سال
درباره سال شهادت یگانه[۱] دختر پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میان منابع شیعیان و سنیان موازنه برقرار است و همگی اتفاق دارند که آن فرزانه در سال یازدهم هجرت چشم از جهان فرو بست.[۲] آنچه در این منابع در خصوص شهادت وی به چشم میآید، پراکندگی در ماه و روز آن است که هم اینک مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
ماه
بررسی درباره ماه شهادت دخت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در پاسخ به این پرسش آغاز میشود که فاطمه (علیها سلام) پس از پدر چه مقدار میزیست؟
بررسی منابع
در این خصوص، منابع شیعه و اهل سنت گویههای فراوانی میان ۲۴[۳] روز تا هشت ماه[۴] را گزارش کرده اند. برآیند پژوهشی که در منابع و آثار انجام گرفت چنین است که آن بانوی گرامی (علیها سلام) پس از پدر، حدود سه ماه میزیست و با توجه به اینکه درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در روزهای پایانی ماه صفر رخ داد،[۵] شهادت حضرت فاطمه حدود سه ماه پس از پدر، در روزهای آغازین ماه جمادی الثانی خواهد بود. این سخن افزون بر شهرتی که نزد شیعیان دارد[۶] از چند سو در خور استدلال است:
۱٫ روایتهای اهل بیت (علیهم السّلام)
نخستین و معتبرترین دلیلی که میتوان در این خصوص به آن استناد کرد، روایتهایی است که از جانب اهل بیت (علیهم السّلام) نقل شده است. این روایتها چند گروهاند:
الف) روایتهای معتبر
این گروه متشکل از سه روایت است که با سند معتبر[۷] از امام صادق و باقر (علیه السّلام) گزارش شدهاند. دو روایت را کلینی با سند معتبر از طریق هشام بن سالم و ابوعبیده حذّاء از امام صادق (علیه السّلام)[۸] نقل کرده و روایت سوم را طبری شیعی با سند معتبر از طریق أبوبصیر از امام صادق (علیه السّلام) گزارش کرده است.[۹] دو روایت هشام و أبوعبیده، تنها به زنده بودن فاطمه (علیها سلام) به مدت ۷۵ روز پس از پدر بسنده کردهاند، لیکن روایت أبوبصیر علاوه بر ذکر این فاصله زمانی، تاریخ دقیق را نیز مشخص کرده است؛ و در یک نسخهی آن، همانند دو روایت هشام و ابوعبیده تعبیر «۷۵ روز پس از پدر زنده مانده است»[۱۰] ذکر شده و در نسخه دیگر آن تعبیر «۹۵ روز پس از پدر زیسته است»[۱۱] ثبت شده است. هر دو نسخهی این روایت، روز سوم جمادی الثانی را روز شهادت حضرت فاطمه دانستهاند.
میتوان بر مبنای قانون «حمل مطلق بر مقید»[۱۲] – که در علم اصول مطرح است – دو روایت هشام بن سالم از ابوعبیده حذّاء را بر روایت أبوبصیر منطبق دانست. ابن أبی ثلج (۳۲۵ ق) نیز از طریق نصر بن علی جهضمی محتوای این دو روایت معتبر مبنی بر زیستن فاطمه (علیها سلام) پس از پدر به مدت ۷۵ روز را از امام رضا (علیه السّلام) با سند مضطرب [۱۳] گزارش کرده است؛[۱۴] چنانکه همین محتوا در برخی از منابع سنیان از علی بن أبی طالب (علیه السّلام) نقل شده است؛[۱۵] بنابراین همگرایی این دو روایت با سه روایت معتبر یاد شده به درونمایهی این دو روایت اعتبار میبخشد، هر چند بر سندشان خرده گرفته شود.
لیکن مطلب در خور توجه آن است که – با توجه به درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در ۲۸ صفر-[۱۶] تعبیر ۹۵ روز در یک نسخه از روایت ابوبصیر و تصریح هر دو نسخه این روایت، بر ماه جمادی الثانی به عنوان ماه درگذشت فاطمه (علیها سلام)، با تعبیر ۷۵ روز زنده بودن وی پس از پدر در چهار روایت یاد شده و نسخه دیگرِ روایت ابوبصیر، ناسازگاری دارد؛ چراکه تعبیر زنده بودن حضرت فاطمه (علیها سلام) به مدت ۷۵ روز پس از ۲۸ صفر (رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)) با شهادت او در سیزده جمادی الأول انطباق دارد نه با سوم جمادی الثانی؛ بدین سبب باید یکی از دو تصرف زیر را درباره این روایتها پذیرفت:
۱٫ یاد کرد ماه جماد الثانی به عنوان ماه درگذشت فاطمه (علیها سلام)، سخن امام صادق (علیه السّلام) نیست بلکه از جانب ابوبصیر افزوده شد.
۲٫ تعبیر «خمسه و سبعین» که در این روایتها آمده، با خطای نسخهبرداران به جای «خمسه و تسعین» ثبت شده است؛ چنانکه در یک نسخه از روایت معتبر ابوبصیر همین تعبیر «خمسه و تسعین» آمده[۱۷] است.[۱۸]
چنانکه در بخش رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گفته شد تصرف شماره یک، به سبب اعتبار راوی[۱۹] پذیرفتنی نیست و تصرف دوم را به جهات زیر میتوان پذیرفت:
جهت نخست، این است که غیراز این روایات دو روایت دیگر از امام باقر (علیه السّلام) نقل شده – که بدان اشاره خواهد شد – مبنی بر اینکه فاطمه (علیها سلام) پس از پدر، به مدت سه ماه[۲۰] یا ۹۵[۲۱] روز زیسته است و این دو تعبیر با توجه به درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در ۲۸ صفر میتوانند نشانه باشند بر اینکه واژه «تسعین» با واژه «سبعین» به اشتباه جابهجا شدهاند؛ چنانکه در نقل همین روایت یاد شده از امام باقر (علیه السّلام) در دو منبع تاریخی و حدیثی، این اشتباه صورت گرفته است؛ اربلی آن را از دولابی با تعبیر «خمسه و تسعین» نقل کرده،[۲۲] لیکن مجلسی از طریق ابن شهر آشوب از دولابی با تعبیر «خمسه و سبعین» ثبت کرده[۲۳] و این تفاوتِ تعبیر در ثبت یک روایت از یک مأخذ، گواهی استوار بر این جابهجایی است.
جهت دوم، این است که در منابع آمده است آغاز بیماری حضرت فاطمه – که به شهادت وی انجامید – پس از پنجاه روز از وفات پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود[۲۴] و با تحمل چهل روز بیماری بدرود حیات گفت.[۲۵] این گزارشها نیز نشان دیگری بر جابهجایی دو واژه تسعین و سبعین است.
جهت سوم، روایتی است که عبدالله بن سنان از امام صادق (علیه السّلام) نقل کرده است: «حضرت زهرا (علیها سلام) پس از تردد پیاپی نزد ابوبکر درباره باز پس گرفتن فدک – که به ضرب و آسیب دیدن آن فرزانه به دست عمر انجامید – ۷۵ روز در حال بیماری به سر برده، سپس بدرود حیات گفت».[۲۶] طبیعی مینماید که آغاز این بیماری و جراحت، همزمان با درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نبود، بلکه چندی پس از کوچ آن گرامی بود؛ چراکه گزینههای مانعیت جایگاه اجتماعی حضرت زهرا (علیها سلام) بر اقدام زود هنگام بر ضد او، تلاش برای بازیابی فدک از سوی فاطمه (علیها سلام) – که طبق همین روایت ابن سنان از امام صادق (علیه السّلام) مدتی زمان برد، امتناع بنیهاشم از بیعت با ابوبکر، جانبداری بنیهاشم و برخی از صحابیان از خلافت علی بن أبی طالب (علیه السّلام) با استناد به جریان غدیر،[۲۷] از گزینههای مهم سیاسی آن روز بود و نشستها و رایزنیهایی در این خصوص بر محور فاطمه (علیها سلام) و خانه او انجام میگرفت و تهدیدهایی را نیز در پی داشت.[۲۸] گفتنی است این حوادث به اقتضای شرایط، هفتهها زمان میطلبد و ممکن نیست در فرصت چند روزه انجام گیرد و هیچ مدرکی هم در دست نیست که به صورت دقیق مشخص کند که حضرت فاطمه (علیها سلام) چند روز پس از رحلت پیامبر آسیب دید؛ بنابراین باید گفت رخداد ناگوار آسیب به فاطمه (علیها سلام) و بیماری ۷۵ روزه وی (طبق این روایت) در پس این حوادث بود که این حوادث هفتهها زمان برد و فرجام آن، شهادت آن گرامی در ماه جمادی الثانی است.
هر چند روایت عبدالله بن سنان در مورد مدت بیماری حضرت فاطمه (علیها سلام)، با جهت دوم در ستیز است، لیکن میتوان میان دو نوع نقل، بدینگونه به داوری نشست که روایت ابن سنان مدت بیماری آن گرامی را بازگو کرده و نقل دیگر که مدت بیماری وی را چهل روز دانسته، روزهای شدت آن را گزارش کرده و برآیند هر دو گزارش، شهادت فاطمه (علیها سلام) در ماه جمادی الثانی است.
