سال
گزارشهای منابع کهن شیعیان و سنیان درباره سال تولد امام چهارم شیعیان به شدت پراکندهاند و سالهای ۳۱، ۳۳، ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸، ۴۶ و ۵۰ هجری را بیان کردهاند. در این میان، گزارش تولد آن گرامی در سال ۳۸ هجری، از چند جهت در خور استدلال است:
۱٫ بسیاری از منابع کهن شیعیان[۱] و سنیان[۲] که اکثریت قاطع بزرگان کهن شیعه جمعی از تاریخنگاران مورد توجه اهل سنت در این جمع جای دارند، بر این گویه تأکید کردهاند. تقدم و نزدیکی این منابع با دوران زندگی آن حضرت نیز میتواند نشانه برتری این نقل باشد.
در برخی از منابع یاد شده سال تولد وی با تعبیر دو سال پیش از شهادت حضرت امیر (علیه السّلام) بیان شده است.[۳] از طرفی سال شهادت حضرت علی (علیه السّلام) به اتفاق مورخان، سال ۴۰ هجری است.[۴] پس سال تولد امام سجّاد (علیه السّلام) سال ۳۸ هجری خواهد بود.
دیگر دیدگاهها در این خصوص یا با تعبیر «گفته میشود»[۵] گزارش شدهاند، یا در منابع متقدمی ثبت شدهاند که در اعتبار آنها تردید است[۶] و یا علاوه بر این، با تردید میان چند گویه[۷] نقل گردیدهاند. هر چند شیخ طوسی در یکی از گزارشهای خود بر تولد آن بزرگوار در سال ۳۶ هجری تصریح کرده،[۸] لیکن در نقل دیگرش بر سال ۳۸ تأکید کرده است.[۹]
۴٫ برخی از منابع کهن، حضور آن گرامی در حادثه کربلا را ۲۳ سالگی[۱۰] دانستهاند که با توجه به تاریخ نهضت امام حسین (علیه السّلام) در سال ۶۱ هجری، تولد ایشان در سال ۳۸ هجری خواهد بود. شیخ مفید درباره حضور ایشان در حادثه کربلا تعبیرهای مختلفی دارد؛ او در کتاب الإرشاد به نقل از حمید بن مسلم – گزارشگر کربلا – با تعبیر «صبی و کودک بودن»،[۱۱] از حضور آن گرامی در کربلا یاد میکند و امام را در هنگام شهادت پدرش ۲۳ ساله میداند؛[۱۲] چنانکه در همین کتاب، تولد آن حضرت را سال ۳۸ هجری[۱۳] و شهادتش در ۵۷ سالگی را سال ۹۵ هجری ثبت کرده است.[۱۴] همچنین سن امام باقر (علیه السّلام) را در آن تاریخ، سه سال دانسته است. گفتنی است در دو نسخه الإرشاد که نزد اربلی و مجلسی بوده نیز، سن آن حضرت در روز عاشورای سال ۶۱ هجری، ۲۳ سال ثبت شده[۱۵] است؛[۱۶] ولی باید گفت این مطالب، کودک بودن امام سجاد (علیه السّلام) در رخداد عاشورای سال ۶۱ را برنمیتابد.
ابن سعد نیز به نقل از محمد بن عمر واقدی گوید: «علی بن حسین در حادثه عاشورا ۲۳ یا ۲۴ سال داشت و چون بیمار بود، توان جنگیدن نداشت و با داشتن کودکی چون ابوجعفر محمد بن علی، چگونه بتوان باور کرد، وی در آن دوران، کودکی بود که صورت او هنوز موی نداشت».[۱۷] در جای دیگر نیز چنین گفته است: «علی بن حسین در روز عاشورا ۲۳ سال داشت و به هنگام شهادت پدرش در بستر بیماری به سر میبرد و پس از شهادت امام حسین (علیه السّلام)، شمر با نیروهایش به خیمهها هجوم برده و با مشاهده علی بن حسین گفت: وی را بکشید، لیکن با این پاسخ مواجه گشت: «أنقتل فتیً حدثاً مریضاً لم یقاتل؟»؛ تازه جوان بیماری که نجنگیده چرا کشته شود؟. عمر سعد نیز گفت: از زنان و این مریض دست بردارید.[۱۸]
در این گزارش، از امام سجّاد ۲۳ ساله، تعبیر به «تازه جوان» شده است. با توجه به این گونه نقلها میتوان گفت: تعبیر «أیُقتل الصّبیان» در گزارش مفید که آن را از حمید بن مسلم[۱۹] نقل کرده است، درباره امام باقر (علیه السّلام) بوده که در کنار پدرش در کربلا حضور داشت؛ چنانکه یعقوبی[۲۰] و مسعودی[۲۱] حضور امام باقر (علیه السّلام) در کربلا را ثبت کردهاند. و پس از هجوم دشمنان به خیمهها و تصمیم مهاجران بر قتل وی و پدرش امام سجّاد (علیه السّلام)، یکی از آنها گفته است: «این کودک و بیمار نباید کشته شوند»؛ ولی گزارشگر یا نسخهبردار این گزارش، به اشتباه این چنین نقل کرده که «یکی از آنان گفت: این کودکِ بیمار نباید کشته شود» و حرف «واو» در گزارش او ثبت نشده است.
