آیا امام علی(ع) با ابوبکر بیعت کرد و چرا بیعت کرد؟
درجواب این سوال به مقاله:« بازخوانی زمان و علت بیعت امام علی علیهالسلام با ابوبکر»نوشته آقای محمد جواد یاوری, در فصلنامه علمی- تخصصی تاریخ در آینه پژوهش، شماره۱۵ توجه کنید :
تاریخنویسان ماجرای تحت فشار قرار دادن بنیهاشم و علی علیهالسلام را برای پذیرش بیعت، به چند صورت نقل کردهاند:
۱ – بعد از هجوم به خانه فاطمه«علیهاالسلام»، همگی بیعت کردند مگر علی بن ابی طالب علیهالسلام، چنانکه ابنقتیبه مینویسد: آنانی که در خانه علی علیهالسلام بودند همگی بیرون آمدند و بیعت کردند، مگر علی علیهالسلام.۱۵
۲ – هیچ کدام از بنیهاشم تا بعد از وفات فاطمه«علیهاالسلام» بیعت نکردند. ابناثیر به نقل از زهری آورده است که علی , بنیهاشم و زبیر شش ماه ماندند و با ابوبکر بیعت نکردند تا حضرت فاطمه سلام الله علیها وفات یافت، آنگاه بیعت کردند.۱۶
۳ – علی علیهالسلام در همان روز، با اجبار و اکراه بیعت کرد. محمد بن جریر طبری در این باره چنین مینویسد: عمر بن خطاب سوی علی علیهالسلام و زبیر رفت و به آنها گفت: یا به دلخواه بیعت کنید و یا به اجبار بیعت میکنید. و آنها بیعت کردند.۱۷
۴ – امیرالمؤنین علی علیهالسلام هیچگاه بیعت نکرد، چنانکه شیخ مفید مینویسد: نظر محققان شیعه و عقیده حق این است که امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیهالسلام هرگز با ابوبکر بیعت نکرد.۱۸
ابناثیر می گوید : گفته شده که چون علی علیهالسلام خبر بیعت ابوبکر را شنید از خانه با شتاب خارج شد و با ابوبکر بیعت نمود. این روایت آنقدر ضعیف است که کمتر مورخی آن را گزارش کرده، حتی بسیاری از مورخان سنی نیز آن را نپذیرفتهاند چنانکه خود ابناثیر نیز این گزارش را نپذیرفته و اینچنین به آن پاسخ میدهد: این روایت صحیح نیست، بلکه صحیح این است که امیرالمؤنین۱۹ ـ علی ـ بیعت نکرد مگر بعد از شش ماه ـ از وفات پیامبر صلیاللهعلیهوآله ـ .۲۰
با توجه به دیدگاههای متفاوت درباره زمان بیعت علی علیهالسلام، مشخص شد که نظریه تعجیل امام علی علیهالسلام برای بیعت، طرفداری ندارد. بنابراین، آنچه باقی میماند بهطور کلی به دو دسته تقسیم میشود:
۱ – بیشتر اقوال مبنی بر این است که بیعت امام علی علیهالسلام با ابوبکر تحقق یافته، اما زمان آن از منظر برخی مورخان بعد از وفات فاطمه«علیهاالسلام» و حدودا شش ماه بعد از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله بوده است.
۲ – نظریه دیگر که مربوط به شیخ مفید است بر اصل عدم پذیرش بیعت از سوی آن حضرت تأکید دارد. اکنون برای روشن شدن حقیقت امر، اقوال مورخان مشهور شیعه و سنی بررسی میشود .
الف) مورخان اهل سنت
۱ – ابنقتیبه دینوری نقل میکند: ابوبکر بار دیگر عمر، قنفذ و تنی دیگر را فرستاد و به آنها دستور داد تا علی علیهالسلام را نزد وی ببرند. به علی علیهالسلام گفتند: بیعت کن. علی علیهالسلام فرمود: اگر بیعت نکنم چه میکنید؟ در پاسخ وی گفتند: در این صورت، سوگند به خدا گردن تو را خواهیم زد. علی علیهالسلام گفت: در این صورت، بنده خدا و برادر رسول خدا را میکشید. عمر پاسخ داد: بنده خدا را آری، ولی برادر رسول خدا را هرگز. ابوبکر گفت: تا زمانی که فاطمه در کنار اوست او را مجبور بر این کار نمیکنم. علی علیهالسلام تا زمانی که فاطمه زنده بود با ابوبکر بیعت نکرد. فاطمه«علیهاالسلام» پس از پدرش رسول خدا فقط ۷۵ شب زنده بود.۲۱ دینوری در ادامه میافزاید: گویند وقتی فاطمه«علیهاالسلام» وفات کرد، علی علیهالسلام در پی ابوبکر فرستاد تا نزد وی آید. ابوبکر آمد، بنیهاشم نیز نزد علی بودند. ابوبکر آمده و آنها با وی در مسجد بیعت کردند.