ب) روایتهای مضطرب
روایتهای دیگری نیز ثبت شدهاند که از جهت سند مضطرباند و در درونمایه نیز متضادند. در این روایت آمده است زیستن فاطمه (علیها سلام) پس از پدر به مدت شش ماه،[۲۹] چهار ماه،[۳۰] ۹۵ روز،[۳۱] سه ماه،[۳۲] و هفتاد روز[۳۳] بوده است. تمام این روایات منتسب به امام باقر (علیه السّلام) هستند، جز روایتی که با تعبیر هفتاد روز گزارش شده است و این روایت هم در گزارش ابوحنیفه مغربی امام باقر (علیه السّلام) نسبت داده شده است؛ ولی در گزارش ابن جوزی به امام صادق (علیه السّلام) انتساب یافته است.
نگاه خردمندانه به این روایتها، حکم میکند که برخی از اینها از امام باقر (علیه السّلام) برآمده باشد نه تمامی آنها. با توجه به تعارض این روایتها با روایتهای گروه الف[۳۴] و با رویکرد به مطالبی که درباره روایتهای دسته الف گفته شد مبنی بر اعتبار سند آنها و خطای نسخهبردار در جابهجایی دو واژه سبعین و تسعین، میتوان به گزینههای زیر اذعان کرد:
۱٫ دو روایتی که دولابی، ابوالفرج اصفهانی، حاکم نیشابوری و محدث اربلی به امام باقر (علیه السّلام) منتسب کردند مبنی بر زیستن فاطمه (علیها سلام) پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مدت سه ماه[۳۵] یا ۹۵ روز،[۳۶] به جهت همسویی با روایتهای معتبر گروه الف، به درستی از امام باقر (علیه السّلام) برگرفته شدهاند؛ چنانکه ابوالفرج بر آن تأکید دارد. هر چند در این دو روایت نیز تفاوتی به مدت پنج روز مشاهده میگردد، این تفاوت یا بدان سبب است که تعبیر «ثلاثه اشهر» در نقل ابوالفرج، و حاکم نیشابوری تعبیر تقریبی است و یا تسامح در تعبیر است به جهت کسر و انکسار در ماههای قمری.[۳۷]
۲٫ روایت ابوحنیفه، قاضی نعمان مغربی (۳۶۳ ق) و ابن جوزی (۵۹۷ ق) مبنی بر ادامه زیستن فاطمه (علیها سلام) پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مدت هفتاد روز،[۳۸] به دو جهتِ بیسند بودن و ناسازگاری با روایتهای گروه الف،[۳۹] در خور اعتماد نیست و یا باید گفت نسخهبردار به خطا واژه «سبعین» را به جای واژه «تسعین» ثبت کرده و در حقیقت این روایت، تعبیری دیگر از روایتی است که با تعبیر «ثلاثه اشهر»[۴۰] از همان امام بزرگ نقل شده است، چنانکه میتوان گفت این روایت همانند روایت عبدالله بن سنان به دوران بیماری آن گرامی نظر دارد؛ چون در گزارش ابوحنیفه مغربی آمده است: «فاطمه پس از آسیبدیدگی از مخالفان خود، بیمار و نحیف و خانهنشین شده و در این حال، هفتاد روز زنده ماند».[۴۱] روند تاریخی حوادث پیش آمده برای فاطمه (علیها سلام) پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم اقتضا میکند این آسیب دیدگی پس از مدتی از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشد و با استثنای این مدت، باید گفت: حدود هفتاد روز خانهنشینی او، همان دوران بیماری او است که اگر با روزهای پیش جمع شود نتیجه آن، سه ماه یا ۹۵ روز زیستن پس از پدر خواهد بود.
۳٫ همچنین روایتی که طبرسی از طریق جابر جعفی از امام باقر (علیه السّلام) نقل کرده مبنی بر اینکه فاطمه (علیها سلام) چهار ماه پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میزیست،[۴۲]به دو جهتِ بیسند بودن و همسو نبودن با روایتهای معتبر گروه الف، از اعتبار ساقط است. هر چند سیره بخشی از مورخان پایبندی به نقل سند نبوده، لیکن تا جایی میتوان به نقل آنان اتکا داشت که با نقلی دیگر که سند معتبر دارد، در تنافی نباشد؛ چنانکه طبرسی این روایت را با یکی از دیدگاههای غیرمعتبر سنیان سازگار دانسته و به آن اعتماد نکرده است.
۴٫ همچنین روایت محمد بن اسحاق از امام باقر (علیه السّلام) مبنی بر اینکه فاطمه (علیها سلام) پس از شش ماه از کوچ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بدرود گفت، پذیرفتنی نیست؛ چرا که گزارشهای تاریخی محمد بن اسحاق هر چند مورد توجه تاریخنگاران است،[۴۳] بر آن دسته از نقلهای وی که بیسند هستند و با روایتهای معتبر نیز در ستیزند، نمیتوان اعتماد کرد. گزارشهای وی در خصوص زمان شهادت حضرت فاطمه (علیها سلام) از این دست هستند.
اگر گفته شود معروف این است که امیر مؤمنان (علیه السّلام) تا زمان زنده بودن حضرت فاطمه (علیها سلام)، با ابوبکر بیعت نکرد و مشهور این است که این بیعت شش تا هشت ماه پس از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) صورت گرفته است؛ پس با انضمام این دو میتوان نتیجه گرفت شهادت حضرت فاطمه (علیها سلام) شش ماه پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوده است.
در پاسخش باید گفت نخست درباره اصل این بیعت، زمان، چگونگی، شرایط و سبب و علل آن حرف و حدیثهایی هست که پژوهشی جداگانه میطلبد و از موضوع این پژوهش به دور است و سخن کوتاه اینکه این حرف به منابع سنیان میانجامد.[۴۴] وانگهی این سخن در برابر احادیث معتبر معصومان (علیهم السّلام) که بر سه ماه تأکید دارند، پذیرفتنی نیست.
۲٫ منابع تاریخی شیعیان
منابع کهن شیعه دومین گزینهای است که میتوان در خصوص گویه برگزیده در این پژوهش به آنها استناد کرد؛ هر چند در میان این منابع، دیدگاه های پراکندهای در خصوص زیستن فاطمه (علیها سلام) پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از سی روز[۴۵] تا حدود سه ماه[۴۶] (میان نود تا صد روز) گزارش شده است. گفتنی است دیدگاه «حدود سه ماه» معتبر است؛ چرا که غالب گزارشگران کهن تاریخ شیعه یا بر شهادت آن گرامی در سوم جمادی الثانی تصریح دارند[۴۷] و یا بر حیات آن نازنین پس از پدر به مدت ۹۵ روز تأکید[۴۸] دارند، چه آنان که معاصر با تاریخ شهادت فاطمه (علیها سلام) بودند – مانند جابر بن عبدالله انصاری- [۴۹] و چه آنان که نزدیک به آن دوران میزیستند. همچنین با رویکرد به نظریه مشهور شیعه درباره رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در ۲۸ صفر،[۵۰] فاصله میان ۲۸ صفر تا سوم جمادی الثانی حدود سه ماه خواهد بود.
آن دسته از منابع کهن شیعه که بر ۷۵ روز تأکید دارند نیز با استناد به روایتهای معتبر از اهل بیت (علیهم السّلام)، بر چنین باوری هستند، در بررسی این روایتها گفته شد که واژه سبعین به خطا به جای واژه تسعین ثبت شده است.
در این میان گزارشهایی نیز در دست است که حیات آن گرامی پس از پدر را میان ۲۴ روز تا چهل روز دانستهاند.[۵۱] باید گفت این گزارشها نیز قابل اعتماد نیستند؛ چرا که این گزارشها به صورتهای «رُوی» یا «قیل» نقل شدهاند بیآنکه دلیل اعتباری داشته باشند و این گونه نقل کردن، خود بیانگر بیبنیانی آنها است؛ هر چند میتوان این گزارشها را بدینگونه توجیه کرد که به ترتیب ۲۴ تا ۳۵ روز زیستن، به اقتضای شرایط، مربوط به روزهای پیش از آسیب دیدن فاطمه (علیها سلام) و چهل روز زیستن مربوط به روزهای بیماری یا شدت آن است؛ چنانکه در گزینه بررسی روایتهای اهل بیت (علیهم السّلام) بازگو شد. افزون بر آنکه رویکرد منابع کهن شیعه در این گزارشها به روایتهای معتبر اهل بیت (علیهم السّلام) است.