گزارش طبری در خصوص جابهجایی اسیران کربلا تأییدی بر این گفتار به شمار میآید؛ طبری میگوید: «عمر بن سعد به هنگام رفتن به کوفه دختران و خواهران امام حسین و کودکانی که با حسین (علیه السّلام) بودند و نیز علی بن حسین که بیمار بود را با خود بر کوفه برد». در این گزارش نام علی بن حسین و دختران و کودکان جدای از یکدیگر آمده است و اگر امام سجّاد در کربلا کودک بود نام وی جدای از صبیان نقل نمیشد.[۲۲]
افزون بر تمامی اینها در روایت معتبری[۲۳] از امام صادق (علیه السّلام)، سال شهادت حضرت زینالعابدین (علیه السّلام) ۹۵ هجری و در ۵۷ سالگی یاد شده است[۲۴] که درستی درونمایه این روایت مبتنی بر تولد آن عزیز در سال ۳۸ هجری است؛ چنانکه در روایت دیگری از آن امام بزرگوار بر تولد امام سجّاد (علیه السّلام) در سال ۳۸ هجری تصریح شده است.[۲۵]
با رویکرد به دلیلهای یاد شده، باید گفت امام سجّاد (علیه السّلام) در سال ۳۸ هجری تولد یافت و دیگر نقلها در این خصوص چنیناند:
- سال ۳۱ هجری،[۲۶]
- سال ۳۳ هجری،[۲۷]
- سال ۳۵ هجری،[۲۸]
– سال ۳۶ هجری،[۲۹]
– سال ۳۷ هجری،[۳۰]
– سال ۴۶ هجری،[۳۱]
– سال پنجاه هجری.[۳۲]
ماه
درباره ماه ولادت امام سجّاد (علیه السّلام) نیز در میان منابع کهن، پراکندگی مشاهده میشود. بسیاری از نگارندگان این منابع، به این موضوع اشارهای نکردهاند که میتوان از یعقوبی، اشعری، نوبختی، کلینی و مسعودی نام برد و آن دست از منابع که ماه تولد آن حضرت را ثبت کردهاند همسو نیستند. آنچه در حال حاضر در میان شیعیان معروف است اینکه امام زینالعابدین در ماه شعبان تولد یافته است.
شیخ مفید در کتاب مسار الشیعه ولادت آن گرامی را در ماه جمادی الأول دانسته،[۳۳] لیکن در دو کتاب مهم المقعنه و الإرشاد خود از ماه و روز تولد آن گرامی نام نبرده است.[۳۴]
در پی او شیخ طوسی تنها در مصباح[۳۵] و ابن طاووس در اقبال[۳۶] همین گزارش مسار الشیعه را ثبت کردهاند. لیکن شیخ طبرسی – که در نقلهایش رویکردی به گزارشهای مفید دارد – در دو کتاب خود[۳۷] تولد آن نازنین را در ماه جمادی الثانی دانسته و در پی او، ابن شهر آشوب و کفعمی در یک گزارش خود شیعی سبزواری[۳۸] همین گویه را نقل کردهاند.
با این همه فتال نیشابوری،[۳۹] محمد بن طلحه شافعی،[۴۰] اربلی،[۴۱] شهید اول،[۴۲] کفعمی در الجدول،[۴۳] ابن صباغ مالکی،[۴۴] عبدالصمد عاملی،[۴۵] شیخ بهایی[۴۶] و برخی از مصادر[۴۷] نقل تولد آن گرامی در ماه شعبان را برگزیدهاند. ابن شهر آشوب نیز، این گویه را به عنوان نقلی دیگر، گزارش کرده است.[۴۸]
هر چند نبود مدارک استوار و قرینه آشکار بر ترجیح یکی از این سه گفتار، داوری در این خصوص را بسی دشوار میکند، لیکن شاید بتوان گفت گروه اخیر علیرغم آگاهی از دو گزارش مفید و طبرسی، بر گویه تولد آن عزیز در ماه شعبان تأکید کردهاند و این حکایت دارد که اینان به منبعی دست یافتهاند که با اعتماد به آن، از گزارش مفید و طبرسی حمایت نکردهاند.
زاد روز
درباره زاد روز امام سجّاد (علیه السّلام) نیز منابع یاد شده متوازن نیستند. آن دست از منابع که ماه تولد وی را جمادی الأول دانستهاند، نیمه این ماه را ثبت کردهاند.[۴۹] گروه دیگر که از جمادی الثانی در این خصوص یاد کردهاند، از روز پانزدهم آن نام بردهاند.[۵۰] سومین گروه که بر تولد آن گرامی در ماه شعبان تأکید کردهاند،[۵۱] روزهای متعددی را گزارش کردهاند.