۲ – مسعودی مینویسد: هیچ کس از بنیهاشم با ابوبکر بیعت نکرد تا فاطمه ـ رضی اللّه عنها ـ وفات یافت. درباره بیعت علی ابن ابی طالب علیهالسلام با ابوبکر اختلاف است. بعضی میگویند بعد از ده روز پس از وفات فاطمه«علیهاالسلام»، یعنی هفتاد و چند روز پس از وفات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهبیعت کرد، و بعضی سه ماه گفتهاند و بعضی شش ماه، و جز این نیز گفتهاند.۲۲
۳ – محمد بن جریر طبری نیز چنین گزارش میدهد :عمر سوی علی علیهالسلام و زبیر رفت و آنها را به ناخواه آورد و گفت: یا به دلخواه بیعت کنید و یا به اجبار بیعت میکنید، و آنها بیعت کردند.۲۳
گزارش طبری از جریان سقیفه، چند نکته دارد: نخست، آنکه تنها این نقل، تسریع در بیعت گرفتن در جریان سقیفه را میرساند. دوم، این اتفاق در هر زمانی افتاده باشد، عامل زور و فشار باعث پذیرش این بیعت از سوی علی علیهالسلام بوده است. بنابراین، بدیهی است با توجه به رکن اصلی بیعت که اختیار است این نوع بیعتها نه اعتبار و حجیت شرعی برای بیعت کننده دارد و نه برای بیعت شونده جایگاه مشروعی دارد.
۴ – مقدسی در کتاب البدء و التاریخ مینویسد : علی مدت شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد. فاطمه«علیهاالسلام» صد روز پس از پیامبر درگذشت. و بعضی سه ماه گفتهاند. علی علیهالسلامتا فاطمه«علیهاالسلام» را به خاک نسپرد با ابوبکر بیعت نکرد.۲۴
۵ – ابنسعد در الطبقات الکبری درباره زمان وفات فاطمه«علیهاالسلام» برای روشن شدن زمان بیعت امام علی علیهالسلاممینویسد: …پس ابوبکر سرپیچید از اینکه اموال ـ فدک ـ چیزی به فاطمه«علیهاالسلام» دهد. و فاطمه بر او خشم گرفت و نیز تا مرگ خود با او سخن نگفت. و فاطمه پس از پدرش تنها شش ماه زنده بود.۲۵
۶ – بخاری در کتاب صحیح بخاری و مسلم در صحیح مسلم به مناسبت مسئله بیعت، درباره زمان بیعت علی بن ابی طالب علیهالسلاممینویسند: …فاطمه«علیهاالسلام» با ابوبکر ـ در اعتراض به وی ـ سخن نمیگفت تا آنکه از دنیا رفت. وی بعد از وفات پیامبر صلیاللهعلیهوآله شش ماه زندگی کرد… و تا زمانی که فاطمه«علیهاالسلام» زنده بود مردم به علی علیهالسلام توجه داشتند، اما تمایل مردم به وی بعد از وفات فاطمه«علیهاالسلام»کم شد. پس متمایل به کنار آمدن با ابوبکر و بیعت با او شد. اما علی علیهالسلام در طول مدت آن شش ماه هرگز بیعت نکرد… .۲۶
۷ – بلاذری میگوید: …علی با ابوبکر بیعت نکرد تا اینکه فاطمه«علیهاالسلام» شش ماه بعد از وفات پیامبر صلیاللهعلیهوآله از دنیا رفت، وی در ادامه میافزاید، زمانی که جنگ با مرتدین آغاز شد عثمان نزد امام علی علیهالسلام آمد و گفت: تا وقتی که تو بیعت نکنی کسی به جنگ این افراد نخواهد رفت. عثمان پیوسته با وی سخن گفت تا اینکه وی را نزد ابوبکر برد و علی با او بیعت کرد و مسلمانان خشنود شده برای جنگ با مرتدین کمر همت بستند.۲۷
ب) مورخان شیعه
۱ – یعقوبی میگوید: پس بیرون رفتند و هر که در خانه بود رفت و چند روزی ماندند سپس یکی پس از دیگری بیعت میکردند لیکن علی جز پس از شش ماه و به قولی چهل روز بیعت نکرد.۲۸