۳٫ منابع سنیان
سومین گزینهای که در خصوص ماه شهادت حضرت فاطمه (علیها سلام) در این پژوهش مورد استناد قرار گرفته منابع کهن سنیان است. صاحبان این منابع با نقل دیدگاههای فراوان در این خصوص، بر برخی از آنها اعتماد کرده و برخی دیگر را برنتابیدهاند. در این منابع دو دسته خبر – زیستن فاطمه (علیها سلام) پس از پدر حدود سه ماه و شش ماه – برجستهتر مینماید و دیگر دیدگاهها در برخی از منابع نقل نشده است و آن دسته از منابع هم که به گزارش این گویهها پرداختهاند تنها با تعبیر «قیل» یا «رُوی» آنها را ثبت کردهاند که بدان اشاره خواهد شد. اینگونه نقل کردنها خود گویای بیبنیانی این گزارشهاست.
دو نوع خبر معروف یاد شده نیز از منابع فزونتری برخوردارند و این کثرت گزارش، گزینش دیدگاه خاص در این خصوص را بر برخی از صاحبان منابع دشوار کرده و ایشان تنها با نقل خبرهای پراکنده و با این تعبیر که «فاطمه کمی پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درگذشته است» از اظهار نظر درباره آن دریغ ورزیدهاند.[۵۲]
به هر روی به اقتضای پژوهش در این منابع، میتوان خبر زیستن فاطمه پس از پدر به مدت سه ماه را ترجیح داد و بر آن بدینگونه استدلال کرد:
الف) این دیدگاه که با تعبیرهای تقریبی (سه ماه، ۹۵ روز، صد روز) نقل شده از منابع فراوان متقدم و از طریق افراد گوناگون گزارش شده است؛[۵۳] پس به سادگی نمیتوان از آن چشم پوشید.
ب) این دسته گزارش با منابع کهن و دیدگاه مشهور شیعه و روایتهای معتبر اهل بیت (علیهم السّلام) همگرایی دارد و با توجه به مطالبی که در آن بخش نگاشته شد،[۵۴] اعتبار مییابد.
ج) نظریه زیستن فاطمه (علیها سلام) پس از پدر به مدت شش ماه، که بیشترین رقابت را با این دیدگاه (سه ماه) دارد هر چند از منابع فراوانی برخوردار است، لیکن نگارندگان این منابع یا بدون سند، آن را گزارش کردهاند[۵۵] و یا سندهای آنان جانبدارانه به عایشه میانجامد[۵۶] و به این دست از گزارشها به چند جهت نمیتوان اعتماد کرد:
۱٫ تمامی کسانی که این گویه را به عایشه مستند کردهاند، از طریق ابن شهاب زهری (۱۲۴ ق) و عروه بن زبیر (۹۴ ق) نقل کردهاند و نام این دو، در شمار راویانی ثبت است که با رانتخواری به کمک بنیامیه، پیرایهها بر خاندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به ویژه بر حضرت علی (علیه السّلام) بستند.[۵۷] و در نقل همین گزارش – که فاطمه (علیها سلام) پس از شش ماه از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بدرود حیات گفت و شبانه دفن گردید – روایت را بدینگونه به پایان میبرند که گویی حضرت علی (علیه السّلام) از سر کینه، ابوبکر را از نمازگزاران بر پیکر حضرت فاطمه (علیها سلام) و حضور یافتن در دفن وی بازداشت؛[۵۸] با آنکه به گواهی تاریخ این کار به فرمان و وصیت شخص فاطمه (علیها سلام) بود[۵۹] و او بدین روش ناخشنودی خویش را بر کسانی که بر حقوق وی دست یافتند، ابراز داشت[۶۰] و علی (علیه السّلام) هم وصیت آن گرامی را اجرا کرد.
۲٫ دیگر همسران پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) (غیر از عایشه) و یاران آن حضرت با اینکه درباره حضرت فاطمه (علیها سلام) مطالب فراوانی گزارش کردهاند، در خصوص درگذشت این بانو پس از شش ماه از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، که موضوع مهمی هم بوده، مطلبی گزارش نکردهاند.
۳٫ از عایشه گزارشهای دیگری در این موضوع – همانند درگذشت فاطمه (علیها سلام) پس از دو از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) – نیز نقل شده است که این پراکندگی موجب اضطراب در گزارشهای او است.
۴٫ هر چند عایشه همسر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود و به وقت شهادت حضرت فاطمه (علیها سلام) در مدینه حضور داشت و سالیانی دراز پس از آن نیز زیست،[۶۱] گزارشهای وی در برابر نقلهای خاندان فاطمه (علیها سلام) قرار میگیرد و پر واضح است که هر خانوادهای در حفظ دستاوردها، تاریخ و آثار خود، بیش از دیگران همت دارند و اهل بیت (علیهم السّلام) از این موضوع به دور نیستند.
در پایان شاید بتوان گفت حوادثی از این دست: «که فاطمه (علیها سلام) خلافت ابوبکر را برنتابید[۶۲] و در موضوع باز پس گرفتن ارث،[۶۳] فدک[۶۴] و دیگر حقوق[۶۵] خود با ابوبکر به مقابله برخاست و در این راه آسیبهای فروان دید[۶۶] و در حالی از دنیا رفت که از ابوبکر و عمر ناخرسند بود[۶۷] و پنهانى و شبانه نیز دفن گردید»[۶۸] سبب گردیده که تاریخ شهادت این بانو در فاصله دورترى از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گزارش گردد تا از چالشهاى تاریخى اجتماعى حکومت ابوبکر و عمر کاسته گردد و آیندگان نگویند چرا یگانه دختر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بدون فاصله از رحلت پدر با این همه رخدادهاى ناگوار رو برو گشت و زود از دست رفت؛ چنانکه در پى خاکسپارى پنهانى و شبانه آن گرامى، مردم مدینه واکنش نشان داده و چنین سخنانى اظهار داشتند و ابوبکر و عمر نیز براى مهار این واکنش تصمیم گرفتند چهل قبر آماده شده براى وی در بقیع را واگشایى کنند و این تصمیم اینان با برخورد سخت امیر مؤمنان (علیه السّلام) روبرو گردید که در نهایت، آنان از تصمیم خود دست برداشتند.[۶۹]
نتیجه
برآیند مطالب یاد شده ذیل سه عنوان روایات اهل بیت (علیهم السّلام)، منابع تاریخى شیعیان و منابع سنیان، با لحاظ روایات معتبر اهل بیت (علیهم السّلام) و قرائنى که در دو دسته از منابع شیعیان و سنیان بررسى شده، آن است که حضرت فاطمه (علیها سلام) پس از حدود سه ماه از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بدورد حیات گفت که با توجه به رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در ۲۸ صفر، این تاریخ منطبق با سوم ماه جمادى الثانى خواهد بود.
دیگر دیدگاهها در خصوص تاریخ شهادت وى – که در منابع شیعیان و سنیان گزارش شده و پذیرفتنى نیستند – چنین است:
- ۲۴ روز پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[۷۰]
- ۲۹ روز پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[۷۱]
- سى روز پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[۷۲]
- ۳۵ روز پس از درگذشت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[۷۳]
- چهل روز پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[۷۴]
- دو ماه پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[۷۵]
- هفتاد روز پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[۷۶]
- ۷۲ روز پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[۷۷]
- ۷۵ روز پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[۷۸]
- ۸۵ پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[۷۹]
- چهار ماه پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[۸۰]
- دو روز کمتر از شش ماه پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[۸۱]
- شش ماه پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[۸۲]
- هشت ماه پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[۸۳]
روز
درباره روز شهادت حضرت فاطمه (علیها سلام) بسیارى از منابع سکوت کردهاند و گروهى از منابع پنج گویه را گزارش کردهاند:
۱٫ روز سهشنبه، سوم جمادى الثانى. این نقل با توجه به پژوهشى که انجام شد، نظر انتخابى این تحقیق و نقل برتر و برخوردار از سند معتبر است که در قسمت بررسى روایتهاى اهل بیت(علیهم السّلام) و منابع تاریخى شیعیان اعتبار این سند به بحث نهاده شد.[۸۴] محدث اربلى وقت دقیق این حادثه را، پس از عصر همان روز یاد کرده است.[۸۵] این روز به محاسبه نجومى برابر با هشتم شهریور سال یازدهم شمسى و سى اوت ۶۳۲ میلادى است.[۸۶]
۲٫ ده روز مانده از ماه جمادى الثانى. تنها طبرى امامى آن را با تعبیر «روایت شده» بیان کرده و بر آن اعتماد نکرده است.[۸۷] – در گزارش حاسب طبرى هم، این روز بیستم جمادى الثانى دانسته شده[۸۸] که با روز ولادت آن گرامى در این روز اشتباه شده است.
۳٫ یکشنبه، سیزدهم ربیع الأخر، تنها ابن شهر آشوب آن را با تعبیر «گفته شده» گزارش کرده است.[۸۹]
گفتنى است گزارش گزینه دو و سه با هیچ یک از گزارشهاى یاد شده درباره مدت زیستن حضرت فاطمه (علیها سلام) پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سازگارى ندارد.
