هر یک از موجودات عالم در سوگ شهادت امام حسین(علیه السلام)، ابراز تأثر و حزن کردند. این عجایب علاوه بر اینکه در کتب شیعه آمده، در کتب اهل سنّت نیز وارد شده است. ابن تیمیه مانند بقیه فضایل اهل بیت (علیه السلام)، این معجزات را نیز بدون دلیل انکار کرده است و گریه موجودات بر امام حسین(علیه السلام) و سرخی آسمان و باران خون و… را کذب دانسته است، ولی بر خلاف گفته او، این اتفاقات در کتب اهل سنت که مورد استناد و اعتماد ابن تیمیه هم هستند، با طرق متعدد ذکر شده اند و امکان وقوع آنها با آیات و روایات اثبات می شود.
- مقدمه
- جایگاه امام در نظام هستی
- امکان گریه و تأثر موجودات در قرآن و روایات
- ۱ – شعور و شناخت موجودات
- ۲ – تأثر موجودات در سوگ ولیّ الهی
- شبهه ابنتیمیه
- تأثرات آسمان و زمین از شهادت امام حسین(علیه السلام)
- الف) گریه آسمان و کیفیت آن
- ۱ – کسوف خورشید
- بررسی رجال حدیث
- ۲ – سرخی آسمان
- ۳ – تاریک شدن آسمان
- ۴ – باران خون
- ب) گریه زمین
- ۱ – جاری شدن خون از زیر سنگها
- ۲ – جاری شدن خون از دیوارهای دارالاماره
- نتیجه
- منابع
- پی نوشت ها
مقدمه
در باب فضایل اهلبیت(علیه السلام) فضایل اعجازآمیز آنان مورد انکار ابنتیمیه قرار گرفته است؛ از جمله مسئله تأثر آسمان و زمین از شهادت مظلومانه امام حسین(علیه السلام) که نشان غضب الهی و تذکر و تنبیهی برای مردم بود. لذا لازم است از منظر آیات و روایات، آن را بررسی کرد تا حقیقت آشکار گردد. بدین منظور در کتب اهلسنت علیالخصوص کتب نویسندگانی که مورد قبول ابنتیمیه هستند یا پیرو اویند، این موارد را بررسی میکنیم.
جایگاه امام در نظام هستی
شیعه امام را واسطه فیض الهی بر روی زمین و واسطه بقای موجودات عالم میداند؛ چنانکه ائمه(علیه السلام) فرمودهاند: «لَوْ بَقیتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ؛[۱] اگر زمین بدون امام بماند، فرو میرود». بههمین جهت، شیعه فقدان امام(علیه السلام) را نیز در عالم مؤثر میداند. از طرفی، چون موجودات عالم همه دارای شعورند و خدای خود را میشناسند و او را تسبیح میکنند، حجت خدا در روی زمین را نیز میشناسند و از او فرمان میبرند و در مصیبت او متأثر میشوند.
در شهادت امام حسین(علیه السلام) نیز تمامی عالم گریان شدند، اعم از ملائکه و اجنه و حیوانات و نباتات و جمادات. تمامی مخلوقات، به حسب خلقتشان در غم این امام مظلوم محزون شدند و این مطلب را امام صادق(علیه السلام) در زیارتی بهطور واضح فرمودهاند:
أَشْهَدُ أَنَّ دَمَکَ سَکَنَ فِی الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّهُ الْعَرْشِ وَ بَکَى لَهُ جَمِیعُ الْخَلَائِقِ وَ بَکَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَیْنَهُنَّ وَ مَنْ یَتَقَلَّبُ فِی الْجَنَّهِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا یُرَى وَ مَا لَا یُرَى…؛[۲]
شهادت میدهم که خون تو در بهشت جا گرفت و برای آن خون ارکان عرش لرزید و جمیع مخلوقات گریستند وآسمانها و زمینهای هفتگانه و هرچه در آنها و مابین آنها بود و هرکسی که در بهشت و دوزخ بود و هرچه دیده میشود یا نامرئی است، بر آن گریستند.
امکان گریه و تأثر موجودات در قرآن و روایات
برای اثبات امکان گریه موجودات از نظر قرآن و روایات، توجه به چند نکته لازم است.
۱ – شعور و شناخت موجودات
چگونه ممکن است همه موجودات، اعم از ملائکه، جن، حیوان، انسان و حتی جماد و نبات، در غم کسی متأثر گردند و بگریند؟ در پاسخ به این سؤال باید توجه داشت که شناخت، فرع بر شعور است و تا موجودی شعور نداشته باشد، نمیتواند چیزی را بشناسد. از آیات فراوانی استفاده میشود که موجودات بدون استثنا دارای شعورند؛ مانند آیاتی که به هدایت موجودات در امور معیشتشان اشاره دارد: (قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى)؛[۳] «گفت پروردگار ما آن کسی است که خلقت هر موجودى را به آن داده و سپس هدایت کرده»، و آیاتی که یادآور سجده و تسبیح موجودات است: (وَلِلّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ)؛[۴] «آنچه در آسمانها و زمین است، برای خدا سجده میکند»، (تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ)؛[۵] «آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند، او را تسبیح میکنند و هیچ موجودى نیست، مگر آنکه با حمد خدا، پروردگارش را تسبیح میگوید، ولى شما تسبیح آنها را نمىفهمید».
همچنین آیات و روایاتی که درباره معجزات انبیا[۶] و اولیا(علیه السلام) ذکر شده، همه دلیل بر شعور داشتن مخلوقات و شناخت ایشان از خدای متعال و پیامبران و اولیا(علیه السلام) است.