۲ – ابراهیم ثقفی کوفی اصفهانی در الغارات در شرح ماجرای بیعت علی علیهالسلام و بنیهاشم چنین مینویسد: ناگهان مشاهده کردم که مردم به طرف ابوبکر رفتهاند و شتابان با او بیعت کردند، من از بیعت خودداری کردم چون خود را از همگان به مقام ـ جانشینی ـ رسول خدا شایستهتر میدانستم. من مدتی صبر کردم تا آنگاه مشاهده نمودم گروهی از اسلام برگشتند و از دین اسلام دست برداشتند. در این هنگام برای حفظ اسلام من با خود به مصلحت اسلام فکر کردم و دیدم مسئله مهمتر از خلافت پیش آمده و خلافت در اینجا چندان اهمیتی ندارد.۲۹
۳ – شیخ مفید درباره بیعت امام علی علیهالسلام مینویسد: اتفاق نظر همه دانشمندان این است که بیعت امیرالمؤنین علیهالسلام با ابوبکر به تأخیر افتاد (یعنی در روز سقیفه این اتفاق نیفتاد) برخی کمترین زمان بیعت ایشان را سه روز [پس از ماجرای سقیفه] مطرح کردهاند. عدهای میگویند: بیعت علی علیهالسلام بعد از وفات فاطمه«علیهاالسلام»بود. برخی نیز میگویند: چهل روز بعد بیعت کرد. و گروهی دیگر میگویند: شش ماه طول کشید. نظر محققان شیعه و عقیده حق این است که امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیهالسلام هرگز با ابوبکر بیعت نکرد. آنها اتفاق نظر دارند که بیعت علی علیهالسلام با ابوبکر از همان روز سقیفه به تأخیر افتاد، سپس در خصوص بیعت ایشان بعد از این زمان، اختلاف کردهاند. از جمله چیزهایی که دلیل بر عدم بیعت علی علیهالسلام است اینکه: الف ـ اینکه به بیعت عجله نکرده است امری مقبول است و عین هدایت، و عجله در بیعت عین ضلالت. ب ـ تأخیر گمراهی و ترک بیعت، هدایت است. ج ـ تأخیر و ترک بیعت هر دو صواب است. د ـ وگرنه تأخیر بیعت و ترک آن خطا است. پس اگر تأخیر در بیعت، گمراهی و باطل باشد، هر آینه علی علیهالسلام باید بعد از پیامبر صلیاللهعلیهوآله به خاطر ترک امر حقی، گمراه شده باشد، حال آنکه امت اجماع دارند بر اینکه بعد از پیامبر صلیاللهعلیهوآله هرگز امر ضلالی از علی علیهالسلام صادر نشده است (یعنی هیچ کس نگفته است که علی گمراه شده است)… پس به سبب آنچه ما بیان کردیم ثابت شد که امیرالمؤنین علیهالسلام با ابوبکر بیعت نکرده است.۳۰
اختلاف اقوال در این زمینه به گونهای است که شیخ مفید نیز آنها را مطرح کرده است، از این رو به سختی میتوان در این باره اظهار نظر کرد و یک نظریه را پذیرفت. بنابراین، به نظر میرسد شیخ مفید به عنوان متکلم و فقیه برجسته شیعه ممکن نیست که بدون دلیل و مدرک سخنی را نقل کند و از آن دفاع کند، اما این امکان نیز وجود دارد که گوشهای از نکات تلخ تاریخی برای ایشان از حیث کلامی قابل توجیه نبوده و آن را نپذیرفته باشند. پس ممکن است با توجه به معنا و مفهوم بیعت و انشایی نبودن آن، یعنی الزام شرعی در عمل به آن، اکراه امام علیهالسلام به بیعت و دیدگاه کلامی شیعه، بهویژه شیخ مفید درباره عصمت ائمه علیهمالسلام وی قائل به عدم بیعت علی علیهالسلام با ابوبکر شده باشد. به عبارت دیگر، شیخ مفید درباره بیعت امام علی علیهالسلام با توجه به استدلال عقلی و مبنای کلامی خود به بحث پرداخته و به عدم بیعت علی علیهالسلام با ابوبکر استدلال میکند. چنانکه در کتاب الجمل مینویسد: اکراه بر بیعت، دلیل بر فساد آن است با اینکه این روایت ـ بیعت علی با ابوبکر ـ در نهایت ضعف قرار دارد.۳۱ توجیه دیگر اینکه بگوییم امام علی علیهالسلام برای نجات اسلام و پایمال نشدن زحمات پیامبر به نوعی با ابوبکر به مصالحه پرداخته است که در این صورت، معنای آن، بیعت اصطلاحی نیست، زیرا این سخن با مبانی کلامی و اعتقادی شیعه سازگارتر است.