۴٫ بیست و یکم ماه رجب، تنها شیخ طوسى این تاریخ را از ابن عیاش در مناسبهاى ماه رجب نقل کرده[۹۰] و خود، آن را برنتابیده است،؛ چرا که در مناسبتهاى ماه جمادى الثانى، روز سوم را به عنوان روز شهادت آن عزیز برگزیده است،[۹۱] افزون بر آن، این گزارش با هیچ یک از نقلهاى بیان شده درباره مدت زندگى حضرت فاطمه (علیها سلام) پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، مطابق نیست.
۵٫سهشنبه سوم ماه رمضان. این نقل را گزارشگرانى نگاشتهاند که شهادت آن گرامى را پس از شش ماه از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دانستهاند؛[۹۲] اما در بررسى اصل آن گزارش، بىبنیانى این گویه بیان شد؛ پس در اینجا نیازى به تکرار آن نیست. افزون بر آنکه این سخن با اصل گزارش تنافى دارد؛ زیرا به اعتقاد اینان رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در دوازدهم ربیع الأول بود – چنان که گفته شد و شش ماه پس از آن، دوازدهم ماه رمضان خواهد بود نه سوم رمضان.
سن
در فرایند پژوهش درباره تولد و شهادت حضرت زهرا (علیها سلام)، این مطلب نیز روشن شد که در مورد مدت عمر دختر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز میان منابع شیعیان و سنیان وفاقى نیست و دیدگاههاى مختلف، این مدت را از هجده تا ۳۵ سال دانستهاند و هر یک بر مبناى گزارشى است که تولد و شهادت آن بانو را تعیین کرده است. این پژوهش نیز، این مدت را هجده سال واندى مىداند؛ چرا که اثبات کردیم تولد آن بزرگوار در جمادى الثانى سال پنجم بعثت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و شهادتشان در همان ماه از سال یازدهم هجرت است؛ در نتیجه، فاصله میان این دو تاریخ هجده سال و اندى خواهد بود که در دو روایت معتبر[۹۳] امام باقر (علیه السّلام)[۹۴] و امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است.[۹۵]
مرقد
در اینکه قبر یگانه یادگار پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در چه مکانى است، منابع تاریخى یک دست نیستند؛ مشهور میان تاریخیان و سیرهنگاران چنین است که آن گرامى در مدینه در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد[۹۶] و امیر مؤمنان (علیه السّلام) پس از آنکه وى را در خاک نهاد، چهل قبر یا شبیه آن را در بقیع به جهت پنهان ماندن قبر او احداث کرد.[۹۷]
برخى منابع، مکان دقیق آن را در حجرهاى از خانه عقیل گزارش کردهاند. این خانه در قسمت میانى بقیع [در آن دوران]، که هم اکنون قبرهاى چهار امام معصوم (علیهم السّلام) در آن، جاى دارند، قرار داشت همچنین افزودهاند قبر آن حضرت روبروى خروجى کوچهاى میان «خانه عقیل» و «خانه نُبَیه»[۹۸] یا قبیله عبدالدار قرار داشت که در آن دوران میان قبر و کوچه عمومى سه متر و نیم (هفت گز) فاصله بود.[۹۹]
برخى نیز قبر آن گرامى را در حرم پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میان قبر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و جایگاه منبر وى دانسته[۱۰۰] و این حدیث نبوى که «میان قبر و منبرم[۱۰۱] باغى از باغهاى بهشت است»[۱۰۲] را گواه بر این نظریه دانستهاند. شیخ صدوق این حدیث نبوى را با سند مرسل به امام صادق (علیه السّلام) منتسب کرده و آن بزرگوار در خصوص راز سخن یاد شدهى پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چنین فرموده است: «چون در آن مکان، قبر فاطمه (علیها سلام) جاى دارد و قبر وى نیز باغى از باغهاى بهشت است».[۱۰۳]
در همان حال شیخ صدوق مىگوید: سخن درست در خصوص مرقد فاطمه (علیها سلام) این است که این قبر در خانه وى بوده و هنگامى که امویان مسجد النبى و حرم پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را توسعه دادند، خانه فاطمه (علیها سلام) نیز بخشى از آن قرار گرفت.[۱۰۴] مستند سخن صدوق روایتى از امام رضا (علیه السّلام) به همین مضمون است که کلینى هم بر آن دست یافته[۱۰۵] و حمیرى نیز همین مضمون را از امام رضا (علیه السّلام) نقل کرده است؛[۱۰۶] چنانکه ابن طاووس این محتوا را به امام هادى (علیه السّلام) نسبت داده و بر آن اعتماد کرده است؛ وى مىگوید: ابراهیم بن محمد همدانى[۱۰۷] در نامهاى به امام هادى (علیه السّلام)، درباره خانه فاطمه (علیها سلام) از او پرسید: آیا این خانه در بقیع بوده یا در کنار حجره هاى پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)؟ امام (علیه السّلام) در پاسخ چنین نگاشت: «هِیَ مَعَ جَدَّی صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ؛ خانه فاطمه (علیها سلام) در کنار – حجرههاى – جدم پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جاى داشت». مرحوم ابن طاووس پس از ثبت این مکاتبه اینگونه نتیجه گرفته است: این پاسخ شفاف امام هادى (علیه السّلام) براى اثبات این مطلب – که خانه و قبر فاطمه (علیها سلام) در کنار خانه و قبر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوده – بس است و زیارت این بانو را باید درآن مکان بجا آورد.[۱۰۸]
از چگونگى مکاتبه ابراهیم بن محمد و نتیجهگیرى ابن طاووس برمىآید این مکاتبه در فضا و شرایطى انجام گرفته که به باور افکار عمومى، فاطمه (علیها سلام) درخانه خود دفن شده بود، لیکن در مکان این خانه، تردید داشتند که آیا در بقیع بوده یا در کنار حجرههاى پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)؟ و ابراهیم بن محمد براى رفع تردید در این خصوص با امام هادى (علیه السّلام) مکاتبه کرده است.
به نظر مىرسد خاستگاه این تردید مدفون بودن فاطمه بنت اسد در خانه عقیل در بقیع است که همنام با فاطمه زهرا (علیها سلام) است و همچنین شبهه افکنى مخالفان اهل بیت (علیهم السّلام) در این خصوص و تأسیس چهل قبر از سوى امیر مؤمنان (علیه السّلام) در بقیع پس از شهادت حضرت فاطمه (علیها سلام) بىتأثیر نبودند.
گواه دیگرى که براى گفتار صدوق مىتوان به دست داد، سخنان دردمندانه و همراه اشک امیر مؤمنان (علیه السّلام) در کنار قبر فاطمه (علیها سلام) است؛ آن حضرت پس از دفن همسرش رو به قبر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) کرد و با وى چنین سخن گفت: «اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ عَنِّی وَ عَنْ إبْنَتِکَ النَازِلَهِ فِی جِوَارِکَ…؛ از خودم و از سوى دخترت که در جوار تو فرود آمده، بر تو درود و سلام دارم».[۱۰۹] «جوار» به معناى همسایگى است و خانه فاطمه (علیها سلام) نیز در همسایگى خانه و قبر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جاى داشت. پس فرود آمدن فاطمه (علیها سلام) در این همسایگى باید به معناى دفن وى در همان خانهاى باشد که در جوار خانه و قبر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود. این مطلب با بیان صریحتر امیر مؤمنان (علیه السّلام) در گزارش کلینى و طوسى چنین ثبت شده است: «عَنِّی وَ عَنْ إبْنَتِکَ وَ حَبِیْبَتِکَ وَ قُرَّهِ عَیْنِکَ وَ زَائِرَتِکَ وَ الثَّابِتَهِ فِی الثَّرَی بِبُقْعَتِکَ…؛ از خودم و از سوى دخترت، و محبوب تو و نور چشم تو و دیدار کننده تو که در خاک بقیع (کنار قبر) تو آرمیده است، سلام دارم».[۱۱۰]
گفتنى است وصیت امام مجتبى (علیه السّلام) به هنگام رحتلش نیز مىتواند رهنمون به گفتار صدوق باشد. کلینى در این خصوص گوید: «امام مجتبى (علیه السّلام) به امام حسین (علیه السّلام) وصیت کرد: پس از مرگم جنازهام را براى تجدید خاطره، نزد قبر جدم پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سپس کنار قبر مادرم ببرید، آن گاه به بقیع انتقال داده، [کنار قبر جدهام فاطمه(علیها سلام)][۱۱۱] دفن کنید».[۱۱۲] پس قبر مادر وى نباید در بقیع باشد.
ابن شبه (۲۶۲ ق) از عالمان اهل سنت که کارشناس تاریخ و جغرافیاى مدینه به شمار مىآید نیز به دو طریق از امام صادق (علیه السّلام) نقل مىکند که او همواره مىفرمود: فاطمه (علیها سلام) در خانهاش دفن شد و این خانه در توسعه حرم نبوى به دست عمر بن عبد العزیز (م ۱۰۱ ق) بخشى از آن قرار گرفت. پس آن قبر نزد در مسجد [از سمت باب جبرئیل] جاى دارد.
