ج ۷، ص ۵۶) و شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۵۵۵ و طبری امامی، دلائل الإمامه، ص ۲۱۵ و طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۴۹۸ و جامی، شواهد النبوه، ص ۳۵۷، مجلسی، بحار، پیشین (به نقل از: تاریخ غفاری).

[۴۶]. ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج ۴، ص ۱۷۴٫

[۴۷]. شیهد اول، الدروس، ج ۲، ص ۱۲ و کفعمی، المصباح، ص ۵۲۲٫

[۴۸]. ر.ک به: عنوان ماه ولادت، ص ۳۵۵ ۳۵۷٫

[۴۹]. زمانی قمشه‌ای.

[۵۰]. حاسب طبری، زیج مفرد، ص ۶۳٫

[۵۱]. شیخ بهایی، توضیح المقاصد (مجموعه نفیسه، ص ۵۶۳).

[۵۲]. فتال، روضه الواعظین، ص ۲۰۷ و شهید اول، الدروس، ج ۲، ص ۱۲ و اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۱۷ (به نقل از: ابن طلحه) و کفعمی، المصباح، ص ۵۲۲٫

[۵۳]. حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ص ۲۰۳٫

[۵۴]. ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ج ۲، ص ۸۷۹ (به نقل از: مقاصد الراغب، ص ۱۵۰).

[۵۵]. رسول جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، ص ۱۳۴٫

[۵۶]. ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، ص ۱۰۷٫ آغاز تخریب خانه‌های یاد شده در متن، سال ۸۸ هجرت بوده است (طبری، تاریخ، ج ۳، ص ۶۷۶ -۶۷۷).

[۵۷]. پیشین.

[۵۸]. خانه امام صادق (علیه السّلام) پیش از انتقال به او مال حارثه بن نعمان انصاری بود (ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، ج ۱، ص ۲۵۹).

[۵۹]. ابن المشهدی، کتاب المزار، ص ۱۱۵ و ابن طاووس، مصباح الزائر، ص ۶۴ و مجلسی، بحار، ج ۹۷، ص ۲۲۵٫

[۶۰]. ابن شبه، تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۵۹ و یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۲۸۴ و طبری، تاریخ، ج ۳، ص ۶۷۶٫

[۶۱]. حجرات: ۴٫

[۶۲]. یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۲۸۴٫ یعقوبی می‌افزاید: «ولید تخریب بنای مسجد پیامبر و خانه‌های اطراف آن را به پادشاه روم که مسیحی بود گزارش کرد و از او مدد خواست. پادشاه روم نیز صد هزار مثقال طلا همراه با صد کارگر و محموله‌های دیگر به وی کمک کرد». این هماهنگی، می‌تواند نشان از هم‌دستی امویان با مسیحیان در نابودی آثار پیامبر و خاندانش باشد، هر چند به ظاهر جنبه توسعه و بازسازی حرم نبوی را به نمایش بگذارد.

[۶۳]. رسول جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، ص ۱۲۹٫