۴ – سیدحسینمحمد جعفری در تشیع در مسیر تاریخ بعد از ذکر روایات مختلف درباره زمان و چگونگی بیعت میگوید: ولی بنا به متعارفترین روایات نقل شده که میباید به جهت مدرک تاریخی جامع و شرایط محیطی به عنوان روایاتی موثق پذیرفته شوند، علی علیهالسلام تا هنگام مرگ فاطمه«علیهاالسلام»، یعنی شش ماه بعد، خود را کنار کشید.۳۲
۵ – سیدجعفر شهیدی نیز از میان معاصران چنین مینویسد: جز سعد، علی علیهالسلام و بنیهاشم و چند تن دیگر از صحابه نیز تا مدتی، از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. بعضی مورخان نوشتهاند علی علیهالسلام در مدت شش ماه که فاطمه پس از محمد صلیاللهعلیهوآله زنده بود با ابوبکر بیعت نکرد، ولی این اظهار نظر دور مینماید، چه خیرخواهی علی علیهالسلام برای امت و بیمی که از تفرقه مسلمانان داشت مانع از تأخیر میگردید. از این گذشته، سران قوم که میخواستند پایه حکومت را هرچه زودتر استوار کنند مسلما این مدت دراز، او را به حال خود نمیگذاشتند.۳۳
از مجموع اقوال مورخان چنین به نظر میرسد که با تثبیت حکومت ابوبکر، بیعتگیری از مخالفان به شدت دنبال شد و در این راه از عامل فشار نیز بهره بردند. البته امام علی علیهالسلام تا مدتی با خلیفه بیعت نکرد، چنانکه آن حضرت در خصوص نپذیرفتن بیعت ابوبکر در سقیفه تا سپری شدن مدت زمانی، میفرمایند: به خدا سوگند، هرگز در خاطرم نمیگذشت که عرب پس از رحلت محمد صلیاللهعلیهوآله خلافت را از اهلبیت او به دیگری واگذارد یا مرا پس از او از جانشینیاش بازدارد و مرا به رنج نیفکند جز شتافتن مردم به سوی فلان و بیعت کردن با او. من چندی از بیعت دست بازداشتم تا آنکه دیدم گروهی از مردم از اسلام برمیگردند و میخواهند دین محمد صلیاللهعلیهوآله را از بن برافکنند، ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری ندهم در دین، رخنهای یا ویرانی خواهم دید که برای من مصیبتبارتر از فوت شدن حکومت کردن بر شما بود.۳۴
ابن ابی الحدید نیز در تفسیر و شرح این جمله امیرالمؤنین در نهجالبلاغه که فرمود: «فأمسکت یدی» میگوید: منظور از این جمله، یعنی از بیعت با او (ابوبکر) خودداری کردم تا آنکه دیدم مردم از دنیا برمیگردند؛ یعنی اهل رده… و این تلاش علی علیهالسلام از باب دفع ضرر از دین بوده است و این کار واجب است، چه برای مردم امامی باشد چه نباشد.۳۵
تنها اختلاف باقی مانده در گزارش برخی مورخان، اختلاف در زمان دقیق بیعت است. چنانکه گذشت بیشتر مورخان اهل تسنن، شش ماه بعد از وفات پیامبر صلیاللهعلیهوآله را تأیید میکنند و معتقدند بعد از وفات فاطمه«علیهاالسلام» بیعت صورت گرفته است. طبق این قول، فاطمه«علیهاالسلام» بعد از درگذشت پیامبر شش ماه حیات داشته است. اما برخی اقوال زمان بیعت را کمتر از شش ماه میدانند که در این گزارشها نیز بیعت بعد از وفات فاطمه«علیهاالسلام» مطرح شده است. این تشتت آرا در زمینه زمان دقیق بیعت، مانع اظهار نظر قطعی میشود، چراکه درباره زمان وفات فاطمه«علیهاالسلام» اقوال دیگری نیز مطرح است، چنانکه طبق گزارش ابنقتیبه دینوری که تا حدودی موافق با یک دیدگاه شیعه نیز میباشد، زمان وفات فاطمه«علیهاالسلام» ۷۵ روز پس از