او همین مطلب را از ابوغسان نقل کرده و استدلالى را از کتابى – که در همین موضوع نوشته شده و به دست او رسیده بود – نقل مىکند مبنى بر اینکه «دفن فاطمه (علیها سلام) همانند دفن پدرش بود؛ چنانکه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در خانهاش دفن کردند، فاطمه (علیها سلام) را نیز در خانهاش در همان مکان بسترش دفن کردند». در این کتاب، دفن شبانه فاطمه دلیلى بر درستى این گویه به شمار آمده است.[۱۱۳] با رویکرد به این منابع و مطالب، باید گفت این دیدگاه که «فاطمه (علیها سلام) در خانهاش که در کنار خانه و قبر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود دفن شد»، بر دیگر سخنها ترجیح دارد.[۱۱۴] گفتنى است این خانه همان خانهاى است که خدا به پیامبرش فرمان داد تا درِ همهى خانههایى را که به مسجد گشوده مىشد، ببندد جز درِ این خانه را: «و امر بسدّ الأبواب الّا باب علّی (علیه السّلام)»[۱۱۵] همان خانهاى که روزى پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر درِ آن آمد و سه بار اهل آن را خواند و پاسخى نشنید و با تکیه بر دیوار آن نشست و به اندرون آن در نیامد؛[۱۱۶] لیکن همین خانه پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از سوى مأموران خلیفه مورد هجوم قرار گرفت[۱۱۷] و ابوبکر به هنگام مرگ خود آروز مىکرد که کاش براى گشودن درِ خانه فاطمه به زور متوسل نمىشد.[۱۱۸]
آن خانه پس از توسعه مسجد النبى از سوى عمر بن العزیز، (در سال ۱۰۱ ق) در درون مسجدى جاى گرفت[۱۱۹] و هماینک در سمت شمال ضریح پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به عنوان خانه فاطمه (علیها سلام) مشخص است و در پشت دیوار شمالى آن، محراب تهجّد (محراب نماز شب پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)) جاى دارد و از سمت باب جبرئیل بر دیوار عقب نشستهى آن، درى به شکل قدیمى نصب شده که مىتوان از این در، به آن خانه راه یافت.
نام | فاطمه |
لقب | زهرا/بتول/فاطمه |
کنیه | امّ الأئمه/ امّ ابیها |
نام پدر | محمّد |
نام مادر | خدیجه |
| روز/ ماه/ سال | قمری | شمسی | میلادی |
ولادت | روز | جمعه / ۲۰ | ۳۰ | ۲۰ |
ماه | جمادی الثانی | آذر | دسامبر | |
سال | ۵ بعثت | شمسی | ۶۱۵ | |
شهادت | روز | عصر سهشنبه / ۳ | ۸ | ۳۰ |
ماه | جمادی الثانی | شهریور | اوت | |
سال | ۱۱ | ۱۱ | ۶۳۲ |
منبع: کتاب باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهم السلام/ یدالله مقدسی/ نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
[۱]. یعقوبی (۲۹۲ ق)، تاریخ، ج ۱، ص ۴۴۵ و ابن حزم اندلسی (۴۵۶ ق)، جمهره أنساب العرب، ص ۱۶ – ۱۷ و ابن عبد البر، الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۸۹۸ و طبرسی، تاریخ الموالید (مجموعه نفیسه، ص ۸۴ – ۸۵).
[۲]. برای نمونه به دو منبع بسنده میگردد: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۸ و مفید،مسار الشیعه، (مصنفات، ج ۷، ص ۵۴). در مصادر متأخر، تنها فرید وجدی (۱۳۷۳ ق) سال شهادت آن گرامی را سیزده هجرت دانسته است. (دائره المعارف، ج ۷، ص ۳۱۴، ماده فطم).
[۳]. خواند میر، تاریخ حبیب السیر، ج ۱، ص ۴۳۲٫
[۴]. ابن عبد البر، الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۸۹۴ و ابن عساکر،تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۱۵۹ – ۱۶۰٫
[۵]. مفید، الإرشاد، (مصنفات، ج ، ص ۱۸۹) و المقنعه، ص ۴۵۶ و شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۲٫
[۶]. مجلسی، بحار، ج ۴۳، ص ۲۱۵٫
[۷]. مجلسی در مرآه العقول (ج ۵، ص ۳۱۴ و ج ۱۸، ص ۲۷۵) با نقل سلسله سند سه روایت کلینی میگوید: این سندها صحیح هستند. و در خصوص اعتبار راویانی که در سلسله سند ابن رستم طبری جای دارند. ر.ک به: قسمت روز رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ذیل عنوان مستندات ۲۸ صفر، ص ۱۲۸ – ۱۲۹، پاورقی سوم.
[۸]. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۵۸، ح ۱ (عن أبی عبیده (علیه السّلام) قال: إنّ فاطمه مکثت بعد رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خمسه و سبعین یوما…) و ج ۳، ص ۲۲۹ باب زیاره القبور، ح ۳، ج ۴، ص ۵۶۱ باب اتیان المشاهد و قبور الشهداء، ح ۴ (عن هشام بن سالم عن أبی عبدالله (علیه السّلام) قال سمعته یقول: عاشت فاطمه (علیها سلام) بعد أبیها (بعد رسول الله) خمسه و سبعین یوما لم تُرَ کاشره و لا ضاحکه…).
[۹]. طبری امامی، دلائل الإمامه، صص ۷۹ و ۱۳۴ (… عن أبی بصیر عن أبی عبدالله جعفر بن محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال:… و أقامت… بعد وفاه أبیها خسمه و سبعین یوما و قبضت فی جمادی الآخره یوم الثلاثا لثلاث خلون منه سنه إحدی عشره من الهجره).
[۱۰]. همان، ص ۱۳۴٫
[۱۱]. همان، ص ۷۹ (فأقامت … بعد وفاه أبیها خمسه و تسعین یوماً و قبضت فی جمادی الأخره یوم الثلاثاء لثلاث خلون منه…).
[۱۲]. این قانون راهکاری است عملی برای حل تعارض آیههای قرآن با یکدیگر و نیز تعارض روایتهای معصومان (علیهم السّلام) با یکدیگر که در علم اصول مطرح میشود و یکی از مصادیق «جمع عرفی» به شمار میآید (شیخ انصاری، رسائل، ج ۴، ص ۲۴ – ۲۵).
[۱۳]. درباره اضطراب سند نصر بن علی جهضمی رجوع کنید به: عنوان روز رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ص ۱۳۲٫
[۱۴]. ابن ابی ثلج، تاریخ الأئمه، (مجموعه نفیسه، ص ۶).
[۱۵]. طبرانی (۳۶۰ ق)، المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۵۷، ح ۲۶۷۵ و ابن عساکر (۵۷۱ ق)، تاریخ مدینه دمشق، ترجمه علی بن أبی طالب، ج ۱ ص ۲۶۱ ، (عن علی (علیه السّلام) قال: لم تبق فاطمه بعده ألّا خمسه و سبعین یوماً).
[۱۶]. ر.ک به: ماه و روز درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ص ۱۲۳ – ۱۳۳٫
[۱۷]. طبری امامی، دلائل الإمامه، ص ۷۹٫
[۱۸].یکی از نشانههای این خطا، این است که مرحوم طبرسی در دو کتاب إعلام الوری (ج ۱، ص ۳۰۰) و تاج الموالید (مجموعه نفیسه، ص ۹۸) مدت زیستن فاطمه پس از پدر و زمان شهادت وی را ثبت کرده است. در نسخههای موجود هر دو کتاب، سوم جمادی الثانی به عنوان زمان درگذشت حضرت فاطمه آمده است، لیکن درباره مدت زیستن آن گرامی، در کتاب إعلام الوری تعبیر «خمسه و تسعین» و در کتاب تاج الموالید واژه «خمسه و سبعین» ثبت شده است. تصریح طبرسی به درگذشت فاطمه (علیها سلام) در سوم جمادی الثانی با رویکرد به باور وی درباره درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در ۲۸ صفر بر این مطلب گواهی میدهد که تعبیر «خمسه و تسعین» بیان فاصله میان ۲۸ صفر و سوم جماد الثانی است و واژه «خمسه و سبعین» در کتاب تاج الموالید از خطای نسخهبرداران است. البته دیگر منابع نیز از اینگونه خطا، مصون نماندهاند.
[۱۹]. نجاشی (۴۵۰ ق)، رجال، ص ۴۴۱، شماره ۱۱۸۷٫
[۲۰]. ابوالفرج اصفهانی (۳۶۵ ق)، مقاتل الطالبیین، ص ۴۹ و حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۳، ص ۱۶۲٫
[۲۱]. اربلی، کشف الغمه، ص ۵۰۳٫
[۲۲]. همان.
[۲۳]. مجلسی، مرآه العقول، ج ۵، ص ۳۱۳٫
[۲۴]. مجلسی، بحار، ج ۴۳، ص ۲۰۱ (به نقل از: هاشم بن محمد، مصباح الانوار).
[۲۵]. فتال نیشابوری، (۵۰۸ ق)، روضه الواعظین، ص ۳۴۷ (ثم مرضت مرضاً شدیداً و مکثت أربعین لیله فی مرضها إلی أن توفّیت).