۲ – تأثر موجودات در سوگ ولیّ الهی
با توجه به مقدمه قبلی، اگر یکی از پیامبران خدا یا یکی از اولیای الهی مظلومانه کشته شود و این موجودات که حجت الهی را میشناسند، در شهادت او متأثر شوند، هیچ امر بعیدی نیست، بلکه در شهادت حضرت یحیی(علیه السلام)،[۷] امام حسین(علیه السلام) و برخی دیگر از انبیا و اولیا این امر اتفاق افتاده است. بهترین دلیل، آیه شریفه (فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرین)؛[۸] «آسمان و زمین بر آنها گریه نکردند و مهلت نیافتند» است که دلالت دارد که گریه آسمان و زمین قطعاً امکان دارد اما این قوم فاسق (قوم فرعون) از کسانی نبودند که بر اثر هلاک آنها آسمان و زمین گریه کنند. برخی مفسران اهلسنّت در ذیل همین آیه، امکان گریه و کیفیت گریه آسمان و زمین را توضیح دادهاند و عجایب اتفاق افتاده بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) را از مصادیق آن آوردهاند،[۹] حتی در روایات اهلسنّت وارد شده که «آسمان و زمین در سوگ مؤمن چهل روز گریه میکنند»[۱۰] و از پیامبر۶ نقل کردهاند: «ألا لا غربه على مؤمن ما مات مؤمن فی غربه غابت عنه فیها بواکیه إلا بکت علیه السماء و الأرض؛[۱۱] برای مؤمن غربتی نیست. هیچ مؤمنی در غربت نمیمیرد که گریه کنندگانش در کنارش نیستند، مگر اینکه آسمان و زمین بر او میگریند».
شبهه ابنتیمیه
ابنتیمیه معجزات ائمه(علیهم السلام) و تأثیرپذیری مخلوقات از شهادت ائمه(علیهم السلام) را تکذیب کرده است، بهویژه آنچه در شهادت امام حسین(علیه السلام) نقل شده است. او درکتاب منهاجالسنه میگوید:
أَنَّ کَثِیرًا مِمَّا رُوِیَ فِی ذَلِکَ کَذِبٌ، مِثْلُ کَوْنِ السَّمَاءِ أَمْطَرَتْ دَمًا، [فَإِنَّ هَذَا مَا وَقَعَ قَطُّ فِی قَتْلِ أَحَدٍ]، وَمِثْلُ کَوْنِ الْحُمْرَهِ ظَهَرَتْ فِی السَّمَاءِ یَوْمَ قَتْلِ الْحُسَیْنِ وَلَمْ تَظْهَرْ قَبْلَ ذَلِکَ ; فَإِنَّ هَذَا مِنَ التُّرَّهَاتِ، فَمَا زَالَتْ هَذِهِ الْحُمْرَهُ تَظْهَرُ وَلَهَا سَبَبٌ طَبِیعِیٌّ مِنْ جِهَهِ الشَّمْسِ، فَهِیَ بِمَنْزِلَهِ الشَّفَقِ. وَکَذَلِکَ قَوْلُ الْقَائِلِ: “إِنَّهُ مَا رُفِعَ حَجَرٌ فِی الدُّنْیَا إِلَّا وُجِدَ تَحْتَهُ دَمٌ عَبِیطٌ”. هُوَ أَیْضًا کَذِبٌ بَیِّنٌ؛[۱۲]
بیشتر چیزهایی که در این زمینه نقل کردهاند، دروغ است؛ مانند خون باریدن از آسمان که این کار در قتل کسی اتفاق نمیافتد و نیز مثل سرخی آسمان در قتل حسین که چنین حادثهای قبل از او ظاهر نشده است. اینها دروغاند. منشأ این سرخی خورشید است، و امری طبیعی مانند شفق است. و همچنین گفتار کسی که میگوید در روز قتل حسین هیچ سنگی از زمین برداشته نمیشد، مگر اینکه از زیرش خون تازه جاری بود، این نیز دروغ آشکاری است.
تأثرات آسمان و زمین از شهادت امام حسین(علیه السلام)
الف) گریه آسمان و کیفیت آن
شکی نیست که امکانپذیر است آسمان و زمین و دیگر موجودات بر کسی گریه کنند و در سوگ او غمگین باشند، ولی باید توجه داشت که گریه و سوگ انسان، حیوان، آسمان و زمین و هر موجود دیگر به حسب خودشان است. در کتب زیادی از کتابهای اهلسنّت وارد شده[۱۳] که بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) آسمان بر آن حضرت گریه کرد؛ چنانکه نقل کردهاند:
قال ابنسیرین: لم تبک السّماء على أحد بعد یحیى بنزکریّا إلّا على الحسین؛[۱۴]
ابنسیرین گفت: آسمان بعداز یحیی بنزکریا(علیه السلام)، برای هیچ کسی جز حسین بنعلی(علیهم السلام) گریه نکرده است.
این روایت با الفاظ مشابه از طریق راویان دیگر مانند ابراهیم،[۱۵] سدی[۱۶] و قره[۱۷] نیز نقل شده است. در این نقلها، اصل گریه بدون اشاره به کیفیت آن ذکر شده است.
طبق روایات، امام حسین(علیه السلام) جان پیامبر۶ بود[۱۸] و در شهادت او تمام عالم غمگین شد و با پیامبر اسلام۶ که در سوگ شهادت امام حسین(علیه السلام) محزون بودند، همراهی کردند که حزن و اندوه عالم در روایات مختلف وارد شده است.
کیفیت و مصادیق غم و اندوه آسمان در شهادت امام حسین(علیه السلام) در منابع روایی و تاریخی به چند صورت مانند باران خون، خورشید گرفتی، سرخی آسمان و تاریکی هوا بیان شده است و ممکن است تاریکی آسمان یک اتفاق بوده باشد که عدهای با کسوف، برخی با سرخی و برخی دیگر با تاریکی آن را وصف کرده باشند. ما در اینجا روایات هر کدام را جداگانه میآوریم.