در این میان با توجه به مطالب یاد شده درباره ماه تولد آن گرامی، میتوان پنجم ماه شعبان را ترجیح داد؛ چرا که منابع و مصادر بیشتری بر آن تأکید کردهاند[۵۲] و به گفته ابن صباغ تولد آن گرامی در پنجم شعبان ۳۸ هجری، یعنی دو سال باقی مانده از دوران جدش علی بن أبی طالب (علیه السّلام)، از آثار متواتر به دست آمده است،[۵۳] لیکن دیگر روزهای ماه شعبان یا با تعبیر «گفته میشود»[۵۴] گزارش شدهاند و یا سخن متفردی هستند.[۵۵]
پنجم شعبان سال ۳۸ هجری به محاسبه نجومی برابر با هفدهم دی ماه سال ۳۷ شمسی (۱۷/۱۰/۳۷) و مطابق با هفتم ژانویه ۶۵۹ میلادی است که این تاریخ ۱۳۳۲۴ روز پس از مبدأ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است.[۵۶]
در اینکه آن بزرگوار در چه روزی از هفته تولد یافت، آن دست از منابع که از روز آن یاد کردهاند، به اختلاف، پنجشنبه،[۵۷] جمعه،[۵۸] و یکشنبه[۵۹] را گزارش کردهاند.
زادگاه
منابعی که از مکان تولد امام سجّاد (علیه السّلام) نام بردند، نیز متوازن نیستند. مشهور که سال تولد آن حضرت را ۳۸ هجری دانستهاند بر آناند که وی در مدینه متولد شد.[۶۰] برخی از مصادر متأخر[۶۱] نیز این تولد را همزمان با فتح بصره (روز پیروزی حضرت امیر مؤمنان (علیه السّلام) در جنگ جمل)[۶۲] در سال ۳۶ هجری دانستهاند که در این دوران خانواده امیر مؤمنان (علیه السّلام) – از جمله همسر امام حسین (علیه السّلام) – همچنان در مدینه میزیستند. بر این مبنا مکان تولد آن گرامی مدینه خواهد بود، لیکن با توجه به تولد امام سجّاد (علیه السّلام) در سال ۳۸ هجری[۶۳] باید گفت مکان تولد وی کوفه بوده است؛ چرا که میان سال ۳۶ هجری (پس از فتح بصره) تا سال ۴۱ هجری (دوران حکومت حضرت امیر (علیه السّلام) و امام حسن (علیه السّلام)) خاندان امیر المؤمنین (علیه السّلام) – که امام حسن و امام حسین (علیه السّلام) نیز با همسران و فرزندانشان با وی بودند – در کوفه به سر میبردند.
در همان حال عبور از سخن مشهور که به آن همه منابع استناد دارد، نیازمند دلیل استواری است که در دست نیست. از سوی دیگر درباره اینکه مادر[۶۴] امام سجّاد (علیه السّلام) به هنگام تولد فرزندش به چه دلیل در مدینه حضور داشت، ممکن است احتمالاتی مطرح باشد، همانند نرفتن وی به کوفه یا بازگشت او از کوفه به مدینه به همراه امام حسین (علیه السّلام) در سفر غیرزیارتی یا زیارتی «که سالانه برای حج انجام میگرفت».[۶۵] اجمالاً میتوان گفت روایتی که طبری امامی از امام حسن عسکری (علیه السّلام) نقل کرده این احتمالها و آن مستنداتِ تولد در مدینه را تقویت میکند و نیز میتوان گفت مشهور با توجه به این مبنا، این گویه را برگزیدهاند. در این روایت آمده است که حضرت در خانه فاطمه (علیه السّلام) متولد شد.[۶۶]
برادر کوچکتر
امام سجّاد (علیه السّلام) که نام مبارکش علی است برادر دیگری داشت که همنام وی بود و به هر دو علی بن حسین گفته میشد.[۶۷] آن برادر در کربلا در سال ۶۱ هجری در پیش روی پدرش به دست لشگر ابن زیاد و یزید به شهادت رسید و نام مادرش لیلا دختر ابو مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی بود.[۶۸]
در اینکه حضرت زینالعابدین (علیه السّلام) بزرگتر بود یا برادر شهیدش، میان مورخان اختلاف است؛ گروهی بر آناند[۶۹] که امام سجّاد (علیه السّلام) از برادر شهیدش که معروف به «علی اکبر» است، بزرگتر بود و سخنشان بر این مبنا است که
۱٫ روایت معتبری[۷۰] از امام رضا (علیه السّلام) نقل شده مبنی بر اینکه در میان فرزندان امام معصوم (علیهم السّلام) پسر بزرگ وی، امامِ پس از او خواهد بود.[۷۱] از امام صادق (علیه السّلام) نیز روایتی با همین مضمون گزارش شده و امام افزودهاند که شرط جانشینی پسر بزرگتر، بیعیب و نقص بودن او است.[۷۲] پس امام سجّاد (علیه السّلام) که امام پس از پدرش بود، باید بزرگتر از برادر شهیدش باشد.