وفات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهمیباشد و طبق گزارش دیگری از سوی شیعیان، شهادت آن حضرت پس از ۹۵ روز است. بنابراین، اگر قبول کنیم که بیعت بعد از وفات فاطمه«علیهاالسلام» صورت گرفته است، طبق دیدگاه شیعه، علی علیهالسلام حدود سه ماه و نیم از بیعت خودداری کرده است؛ یعنی تا زمانی که فاطمه«علیهاالسلام» زنده بود بیعتی از سوی امام علی علیهالسلام با ابوبکر صورت نگرفت. لذا این دیدگاه با قول برخی از مورخان سنی که بیعت علی بن ابی طالب علیهالسلام را پس از وفات فاطمه«علیهاالسلام» میدانند سازگارتر است. اما طبق گزارش برخی دیگر از مورخان سنی، بیعت پس از گذشت شش ماه از وفات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهانجام شده است. این دیدگاه پذیرفته نیست، زیرا با مدت زمان وفات فاطمه«علیهاالسلام»در دیدگاه شیعه مخالف است. نیز با توجه به شرح ماجرای سقیفه و اقوال مورخان که بیان شد، و بر اساس شدت عجله حاکمیت در تثبیت جایگاه خود و خفه کردن صدای مخالف و تهدید علی علیهالسلام، به نظر میرسد آنان در پی بهترین فرصت برای گرفتن بیعت از ایشان بودند. از این رو، بعد از وفات فاطمه«علیهاالسلام»؛ یعنی پس از گذشت سه ماه و نیم از وفات پیامبر صلیاللهعلیهوآله، یعنی همزمان با اوجگیری حرکت جنگهای رده و مبارزه با مرتدان، از امام علی علیهالسلامبیعت گرفته شد؛ بیعتی که بر اساس مصلحت بوده و در واقع نوعی مصالحه برای دفع ضرر بود، لذا از نظر اعتقادی بیعت اصطلاحی به حساب نمیآید. با توجه به آنچه گفته شد به نظر میرسد که نظریه جناب استاد شهیدی با مدعای این تحقیق همخوانی داشته باشد، چنانکه ایشان مینویسند: چه خیرخواهی علی علیهالسلام برای امت و بیمی که از تفرقه مسلمانان داشت مانع از تأخیر میگردید. از این گذشته سران قوم که میخواستند پایه حکومت را هرچه زودتر استوار کنند مسلما این مدت دراز، او را به حال خود نمیگذاشتند.۳۶ معاویه بن ابی سفیان نیز که بیانصافتر از او در تاریخ کمتر شناخته شده است، در نامهای به امام علی علیهالسلام در بیان شدت جریان سقیفه مینویسد: دستگاه خلافت، تو را همانند شتر سرکشی که به بند شده باشد، کشانکشان برای بیعت سوق داد.۳۷ امام علی علیهالسلام در پاسخ معاویه میفرماید: «به خدا سوگند، خواستی مرا نکوهش کنی ولی ستودی».[۳۸]
اکنون پس از روشن شدن حدود زمانی بیعت، باید به این نکته اساسی پاسخ داد که چه انگیزهای باعث شد تا امام علی علیهالسلامتن به پذیرش بیعت با ابوبکر بدهد؟ علت پذیرش بیعت از سوی امام علی علیهالسلام پس از روشن شدن این نکته که بیعت علی علیهالسلام بعد از وفات فاطمه«علیهاالسلام» اتفاق افتاده است باید دید که چه عواملی سبب پذیریش این بیعت از سوی آن حضرت شد. بررسی سخنان مورخان حکایت از این دارد که دستگاه حاکم تلاش داشت جایگاه نامشروع خود را مشروعیت بخشد و برای این کار از اعمال فشار بر بنیهاشم بهره برد. لذا اینان در پی فرصت بودند تا این کار را عملی کنند. از جهتی نیز علی علیهالسلام کسی نبود که بدون دلیل به بیعت با خلافت غاصبان حقش تن دهد. از این رو باید هدف و مصلحتی مهم وجود داشته باشد تا ایشان به این مصالحه و بیعت اکراهی تن