[۲۶]. مفید، الإختصاص، ص ۱۸۵ (… و مکثت خمسه و سبعین یوما ممّا ضربها عمر ثم قبضت).
[۲۷]. طبری امامی، دلائل الإمامه، ص ۱۰۹ – ۱۳۴٫
[۲۸]. ابن قتیبه (۲۷۶ ق)، الإمامه و السیاسه، ج ۱ ص ۱۲ و طبری، تاریخ، ج ۳، ص ۲۰۲ (فدعا بالحطب و قال و الّذی نفس عمر بیده لتخرجّن أو لأُحْرِقَنَّها علی من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمه! فقال: وَ اِنْ) و أبو عُبید، الأموال، ص ۱۳۱ و یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۱۰۵ و مسعودی، مروج الذهب، ج ۱، ص ۴۱۴ و ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۵۰ و ۴۵٫ (… لمّا بُویع لأبیبکر کان الزّبیر و المقداد یختلفان فی جماعه من الناس إلی علیّ و هو فی بیت فاطمه، فیتشاورون و یتراجعون امورهم، فخرج عمر حتی دخل علی فاطمه علیها السلام و قال… إنّ عُدتم لَیُحرقنّ علیکم البیت…).
[۲۹]. مجلسی، بحار، ج ۴۳، ص ۲۰۰ (به نقل از: هشام بن محمد، مصباح الأنوار) و نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۵۴، با همان سند که در بحار الأنوار آمده است.
[۳۰]. طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۳۰۰٫
[۳۱]. دولابی، الذّریه الطّاهره، ص ۱۵۲ و اربلی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۰۳ (توفیت فاطمه بعد النّبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بخمسه و تسعین لیله…).
[۳۲]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۴۹ (عن عمرو بن دینار عن أبی جعفر محمد بن علی (علیه السّلام)… انها توفیت بعده بثلاثه اشهر) و طبرانی، المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۳۹۹ و حاکم، المستدرک، ج ۳، ص ۱۶۲٫
[۳۳]. ابوحنیفه مغربی (۳۶۳ ق)، دعائم الإسلام، ج ۱، ص ۲۳۲ و ابن جوزی، تذکره الخواص، ص ۳۲۱٫
[۳۴]. ر. ک به: ص ۱۵۷ – ۱۶۱٫
[۳۵]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۴۹ و طبرانی، المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۳۹۹ و حاکم، المستدرک، ج ۳، ص ۱۶۲٫
[۳۶]. اربلی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۰۳٫
[۳۷]. به لحاظ شرعی ماههای قمری از رؤیت هلال تا رؤیت هلال دیگر محاسبه میگردد و آن از سی روز زیادتر و از ۲۹ روز کمتر نیست و ممکن است تا چهار ماه پیاپی سی روز و تا سه ماه متوالی ۲۹ روز رؤیت شود و کسر آن اگر از نصف روز زیادتر شود یک روز به حساب میآید [و اگر از نصف روز کمتر باشد یک روز به حساب نمیآید] (زمانی قمشهای، هیئت و نجوم اسلامی، ج ۲، صص ۱۶ و ۲۰).
[۳۸]. ابوحنیفه مغربی، دعائم الإسلام، ج ۱، ص ۲۳۲ و ابن جوزی، تذکره الخواص، ص ۳۲۱٫
[۳۹]. ر.ک به: عنوان روایتهای معتبر در قسمت ماه و بررسی منابع آن، ص ۱۵۷ – ۱۶۱٫
[۴۰]. ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص ۴۹٫
[۴۱]. دعائم الإسلام، ج ۱، ص ۲۳۲٫
[۴۲]. طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۲۹۰٫
[۴۳]. رسول جعفریان، سیره رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ج ۱، ص ۴۷٫
[۴۴]. ابن أبی الحدید این حرف را در شرح نهج البلاغه (ج ۲، ص ۲۲) با استناد به بخاری و مسلم نقل کرده است و در قسمت نگاهی به منابع در این پژوهش (ص ۴۵ – ۴۸) نگاشتهایم که اینان در خصوص حضرت أمیر (علیه السّلام) و اهل بیت (علیه السّلام) امانت را رعایت نکرده و جانبدارانه عمل کردهاند و به آنجا رجوع شود.
[۴۵]. یعقوبی، تاریخ، ج ۱، ص ۴۴۵ (توفیت بعده بأربعین لیله و قال قوم بسبعین لیله و قال آخرون ثلاثین لیله).
[۴۶]. تعبیر «حدود سه ماه» بدان جهت است که در منابع گوناگون تعبیرهای ثلاثه اشهر (ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۳۱)، خمسه و تسعین یوماً (ابن خزاز، کفایه الأثر، ص ۵۶ و طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۳۰۰)، مأه یوم (اربلی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۰۳ به نقل از: المعارف ابن قتیبه) و سوم جمادی الثانی ثبت شده است. فاصله دقیق میان ۲۸ صفر تا سوم جماد الثانی، ۹۵ روز است، لیکن محاسبه تاریخ اسلام بر مبنای ماههای قمری است و این ماهها نیز دارای کسر و انکسار هستند، بدین جهت محاسبهها باید تقریبی باشد، لذا برخی از منابع فاصله میان ۲۸ صفر و سوم جمادی الثانی را به صورت تقریبی محاسبه کرده و با تعبیر: «ثلاثه اشهر»، یا «مأه یوم»، گزارش کردهاند. گواه بر این مدعا گزارش شهید اول (۷۸۶ ق) و پدر شیخ بهایی (۹۸۴ ق) در این خصوص با عبارت «نحو مأه یوم» است (الدّرس، ج ۲، ص ۶ و وصول الأخیار الی اصول الأخبار، ص ۴۱) که معنای این جمله، همان حدود صد روز یا حدود سه ماه است.
[۴۷]. مفید، مسار الشیعه، (مصنفات، ج ۷ ، ص ۵۴) و بیرونی زیدی مذهب، آثار الباقیه، ترجمه دانا سرشت، ص ۵۳۱ و شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۵۵۱ و طبرسی،إعلام الوری، ج ۱، ص ۲۹۰ و ابن طاووس، اقبال الأعمال، ج ۳، ص ۱۶۱ و کفعمی (۹۰۰ ق)، المصباح، ص ۵۱۱ و شیخ بهایی، توضیح المقاصد، (مجموعه نفیسه، ص ۵۷۱).
[۴۸]. علی بن خزّاز قمی (نیمه قرن ۴ ق)، کفایه الأثر، ص ۶۵ (عن جابر بن عبدالله … و عاشت بعد أبیها خمسه و تسعین یوماً) و طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۲۹۰ و اربلی،کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۰۳ (و عن أبی جعفر محمد بن علیّ (علیه السّلام) خمساً و تسعین لیله).
[۴۹]. همان.