۲٫ به کارگیری تعبیر «علی اصغر» درباره شهید کربلا در زیارتی که برای امام حسین (علیه السّلام) در روز عاشورا نقل گردیده[۷۳] نشانه دیگری بر بزرگتر بودن امام سجّاد (علیه السّلام) به شمار میآید.
۳٫ به کارگیری تعبیر «علی اکبر» درباره امام سجّاد (علیه السّلام) در روایتی که در خصال صدوق نقل شده[۷۴] تصریح بر بزرگتر بودن امام سجّاد (علیه السّلام) است.
گروه دیگر[۷۵] بر آناند که امام سجّاد (علیه السّلام) کوچکتر از برادر شهیدش بود و علی اکبر – شهید معروف و حماسی کربلا – در هنگام شهادت از حضرت زینالعابدین (علیه السّلام) بزرگتر بود. این سخن بر این استدلال استوار است:
۱٫ بسیاری از منابع کهن،[۷۶] شهید کربلا را – که نام مادرش «لیلا» بود – برادر بزرگتر دانستهاند و در میان آنان به ترتیبِِ تاریخ، نام مصعب زبیری، بلاذری، دینوری، یعقوبی، طبری، ابوالفرج، مسعودی، ابن عساکر، ابن شهر آشوب، ابن ادریس حلی و اربلی به چشم میآید که ابن ادریس پس از نقل دیدگاه برخی دیگر از نسبشناسان و تاریخنگاران در این خصوص نتیجه میگیرد که این دیدگاه به جهت تخصصی بودن صاحبان آن برتر است.
۲٫ ابوالفرج اصفهانی تولد علی بن حسین، شهید کربلا را در دوران عثمان بن عفان (۳۵ ق) میداند.[۷۷] در حالی که گفته شد[۷۸] تولد امام سجّاد (علیه السّلام) در دوران خلافت حضرت امیر (علیه السّلام) در سال ۳۸ هجری بوده است.
۳٫ پس از رخداد عاشورای سال ۶۱ هجری و اسارت امام سجّاد (علیه السّلام)، ابن زیاد در کوفه و یزید در شام از نام آن گرامی جویا شدند، وی نام خود را علی بن حسین معرف کرد. آنان گفتند مگر خدا علی بن حسین را در کربلا نکشت؟ حضرت زینالعابدین (علیه السّلام) پاسخ داد: برادری بزرگتر داشتم که نام وی علی بن حسین بود که به دست مردم و شما به شهادت رسید.[۷۹]
۴. مقصود دو روایت نقل شده از امام رضا و امام صادق (علیه السّلام)[۸۰] مبنی بر اینکه پسر بزرگِ امام معصوم، امام پس از او خواهد بود، پسری است که با داشتن شرایط و شایستگی برای امامت به هنگام رحلت امام، زنده باشد و از دیگر فرزندان، بزرگتر و نیز بیعیب باشد که امام سجّاد (علیه السّلام) با داشتن شرایط امامت، به هنگام شهادت پدرش پسر بزرگ پدر بود و برادرش پیش از شهادت پدر به شهادت رسیده بود؛ چنانکه امام کاظم (علیه السّلام) نیز به هنگام شهادت امام صادق (علیه السّلام) پسر بزرگ به شمار میآمد؛ چرا که اسماعیل برادر بزرگِ او پیش از شهادت پدر درگذشته بود و عبدالله افطح که از وی بزرگتر بود، نمیتوانست امام باشد،[۸۱] و این، به جهت نقص عضوی بود که در قسمت سر یا پای وی وجود داشت.
۵٫ زیارتی که برای امام حسین (علیه السّلام) در روز عاشورا نقل شده و در آن از علی بن حسین، شهید کربلا، به «علی اصغر» تعبیر شده است[۸۲] هر چند به عنوان زیارتِ نقل شده از سوی معصوم (علیه السّلام) به شمار آمد، لیکن استنادش به معصوم (علیه السّلام) ثابت نیست.[۸۳] افزون بر آنکه به احتمال قوی تعبیر «اصغر» از حاشیهنویسان بر زیارت است که بعدها با متن زیارت در آمیخته؛ چنانکه علامه تستری بر این عقیده است.[۸۴] پس با این دو اشکال، این زیارت را نمیتوان دلیل کوچکتر بودن علی بن حسین از امام سجّاد (علیه السّلام) دانست.