۱ – کسوف خورشید
از مصادیق گریه آسمان، اظهار اندوه اجرام آسمانی از جمله خورشید است. گریه خورشید به اینگونه بود که به امر خداوند متعال، نور آن کم شود و دنیا تاریک یا آسمان سرخ جلوه داده شود تا با این طریق در سوگ عزیز پیامبر خدا۶ شریک باشد. این امر در کتب تاریخی ذکر شده؛ از جمله طبرانی نقل میکند:
حدثنا قیس أبی قیس النجاری، نا قتیبه بنسعید، نا ابنلهیعه، عن أبی قبیل، قال:« لمّا قتل الحسین بنعلیّ رضی اللّه عنه انکسفت الشّمس کسفه حتّى بدت الکواکب نصف النّهار حتّى ظننّا أنّها هی؛[۱۹]
هنگامى که امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید، خورشید گرفت و آنقدر تاریک شد که هنگام ظهر ستارههاى آسمان ظاهر گردیدند. از این اتفاق چنین پنداشتیم که قیامت برپا شده است.
نورالدین هیثمی در مورد سند این روایت گفته است: «رواه الطبرانی وإسناده حسن».[۲۰]
بررسی رجال حدیث
ـ قیس بنابیالقیس: از بزرگان تابعین است که نسایی از او روایت کرده و ابنحبان او را در کتاب الثقات آورده است.[۲۱]
ـ قتیبه ابنسعید: از رجال بخاری است که ۳۰۸ حدیث از او نقل کرده و از رجال مسلم است که ۶۶۸ حدیث نقل کرده و از رجال ترمذی، نسایی و ابنماجه است.[۲۲] نسایی در مورد او گفته: «ثقه مأمون»[۲۳] و ذهبی گفته: «الامام الثقه»[۲۴]
ـ ابنلهیعه (عبدالله): از کسانی است که از تابعین اخذ حدیث کرده. اوزاعی، شعبه، و ثوری از او نقل حدیث کردهاند و احمد بنحنبل و دیگران او را ثقه شمردهاند.[۲۵]
ـ ابوقبیل (المعافری): از رجال بخاری و ابوداود و ترمذی و نسایی است.[۲۶] احمد بنحنبل، عثمان بنسعید دارمی، یحیی بنمعین و ابوزرعه، او را توثیق کردهاند و ابوحاتم او را صالح الحدیث دانسته است.[۲۷]
این روایت از طریق یزید بنابیزیاد[۲۸] نیز نقل شده است.
این کسوف، کسوف معمولی که ماه در بین خورشید و کره زمین قرار میگیرد، نبوده تا نماز آیات واجب گردد، بلکه رخدادی بوده که در آن، آسمان سرخ گردیده و در میانه روز، زمین تاریک شده است؛ همچنان که اگر قرار باشد عذاب الهی نازل شود، آسمان تاریک و سرخ میشود و بادهای طوفانی میوزد. این حادثه نیز نشان غضب الهی بر این جنایت عظیم بوده است. کسانی که این حالت را گزارش کردهاند با فهم خود و با مسامحه، از لفظ کسوف استفاده کردهاند. مؤید این مطلب آن است که کسی نقل نکرده که در آن زمان نماز آیاتی هم بر مشاهدهکنندگان از جمله بر اهلبیت امام حسین(علیه السلام) واجب شده باشد. به همین جهت این تاریکی آسمان با گفته پیامبر۶ که فرمودند «إن الشمس و القمر آیتان من آیات اللّه …. لا ینکسفان لموت أحد و لا لحیاته؛[۲۹] خورشید و ماه دو نشانه از نشانههای خداوند هستند و با مرگ و زندگی کسی نمیگیرند»، منافاتی ندارد و این حادثه برای مرگ شخص نبوده، بلکه در آن زمان نشان غضب الهی بوده است؛ چنانکه علمای اهلسنّت[۳۰] نیز به این مطلب تصریح کردهاند که در بخش سرخی آسمان، ذکر خواهیم کرد.
۲ – سرخی آسمان
عدهای از راویان نیز به سرخی آسمان که بر اثر غضب الهی بهوجود آمده بوده، توجه داشته و آن را با این تعبیر ذکر کردهاند. این امر در روایات مختلف مورد اشاره بوده است. طبرانی میگوید: «حدثنا محمد بنعبد الله الحضرمی ثنا منجاب بنالحارث ثنا علی بنمسهر حدثتنی جدتی أم حکیم؛ قالت: «قتل الحسین بنعلیّ و أنا یومئذ جویریه، فمکثت السّماء أیّاما مثل العلقه»؛[۳۱] وقتی حسین(علیه السلام) کشته شد، من جوان بودم که چند روزی آسمان مانند خون بود. هیثمی گفته است: «رواه الطبرانی و رجاله إلى أم حکیم رجال الصحیح؛[۳۲] رجال این حدیث تا امحکیم، رجال صحیح است».
مضمون این روایت، با الفاظ مشابه از طریق راویان دیگر از جمله عیسى بنحارث کندی،[۳۳] هلال بنذکوان،[۳۴] زید بنابى زیاد،[۳۵] أسود بنقیس،[۳۶] جمیل بنزید[۳۷] و ابنسیرین نقل شده است.[۳۸]
ابناثیر مینویسد:
و مکث الناس شهرین أو ثلاثه کانّما تلطخ الحوائط بالدماء ساعه تطلع الشّمس حتّى ترتفع؛[۳۹]
مردم دو یا سه ماه (بعد از شهادت حسین(علیه السلام)) این صحنه را میدیدند که از طلوع خورشید تا غروب، چنان بود که گویا دیوارها با خون رنگ شدهاند.