داده باشد. امیرالمؤنین علی علیهالسلام درباره جریان سقیفه و غصب حق اهلبیت علیهمالسلام، و چگونگی رفتار خود چنین میفرمایند: هان به خدا سوگند ابن ابی قحافه جامه خلافت پوشید و نیک میدانست خلافت جز مرا نشاید که آسیاسنگ، تنها گرد استوانه به گردش درآید. آری من آن بلندقلهام که امواج معارف، سیلآسا از دامنههایش سرازیر باشد و هیچ پروازگر آسمانسایی را یارای تسخیر بلندی آن نباشد. پس میان خود و مقام خلافت پردهای آویختم و از همه چیز کناره گزیدم و به چارهجویی نشستم که: آیا با شانههایی بینصیب مانده از دست، یورش برم یا چنان ظلماتی را تاب آرم که در آن پیر، فرسوده و کودک، پیر شود، و مؤن تا دیدار پروردگارش دست و پا زند. پس خردمندانهتر آن دیدم که با خاری در چشم و استخوانی در گلو، صبر پیشه کنم، و کردم در حالی که به یغما رفتن میراثم را به تماشا نشسته بودم.۳۹
به کار خود درنگریستم، دیدم پیش از آنکه بیعت کنم میبایست از فرمان رسولالله صلیاللهعلیهوآله اطاعت کنم که مرا به مدارا خوانده بود. آری، در آن هنگام، عهد و پیمان دیگری به گردن من بود.۴۰ واقعیت این است که اگر به خاطر اسلام و مسلمانان نبود و میان امت اختلاف نمیافتاد آن جناب حتی به اندازه یک نیمروز، حکومت غاصب خلفا را تحمل نمیکرد، زیرا بارها به غصب حقش از سوی خلفا اشاره میفرمود و از آن دفاع میکرد، چنانکه در همان روز اول جریان سقیفه از اولویت خود به خلافت سخن به میان آورد. غائله ارتداد و همگام با آن، ظهور پیامبران دروغین، حکومت نوپای اسلامی را با بحرانی دیگر روبهرو ساخت، چراکه داخل مدینه نیز مخالفتهای انصار و جمع زیادی از مهاجران، خلیفه اول را در تنگنای سیاسی قرار داده بود. امام علی علیهالسلام نیز تا مدتها از بیعت با ابوبکر امتناع ورزید و مخالفت خود را اعلام کرد، اما وقتی مسئله ارتداد رخ داد و حکومت اسلامی با خطر روبهرو شد، علی علیهالسلام از حق خویش گذشت و برای هدف والاتری بیعت با خلیفه را پذیرفت،۴۱ زیرا در صورت عدم پذیرش بیعت از سوی امام علی علیهالسلام ممکن بود بسیاری، از جمله یاران باوفای وی از همراهی در جنگ خودداری کنند. آن حضرت در خصوص علت بیعت خود با ابوبکر چنین میفرماید: من چندی از بیعت دست بازداشتم، تا آنکه دیدم گروهی از مردم از اسلام برمیگردند و میخواهند دین محمد صلیاللهعلیهوآله را از بن برافکنند. ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری ندهم در دین رخنهای یا ویرانی خواهم دید که برای من مصیبتبارتر از فوت شدن حکومت کردن بر شما بود… در گیرودار آن حوادث از جای برخاستم تا باطل نیست و نابود شد و دین برجای خود آرام گرفت و استواری یافت.۴۲ آری در این شرایط دشوار، نقش علی برای حکومت نوپای اسلام سرنوشتساز بود. حاضر نبودن ایشان در صحنه سیاسی، بهویژه در ماجرای ارتداد، در حالی که اولین مسلمان، داماد پیامبر صلیاللهعلیهوآله و نزدیکترین یاور او بود، میتوانست ابهامآمیز باشد و دستگاه خلافت را زیر سؤل ببرد. دستگاه خلافت میدانست که در هر شرایطی به بیعت علی علیهالسلام نیاز دارد، زیرا کسی تمایل به شرکت در جهاد ندارد و از طرف دیگر علی علیهالسلام نیز خود را مقید به دفاع از اسلام میداند.