۶٫ به کارگیری تعبیر «اکبر» درباره امام سجّاد (علیه السّلام) در روایت یاد شده از خصال، از حاشیهنویسان بر روایت است که با متن آن درآمیخته شده؛ چرا که همان روایت را کلینی، نعمانی و شیخ طوسی گزارش کردهاند[۸۵] بدون آنکه تعبیر «اکبر» در آن ثبت شده باشد.[۸۶]
با توجه به استدلال گروه دوم، گویه گروه نخست بیپایه مینماید و برآیند بحث، کوچکتر بودن امام سجاد (علیه السّلام) است. پس علی بن حسین که در کربلا شهید شد به درستی «علی اکبر» خوانده شده است.
منبع: کتاب باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهم السلام/ یدالله مقدسی/ نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
[۱]. سعد بن عبدالله اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ص ۷۰ و نوبختی، فرق الشیعه، ص ۵۳ و ابن أبی الثلج، تاریخ الأئمه (مجموعه نفیسه، ص ۹) و کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۶۶ و مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۱۴۵ و مروج الذهب، ج ۳، ص ۱۶۹ و مفید، مسار الشیعه، (مصنفات، ج ۷، ص ۵۳) و الإرشاد (مصنفات، ج ، ص ۱۳۷) و المقنعه، ص ۴۷۲ و طبری امامی، دلائل الإمامه، ص ۱۹۱ و شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۸۸ و فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص ۲۰۱ و طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۴۸۰ و تاج الموالید (مجموعه نفیسه، ص ۳۶) و ابن خشاب، تاریخ موالید الائمه (مجموعه نفیسه، ص ۱۷۸) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۱۸۹ و اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۷۳ و علامه حلی، المستجاد من الإرشاد (مجموعه نفیسه، ص ۴۵۲) و ابن طقطقی، الأصیلی، ص ۱۴۴ و شیعی سبزواری، راحه الأرواح، ص ۱۵۷ و شهید، الدروس، ج ۲، ص ۱۲ و کفعمی، المصباح، ص ۵۲۳ و شیخ بهایی، توضیح المقاصد (مجموعه نفیسه، ص ۵۷۸) و عوالم العلوم، ج ۱۸، ص ۱۵۹٫
[۲]. محمد بن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ص ۲۶۷ و ابن جوزی، تذکره الخواص، ص ۲۹۱ و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج ۳، ص ۲۶۹، شماره ۴۲۲ و ذهبی، العبر فی تاریخ من غبر، ص ۸۳ و سیر أعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۸۶ و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ج ۲، ص ۸۵۵٫
[۳]. طبری امامی، دلائل الإمامه، ص ۱۹۱ و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۱۸۹ و اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۷۳ و ابن صباغ، الفصول المهمه، ج ۲، ص ۸۵۵٫
[۴]. ر. ک به: عنوان سال شهادت حضرت علی (علیه السّلام)، ص ۲۲۲٫
[۵]. فتال، روضه الواعظین، ص ۲۰۱ و طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۴۸۰ و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۱۸۹؛ ابن جوزی، المنتظم، ج ۶، ص ۳۳۳٫
[۶]. کوفی، الستغاثه، ص ۸۴ (سال ۳۱ هجری را سال ولادت وی دانسته است).
[۷]. ذهبی، العبر فی تاریخ من غبر، ج ۱، ص ۸۳ و ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج ۱، ص ۱۰۴ (با تردید میان سال ۳۷ و ۳۸ هجری).
[۸].شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۵۵۱٫
[۹]. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۸۸٫
[۱۰]. مصعب زبیری، کتاب نسب قریش، ص ۵۸ و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۲۲، جزء ۴۴، ص ۱۵۲ (به نقل از: زهری) و ابن ادریس، کتاب السرائر، ج ۱، ص ۶۵۷ و ابن جوزی، صفه الصفوه، ج ۱، ص ۳۸۹ و سبط بن جوزی، تذکره الخواص، ص ۳۲۴ و مزی، تهذیب الکمال، ج ۱۳، ص ۲۵۰ (به نقل از: زهری) و ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۸۶ و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۹، ص ۱۲۲ و ابن صباغ، الفصول المهمه، ج ۲، ص ۸۷۴٫
[۱۱]. الإرشاد (مصنفات، ج ، ص ۱۱۳). نووی در تهذیب الأسماء، (ج ۱، ص ۳۴۳) به نقل از احمد بن صالح، تولد وی را در سال پنجاه گزارش کرده که بر اساس این نقل، حضرت در حادثه کربلا یازده سال داشت ولی این نقل، مؤیدی ندارد.
[۱۲]. مفید، الإرشاد (مصنفات، ج ، ص ۱۳۷).
[۱۳]. همان.
[۱۴]. همان.
[۱۵]. اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۸۳ و مجلسی، مرآه العقول، ج ۶، ص ۱٫
[۱۶]. پیشین، ص ۱۵۸٫
[۱۷]. الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۲۲۱٫
[۱۸]. همان، ص ۲۱۲٫ ابن طقطقی در الأصیلی (ص ۱۴۴) سن امام سجّاد (علیه السّلام) در جریان سال ۶۱ هجرت را ۲۳ سال گزارش کرده است.