درست است که سرخی آسمان، در وقت صبح و وقت غروب، امری طبیعی است، ولی سرخی ذکر شده در این روایات، سرخی شدیدی بوده است که حتی در طول روز نیز مشاهده و قرمزی آن بر دیوارها بوده است. این روایات نمیگویند که سرخی زمان صبح و غروب (شفق و فلق) نبوده و بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) بهوجود آمده است.[۴۰]
اینکه در روایات مدت زمان این سرخی متفاوت است، شاید به این علت باشد که در روزهای اول بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام)، این سرخی شدیدتر و در طول روز بوده و در ماههای بعد کمتر شده و به زمان طلوع و غروب (که قبلا هم بوده) محدود شده است و این راویان هرکدام وضع زمانهای مختلف را گزارش کردهاند. این سرخی، عبارت دیگری از همان کسوفی است که راویان ذکر کردهاند به هرحال این سرخی معمولی و طبیعی نبوده، بلکه مدت و شدتش با سرخی در کسوفهای معمولی فرق داشته و نشاندهنده غضب خداوند و برای مردم نیز تعجبآور بودهاست و آنها نیز تغییر در وضع آسمان را احساس میکردند.
چنانکه ابنجوزی از بزرگان اهلسنّت هم گفته است:
لَمَّا کَانَ الْغَضْبَانُ یَحْمَرُّ وَجْهُهُ فَیَتَبَیَّنُ بِالْحُمْرَهِ تَأْثِیرُ غَضَبِهِ، وَالْحَقُّ سُبْحَانَهُ لَیْسَ بِجِسْمٍ، أَظْهَرَ تَأْثِیرَ غَضَبِهِ بِحُمْرَهِ الأُفُقِ حِینَ قُتِلَ الْحُسَیْنُ؛[۴۱]
خداوند جسم نیست، ولی تأثیر غضب خود بر قاتلین حسین(علیه السلام) را با سرخی آسمان نشان داده و این دلیل بر بزرگی جنایت است.
مفسران در ذیل آیه (فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرین)[۴۲] نیز آوردهاند که از مصادیق بکای آسمان، سرخی آن است؛ چنانکه ثعلبی از عطا نقل میکند: «فی هذه الآیه بکاءها حمره أطرافها» و از سدی نقل میکند: «لما قتل الحسین بنعلی (رضی الله عنهما) بکت علیه السّماء، وبکاؤها حمرتها»؛[۴۳] یعنی در آیه قرآن، منظور از گریه آسمان، قرمزی آن است.
۳ – تاریک شدن آسمان
تاریک شدن دنیا هم تعبیری دیگر از واقعه عظیم است که در شهادت امام حسین(علیه السلام) اتفاق افتاد. در منابع متعدد اهلسنت، این مطلب نقل شده است. ابنعساکر با سند خود[۴۴] از امحیان نقل میکند: «یوم قتل الحسین أظلمت علیناً ثلاثاً».[۴۵] از طریق خلف بنخلیفه نقل شده: «لما قتل الحسین اسودت السماء وظهرت الکواکب نهارا»[۴۶] مضمون این روایت، با الفاظ مشابه، از طریق ابنسیرین[۴۷] نیز نقل شده است.
طبق این روایات، در ایام شهادت امام حسین(علیه السلام) خورشید سه روز کمنور شد؛ بهطوریکه عدهای از آن به کسوف و عدهای به تاریکی و سرخی آسمان تعبیر آوردند. از این حادثه مردم ترسیدند و خیال کردند از مقدمات قیامت است؛ چنانکه در روایتی که از این تاریکی به کسوف تعبیر شده، آمده است: «بدت الکواکب نصف النّهار حتّى ظننّا أنّها هی (أی القیامه)».[۴۸]
۴ – باران خون
یکی دیگر از مصادیق گریه آسمان در شهادت امام حسین(علیه السلام) که در منابع تاریخی و روایی ذکر شده، این است که بعد از شهادت او از آسمان خون بارید (یا چیزی مانند خون) و مردم آن را به چشم خود دیدند و تعجب کردند و ترسیدند و حتی دیوارها و لباسشان و ظروفشان هم سرخ رنگ شد:
قال مسلم بنابراهیم:حدثنا أم شرف(شوق) العبدیه قالت: حدثنی نضره الازدیه، قالت: «لمّا ان قتل الحسین بنعلیّ مطرت السّماء دماً فأصبحت وکل شیء لنا ملآن دما؛[۴۹]
نضره ازدیه میگوید: زمانیکه حسین بنعلی شهید شد، از آسمان خون بارید و ما در حالی صبح کردیم که همه چیز پر از خون شده بود.
مضمون این روایت با الفاظ مشابه که همه بر بارش خون دلالت دارند، از طریق راویان دیگر از جمله امسلمه،[۵۰] سلیم قاضی،[۵۱] امسالم،[۵۲] ابنعباس[۵۳] و ابیسعید[۵۴] نیز نقل شده است.
همچنین خطبه حضرت زینب کبری(علیها السلام) که در کتب عامه هم نقل شده است، بر این واقعه دلالت دارد. ایشان در خطبه خود در شهر کوفه به باران خون و تعجب مردم از آن اشاره کردند و فرمودند: «أ فعجبتم أن قطرت السماء دما؛[۵۵] آیا تعجب کردید که آسمان خون بارید؟»
طبق این نقلها که از راویان مختلف نقل شده، در شهادت امام حسین(علیه السلام) از آسمان خون بارید و این امر نیز از مصادیق گریه آسمان است و این واقعه ناممکن نیست؛ چنانکه یکی ازعذابهای الهی که بر بنیاسرائیل نازل شد، خون بود:
(فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمین)؛[۵۶]
پس طوفان و ملخ و شپش و وزغها و خون را که معجزههایى از هم جدا بود، بر آنها فرستادیم و باز گردنکشى کردند که گروهى بزهکار بودند.