لذا به همین سبب، عثمان نزد آن حضرت رفته و در گفتوگوی با ایشان اظهار میدارد که اگر بیعت نکنی، هیچ کس به جنگ با دشمن نمیرود. با اصرار فراوان عثمان، امام علی علیهالسلام با ابوبکر بیعت کرد و مسلمانان خرسند شده، برای جنگ با مرتدان کمر همت بستند.۴۳ اما امام علی علیهالسلام برای اینکه نشان دهد حاکمیت موجود را نپذیرفته یا آن را مشروع نمیداند، علاوه بر عدم بیعت ابتدایی، هیچ مسئولیت حکومتی را نپذیرفت و علاوه بر تصحیح اشتباه خلفا همواره از سیاست نادرست آنان انتقاد میکرد. نتیجه بیعتگرفتن از علی علیهالسلام با هجوم به خانه فاطمه«علیهاالسلام»صورت گرفت و کسانی که آن حضرت را در فشار قرار دادند ظاهرا به پیروزی خود امیدوار بودند، زیرا اگر علی علیهالسلام قیام میکرد از آنجا که زمینه قیام فراهم نبود، اختلافی پردامنه میان مسلمانان به وجود میآمد، و اگر هم تسلیم میشد، گروه مخالف به آسانی به حکومت نامشروع خود دست مییافتند. اما زمان بیعت علی علیهالسلام با توجه به شرایط موجود، بعد از شهادت حضرت زهرا«علیهاالسلام»، یعنی پس از سه ماه و نیم، با اعمال فشار دستگاه حاکم و مصلحتاندیشی امام علی علیهالسلام به حفظ وحدت اسلامی، صورت گرفت.
منبع:پرسمان
۱۵ .دینوری، همان، ص ۲۹ و نیز ر.ک: یعقوبی، همان، ص ۵۲۷٫ ۱۶٫ ابناثیر، همان، ص ۲۱ و نیز ر.ک: مسعودی، همان. ۱۷٫ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱۱۳۰٫ ۱۸٫ شیخ مفید، الفصول المختاره، ص ۴۰ و ۵۶ به بعد. ۱۹ , ۲۰٫ ابناثیر، همان، ص ۱۳٫ ۲۱٫ دینوری، همان، ص ۲۹ ـ۳۰٫ ۲۲٫ مسعودی، همان، ص ۶۴۶ و ۶۵۷٫ ۲۳٫ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱۳۳۰٫ ۲۴٫ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج ۲، ص ۷۶۴٫ ۲۵٫ ابنسعد، همان، ج ۲، ص ۲۵۷٫ ۲۶٫ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج ۵، ص ۸۲ ـ ۸۴ و مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۵۳٫ ۲۷٫ احمد بن یحیی بن جابر بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۸۶ ـ ۵۸۷٫ ۲۸٫ یعقوبی، همان، ج ۱، ص ۵۲۷٫ ۲۹٫ ثقفی کوفی اصفهانی، الغارات، ج ۱، ص ۳۰۶, ۳۰٫ شیخ مفید، الفصول المختاره، ص ۵۶ ـ۵۹٫ ۳۱٫ شیخ مفید، الجمل، ص ۵۹٫ ۳۲ سیدحسینمحمد جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ص ۶۸٫ ۳۳٫ سیدجعفر شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۹۳٫ ۳۴٫ نهجالبلاغه، نامه ۶۲، ص ۷۶۳٫ ۳۵٫ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ص ۱۴۶ ـ ۱۴۷٫ ۳۶٫ سیدجعفر شهیدی، همان. ۳۷٫ نهجالبلاغه، نامه ۲۸، ص ۶۵۱٫ ۳۸٫ همان. ۳۹٫ همان، خطبه ۳، ص ۴۵٫ ۴۰٫ همان، خطبه ۳۷٫ ۴۱٫ رسول جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ص ۸۷٫ ۴۲٫ نهج البلاغه، نامه ۶۲، ص ۷۶۳٫ ۴۳٫ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۸۷ و شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ج ۳، ص ۷۷٫
پاسخ دهید