[۱۹]. الإرشاد، (مصنفات، ج ، ص ۱۱۳).
[۲۰]. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۲۰ (وَ إِنِّی لَأذکُرُ مَقتَلَهُ وَ ما نالَنَا فِی ذلِکَ الوَقتِ).
[۲۱]. اثبات الوصیه، ص ۱۴۲٫
[۲۲]. تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۴۸ (و حمل معه بنات الحسین و اخواته و من کان معه من الصبیان و علی بن الحسین مریضٌ).
[۲۳]. مجلسی در مرآه العقول (ج ۶ ص ۱۲) سند این روایت را صحیح دانسته است.
[۲۴]. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۶۸، ح ۶٫
[۲۵]. اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۰۵٫
[۲۶]. کوفی، الستغاثه، ص ۸۴، علامه شوشتری بر آن است که به گزارش و کتاب کوفی اعتباری نیست (رساله فی تاریخ النبی و الآل، ص ۱۲).
[۲۷]. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۲۲، جزء ۴۴، ص ۱۴۸ (به نقل از: یعقوب بن سفیان) و نووی، تهذیب الأسماء، ج ۱، ص ۳۴۳ (به نقل از: یعقوب بن سفیان) و مزی، تهذیب الکمال، ج ۱۳، ص ۲۵۰ (به نقل از: یعقوب بن سفیان ذهبی، تاریخ الإسلام، ج ۶، ص ۴۳۲ (به نقل از: فسوی، لیکن وی در سیر أعلام النبلاء گویه ۳۸ را پذیرفته است).
[۲۸]. اقبال الأعمال، ج ۳، ص ۱۵۶٫
[۲۹]. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۵۵۱ و فتال، روضه الواعظین، ص ۲۰۱ (با تعبیر و یقال) و طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۴۸۰ (با تعبیر قیل) و ابن جوزی صفه الصفوه، ج ۲، ص ۷۲ و المنتظم، ج ۶، ص ۳۳۳ و ابن طاووس، اقبال الأعمال، ج ۳، ص ۱۵۶ (به نقل از: مصباح شیخ طوسی) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۱۸۹ (با تعبیر قیل).
[۳۰]. طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۴۸۰ (با تعبیر قیل) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۱۸۹ (با تعبیر قیل) و اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۰۵ (با تعبیر و فی روایه أخری) و ذهبی، العبر فی تاریخ من غبر، ج ۱، ص ۸۳ (با تردید میان سال ۳۷ و ۳۸) و ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب ج ۱، ص ۱۰۴ (با تردید میان سال ۳۷ و ۳۸) و بحار، ج ۴۶، ص ۸ (و فی روایه اخری انه ولد سته سبع و ثلاثین).
[۳۱]. حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ص ۲۰۲٫
[۳۲]. نووی، تهذیب الأسماء، ج ۱، ص ۳۴۳ (به نقل از: احمد بن صالح).
[۳۳]. مصنفات مفید، ج ۷، ص ۵۳٫
[۳۴]. الإرشاد (مصنفات، ج ، ص ۱۳۷) و المقنعه، ص ۴۷۲٫
[۳۵]. مصباح المتهجد، ص ۵۵۱٫
[۳۶]. اقبال الأعمال، ج ۳، ص ۱۵۶٫
[۳۷]. إعلام الوری، ج ۱، ص ۴۸۰ و تاج الموالید (مجموعه نفیسه، ص ۳۶) و مجلسی، بحار، ج ۴۶، ص ۱۴ (به نقل از: تاریخ غفاری).
[۳۸]. مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۱۸۹ و المصباح، ص ۵۱۱ و راحه الأرواح، ص ۱۵۷٫
[۳۹]. روضه الواعظین، ص ۲۰۱٫
[۴۰]. مطالب السؤول، ص ۲۶۷٫
[۴۱]. کشف الغمه، ج ۲، ص ۷۳٫
[۴۲]. الدروس، ج ۲، ص ۱۲٫
[۴۳]. المصباح، ص ۵۲۳ (الجدول).
[۴۴]. الفصول المهمه، ج ۲، ص ۸۵۴٫
[۴۵]. وصول الأخیار إلی اصول الأخبار، ص ۴۲٫
[۴۶]. توضیح المقاصد (مجموعه نفسه، ص ۵۷۸).
[۴۷]. قاضی نورالله، احقاق الحق، ج ۱۲، ص ۹ – ۱۰ و محدث بحرانی، الحدائق الناضره، ج ۱۷، ص ۴۳۵ و شبلنجی، نور الابصار، ص ۱۵۳٫
[۴۸]. مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۱۸۹ (و یقال یوم الخمیس … من شعبان).