در تفسیر این آیه گفتهاند: «فسال النیل علیهم دماً وصارت میاههم دماً و ما یستقون من الآبار والأنهار إلا وجدوه دما عبیطاً أحمر؛[۵۷] وقتی عذاب خون آمد، رود نیل و همه آبها و چاهها و نهرها برای قبطیان خون قرمز شد». و طبق نقل بزرگان مفسران، باران خون در شهادت حضرت یحیی(علیه السلام) نیز اتفاق افتاده بود. ابنابیحاتم میگوید: «إِنَّ یَحْیَى بنزَکَرِیَّا لَمَّا قُتِلَ، احْمَرَّتِ السَّمَاءُ وَقَطَّرَتْ دَمًا».[۵۸]
مسلماً این ماده قرمز رنگ که راویان از آن به خون تعبیر کردهاند، مثل خون انسان و حیوان نبوده که نجس باشد، بلکه سرخیای بوده که نشان غضب است و در اینجا بهصورت باران نمایان شده است یادآوری حضرت زینب(علیها السلام) در خطبهاش بهترین شاهد است که مردم آن را دیده و تعجب کرده و ترسیده بودند و چنانکه در بعضی از نقلها ذکر شده، آثار آن در دیوارها و لباسها هم مشاهده میشده است.
ب) گریه زمین
امکان گریه کردن زمین نیز در آیه قرآن و روایات ثابت است؛ چنانکه مجاهد و ابنعباس و قتاده گفتهاند: «هر مؤمن که از دنیا میرود، زمین بر او گریه میکند».[۵۹] این گریه برحسب خلقت خود زمین است. در منابع تاریخی و روایی مصادیقی را برای گریه زمین در شهادت امام حسین(علیه السلام)، ذکر کردهاند که نقلشان میکنیم.
۱ – جاری شدن خون از زیر سنگها
یکی از مصادیق گریه زمین این بود که هر سنگی که از زمین برداشته میشد، از زیر آن خون جاری میشد و این مطلب با طرق و الفاظ مختلف، در کتابهای عامه نقل شده. ابنعساکر با سندش[۶۰] از عمر بنعلی نقل میکند:
قال أرسل عبد الملک إلى ابنرأس الجالوت فقال: هل کان فی قتل الحسین علامه؟ قال ابنرأس الجالوت: ما کشف یومئذ حجر إلا وجد تحته دم عبیط؛[۶۱]
عبدالملک مروان از ابنرأس الجالوت پرسید. آیا در قتل حسین نشانهای بود؟ گفت: در آن روز هیچ سنگی برداشته نشد، مگر اینکه زیرش خون تازه یافت میشد.
مشابه این روایت از طریق دیگران[۶۲] نیز نقل شده است.
و همچنین نقل شده:
عن ابنشهاب قال: ما رفع بالشّام حجر یوم قتل الحسین بنعلیّ إلّا عن دم؛[۶۳]
ابنشهاب میگوید: روز شهادت حسین بنعلی(علیه السلام)، هیچ سنگی در شام برداشته نشد، مگر از خون.
نیز با این لفظ هم نقل شده که هیچ سنگی در بیتالمقدس برداشته نشد، مگر اینکه زیر آن خون تازه یافت میشد:
عن الزّهری قال: لمّا قتل الحسین بنعلیّ(رضی الله عنه) لم یرفع حجر ببیت المقدّس إلّا وجد تحته دم عبیط؛[۶۴]
زهری میگوید: زمانیکه حسین(علیه السلام) شهید شد، هیچ سنگی در بیت المقدس برداشته نشد، مگر اینکه زیر آن خون تازه یافت میشد.
در مورد این روایات، چند نکته گفتنی است:
۱ – اختلاف این روایات ناشی از آن است که این حادثه در بلاد مختلف روی داده است، و راویان آنچه را که خود در این شهرها دیده یا شنیدهاند، گفتهاند. ممکن است جاری شدن خون، نشانی برای اهل شام و بیتالمقدس باشد.
۲ – جاری شدن خون از زیر سنگها، فقط مختص به ایام شهادت امام حسین(علیه السلام) نیست و این واقعه در سوگ سایر اولیای الهی نیز ممکن است اتفاق بیفتد؛ چنانکه در شهادت حضرت امیر المؤمنین(علیه السلام) نقل کردهاند:
عن الزهرى إن أسماء الأنصاریه قالت: ما رفع حجر بایلیاء لیله قتل علی(علیه السلام) إلا و وجد تحته دم عبیط؛[۶۵]
زهری از اسماء انصاری نقل کرده که در شب شهادت حضرت علی(علیه السلام)، هیچ سنگی در ایلیا (بیتالمقدس) برداشته نشد، مگر اینکه زیر آن خون تازه یافت میشد.
۳ – وقتی که امکان این مطلب با آیه ثابت است و وقوع آن با روایات متعدد به ما رسیده است و بهویژه که سابقه هم داشته است، جای شکی در مورد آن باقی نمیماند و در مسائل تاریخی، بعد از نقل یک یا دو مورخ، وقوع یک حادثه به آسانی مورد انکار قرار نمیگیرد، ولی این واقعه با اینکه از مورخان و محدثان زیادی و با طرق متعددی نقل شده است، چون فضایلی را برای اهلبیت(علیه السلام) ثابت میکنند، مورد انکار قرار گرفتهاند، و گرنه اشکال امکانی یا وقوعی ندارند.
۲ – جاری شدن خون از دیوارهای دارالاماره
نمود دیگر گریستن زمین، جاری شدن خون از دیوار است که نقل شده:
روى من طریق ابنبنت منیع، و عن مروان مولى هند بنت المهلب قال: حدّثنی بواب عبید اللّه بنزیاد أنّه لمّا جیء برأس الحسین بین یدیه رأیت حیطان دار الأماره تسایل دماً. خرّجه ابنبنت منیع؛[۶۶]
دربان ابنزیاد نقل میکند: هنگامى که سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را در برابر ابنزیاد نهادند، دیدم که از دیوارهاى دارالاماره خون جارى مىگشت.
نتیجه
این اتفاقات عجیب، نشان از عظمت حادثه عاشورا و عظمت جنایتی است که در آن روز رخ داد. میتوان ادعا کرد که روایات مربوط به وقوع عجایب بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام)، مستفیض هستند. این علایم، هم نشان از گریه و تأثر موجودات است و هم نشان غضب الهی است و صرف استبعاد نمیتواند دلیل بر انکار این اتفاقات باشد. علت اینکه کسانی مثل ابنتیمیه این امور را انکار کردهاند، بیشتر دفاع از امویان و پنهان کردن جنایات آنها و به جهت داشتن روحیه عثمانیگری اوست.