[۵۰]. ر.ک به: مبحث رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ص ۱۳۲ – ۱۳۳٫
[۵۱]. اربلی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۰۰ و میرخواند، تاریخ حبیب السیر، ج ۱، ص ۴۳۲٫
[۵۲]. ابن عبد البر، الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۸۹۴ و قرطبی، المقدمات و الممهّدات، ج ۳، ص ۳۵۲ و ابن اثیر، الکامل، ج ۲، ص ۳۴۱ و اسد الغابه، ج ۷، ص ۲۲۵٫
[۵۳]. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۸ (به نقل از: واقدی از عمرو بن دینار از: امام باقر (علیه السّلام) و نیز از زهری) و ابن قتیبه، المعارف، ص ۶۲ و طبری، تاریخ، ج ۲، ص ۲۵۳ (به نقل از: ابن جریج) و دولابی، الذّریه الطاهره، ص ۱۵۲ (به نقل از: امام باقر (علیه السّلام)) و طبرانی، المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۳۹۹ (به نقل از: ابن عیینه) و قیروانی، الجامع فی السنن و الآداب، ص ۳۲۱ و ابن حزم اندلسی، جمهره انساب العرب، ص ۱۶ (و عاشت فاطمه بعده شهوراً ثلاث..) و ابن عبد البر، الاستیعاب ج ۴، ص ۱۸۹۴ (به نقل از: امام باقر (علیه السّلام) و ابن شهاب زهری) و مقدسی (۵۰۷ ق)، البدء و التاریخ، ج ۳، جزء ۵، ص ۲۰ (به نقل از: احمد بن ابی سهل بلخی) و قرطبی، المقدمات و الممهدات، ج ۳، ص ۳۵۲ و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳ صص ۱۵۹ و ۱۶۱ و عبدالرحمن بن جوزی، صفه الصفوه، ج ۲، ص ۹ (به نقل از: زهری و عمرو) و ابن اثیر، الکامل، ج ۲، ص ۳۴۱ و اسد الغابه، ج ۷، ص ۲۲۵ و سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، ج ۲، ص ۲۸۷ (به نقل از: عمرو بن دینار) و ملطی (۶۸۵ ق)، تاریخ مختصر الدول، ص ۹۴ و ابن حجر، الإصابه، ج ۸، ص ۱۵۹٫
[۵۴]. ر.ک به: عنوان روایتهای معتبر اهل بیت (علیهم السّلام)، ص ۱۵۷ – ۱۶۴٫
[۵۵]. قیروانی، الجامع فی السنن و الآداب، ص ۳۲۱ و شجری (۴۹۹ ق)، الأمالی، جزء ۲، ص ۱۳، ح ۲۶ و ابن اثیر جزری، اسد الغابه، ج ۷، ص ۲۲۵ و ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج ۱، ص ۱۱٫
[۵۶]. ابن شهاب (۵۱ – ۱۲۴ ق)، المغازی النبویه، ص ۱۶۵ و صنعانی، المصنف، ج ۵، ص ۴۷۲، ح ۹۷۷۴ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۳۱۵ و ج ۸، ص ۲۸ و مسلم، صحیح، ج ۲، جزء ۴، ص ۱۷۷ و جزء ۵، ص ۵۲ و ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، جزء ۱، ص ۱۹۶ و بلاذری، انساب الأشراف، ج ۲، ص ۲۶۸ و ابوزرعه، تاریخ، ج ۱، ص ۲۹۰ و طحاوی، مشکل الأثار، ج ۱، ص ۴۷ و ابن حبان، کتاب الثقات، ج ۲، ص ۱۷۰ و ج ۳، ص ۳۳۴ و حاکم، المستدرک، ج ۳، ص ۷۷ به نقل از: واقدی به سندش از زهری و… ابونعیم، حلیه الأولیاء، ج ۲، ص ۴۲ و بیهقی، السنن الکبری، ج ۴، ص ۲۹ و ابن عبد البر، الاستیعاب، ج ۴، ۱۸۹۴ و ۱۸۹۸ و تلمسانی (نوشته در ۶۴۵ ق)، کتاب الجوهره فی نسب إمام علیّ (علیه السّلام)، ص ۱۸ و ابن الوردی (۷۴۹ ق)، تاریخ ابن الوردی، ج ۱، ص ۱۳۴٫
[۵۷]. ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص ۱۰۲ و ۱۰۳٫
[۵۸]. ابن شهاب، المغازی النبویه، ص ۱۶۵ و صنعانی، المصنف، ج ۵، ص ۴۷۲ و ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، جزء ۱، ص ۱۹۶٫ افزون بر آنکه از همین زهری، دیدگاه سه ماه زنده بودن فاطمه پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز گزارش شده است (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۸ و…) که این نقل با رویکرد به پشتیبان داشتنش، گویه زیستن شش ماهه فاطمه (علیها سلام) پس از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را ضعیف میکند.
[۵۹]. دولابی، الذریه الطاهره، ص ۱۵۲ – ۱۵۶ و طبری امامی (نیمه نخست قرن ۵)، دلائل الإمامه، ص ۱۳۳ و طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۳۰۰ و اربلی، کشف الغمه، ج ۱، صص ۴۹۴ و ۵۰۴٫
[۶۰]. ابن شهر آشوب (۵۸۸ ق)، مناقب آل أبی طالب، ج ۳، ص ۴۱۱ – ۴۱۲ (اصبغ بن نباته از امیر المؤمنین (علیه السّلام) پرسید: چرا فاطمه (علیها سلام) شبانه دفن گردید؟ در پاسخ فرمود: إنّها کانت ساخطه علی قوم کرهت حضورهم جنازتها).
[۶۱]. ابوزرعه (۲۸۱ ق)، تاریخ، ج ۱، ص ۲۹۰ (درگذشت عایشه و سال ۵۷ هجرت بود).
[۶۲]. مسلم (۲۶۱ ق)، صحیح، ج ۳، ص ۱۳۸۰، ح ۱۷۵۹ و ابن شهر آشوب (۵۸۸ ق)، مناقب آل أبی طالب، ج ۳، ص ۴۱۱٫
[۶۳]. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۸٫ ابن شبه، تاریخ المدینه، جزء ۱، ص ۱۹۶٫
[۶۴]. ابوحنیفه مغربی (۳۶۳ ق)، دعائم الإسلام، ج ۱، صص ۳۸۵ و ۳۸۷ و طبری امامی، دلائل الإمامه، ص ۱۰۹ – ۱۲۲ (حدیث فدک) و اربلی، کشف الغمه، ج ۱، صص ۴۹۵ و ۴۹۶٫
[۶۵]. همان.
[۶۶]. بلاذری (۲۷۹ ق)، انساب الأشراف، ج ۲، ص ۲۶۸ (… فجاء عمر و معه قبس، فتلقته فاطمه علی الباب، فقالت فاطمه: یا بن الخطاب أتراک محرّقا علی بابی؟! قال: نعم) و شهرستانی (۴۷۹ – ۵۴۸ ق) در الملل و النحل، (ص ۵۷) از ابراهیم نظام (۲۳۱ ق) چنین نقل میکند: انّ عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتی ألقت الجنین من بطنها، و کان بصیح: «إحرقوا دارها بمن فیها» و ما کان فی الدار غیر علیّ و فاطمه و الحسن و الحسین. و طبری امامی، دلائل الإمامه، ص ۱۳۴ (و کان سبب وفاتها انّ قنفذاً مولی عمر لکزها بنعل السیف بأمره…).
[۶۷]. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۳۰ و مؤلفی ناشناخته، القاب الرسول و عترته، (مجموعه نفیسه، صص ۲۰۰ و ۲۰۱).
[۶۸]. همان.
[۶۹]. طبری، امامی، دلائل الإمامه، ص ۱۳۷ و مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۱۷۱٫
[۷۰]. خواند میر(۹۴۲ ق)، تاریخ حبیب السیر، ج ۱، ص ۴۳۲٫
[۷۱]. همان.
[۷۲]. یعقوبی، تاریخ، ج ۱، ص ۴۴۵٫
[۷۳]. خواند میر، پیشین.
[۷۴]. یعقوبی، پیشین و مسعودی، مروج الذهب، ج ۲، ص ۵۷۶ و ابن خشاب (۵۶۷ ق)، تاریخ موالید الأئمه و وفیاتهم (مجموعه نفیسه، ص ۱۶۶) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۳، ص ۴۰۶ و اربلی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۰۰، (جز یعقوبی و مسعودی سه منبع دیگر با تعبیر «رُوی» نقل کردند و در نقل ابن شهر آشوب، هم آمده پس از مدتی مریض شد و چهل شب به طول انجامید سپس…).
[۷۵]. حاکم (۴۰۵ ق)، المستدرک، ج ۳، ص ۱۶۳ (به نقل از: عایشه و أبو الزبیر) و ابن عساکر (۵۷۱ ق)، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۱۵۸ و ابن جوزی(۵۹۷ ق)، صفه الصفوه، ج ۲، ص ۹٫
[۷۶]. ابن شبه (۲۶۲ ق)، تاریخ المدینه المنوره، ج ۱، ص ۱۰۷ و یعقوبی، تاریخ، ج ۱، ص ۴۴۵ و مسعودی؛ مروج الذهب، ج ۲، ص ۵۷۶ و ابو حنیفه مغربی (۳۶۳ ق)، دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۲۳۲ و ابن جوزی (۵۹۷ ق)، تذکره الخواص، ص ۲۸۸ و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، صص ۱۵۸ و ۱۵۹ و ابن اثیر (۶۳۰ ق)، اسد الغابه، ج ۷، ص ۲۲۵٫
[۷۷]. ابن شهر آشوب (۵۸۸ ق)، مناقب آل أبی طالب، ج ۳، ص ۴۰۶ (وی این قول را برگزیده است) و ابن ابی الحدید (۶۵۶ ق)، شرح نهج البلاغه، ج ۱۶، ص ۲۱۴ (به نقل از: جوهری در کتاب سقیفه و فدک).
[۷۸]. ر.ک به: ماه شهادت، عنوان روایتهای معتبر اهل بیت (علیهم السّلام)، ص ۱۵۷ – ۱۶۱٫
[۷۹]. این نقل را طبری امامی در دلائل الأمامه (ص ۱۳۶) با تعبیر «رُوی» و ده روز باقی مانده از جمادی الثانی نقل کرده و این در حالی است که وی این نقل را نپذیرفته و در ص ۱۳۴ با ثبت روایت معتبر ابوبصیر، بر شهادت حضرت فاطمه (علیها سلام) در سوم جمادی الثانی تأکید کرده است.
[۸۰]. یحیی بن الحسین (۴۲۴ ق) تیسیر المطالب فی امالی الإمام علی بن أبی طالب (علیه السّلام)، ص ۸۷ و طبرسی (۵۴۸ ق)، إعلام الوری، ج ۱، ص ۳۰۰ (به نقل از: اهل سنت) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۳، ص ۴۰۶ (با تعبیر قیل) و ابن حجر (۸۵۲ ق)، الإصابه، ج ۸، ص ۱۵۹ (به نقلی).
[۸۱]. ابن عبد البر، الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۸۹۸ (با تعبیر قیل).