[۴۹]. ر.ک به: عنوان ماه تولد، ص ۳۲۹، پاورقی ۶ و ص ۳۳۰، پاورقی ۱ و ۲٫
[۵۰]. ر. ک به: عنوان ماه تولد، ص ۳۳۰، پاورقی ۳ و ۴٫
[۵۱]. ر.ک به: عنوان ماه تولد، ص ۳۲۹، پاورقی ۶ و ۷ و ص ۳۳۰، پاورقی ۱ – ۱۳٫
[۵۲]. محمد بن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ص ۲۶۷ و اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۲ و کفعمی، مصباح، ص ۵۲۳ و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ج ۲، ص ۸۵۴ و عبد الصمد عاملی، وصول الأخیار الی اصول الأخبار، ص ۴۲ و شیخ بهایی، توضیح المقاصد (مجموعه نفیسه، ص ۵۷۸) و قاضی نوراله، احقاق الحق، ج ۱۲، ص ۹ و محدث بحرانی، الحدائق الناضره، ج ۱۷، ص ۴۳۵ و شبلنجی، نور الأبصار، ص ۱۵۶٫
[۵۳]. الفصول المهمه، ج ۲، ص ۸۵۳ – ۸۵۵٫
[۵۴]. ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۱۹ (و یقال یوم الخمیس لتسع خلون من شعبان) و بحار، ج ۴۶، ص ۱۵ (و قیل ولد یوم الخمیس، ثامن شعبان و قیل سابعه).
[۵۵]. فتال، روضه الواعظین، ص ۲۰۱ (و کان مولده یوم الجمعه، و یقال یوم الخمیس، لتسع خلون من شعبان).
[۵۶]. زمانی قمشهای، هیئت و نجوم اسلامی، ج ۲، ص ۲۲۸٫
[۵۷]. طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۴۸۰ (پنجشنبه یا جمعه) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۱۸۹ و اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۷۳ و ابن صباغ، الفصول المهمه، ج ۲، ص ۸۵۴ و بحار، ج ۴۶، ص ۱۴٫
[۵۸]. فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص ۲۰۱ و طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۴۸۰ (به تردید میان پنجشنبه یا جمعه) و مجلسی، بحار، ج ۴۶، ص ۱۴ (به نقل از: تاریخ غفاری).
[۵۹]. شهید، الدروس، ج ۲، ص ۱۲ و مجلسی، بحار، ج ۴۶، ص ۱۴٫
[۶۰]. مفید، الإرشاد (مصنفات، ، ص ۱۳۷) و طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۴۸۰ و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۱۸۹ و محمد بن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ص ۲۶۷ و اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۷۳ و شهید اول، الدروس، ج ۲، ص ۱۲ و کفعمی، المصباح، ص ۵۲۳ و ابن صباغ، الفصول المهمه، ج ۲، ص ۸۵۴ و قرمانی، اخبار الدول، ج ۱، ص ۳۲۷ و محدث بحرانی، الحدائق الناضره، ج ۱۷، ص ۴۳۵٫
[۶۱]. شیخ عباس قمی، الأنوار البهیه، ص ۹۲٫
[۶۲]. هر چند محدث قمی، این فتح را در پانزده جمادی الأولی یاد کرده، لیکن طبری (تاریخ، ج ۳، صص ۳۷، ۳۹ و ۵۹) آن را در نیمه جمادی الثانی و به نقل از واقدی (ص ۵۵) در ده جمادی الثانی گزارش کرده است.
[۶۳]. ر.ک به: عنوان سال تولد، ص ۳۲۵٫
[۶۴]. در اینکه مادر امام سجاد (علیه السّلام) از چه نژاد و نامش چه بود، منابع تاریخی پراکندهگویی کردهاند که پرداختن به آن، پژوهشی جدا میطلبد. به هر روی ابن فندق بیهقی (۵۶۵ ق) نامهایی برای وی نقل کرده است: سُلافه دختر یزدجر، غزاله، جدا، حُلوه، سلامه، شاه آفرید، شهربانویه، امّ ولد سِِندیه و کیهان بانویه. این آخرین نام به معنای «بزرگ زنان دنیا و آخرت» است و چون این تعبیر برای حضرت فاطمه دختر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به کار میرفت بدین جهت اسم مادر امام سجّاد (علیه السّلام) را «سیّده البلد» گفتهاند که به فارسی به معنای شهربانو است (لباب الأنساب، ج ۱، ص ۳۴۷). یعقوبی گوید: نام او حرار بنت یزدجرد بود که امام حسین (علیه السّلام) این نام را پس از ازدواج با او، به «غزاله» تغییر داد. کلینی هم نامهای، سلامه، جهانشاه و شهربانو را برای ایشان ثبت کرده، چنانکه مفید هم دو نام شاه زنان و شهربانویه را آورده است (تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۰۳ و الکافیف ج۱، ص ۴۶۶ – ۴۶۷ و الإرشاد، ج ۲، ص ۱۳۷).