منابع
۱ – ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن ابی کرم: الکامل فی التاریخ، بیروت: دارصادر، چاپ اول، ۱۳۸۵ق.
۲ – ابن تیمیه، عبدالحلیم حرانی: منهاج السنه، تحقیق: محمد رشاد سالم، عربستان: نشر دانشگاه محمد بن سعود، چاپ اول، ۱۴۰۶ق
۳ – ابن جوزی، شمس الدین: تذکره الخواص من الأمه فی ذکرخصائص الأئمه، قم: الشریف الرضی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
۴ – ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی: التبصره لابن الجوزی، بیروت: دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
۵ – ابن حنبل، احمد: مسند، تحقیق: شعیب أرنؤوط – عادل مرشد وآخرون، مؤسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
۶ – ابن عساکر شافعی، علی بن حسن: تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
۸ – ابن فقیه، ابوبکر احمد بن محمد بن اسحاق: البلدان، بیروت: عالم الکتب، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
۸ – ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر: البدایه و النهایه، بیروت: داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
۹ – تفسیر ابن کثیر، بیروت: دارالمعرفه، ۱۴۱۲ق.
۱۰ – بغوی، ابومحمد حسین بن مسعود: معالم التنزیل، دار طیبه، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
۱۱ – بلاذری، احمد بن یحیی: أنساب الأشراف، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
۱۲ – بیهقی، ابوبکر احمد بن الحسین: دلائل النبوه، تحقیق: قلعجی، بیروت: دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
۱۳ – ثعلبی، ابواسحاق احمد بن محمد: تفسیر الثعلبی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
۱۴ – حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله: مستدرک علی الصحیحین، باشراف: یوسف عبدالرحمن، بیروت: دارالمعرفه، بی تا.
۱۵ – خوارزمی، موفق بن احمد: مقتل الحسین، تحقیق: سماوی محمد، قم: انوارالهدی، بی تا.
۱۶ – ذهبی، شمس الدین: تاریخ الإسلام، تحقیق: د. عمر عبدالسلام تدمری، بیروت: دارالکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
۱۷ – سیر أعلام النبلاء، بیروت: مؤسسه الرساله، چاپ نهم، ۱۴۱۳ق.
۱۸ – رازی، ابن ابی حاتم عبدالرحمن بن محمد: الجرح والتعدیل، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۳۷۱ق.
۱۹- تفسیر القرآن العظیم، عربستان: نشر نزار مصطفی، چاپ سوم، ۱۴۱۹ق.
۲۰ – زرکلی دمشقی، خیرالدین بن محمود بن محمد بن علی بن فارس: الأعلام، بیروت: دارالعلم للملایین، چاپ پانزدهم، ۲۰۰۲م.
۲۱ – زرندی حنفی، جمال الدین محمد بن یوسف: نظم درر السمطین، نشرمکتبه امیرالمؤمنین(علیه السلام)، چاپ اول، ۱۳۷۷ق.
۲۲- سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر: حسن المحاضره فی تاریخ مصر و القاهره، محقق: محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر: دار إحیاء الکتب العربیه، چاپ اول، ۱۳۸۷ق.
۲۳ – صالحی دمشقی، محمد بن یوسف: سبل الهدی و الرشاد، بیروت: دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
۲۴ – طبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد: المعجم الکبیر، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
۲۵ – طبری، احمد بن عبدالله: ذخائر العقبی، قاهره: مکتبه القدسی، چاپ اول، ۱۳۵۶ق.
۲۶ – طبری، محمد بن جریر: جامع البیان فی تأویل القرآن، محقق: احمد محمد شاکر، بیروت: مؤسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
۲۷ – عسقلانی، ابن حجر: تهذیب التهذیب، بیروت: دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
۲۸ – قرطبی، محمد بن احمد: تفسیر القرطبی، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
۲۹ – قندوزی، سلیمان بن ابراهیم: ینابیع الموده لذوی القربی، قم: دار الأسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
۳۰ – کلینی، محمد بن یعقوب: الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
۳۱ – الکافی، تهران: انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۶۲ ش.
۳۲ – متقی هندی، علاءالدین علی بن حسام: کنز العمال، بیروت: مؤسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
۳۳ – مزی، یوسف بن عبدالرحمن: تهذیب الکمال، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت: مؤسسه الرساله، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
۳۴ – مقریزی، تقی الدین: إمتاع الأسماع، بیروت: دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
۳۵ – نسایی، ابی عبدالرحمن احمد بن شعیب بن علی: مشیخه النسائی (تسمیه المشایخ)، محقق: شریف حاتم بن عارف عونی، مکه مکرمه: دار عالم الفوائد، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
۳۶ – نیشابوری، مسلم بن حجاج: صحیح، بیروت: دارالجیل و دارالافاق، بی تا.
۳۷ – هیثمی، علی بن ابی بکر: مجمع الزوائد، بیروت: دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
۳۸ – واقدی، ابن سعد کاتب: الطبقات الکبری، بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.
منبع: نشریه سراج منیر
پی نوشت ها
[۱]. کلینی، محمد بنیعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۷۹٫
[۲]. همان، ج۴، ص۵۷۶، چاپ دوم اسلامیه.
[۳]. سوره طه(۲۰)، آیه ۵۰٫
[۴]. سوره نحل(۱۶)، آیه ۴۹٫
[۵]. سوره اسراء(۱۷)، آیه ۴۴٫
[۶]. مانند جریان حضرت سلیمان و هدهد.
[۷]. اسنادش در ادامه خواهد آمد.