[۸۲]. ر. ک به: عنوان منابع سنیان، ص ۱۶۸، پاورقی ۱٫
[۸۳]. حاکم (۴۰۵ ق) ، المستدرک، ج ۳، ص ۱۶۵ و ابن عساکر (۵۷۱ ق)، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۱۵۹ و ابن حجر، الإصابه، ج ۸، ص ۱۵۹، (هر سه منبع از عبدالله بن حارث زبیدی (۸۶ ق) نقل کردهاند).
[۸۴]. ر.ک به: عنوان ماه و بررسی منابع آن، صص ۱۵۷ – ۱۶۱ و ۱۶۵٫ گفتنی است مجلسی در کتاب اختیارات (ص۳۶) از روز پنجم جمادی الثانی به عنوان روز شهادت آن گرامی یاد کرده که میتوان گفت این سخن او به لحاظ کسر و انکسار ماههای قمری در مقایسه با تعبیر بقای او پس از پدر به مدت حدود «صد روز» است.
[۸۵]. اربلی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۰۱ (و ماتت بعد العصر).
[۸۶]. زمانی قشمهای، هیئت و نجومی اسلامی، ج ۲، ص ۹۶٫
[۸۷]. طبری امامی، دلائل الإمامه، ص ۱۳۶٫
[۸۸]. زیج مفرد، ص ۶۳٫
[۸۹]. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۴۰۶٫
[۹۰]. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۵۶۳٫
[۹۱]. همان، ص ۵۵۱٫
[۹۲]. ر.ک به: عنوان «منابع سنیان» در بررسی ماه شهادت، ص ۱۶۷، پاورقی ۴ و ص ۱۶۸، پاورقی ۱ و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۷، جزء ۱۴، ص ۲۴۳ (به نقل از: واقدی).
[۹۳]. اعتبار این دو روایت ذیل عنوان ماه و بررسی منابع آن، ص ۱۵۷، پاورقی ۵ ذکر شده است.
[۹۴]. کلینی (۳۲۹ ق)، الکافی، ج ۱، ص ۴۵۷، باب مولد امیر المؤمنین، ح ۱۰ (… و توفیَت و لها ثمان عشره سنه و خمسه و سبعون یوماً).
[۹۵]. طبری امامی (نیمه نخست قرن ۵)، دلائل الإمامه، ص ۱۳۴ (و اقامت بمکه ثمان سنین و بالمدینه عشر سنین و بعد وفاه أبیها خمسه و سبعین یوماً).
[۹۶]. اربلی، (۶۹۳ ق)، کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۰۱٫
[۹۷]. طبری امامی، دلائل الإمامه، ص ۱۳۶ (طبری خود در صفحه ۱۷۰ کتاب، قبر فاطمه (علیها سلام) را برابر روضه و قبر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دانسته است) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۳، ص ۴۱۲٫
[۹۸]. ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، ج ۱، صص ۱۰۵ – ۱۰۶ و ۱۱۱٫
[۹۹]. ابن سعد (۲۳۰ ق)، الطبقات، ج ۸، ص ۳۰ و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۷، جزء ۱۴، ص ۱۱۲٫
[۱۰۰]. مفید، المقنعه، ص ۴۵۹ و شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۱۰ و طبرسی (۵۴۸ ق)، إعلام الوری، ج ۱، ص ۳۰۱٫
[۱۰۱]. برخی از عالمان سنیان مانند بخاری، مالک، احمد بن حنبل، ترمذی و ابونعیم تعبیر «ما بین بیتی و منبری» را ثبت کردند؛ از باب نمونه به: ابونعیم اصفهانی، حلیه الإولیاء، ج ۳، ص ۲۶، از: جابر، و ص ۲۶۴، از: عمر، و ج ۶، ص ۳۴۱، از: عمر، و ص ۳۴۷، از: عبدالله بن زید مازنی. سپس افزودند این حدیث در موطّأ مالک مشهور است. ابن شهر آشوب نیز همین تعبیر را از عالمان یاد شده اهل سنت ثبت کرده است (ابن شهر آشوب، مناقب آل إبی طالب، ج ۳، ص ۴۱۴).
[۱۰۲]. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۷۲ و مفید، المقنعه، ص ۴۵۹ و شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۱۰ و طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۳۰۱٫ در منابع شیعیان و سنیان از این باغ به «روضه» تعبیر شده و حدَ و مرز این «روضه» میان قبر و منبر تا ستونهایی است که در عصر نبوی به حیات و صحن مسجد میانجامید (ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ص ۴۱۴ و محمد بن أبی طالب کرکی، تسلیه المجالس، ج ۱، ص ۵۷۲)؛ یعنی همان ستونهای زرد رنگی که هماکنون قسمت اصلی مسجد نبوی را از قسمتهای توسعه یافته به دست دیگران، جدا میکند. آن قسمت اصلی به دست مبارک پیامبر گرامی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تأسیس و توسعه یافت.
[۱۰۳]. صدوق، معانی الأخبار، ص ۲۶۷٫
[۱۰۴]. همان، ص ۲۶۸ و من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۷۲ و اربلی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۰۱٫
[۱۰۵]. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۶۱، ح ۹ و صدوق، معانی الأخبار، ص ۲۶۸ (علی بن محمد و غیره عن سهل بن زیاد عن أحمد بن محمد بن أبی نصر قال: سألت الرَضا (علیه السّلام) عن قبر فاطمه (علیها سلام) فقال: دفنت فی بیتها فلما زادت بنو امیّه فی المسجد، صارت فی المسجد).
[۱۰۶]. حمیری، قرب الأسناد، ص ۳۶۷، شماره ۱۳۱۴٫
[۱۰۷]. این ابراهیم بن محمد را صاحب جواهر در جواهر الکلام (ج ۲۷، ص ۲۰۸) معتبر و روایتش را صحیح دانسته و مرحوم سید محسن حکیم روایتش را موثق دانسته است (سید محسن حکیم، مستمسک العروه الوثقی، ج ۱۲ ص ۳۴).
[۱۰۸]. ابن طاووس، اقبال الأعمال، ج ۳، ص ۱۶۱٫
[۱۰۹]. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳٫
[۱۱۰]. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۵۸ – ۴۵۹ (در این کتاب تعبیر «البائته فی الثّری ببقعتک» ثبت شده است) و طوسی، الأمالی، ص ۱۰۹٫
[۱۱۱]. مفید، الإرشاد، (مصنفات، ج ، ص ۱۹۳).
[۱۱۲]. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۰۰، ح ۱٫
[۱۱۳]. ابن شبه، تاریخ المدینه، ص ۱۰۶ – ۱۰۸٫
[۱۱۴]. با این همه اصل دفن شبانه و پنهانی فاطمه (علیها سلام) و احداث چهل قبر مشابه در بقیع، نشانه آن است که مرقد پاک حضرت فاطمه (علیها سلام) باید به عنوان یکی از رازهای آل پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مظلومیت آنان همچنان مکتوم بماند تا بدین روش این پرسش بر اندیشهها بتابد که چرا و چرا و چرا؟ و شاید یکی از رازهای این وصیت فاطمه (علیها سلام) به علی (علیه السّلام) که فرمود: «لا تُعلِمْ أَحَداً قَبِری؛ مکان قبرم را برای کسی آشکار نکن» همین باشد (طبری امامی، دلائل الإمامه، ص ۱۳۳).
[۱۱۵]. ابن شهر آشوب،؛ مناقب آل أبی طالب، ج ۲، ص ۲۱۶ – ۲۱۷٫ این حدیث را سی نفر از یاران پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کردهاند و در منابع سنیان چون تاریخ بغداد، مسند أّبی یعلی و… نیز نقل شده است؛ برای نمونه به یک مورد بسنده میشود: ابن جوزی، تذکره الخواص، ص ۴۱، به نقل از: احمد بن حنبل در الفضائل و ترمذی در السنن.
[۱۱۶]. طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۴۱۲٫
[۱۱۷]. یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۱۲۶ (و بلغ أبابکر و عمر أنّ جماعه من المهاجرین و الأنصار قد اجتمعوا مع علی بن أبی طالب فی منزل فاطمه بنت رسول الله فأتوا فی جماعه حتی هجموا الدّار…).
[۱۱۸]. یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۱۳۷ (… و لیتنی لم أَفتّش بیت فاطمه بنت رسول الله و أدخله الرّجال و لو کان أغلق علی حرب…) و طبری، تاریخ، ج ۲، ص ۳۵۳ و مسعودی، مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۰۱٫
[۱۱۹]. ابن سعد، الطبقات الکبری، ص ۳۰، ترجمه الامام الحسن (علیه السّلام) (و کان بیت فاطمه فی جوف المسجد) و ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، ج ۱، ص ۱۰۶ – ۱۰۷ (… دفن علیّ فاطمه لیلا فی منزلها الّذی دخل المسجد فقبرها عند باب المسجد… إنّ جعفر بن محمد کان یقول: قُبِرَت فاطمه فی بیتها الّذی أدخله عمر بن عبد العزیز فی المسجد).
پاسخ دهید