[۶۵]. طبری، تاریخ، ج ۳٫
[۶۶]. طبری امامی، دلائل الإمامه، ص ۱۹۱ (قال ابو محمد الحسن بن علی (علیه السّلام): ولد فی المدینه فی المسجد، فی بیت فاطمه (علیها سلام) سنه ثمان و ثلاثین من الهجره قیل وفاه جدّه امیر المؤمنین (علیه السّلام)…) باید توجه داشت که خانه حضرت فاطمه (علیها سلام) در زمان امام عسکری (علیه السّلام) جزئی از مسجد النبی شده بود.
[۶۷]. مفید، الإرشاد (مصنفات، ج ، ص ۱۳۵).
[۶۸]. همان، ص ۱۰۶٫
[۶۹]. همان، ص ۱۳۵ و علی بن احمد کوفی، الاستغاثه، ص ۸۴ و طوسی، رجال، ص ۱۰۲ و علامه، الخلاصه، ص ۹۱ و ابن داود، رجال، ص ۲۴۰٫ گفتنی است، در نسخه چاپ شد کتاب الإرشاد مفید (ج ۲، ص ۱۳۵) از امام سجاد (علیه السّلام) به علی اکبر تعبیر شده، ولی در کشف الغمه (ج ۲، ص ۳۹، به نقل از: مفید) از امام سجّاد (علیه السّلام) تعبیر به علی اصغر شده و از برادر شهیدش در کربلا تعبیر به علی اکبر شده است. این اختلاف در نسخه موجب ضعف انتساب این گویه به مفید خواهد بود.
[۷۰]. مجلسی، مرآه العقول، ج ۳، ص ۲۰۴ و محمد تقی تستری، رساله فی تواریخ النبی و الآل، ص ۱۳٫
[۷۱]. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۸۴، ح ۱، ۵٫
[۷۲]. همان، ص ۲۸۵، ح ۶٫
[۷۳]. اقبال الأعمال، ج ۳، ص ۷۱ (و عَلَی وَلَدِکَ علیّ الأصغَرِ الّذی فُجِعتَ بِهِ).
[۷۴]. شیخ صدوق، کتاب الخصال، ج ۲، ص ۴۷۷، ح ۴۱ (فاذا استشهد فابنه علی بن الحسین الأکبر…).
[۷۵]. ابن ادریس حلّی، کتاب السرائر، ج ۱، ص ۶۵۶ و محمد تقی تستری، رساله فی تواریخ النبی و الآل، ص ۱۳٫
[۷۶]. مصعب زبیری، کتاب نسب قریش، ص ۵۷ – ۵۸ و دینوری، الأخبار الطوال، ص ۲۵۶ (فقاتل علیّ بن الحسین و هو علیّ الاکبر) و ابن قتیبه، المعارف، ص ۲۱۳ و بلاذری، انساب الأشراف، ج ۳، ص ۳۶۲ و یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۲۴۶ و طبری، تاریخ، ج ۳، ص ۳۳۰ و المنتخب من کتاب ذیل المذیل، ص ۱۱۹ (که در قسمت پایانی کتاب تاریخ طبری به چاپ رسیده است) و ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۸۰ و مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص ۶۱ و ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج ۲۲، جزء ۴۴، ص ۱۴۸ و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۸۵ و ابن ادریس حلی، کتاب السرائر، ج ۱، ص ۶۵۵ و اربلی، کشف الغمه، ج ۲، صص ۳۹ و ۷۵٫
[۷۷]. مقاتل الطالبیین، ص ۸۱٫ در مقتل مقرّم (ص ۲۵۵ – ۲۵۶) به نقل از سید محمد عبدالحسین در کتاب أنیس الشیعه – که کتاب خطی است – تولد حضرت علی اکبر در یازدهم شعبان سال ۳۳ ق دانسته شده است.
[۷۸]. ر.ک به: عنوان سال تولد، پاورقی ۲ و ۳٫
[۷۹]. مصعب زبیری، کتاب نسب قریش، ص ۵۸ و ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۱۲۰ و طبری، المنتخب من کتاب ذیل المذیل، ص ۱۱۹٫
[۸۰]. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۸۴ – ۲۸۵٫
[۸۱]. نوبختی، فرق الشیعه، ص ۷۸ و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج ، ص ۲۱۱).
[۸۲]. ابن طاووس، اقبال الأعمال، ج ۳، ص ۷۱٫
[۸۳]. همان، ص ۷۰٫
[۸۴]. رساله فی تواریخ النبی و الآل، ص ۱۳٫
[۸۵]. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۲۹، ح ۴ و نعمانی، الغیبه، ص ۶۰ و شیخ طوسی، الغیبه، ص ۹۱٫
[۸۶]. محقق تستری به این مطلب تصریح دارد (رساله فی تواریخ النبی و الآل، ص ۱۳).
پاسخ دهید