[۸]. سوره دخان(۴۴)، آیه ۲۹٫
[۹]. همان؛ بغوی، ابومحمد، معالم التنزیل، ج۷، ص۲۳۲٫
[۱۰]. ثعلبی، ابواسحاق، تفسیر الثعلبی، ج۸، ص۳۵۳٫
[۱۱]. ابنکثیر، اسماعیل، تفسیر ابنکثیر، ج۷، ص۲۵۳٫
[۱۲]. ابنتیمیه، عبدالحلیم، منهاج السنه، ج۴، ص۵۶۰٫
[۱۳]. ما در این مقاله فقط به کتبی ارجاع میدهیم که صاحبان کتب، از افراد مورد قبول ابنتیمیه، یا از طرفداران ابنتیمیه باشند و اگر از کتب دیگر اهلسنّت ارجاعی بدهیم، صرفاً برای تأیید است و در هر موردی، یک روایت را برای نمونه ذکر میکنیم و طرق دیگر همان روایت را بدون تکرار اصل روایت میآوریم.
[۱۴]. ابنعساکر، علی بنحسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۴، ص۲۲۵ (کتاب ابنعساکر از کتابهای مورد استناد ابنتیمیه است)؛ ذهبی، شمسالدین، سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۳۱۲٫
[۱۵]. رازی، ابنابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۱۰، ص۳۲۸۹٫
[۱۶]. ثعلبی، ابواسحاق، پیشین، ج۸، ص۳۵۳؛ قرطبی، محمد بناحمد، تفسیر القرطبی،ج۱۶، ص۱۴۱٫
[۱۷]. ابنعساکر، علی بنحسن، پیشین، ج۶۴، ص۲۱۷٫
[۱۸]. قال رسول اللهl:«حسین منی و أنا من حسین» (ابنحنبل، احمد، مسند، ج۴، ص۱۷۲).
[۱۹]. ر.ک: طبرانی، ابوالقاسم، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۴؛ هیثمی، علی بنابیبکر، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۹۷؛ مزی، یوسف، تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۳۳؛ ابنعساکر، علی بنحسن، پیشین، ج۱۴، ص۲۲۸٫
[۲۰]. هیثمی، علی بنابیبکر، پیشین، ج۹، ص۱۹۷٫
[۲۱]. مزی، یوسف، پیشین، ج۲۴، ص۷۹٫
[۲۲]. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۵، ص۱۸۹٫
[۲۳]. نسایی، احمد، مشیخه النسائی، ص۶۲٫
[۲۴]. ذهبی، شمسالدین، پیشین، ج۱۱، ص۱۳٫
[۲۵]. سیوطی، جلالالدین، حسن المحاضره فی تاریخ مصر والقاهره، ج۱، ص۳۰۱٫
[۲۶]. عسقلانی، ابنحجر، تهذیب الکمال، ج۳۴، ص۱۹۴٫
[۲۷]. همان، ج۷، ص۴۹۲٫
[۲۸]. زرندی، جمالالدین، نظم درر السمطین، ص۲۲۰٫
[۲۹]. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۳، ص۳۱٫
[۳۰]. مانند ابنجوزی.
[۳۱].طبرانی، ابوالقاسم، پیشین، ج۳، ص۱۱۳؛ هیثمی، علی بنابیبکر، پیشین، ج۹، ص۱۹۶؛ ابنعساکر، علی بنحسن، پیشین، ج۱۴، ص۲۲۶٫
[۳۲]. هیثمی، علی بنابیبکر، پیشین، ج۹، ص۱۹۶٫
[۳۳]. طبرانی، ابوالقاسم، پیشین، ج۳، ص۱۱۴؛ هیثمی، علی بنابیبکر، پیشین، ج۹، ص۱۹۷؛ ابنعساکر، علی بنحسن، پیشین، ج۱۴، ص۲۲۷؛ مزی، یوسف، پیشین، ج۶، ص۴۳۳؛ ذهبی، شمسالدین، پیشین، ج۳، ص۳۱۲؛ همو، تاریخ الإسلام، ج۵، ص۱۵٫
[۳۴]. ابنجوزى، شمسالدین، تذکره الخواص، ص۲۴۶٫
[۳۵]. ابنکثیر، اسماعیل، پیشین، ج۴، ص۱۵۴٫
[۳۶]. واقدى، ابنسعد، الطبقات الکبرى، ج۱۰، ص۵۰۸؛ ذهبى، شمسالدین، پیشین، ج۵، ص۱۵؛ همو، سیر أعلام النبلاء، ج۳ ص۳۱۲؛ ابنعساکر، علی بنحسن، پیشین، ج۱۴، ص۲۲۷، مزی، یوسف، پیشین، ج۶، ص۴۳۲٫
[۳۷]. طبرانی، ابوالقاسم، پیشین، ج۳، ص۱۱۳؛ هیثمی، علی بنابیبکر، پیشین، ج۹، ص۱۹۷٫
[۳۸].طبرانی، ابوالقاسم، پیشین، ج۳، ص۱۱۴؛ هیثمی، علی بنابیبکر، پیشین، ج۹، ص۱۹۷؛ بلاذرى، احمد بنیحیى، أنساب الأشراف، ج۳، ص۲۰۹؛ متقی، علاءالدین، کنز العمال، ج۱۳، ص۶۷۳؛ ابنعساکر، علی بنحسن، پیشین، ج۱۴، ص۲۲۸؛ ثعلبی، ابواسحاق، پیشین، ج۸، ص۳۵۳؛ واقدى، ابنسعد، پیشین، ج۱۰، ص۵۰۷٫
[۳۹]. ابناثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۹۰٫
[۴۰]. اگر چه برخی از روایات ممکن است در این معنا جعل شده باشد، ولی ابنتیمیه به این روایات زیاد که دلالت بر سرخی آسمان در طول روز دارند، اعتنا نمیکند و به یک روایت جعلی (بهوجود آمدن سرخی صبح در شهادت امام حسین۷) استناد میکند.
[۴۱]. ابنجوزی، ابوالفرج، التبصره، ج۲، ص۱۵٫
[۴۲]. سوره دخان(۴۴)، آیه ۲۹٫
[۴۳]. ثعلبی، ابواسحاق، تفسیر ثعلبی، ج۸، ص۳۵۳٫
[۴۴]. «أخبرنا أبو القاسم إسماعیل بن أحمد أنا محمد بن هبه الله قالوا: أنا محمد بن الحسین أنا عبد الله بن جعفر نا یعقوب حدثنی أیوب بن محمد الرقی نا سلام بن سلیمان الثقفی عن زید بن عمرو الکندی قال حدثتنی أم حیان قالت…».
[۴۵]. ابنعساکر، علی بنحسن، پیشین، ج۱۴، ص۲۲۹؛ مزی، یوسف، پیشین، ج۶، ص۴۳۴؛ مقریزى، تقىالدین، إمتاع الأسماع، ج۱۲، ص۲۴۲٫
[۴۶]. ابنعساکر، علی بنحسن، پیشین، ج۱۴، ص۲۲۶؛ مزی، یوسف، پیشین، ج۶، ص۴۳۲؛ عسقلانی، ابنحجر، پیشین، ج۲، ص۳۰۵٫
[۴۷]. ابنجوزى، شمسالدین، پیشین، ص۲۴۶؛ زرندی، جمالالدین، پیشین، ص۲۲۱٫
[۴۸]. طبرانی، ابوالقاسم، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۴؛ هیثمی، علی بنابیبکر، پیشین، ج۹، ص۱۹۷؛ مزی، یوسف، پیشین، ج۶، ص۴۳۳؛ ابنعساکر، علی بنحسن، پیشین، ج۱۴، ص۲۲۸٫
[۴۹]. مزی، یوسف، پیشین، ج۶، ص۴۳۳؛ ابنعساکر، علی بنحسن، پیشین، ج۱۴، ص۲۲۷؛ بیهقى، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۶، ص۴۷۱؛ واقدی، ابنسعد، پیشین، ج۱۰، ص۵۰۵؛ ذهبی، شمسالدین، سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۳۱۲؛ مقریزى، تقىالدین، پیشین، ج۱۲، ص۲۴۱٫
[۵۰]. طبری، احمد بنعبدالله، ذخائر العقبى، ص۱۴۵؛ زرندی، جمالالدین، پیشین، ص۲۲۲؛ صالحى، محمد بنیوسف، سبل الهدى و الرشاد، ج۱۱، ص۸۰٫
[۵۱]. واقدی، ابنسعد، پیشین، ج۱۰، ص۵۰۵؛ رازی، ابنابیحاتم، الجرح والتعدیل، ج۴، ص۲۱۶؛ قرطبی، محمد بناحمد، پیشین، ج۱۶، ص۱۴۱؛ ثعلبی، ابواسحاق، پیشین، ج۸، ص۳۵۳٫
[۵۲]. ابنعساکر، علی بنحسن، پیشین، ج۱۴، ص۲۲۹؛ مزی، یوسف، پیشین، ج۶، ص۴۳۳؛ ذهبی، شمسالدین، سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۳۱۲؛ همو، تاریخ الإسلام، ج۵، ص۱۶٫
[۵۳]. قندوزی، سلیمان بنابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربى، ج۳، ص۱۰۲٫
[۵۴]. زرندی، جمالالدین، پیشین، ص۲۲۱؛ ابنجوزى، شمس الدین، پیشین، ص۲۴۶٫
[۵۵]. ابنفقیه، ابوبکر، البلدان، ص۲۲۴؛ خوارزمی، موفق، مقتل خوارزمی، ج۲، ص۴۶٫
[۵۶]. سوره اعراف(۷)، آیه ۱۳۳٫
[۵۷]. بغوی، ابومحمد، معالم التنزیل، ج۳، ص۲۷۱٫
[۵۸]. رازی، ابنابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۱۰، ص۳۲۸۹٫
[۵۹]. طبری، محمد بنجریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۲، ص۳۴٫
[۶۰]. «أخبرنا أبو بکر الشاهد أن الحسن بن علی الجوهری أنا أبو عمر الخزاز أنا أبوالحسن الخشاب بن الفهم أنا محمد بن سعد أنا محمد بن عمر حدثنی عمر بن محمد بن عمر بن علی عن أبیه».
[۶۱]. ابنعساکر، علی بنحسن، پیشین، ج۱۴، ص۲۳۰؛ ذهبى، شمسالدین، پیشین، ج۵، ص۱۶٫
[۶۲]. واقدی، ابنسعد، پیشین، ج۱۰، ص۵۰۵؛ ابنکثیر، اسماعیل، تفسیر ابنکثیر، ج۴، ص۱۵۴٫
[۶۳]. طبرانی، ابوالقاسم، پیشین، ج۳، ص۱۱۳؛ هیثمی، علی بنابیبکر، پیشین، ج۹، ص۱۹۶٫
[۶۴]. طبرانی، ابوالقاسم، پیشین، ج۳، ص۱۱۳؛ ابنعساکر، علی بنحسن، پیشین، ج۱۴، ص۲۲۹؛ مزی، یوسف، پیشین، ج۶، ص۴۳۴؛ مقریزى، تقى الدین، پیشین، ج۱۲، ص۲۴۲؛ هیثمی، علی بنابیبکر، پیشین، ج۹، ص۱۹۶؛ ذهبی، شمسالدین، سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۳۱۴؛ عسقلانی، ابنحجر، پیشین، ج۲، ص۳۰۵؛ بیهقى، ابوبکر، پیشین، ج۶، ص۴۷۱٫
[۶۵]. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۴؛ مقریزى، تقىالدین، پیشین، ج۱۲، ص۲۴۲٫
[۶۶]. ابنعساکر، علی بنحسن، پیشین، ج۱۴، ص۲۲۹؛ مزی، یوسف، پیشین، ج۶، ص۴۳۴٫
پاسخ دهید